مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 85
بازدید ماه : 91
بازدید کل : 12105
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 19
باردید دیروز : 8
بازدید هفته : 85
بازدید ماه : 91
بازدید سال : 3207
بازدید کلی : 12105
شبکه های اجتماعی فساداخلاقی وفروپاشی خانواده
شبکه­ های اجتماعی، فساد اخلاقی و فروپاشی خانواده
     

«بندگان مرا بشارت ده، آنان كه سخن را با دقّت مى‏شنوند و بهترين آن را پيروى مى‏كنند»(زمر/17و18)

تعداد بازدید از این مطلب: 125
موضوعات مرتبط: علمی و فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خداشناسی

خداشناسی

امکان شناخت خداوند: یکی از پرسشهای اساسی درباب اوصاف الهی این است که آیاا انسان باتوجه به اینکه خدا به هیچ چیزی شبیه ومانندنیست توانائی شناخت صفات الهی رادارد؟بسیاری ازاندیشمندان معتقد به امکان شناخت خداوند هستند و معتقدندکه عقل انسان این قدرت راداردکه اوصاف خدارابشناسد .

دلایل این دیدگاه:

1)  دلیل عقلی:عقل انسان درکی ازصفات الهی دارد زیرا هرعاقلی وقتی میگوید خداعالم است یاخداقادراست بیشتر پی به معنای آن صفت می برد .

2)  دلیل نقلی:قران مجید ازیک سوء انسانها را به تعقل وتدبردرآیات الهی دعوت میکندوازسوی دیگردرآیات متعددی صفات الهی رابیان می دارداگرصفات الهی قابل فهم نبودچنین دعوتی لغوبوده است درصورتی که خداوند مبّراازلغوّیت است .

 

تعداد بازدید از این مطلب: 145
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفات خداوند

صفات خداوند

نام های خداوند در قرآن : بیش از 200 نام خداوند در قران ذکر شده است . اصطلاحا 99 تای آنها به عربی اسمائ الحسنی است (( نام های نیکوی خداوند)) هر چند تعداد نام های خدا شامل صفت ها و کلمه ها از 99 عدد ممکن است بیشتر باشد

 

تعداد بازدید از این مطلب: 816
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جهان افرینش

جهان آفرینش

مراحل خلقت جهان در قرآن

قبل از ورود به مراحل خلقت تعریفی از واژه های : ارض ، سماء و یوم داشته باشیم.

ارض: در لغت به پائین هر چیزی ارض گفته می شود .

سماء: به بالای هر پائینی سماء گفته می شود .

یوم: به مقدار زمان میان طلوع و غروب آفتاب و گاهی به مدت طولانی گفته می شود .  

 قرآن مراحل و دوره های خلقت جهان را در چند آیه ذکر کرده است و آیه های آفرینش جهان را به سه دسته تقسیم کرده است :

1- آیاتی که خلقت آسمان و زمین را در شش روز بیان کرده است : ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستته ایام .اعراف/54 یونس/3 هود/7

2- آیاتی که خلقت آسمان و زمین  و آنچه بین آنهاست را در شش روز بیان کرده است:  الذی خلق السموات و الارض و ما بینها فی ستته ایام.  فرقان/59

3- آیاتی که مجموع آفرینش را در هشت روز گفته است : فقضا من سبع سموات فی یومین ..... فصلت /12

با توجه به آیات خلقت آسمان و زمین در شش روز ، یک نظریه این است که مراد از روز همان دوره است خداوند آسمان و زمین را به گونه ای در دو دوره خلق نموده است که مناسب برای سکونت و زندگی انسان و همه موجودات عالم باشد و فاصله بین زمین و خورشید طوری است که حرارت زمین به مقدار معتدلی نه بسیار سرد و نه بسیار گرم باشد زمین را هوا فرا گرفته که انسان ، حیوانات و نباتات تنفس کنند ، گردش زمین به دور خورشید به سرعتی است که شب وروز متعادل و فصول مختلفی به وجود امده است بعد از خلقت زمین در مقام تنظیم آفرینش دربالای زمین کوههایی برافراشته و در روی زمین انواع و اقسام گیاهان معادت و غیره را به وجود آورده است .

مراحل آفرینش :

1) خلق الارض،خلق شدن 2) جعل فیها رواسی،استقرار و تثبیت3)بارک فیها، تزریق منافع در زمین 4) سواء للسائلین، تامین نیازهای همگان.فصلت/12-9

بعد از خلقت زمین و نیازهای همگانی نوبت می رسد به آسمان آیه این است:

 فقضا من سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها.(سپس هفت آسمان در دو دوره ساخته شد و در هر آسمان آنچه می خواست فرمان داده است)

آسمان دارای طبقات متععد است که عدد هفت برای آنها برای آنها در قرآن آمده است. دو نظریه وجود دارد:

1) عدد تکثیر باشد یعنی آسمانهای فراوان و کرات بی شمار 2) ممکن است دال بر تعداد باشد یعنی خداوند هفت اسمان را در دو روزخلق کرده است.

در تفسیر نمونه آیت ا... مکارم شیرازی دورانهای شش گانه خلقت را اینگونه تشریح کرده است:

1) روزی که همه جهان به صورت توده گای شکل بود که با گردش به دور خود از هم جدا گردید و کرات را تشکیل داد .

2)روز ی که این کرات تدریجا  به صورت توده مذاب و نورانی و یا سرد و قابل سکونت در آمدند .

3)روزی که دیگر منظومه شمسی تشکیل یافت و زمین از خورشید جدا شد .

4)روزی که دیگر زمین سرد و آماده حیات گردید .

5) روزی که گیاهان و درختان در زمین ظاهر گشتند .

6) روز ی که سرانجام انسانها و حیوانات در روی زمین ظاهر گشتند .      تفسیر نمونه ج6/ص202

علت خلقت جهان در شش روز :

سوالی که اینجا مطرح شد این است خداوندی که می تواند با یک اراده و در یک لحظه آسمانها وزمین و.... را خلق کند چرا آفرینش جهان را در چند مرحله و دوره قرار داده است ؟

1) اگر آفرینش جهان در یک لحظه بود بشر کمتر می توانست به عظمت و قدرت و علم خداوند پی ببرد، اما وقتی که طبق برنامه منظم و حساب شده انجام گرفته باشد دلیل روشنتر برای آفریدگار و نشانه جدید از عظمت خداوند پیدا می کند .

2)حکمت خلقت جهان در شش روز برای این است که بندگان در همه امور تامل و تدبر داشته باشند حتی اگر بتوانند آنها را در لحظه انجام دهند .

3)نظام آفرینش به تدریج به وجود آمده است چون مادیات باید مسبوق به ماده و مدت باشند.

 چرا در خلقت خداوند مختلف خلق کرده است ، یکی انسان و یکی حیوان و..... ؟

1)شکی نیست که این عالم نظم دارد و نظم آن ذاتی است مثل مراتب اعداد ابتدا یک است و سپس دوم و..... نظم جهان هستی هم اینگونه است .

2) نظامی که در جهان هستی حاکم است ، نظام احسن است یعنی هر چه خلق شده است در نهایت نیکویی است و در قرآن آمده: ولن تجد لسنه تبدیلا. احزاب /62 هرگز در سنت خداوند تغییری نخواهی یافت .

3)یک سری قوانین کلی بر این نظام هستی حاکم است که خداوند طبق آن قوانین جهان هستی را اداره می کند و هرگز کاری را خارج از این قوانین انجام نمی دهد .

4)یکی از قوانین این نظام هستی ، قانون علت و معلول است ، به موجب این قانون هر موجودی جایگاه و مقام خودش را پیدا می کند هر موجودی بتواند هرمعلولی را به جای هر علتی پیدا کند مثلا اثر شعله کبریت یا اثر شعله خورشید یکی باشد و حال اینکه اینگونه نیست وعلت هرکدام و اثر هرکدام فرق دارد

بنابراین اینگونه نیست که هر موجودی بر حسب لیاقتش خلق می شود و بر اساس ظرفیت و درجه انها چون برخی از موجودات از دیدگاه انسان زشت هستند مثل برخی حیوانات. مثلا یک خودرو از اجزای زیادی همچون پیچ ، مهره های کوچک و بزرگ ، بدنه ، موتور ، چرخ ، چراغ و فرمان و.... تشکیل شده است ولی اینطور نبوده است که سازنده ابتداء تمام قطعات مساوی را یکسان تولید کرده و بعد یکی را فرمان و یکی را چرخ و .... داده باشد بلکه از اول هر یک از پیچ ، و سای لوازم را به طور جداگانه تولید کرده است و هر یک را جای خود قرار داده تا ماشین بتواند کار خودش را درست انجام دهد .

شیاطین جن و شیاطین انس چگونه اند ؟

شیاطین جمع کلمه شیطان است و شیطان مفهومی وسیع دارد و در لغت یعنی شریر. به هر موجود شرور گفته می شود در میان شیطان جن فردی معرفی است که در شیطنت مقام بالایی دارد و او ابلیس است و خداوند و را در قرآن از سنخ جن معرفی می کند . فسجدوا الا ابلیس کان من الجن.   کهف /50 

ابلیس بعد از نافرمانی خداوند دشمنی عظیم نسبت به آدم و فرزندانش پیدا کرد شیطان از وسوسه های ساده شروع می کند و آرام آرام دام های بزرگتر پهن می کند و هر چه مورد رضای خداوند نیست آن را زیبا جلوه می دهد شیطان یارایی ندارد کسی را وادار به گناه کند بلکه فقط وسوسه می کند، دست یار ابلیس شیاطین جن هستند و ایشان به وسیله وسوسه های مختلف به شیاطین انس پیغام های پنهانی می دهند و به همراهی همدیگر در پی گمراهی مردم هستند. تفسیر المیزان ج7ص491

-شیاطین جن از یاران ابلیس هستند و در پی اغوای ادمها هستند البته در آفرینش جن ها دارای لطافت اند و برای ما قابل روئیت نیستند .

- شیاطین انس انسانهایی هستند که تحت فریب شیطان به فساد و شرارت مشغولند و اینها ولایت شیطان بر خود را می پذیرند .

همه ما باید مزاقب باشیم که شیطان ما را فریب ندهد چرا که جهان در حال دگرگونی است و انسان تا زنده است احتمال فریب  خوردن از شیطان جن و انس برای پرتگاه و سقوط از آن متصور است .

عالم غیب یعنی چه ؟  

غیب یعنی پوشیده بودن چیزی از حواس و ادراک ، هر آنچه از کسی غایب و مخفی باشد غیب گفته می شود ، بسیاری از حقایق دینی  و غیر دینی قابل درک با حواس ظاهری نیست و باید از راههای مثل عقل، وحی درک شوند و برخی از آنها عبارتند از : خداوند، قیامت، امام عصر (عج) ، عقاب و ثواب، رجعت ، احوالات انبیاء و حوادث آینده و ..... از مصادیق غیب هستند.  

خداوند: هر چند از هر پیدایی پیدا تر است اما از دیدگان ظاهری پنهان است .

وحی:همگان نمی توانند درک کنند و از الهامات الهی بر پیامبران است .

اما عصر(عج): از دید همگان غایب است .

ملائکه : بشر نمی تواند با دید ظاهری او را همیشه ببیند ام پیامبران می بینند .

بهشت و جهنم : از حوادث غیب استد اینکه چه ویژه گی دارند را می دانند ام حقیقت آن را نمی بینند .

عقاب و ثواب: هم پاداش و هم عذاب خداوند را می بینند اما حقیقیت هر دو برای آنها پنهان است .

قیامت : از احوال و حوادث آن آگاهی واقعی ندارند .

رجعت: چگونگی بازگشت عده ای از اولیاء خداوند .  

هدف از آفرینش این عالم چه بوده است ؟

در قرآن آمده: ما آسمان و زمین و آنچه در بین آنهاست با بازیچه نیافریدیم جهان برای ما اسباب بازی نیست نیافریدیم مگر به حق . دخان /44

آیا خداوند بشر و موجودات را به خاطر سود خودش خلق کرده است یا هدف دیگری داشته است؟

قطعا خداوند به خاطر سود خودش بشر و موجودات را خلق نکرده است چون هیچ نیازی ندارد و او غنی است بلکه هدف خداوند فایده رساندن به دیگران است تا موجودات به تکامل برشند و نقص آنها برای کمال خصوصا انسانها از بین برود .

خداوند جهان و انسان را آفرید تا همه به سوی کمال حرکت کنند و انسان برای رفع نیازهای خود نهایت استفاده را بکند در یک جمله همه را برای تکامل انسان خلق کرده است و انسان را برای خداوند گرایی. در قرآ ن: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون . ذاریات /56 جن و انس را جز برای بندگی و اطاعت نیافریدیم تا به کمال برسند و در خلقت انسان فرمود : افحسبتم انما خلقنا کم عبثا و انکم الینا لا ترجعون . مومنون/115 آیا گمان می دارید که شما را عبث و بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی گردید ؟  یعنی آیا فکر می کنید به سیر تکاملی خود به سوی یک واقعیت مطلق ادامه نمی دهید و به سوی خدا بازنمی گردید؟ و در جای دیگر فرمود : الذی خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا. ملک/2 خداوند مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام نیکوکاترید. یعنی انسان را خلق کرد و او را در جهان امتحان و آزمایش و ابتلاء می کند تا انسان با اختیار و اراده خود حرکت تکاملی خودش را دنبال کند .

دسته بندی هدف از آفرینش : 1) عبادت و بندگی خداوند : بر اساس آیات و روایات ، همه هستی تسبیح خداوند را می گویند و مشغول عبادت هستند و عبادت خلقت است . و ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم و اسراء/44 همه موجودات عالم به تسبیح خداوند مشغولند اما شما تسبیح آنها را نمی فهمید .

2) وصول به مبداء نور هستی : ان الی ربک المنتهی. علق/8 انتهای سیر انسان به سوی خداوند است . انا لله و انا الیه راجعون . بازگشت همه به سوی خداوند است .  انسانهایی که از فیض الهی استفاده کنند به نهایت درجه ایمان و کمال می رسند و کسی که به تکامل برسد در واقع به رحمت خداوند دست رسی پیدا می کند و در بهشت در جوار عرش الهی بهره می برد .

تعداد بازدید از این مطلب: 63
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هدف از آمدن پیامبران

بسمه تعالی

هدف از آمدن پیامبران

ضرورت و لزوم بعثت انبیاء

1) لزوم بعثت انبیاء جهت شناخت آفرینش : وقتی انسان به جهان آفرینش نظر کند نمی تواند باور کند که جهان آفرینش بی هدف آفریده شده است . چرا خداوند این عالم را خلق کرد؟ راه سعادت و کمال چیست؟ پس از مرگ برای بشر چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ برای پاسخ به این سوالات نیاز به شخصی از جانب خداوند داریم که امین باشد و بتواند همه این سوالات را پاسخ دهد . هشام ابن حکم می گوید: فردی غیر مسلملا از امام صادق (ع) سوال کرد : لزوم بعثت انبیاء را چگونه ثابت می کنید؟ فرمود: وقتی ثابت کردیم آفریدگار و صانع داریم چون مردم نمی توانند با او در تماس باشند در میان بندگان پیامبری از جانب خداوند برگزیده می شود تا موجب نجات مردم باشند . اصول کافی کتاب الحجه حدیث 1  

2) نیاز به پیامبران برای آوردن قانون تکامل انسان: انسان برای رسیدن به تکامل حقیقی نیاز به قانون دارد و هیچ انسانی از رموز حقیقی عالم آگاهی ندارد و نیاز به راهنما دارد این قانون وحی است و پیامبران مفسر وحی قوم خود هستند .

امام رضا(ع) فرمود: چون در متن افرینش انسان و در میان غرایز و نیروهای مرموز و مختلفی که در وجود انسان است نیرویی نیست که بتواند رسالت تکامل انسان را بر عهده بگیرد و چاره ای جز این نیست که خداوند پیامبری داشته باشد که پیام او را به مردم ابلاغ کند و آنها را آنچه موجب ضرر به آنهاست آگاه کند . بحار /ج/11/ص40

قرآن کریم هدف از آمدن پیامبران را چه می داند :

1) پرورش و آموزش : هوا الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ..... جمعه/2 اوست خدایی که میان عرب امی پیامبری از خودشان برانگیخت تا بر آنها آیات وحی را تلاوت کند و آنها را پاک نموده و کتاب حکمت بیاموزد .

2) بندگی خداوند و مبارزه با طاغوت: ولقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا ا... اجتنبوا الطاغوت به تحقیق فرستادیم در هر امتی رسولی را که مردم را به عبادت خداوند و دوری از طاغوت دعوت نماید نحل/39

3) تامین عدالت و آزادی: لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط...... ما پیامبران را با دلیلهای روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و میزان نازل کنیم تا مردم گرایش به عدالت پیدا کنند حدید /6 نتیجه هدف آمدن پیامبران برای این بود که مردم خداجو گردند .

راههای شناسایی پیامبران

فطرت هیچ انسانی اجازه نمی دهد که ادعای بدون دلیل را بپذیرد و کسی که مقام نبوت را از جانب خداوند دارد باید برای اثبات این مقام برای مردم دلایل قابل قبولی ارائه دهد و از طرفی عده ای با سود جویی و کسب شهرت طلبی نیز ادعای باطلی از این مقام را دارند که باید مردم انها را بشناسند .

1) معجزه : باید دارای 3 ویژه گی باشد :

1-کاری که از توانایی نوع بشر (حتی نوابغ) خارج باشد .

2- آورنده معجزه ادعای منصب نبوت و رسالت را داشته باشد و عمل او هم مطابق با ادعای او باشد .

3- جهانیان و افراد جامعه از مقابله و معارضه و آودرن مثل ان عاجز باشند .

ابو بصیر می گوید از امام صادق (ع) پرسیدم  به چه علت خداوند به انبیاء و رسولان و شما معجزه عطا کرده است ؟ حضرت فرمود: برای اینکه دلیلی باشد بر راستگویی آوردنده اش باشد و معجزه علامتی است که خداوند فقط به انبیاء و رسولان و امامان می دهد تا بوسیله آن راستگویی صادق و درغگویی کاذب شناخته شود . بحار /ج11/ص71

2) راه دوم آن است که پیامبر قبلی که نبوت او با دلیل ثابت شده است با ذکر و نام و مشخصات پیامبر آینده را معرفی کند. مثلا بشارتهای تورات و انجیل در مورد آمدن پیامبر اکرم(ص)

3)برای شناخت پیامبران قرائن و شواهدی است که که به طور قطع نبوت و رسالت را ثبت می کند .

چرا هر پیامبری معجزه مخصوص به خود داشت ؟

با اینکه پیامبران هر کار خارق العاده ای می توانستند انجام دهند و هر کدام محجزه ای داشته اند اما تنوع در معجزه وجود داشته است . یکی از دانشمندان به نام ابن سکیت از امام هادی (ع) پرسید چرا خداوند معجزه موسی بن عمران(ع) را با عصا و حضرت عیسی (ع) را  با شفای بیماران و زنده کردن مردگان  و حضرت محمد (ص) را کلام و سخن قرآن قرار داده است ؟ حضرت فرمود : هنگامی که چخداوند حضرت موسی را به رسالت برانگیخت فن رایج در زمان وی سحر و جادو بود و خداوند هم شبیه آن دوره معجزه به حضرت موسی (ع) داد و به مقابله با ساحران پرداخت . وقتی حضرت عیسی (ع) برای هدایت مردم مبعوث شد طبابت و پزشکی رونق بسزایی داشت واز طرف خداوند معجزه ای با فن رایج آن دوره برانگیخت و با زنده کردن مردگان ، معجزه خود را به انها نشان داد و در زمان حضرت محمد (ص) فصاحت و بلاغت و خطبه و انشاء فن رایج آن زمان بوده است آنحضرت از جانب خداوند برای آنها نصایح و مواعظ خود را در قالب کلام بلیغ قرآن بر آنها خواند و حجت را بر آنها تمام کرد .

چرا انبیاء باید معصوم باشند ؟   

1) هدف از بعثت انبیائ تربیت و راهنمایی است و در تربیت مربی باید پاک باشد و لغزش نداشته باشد اگر مربی خودش لغزش داشته باشد چگونه می تواند دیگران را بر حذر دارد .

2) انبیاء مورد اعتماد مردم هستند و اگر در مربی آلودگی باشد اعتماد و اطمینان به آنها حاصل نمی شود . عصمت در انبیائ و امامان اجباری نیست یعنی اینطور نیست که آنها به پاکی مجبور باشند بلکه مانند همه مردم کاملا افرادی توانمند بر انجام گناه بودند ولی چون خطرات گناه را می دانند و از طرفی معرفت و شناخت انها به خداوند بسیار وسیع است باعث می شود با اراده خود گناه نکنند بنابراین انبیاء و امامان نتیجه اراده و انتخاب خودشان و تلاش و فداکاری در راه خداوند است البته خداوند به انها علوم وسیع عنایت کرده است .

امام باقر (ع) فرمود : وقتی خداوند حسن نیت و انتخاب کسی را دانست او را به وسیله عصمت حفظ می کند . بحار/ج78/ص188

امام جعفر صادق(ع) : خداوند به موسی وحی فرستاد که من به همه انسانها توجهی کردم و دربین آنها تواضع تو را نسبت به9 خودم بیشتر یافتم پس به همین جهت تو را به وحی خود اختصاص داده و از بین همگان برگزدیم. وسایل شیعه/ج4/ص1075

مردی از امام جعفر صادق (ع) سوال کرد چرا خداوند یک دسته را شریف و با ویژه گی های نیک و آراسته و دسته دیگر را پست و با خصائص زشت خلق کرده است؟

حضرت فرمود : شریف کسی است که اطاعت خداوند کند و پست کسی است که نافرمانی خداوند کند ، آن مرد سوال کرد :آیا در میان مردم ذاتا گروهی بهتر از گروه دیگر نیست ؟ فرمود : نه، تنها ملاک فضیلت و برتری تقوا است،آن مرد پرسید : به عقیده شما همه فرزندان آدم در اصل یکسانند و ملاک امتیاز فقط تقواست؟ حضرت فرمود: چنین یافتم که آفرینش همه از خاک است پدر و مادر همه آدم و حوا هستند خداوند از ادم و نسل آنها گروهی را انتخاب کرده و تولد آنها را پاکیزه کرده و بدنهای آنها را پاک کرده است در صلب و رحم پدران و مادران و انها را ازکودکی پاک و حفظ کرده است و از میان آنها پیامبران را انتخاب کرده است و فلسفه این امتیاز این است که خداوند هنگام آفرینش آنهامی دانست که انها از او اطاعت خواهند کرد  همتایی برای او نمی گیرند پس علت امتیاز به خاطر اطاعت و عمل انها بوده است. بحار /ج10/ص170

عصیان و گناه حضرت آدم پیامبر الهی چه بود؟

قران داستان را اینگونه بیان می کند: ما به ادک گفتیم : شیطان دشمن تو و همسر توست پس بیرون نکند شما را از بهشت تا در رنج و زحمت قرار گیرید، پس شیطان آدم را وسوسه کرد و آنها از آن درخت خوردند پس لباسهای بهشتی از بدنشان فرو ریخت.  طه /آیه های 116 تا 121 همانگونه که ملاحظه شد نهی خداوند نسبت به حضرت ادم (ع) و حوا فقط جنبه ارشاد و راهنمایی داشت و نخوردن از درخت فقط شرطی بود برای جاوید ماندن در بهشت. نافرمانی حضرت ادم (ع)  یک گناه نبود بلکه ثمره آن تنها اخراج از بهشت و دچار مشکلات دنیایی شدن بود

سوال شد که حضرت آدم اگر گناه نکرد پس توبه او اشاره به چه چیز دارد؟ هر چند خوردن از آن درخت گناه نبود  اما به همین اندازه که حضرت آدم ترک یک فرمان ارشادی کرد از مقام قرب تنزل کرد و حضرت آدم برای دست یافتن به همین مقام اول و بالا توبه کرد و خداوند توبه اش را پذیرفت .

امام رضا (ع) در جواب مامون که از عصیان حضرت ادم (ع) سوال کرد چنین فرمود : آنچه آدم (ع ) انجام داد گناهی نبود تا در برابر آن مستحق دخول آتش باشد بلکه از لغزشهای کوچکی بود که بخشیده شد و انبیاء قبل از نزول وحی ، ممکن است مرتکب شوند.  تفسیر برهان /ج3/ص46

معجزات رسول خدا(ص) چگونه بود ؟

معجزات رسول خدا(ص) دو نوع بوده است : 1- معجزاتی که به تقاضای فردی انجام می گرفت 2- معجزاتی که به صورت جمعی انجام می گرفت و معجز به دست آن حضرت انجام می گرفت مانند سلام کردن سنگ و درخت بر آن حضرت ، شهادت دادن سوسمار بر رسالت رسول خدا (ص) ، شق القمر، زنده کردن مردگان و اخبار دادن آن حضرت از عالم غیب . ابن شهر آشوب می گوید رسول خدا (ص) 4440 معجزه داشته که سه هزار از انها ذکر شده است و قرآن کریم معجزه دائمی آن حضرت بوده است و برای همه زمان و مکانها می باشد .  از جمله کسانی که با شنیدن سخنان فصیح رسول خدا (ص) تحت تاثیر قرار گرفت ولید بن مغیره بود ، ولید از رسول خدا(ص) خواست که آیاتی از قرآن را بر او بخواند رسول خدا(ص) قسمتی از سوره سجده را تلاوت فرمودند این ایات آنچنان شور و هیجان در ولید ایجاد کرد که بی اختیار از جا بر خواست و به محفل دشمنان اسلام رفت و گفت : به خدا سوگند از محمد (ص) سخنی شنیدم که نه شبیه گفتار انسانه است و نه پریان ... گفتار او شیرینی خاصی دارد گفتاری است که بر همه چیز پیروز است این سخنان ولید باعث شد در میان قریش گفتند ولید ابن مغیره دلباخته محمد(ص) شده و مسلمان شده است این اظهار نظر باعث شد که ابوجهل چاره ای بیاندیشد وی ولید را به مجلس مشرکان قریش دعوت کرد  و ولید به انها گفت محمد (ص) دیوانه نیست وی به مشرکان گفت بگوئید محمد ساحر است نسبت سحر به رسول خدا در واقع یک جذابیتن قرآن بوده است آنها تحمل این حقیقت را نداشتند.

معجزات پیامبران اولوالعزم:  

حضرت نوح(ع):          بزرگی که ساختند و به امر الهی رهایی پیدا کردند .

حضرت ابراهیم(ع): در آتش نمرود نسوخت بلکه آتش بر وی گلستان شد .

حضرت موسی(ع): چوبشان و عصای خود را وقتی به زمین می انداختند تبدیل به اژدها می شدوقتی عصای خود را به آب جوشان می زد آب دریا به رنگ سرخ و قرمز می شد و از وسط دیرا می گذشت .  

حضرت عیسی(ع): مردگان را زنده می کرد وشفا می داد .

حضرت محمد (ص): بدون اینکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد می توانستند کتاب آسمانی قرآن را بخوانند .  

علت تعدد پیامبران از جانب خداوند چیست؟

یکی از جلوه های لطف خداوند به بندگانش این است که هیچ امتی در هیچ زمانی بدون راهنما نبوده است و ارسال پیامبران هیچگاه قطع نشده است و زمین از حجت الهی خالی نبوده است، ظرفیت وجودی افراد و ادیان و ملتها به گونه ای بوده است که توان دریافت تمام دستورالعملها ی یک دین کامل را نداشته اند باید توان رشد فکری آنها به مرور زمان پیشرفت می کرد تا قابلیت پذیرش دین کامل تر را پیدا کنند و در زمان رسول خدا(ص) از جانب خداوند کاملترین دین خود به نام اسلام را به همگان معرفی کرده است .

ثم ارسلنا رسلنا تترا.... مار رسولان خود را پی در پی فرستادیم     مومنون/44

محتوای دعوت همه پیامبران از مردم یکسان بود و آن محتوا دع.ت مردم به خدا پرستی و دوری از طاغوت بوده است . پدر و مادر هرگز تمام امور اخلاقی و تربیتی را به فرزندانشان نمی گویند بلکه به صورت مرحله به مرحله به فرزندان منتقل می کنند. دین الهی هم اینگونه بوده استو برای هر قومی پیامبری و در هر عصری بدون پیامبر نبوده است . گرچه همه پیامبران الهی انسانها را به سوی خداوند دعوت می کردند ، اما اعتبار شریعت هر یک از آنها تا زمان فرود آمدن شریعت پیامبر بعدی است که دین قبلی از آن خبر داده است و بعد از آمدن دین جدید از طرف خداوند و مبعوث شدن پیامبر جدید به همراه معجزات و نشانه ها ، همه پیروان اداین قبلی موظف بودند از دین جدید پیروی کنند بنابراین با امدن اسلام تمام ادیان قبلی نسخ و پیروانشان موظفند دستورات اسلام را به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی اطاعت کنند و رسول خدا حضرت محمد (ص) آخرین و کاملترین دین را به ارمغان آورده است . 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 2215
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فلسفه و حقیقت امامت

فلسفه و حقیقت امامت

تعریف امامت:

واژه امامت در لغت به معنی رهبری و پیشوایی و امام به معنای مقتدا و پیشوا است. خواه انسان باشد یا چیز دیگر چنان که ابن فارسی گفته است: امام کسی است که در کارها به او اقتدا می شود و پیامبر (ص) ائمه امام رعیت و قرآن امام مسلمان است.

در تعاریف اسلامی غالبا امامت را ریاست و رهبری عمومی جامعه در زمینه امور دینی و دنیوی دانسته اند و در جای دیگر امامت جانشینی         پیامبر اکرم (ص) در برپا داشتن دین است به گونه ای که پیروی و اطاعت از او بر همه مسلمانان واجب است.

ابعاد گوناگون مسئله امامت:

1- بعد اعتقادی: حفظ و بقای دین به امامت وابسته است امامت یک مسئله اعتقادی است و حدوث دین وابسته به نبوت و ادامه آن وابسته به امامت می باشد یعنی همانگونه که اعتقاد به نبوت واجب است اعتقاد به امامت نیز واجب است.

2- بعد سیاسی: سیاست عبارت است از تدبیر امور جامعه از طریق تدوین قوانین و اجرای آن ، اصلاح زندگی مادی و معنوی بشر از طریق تعلیم معارف الهی و اجرای احکام الهی فلسفه اصلی امامت را تشکیل می دهد و در اجرای احکام دین امامت نقش محوری را دارد.

3- بعد تاریخی: مسئله امامت در امتداد نبوت و خاتمیت است و در مرحله آغازین اسلام ریشه و تاریخ گذشته دارد و تا پایان دنیوی وجود خواهد داشت.

فلسفه و ضرورت امامت چیست؟

1- تببین و تفسیر قرآن: دوری از تحریف در تفسیر قرآن، بیان علم و حقایق قرآن، تفسیر علوم قرآن بعد از رسول خدا (ص) به عهده امام معصوم (ع) است چنانکه در قرآن آمده: و ما یعلم تاویله الاّ الله و الراسخون فی العلم. و در روایات آمده که ائمه راسخان در علم می باشند.

2-قضاوت در اختلافات: اختلاف و نزاع در هر عصری ممکن است وجود داشته باشد یکی از وظایف مهم امام معصوم (ع) رفع این منازعات و اختلافات عمومی مردم است تا حقی از کسی از بین نرود.

3-ارشاد و هدایت انسانها: احکام دینی و مسائل اخلاقی و اجتماعی زمانی در جامعه دینی تحقق پیدا می کند که امام معصوم (ع) به قصد ارشاد و هدایت آنها در این زمینه گام بردارد و جامعه را اصلاح کند.

 4- اتمام حجت بر بندگان: یکی از وظایف معصوم (ع) اتمام حجت بر بندگان خداوند است تا زمینه بهانه تراشی افراد سست ایمان را بگیرد      و از طرفی هیچ چیزی پنهان نباشد و این اتمام حجت توسط معصوم (ع) باعث می شود که حجت ها و دلایل خداوند بر جامعه و آحاد مردم برای همیشه حفظ و باقی بماند و معصومین (ع) جانشینان خداوند بر روی زمین هستند.

5- برقراری عدل و امنیت: برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد امنیت در جامعه از وظایف مهم معصوم (ع) است. سید مرتضی (ره) با استفاده از قاعده لطف خداوند در باب امامت می گوید: هر عاقلی که از شیوه زندگی اجتماعی و عادات مردم آگاه است می داند که هر گاه در میان مردم رهبری با تدبیر و قدرتمند وجود داشته باشد ظلم تباهی از بین رفته و یا دست کم مردم به رعایت عدل و انصاف نزدیکتر خواهند بود و اگر چنین رهبری نباشد عکس آن خواهد شد.

آیات امامت در قرآن:

1- ان الله یامرکم ان تودوا الامنت الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل

2- یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم

3- الیوم اکملت دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلم دینا

4- و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار.

5- انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة و هم راکعون.

برخی روایات درباره امامت:

1- امام صادق (ع): اگر بندگان پیشوای ستمگر را که از جانب خدا نیست به رهبری انتخاب می کردند، خداوند کارهای شایسته ای را که انجام می دهند نخواهد پذیرفت.

2- امام موسی کاظم (ع): امامت نور و روشنایی است همان که خداوند فرمود: به خدا و پیامبر او و نوری که فرو فرستادیم ایمان آورید در ادامه حضرت فرمود: نور همان امام است.

3- امام رضا (ع): امامت ریشه بالنده اسلام و شاخه برافراشته آن است  و در جای دیگر فرمود: امامت زمام دین است و شاخه بر افراشته آن است.

 4- امام صادق (ع): در روز قیامت از جانب خداوند ندا می آید که هر کسی در دنیا به امامی اقتدا کرده باید در پی او به همان جا رودکه او را می برند.

5- رسول خدا (ص): مثل خاندان من در میان شما به کشتی نوح شبیه اند که هرکه بر آن سوار شد نجات یافته و هرکه از آن بازماندغرق میشود.

ارزش اعتقاد به مقام امامت:

میسر بن عبد العزیز از شیعیان است میگوید: به حضور امام صادق (ع) رسیدم و عرض کردم: در همسایگی ما مردی زندگی می کند که من شب برای نماز بیدار نمی شوم مگر از صدای قرائت قرآن و راز و نیاز وی و شدیدا اهل ترک گناهان است، امام صادق (ع) فرمود: آیا اعتقاد به ولایت ما اهل بیت داری؟ گفتم تحقیق نکرده ام. سال بعد در موسم حج از احوال او پرسیدم متوجه شدم که اعتقادی به امامت ائمه اطهار (ع) ندارد و در حج به محضر امام صادق رسیدم و از احوال همسایه خود گفتم که اعتقادی به ولایت ندارد حضرت فرمود: ای میسر به خداوند سوگند اگر کسی عمر بسیار کند و بین رکن و مقام ابراهیم و قبر و منبر رسول خدا که اینقدر با شرافت است هزار سال به عبادت خدا سرگرم باشد و سپس او را مظلوم و بی گناه در بسترش مانند گوسفند سر ببرند و خدا را با آن حال ملاقات کند ولی دارای اعتقاد به ولایت ما نباشد کلان حقیقا علی الله یکبه علی منخریه فی نار جهنم  ، بر خداوند روا باشد که او را به رو در آتش دوزخ بیفکند.

نتیجه آیات و روایات در امامت:

1- امامت، فلسفه خلقت جهان است، یعنی بدون وجود امام آفرینش آسمانها و زمین و آدمیان لغو و بی حاصل خواهد بود.

2- امامت، واسطه رسیدن انسان و دیگر موجودات که شایستگی کمال و هدایت الهی را دارند مطلوب است یعنی امام واسطه رسیدن به مطلوب که همان معرفت الهی است می باشد.

یک دسته بندی دیگر ضرورت امام معصوم در زمین:

1- وجود امام و پیشوای الهی در هر زمان امری است ضروری و اجتناب نا پذیر.

2- رهبران معصوم، خلفای خداوند در زمین هستند.

3- حجت ها و رهبران الهی، کامل ترین انسانهای عصر خویش اند.

4- رهبران و حجت های خداوند فلسفه آفرینش انسان و جهان به شمار می آیند.

شبهه: مقام نبوت و امامت را چگونه از همدیگر جدا می کنیم؟

پاسخ: مقام نبوت مقام وحی است و ابلاغ احکام و شریعت الهی، پیامبر (ص) مامور ابلاغ شریعت الهی است اما مقام امامت کامل کننده ابلاغ نبوت بعد از نبی (ص) هستند و مقام امامت در واقع تببین و تفسیر کننده نبوت و وحی نبی (ص) هستند هم از طریق گفتار و هم از راه رفتار، با این وجود هیچگونه تداخلی در ماموریت همدیگر ندارند بلکه نتیجه کار نبوت و امامت کامل و پیاده کردن دین الهی در روی زمین هستند.

اخلاق نیک امام معصوم (ع):

روزی شخصی به امام سجاد (ع) نا سزا گفت غلامان تصمیم گرفتند جوابش را بدهند امام فرمود: رهایش کنید آنچه بر ما مخفی است بیشتر است از آنچه می گویند سپس به او فرمود: آیا نیازی داری؟ آن مرد شرمنده شد و اظهار پشیمانی کرد و لباس امام را گرفت و عذر خواهی کرد امام دستور داد به او هزار درهم بدهند، آن مرد برگشت در حالی که فریاد می زد و می گفت: گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدا (ص) هستی.

هر چه می خواهید از من بپرسید:

اصبغ بن نباته می گوید: هنگامی که مردم با علی بن ابی طالب به جهت خلافت بیعت کردند حضرت به مسجد رفتند فرمودند: پیش از آنکه مرا از دست بدهید هر آنچه می خواهید از من بپرسید سوگند به خدا من به قرآن و تاویل و تفسیر آن از هرکسی مدعی دانستن آن علم باشد دانا ترم سوگند به کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید اگر از هر آیه قرآن سوال کنید شما را بر وقت نزول و نیز خصوصیات کسانی که آیه درباره آنان نازل شده است آگاه می سازم.

نکات مهم درباره امامت:

1- امامت عهد الهی است و همیشه باید این عهد بین خدا و مردم وجود داشته باشد.

2- امامت جزو رکن اصلی و ریشه اسلام است.

3- پذیرش امامت یک اصل عقلی است.

4- امامت در متن زندگی مردم جاری است نه در حاشیه زندگی مردم.

5- امامت باعث آرامش و سعادت جامعه می شود.

6- امامت تکمیل کننده مقام نبوت و رسیدن به کمال و هدایت الهی می شود.

7- عبادت بدون پذیرش ولایت ائمه و امامت آنها هیچ فایده و خاصیتی ندارد.                                                                                                

              جافظ از دست مده دولت این کشتی نوح                           ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت

تعداد بازدید از این مطلب: 79
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خاتمیت پیامبر

 خاتمیت پیامبر (ص)

معنای خاتمیت پیامبر (ص) چیست؟

در قرآن آمده: ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شی ء علیما.  

محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست لکن فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خداوند بر هر چیزی داناست. اصل معنی در لغت خاتم عاقبت هر چیز و وسیله اتمام است ولی گاه خاتم به معنی انگشتری گفته شده است و در این آیه شریفه با استفاده از قرائن کثیره کتاب و سنت و اجماع مسلمین مراد و منظور خداوند از لفظ خاتم النبیین اتمام نبوت و انبیاء به وجود حضرت محمد (ص) می باشد.

رسالت پیامبر اسلام:

1- اثبات رسالت     2- معجزات پیامبر اسلام     3- نوید پیامبران پیشین

برخی از گروههای انحرافی و فرقه های ضاله و ساختگی دشمنان اسلام از جمله بهاییان ادعا می کنند که کلمه خاتم در این آیه به معنای تمام کننده و ختم کننده انبیا نیست بلکه به معنای نگین انگشتری است یعنی پیامبر (ص) در دین انبیاء مثل نگین انگشتری بوده است البته این ادعا هیچ گونه پشتوانه عقلی و نقلی ندارد بلکه هدف اینها مشروعیت بخشیدن به فرقه ضاله خودشان بوده است.

چه دلایل قرآنی بر خاتمیت پیامبر اکرم (ص) وجود دارد؟

1- ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین ...                                                      

  محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست لکن فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خداوند بر هر چیزی داناست.

2- تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا.

بزرگ است خدایی که فرقان (قرآن) را بر بنده خویش نازل کرد تا بیم رسان جهانیان باشد.

3- ان الذین کفروا بالذکر اما جاء کم و انه لکتاب عزیز

 کسانی را که موقع نزول قرآن به انکار آن برخاستند مجازات خواهیم کرد.

4- و اوحی الی هذا القرآن لا نذرکم به و من بلغ.                                                                                                    

بگو این قرآن به من وحی شده است تا شما و هر که را قرآن به او می رسد به وسیله این قرآن بیم و انذار کنیم.

5- و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا و لکن اکثر الناس لا یعلمون.                                     

و ما تورا به عنوان بشارت دهنده و بیم رسان برای همه مردم فرستادیم ولی بیشتر مردم نادانند.

نتیجه آیات فوق:

1- آیه و لکن رسول الله و خاتم النبیین ا صراحت اعلام می کند که باب نبوت بسته شده است.

2- چهار آیه دیگر دلالت دارند که بعد از رسول خدا (ص) شریعت جدیدی و کتاب جدیدی نخواهد آمد.

اگر فرض کنیم خداوند پیغمبری بعد رسول خدا (ص) را مبعوث کند: 1- یا همان چیزهایی که بر پیغمبر اسلام نازل کرده است را باید تکرار کند که اینکار عبث و بیهوده و غیر ممکن است.      2- یا اینکه خدا باید چیزهایی را که به پیغمبر اکرم گفته نشده و ابلاغ نکرده باشد را به پیامبر بعد از رسول خدا وحی کند که در این صورت پیغمبر اسلام خاتم النبیین نیست و این در حالی است که خداوند آن حضرت را خاتم الانبیا گفته است پس نتیجه می گیریم خداوند به این آخرین پیغمبر همه قوانین و علوم و مقاصد خودش را از طریق وحی ابلاغ کرده است و ابلاغ دیگری نخواهد داشت و استناد آیه قرآن: تبیانا لکل شیء  . قرآن بیانگر همه چیز است و همه چیز در قرآن گفته شده است.

دلایل سه گانه بحث خاتمیت:

1- دلیل اول: ضروری بودن مسئله: وقتی مسلمانان اتفاق واحد از ابتدای صدر اسلام تا کنون به خاتمیت پیامبر (ص) اعتقاد داشته اند و از طریق دلیل و منطق کافی به آگاهی پذیرفته اند قدر مسلم اصل خاتمیت را هیچ شبهه ای ندارند.

2- دلیل دوم: در پنج آیه از آیات قرآن اشاره شده است ( احزاب/40 و فرقان/1 و فصلت/41 و انعام/19 و سباء/28) این آیات به روشنی خاتمیت رسول خدا (ص) را ثابت می کند که این خاتمیت از ضروریات دین است.

3- دلیل سوم: روایات:

روایتی که جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که آن حضرت فرمود: مثل من در میان پیامبران همانند کسی است که خانه ای را بتا کرده و کامل و زیبا شده تنها محل یک خشت آن خالی است هر کسی در آن وارد شود و نگاه به آن کند می گوید چه زیباست ولی یک خشت آن خالی است من همان خشت آخرم و پیغمبران همگی به من ختم شده اند.

سوال: جامعه  بشری دائما در حال تغییر است با خاتمیت پیامبر (ص) قوانین ثابت اسلام چگونه به نیازهای جامعه اسلامی پاسخ داده می شود؟ پاسخ: اسلام دارای دو گونه قوانین است. 1-  یک قسم از قوانین ثابت و قابل تغییر نیست مثل اعتقاد به خداوند و یگانگی خداوند و اجرای حدود عدالت ، مبارزه با هر ظلم و اجحاف و ...   2- قسم دوم قوانین اسلام یک سلسله اصول کلی و جانبی است که با دگرگون شدن موضوعات آن شکل تازه ای به خود می گیرد مثل نگاه اسلام در موضوع دفاعی و نوع اسلحه جنگی ،استقلال و تمامیت ارضی،جلوگیری از نفوذ دشمنان،چگونگی احکام مسائل جدید و پیشرفت علم و صنعت.

 رسول خدا (ص) در پایان خطبه حجة الوداع که یک وصیت نامه جامع است مساله خاتمیت را صریحا عنوان نموده است و می فرماید: الا فلیبلغ شاهدکم غائبکم لا نبی بعدی و لا امة بعدکم. حاضرا به غائبان این سخن را بگویند که بعد از من پیامبری نیست.

منظور از رحمة للعالمین بودن پیامبر اکرم (ص):

در آیه 107 سوره انبیاء درباره پیامبر اکرم (ص) خداوند فرمود: و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین. ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم . عموم مردم دنیا از رحمت رسول خدا بهره مند هستند این رحمت مثل آن است که یک بیمارستانی مجهز و با همه امکانات برای درمان همه نوع بیماری تاسیس می شود و هیچ بیماری برای درمان خودش نگرانی نداشته باشد و آن حضرت طبیب دوار و سیار بود و درهای رحمت به روی همگان باز است ممکن است گروهی استفاده کنند و گروهی از روی لجاجت بی بهره باشند تعبیر به عالمیان یک تعبیر جهانی است و شامل تمام عصرها و زمانها می شود و این آیه اشاره به خاتمیت پیامبر (ص) است زیرا وجود آن حضرت برای همه انسانهای فعل و آینده تا پایان جهان است و حتی این رحمت شامل فرشتگان هم می شود.

علت ختم نبوت پیامبر اکرم (ص) چیست؟

1- دین یک حقیقت و یک راهی است که همه ادیان آسمانی در آن اشتراک دارند و اصول ادیان خلاصه می شود در ایمان به خدا،ایمان به معاد،ایمان به پیامبران،وظایف و تکالیف اخلاقی،عبادی و اجتماعی انسانها

2-گرچه همه ادیان در اصول اشتراک نظر دارند اما همه آنها یکسان و در یک سطح نیستند بلکه در نوع مراسم عبادی و اجرای قوانین الهی و مقررات اجتماعی اختلاف نظر دارند به مرور زمان و آمدن پیامبران این اختلافات دیدگاه کمتر می شود و قرآن کریم به خاتم رسل نازل شده است تا عالی ترین حقایق و مقررات و قوانین الهی به مردم ابلاغ شود و این قرآن قانونی جهانی برای همگان است و هرگز کهنه نمی شود.

3- پیامبر اکرم (ص) برای نگهداری و حفظ علوم نبوت و احکام اسلام تدبیر دیگری را نیز اتخاذ کرده است و آن نصب امام معصوم (ع) است البته به دستور خداوند امام معصوم مرجع پاسخگویی به همه نیازهای مسلمانان است.

4- اجازه اجتخاد و استنباط احکام از قرآن ، سنت و سیره معصومین با استفاده از عقل است فقهاء علاوه بر در اختیار داشتن قرآن با مراجعه به روایات معصومین با روش اجتهاد و بررسی آنها نیازهای مسلمانان را پاسخ می دهند.

5- مردم عصر پیامبر (ص) از لحاظ رشد عقلی به حدی رسیده بودند که علوم نبوت را کاملا ارج می نهادند و در حفظ آن کوشا بودند و در چنین زمانی قرآن نازل شد و احکام جامع ابلاغ شد و به وسیله امامت دین و رسالت و نبوت پیامبر (ص) به اتمام رسیده است و ائمه (ع) حافظان دین هستند و در چنین شرایطی است و نیازهای آنها کامل می شود و دیگر نیاز به پیامبران جدیدی نیست اما برای پیامبران قبل چنین امکانات ویژه ای فراهم نبوده است.

دین اسلام مسئولیت حفظ و نگهداری و تبلیغ دین را عهده سه گروه قرار داده است:

1- به عهده امام معصوم (ع) شیعه معتقد است که بعد از پیامبر اکرم (ص) مسئولیت و نگهداری دین بر عهده امام معصوم (ع) است و رسول خدا (ص) در حیاتش این انتصاب را انجام داده است.

2- فقها و علمای دین: علمای برجسته دینی وارثان پیامبرانند رسول خدا (ص) فرمود: علمای امت من مانند پیامبران بنی اسرائیل هستند. (1)

3- عقل انسان: یکی از اهداف بزرگ پیامبران تکمیل عقل ها بوده است پیامبر (ص) و ائمه (ع) موضوعات و مسائل عقلی را به مردم معرفی نموده و از آنان خواسته اند که در شناخت حقایق ، عقل خویش را به کار گیرند و از آن پیروی نمایند.

از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که با ارسال پیامبر اسلام نیازی به بعثت پیامبران جدید نیست و حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر و ختم کننده همه انبیاء است.

       آنی که مسیحات ز بیماران است       صد یوسف مصر از خریداران است       

        در دست تو خاتمی که جبریل آورد     انگشتر زنهار گنه کاران است

تعداد بازدید از این مطلب: 94
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رزق و روزی

رزق و روزي

وا‍ژه هاي كليدي :رزق ، انواع رزق ، رزق كريم ، انفاق رزق ، طيبات رزق ، رزق بي حساب ، رزاقيت خداوند ، طلب رزق ، تقدير معيشت

معناي رزق :گاهي بر عطاي جاري در دنيا يا آخرت گفته مي شود و گاهي به بهره و نصب و گاهي آنچه به شكم جاندار مي رسد و با آن تغذيه مي كند اطلاق مي شود . رزاق به خالق رزق و عطا كننده رزق و آن كسي كه سبب رزق مي شود هم گفته مي شود بنابراين رزاق در حقيقت خداوند تبارك و تعالي است و به انساني كه در وصول رزق سبب مي شود هم گفته مي شود ، ولي رزاق به جز خداوند به كسي ديگر گفته نمي شود ، رزق در تعبيري به معناي روزي و هرچيزي كه از آن نفع بردارند ودر تعبير ديگر به آميزه اي از عطا و بخشش نيز گفته مي شود .

رزاق :در قرآن كريم :   ((  ان الله هوالرزاق ذوالقوه المتين )) همانا خداوند بسيار روزي دهنده و صاحب نيروي استوار است .

آنچه از اين آيه حاصل مي شود اينكه رزق در حقيقت جز به خداوند نسبت داده نمي شود ، زيرا مقام ، مقام حصر است منحصر كردن رزاقيت در خداوند و نيز آيه ديگر :(( وارزقوهم فيها واكسوهم )) از مال سفيهان به اندازه نيازشان به آنها روزي و پوشاك بدهيد . پس تنها خدا رزاق است .

انواع رزق :

رزق بر حسب اعتبارات به انواع مختلف تقسيم مي شود :

الف ) رزق حلال و رزق حرام :

رزق حلال : به رزقي گفته مي شود كه از طريق مشروع (( طبق نظر دين )) به دست آمده باشد .

رزق حرام : به رزقي گفته مي شود كه از طريق نامشروع برخلاف نظر دين به دست آمده باشد .

رسول اكرم ( ص ) فرمود : (( العباده سبعون جزء و افضلها جزء طلب الحلال )) ( 1)عبادت هفتاد بخش است و بهترين بخش آن طلب رزق حلال است همچنين آن حضرت فرمود :(( من اكل من كديده حلالا فتحله ابواب الجنه يدخل من ايهاشاء ))هركس از دسترنج خود به طور حلال روزي بخورد خداوند درهاي بهشت را به روي او مي گشايد كه از هردري مي خواهد وارد شود و در جاي ديگر فرمود : (( طلب الحلال فريضه علي كل مسلم و مسلمه ))طلب روزي حلال بر هر مرد و زن مسلماني واجب است .رسول اكرم ( ص ) درباره رزق حرام فرمود : (( من اكتسب مالا من غير حله كان زاده الي النار ))(2)هركس مالي را از غير حلال به دست آورد ، همان توشه او به سوي آتش دوزخ است .

سوال :  اگر روزي دهنده هر بنده اي خداوند است و آن بنده اگر از راه حرام كسب معاش كند آن فرد گناهكار است و بازهم خداوند روزي وي را عطا مي كند ؟پاسخ : رازقيت عامي كه خداوند در قرآن (( وما من دابه في الارض الاعلي الله رزقها )) بيان فرموده برحسب تكوين است نه تشريع . همه موجودات عالم كه خلق شده اند خداوند راه استفاده از آنها را به آدم ياد داده است ، پس خداوند رازق و رزاق همه چيز و همه است چه كافر و چه مومن و ...  .اما از لحاظ تشريع خداوند مقرر نموده كه اين نعمتهاي الهي را از راه مشروع بدست آورند در اين صورت رزق به صنف حلال متصف مي شود

ب ) رزق  طالب و رزق مطلوب :ا

مام علي (ع) در وصيت نامه خود به فرزندش امام مجتبي ( ع ) مي فرمايد : (( واعلم يا بني ان الرزق رزقان رزق تطلبه و رزق يطلبك فان لم تاتهاتاك )) اي فرزند من روزي بر دوقسم است ، يكي آن كه تو در پي آني و ديگري آنكه او به دنبال تو مي گردد كه اگر تو به سوي او نروي او به سوي تو مي آيد .

ج ) رزق تكويني و رزق تشريعي :

خداوند در عالم وجود هر موجودي را كه آفريده و نياز به تامينزندگي دارد اسباب طبيعي بدست آوردن امكانات زندگي را براي همگان فراهم كرده است و اين رزاقيت عام خداوند است كه همه موجودات از آن بهره مي گيرند و اين كرم خداوند است ، ولي خداوند براي بشر در رابطه با چگونگي بدست آوردند اين روزي مقررات و احكامي قرار داده است كه اگر از راه خودش و آن مقرر ات بدست بياورند آن رزق حلال است و اگر اينگونه نباشد حرام است .

د ) رزق كريم :

در مواردي از قرآن كريم از بعضي از روزيها به (( رزق كريم )) ياد شده است علامه طباطبائي ( ره ) مي نويسد : خداوند از روزي كريم،بهشت و نعمت هاي بهشت را در مواردي از كلام خود اراده كرده است . مانند : آيه كريمه ((‌فالذين امنوا و عملو الصالحات لهم مغفره و رزق كريم . رزق كريم آن روزي است كه همراه با كرامت باشد و روزي بهشتيان است چون بهشت پاداش اهل تقوا است و خداوند بيشتر كرامت را به اهل تقوا داده است و مقابل رزق كريم براي بهشتيان رزق دوزخيان است كه اهل جهنم اند . خداوند مي فرمايد : (( ان شجره الزقوم طعام الاثيم .. )). ( درخت زقوم خوراك دوزخيان است .)

ه ) روزي گشاده و روزي تنگ :

در قرآن كريم آمده : (( الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر )) خداوند روزي هركس را كه بخواهد گشاده مي كند و روزي هركس را بخواهد تنگ مي گرداند . فراخي و تنگي روزي به دست خداست و قرآن آن را به يك امر قطعي و مشهود براي انسان ياد مي كند البته همه اين كسب روزي بستگي به تلاش افراد دارد ، در كتب حديث و روايات فراواني درباره اعمالي كه روزي را وسعت مي بخشد ويا اعمالي كه موجب فقر و تنگي روزي مي شود آمده است ، در كتاب سفينه البحار حدود 40 عمل را ياد آور مي كند كه در وسعت روزي موثر است از جمله آنها : صله رحم ، حسن رفتار با همسايه

  تعقيب نماز صبح و عصر ، صبح زود براي طلب روزي رفتن ، همواره با طهارت بودن ، نماز جماعت ،ترك حرص ، شكر نعمت ، اجتناب از قسم ، دروغ ، شستن دست قبل از غذا خوردن ، هر روز 30 مرتبه گفتن سبحان الله ، استغفار و نماز شب و ...

عواملي كه موجب فقر و تنگي روزي مي شود : قسم دروغ ، زنا ، عادت به دروغ ، استماع قناء ، اندازه گيري نكردن درمعيشت ، ترك صله رحم ، خواب بين نماز مغرب و عشاء و پيش از طلوع خورشيد ، ظروف ناشسته در شب گذاردن ، كوتاهي در نماز اول وقت .امام علي (ع) در وصيت نامه خود به فرزندش امام حسن مجتبي (ع) مي فرمايد :

((ثم جعل في يديك مفاتيح خزائنه بما اذن لك فيه من مسالته فهتي شئت استفتحتبا لدعاء ابواب نعمه)( آنگاه خداوند كليدهاي خزينه هاي خود را در دو دست تو قرار داد بدينگونه به تو اجازه داد كه از او مسالت نمايي ، پس هرزمان بخواهي مي تواني به وسيله دعا درخواست كني كه درهاي نعمت را به روي تو بگشايد . )

و) رزق حَسَن :

در برخي از آيات قرآن رزق را به صفت حسن ستوده است مانند : گفتگوي شعيب پيامبر باقوم خود : (( ياقوم ارايتم ان كنت علي بينه من ربي و رزقا حسنا )) اي قوم من خبر دهيد اگر من بر دليل آشكار از جانب خداوند باشم و روزي نيكويي به من داده باشد و تفسير الميزان در ذيل آيه شريفه آمده كه مراد از رزق  حسن ، وحي نبوت  است كه مشتمل بر اصول معارف و شرايع است . )

از مجموع آيات و روايات بدست مي آيد كه رزق حسن ، رزقي است كه ازآلودگي منزه و يا از معنويت والايي برخوردار باشد . امام موسي كاظم (ع) فرمود) من در برخي از زمين هاي كشاورزي ام كار ميكنم تا آن كه عرق از بدنمسرازير مي شود در حالي كه هستند كساني كه به جاي من كار كنند و مرا از كار كردن بي نياز كنند ولي من كار مي كنم تا خداوند ببيند كه من در جست و جوي روزي حلالم  )

مكاشفه علامه طباطبايي (ره) :

مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبايي (ره) مي فرمايد : (( در سالهايي كه در حوزه نجف بودم و به تحصيل علم مشغول بودم مرتب از جانب وصي مرحوم پدرم هزينه تحصيل من به نجف مي رسيد . يك وقتي كه در يك مساله علمي دقيق مشغول فكر بودم ناگهان توجه به پول و وضع روابط ايران و عراق رشته طلب را از دستم گرفت و به خود مشغول كرد . چند دقيقه اي بيشتر طول نكشيد كه شنيدم درب منزل را مي كوبند ، مردي را ديدم بلند بالا با محاسني حنايي و لباسي كه شباهت به لباس روحاني عصير حاضر نداشت و قيافه اي جذاب داشت به من گفت : من شاه حسين ولي هستم خداوند مي فرمايد : در اين مدت هجده سال كه گذشته است آيا تا به حال تورا گرسنه گذاشته ام كه درس و مطالعه ات را رها كرده اي و به فكر روزي ات افتاده اي؟ خداحافظي كرد و رفت .

از نجف به تبريز برگشتم و بر حسب عادت نجف بين الطلوعين قدم ميزدم . روزي از قبرستان كهنه تبريز مي گذشتم به قبري برخوردم كه از ظاهرش پيدا بود قبر يكي از بزرگان است وقتي سنگ قبر را خواندم ديدم قبر مردي دانشمند بنام (( شاه حسين ولي )) است و حدود 300 سال پيش از آمدن به درخانه من از دنيا رفته است .

    و به قول سعدي :

مخور گول ابليس تا جان دهد       هرآنكس كه دندان دهد نان دهد

         تواناست آخر ،خداوند روز        كه روزي رساند تو چندان مسوز

تعداد بازدید از این مطلب: 135
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نعمت

نعمت

اهميت توجه به نعمتها

در حقيقت انگيزه توجه به نعمتهاي خداوند بخاطر پنج هدف است كه عبارتند از : 1) شكرگزاري 2)هدايت 3) تفكر 4) تسليم در برابر دعوت حق 5) تذكر و يادآوري . بدون شك همه اين موارد با هم پيوند دارند انسان ابتدا تفكر و انديشه ميكند هر وقت فراموش كرد يادآوري مي نمايد . بدنبال آن حس شكرگزاري در مقابل بخشنده نعمتها در او پيدا مي شود ، سپس راه هدايت براي وي نمايان مي گردد و سرانجام در برابر فرمانش تسليم مي گردد و به اين ترتيب هدف هاي پنج گانه فوق حلقه هاي تكامل زنجيره اي انسانند كه بدون شك اگر اين مسير بطور صحيح پيموده شود نتايج پر باري دارد .

برشمردن اين نعمتها گاهي به صورت جمعي و گاهي به صورت انفرادي مي باشد ، اگرچه خداوند در بابر نعمت هايي كه به ما مي بخشد نياز به شكرگزاري ندارد و اگر دستور به شكرگزاري داده بخاطر بعد تربيتي انسان است .

شكرنعمت هاي خداوند سه مرحله دارد : 1) بفهميم كه بخشنده نعمت كيست ؟   2 ) زبان است كه از طريق گفتار مي توان نعمت هاي خداوند را يادآور شد . 3 ) در مقام عمل است يعني هر نعمتي براي چه هدفي خلق شده است و خداوند به چه دليل آن نعمتها را خلق كرده است .

در اكثر قريب به اتفاق قرآن و به ويژه سوره الرحمن تذكر و يادآوري به نعمت هاي خداوند آمده است به همين جهت از يك طرف با لفظ (( الرحمن )) شروع مي شود كه رحمت است و از طرف ديگر مكرر مانند يك ترجيع بند 31 بار آيه (( فباي الاء ربكما تكذبان )) ذكر شده است كه مخاطب آن جن وانس است ، پس به كداميك از نعمتهاي خداوند تكذيب مي كنيد ؟ يعني كداميك از نعمتهاي خداوند را مي توانيد انكار كنيد ؟ در واقع نعمت هاي خداوند را چه ذهنا و چه فكرا و چه عملا هيچ وقت انكار نكنيد و هميشه به نعمت هاي خداوند توجه كنيد .

برشمردن نعمت هاي خداوند در آيات الهي هم مكرر ياد وتذكر داده شده است ، بخاطر منت گذاري و كسب وجهه و مانند اينها نيست كه خداوند برتر و بالاتر از همه است بلكه به سبب طريق روشن و هدايت در مسير برنامه هاي سازنده تربيت است . برنامه هايي كه انسان را به مرحله تكامل چه از نظر معنوي و چه از نظر مادي برساند . در قرآن در آخر برخي آيات اين جمله آمده است : ((لعلكم تشكرون ، لعلكم تهتدون ، لعلكم يتفكرون ،لعلكم تسلمون ، لعلكم تذكرون ))                  راستي چرا خداوند به ما چشم داده است ؟ چرا نعمت شنوايي و گويايي بخشيده است ؟ چرا به ما دست و پا داده است ؟ و چرا ...  . آيا جزاين بوده كه عظمت خداوند را در جهان ببينيم و راه زندگي را بشناسيم و با اين نعمتها در مسير تكامل قرار بگيريم ، حق را درك كنيم و از آن دفاع كنيم ؟

اگر اين نعمتهاي خداوند را در مسير واقعي خودش مصرف كنيم در واقع اين همان شكر عملي است .

سرانجام كفران نعمت ها :

خداوند در سوره ابراهيم آيات 28 تا 30 مي فرمايد :

(( الم تر الي الذين بدلوا نعمت الله كفرا و احلوا قومهم دار البوار * جهنم يصلو نها و بئس القرار * و جعلوالله اندادا ليضلوا عن سبيله في تمتعوا فان مصير كم الي النار .))

( آيا نديدي كساني را كه نعمت خدارا به كفران تبديل كردند و جمعيت خود را به نيستي و نابودي كشاندند ، دارالبوار همان جهنم است كه آنها در آتش آن وارد مي شوند و بد قرار گاهي است و...)

تعصب كوركورانه و نپذيرفتن وجود پيامبر (ص) و هدايتگري صالحان و دوري از آنها باعث كفر آنها شده است . در عصر كنوني ما با پيشرفت علم و صنعت ، نعمتهاي خداوند به دست بشر مهار شده است و در مسير منافع بشر قرار گرفته است . اكتشافات علمي و اختراعات صنعتي چهره جهان را دگرگون كرده است و بارهاي سنگين از روي دوش انسانها برداشته است و بر دوش چرخ هاي كارخانه هاقرار گرفته است ، بخاطر تغيير اين نعمتهاي بزرگ مادي و معنوي به كفران نعمت و اسراف هاي بي مورد، برخي افراد جامعه را به انسانهاي طغيانگر ظالم تبديل كرده است .

علت ناسپاسي انسان ها :

1)     ناديده گرفتن نعمت هاي الهي 2) اسراف در زندگي تجملي 3) قناعت نداشتن در زندگي در بعد مادي 4) آرزوهاي طولاني و بي هدف 5) نداشتن الگوي خوب در زندگي 6) توجه و غرق شدن در هواي نفساني و تمايلات شهواني 7) داشتن دوستان ناباب و غير صالح 8) دوري از معنويت   9) بي توجهي به سفارش انبياء و ائمه (ع) 10) نااميدي از رحمت وعنايت خداوند در زندگي و كار روزمره 11) دوري از آموزه هاي ديني و اسلامي 12) غرور و خود ستائي انسان ها در نعمت

حضرت علي (ع) در حديثي شريف فرمودند : براي نعمت ها ، پيش از آن كه از شما جدا شوند ، همدمي نيكو باشيد زيرا نعمت ها مي روند و به نحوه رفتاري كه همدمش با آن كرده است گواهي مي دهند .

وظيفه مومن در برابر نعمت ها :

1)  شناخت نعمت هاي خداوند و آنها را مالك حقيقي نداند . 2) در باربر نعمت هاي خداوند بذل نعمت داشته باشد . 3) خودش سبب زوال نعمت الهي نشود . 4) استفاده صحيح از نعمت ها و آنها را در راه معصيت هزينه نكردن . 5) شكر نعمت ها سبب ازديادي آنها مي شود .

نمونه اي از نعمت هاي خداوند در قرآن كريم :

1) آسمان (( خلق السماوات ))  2) زمين (( والارض ))  3) چهارپايان (( والانعام ))  4) پوشش (( لكم فيهادف )) 5) گوشت (( منها تاكلون )) 6) جمال وزيبايي (( فيها جمال ))  7) هدايت  (( قصدالسبيل ))  8)  آب (( منه شراب ))9 ) مراتع (( فيه تسيمون ))   10)  ميوه ها (( ومن كل الثمرات )11) شب و روز (( و سخر لكم الليل و النهار )) 12) خورشيد و ماه ((والشمس والقمر ))  13) دريا و جواهرات دريايي (( سخر البحر ))  14) راه ها (( وسبلا ))  15) شير خالص (( كبنا خالصا ))   16) همسر (( من انفسكم ))  17) فرزندان و نوه ها  (( من ازواجكم ))  18) كوه ها (( من الجبال اكنانا ))

همنشين حضرت داود (ع) در بهشت :

 روزي حضرت داود (ع) در مناجاتش از خداوند خواست همنشين او را در بهشت به وي معرفي كند . از جانب خداوند ندا رسيد كه : (( فردا از دروازه شهر بيرون برو اولين كسي كه با او برخورد نمايي همنشين تو در بهشت مي باشد . روز بعد ، حضرت داود (ع) به اتفاق پسرش سليمان از شهر خارج شدند و پيرمردي را ديدند كه پشته هيزمي از كوه پايين آورد تا بفروشد . پير مرد كه متي نام داشت كنار دروازه شهر فرياد زد : كيست كه هيزم بخواهد ؟ يك نفر پيدا شد و هيزمش را خريد. حضرت داود (ع) پيش او رفت و سلام كرد و گفت : آيا ممكن است امروز مارا مهمان كني ؟  پيرمرد گفت مهمان حبيب خداست بفرماييد . پيرمرد با پولي كه از فروش هيزم به دست آورده بود مقداري گندم خريد وقتي آنها به خانه رسيدند، پيرمرد گندم را آرد كرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلوي مهمان هايش گذاشت . وقتي شروع به خوردن كردند ، پيرمرد هر لقمه اي كه به دهان مي برد ابتدا بسم الله الرحمن الرحيم و در آخر الحمدلله مي گفت و بعد از غذا دست به طرف آسمان بلند كرد و گفت : هيزمي را كه فروختم ، درختش را تو كاشتي و بزرگ كردي ، تو آن درخت را خشك كردي ، نيرو كندن هيزم را تو به من دادي ، مشتري را تو فرستادي كه هيزم ها را بخرد و گندمي را كه خورديم ، بذرش را تو كاشتي ، وسايل آرد كردن و نان پختن را نيز تو به من دادي ، در برابر اين نعمت ها من چه كرده ام ؟ پيرمرد اين حرف ها را مي زد و گريه مي كرد . داود (ع) نگاه معني داري به پسرش كرد ، يعني همين است علت اين كه او با پيامبران محشور مي شود .

انسان در برخورد با نعمت ها چهار حالت دارد :

1)      حسادت     2 ) بخل     3) ايثار     4) غبطه

انسان پيش خود مي گويد : حال كه ما فلان نعمت را نداريم ، پس ديگران هم نداشته باشند در نتيجه حسادت مي كند ، گاهي مي گويد ما برخوردار از اين نعمت باشيم اما ديگران نبايد برخوردار باشند در نتيجه بخل پيدا مي كند ، گاهي مي گويد ديگران از نعمت برخوردار باشند اگرچه به قيمتي كه ما محروم باشيم در نتيجه ايثار پيدا مي كند ، گاهي مي گويد ديگران از نعمت برخوردارند اي كاش ماهم بهره مند مي شديم در نتيجه غبطه پيدا مي كند .

نمونه اي از كفران نعمت :

رسول اكرم (ص) فرمود : در روزگار گذشته قوم دانيال نبي بر اثر كفران نعمت دچار قحطي شدند و كارشان به آدم خواري كشيد ، زن بچه داري به زن ديگري كه او نيز فرزند داشت پيشنهاد كرد كه فلاني بيا امروز من بچه خود را مي كشم و هردو نفر گوشتش را مي خوريم و روز بعد تو بچه ات را بياور و بكش تا هر دو او را بخوريم ، هر دو قبول كردند . زن اول كه خودش پيشنهاد دهنده بود از فرزندش دل كند و هردو نفر طفلش را قطعه قطعه كردند و خوردند ، نوبت بعد كه گرسنه شدند زن اولي به دومي گفت فرزندت را بياور و بكش ، زن دوم نپذيرفت و ازكشتن فرزند خود امتناع كرد و كارها آنها به دعوا كشيد و براي حكميت به دانيال نبي (ع) مراجعه كردند . دانيال نبي از شنيدن اين خبر خيلي سخت ناراحت شد و گفت: كار گرسنگي به اينجا كشيده است ؟ گفتند : بلي از اين هم سخت تر شده است . دانيال دست به دعا برداشت و از پيشگاه الهي درخواست تفضل و رحمت كرد و خداوند قحطي را برطرف كرد .

تعداد بازدید از این مطلب: 64
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قناعت

قناعت

قناعت از ماده قنع گرفته شده است و از نظر لغوي به معناي اكتفا كردن به اندك از آنچه مورد نياز انسان است و به معني زياده طلبي نداشتن در خرج و صرف مال و راضي شدن به اندازه زياد نيز گفته شده است و در اصطلاح شرعي ، ( صفتي است كه با تكرار و تمرين در انسان به صورت ملكه اي در مي آيد كه باعث خشنودي و راضي شدن به چيز كم و نگه داشتن نفس از زياده خواهي مي شود ، شرع مقدس حد و حدود هر چيز را در مصرف شخصي معين كرده است .

قناعت در آيات و روايات به معاني بسيار جالب اشاره شده از جمله :

1 ) حياة طيبه : در قرآن: (( من عمل صالحا من ذكرا و انثي و هومو من فلنجيه حياة‌ طيبه))  (هر مرد و زن با ايماني كه كار نيكي انجام دهد او را زندگي پاكيزه خواهيم بخشيد )

2 ) رستگار شدن : پيامبر اكرم (ص) فرمود : خوشا به حال آنكه با اسلام هدايت شود و معيشت او به حد كفاف باشد و قناعت كند .

 3 ) قناعت موجب عزت مومن مي شود  : حضرت علي (ع) فرمود : عزت و سربلندي نتيجه قناعت است . پس ميوه قناعت عزت و آبرو براي انسان است .

4 ) قناعت موجب سبكي حساب روز قيامت مي شود :  حضرت علي (ع) فرمود : (( اقنع بما اوتيته حق عليك الحساب ))    ( به آنچه داده شد قناعت ورز تا حساب روز قيامت بر تو سبك و آسان گردد .

5 ) قناعت باعث بي نياز انسان از مردم مي شود :  رسول خدا (ص) فرمود : هركه مي خواهد    بي نيازترين مردم باشد بايد به آنچه در دست خداست اعتمادش بيشتر از آنچه در دست ديگران است بوده باشد .

6 ) قناعت ثروت بي پايان است : حضرت علي (ع) فرمود : هيچ گنجي غني تر از قناعت نيست .

البته وا‍ژه هاي ديگري را هم معني قناعت كرده اند مثل: كفاف، اقتصاد، زهد، اقتصار(كوتاه وكم )

در دنياي امروز قناعت هيچ جايگاهي ندارد چرا كه زياده طلبي امروزه يك ارزش و اصل براي افراد مادي گراست و نيز دنياي امروز ملاك ارزش و برتري انسان را در پايمال كردن حقوق ديگران و رسيدن به خواسته هاي خود انسان مي داند و اين تفكر در غرب بسيار زياد و گسترش يافته است .قناعت با موضوعاتي از جمله رزق ، تلاش ، حرص و طمع و تقدير و سرنوشت نيز ارتباط دارد .

دين اسلام و قناعت :

دين اسلام فرد را براي بدست آوردن رزق و روزي خود ترغيب به تلاش و كوشش مي كند و از طرفي فرموده است خداوند روزي همه مخلوقات را بر عهده دارد و روزي همه جنبندگان را خداوند مي رساند.

 در قرآن آمده : فرزندانتان را از ترس گرسنگي نكشيد ما روزي آنها و شما را مي دهيم . وعلي (ع) فرمود : روزي شما را خداوند ضمانت كرده است  و شما مامور به عمل هستيد . البته در كنار اين ضمانت خداوند آنچه كه مهم است اين است كه مومن بايد تلاش و كوشش كند و فزوني نعمت نبايد وي را به  راحت طلبي بكشاند و به حرص و طمع متصف نشود و از راه حلال كسب درآمد كند و كسي نگويد چون خداوند روزي من را مقدر كرده و برايممی فرستد پس من كوشش نكنم .

فقير بودن با قناعت داشتن فرق مي كند ، ممكن است فردي داراي سرمايه و متاع دنيا باشد اما در عين حال اهل قناعت باشد و اسراف نكند ولي فردي هست كه محروم است از چيزهايي كه مورد احتياج و نياز اوست ، چنين فردي فقير خاصي است ، اگرچه همه انسان ها و موجودات در محضر خداوند فقير و محتاج هستند و غني مطلق فقط خداوند است كسي كه دلبسته مال دنیا شد دچار حرص و آز و طمع مي شود و از رسيدن به كمال الهي باز مي ماند ، يكي از راه هاي دلبستن زهد است و راه دوم الگوگيري از زندگي رسول خدا (ص) و بزرگان دين است ؛ اينها نمونه عملي در زندگي انساني اند و روش آنها ساده زيستي بوده است و هرگز دلباخته به دنيا نشده اند .

نشانه هاي افرادي كه قانع نيستند :

1 ) نگراني و تشويش خاطر  2) چشم طمع به مال ديگران  3) عدم امنيت در معيشت 4) احساس حقارت  5) آنچه دارد و راضي نيست  6) هميشه دست نياز به مردم دارد 7) اهل حرص و طمع  8) اهل گذشت نيست9) هرگز راضي به كمك رساني ديگران و نيازمندان ندارد .

نشانه هاي اهل قناعت :

1 ) آنچه از نعمت ها بهره مي گيرند شكر گزارند  2 ) هيچ وقت آنچه دارند از نعمت ها و سرمايه خود را مال واقعي نمي دانند  3) اهل بخشش و كمك به ديگران اند 4 ) به آنچه دارند راضي هستند  5 ) هرگز سرمايه خود را به رخ ديگران نمي كشند .

آثار و فوائد قناعت عبارتند از:

1)     آثار فردي : سلامت در دين ، اصلاح نفس ، راضي بودن به رضاي خداوند ، عزت مندي ، آسايش ، از ميوه هاي قناعت كردن فرد است و كسي كه قناعت پيشه باشد مي تواند نفس خود را اصلاح كند . به اندك راضي است و اين كار باعث مي شود كه بين مردم عزت نفس پيدا مي كند و از اضطراب و دلهره در امان است .

2)     آثار اجتماعي : اگر در جامعه اي قناعت رواج پيدا كند براي هميشه حق محرومان ضعيف هيچ وقت پايمال نمي شود ، در سايه چنين فرهنگي جامعه اي ايمن ، معتدل و مومن خواهيم داشت ، همه به حق خودشان راضي خواهند بود ، هدف از زندگي اجتماعي رعايت حقوق ديگران و عمل كردن به وظايف اجتماعي است .

توصيه مرحوم مدرس (ره) به دخترش :

شهيد سيد حسن مدرس (ره) نابغه جهاد و افشاگري بر ضد ظلم و ستم و قهرمان شجاعت و شهادت ، در ماه مبارك رمضان در تبعيد گاه خود ، كاشمر، توسط مزدوران رضاخان مسموم و به شهادت رسيد ، گفتني ها و حكايات در رابطه با اين مرد بزرگ بسيار است، ازجمله اينكه در پشت صفحه اول قرآني كه از او به يادگار مانده و نوه اش نگهداري مي كند ، به خط خود خطاب به دخترش چنين نوشته : فاطمه بيگم تو را به سه مطلب توصيه مي كنم : 1) نماز و قرآن را بخوان 2) براي پدر و مادرت دعا كن 3) در زندگي قناعت داشته باش

به قول حافظ : حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوي   كاين خاك بهتر از عمل كيمياگري

انواع حيات از ديدگاه اسلام :

اسلام براي انسان ها چند نوع حيات را ترسيم كرده است : 1) حيات دنيا (( زهرة الحياة الدنيا))(1)2) حيات برزخي ((‌من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون )) (2)  3) حيات معنوي و هدايت (( دعاكم لما يحييكم)) (3)  4) حيات اجتماعي (( ولكم في القصاص حياة )) (4)  5) حيات طيبه (( فلنيينه حياة طيبة ))

بسياري از صفات انسان از قبيل صبر ، رضا ، تسليم ، زهد ، تقوا ، حلم و ايثار و قناعت در سايه برخورد با تنگدستي ها است ، ناگواري ها سبب مقاومت و رشد مي شود. تفاوت مردم در رزق يكي از حكمت هاي خداوند است تا مردم نسبت به همديگر بيگانه نباشند و به همديگر نيازمند باشند و همه بتوانند تشكيل زندگي بدهند و صفات ايثار و سخاوت بين همديگر رواج پيدا كند و اگر اينها از لحاظ زندگي يكسان باشند اين صفات فوق تحقق پيدا نمي كند .

گفته شده كه مگس حريص ترين حشره است كه براي معاش خود روي ترشي و شيريني و آلودگي و زخم مي نشيند اما عنكبوت در گوشه اي به خود مي تند و هميشه قناعت دارد جالب اينكه خداوند فعالترين و حريص ترين حيوان را طعمه گوشه گيرترين موجود قرار مي دهد . مگس با پاي خود به سراغ عنكبوت مي رود و عنكبوت با تارهاي خود مگس را شكار مي كند . محال است كسي كه قناعت داشته باشد و نگران روزي خداوند و نعمت هاي او باشد .

زندگي با قناعت :

شيخ مفيد از محدثين و عالم وارسته در خواب ديد كه حضرت فاطمه زهرا (س) در حالي كه دست امام حسن (ع) و امام حسين (ع) را در دست داشت ، پيش او آمد و رو به او عرضه داشت : يا شيخ ، به اين دو كودك فقه را تعليم بده . شيخ مفيد ره از خواب بيدار شد ، تعجب كرد از اين كه فاطمه زهرا (س) به همراه دو فرزندش بيايد و بگويد به آنها تعليم بده . روزي شيخ مفيد در جلسه درس نشسته بود ، ناگهان زني را ديد كه دست دو پسرش را در دست  داشت و در برابرش ايستاده بود . زن به شيخ مفيد ره گفت : ياشيخ به اين دو كودك سيدرضي و سيد مرتضي فقه را تعليم بده . شيخ مفيد (ره) كه تعبير خوابش را دريافته بود ، آن دو كودك را به بهترين وجه پرورش داد تا جايي كه هر دو از مفاخر جهان اسلام و تشيع گرديدند .

روزي شيخ مفيد (ره) مقداري سهم امام به اين دو كودك داد كه به مادرش بدهند ، مادر آنها پول را قبول نكرد و گفت : سلام مرا به شيخ مفيد (ره) برسانيد و بگوييد پدرمان مغازه اي به ارث گذاشته است ، مادرمان مال الاجاره اين مغازه را مي گيرد و خرج مي كند لذا احتياج زيادي نداريم و با قناعت زندگي مي كنيم .

رسول اكرم (ص) فرمود :

                                                             (( كن قنعا تكن اشكرالناس ))

( قانع باش تا شاكرترين مردم باشي )

تعداد بازدید از این مطلب: 89
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اخلاق در كارها

اخلاق در كارها

درآمد : در قرآن کریم بیش از هشتاد آیه شرط سعادت و نیکبختی انسان و دست یافتن او به بهشت را دو چیز می داند : 1 – ایمان 2- کار شایسته (( عمل صالح )) ، اخلاق و عمل نیک شرط پذیرفتن اعمال مومن آمده است و این عمل بدست نمی آید مگر با تلاش و کوشش ، امروز یکی از موضوعاتی که دانستن آن برای یک مومن که اخلاق در کار یک ضرورت است لازم و ضروری است .

تعریف اخلاق : اخلاق جمع خلق است و به معنای عادت ، رویه و سجیه است و در اصطلاح علمای اخلاق عبارت از ملکات نفسانی است که دین ملکات نفسانی یا از فضایل مانند شجاعت ، سخاوت ، عفت ، صداقت و امانت است و یا از رذایل مانند دروغ ، بخل ، کینه و حسادت است .

اخلاق در حقیقت ملکاتی است که در نفس انسان حاصل می شود و بر سلوک و رفتار فرد تاثیر دارد و موضوع اخلاق ، روح انسان است که زیبایی و زشتی خلق از ویژگیهای روح است ، بنابراین می توان گفت که اخلاق یک حالت درونی است که آن را از رفتار و کردار فرد کشف می کنیم .

اخلاق به سه دسته تقسیم می شود :

1- اخلاق فردی : فرد در رفتار شخصی خود نسبت به خود و خانواده و شهروندان و تمام کسانی که با آنها در ارتباط است مسئولیت اخلاقی دارد . در این معنا اخلاق فردی بر هر نوع اخلاق دیگر تقدم دارد چون اخلاق فراتر از شغل است . انسانها در مشاغل خود باید اخلاقی باشند ،رفتار هر انسانی صرف نظر از منزلت و جایگاه اجتماعی و شغلی که دارد باید رذایل اخلاقی فردی مثل دروغ ، حسادت ، کینه و ... را از خود دور کند و در عوض صفات اخلاقی را در خودش گسترش دهد .

2- اخلاق شغلی : منظور از اخلاق شغلی ، مسئولیت اخلاقی فرد از حیث شغل است ، علاوه بر عنوان برخواسته از اخلاق فردی ، مسئولیت شغل نیز بر او اضافه می شود ، لذا هر شغلی به اقتضای حرفه ای ، مسئولیت های اخلاقی خاصی را می طلبد

3- اخلاق سازمانی: سازمان فراتر از افرادی که در آن کار می کنند هویت جمعی خاصی دارد که این هویت نه در تک تک افراد موجود است و نه با صرف جمع شدن افراد به دست می آید . سازمان به تناسب افراد و اشخاص قابل بازخواست هستند . یک سازمان در قبال افراد خود مسئولیت دارد .

نظر قرآن در مورد اخلاق انسانی :

1-    لزوم رعایت تعهد و میثاق : تعهد ایجاب می کند که انسان متعهد خود را وامدار عهد خویش بداند و به آن بدون هیچ کاستی وفادار باشد . در قرآن : (( یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود)) ( ای کسانی که به خداوند ایمان آورده اید به عقد و عهدتان وفا کنید .

2-   لزوم ادای امانت و حرمت خیانت : قبول پست و مقام به منزله پذیرش امانت جامعه است و ادای امانت واجب و خیانت حرام است . در قرآن : (( انا لله یامرکم ان تودو الامانات الی اهلها )) (خداوند به شما امر می کند که امانت را به صاحب آن برگردانید ) . امانت ها ممکن است مادی و معنوی و نیز حقیقی و حقوقی باشد .

3-  قوام به قسط و عدل : برهر مسلمانی لازم است که عادل باشد و قیام به قسط بکند اما کارکنان باید بیشتر از دیگران در جامعه به عدالت در کار و رفتار سازمانی توجه کنند و در قرآن : (( یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین بالقسط )) ای مومنین برای اقامه قسط و عدم قوام باشید یعنی قیام و ایستادگی را رعایت کنید .

4-   پرهیز از تشویق و پاداش ناروا : توقع نا بجا و انتظار بی مورد کسی که کاری انجام نمی دهد و دوست دارد که همیشه مورد تشویق قرار بگیرد شایسته نیست و در قرآن : (( ولا تحسین الذین یفرحون بما اتوا و یحبون ان یحمدو ابها لم یفعلوا فلا تحسبتم بمفازه من العذاب ولهم عذاب الیم )) ( مپندارید کسانی که به آنچه کرده اند ( کم کاری) خوشحالند و دوست دارند در قبال کارهای نکرده تشویق شوند و از عذاب الهی رهایی یابند بلکه برای آنان عذابی است دردناک .

5-   خطر چاه دوستی و مال خواهی : فرزانه کسی است که وسیله را هدف پندارد و غیر از هستی محض و لقای خداوند که همان حقیقت هستی است ، چون خطر مال دوستی و جاه طلبی را در پی خواهد داشتاگر کسی به این صفت مبتلاء شد چیزی از ایمان از او باقی نمی ماند .رسول اکرم (ص) فرمود : دوستی مال و چاه ، دین فرد را از بین می برد و مثال دو گرگ خون آشام که به آسایشگاه گوسفند حمله می کند و ...

چرا از کار کردن لذت نمی بریم ؟

1) نداشتن انگیزه کار و همت 2) مقایسه کار کردن خود با دیگران 3) خارج بودن کار از تخصص فرد 4) احساس مجبور بودن به کار کردن 5) نداشتن ارتباط کاری مفید با دیگران 6) احساس بی برکتی بودن کار 7) احساس منفی نگری به همگان 8) احساس غیر مفید بودن خود

اخلاق پسندیده : از احنفا بن قیس پرسیدند : از چه کسی حسن خلق را آموختی ؟ گفت : از قیس بن عاصم روزی در خانه اش نشسته بودم در این هنگام ، کنیز وی سیخ آهنی داغ که تازه با او گوشت کباب کرده بود در دست داشت ، گوشت ها را از سیخ جدا کرد و سیخ را به پشت سر انداخت ، ناگاه سیخ داغ به روی پسر قیس افتاد که همان دم ، او را کشت ، کنیز از این حادثه فوق العاده ناراحت شد و یقین پیدا کرد که مولا بیش دستور قتل او را می دهد ولی قیس با کمال بردباری به کنیز گفت : نترس تو را در راه خدا آزاد کردم .

اصول اخلاقی در محیط کار :

 1) امانتداری : اگر انسان کار و مسئولیت خود را امانت بداند تلاش می کند حرمت آن را حفظ کند علی(ع)از کارگزاران خود می خواست : همانا کاری که به عهده توست ، طعمه ای برایت نیست ،بلکه امانتی است برگردنت

2) تعهد و تخصص : تخصص یعنی توان کار ، به طور طبیعی اگر هر مقدار مهارت در انجام کار بیشتر باشد خدمت بیشتری می توان به جامعه ارائه داد ، در نتیجه افراد جامعه افراد مومن و باتقوا خواهند بود .

3) حسن مسئولیت پذیری : مسئولیت پذیری در اخلاق کار ، اصل زیربنایی است چرا که هر نوع بی مسئولیتی خروج از فضائل ارزشی و دینی و اخلاقی است در نتیجه افراد جامعه طغیانگر می شود .

4) میانه روی در کارها : میانه روی و اعتدال در هر کاری هم زیبا و هم تاثیر گذار است . امام صادق (ع) فرمود : میانه رو و عفیف باش و از سستی و تنبلی دوری کن و برای کسب آنچه از روزی که که مومن را گریزی از آن نیست تلاش کن

5) انضباط کاری : انضباط کاری یعنی ، آراستگی ، نظم و تربیت و پرهیز از هرگونه بی سامانی در کار ، این کار از عمده ترین آداب اخلاق کاری است هیچ فردی بدون نظم و انضباط کاری به جایی و پیشرفتی نخواهد داشت .

6) داشتن وجدان کاری : وجدان کاری نوعی احساس پایبندی درونی به خاطر رعایت الزام های کمی و کیفی کار ، وجدان کاری برخاسته از نظام آفرینش و نظام اعتقادی حاکم بر فرد است و فرد خودش را موظف به رعایت آنها می داند چون باید پاسخگو باشد .

7) مهرورزی : انجام کار برای سازمان و اداره ای اگر از روی مهرورزی باشد این کار بالایی هنر در اخلاق کاری است این مهرورزی باعث پیوند دلها و جانها نسبت به همدیگر می شود .

8) حفظ حقوق دیگران : حفظ حقوق دیگران را به منزله حفظ حقوق خود دانستن نقش اصلی در نظام اداری و کار ایجاد می کند و امنیت و سلامت روحی و جسمی را برای دیگران به دنبال خواهد داشت .

9) به دنبال کار حلال  : کسب حلال خود عبادت است و در روایت آمده که عبادت ده جز است که 9 جزء آن کسب حلال است

مولفه های معنوی موثر در اخلاق کاری :

1)     خلوص نیت درانجام کار و تلاش    2) داشتن روح توکل    3) استغفار و توبه    4) دعا

نبایدها در اخلاق کاری :

1)     به دنبال کارهای حرام نبودن      2) اخلاق خوب در کارها را عار ندانستن و اینکار را مایه ذلت ندانستن                     3  ) حرص زیاد نداشتن      4) افراط و تفریط در کار نداشتن     5) از صفت و رفتار چاپلوسی و تملق دوری کردن

 

نتایج پایبندی به اخلاق کاری :

1)     کار جوهر آدمی است ، در چهارچوب اصول اخلاقی اسلام ، استعدادها شکوفا می شود .

2)     اگر کار بر اساس اخلاق اسلامی باشد ، سازنده انسان است .ارتباط انسان و کار متقابل است .

3)     بشر در چهارچوب اخلاق کاری ، خشنود و کامیاب و برای وی لذت بخش می شود .

4)     پایبندی به اخلاق اسلامی کار ، زمینه های ارتقای شغلی افراد را افزایش می دهد .

5)     افراد خوش اخلاق کاری ، محبوبیت بیشتری پیش همگان دارند .

6)     کسانی که اخلاق خوب کاری دارند عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری دارند .

7)     نتیجه اخلاق کاری در جامعه ، زمینه تلاش و کوشش دیگران را نیز به دنبال خواهد داشت .

8)     آرامش روحی را برای افراد خوش اخلاق کاری به دنبال دارد و از اضطراب و نگرانی به دور هستند .

به قول حافظ :

به حسن خلق و وفا ، کس به یار ما نرسد      تو را در این سخن انکار ما نرسد

و در جای دیگر حافظ می گوید :

حسن مه رویان مجلس گرچه دل می برد و دین       بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود

 

تعداد بازدید از این مطلب: 99
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تلاش و كوشش

تلاش و كوشش

تاریخچه : از هنگام تولد بشر ، برای رفع نیازهای خود به تلاش و کوشش وابسته است و زندگی انسان بر محور کار و تلاش است ، برای رسیدن به کلید گشایش هر استعدادی در درون انسان کار است . کار بزرگترین و شاید مهمترین بخش زندگی انسانی است چرا که از کار می توان به جوهره درونی افراد پی برد ، در مکاتب گوناگون دیدگاه آنها در مورد کار مختلف است در آثار فلاسفه یونان باستان کار به بردگان اختصاص داشت و فعالیتی حقیر و پست شمرده می شد و در دوره رنسانس و شکل گیری عقاید جدید درباره انسان و دین و دنیا کار ، جایگاه خاصی پیدا کرد و در نهایت در جهان بینی اسلامی کار مفهوم ویژه ای دارد و آثار کار در تمام صحنه هستی را فرا می گیرد و دنیا و آخرت را به هم گره می زند .

در فرهنگ غنی اسلامی ما ، سلوک الهی دارای دو بخش است : 1- بخش مادی 2- بخش معنوی .

بخش مادی آن کار است و بخش معنوی آن اعمال عبادی است و نیز از دیدگاه اسلام کار و تلاش نوعی عبادت است . در راه خداوند تا جایی که در روایات نقل شده است که دعای افراد بی کار مستجاب نمی شود و کسانی که بار زندگی خود را بر دوش دیگران انداخته اند مورد لعنت هستند ، انبیاء و ائمه (ع) کار را شعار و شغل خود قرار داده بودند و اکثر آنها اهل کشاورزی بودند .

دیدگاه اسلام :

در قرآن : (( هو انشاکم من الارض و استعمر کم فیها )) خداوند از مردم عمران و آبادی زمین را خواسته که بدون کار وتلاش محقق نمی شود .

و نیز در آیه دیگر : (( فکلوا مما غنمتم حلالا طیبا و اتقوا الله ان الله غفور رحیم . از آنچه به غنیمت گرفته اید ، حلال و پاکیزه بخورید و از خدا بپرهیزید خداوند آمرزنده و مهربان است .

در روایت آمده که انس بن مالک می گوید : موقعی که رسول اکرم (ص) از جنگ تبوک مراجعت کرد ،سعد انصاری به استقبال امد،حضرت با اومصافحه کردودست سعد را زبر و خشن دید ، فرمود : چه صدمه و اسیببی به دستت رسیده است؟ عرض کرد : یا رسول الله من با طناب و بیل کار میکنم و در امدم را خرج معاش خانواده ام میکنم رسول اکرم ص دست اورا بوسید و فرمود: این دستی است که اتش با ان تماس پیدا نمیکند       

اسلام کار را وسیله تربیت جسم و روح میداند، و بزرگترین ایام فراغت ، مانع فساد و فتنه ، عامل رشد و نبوغ و ابتکار ، توسعه ی اقتصادی ، عزت و خود کفایی و کمک به دیگران میباشد .

البته اسلام تاکید هم دارد که کم کاری در کار نباشد

در قران : ((فاذا فرغت فانصب )). هرگاه از کار مهمی فارغ شدی به کار مهمی بپردازد

تشویق به کار : از جنبه فکری ، اسلام انسان را به کار و تولید تشویق نموده ، و برای ان ارزش بسیار قائل شده ، تا حدی که کرامتی بشری و مقام انسان را نزد خدا مرتبط دانسته است ، اسلام ، افرینش سرمایه های طبیعی را برای تامین نیاز های تولید و افزایش ثروت میداند ، اسلام مالکیت  خصوصی و فردی را ریشه و زیبنای اصلی آن کار است . تا حدودی محترم شمرده و اساس مالکیت در اسلام همان احترام به حقوق فرد و نوعی تلاش و کوشش آزادانه است ، اسلام می خواهد همیشه شوق به کار و فعالیت همواره در انسان زنده بماند .     

امام صادق (ع) فرمود : خداوند وسایل زندگی و معاش حلال  را همراه آفرینش مردم ، خلق کرده پس اگر کسی حرام خواری می کند ، خداوند او را در برابر روزی حلال مجازات خواهد کرد .

زندگی شرافتمندانه اقتضاء می کند که انسان در جامعه شغلی داشته باشد و به کار و تلاش مشغول باشد. کار و تلاش مایه سربلندی و افتخار خانواده و جامعه است ، ائمه معصومین (ع) خودشان در شدت گرمای روز ، کار و تلاش می کردند برای اینکه افکار جامعه را از تلاش و کوشش برای رسیدن به تجمل و رزق و برق و جاذبه مال دوستی آنها را روشن کنند بلکه عملا با انجام کار همگان را به تلاش و کوشش تشویق می کردند .

دیدگاه ارزشی اسلام درباره کار:

1)     محبوب بودن و قداست شغل : انجام کار مطلوب خداوند است و همچون عبادت و جهاد در راه خداست

2)     منفور بودن بی کاری : در اسلام بیکاری و نیازمند دیگران بودن امری ناپسند شمرده شده است .

3)     وجوب کسب معیشت : از واجبات مسلم بر هر فرد مومن لزوم انجام کار برای تامین زندگی خود و خانواده است .

4)     خدمت رسانی به جامعه : مسئولیت اجتماعی شخص مومن ، رفع نیازهای جامعه در حد توان است، برآوردن نیازهای جامعه واجب کفایی است و شخص باید در برآوردن آن بکوشد .

5)     باعث رشد فکری : کار وسیله تجربه انسان است و بر رشد فکری و عقلانی تاثیر مستقیم دارد و باعث شکوفایی فکری می شود .

6)     کسب آرامش روحی : انسان با کسب درآمد از نظر روحی آرامش می یابد چون فرد نیازمند از نظر روحی و روانی در اضطراب و نگرانی است .

7)     سلامت جسم : کار و کوشش انسان را از توان جسمی نیرومند می کند و از بروز بیماریهای جسمی مثل : قند خون ، چربی و ... در امان است .

8)     رفع فقر : بهترین راه دفع فقر و بیکاری در جامعه و خانواده ، کار و کوشش است و اگر فقر از بین برود جامعه ای مفید خواهیم داشت .

دین اسلام ، دین جمع بین ظاهر و باطن است ، جمع بین امور مادی و معنوی ، خداوند خالق ابر و باد و بارش باران است اما علت ریزش باران را ایمان و تقوای مردم بیان می کند .

مولفه های موثر کار و تلاش :

1)     کار کردن سیره معصومین (ع) بوده است پس اینها الگوی خوبی برای کار و تلاش اند .

2)     به شان و منزلت کارگر باید احترام خاصی گذاشته شود .

3)     دست یابی به درجات عالی انسانی بهترین راه کار و تلاش است .

4)     عزت و سربلندی خانواده و جامعه بستگی به تلاش و کوشش دارد .

5)     کارو تلاش مایه عزت نفس مومن در برابر نیازمندی به دیگران می شود .

خدمتگزاری سلمان فارسی : سلمان (ره) مدتی در یکی از شهرهای شام فرماندار بود ، سیره او در ایام فرمانداری با قبل از این مسئولیت هیچ فرقی نداشت . تهیه اسباب خانه بر عهده خودش بود ، یک روز در بازار می رفت ، مردی را دید که یونجه خریده بود و منتظر کسی بود که آن را به خانه اش ببرد . سلمان رسید و آن مرد او را نشناخت و بی مزد قبول کرد که بارش را به خانه اش برساند . مرد یونجه را به پشت سلمان فارسی گذاشت و سلمان آن را می برد . در راه مردی آمد و گفت : ای امیر این بار را کجا میبری ؟ آن مرد صاحب یونجه وقتی متوجه شد که او امیر و فرماندار شهر است به دست و پای سلمان افتاد و طلب عفو کرد اما سلمان فارسی گفت این بار یونجه را به خانه ات می رسانم بعد کار سلمان که تمام شد به مرد صاحب یونجه گفت من به عهد خود عمل کردم و بار را به منزلت رساندم تو هم عهد کن که از دیگران بیگاری یعنی عمل بدون مزد نکشی و چیزی را که خودت می توانی ببری به مردانگی تو آسیبی نمی رساند و انجام بده ، کار عیب و نقص نیست .

به قول فردوسی :   به خواب اندر است آنکه بیکار گشت         پشیمان شود چون که بیدار گشت

                      سپاهی و دهقان و بیکار شاه                  چنان دان که هر سه ندارند راه

سیره پیامبر (ص) در مورد کار و تلاش :

1-    خانه سازی : امام صادق (ع) به فردی که در اثر جهل و غرور ، تن به کار نمی داد و خود را نیازمند دیگران نموده بود ، فرمود : برو کار کن و در بالای سرت بار حمل کن و از مردم بی نیاز باش سپس به وی فرمود : همانا رسول خدا (ص) سنگ ها را به دوش خود حمل می کرد و دیوار خانه اش را خودش می ساخت .

2-    باغداری : علی (ع) به سلمان فرمود : باغی را که پیامبر (ص) با دستان خودش ساخته و درخت های آن را کاشته است برای فروش به مشتریان عرضه کن ، سلمان باغ پیامبر (ص) را به معرض فروش گذاشت و به دوازده هزار درهم فروخت .

3-    دامداری : روزی رسول خدا (ص) فرمود : تمام پیامبران الهی قبل از آنکه به مقام نبوت برسند مدتی چوپانی کرده اند ، ازپیامبر (ص) سوال شد : آیا شما نیز چوپانی کرده اید ؟ حضرت فرمود : بله من مدتی گوسفندان اهل مکه را در سرزمین قرارسط به چراگاه برده ام .

4-     فعالیتهای اجتماعی : ساختن مسجد که اولین آن در مدینه مسجدی است بنام قبا که ساخته شد، راه سازی ، راه های عمومی آن که آب خراب کرده بود با چیدن سنگ تعمیر می کرد ، انجام کارهای منزل ، فعالیتهای گروهی و جمعی به همراه اصحاب آن حضرت

کار بهتر از صدقه خوردن : به پیامبر اکرم (ص) خبر دادند که یکی از مسلمانان مدینه تهیدست شده است ، فرمود : او را نزد من بیاورید .بعضی رفتند و او را آوردند . فرمود : آنچه در خانه داری به اینجا بیاور، آن مرد به خانه رفت و یک پلاس و یک کاسه برداشت و به حضور پیامبر (ص) آورد و حضرت آنرا برای فروش به مزایده گذاشت ، عاقبت شخصی به دو درهم خرید، پیامبر (ص) به آن مرد فرمود : یک درهم غذا برای خانواده ات است بخر و یک درهم دیگر را یک عدد تیشه خریداری کن . به دستور پیامبر (ص) آن مرد تیشه خرید و به بیابان رفت و با این تیشه هیزم جمع میکرد و آنها را می فروخت . بعد از پانزده روز وضع مالی او بهتر شد آمد پیش رسول اکرم (ص) ، آن حضرت فرمود : کار کردن و مزد کار گرفتن برای تو بهتر است از صدقه گرفتن و اینکار بهتر از آن است که در روز قیامت به محشر وارد شوی و نشانه زشت صدقه در چهره ات باشد .

تعداد بازدید از این مطلب: 90
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انفاق

انفاق

تعريف :((نفق )) به معني گذشتن هرچيز و از بين رفتن آن با تمام شدن آن چيز است و در اصطلاح (( انفاق )) بيرون كردن مال از ملك و قرار دادن آن در ملك ديگري است كه از طريق صدقه و يا از بخشش كردن مال هاي خويش در راه جهاد و دين و هر آنچه خدا بدان فرمان داده است مي باشد.

انفاق واجب :در قرآن (( يا ايها الذين امنوا انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه و ...)) ( اي كساني كه ايمان آورده ايد از آنچه به شما روزي داده ايم ، انفاق كنيد پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن ، نه خريد و فروش است و . . . )

 جمله (( مما رزقناكم )) مفهوم وسيعي دارد كه هم انفاق هاي مالي واجب و مستحب را شامل مي شود و هم انفاق هاي معنوي مانند علم و دانش ، اما چون با توجه به تهديدي كه در ذيل آيه آمده ، بعيد نيست منظور، انفاق واجب يعني زكات و مانند آن است از تعبير مما در آيه يعني بخشي از مال نه همه اموال براي انفاق و در آخر آيه ترك انفاق نوعي كفر و ظلم است .

پاداش انفاق :

1- انفاق ، سبب آمرزش :انفاق نوعي معامله با خداوند است و نيز اطاعت از خداوند ، در قرآن : (( ان تبدوا الصدقات فنعما هي و ان نخفوها و ... )) ( اگر انفاق هاي خود را در راه خدا آشكار كنيد خوب است و اگر آن را پنهان داريد و به فقرا بدهيد به سود شما است و از گناهانتان مي بخشد .

2- انفاق ، معامله با خداوند : در قرآن : (( ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصلاة و انفقوا مما رزقناهم يسرا و علانيه ... )) ( كساني كه آيات الهي را تلاوت مي كنند و نماز را برپا مي دارند و از آنچه به آنها روزي داده ايم در پنهان و آشكار انفاق مي كنند آنها اميد تجارتی دارند که نابودی و کساد در آن نیست . انفاق از طرفی انسان را به خداوند پیوند می دهد و از طرفی دیگر با خلق خداوند پیوند می دهد .

3- انفاق مایه فزونی نه کمبود : در قرآن : (( قل ان ربی یسئبط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدرله و ما انففتم ... )) بگو پروردگارم روزی را برای هرکس بخواهد توسعه می دهد و برای هرکس بخواهد تنگ و محدود می سازد و هرچیزی را در راه او انفاق کنید جای آن را پر می کند .

آثار فردی انفاق :

در قرآن : (( وما تنفقوا من خیر فلا نفسکم )) منافع انفاق به خود شما بازگشت می کند وقتی انسان بداند که نتیجه کار او به خود او بازمیگردد قلبا و از روی اشتیاق بیشتر به آن کار علاقه مند خواهد شد . البته منظور از بازگشت انفاق همان پاداش انفاق است و سود انفاق هم دنیوی  و هم اخروی است ، در نتیجه روح گذشت و بخشش و فداکاری و نوع دوستی و برادری را در فرد انفاق کننده پرورش می دهد .

آثار اجتماعی انفاق :

اعضای جامعه به منزله تن واحد اعضای خانواده بزرگ اجتماع است و همه آنها در هدف زندگی واحد هستند پس اگر فردی از جامعه که نیازمند است و دچار فقر و احتیاج شده است و ما با انفاق خود وضع او را اصلاح کرده باشیم هم ، دل او را از رذائلی که فقر در او ایجاد می کند را پاک کرده ایم و هم چراغ محبت را در دلش ایجاد کرده ایم و هم زبانش را به گفتن خوبیها به راه انداخته ایم و ... . این همه فوائد عاید همه اعضاء جامعه می شود .

انگیزه های انفاق :

1)     کمک به موضوع جهاد یا انفاق های دیگر به نیازمندان عاملی برای حرکت به سوی این هدف است

2)     ناپایداری اموال و سرمایه و بازماندن آن بعد از همه انسانها

3)     خدارا وام گیرنده و انسانها را وام دهنده می شمرد .

4)     بهتر است انفاق اظهار گردد و در مواردی که آبروی افراد حفظ شود باید مخفی باشد ، البته از ریا و غرور و عدم اخلاص پرهیز گردد . امام صادق (ع) فرمود : زکات واجب را به طور آشکار از مال جدا کنید و به طور آشکار انفاق کنید ، اما انفاق های مستحبی اگر مخفی باشد بهتر است .

شرایط انفاق

1)     از بهترین قسمت مال انتخاب شود نه از اموال کم ارزش

2)     از اموالی که مورد نیاز انسان است باشد

3)     به کسی انفاق شود که شدیدا مورد نیاز باشد

4)     انفاق اگر پنهان باشد بهتر است

5)     هرگز منت گذاری در انفاق نباشد

6)     از اموالی انفاق شود که فرد به آن دلبسته و مورد علاقه او باشد

7)     هرگز خودش را مالک حقیقی تصور نکند

8)     انفاق مال باید از راه حلال و پاک باشد                    

آداب انفاق

1)     اسلام ایمان : انفاق هنگامی مقبول واقع می شود و موجب پاداش خواهد بود که انفاق کننده به خدا و پیامبر ایمان داشته باشد

2)     قصد قربت :انفاق هنگامی پذیرفته و موجب پاداش می شود که تنها برای رضایت خداوند باشد

3)     پرهیز از منت گذاری : شرط دیگر بهره مند شدن انفاق گران از پاداش این است که انفاق با منت گذاشتن بر نیازمندان یا آزار آنان همراه نباشد

4)     انفاق از چیزهای محبوب :از شرایط دیگر بهره مندی از پاداش الهی در انفاق این است که انفاق از سرمایه های مورد علاقه انفاق کننده صورت گیرد

5)     میانه روی در انفاق : شرط مهم دیگر برای انفاق ، رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در کار خیر است .

6)     انفاق در شرایط دشوار : انفاق چه در حال گشایش روزی و عدم وجود نیاز شدید خود فرد یا جامعه و چه در حال سختی و نیاز شدید است

معارف انفاق

1)     خویشاوندان : در آیات متعددی از مصارف انفاق سخن رفته ، خویشاوندان ، مقدم بر دیگران ذکر شده اند : (( و اتی المال علی حبه ذوی القربی ... از میان خویشاوندان پدر و مادر بر دیگران مقدم هستند .

2)     یتیمان :مورد دیگر صرف مال در انفاق ، یتیمان نیازمند هستند . در قرآن : (( قل ما انفقتم من خیر فللو لدین ... و والیتمی )) یتیمان خویشاوند بر دیگر ایتام مقدم اند .

3)     فقرا و مساکین :نیازمندان و فقیران دیگر مورد صرف انفاق است در قرآن : (( ولکن البر ... والمسکین )) به پیامبر (ص) امر شد که حق مسکینان را بدهد .

4)     ابن السبیل :مسافرانی که به علت از دست دادن توان مالی خود از ادامه سفر خود باز مانده اند (( فللولدین ... وابن السبیل ))

5)     مهاجران در راه خدا :کسانی که بر اثر هجرت کردن در راه خدا امکان تامین معاش خود را ندارند

6)     مولفه القلوب :از جمله مصارف انفاق های واجب مانند زکات ، کمک کردن به کافران به انگیزه جلب محبت آنان و دلجویی از آنهاست .

موانع انفاق

1)     شیطان :شیطان همیشه مانع انفاق در راه خدا برای انسان می شود . شیطان ، مومن را در برابر کار انفاق وی را وعده فقر می دهد . در قرآن : ((... الشیطان یعدکم الفقر ))

2)     ضعف یا فقدان ایمان : بی ایمان و ضعف اعتقاد نداشتن به دین و قیامت و دیگر معارف دینی مانع انفاق مومن می شود

3)     دوستی مال و اولاد :از دیگر موانع انفاق حب شدید انسان به مال و فرزندان است

4)     بخل :صفت ناپسند بخل از دیگر موانع انفاق است

5)     ترس از فقر :یکی دیگر از موانع انفاق که عده ای از انفاق در راه خدا امتناع می ورزند ، ترس از فقر است

انفاق مراجع

شیخ زین العابدین از شاگردان صاحب جواهر و شیخ انصاری از مراجع تقلید بود ، وی از وجهه و اعتبار خود نزد مردم استفاده کرده و از آنها پول قرض می کرد و به فقرا می داد تا بعد پولی برسد و قرض را ادا کند . در یکی از سفرها که به سامرا رفت ، سخت بیمارمی شد ، میرزای شیرازی از او عیادت کرده و او را دلداری می دهد . شیخ (ره) می گوید : من هیچ گونه نگرانی از فوت ندارم ولی ناراحتی من از این است که به عقیده ما امامیه وقتی بعد از موت ، روح به امام عصر (عج) عرضه می شود ، اگر امام (عج) سوال بفرمایند : زین العابدین ما به تو پیش از این اعتبار و آبرو دادیم تا بتوانی بیشتر قرض کنی و به مستمندان برسی ، چرا نکردی ؟ چه جواب می توانم بدهم ؟ می گویند این حرف آنقدر در میرزای شیرازی اثر کرد که بعد از رفتن به خانه تمام وجه نقد خود را بین فقرا تقسیم کرد .

              چون تیشه مباش و جمله برخود متراش         چون زنده زکار خویش بی بهره مباش

               تعلیم ز اره گیر در کار معاش                         چیزی سوی خود می کش و چیزی می باش

           (احمد جامی )

تعداد بازدید از این مطلب: 91
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


امانت داری

امانت داری

معنا و مفهوم :یکی از خصایص اخلاقی انسان که دارای ارزش و اهمیت فوق العاده ای است ، امانت و امانت داری است. امانت در فرهنگ لغت دارای معانی مختلف است  از جمله : پاسداری ، حفاظت ، امنیت ، امان ، مواظبت ، رازداری ، نگهداری ، آسایش ، آرامش روح و جان و متضاد آن : خیانت ، دزدی و چپاول ، بی وفایی ، ایجاد رعب و وحشت ، نیرنگ ، جاسوسی ، نفاق ، بهتان ، کتمان حقیقت ، حافظ اسرار و ...

امانت به عنوان یکی از صفات اخلاقی و ملکوتی ، دارای واژه های زیبا و مقدس است ، این خصلت معنوی در گفتار و رفتار افراد نمایان می شود .

امانت از دیدگاه اسلام:

امانت از دیدگاه اسلام ، از ارزش بالایی برخوردار است و سفارشهای فراوانی در آیات قرآن و احادیث اهل بیت (ع) آمده است ، خداوند بزرگترین و بهترین امین و نگهبان است . درقرآن : (( ان الله یامرکم ان تودو الامانات الی اهلها ... )) خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبش بدهید

و در جای دیگر (( فان امن بعضکم بعضها فلیود الذی اوتمن امانته ولتیق الله ربه ...)) واگر کسی از شما دیگری را امین دانست ، آن کسی که امین دانسته شده امانت را باز دهد و باید از خدا بترسد

  و نیز : (( والذین لاماناتهم و عهدهم راعون ... )) و آنان که امانت و عهد و پیمانشان را رعایت می کنند و امام علی (ع) درباره امانت  فرمود : (( الامانه والوفاء صدق الافعال و الکذب والافقراء خیانه الاقوال )) امانت دار و وفاداری ، راستی افعال است و دروغ و بهتان خیانت گفته هاست .

و امام صادق (ع) نیز می فرماید : (( اتقوا الله و علیکم باداء الامانه الی من ائتمنکم )) از خدا بترسید و هرکس که شما را امین دانسته و امانتی به شما سپرده ، امانتش را بازگردانید

انواع امانت در اسلام:

1)    تکالیف بندگی :این نوع امانت مثل : 1- اعضاء و نیروهای وجود انسان 2- علم دین و دانش به احکام الهی 3- راز مردم 4- دینداری و اسلام نیز امانت است 5- پست و مقام 

2)    مال سپرده شده :منظور اشیاء و مالی است که به انسان به صورت امانت گذاشته می شود و فرد باید از آن امانت داری کند این نوع امانت مثل : 1- نامه و پیغام ها 2- اجناس و کالاها 3- بیت المال مردم 4- حیوانات جهت مراقبت 5- زمین و املاک تملکی مردم

آثار فردی امانت داری:

1)     خشنودی خداوند :رسول خدا فرمود : در روز قیامت ان کسی از همه به من نزدیکتر است که از همه راست گو تر ، امانت دار تر ، پیمان نگه دار تر ، خوش اخلاق تر و به مردم نزدیکتر باشد .

2)     جلب اعتماد و اطمینان مردم :شخص امین مورد اعتماد مردم است و همگان بخاطر این صفت امانت داری وی را تحسین می کنند

3)     وسعت روزی :فرد امین هیچ وقت دچار فقر و تنگدستی نمی شود و همواره در رحمت و برکت الهی به روی او باز است رسول خدا (ص) فرمود :( الامانه تجلب الرزق و الخیانه تجلب الفقر ) امانت داری مایه جلب روزی و خیانت مایه فقر است .

4)     دست یابی به اهداف و نتیجه مطلوب : فرد امین در هرکاری می تواند به هدف و نتیجه مطلوب خود دست یابد و هیچ دچار سردرگمی نمی شود .

آثار اجتماعی امانت داری:

1)     جلب اعتماد اقشار جامعه :در جامعه ای که امانت داری رواج پیدا کند افراد آن جامعه هم نزدیک و مانوس می شوند و زندگی همگان بر پایه صلح و امنیت قرار می گیرد

2)     احساس مسئولیت عمومی :اگر در جامعه ای امانت داری حاکم بشود آحاد جامعه در تلاش و کوشش حفاظت و مواظبت بر آن کار در وجود افراد موجب رشد و ترقی و پیشرفت جامعه می شود و همه نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت می کنند.

3)     حفظ اسرار و اطلاعات کشور : امانت داری اجتماعی موجب می شود تا سیاست ها وطرح ها و نقشه های  حکومتی که جنبه محرمانه و سری دارند ، از دست بیگانگان و جاسوسان و منافقان در امان بماند

4)     گسترش علم و معنویت : یکی از اثرهای مفید و ارزشمند امانت داری اجتماعی ، پیشرفت علم ودین است . امانت داری علمی و معنوی باعث می شود تا  افراد امین و عالم به دین به نحو احسن در سطح بالای آگاهی و افکار عموم مردم را مطلع و آنها را برای رسیدن به هدف تعالی انسانی کمک می کنند

انواع خیانت در امانت:

1)     افرادی که مالی را از دیگران قبول می کنند اما به دلیل کم دقتی ، خسارت و زیان هایی را به آن وارد می کنند و در آخر خود را بی طرف دانسته و از زیر بار کار شانه خالی می کنند که این نوعی خیانت است .

2)     افرادی که برای بدست آوردن منفعت و سود بیشتر از مال دیگران ، حتی در امانت دوست خود خیانت می کنند

3)     کم فروشی و بد جلوه دادن کالا : برخی کاسبان برای کسب سود بیشتر کالای خراب و بی ارزش خود را با قیمت بالا می فروشند ، این کم فروشی است و حرام است

4)     افشای اسرار و اطلاعات مملکت : فروختن اسرار ، دسیسه ودغل بازی ، ایجاد رعب و جاسوسی به نفع دشمنان خیانت است .

امانت داری شیخ مرتضی انصاری (ره):

یکی از مراجع بزرگ تقلید استاد اعظم شیخ مرتضی انصاری (ره) بود و در نجف از دنیا رفت . وی صاحب دو کتاب معروف دروس حوزوی است به نام مکاسب و رسائل . ایشان در نجف اشرف زندگی می کرد ، در زمان حیات وی شخصی در عالم رویا ، خواب شیطان را دید که خیلی خشمگین است و طناب های ضخیم و محکم در دست دارد و محکم ترین قسمت آن طناب پاره شده است . از شیطان پرسید: اینها چیست و چرا پاره شده است و چرا خشمگین هستی ؟ شیطان در پاسخ گفت : به سوی شیخ انصاری رفتم تا با این طناب ها او را به سوی خود بکشانم ولی نتوانستم و در هر بار که طناب را می کشیدم پاره می شد تا هفت بار او را کشیدم ولی هفت طناب پاره شده است ، از او مایوس شده ام .

آن شخص می گوید به شیطان گفتم : زنجیر و طناب مرا نیز نشان بده . شیطان گفت : افرادی مثل تو نیلزی به طناب ندارند و با یک اشاره می آیند . از خواب بیدار شدم و نزد شیخ انصاری (ره) رفتم و داستان خواب را گفتم . شیخ انصاری (ره) شکر خدا را بجا آورد و گفت دیشب برای درد زایمان همسرم نیاز به پول پیدا کردم ولی پولی نداشتم جز پولی که شخصی آن را به عنوان امانت نزد من گذارده بود ، رفتم کنار طاقچه تا مقداری از آن پول را به عنوان قرض بردارم ولی احتیاط کردم که آیا صاحبش راضی است ؟ این موضوع تا هفت بار تکرار شد پس از آن تصمیم گرفتم که بر ندارم ، خداوند زایمان همسرم را آسان گردانید و دیگر نیازی به پول پیدا نکردم .

رسول اکرم (ص) فرمود : (( اد الامانه الی البر و الفاجر فیما قل وجل حتی الخیط والمخیط)) در لحظه های آخر عمر به علی (ع) فرمود : امانت را به صاحبش برگردان، چه نیکوکار باشد و چه گناهکار ، ارزشمند باشد یا ناچیز ، اگرچه مقداری نخ باشد و یا پارچه یا لباسی دوخته شده .

همه نعمت های مادی و معنوی و سیاسی ، امانت الهی هستند بنابراین نافرمانی و اداء نکردن حقوق و وظایف خود در ارتباط با این امانت ها ، خیانت است ، پس همگان باید در نزد همه در حفظ امانت تلاش و کوشش کنیم و خیانت در امانت را زشت و عملی ناپسند بدانیم .

امانت داری در سیره ائمه معصومین (ع):

1)     رسول اکرم (ص) در حفظ امانت به قدری جدی و کوشا بود که (محمد امین ) لقب گرفت

2)     امانت داری امام علی (ع) در همه امور به ویژه حفظ بیت المال و ... امام صادق (ع) فرمود : حضرت علی (ع) در پیشگاه رسول خدا (ص) به آن مقام بسیار ارجمند نرسید مگر به خاطر دو خصلت : راست گویی و امانت داری .

3)     بن سنان می گوید امام صادق (ع) را در مسجد النبی دیدم که پس از نماز رو به قبله نشسته بود ، پرسیدم : بعضی از سلاطین در نزد ما امانتی می گذارند خمس مال خود را نیز به شما نمی پردازند آیا امانت آنها را به آنها برگردانیم ؟ حضرت فرمود : (( و رب هذه القبله )) سوگند به خداوند این قبله ، اگر ابن ملجم قاتل جدم علی (ع) که من برای انتقام او جستجو می کنم و او خود را مخفی می کند ، امانتی به من بسپرد آن را حتما به او خواهم داد .ائمه معصومین نسبت به امانت و ادای امانت اهتمام بیشتری داشته اند و در سفارشات خود به پیروان خودشان هم فراوان تذکر و راهنمایی نموده اند.

حکایت رسول اکرم (ص) و چوپان یهودی:

در اثنای جنگ ، چوپانی از یهود به اردوگاه مسلمانان ملحق می شود و گله گوسفندی را با خود به همراه می آورد ولی از آن جا که اینکار ، خیانت به صاحبان گوسفندان یهودی شمرده می شد رسول اکرم (ص) چوپان را واداشت تا گوسفندان را به صاحبش برگرداند و به وی متذکر شد که گوسفندان نزد وی امانت بوده است و در اسلام خیانت به امانت است .

تعداد بازدید از این مطلب: 93
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کارگشایی

 کارگشایی

تعریف : خدمت به بندگان خداوند و پیگیری رفع حاجات آنها آثار وضعی فراوانی دارد . دستگیری از نیازمندان یک الگوی ارزشمند در اسلام است و منظور از کارگشایی یعنی دستگیری از نیازمندان و افرادی که به کمک دیگران نیازمند هستند . این اقدام روح تعاون و کمک رسانی در جامعه را گسترش می دهد و از طرفی با مراجعه به آیات قرآن و روابات ، کارگشایی جزو تکلیف شرعی و اجتماعی مردم است که باعث ایجاد توازن در جامعه و آرامش روحی و روانی می شود و نبود این کار باعث ایجاد خلاء در تامین اقتصادی مردم می شود . اخوت دینی و اسلامی اقتضاء می کند که اگر در جامعه ای حاجت مند و محروم به به سختی زندگی می کنند افراد غنی توجه ویژه به آنها داشته باشند .

در احادیث مصادیق کمک رسانی و کارگشایی به زندگی دیگران وارد شده است ، همچون : مال ، خوراک ، پوشاک ، وسایل زندگی ، اثاث منزل ، وسایل حمل و نقل ، درمان ، تعلیم و تربیت ، استراحت ، سفر و زیارت و ... و توانگران مومن را به تفکر و حرکت در جهت رفع اینگونه نیاز آنها دعوت نموده است . لحن احادیث در مورد موضوعات فوق علاوه بر فزونی شماره آنها ، لحنی بسیار قاطع و تاکید آمیز است .

ابعاد کارگشایی:

1)     تاکید و ترغیب در جهت رفع نیاز و کارگشایی حاجت مندان

2)     تشویق و تهدید در جهت سوق دادن جامعه به اصل انفاق

3)     ترغیب در جهت تقویت قرض الحسنه

4)     تاکید در جهت پر رنگ کردن سنت نیکی و کمک به دیگران

آیات و روایات درباره کارگشایی

در قرآن : (( من یشفع شفعه حسنه یکن له نصیب منها و من یشفع شفعه سیئه یکن له کفل منها و کان الله علی کل شی مقیتا )) کسی که شفاعت (تشویق و کمک ) به کار نیکی کند ، نصیبی از آن برای او خواهد بود و کسی که شفاعت (تشویق و کمک) به کار بدی کند ، سهمی از آن خواهد داشت و خداوند حسابرس و نگهدار هر چیز است .

ونیز در قرآن : (( فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین هم یراون و یمنون الماعون )) پس وای بر نمازگزارانی که در نماز خود سهل انگاری می کنند ، همان کسانی که ریا می کنند و دیگران را از وسایل ضروری زندگی منع می کنند .

در داستان حضرت یوسف (ع) که در زندان گرفتار شده بود و در عین حال بر زندانیان همچون پدری مهربان

جهت رفع مشکلات آنها تلاش و کوشش می کرد و نیز گره گشایی از کار آنها می کرد تا اینکه خداوند مقدمات عزت و شوکت و مقام او را فراهم کرد . خداوند این موضوع را در سوره یوسف (ع) ، در آیات 36 تا 57 متذکر می شود که نشان از اهمیت موضوع دست گیری از کار دیگران است .

رسول اکرم (ص) فرمود : (( من قضی لاحیه المومن حاجه قضی الله لا حوائج کثیره)) هرکسی یک حاجت مومنی را برآورده کند خداوند حاجت های بسیاری را برای او برآورده می کند .

ونیز حضرت علی (ع) فرمود : (( من کان فی حاجه اخیه کان الله فی حاجه)) هرکسی در پی برآوردن نیاز برادرش برآید خدا حاجت او را برآورده می نماید .

آثار دنیوی کارگشایی از دیگران:

1)     کارگشایی خدا در دنیا : اگر شخصی در صدد رفع نیازمندان تلاش کند ، خداوند حاجت این نوع افراد گره گشای را در زندگی و مشکلات زندگی او را برطرف می کند . امام صادق (ع) فرمود : (( ان الله عز و جل فی تمون المومن ما کان المومن فی عون اخیه المومن )) تا زمانی که مومن در کار کمک رسانی به برادرش باشد ، خداوند در راه کمک رسانی به اوست .

داستان حضرت موسی (ع) که تحت تعقیب فرعونیان ، از شهر مصر به مدینه وارد شده بود ، در عین اینکه جانش در خطر بود و در حال فرار بود ، با دیدن دختران شعیب که بخاطر کهولت سن پدر ، مجبور بودند خودشان گوسفندان را به چرا برده و سیراب کنند در کمک و حمایت آنان کوتاهی نکرد ، نتیجه گره گشایی از آنها ، این شد که خداوند برای موسی (ع) کارگشایی نمود و نه تنها کار پیدا کرد و در استخدام حضرت شعیب درآمد بلکه شعیب نبی یکی از دخترانش را به ازدواج او در آورد .

2)     نشانه های خلوص ایمان : هرچیزی خالص آن به درد می خورد مثلا اگر بنزین آغشته به آب باشد باعث معیوب شدن موتور ماشین می شود و اگر به جای یکبار صد بار هم استارت زده شود فایده ای ندارد . مسلمانیت هم اینگونه است که نباید فقط اسم اسلام را یدک کشید . در آیات و روایات نشانه هایی در خصوص درجه خلوص ایمان ذکر شده است ، ازجمله آن گره گشایی در کارهاست . امام صادق (ع) فرمود : (( من خالص الایمان البر بالاخوان والسعی فی حوائجهم  نیکویی کردن به برادران و کوشش در برآوردن نیازمندیهای آنها از ایمان اخلاص است .

3)    محبوبیت نزد خداوند :  یکی ازآرزوهای هر انسانی محبوب بودن در جامعه است و برخی از افراد برای رسیدن به محبوبیت به سراغ کارهای کاذب و موقت می روند در نهایت محبوبیت آنها در جامعه دائمی نخواهد بود بلکه بلکه باعث انزجار نزد همگان می شود ، در آموزه های دینی محبوبیت فقط در دنیا خلاصه نمی شود بلکه اخروی و ابدی آن در عالم آخرت است . امام سجاد (ع) در دعای امین الله یکی از

خواسته های خود را اینگونه می فرماید : (( محبوبه فی ارضک و سمائک ... )) البته شرط این محبوبیت و رضایت نزد خداوند رسیدگی و گره گشایی مشکلات دیگران است . امام صادق (ع) می فرماید : (( قال الله عز و جل : الخلق عیابی فاحبهم الی الطفهم بهم و اشعاهم فی قوائجهم )) خداوند فرمود : موجودات عالم روزی خور من هستند و محبوب ترین آنها نزد من کسانی اند که مهربان هستند و در برآوردن حاجت ها کوشاتر می باشند .

4)    پیک رحمت الهی : اسماعیل بن عمار صفار می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم : فدایت شوم آیا مومن برای مومن رحمت است ؟ فرمود : آری . گفتم چگونه چنین است ؟ حضرت فرمود : هرمومنی که برای رفع نیازش نزد مومن دیگری برود همین خود رحمت است که خدا به سوی او روانه کرده و سبب رسیدن آن رحمت را پذیرفته است

5)      باعث شادمانی رسول خدا (ص) : در منابع دین اسلام خوشحال کردن دل مومن و نسبت به همدیگر فراوان وارد شده است . رسول خدا (ص) فرمود : (( من سر مومنا فقد سرنی و من فقد سر الله )) هرکسی مومنی را خوشحال سازد براستی که مرا خوشحال ساخته است ، هرکه مرا خوشحال سازد همانا خدا را شاد کرده است .

آثار اخروی کارگشایی از دیگران

1)      کارگشایی ، برترین اعمال : در روایات متعدد ، ثواب ثواب برآوردن حاجت برادر دینی فراوان بیان شده است از جمله از حضرت علی (ع) روایت شده و فرمود : (( قضاء حقوق المومن اشرف اعمال المتقین ، یستجلب موده الملائکه المقربین و شوق الحور العین )) برآوردن حقوق مومنین اشرف اعمال اهل تقوا و جلب کننده نظر فرشتگان مقرب خدا و شوق حوریان زیبا چشم است . ابراهیم بن تیمی می گوید : من در حال طواف خانه خدا بودم که امام صادق (ع) به من تکیه داد و فرمود : ای ابراهیم آیا می خواهی اجر طواف خودت را بدانی ؟ عرض کردم فدایت بشوم بله . فرمود : هرکس با معرفت به خانه خدا بیاید و هفت بار طواف کند و دو رکعت نماز در مقام ابراهیم بگذارد ، خدای بزرگ ده هزار حسنه به او می دهد و ده هزار درجه مقام او را بالا می برد سپس فرمود : آیا بهتر از آن را به تو خبر دهم ؟ عرض کردم فدایت شوم بله . آنگاه امام صادق (ع) فرمود : هرکس حاجت برادر مومنش را ادا کند همانند کسی است که طواف خانه خدا را نموده است و تا ده بار برایش حساب نمایند یعنی ثواب ده حج مقبول .

2)     اندوه زدایی در قیامت : یکی از هولناکترین مواقف انسان ، هنگام مرگ است . هشدارهای آیات و روایات به انسان برای این است که انسان مراقب باشد و کارهایی که کمک فراوانی در راه نجات و سعادت او در این مسیر کمک می کند را یادآوری می کند . با بررسی روایات بهترین راه و کار آمدترین مسیر ایجاد امنیت

برخورد مناسب با دیگران و تلاش جهت رفع مشکلات مومنین است . امام صادق (ع) فرمود : هرکه مومنی را از گرفتاریها نجات دهد خداوند او را از گرفتاریهای آخرت نجات می دهد و در حالی که از قبر خارجش می کنند که دلش آرام و مسرور است .

3)    فرمان روایی در بهشت :  مومن کارگشا نه تنها به بهشت الهی راه پیدا می کند بلکه از باالاترین درجه بهشت

نیزبرخوردار خواهد بود .((ابی جعفر (ع) : اوحی الله عز و جل الی موسی (ع) : ان من عبادی من یتقرب الی بالحسنه ، فا حکمه فی الجنت ، فقال موسی (ع) : یا رب و ما تلک الحسنه ؟ قال یمشی مع اخیه المومن فی قضاء حاجته قضیب اولم تغضض )) خداوند بزرگ به موسی(ع) چنین وحی فرمود : برخی از بندگان من با انجام حسنه به من تقرب پیدا می کنند و من در بهشت به آنان فرمان روایی می دهم . موسی (ع) گفت : پروردگار من ، این حسنه چیست ؟ خدا فرمود : با برادر دینی خود برای برآوردن نیاز او به راه می افتند خواه این نیاز برآورده شود و خواه نشود .

آثار ترک کارگشایی:

1)      خائن نامیده شدن :  هرکسی برای رفع حاجات مومن قدمی برندارد و دلسوز وی نباشد به خدا و رسول خدا و مومنین خیانت کرده است . ابو بصیر می گوید : به امام صادق (ع) عرض کردم مقصود از مومنان چه کسانی هستند ؟ فرمودند : از زمان امیرالمومنین تا آخرین ایشان .

2)     مزدور دشمن اسلام : در روایت از معصوم (ع) : اگر مومنی نزد برادر مومنی برود و از او حاجتی طلب کند ولی آن با وجود توانایی در رفع مشکلش به او کمک نکند ، خداوند او را مبتلا به برآوردن حوائج دشمنان ما می کند تا با این عمل او را عذاب نماید .

3)    عذاب اخروی : امام صادق (ع) فرمود : کسی که برادرش برای رفع نیاز نزد وی بیاید که او می تواند ان نیاز را برآورده کند ولی این کار را نکند ، خداوند مار را بر او مسلط می کند که در قبر تا قیامت پای او را بگزد خواه آن میت در قیامت آمرزیده باشد یا معذب باشد . رابطه اعتیاد و فقرا با رویکرد کارگشایی است و راه حل بسیار ی از مشکلات روحی و اجتماعی در کارگشایی جامعه است .

توجه مرجع تقلید به رفع مشکل:

آیت الله سید محمد باقر شهیدی می گفت : کرایه منزلم به تاخیر افتاده بود ، جریان را به سید ابولحسن اصفهانی که مرجع تقلید شیعیان بود گفتم فردای آن روز فرزند سید بر اثر حادثه ای از دنیا رفت ، مایوس شدم و با خود گفتم گرفتاری مانع می شود که سید به فکر من باشد ، اما در روز تشییع جنازه پسرش دیدم سید به طرف من آمد و وجهی جهت پرداخت کرایه در اختیارم گذاشت .

تعداد بازدید از این مطلب: 94
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حق الناس

حق الناس:

تعریف حق الناس : حق الناس یعنی کسی مال مردم را ضایع کند و حق دیگران را پایمال کند . خوردن مال دیگران چه مال ملت باشد و چه مال دولت و بیت المال و چه مال همسر باشد و یا مال شریک ، استاد و یا شاگرد ، کشاورز یا معلم و ... هیچ فرقی ندارد . تمام ابواب فقه روی مساله مال مردم و حق الناس تاکید فراوان دارد مثلا : حق الناس در عبادات ، حق الناس در حج ، حق الناس در احیای اموات ، حق الناس در خمس و زکات ، حق الناس در جهاد ، حق الناس در معاملات ، حق الناس در مسجد ، حق الناس در ارث ، حق الناس در شرکت ، حق الناس در وصیت ، حق الناس در اجاره ، حق الناس در وقف ، حق الناس در صلح ، حق الناس در دیه ، حق الناس در افراد مختلف ، حق الناس در مهریه ، حق الناس در حق همسایه ، حق الناس در حق پدر و مادر و حق الناس در حق فرزندان ، حق الناس در بین کارگر و کارفرما و ... ، حق الناس بسیار گسترده است .

حق الناس از نگاه قرآن:

در قرآن : (( ادعوا ربکم تضرعا و خفیه انه لایحب المعتدین )) .  پروردگار خود را از روی تضرع و در پنهانی بخوانید ، او متجاوزان را دوست نمی دارد .

ونیز : (( وءات ذالقربی حقه والمسکین و ابن السبیل و لا تبذر تبذیرا )) . و حق نزدیکان را بپرداز و همچنین حق مستمند و وامانده در راه را و هرگز اسراف و تبذیر مکن و نیز در جای دیگر قرآن :            (( والسماء رفعها و وضع المیزان الاتطغوا فی المیزان و اقیمو الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان )) . وآسمان را برافراشت و میزان و قانون در آن گذاشت تا در میزان طغیان نکنید و از مسیر عدالت منحرف نشوید و وزن را بر اساس عدل برپا دارید و میزان را کم نگذارید . و همچنین : (( ومن یفعل ذالک عدو انا و ظلما فسوف نصلیه نارا و کان ذلک علی الله یسیرا )) . و هرکس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد بزودی او را در آتشی وارد خواهیم ساخت و این کار برای خدا آسان است .

حق الناس از نگاه روایات:

   1 ) امام صادق (ع) : (اول قطره من دم الشهید کفاره لذنوبه الا الدین فان کفارته قضائه) . حضرت فرمود : اولین قطره خون شهید ، کفاره گناهان اوست ، مگر بدهکاری که کفاره آن ادای آن است .

2)  امام محمد باقر (ع) فرمود : کشته شدن در راه خداوند ، کفاره هر گناهی است جز بدهی مال ، زیرا دین کفاره ندارد ، باید مدیون ، خود آن را اداء کند یا از مالش اداء شود یا آنکه صاحب حق از حق خود بگذرد و مدیون را ببخشد . 

 3) پیرمردی از نخع می گوید : به امام باقر (ع) عرض کردم من از زمان حجاج تا به امروز در بلاد اسلامی والی بوده ام آیا اگر توبه کنم ، توبه من پذیرفته است ؟ حضرت (ع) سکوت کردند و به من پاسخی ندادند. دوباره سوال را تکرار کردم ، حضرت در جواب فرمود : توبه به تنهایی موجب نجات تو نمی شود مگر آنکه حساب مردم را تسویه کنی و حق هر صاحب حقی را اداء نمایی .   

4) امام محمد باقر (ع) : ظلم کردن سه گونه است : ظلمی که خدا آن را می آمرزد ، ظلمی که خدا آن را نمی آمرزد و ظلمی که خدا آنرا وا نمی گذارد . ظلمی که خدا آن را نمی آمرزد ، شرک است ، ظلمی که خدا آن را می آمرزد  ظلم شخص به خویش است در میان خود و خدایش و ظلمی که خدا آن را وا نمی گذارد ، بدهکاری میان بندگان است .

حق الناس از نگاه بزرگان:

حکایت اول : هنگامی که رسول خدا (ص) از مکه به مدینه هجرت کرد به علی (ع) فرمود : یاعلی ما به سوی مدینه هجرت می کنیم ، تو به مکه برگرد و در روز روشن به صدای رسا اعلام کن که محمد از شهر خارج شد ، هرکس امانتی در نزد او دارد یا از وی طلبکار است بیاید و امانت و طلب خود را بگیر د.

حکایت دوم : روزی در نجف اشرف حضرت امام خمینی (ره) می خواست برای نماز جماعت وارد اطاق بیرونی شود ، جلوی اطاقش انباشته از کفش نمازگزاران بود به طوری که جای پا گذاشتن نبود ، امام ره وقتی به کفش کن رسید و آن وضع را دید توقف کرد و از پاگذاشتن بر روی کفش مردم خود داری ورزیده تا اینکه کفش را از سر راه برداشتن و راه را باز کردند ، آنگاه امام ره وارد اطاق شد .

حکایت سوم : موسی بن عمیر از پدرش نقل میکند که امام حسین (ع) به من امر فرمود : در میان لشکریان اعلام نماییم کسی که بدهکار است همراه و همرزم امام حسین (ع) نباشد ، زیرا کسی که بمیرد در حالی که تصمیم نداشته باشد بدهی اش را بپردازد ، داخل آتش جهنم می شود .

دین اسلام همواره برای حقوق افراد اهمیتی خاصی قائل است و هسچ کس حق ندارد ذره ای از اموال و حقوق مادی و معنوی دیگران را از بین ببرد و این حقوق 3 گانه است :

1)     خدا بر بنده اش (( حق الله))   

2)     بنده بر نفس و وجود خود (( حق النفس ))

3)     دیگران بر بنده اش (( حق الناس ))

ممکن است دو مورد اول مورد عنایت و چشم پوشی خداوند قرار بگیرد اما حق بنده بر بنده دیگر هرگز

مورد عفو قرار نخواهد گرفت مگر اینکه رضایت بنده اش به دست آید .

مصداق های مثالی حق الناس:

خوردن مال دیگران و نیز از بین بردن اموال دیگران ، خوردن حق شریک در معامله ، خوردن حق کارگر و دست مزد وی را کمتر پرداخت کردن ، گرفتن وقت مردم بیهوده و بی اثر و غیر مفید ، دیر به محل کار رفتن و زودتر از محل کار خارج شدن ، کم فروشی در خرید و فروش ، ازبین بردن حق همسر و فرزندان ، ریختن آبرو و حیثیت مردم ، ارث بجای مانده برای فرزندان و صاحبان ارث ، حق الناس وجود دارد . در وقف نیز اگر کسی طبق خواسته واقف هزینه نکند اینجا حق الناس است . اجاره کردن منزل برای سکونت اما اگر مستاجر آنجا را برای کسب و شغلش و تغییر کاربری دهد حق الناس است . استفاده شخصی از تلفن اداره حق الناس است . کسی که می داند مسئولیت پذیرفته شده لیاقت و شایسته وی نیست و فقط عنوان مسئولیت را یدک میکشد این حق الناس است .

باید مواظب باشیم در مکان های عمومی مانند : اتوبوس ، قطار ، خیابان ها ، پارک ها ، دانشگاه ها ، کتابخانه ، حق الناس وجود دارد . امام سجاد (ع) می فرماید :(( و من ایدی الحصماء غدا من یخلصنی)) خدایا در روز قیامت اینهایی که من حق الناس شان را برداشتم چه کسی من را از دست مردم نجات بدهد؟ یکی از عمده ترین اهداف بعثت پیامبران ، عدالت اجتماعی و حقوق الناس است .

حدود و موارد حق الناس :

بر اساس آیات و روایات اسلامی و دینی ، مردم و مومنان دارای سه نوع حق و احترام می باشند :

1)     احترام به مال مردم : از دیدگاه اسلام مال و دارایی مومن مورد احترام دیگران است و مصونیت دارد و اتلاف آن مجاز نیست . اگر کسی از راه ربا ، رشوه ، فریبکاری ، سرقت ، مالی را از کسی خورده باشد باید به تحصیل و رضایت صاحب مال و باز پس دادن آن مال اقدام کند .

2)     احترام به جان مردم : از دیدگاه اسلام جان مردم احترام خاصی دارد و هیچ کس نمی تواند لطمه ای به جان مردم بزند و کسانی که با غذای ناسالم و نیز فروش مواد مخدر و ... به سلامت مردم ضرر می رساند ، این کار نوعی حق الناس است .

3)     حفظ آبروی دیگران و احترام به آن : از نگاه اسلام آبروی مومنین اهمیت خاصی دارد و از موارد حق الناس است ، بنابراین نمی توان با تهمت ، غیبت ، افشاگری علیه مومنین به حیثیت و آبروی آنها لطمه ای وارد کرد . امام صادق (ع) فرمود : (( من کسر مومنا فعلیه جبره )) هرکسی آبروی مومن را بشکند ، بر او واجب است که آن را جبران کند .

آثار و تبعات رعایت نکردن حق الناس:

1)     مانع استجاب دعا : امام صادق (ع) فرمود : هرگاه یکی از شما می خواهد دعایش مستجاب شود کسب خود را پاک کند و حق مردم را به آنان بازگرداند چون دعای بنده ای که در شکمش مال حرام باشد و یا در نزد او حقی از حقوق مردم ضایع شده باشد نزد خدا به اجابت نمی رسد .

2)     حق حضور در خانه خدا را ندارند : افرادی که به دیگران ظلم می کنند نمی توانند به مسجد وارد شوند و اگر وارد شوند مورد لعن خدا قرار می گیرند . وجود مبارک رسول اکرم (ص) فرمود : خداوند به من وحی فرستاد به قوم خود بگویم به خانه ای از خانه های من ( مسجد ) وارد نشوند در حالی که به کسی ظلمی کرده باشند آنها را لعنت می کنم در حالی که در برابر من به نماز ایستاده باشند و ...

3)     سختی در قیامت : در حدیث قدسی است خداوند می فرماید : قسم به عزت و جلالم سام هیچ ظالمی از من بدون حساب نخواهد گذشت . خداوند حق افراد را می گیرد و به صاحبش می دهد تا جایی که هیچ کسی طلبکار نباشد ، آنگاه همه مردم آماده حساب در روز قیامت می شوند .

4)     عامل بدبختی می شود : هیچ چیز مانند ظلم ، به سرعت نعمت ها را سلب و عذاب و هلاکت را نزدیک نمی کند چون خداوند دعای مظلومان را به اجابت می رساند و در کمین ستمگران است . علی (ع) فرمود : کسی که ظلم می کند شیشه عمر خود را می شکند و کسی که بر اسب ظلم سوار شود زمین گیر و بدبخت می شود و ظلم عمر را کوتاه می کند و نعمت ها را به باد می دهد .

دقت در حقوق دیگران:

نقل شد که احمد بن ابی الحواری گفت : آرزو کردم که ابوسلیمان دارانی که زاهد و استاد و از قراء بود او را در خواب ببینم . بعد از یک سال او را در خواب دیدم و از او سوال کردم خداوند با تو چه کرد ؟ ابوسلیمان دارانی گفت : روزی از باب صغیر آمدم از درمنه و آن گیاهی است پس من یک چوب از آن گرفتم نمی دانم که با آن خلال کردم یا آنکه در دندان کردم و دور افکندم ، الان یک سال است که من مبتلا به حساب آن هستم .

نمونه هایی از حق الناس از سخنان امام سجاد (ع):

1)     حق استاد و معلم : این است که به او احترام بگذاری ، عقل و فهم خود را به سوی استاد و معلم خودت بپردازی .

 

2)     حق همسر : این است که خداوند هر دو را باعث آرامش همدیگر خلق کرده است در حق همدیگر احترام بکنند و حق همدیگر را ذائل نکنند .

3)     حق مادرت : این است که بدانی مادرت بود که تو را در درون خود گذاشته است و از میوه دلت تو را چشانده است و تو را با تمام وجود خودش محافظت و نگهداری کرده است .

4)     حق پدرت : این است که بدانی او ریشه تو است و تو شاخه او هستی ، هر زمانی در وجودت چیزی حس کردی که داری و متعلق به تو است بدان که از پدرت به تو رسیده است .

5)     حق فرزندان : پدر و مادر بداند که او از نسل خودت است و غیر از شما کسی را ندارد پس فرزند را در طاعت خدا یاری کن .

6)     حق همسایه : در همه حال یار و یاور همسایه باشید و در زندگی خصوصی وی تجسس نکنید .

 

چنان با تو رفتار دارد خدا                      که در حق مردم بیاری بجا

تعداد بازدید از این مطلب: 71
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خدمت به مردم

خدمت به مردم:

تعریف : یکی از مهمترین آموزه های قرآن و اهل بیت (ع) خدمت به مردم و نیازمندان جامعه است و از دیدگاه مکتب اهل بیت (ع) خدمت گزاری به مردم حد و مرز ندارد و در تمام صحنه های زندگی نقش موثر دارد . رفع نیاز حاجتمندان و کمک به ارباب رجوع از نکات مهم و قابل توجه در منابع فقهی است . (( قضاء حاجه المومن )) ، (( خدمه المومن )) ، (( الاهتمام بامور المسلمین ))،(( الطاف المومن و اکرامه ))  خدمت به مومن اجر و ثواب اخروی فراوان دارد حضرت امام حسین (ع) می فرماید : من نفس کربه مومن خرج الله عنه کرب الدنیا و الاخره . هرکس اندوهی را از دل یکی از اهل ایمان بزداید ، خداوند متعال غصه های دنیا و آخرت او را از میان بردارد .

در جای دیگری حضرت امام حسین (ع) فرمود : بدانید نیازمندیهای مردم که به شما مراجعه می کنند از نعمت های الهی است ، پس نعمت ها را افسرده نکنید . این وظیفه خدمت رسانی ، به دیگران محول خواهد شد . بندگان خدا عائله خداوند هستند پس محبوبترین مردم کسانی اند که به بندگان و عائله خداوند خدمت کنند . خدمت به مردم ابعاد گوناگون دارد ، گاهی خدمت مشورت است ، گاهی خدمت مادی و مالی است ،گاهی خدمت اعتقادی و کمک به مبانی دینی افراد است . خدمت به مردم و رفع نیازهای آنها یک فرصت خوب و نعمت برای افراد غنی است تا به پاداش بهتری برسند و افراد غنی مورد امتحان الهی قرار می گیرند . واژه خدمت مفهوم گسترده ای دارد و در همه امور اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی را شامل می شود و به گذشت ، فداکاری و ایثار و تحمل رنج در همه امور خدمت صدق می کند و خدمت به مردم چون برای قرب الهی است عبادت محسوب می شود .

حد و مرز خدمت به مردم:

از نظر اسلام خدمت به همه مردم نوعی عمل پسندیده و شایسته است . در روایتی علی (ع) فرمود : ( ابذل معروفک للناس کافه ... ) کارهای خوب خود را برای همه مردم بکار گیر . و رسول اکرم (ص) فرمود : ( راس العقل بعد الدین التودد الی الناس و اصطناع المعروف الی کل بر و فاجر ) بعد از دین (ایمان به خداوند)  ، بشر دوستی و نیکی به مردم اعم از رستگار و گناهکار ، سرآمد تمام کارهای عاقلانه است .

بر اساس این گونه روایات ، خدمت کردن محدودیتی ندارد البته در برخی روایات ، خدمت کردن با قید (مومن یا مسلم ) ذکر شده است . رسول خدا (ص) فرمود : (انما مسلم خدم قوما من المسلمین الا اعطاه الله مثل عددهم خدا ما فی الجنه ) . هرمسلمانی که به جماعتی از مسلمانان خدمت کند ، خدا به شماره آنها در بهشت برایش خدمتگزار می گمارد .  از مجموع دو دسته روایات چنین برمی آید که خدمت ، ارزش ذاتی دارد و خدمتگزاری به همه مردم اعم از مسلمانان و کافر کاری پسندیده است ، لیکن به مومنین اهمیت بیشتری دارد .

خدمتگزاری در نظام و حکومت اسلامی:

در نظام اسلامی مسئولیتهای سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی امانت سنگین است و این امانت بر دوش همه آنهاست . علی (ع) فرمود : ( ان عملک لیس لک بطعه و لکنه فی عنقک امانه ) . عمل و حکمرانی طعمه و شکار تو نیست ، بلکه امانت و سپرده ای در گردن توست .

همه کسانی که در این نظام اسلامی مسئولیت دارند باید خود را مدیون مردم بدانند و بلکه آنها را ولی نعمت خود بدانند ، امام حسین (ع) فرمود : ( ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلا تملوا النعم ). همانا نیازمندیهای مردم به شما از نعمت های خدا بر شماست ، بنابراین از این نعمت ها خسته نشوید .    امروز در جامعه اسلامی و حکومت اسلامی ما به برکت انقلاب اسلامی ، همه شغل و مسئولیت ها بنام اسلام و انقلاب اسلامی است و مردم اعمال و رفتار مدیران  را زیر ذره بین دارند و انتظار آنها از مدیران بسیار زیاد است و همه مدیران نظام باید از رفتار خلاف واقع موازین دینی و اسلامی پرهیز کنند .

آفات خدمت گذاری:

1)     ریا : ریا یکی از آفات عبادت است و خدمتی که بر اساس و نیت ریا به مردم باشد عبادت نیست . علی (ع) فرمود : ( کل حسنه لا یراد بها وجه الله تعالی فعلیها قبح الریاء و ثمرتها قبح الجزاء ). هر نیکی و خدمتی که بدان خوشنودی خدا اراده نشود ، زشتی ریا بر چهره آن مانده و نتیجه اش پاداشی زشت است .

2)     منت و آزار : یکی از نشانه های خدمت عبادی این است که خدمت گذار کارهای خوب خود را به رخ خدمت شوندگان نکشد و به آنها منت نگذارد و نیز آزار و اذیت شان نکند و اگر اینگونه باشد کار خوب خدمت خود را محو و پایمال کرده است . حضرت علی (ع) در خطاب خود به مالک اشتر فرمود : ( ایاک و المن علی رعیتک باحسانک ..... فان المن یبطل الاحسان ). مبادا با نیکی خود بر رعیت منت بگذاری . . . . که منت نهادن نیکی را باطل می کند .

جلوه های خدمت گذاری:

1)     سودمندی و نفع رسانی : در بسیاری از روایات ، خدمت به خلق و سود رسانی به آنها عامل ارزشمندی برای انسان لحاظ شده است . رسول اکرم (ص) در پاسخ به این سوال که محبوبترین افراد پیش خداوند چه کسانی هستند ؟ حضرت فرمود : ( انفع الناس للناس ) کسانی که بیشترین نفع و سود را به مردم برسانند .

2)     برآوردن نیازها : گره گشایی ، حل مشکل دیگران و برطرف نمودن نیازهای مادی و معنوی مردم ، همانگونه که چراغی فرا روی مردم روشن شود ، نابینایی را دست گیری کردن ، یتیمی را سرپرستی و نوازش کردن و گمراهی را هدایت کردن ، جاهلی را ارشاد کردن و منحرفی را به راه آوردن از مصادیق برآوردن نیازهای مردم و خدمت به مردم است .

3)     یاری به مردم : از جلوه های خدمت ، یاری به مردم در همه ابعاد زندگی و اجتماعی است . این کار در فرهنگ اسلامی تعبیر به ( ( مساوات )) شده است و مساوات یعنی یاری رساندن به مردم یا مال و جان مردم . رسول خدا (ص) فرمود : ( مراساۀ الاخ فی الله سیدالاعمال ) . کمک رسانی به برادران دینی از بهترین و سرآمدترین کارهاست .

عوامل موثر در ایجاد روحیه خدمت گذاری:

1)     انگیزه الهی  2)  کمک به حکومت اسلامی ودینی در پرتو خدمت به مردم  3) ایجاد جواعتماد و امنیت    4 ) ترویج روحیه ایثار و گذشت  5 ) حس نوع دوستی

آداب خدمت رسانی:

1)    اخلاص : میزان ارزشمندی و عمل انسان بستگی به نیت او دارد ، هرچه عمل انسان خالص تر باشد عمل ارزش بیشتری پیدا می کند . هرکاری که با رنگ الهی باشد برکت و ارزش آن بیشتر می شود . حضرت علی (ع) فرمود : ( بالاخلاص یرفع الاعمال ) کارهای نیک با اخلاص ارزش بالایی پیدا می کند .

2)    توکل : سامان یافتن کارها و نتیجه دادن آنها گذشته از اخلاص ، به توکل انسان به خداوند بستگی دارد و معنای توکل این است که انسان یقین داشته باشد که سود و زیان و بخشش و کیفر به دست مردم نیست بلکه همه این ها به دست خداوند است و فقط امیدش به خداوند باشد و بس .

3)    عبودیت و بندگی : ادب دیگر خدمت رسانی ، خدمت به خلق خداوند است و این صفت باعث می شود که بنده خدای خود را فراموش نکند و در محضر خداوند در خدمت مردم باشد .

4)    محبت به مردم : مردم عائله خداوند هستند و کسی که می خواهد از طریق سود رسانی به عایله خداوند به آرامش برسد باید دلش را از هرگونه کینه و دشمنی با مردم تهی کند و محبت به مردم را سرلوحه کار و خدمت قرار دهد .

5)    انصاف با مردم : از آداب خدمت به مردم ، رعایت حقوق وانصاف در حق آنهاست ، چون خداوند دعای ظلم دیدگان را می بیند و می شنود و در کمین ستمگران است .

6)    تواضع و گشاده رویی : رفتارخودپسندی ، تکبر ، ترش رویی و کج خلقی نفرت انگیز است و مردم این نوع رفتار را نمی پسندند اما اگر از روی فروتنی ، اخلاق کریمانه و نرم خویی باشد به زندگی خود امیدوار می شوند .

7)    تحمل نیش و نوش ها : در خدمت رسانی ، گذشته از تحمل سختی کار و استقامت ، تحمل نیش ها ، زخم زبانها و نسبت های ناروا و فرو خوردن خشم در حین خدمت به دیگران ضروری است .

8)    مشکل گشایی : برطرف کردن غم و اندوه دیگران و برآوردن نیازهای آنها بهترین شیوه خدمت است . خدمت به دیگران ، خود رفع و برطرف کردن یک مشکل از دیگران است و نباید با بی هدفی و بی انگیزه ای مشکلی بر مشکل دیگران اضافه شود .

آثار تربیتی خدمت به دیگران :          1) آثار فردی           2) آثار اجتماعی

آثار فردی خدمت به دیگران :

1)     پرورش روحی و تکامل معنوی

2)     نشاط معنوی

3)     جلوگیری از لغزش های ذلت بار

4)     حمایت الهی بدرقه راه خدمتگزاران

5)     بزرگواری و سروری

آثار اجتماعی خدمت به دیگران :

1)     شکوفایی اخلاق و معنویت جامعه

2)     دمیدن روح امید در جامعه

3)     رشد و سربلندی و عزت مسلمانان

4)     ریشه کنی بسیاری از مفاسد اجتماعی

5)     برانگیختن حس سپاسگزاری

6)     اتحاد و همبستگی جامعه بیشتر می شود

7)     پرورش روحیه ایثار و شهادت طلبی در جامعه

خدمت به مردم راه سیر و سلوک:

درباره مرحوم عارف بالله میرزا جواد آقا ملکی نوشته اند : ابتداء سلوکش ، بعد از دو سال ، خدمت استاد عارف خود حسینقلی همدانی رسید و عرض کرد : من در سیر و سلوک خود به جایی نرسیدم . استاد می فرماید : اسم شما چیست ؟ عرض کرد : من جواد ملکی تبریزی هستم . استاد گفت : شما با فلان ملکی ها نسبتی دارید ؟ عرض می کند : بلی و از آنها انتقاد می کند .استاد می فرماید: هر وقت توانستی کفش آنهایی که قبولشان نداری پیش پایشان جفت کنی من خود به سراغ تو خواهم آمد . میرزا جواد آقا فردا که به درس می رود خود پایین تر از بقیه شاگردان می نشیند و رفته رفته طلبه هایی که از فامیل ملکی در نجف بودند و او آنها را خوب نمی شناخت مورد محبت خود قرار می دهد چون این خبر به طایفه ملکی در تبریز بودند رسید همه اقوام و طایفه ملکی رفع کدورت کردند . میرزا جواد آقا ملکی با این کار و خدمت به طایفه و مردم کم کم ترقی می کند و در حوزه علمیه از اساتید بارز ، مجرب و از عرفا و در مسیر سیر و سلوک ممتاز بود .

نتیجه گیری:

1)     خدمت به مردم کاری اخلاقی و ارزشی است.آیات و روایات به فراوانی در این باره تاکید کرده اند

2)     معیارهای ارزشمند خدمت به مردم ، کاری عقلائی و ارزش ذاتی دارد و موجب برکات فراوان و اجر دنیوی و اخروی دارد و بهترین راه تقرب به خداوند است .

3)     خدمتی ارزشمند است که : توام با اخلاص ، توکل ، بندگی ، محبت به مردم و از روی تواضع باشد .

4)     خدمت به مردم ، آثار تربیتی فردی و اجتماعی فراوانی دارد و باعث نشاط معنوی در همگان میشود

5)     اگر خدمت به مردم کم رنگ گردد ، دشمنان اسلام بر مظلومان مسلط می گردند .

تعداد بازدید از این مطلب: 107
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رعایت بیت المال

رعایت بیت المال

بیت المال چیست ؟ بیت به معنی خانه است و به دستور حکومت ، اموالی از درآمد و منابع حکومتی در جای امنی حفظ می شود تا برای رفع نیازهای مردم و اجتماع صرف گردد ، به این درآمدها و اموال عمومی  بیت المال گفته می شود و حکومت اسلامی بر اساس نیازهای مردم اموال و درآمد را خرج همگان می کند.

تاریخچه بیت المال:

قرائن و شواهد تاریخی نشان می دهد در هر عصر و زمانی که حکومتی به ویژه حکومت الهی و پیامبران بوجود آمده است و در آن مساله تعاون و همکاری اقتصادی مطرح بوده است و قوانینی برای رفع نیازهای آن وضع شده است . مثلا در آیه 73 سوره انبیاء خداوند می فرماید : (( ما ایشان ( اسحاق و یعقوب ) را پیشوایانی ساختیم که به امر ما هدایت می کنند و به آنها انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنها پرستنده و مطیع ما بودند .

از همان آغاز عصر حضرت آدم (ع) یک نوع تعاون مثل زکات یا ... بوده است و در اسلام نیز نخستین کسی  که بیت المال را تاسیس کرد حضرت محمد (ص) بوده است . بیت المال نخست بصورت ابتدایی در خانه آن حضرت جمع و نگهداری می شده است و هرچه وسعت تشکیلات مسلمین و قلمرو حکومت اسلامی افزوده می شد به تدریج دایره بیت المال نیز توسعه پیدا می کرد و به دستور آن حضرت اسامی نظامیان و شرکت کنندگان در میدان جنگ در دفتر ویژه ای ثبت می شده است و هریک از مجردین یک سهم و متاهلین دو سهم مقرر شده بود و کسانی که عائله بیشتری داشتن سهم زیادی تعلق می گرفت و نیز افرادی را مامور می کرد که به قبائل دیگر بروند و از حیوانات و نباتات و زراعت آنها مالیات می گرفتن و آن زمان را ((عصر الانطاق)) گویند .

منابع درآمد بیت المال در اسلام:

1)     از راه زکات 2) از راه خمس 3) از راه انفاق 4) از راه جزیه 5) از راه خراج

مهمترین اصول و مبانی بیت المال:

1)     امانت بودن : امانت داری از مهمترین فضائل اخلاقی و ارزشهای انسانی است که مورد تاکید فراوان قرآن و روایات است و همه نعمت های مادی و معنوی خلق شده خداوند امانتهای الهی هستند . حضرت علی (ع) فرمود : (الامانه تجر الرزق و الخیانه تجرالفقر. ) امانت ، رزق و روزی را زیاد می کند و خیانت ، مایه فقر می شود . امانت در همه جا مطلوب است اما در اموال عمومی و بیت المال که تعلق به شخص ندارد و همگان شریکند ، بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است چرا که این سرمایه ها تعلق به عموم دارد . حضرت علی (ع) در برابر درخواست برادرش عقیل که خواست قدری بیشتر به او سهم بدهد فرمود : عقیل ، از آهن تفتیدهایی که انسانی آن را به بازی سرخ کرده ناله مکن ، اما مرا بسوی آتشی میکشانی که خداوند جبار با شعله خشم غضبش آن را بر افروخته است .

2)     عمومی بودن : درآمدهای بیت المال به عموم مسلمانان جامعه تعلق دارد و کسی حق سوء استفاده را ندارد ، فقط ولی امر مسلمانان ، مصلت هزینه بیت المال را به عهده دارد . حضرت علی (ع) به مدیران خود فرمود : نوک قلم های خود را تیز کنید و بین سطرهای نوشته فاصله نیندازید . مطالب اضافه را در نوشتن نامه به من حذف کنید و به بیان مطلب بپردازید . از زیاده گویی بپرهیزید زیرا  بیت المال مسلمین نباید این گونه ضررها را بپذیرد . عمومیت بیت المال اقتضاء می کند افرادی را که مسئولیت حکومتی دارند و امکان تصرف در اموال عمومی برای آنها فراهم است ، احتیاط و مراقبت بیشتری داشته باشند و همواره خود را در معرض آزمایش ببینند .

3)     عدالت مداری : یکی از شاخصه های بیت المال ، عدالت اقتصادی و توزیع اموال عمومی به همگان بر اساس نیاز افراد است تا از تکاثر و رفاه زدگی جلوگیری شود . عدالت واژه عام است و در همه شئون زندگی انسان جاری است و همه مردم آن را دوست دارند . خداوند در قرآن به رسول خدا (ص) فرمود : بگو من به کتابی که خداوند نازل فرموده است ایمان دارم و مامور شده ام در میان شما به عدالت رفتار کنم .

4)      لزوم نظارت و حسابرسی : حسابرسی و نظارت بر اموال عمومی از وظایف مدیران و کارگزاران نظام اسلامی است . یکی از اقدامات مهم دوره حکومت حضرت علی (ع) حسابرسی و نظارت بر دخل و خرج های بیت المال بوده است . حضرت علی (ع) درنامه ای به یکی ازمدیران خود می نویسد : گویا میراث پدر و مادرت را به خانه میبری ، سبحان الله آیا به معاد ایمان نداری و از حسابرسی دقیق قیامت نمی ترسی ؟ چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا کرده ای ، درحالی که میدانی حرام میخوری و حرام می نوشی ؟ چگونه با اموال یتیمان و مستمندان و مومنان و مجاهدان برای خود کنیزان میخری و با زنان ازدواج میکنی که خدا این اموال را به آنان واگذاشته و این شهرها را به دست ایشان امن کرده است .

5)     دقت و احتیاط در بیت المال : بیت المال ، امانتی است در دست مدیران و همگان جامعه که بایستی احتیاط لازم را در حفظ و نگهداری و مصرف آن داشته باشند . امام علی (ع) وقتی شنید استاندار بصره عثمان بن حنیق انصاری دعوت مهمانی ثروتمندی را پذیرفته و سر سفره وی رفته است به او نامه نوشته و فرمود : آگاه باش ، امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است ، با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید .

هدف از رعایت بیت المال:

1)     فقرزدایی : فقر از گذشته تا کنون جسم و جان آدمیان را آزار داده است . در آیات و روایات از فقر به عنوان یک پدیده شوم یاد شده است ، فقر در لغت به معنی شکاف و فاصله بین اشیاء است . رسول خدا (ص) در یکی از دعاهای خود می فرمایند : خدایا از فقر و کفر به تو پناه می برم . شخصی پرسید : آیا این دو باهم مساوی اند ؟ حضرت فرمود : آری . و حضرت علی (ع) فرمود : ( الفقر الموت الاکبر ) فقر ، مرگ بزرگ است . رعایت بیت المال بهترین فرصت برای از بین بردن فقر است .           

2)     اصلاح امور : هدف دیگر رعایت بیت المال ، اصلاح امور جامعه و مردم است ، اصلاح شیوه رعایت بیت المال باعث می شود که مردم در هزینه کرد خود اصلاح کرده و رعایت چگونگی هزینه کرد زندگی را دارند . اصلاح امور در بعد اقتصادی ، سیاسی و نظامی موجب کسب استقلال می شود .

3)     تامین حقوق مردم و رسیدگی به محرومان : تامین نیازهای مردم از راه رعایت بیت المال ، موجب آرامش روحی و روانی جامعه اسلامی و دینی می شود و از تامین نیازهای مردم ، جامعه به سمت اخلاق کریمه ، استقرار عدالت اجتماعی در جامعه و نیز شکوفایی و استحکام حکومت دینی و اسلامی می شود .

مصارف بیت المال در زمینه های :

1)     در امور فرهنگی،اجتماعی :(افرادی برای تعلیم قرآن و آداب اسلامی و ترویج فرهنگ اسلامی و ...)

2)     در امور قضائی

3)     در امور نظامی

4)     در امور اقتصادی

آثار خیانت در بیت المال:

1)     رسوایی در دنیا : روشن است هرگناهی یک اثر وضعی دارد هم در دنیا و هم در آخرت . وجود مبارک حضرت علی (ع) به ماموران دولتی خود فرمود : کسی که امانت (( بیت المال )) الهی را خوار کند و دست به خیانت بزند ، اگر خود را پاک نکند و دست از خیانت برندارد درهای خواری و ذلت را در دنیا به روی خود گشوده است و در قیامت خوار و رسوا خواهد شد .

2)     ذلت در پیشگاه خداوند و پستی در آخرت : ازبین بردن اموال عمومی مردم در پیشگاه خداوند عذابی غیر بخشش است چرا که حق الناس در آن وجود دارد و چنین افرادی در آخرت سرشکسته و مورد عذاب قرار می گیرند .

3)     بی اعتمادی : بی اعتمادی مردم از مدیران و کار گزاران حکومت اسلامی ممکن است بخاطر خیانت در اموال عمومی باشد ، اعتماد آنها به نظام کاهش پیدا می کند و وحدت جامعه و امنیت عمومی آسیب پذیر می شود .

4)     بی بهره در دنیا : حضرت علی (ع) به زیاد بن ابیه والی بصره نامه ای می نویسد و می فرماید : به خدا سوگند ، که اگر به من گزارش شود که در بیت المال ، خیانت کردی ، کم یا زیاد ، چنان برتو سخت می گیرم که کم بهره شده و در تامین هزینه زندگی عیال ، درمانی و خوار و سرگردان شوی

همان غذا را بازرس ها بخورند:

شهید حجت الاسلام محمد شهاب ، قرار بود به همراه اعضای شورای ارگانهای انقلابی شهر برای رفع برخی مشکلات مردم به تهران سفر کنند ، با وجود اینکه هریک از نهادها وسیله ( خودرو) متعدد داشتن اما این شهید بزرگوار طوری هماهنگی کرد که همه اعضاء و خودش با یک وسیله نقلیه عمومی به تهران عزیمت کنند تا هزینه های بیهوده از بیت المال مصرف نشود . یکی از همکاران این شهید بزرگوار می گوید روزی از مرکز مهمان آمده بود به من گفتند برو از سپاه غذا برای آنها بیاور . من به ویگفتم حاج آقا اینها از مرکز آمده اند و مهمان هستند از بیرون غذای مناسب بیاورم بهتر است ، حاج آقا گفتند : شما کارت را انجام بده هر غذایی که بچه های سپاه می خورند بازرسین هم باید بخورند ، در نظام اسلامی هیچ فرقی بین همدیگر نیست ، من از بیت المال بی مورد خرج نمی کنم .

راه های تحقق بیت المال:

1)     پرهیز از اسراف : اسراف در بیت المال جامعه از زشت ترین گونه های اسراف تبذیر است و بی توجهی در حفظ و مصرف صحیح بیت المال گناهی بزرگ و نابخشودنی محسوب می شود .

2)     خود داری از استفاده شخصی : استفاده شخصی از امکانات بیت المال در اسلام به شدت نکوهش شده است . برخورد قاطع حضرت علی (ع) با طلحه و زبیر و خاموش کردن چراغ بیت المال در مصارف شخصی ، زبان زد خاص و عام است .

3)     پرهیز از انجام کارهای غیر اداری در وقت اداری : حقوق و مزایا و امکانات افراد کارمند و شاغل در سازمانی، به مقتضای نوع مسئولیت و ماموریت افراد است و هرگونه کم کاری و بی کاری و اشتغال به کار شخصی در وقت اداری جایز نیست .

نمونه های اسراف و تضییع اموال بیت المال :

1)     اسراف در آب 2) اسراف در برق 3) اسراف در جنگل و مراتع 4) اسراف در خاک 5) اسراف در نان 6) اسراف وقت اداری و اشتغال به کار شخصی 7) اسراف در سایر اموال عمومی 8) غارت و تخریب اموال عمومی

لقمه حلال در سیره مقام معظم رهبری:

سردار کوثری از فرماندهان دوران 8 سال دفاع مقدس می گوید : چند سال قبل یکی از اساتید حوزه علمیه قم برای گفتگو ی علمی و جلسه علمی و پژوهشی به دیدار حضرت آقا آمد و بعد از پایان جلسه و اقامه نماز ظهر قرار شد آن دو بزرگوار ناهار را در معیت همدیگر میل کنند . وقتی که سفره پهن شد دو فرزند رهبر معظم انقلاب که از شاگردان این استاد محترم بودند خواستند از روی احترام و صمیمیت سر سفره ناهار حاضر شوند تا ناهار را در محضر استاد خود میل کنند اما مقام معظم رهبری با قاطعیت خاصی به فرزندان خود فرمود : شما اینجا ننشینید ، شما باید ناهار را با مادرتان بخورید ، استاد به حضرت آقا گفتند که چه اشکالی دارد که فرزندان شما هم سر سفره بنشینند و ناهار بخورند ؟ در جواب این استاد بزرگوار حضرت آقا فرمود : ناهار این سفره از بیت المال است و فقط من و شما که در جریان یک جلسه کاری گرد هم آمده ایم می توانیم از آن بخوریم و فرزندانم باید سهمیه دیگری داشته باشند .

کره محلی:

شهید غلامرضا شریفی نیا در رعایت بیت المال دقت زیادی داشت .وی در یکی از خاطرات خود می گفت: وقتی رزمندگان غذای خودشان را میخوردند ، مقداری غذا اضافه می آمد و چون باقیمانده روی سفره را جمع می کردند آنها را به دور می ریختند ، یک روز بعد از صبحانه مقدار زیادی کره باقیمانده روی سفره را جمع کردم و آنها را به شکل کره محلی درآوردم و توی یک ظرف گذاشتم و رزمندگان همه خوشحال بودند که کره محلی دارند و با ذوق و شوق زیاد صبحانه خوردند .      

تعداد بازدید از این مطلب: 110
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خمس

خمس

تعریف واژه خمس:

خمس یکی از مسلمات اسلام است و قرآن وجوب آن را به صراحت اعلام کرده است و قرآن پرداخت خمس را با ایمان به خداوند پیوند زده است  . خمس در لغت عبارت است از :

1)     خمس ، یعنی یک پنجم و جمع آن اخماس است .

2)     فئی ، یعنی بازگشت ، به هر مالی که از کفار بدون جنگ به دست می آید .

3)     انفال ، جمع نفل است و به معنای غنیمت و عطیه و هبه است .، هرمالی که مالک خاصی ندارد .

4)     غنیمت ، به دست آوردن چیزی بدون زحمت و نیز دست رسی به منفعت و سود زیاد است .

خمس در تعریف های فقهاء

1)     خمس ، یکی از واجبات مسلم و ضروریات دین مانند نماز و روزه و ... است .

2)     خمس ، برای خاندان پیامبر (ص) حق مالی است ، به احترام آنها و بجای زکات داده می شود .

3)     خمس ، بر اساس آیات قرآن و روایات و اجماع ثابت شده است .

بنابراین خمس عبارت است از ادای یک پنجم از مجموعه اموال و دارایی که زیادی بر مخارج زندگی یک سال باشد . علت اهمیت خمس در چیست ؟ خمس از ضروریات دین مبین اسلام است ، هم آیات و هم روایات دلایل و ضرورت این امر مهم را بیان کرده اند . به دو بخش ادله قرآنی و ادله روایات از معصومین (ع) اشاره می شود :                    ادله قرآن : در قرآن (( واعلموا انما غنمتم من شی ء فان الله خمسه و للرسول ولذی القربی و الیتمی والمسکین وابن السبیل ان کنتم امنتم بالله )) هرگونه غنیمتی به دست آورده اید ، خمس آن برای پیامبر (ص) و نزدیکان و یتیمان مسکینان و واماندگان در راه است ، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل ، روز درگیری دو گروه (( با ایمان و بی ایمان )) در روز جنگ بدر نازل کردیم ....

آیه دوم : (( وآت ذالقربی حقه والمسکین و ابن السبیل  ... )) و حق نزدیکان را بپرداز (( وهمچنین حق )) مستمندان و وامانده در راه .

آیه سوم : (( یسألونک عن الانفال قل الانفال لله و الرسول فاتقوا الله و اصلحوا ذات بینکم و اطیعوا الله و رسوله ان کنتم مومنین )) از تو درباره انفال سوال می کنند ، بگو انفال مخصوص خدا و پیامبر است ، پس از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و خصومت هایی را که در میان شماست آشتی دهید و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید ، اگر ایمان دارید .

ادله روایات : عمران موسی می گوید : آیه خمس را برای حضرت موسی بن جعفر (ع) خواندم آنحضرت فرمود : هرآنچه از آن خداست به پیامبر (ص) می رسد و هر آنچه از آن پیامبر(ص) گردد به ما اهل بیت خواهد رسید ، خداوند ارزاق مومنین را در پنج قسمت به آنها عطا کرده است . یکی از این پنج قسمت را در راه خدا انفاق کنند و چهار قسمت

 را به حلال بخورند این دستورات سخت است و خداوند ایمان مومنین را از این طریق امتحان می کند .

ابی بصیر می گوید من به امام جعفر صادق (ع) عرض کردم : آسانترین چیزی که انسان را جهنمی می کند چه چیز است ؟ امام صادق (ع) فرمود : من اکل مال الیتیم درهماَ و نحن الیتیم. هرکس مال یتیمی را بخورد و ما یتیم هستیم ودر بیانی دیگر امام محمد باقر(ع) فرمود : همانا خدایی جز الله نیست ، وقتی صدقه بر ما حرام شد خمس را برای ما حلال کرد ، پس صدقه بر ما حرام و خمس برای ما واجب و کرامت برای ما سزاوار است .

ادله اجماع مکتب اهل بیت:

روایتی از منابع شیعه از امام صادق (ع) نقل شده است که در آن اقسام خمس و طریق خمس آن را بیان فرموده است و آن این است که زکریا بن جعفی از امام صادق (ع) نقل می کند : از امام درباره آیه خمس پرسیده شد امام فرمود : خمس خدارا در راه خدا صرف می کند و خمس رسول خدا به خویشاوندان داده می شود و خمس ذی قربی به اقربای رسول خدا داده می شود و مراد از ، (( یتامی )) یتیم های اهل بیت اند . این چهار سهم به اهل بیت داده می شود اما مساکین و ابن سبیل را خودت می شناسی . ما صدقه نمی خوریم و برای ما حلال هم نیست که از صدقه بخوریم ، این به مساکین ابنای سبیل داده می شود .

موارد وجوب خمس:

در مکتب اهل بیت (ع) فقهاء شیعه موارد دارای خمس را اینگونه نام برده اند : 1) غنایم دارالحرب   2) معادن              3) کنوز (( گنج ))   4) غوص     5) باقیمانده مؤنه و مخارج سال     6) زمینی که ذمی از مسلمانی خریده باشد       7) مال حلال مخلوط به حرام   

فلسفه پرداخت خمس:

1)     دین مبین اسلام یک مکتب جامع که تمام نیازهای مادی و معنوی را لحاظ کرده است و این مکتب با تاسیس حکومت اسلامی در عصر رسول خدا (ص) همراه بود و برای اداره این حکومت نیاز به یک پشتوانه مالی غنی و منظم داشت تا این حکومت اسلامی بتواند بینوایان ، بیماران ، بی سرپرستان و معلولان و یتیمان جامعه را دستگیری کند و با آیات نازل شده زکات موارد مصرفی را مشخص کرد و برای بنی هاشم به عنوان ولی جامعه اسلامی خمس را مقرر کرده است .

2)     خداوند برای حفظ کرامت و عزت رسول خدا (ص) محل تامین بودجه نیازمندان و سادات بنی هاشم را از خمس قرار داده است و سهم آنها را قرین سهم خود و رسول خدا (ص) فرمود تا زمینه تحقیر آنان را از بین ببرد ، چون ممکن است برخی از مردم در پرداخت زکات به فقیران ، نوعی برتری برای خود و حقارتی برای گیرنده زکات احساس کنند در حالی که پرداخت خمس عکس زکات است ، برتری برای گیرنده خمس است .

3)     خمس برای تامین بودجه هرکار خیری است و آنچه امام معصوم (ع) یا نماینده خاص و عام آن حضرت مصلحت بداند مصرف می کند . ( فما کان الله فهو لرسوله بضعه حیث یشاء .

 

4)     خمس وسیله ای برای رشد و کمال انسان محسوب می شود . امام رضا (ع) فرمود : پرداخت خمس کلید جلب روزی و وسیله آمرزش گناهان است . (1) : وسائل الشیعه ، ج 6 ، باب 3

5)     تحقق احیای دین خدا و پیاده کردن حکومت اسلامی ، خمس ، ثروت عظیمی برای تامین هزینه های حکومت الهی است .  

سفارش امام رضا (ع)

مردی از تجار فارس نامه ای خدمت امام رضا (ع) نوشت که اجازه دهید ما خمس ندهیم ، خودمان سهم شما را صرف کنیم . امام (ع) در جواب او مرقوم فرمودند : خداوند واسع و کریم است و رزق همه دست اوست . شما خیال نکنید که ما برای رزق خود می خواهیم اگر  طبق دستور عمل کنید پاداش دارید واگر عمل نکید مواخذه الهی می شوید خمس برای این است که به دین ما کمک بشود و دین تقویت شود . ما با سرمایه مالی در مقابل دشمنان می ایستیم ، پس حق مارا از ما باز ندارید ، خودتان را از دعای ما محروم نکنید . ونیز روزی جمعی از مردم و شیعیان از خراسان نزد امام رضا (ع) آمدند و گفتند : آقا خمس را بر ما ببخشید و از ما نگیرید . امام با قاطعیت فرمودند : نه ، این کار را نمی کنم . شما با زبانتان ابراز محبت خالص می کنید اما حقی که خداوند برای ما مقرر کرده شما نمی خواهید بدهید ، بر هیچ یک از شما خمس را حلال و مباح نمی کنم . (2) : عوالی الئالی ، ج 3 ، ص127

آثار ترک خمس:

1)     نمونه ای از خیانت : اکثر قریب به اتفاق فقهای شیعه فتوا داده اند هیچ کس قبل از تخمیس اموال خود ، حق تصرف در آن را ندارد مگر آنکه طبق ضابطه (( دست گردان )) کند .

2)     نمونه ای از غضب : شخصی که بعد از کسر مخارج سال متعلق به امام (ع) ، یک پنجم را تحویل نداده است ، عمل چنین افرادی نوعی غصب محسوب خواهد شد . استحقاق بن عمار از امام محمد باقر (ع) نقل می کند آن حضرت فرمود : انسان هیچ عذری ندارد وقتی که مال خمس نداده را خرید و فروش کند .   (3) : بحار ، ج 96 ، ص193

3)     نمونه ای از خوردن مال یتیم : خوردن مال یتیم از آن جهت قبیح است که یتیم قدرت دفاع ندارد . ابوبصیر        می گوید از امام محمد باقر (ع) سوال کردم : اصلحک الله ما اسیر ما یدخل به العبد النار . خدا کارهایت را اصلاح کند آسان ترین چیزی که بنده را به آتش می افکند چیست ؟ حضرت فرمود : کسی که یک درهم از مال یتیم را بخورد و ما یتیم هستیم . (4) : من لایحضره الفقیه ، ج2 ، ص 41  

4)     از موجبات زوال مال : به حکم فطرت ، هرکسی طالب مال و روزی فراوان است و طبق روایات اهتمام لازم در پرداخت خمس داشته است چرا که پرداخت خمس نه تنها باعث کم نشدن ثروت می شود بلکه عاملی برای افزایش رزق و روزی می شود .

5)     نمونه ای از پیمان شکنی : پذیرش دین اسلام یعنی تعهد و پیمان بر انجام امورات دینی و اگر کسی به تعهدات دینی و اسلامی عمل نکند در واقع پیمان شکن است . پرداخت خمس از واجبات است . امام جعفر صادق (ع) در تقسیر آیه (( ویل للمطففین )) (وای بر کم فروشان ) فرمودند : یعنی الناقضین لخمسک یا محمد . یعنی ای محمد کسانی که خمس تو را می شکنند (( یعنی پیمان شکنی می کنند و نمی پردازند ))  (5) : بحار ، ج96 ، ص189

خمس مال را داده اید :

شهید بزرگوار عباس بابائی به احکام شرعی پایبند بود ، خواهر شهید بابائی نقل می کند : وقتی به منزل ما می آمد از ما می پرسید خمس مالتان را داده اید یا نه ؟ و می گفت اگرچه من میدانم به شما خمس تعلق نمی گیرد چرا که یک فرش دارید و در حال استفاده است . برنج و روغن از مصرف سالتان کمتر است ولی با تمام این وجود از یک روحانی آگاه بخواهید تا خمس مالتان را حساب کند ممکن است هیچ چیزهم به شما تعلق نمی گیرد ولی این وظیفه همه ماست . او میگفت چنانچه خمس مالتان را نپردازید مالتان پاک نیست و از نظر شرع هم اشکال دارد و از این گذشته مالتان هم برکت ندارد . (1) : پرواز تا بی نهایت 

مردی که یک شبه حافظ قرآن شد:

مرحوم حاج کاظم در سال 1300 هجری قمری در روستای ساروق حومه اراک چشم به جهان گشود و از نوشتن و خواندن محروم بود اما نسبت به فرائض دینی و نماز شب جدیت داشت . در زمان آیت الله شیخ عبدالکریم حائری طلبه ای به روستای ساروق می آید و در باب پرداخت خمس و زکات صحبت می کند ، کربلایی کاظم تحت تاثیر اهمیت سخنان روحانی اعزامی قرار می گیرد و به ارباب محل خود می گوید : آیا شما زکات گندمی که زمینش را من کشت می کنم پرداخت می کنی ؟ ارباب محل می گوید : تو به من کار نداشته باش خودت هرکاری می خواهی بکن . وی دیگر پیش ارباب کار نکرد و از روستای ساروق می رود . ارباب بعد از مدتی به او می گوید که من زکات را پرداخت می کنم و از او می خواهد که برگردد . وی مجددا بر می گردد و مشغول کار می شود . وی در حال برگشت از زمین به طرف روستا به امام زاده ای که بنام 72 تن معروف است می رود و فاتحه ای می خواند . وقتی بیرون آمد دو سید عرب و نورانی را می بیند با لباس های عربی و عمامه سبز ، آنها به کربلایی کاظم می گویند (( محمد کاظم بیا باهم در امام زاده برای بچه های پیغمبر فاتحه ای بخوانیم . )) داخل امام زاده شدند یکی از آنها به محمد کاظم گفت : کتیبه بالای سقف امام زاده را بخوان . در جواب گفت من سواد خواندن ندارم و مکتب نرفته ام . آن سید نورانی دست روی سینه وی گذاشت و شروع می کند به خواندن شش آیه سوره از اعراف آیه 54 تا 59 . بعد از خواندن آیات کربلایی محمد کاظم سرش را بلند می کند که سید را ببیند هیچ کس را ندید . وی می گوید : من 3چیز را رعایت کردم و شاید بخاطر همین سه چیز مورد لطف خداوند قرار گرفتم :

1)     اینکه هرگز لقمه حرام نخوردم

2)     هرگز نماز شبم ترک نشد

3)     پرداخت خمس و زکاتم را هرگز ترک نکردم

تعداد بازدید از این مطلب: 132
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اخلاق تشکیلاتی

اخلاق تشکیلاتی

مقدمه: حیات و نشاط هر جامعه بستگی به اخلاق دارد جامعه ای که فاقد اخلاق باشد دچار مرگ شده است ، اخلاق آنقدر مهم است که رسول خدا فلسفه بعثت خود را پیاده کردن سجایای اخلاقی بیان کرده است. مجموعه کارکنان یک تشکیلات ارزشی نقش الگو دهی آحاد اقشار جامعه را به عهده دارند. باید تلاش بیشتر نسبت به رعایت اخلاق سازمانی و تشکیلاتی داشته باشند، چرا که کسانی که به دیگران الگو می دهند خود باید ساخته شده  باشند و عملکرد مثبت و منفی اینها آثار و پیامد های مهمی خواهد داشت.

تعریف اخلاق سازمانی:

یک کار تشکیلاتی حل شدن در جمع، یک کار جمعی است، فرد باید خودش را در جمع حل کند این جمع شدن باعث افزایش معلومات می شود مثل یک حبه قند که وقتی این یک حبه داخل یک لیوان آب قرار می گیرد خودش را نشان می دهد، یک حبه قند وقتی که زیر دندان قرار می گیرد صدا میکند. دین مبین اسلام همه چیز را جمعی می داند عبادت ، جهاد ، تعاون و همکاری و ...

اخلاق اسلامی دو کار مهم و بزرگ را به ما تعلیم می دهد:

 1-  با رفتار و خصلت های بد مبارزه کنیم و همیشه از خودمان دور کنیم

2-  اخلاق نیک و فضایل را در خودمان بوجود بیاوریم و رشد بدهیم

خصوصیات اخلاقی کارکنان چگونه باید باشد؟

1-اخلاص در عمل: اخلاقی یعنی صاف شدن از ناخالصی ها، امام هشتم (ع) فرمود: کارتان ریا و خودنمایی نباشد به درستی کسی که عملی را برای   غیر خدا انجام دهد خداوند آن شخص را به همان کسی واگذار می کند که عمل برای او انجام شده است.

در قرآن: قل انما اعظم بواحدة ان تقوموالله مثنی و فرادی.     ای رسول به امت بگو که من یک سخن شما را پند دهم و آن سخن این است که شما خالص برای خدا دو نفر یا هریک تنها قیام کنید.

قیام برای خدا باشد کارها روح و رنگ دینی و اعتقادی داشته باشد و قیام برای منافع شخصی نباشد چرا که روح وحدت و برادری را خفه می کند، حضرت علی (ع) در مرحله اول که عمربن عبدود را نقش بر زمین کرد او را نکشت بلکه در مرحله دوم جنگ او را کشت علت را از آن حضرت سوال کردند فرمود: وقتی روی سینه عمربن عبدود نشستم، او مرتبا به مادرم فحش می داد و آب دهان به صورتم می افکند در آن موقع ترسیدم اگر گردنش را بزنم اینکار به خاطر لذت نفسانیم بوده است از او جدا شدم تا خشمم فرو نشست و بعد از آن برای رضای خدا او را به قتل رساندم .

2-نظم در امور:

رعایت نظم و انضباط موجب رشد و تکامل یک جامعه است مجموعه هستی این جهان بر پایه نظم و انضباط پایه گذاری شده است، حضرت علی (ع) فرمود: اوصییکم عباد الله بتقوی الله و نظم امرکم .  شما را به پرهیز و تقوای الهی و نظم در امورتان سفارش می کنم.

امام خمینی (ره) آنقدر منظم بودند که وقتی از کلاس درسی و تدریس خارج می شد طلبه ها می دانستند الان چه ساعتی است. به موقع استراحت داشتن، به موقع ورزش کردن و به موقع فعالیت و کار و سازمان داشتن، آراستگی در لباس و نظافت فردی ...   امام خمینی (ره) وقتی دید یکی از بستگان با کفش خاکی به دانشگاه می رود فرمود: دو گناه کردی یکی اینکه ریا کردی که استطاعت مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم و دوم اینکه بی نظمی و اینکار خلاف شرع و قانون اسلام است.

برخی موارد به مدیری اعلام می شود که ساعت 8 صبح جلسه است با تاخیر می رود این کار بی نظمی است و در اسلام این کار نهی شده است.

3- ایثار:

یعنی دیگران را بر خود مقدم داشتن، یک عنصر ارزشی باید روحیه بسیجی و فرهنگ ایثار را در خودش افزایش دهد ، اگر جمعی وارد جایی و مکانی شده اند باید دیگران را بر جای مناسب خودش ترجیح بدهد، اگر در مجموعه سازمانی وقت بیشتری گذاشته است تا کارها به نحو احسن انجام بشود ناراحت شود و سریع به دنبال اضافه کار و ... نباشد. همسر پیامبر (ص) نقل می کند که: رسول خدا (ص) تا زمانی که از دنیا رفت هرگز سه روز پیاپی غذا نخورد و اگر می خواست میتوانست خود را سیر کند اما دیگران را برخود مقدم می دانست. 

4- سنت حسنه:

اگر گروهی یا فردی عمل نیکی انجام داده و دیگران هم به آن عمل می کنند این کار سنت حسنه و نیک است. رسول خدا (ص) فرمود: هر کس سنت حسنه ای را برقرار کند و دیگران بعد از او به آن عمل کنند بدون اینکه ثوابی از آنها کم شود آن شخص در ثواب آنها شریک است و عکس آن هم اینگونه است که کسی که عمل زشتی را پایه گذاری کند و دیگران آن عمل زشت را انجام بدهند در عذاب آنها هم شریک است.

5- تواضع و ادب:

ادب در لغت یعنی سلوک ، تربیت ، تهذیب ، آراستگی ، حیا و فروتنی، حجب و شکسته نفسی. حضرت علی (ع) در راه با یک فرد یهودی همسفر شد یهودی پرسید که مسیر شما کجاست؟حضرت فرمود: کوفه ، وقتی به دو راهی رسیدند یهودی می خواست از حضرت جدا شود اما حضرت از پشت سر او به راه افتاد یهودی پرسید:مگر شما نگفتی که به کوفه میروم؟ فرمود: چرا ولی خواستم چند گامی تو را بدرقه کرده باشم.

6-حساسیت:

یعنی احساس مسئولیت در امور و کار محوله که نیاز به دقت و وقت و توجه بیشتری لازم دارد. حضرت علی (ع) فرمود: از خدا بترسید در مورد بندگان و شهرها به درستی که شما مورد سوال و بازخواست هستید حتی در مورد خانه ها و حیوانات.

و رسول خدا (ص) فرمود: خدا رحمت کند آن کسی که کاری انجام دهد و آن را متقن و دقیق و محکم انجام دهد.

حساسیت های مهم تشکیلاتی:

1- نسبت به امکانات تشکیلاتی:  باید بدانیم امکانات متعلق به ملت است و از بودجه سازمان است و اندکی فکر کنیم اگر بودجه شخصی باشد آیا به راحتی هزینه می کنیم؟ اینقدر راحت فاکتور ها را امضا می کنیم؟ حساسیت نسبت به مسئولیت سازمانی که اگر بد عمل کنیم چه آثار و تبعاتی برای مجموعه ایجاد می شود..

2-  نسبت به ایمان دیگران: عملکرد ما در سازمان به گونه ای نباشد که موجب سست شدن ایمان دیگران بشود و نسبت به گناه دیگران هم بی تفاوت نباشیم بلکه حساس باشیم به امر به معروف و نهی از منکر و گناه و خطای دیگران و همکاران موجب رضایت و خشنودی فرد نشود.

3-  نسبت به آبروی دیگران: در دین اسلام در مورد حفظ آبروی دیگران سفارش زیادی شده است و ریختن آبروی دیگران گناه بزرگی است و باید به خدا پناه ببریم امام صادق (ع) فرمود: زمانی که آبرو ریخته شود، جمع کردن آن دشوار است.

رسول خدا (ص) در حدیثی تکان دهنده می فرماید: کسی که برادرش را به خاطر گناهی ملامت کند در حالی که او توبه نکرده باشد چنین فردی نمی میرد مگر اینکه همان کار را مرتکب شود.

4-  نسبت به ظلم: حضرت علی (ع) فرمود: به خدا قسم اگر روی خار سعدان (خار سه شعبه که خوراک شتران است) بخوابم یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده باشم.

 5-  نسبت به قضاوت: قضاوت کردن درباره دیگران کاری سخت و دشوار است همیشه باید در قضاوت خداوند را در وجودمان حس کنیم تا قضاوت ما باعث سقوط دیگران نشود کسی که دبه روش تحلیل و ابزار آنها آگاهی ندارد چگونه به راحتی هر کس را محکوم می کند؟ به دیگران تهمت می زند؟ دروغ می گوید؟ و دیگران را فاسد معرفی می کند؟ در چنین مواقعی باید احتیاط کرد و احساس مسئولیت نسبت به قضاوت خودش داشته باشد.

چرا مدیران تشکیلاتی بیشتر باید مواظب باشند؟

1-  خطیر بودن مسئولیت: حضرت علی (ع) فرمود: اتقو الله فی عباده و بلاده فانکم مسولون حتی عن البقاع و البهائم.

بترسید و تقوای الهی را پیشه کنید در مورد بنده های خدا ، شهرهای خدا زیرا شما مسئولید حتی در مورد خانه ها و حیوانات.یک مدیر موفق تشکیلاتی و ارزشی قانون مدار است و هرگز قانون گریز نیست و کارکنان خودش را به زیر پا قرار دادن قانون تشویق نمیکند. عمل به قانون توسط مدیر موجب رشد کارکنان سازمان می شود و عمل نکردن به قانون موجب تبعیض در اجرای قانون می شود.

2- مراقبت از آلودگی به صفات رذیله: مراقبت از خود در همه حال لازم و ضروری است و مدام باید با خواسته های دل مبارزه کرد و راه هدایت خود را در دلبستگی به صفات بد طولانی نکرد.برخی از لرزشهای بزرگ نتیجه لغزشهای کوچک که ممکن است خیلی به دید نیاید شروع می شود.

3- اجتناب از مرید بازی: خدا نکند کسی به دنبال دکان بازی و جذب دیگران برای منافع خودش و گروه و یا باند خودش باشد اینگونه افراد همیشه از تعریف دیگران لذت می برند و کمبود شخصیتی خودشان را اینگونه جبران می کنند.

4- دوری از حفظ مسئولیت از راه حرام: کسانی که برای رسیدن به مقام و شهرت و درجه مادی از هر طریقی ولو از راه حرام با دروغ و تهمت دیگران را فاسد معرفی کردند به دنبال حفظ موقعیت و منزلت خودشان هستند چنین افرادی منافق و حیله گر و فاسد در اسلام معرفی شده اند باید از این صفت پرهیز کرد.

5- مراقبت از پیمان و عهد: دین اسلام از پیمان شکنی شدیدا مومنین را نهی کرده است و چنین اجازه ای را به هیچ کس نداده است، مدیر سازمان باید تلاش کند به عهد و پیمان ارزشی خودش پایبند باشد و از آرمان ها عدول نکند.

6- ذلیل نکردن خود: روحیه آزادگی داشته باشد و برای حفظ موقعیت خودش، خودش را ذلیل و خوار نکند و از تملق و چاپلوسی و رشوه دادن و رشوه گرفتن و دروغ و ... دوری کند. حضرت علی (ع) فرمود: نفس خود را از هرگونه پستی و ذلت باز دارید هرچند که تو را به اهدافت رساند زیرا نمی توانی به اندازه آبرویی که از دست می دهی بهایی بدست آوری برده دیگران نباش که خدا تو را آزاد آفریده است.

7- از فرا فکنی بپرهیز: یک مدیر سازمان و یک نیروی ارزشی وقتی یک پروژه ای نا موفق اجرا شده است هرگز به دروغ گزارش کذب و ناحق نمی دهد و در کارهای انجام شده اغراق نمی کند و دیگران را مقصر و خود را به حق نمی داند.

8- قول و رفتار سدید داشته باشد: سدید از سد به معنای نفوذ ناپذیری است و ودیر و نیروی ارزشی باید در سخن گفتن و در رفتار سدید باشد ، منطقی باشد ، ثابت قدم باشد، تردید به خودش راه ندهد ، سخن و رفتار او بر اساس استدلال باشد. در قرآن آمده است که: یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و قولو قولا سدیدا.   ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی پیشه کنید و در هنگام سخن سدید حرف بزنید.

زمینه های رشد و موفقیت کارکنان سازمان:

1-  امانت داری                                                               7- اخلاق و رفتار مهربانانه با دیگران

2-  اطاعت پذیری از سلسله مراتب                                       8- پرهیز از تهمت و افتراء و دروغ علیه دیگران

3- اجرای قانون و ابلاغ سازمانی                                          9- پرهیز از اختلاط کاری زن و مرد در سازمان

4- کار را برای خداوند انجام دادن                                       10- ایجاد اخوت و همدلی بین کارکنان

5- پرهیز از ریا کاری و خود نمایی                                      11- هوشیاری نسبت به حوادث و اتفاقات روزمره

6- پرهیز از مبالغه در فعالیتها و اقدامها                                  12-تقویت باور های دینی در خودش

 

تعداد بازدید از این مطلب: 138
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خدمت و تلاش جهادی

 خدمت و تلاش جهادی

تعریف روحیه جهادی: جهاد از ریشه جهد است به معنای سعی و کوشش و جهاد امری است مقدس که انواعی دارد از جمله: جهاد دفاعی ، جهاد علمی و جهاد سیاسی و جهاد خدمات رسانی.دین اسلام جهاد و کوشش را برای تمامی مسلمانان در هر صنف و شغلی که هستند لازم و ضروری دانسته است.

شاخصه های روحیه جهادی:

1- اخلاصی: یعنی خالص شدن فقط برای خدا، رنگ خدایی به خود گرفتن، هوای نفس را از بین بردن و کسی که روحیه جهادی دارد تمام هم و غم خود را ارضای الهی دانسته و به دنبال مطرح کردن خود و کسب مقام و شهرت نیست، فرد جهادگر گرچه به خدا نزدیکتر باشد و خود را ناب و خالص برای خدا قرار بدهد اکسیر جهاد او نیز ناب تر و کمیاب تر می شود.

2- ایثار: ایثار توام با روحیه جهادی آمده است و به معنای از خود گذشتگی و فداکاری است یعنی مقدم دانستن دیگران و مطالبات و نیاز های آنها بر خودش ولو اینکه ممکن است خودش بیشتر به آن نیازمند باشد.اوج ایثار در جایی است که خود نیازمند باشد اما به دیگران توجه بیشتر داشته باشد.

3- توکل: از آنجایی که امر جهادی توام با همت مضاعف و تلاش فوق العاده بوده و در حالت طبیعی انجام آن امکان پذیر نمی باشد لذا اتکال به قدرت خداوند برای به ثمر رسیدن آن امری ضروری است لذا در حرکت و روحیه جهادی باید به خداوند توکل و طلب یاری کرد.

4- خستگی ناپذیری: روحیه جهادی به گونه ای است که هر قدر انسان بخواهد امور دنیا و آخرتش را به صورت طبیعی دنبال کند به نتیجه کامل نمی رسد و لازمه این تکامل تلاش و جهاد بی وقفه در هر شرایطی است. همانگونه که در جهاد دفاعی یک نیروی ارزشی باید تمام توان جسم و روح خودش را برای دفاع بگذارد در سایر جهاد ها هم اینگونه است که باید روحیه جهاد او خستگی ناپذیر باشد و زود خسته و تنبل نشود.

5- استمرار: آنچه ملازم روحیه جهادی است، استمرار حرکت است. روحیه جهادی با سکون در تعارض است، مستمر بودن ویژگی خستگی ناپذیری در روحیه جهادی است.

6- عدم دلبستگی به دنیا: از اصلی ترین شاخصه های بارز جهادگر، ساده زیستی و عدم توجه و دلبستگی به تعلقات دنیوی است. روحیه جهادی با تجملات و اشرافی گری در ستیز است. روحیه جهادگری در واقع زندگی خودش را وقف همگان می کند و هیچگاه به دنبال آرامش و رفاه تنها خودش نیست.

7- وحدت در گفتار: پرهیز از شعار ها و حرفهای پوچ و تبلیغاتی از ویژگیهای افراد جهادگر حقیقی است، قول و رفتار او هماهنگ است، میزان پایبندی چنین افرادی از ولایت و سایر موضوعات مهم دینی در روحیه جهادی این افراد سنجیده و عیار آنها معلوم می شود.

چرا باید کار جهادی کرد؟

1- جهاد ارزشمند است: کار و روحیه جهادی در واقع ارزشمند است، خداوند این عالم را به گونه ای خلق کرده است که بشر بتواند تلاش کند تا از همه ظرفیتها برای رسیدن به کمال الهی استفاده کند انسان با جهاد و کار جهادی بهتر می تواند کمبود های خودش را جبران کند.

2-روحیه جهادی جبران نقص نظام هستی نیست: نظام هستی بر پایه رفع نیاز های بشر خلق شده است و هیچ نقصی ندارد، و زندگی جهادی جبران نقص نظام آفرینش نیست روحیه جهادی در واقع آن شیارهای ناهموار زندگی افراد را پر می کند.

3- هم گرایی برای زندگی: مومن از اندوه و غم دیگران اندوهگین می شود، ناراحتیهای دیگران را ناراحتیهای خودش می داند و از شادی دیگران شاد می شود. روحیه جهادی در همه ابعادش در واقع به فکر همدیگر بودن است تا همگان زندگی مناسب و رضایت بخشی را داشته باشند.

عناصر اساسی روحیه جهادی:

1- علاقمندی به ارزشهای اسلامی: استواری دین به ارزشهای آن است و یکی از بهترین ارزشهای اسلامی ما داشتن فرهنگ و روحیه جهادی در همه ابعاد است و مومنی که علاقمند به اسلام است به ارزشهای اسلام هم پایبند است.

2- علاقمندی به رهبری حکومت اسلامی: در عصر غیبت کبری امام زمان (عج) جامعه و مردم رها شده نیستند بلکه زعامت امور به عهده فقهاء واجد شرایط و ولایت تمام بر جامعه اسلامی را دارند، وقتی در حکومت اسلامی رهبر جامعه همگان را دعوت به داشتن روحیه جهادی و ایثارگری می کنند بر همگان لازم است که اطاعت کنند چرا که این فرمان بر اساس تدبیر است و رهبر جامعه اسلامی می خواهند تا در جامعه روح تعاون و همدلی و همکاری و فرهنگ ایثار حاکم باشد.

3- علاقمندی به خدمت گذاری: خدمت گذاری به مردم بالاترین افتخار برای هر مومنی است، گره از کار دیگران گشودن برای یک مومن سعادت بزرگ دنیایی و آخرتی است و در فرهنگ اسلام خدمت خالصانه به دیگران خودش یک عبادت بزرگ است.

برخی از بایسته ها در داشتن روحیه جهادی:

1- توجه داشتن به خداوند و اخلاص در عمل     2- خودسازی و جهاد نفس در کنار کار و تلاش در زندگی       

3- پرهیز از انحراف تخریب شلوغ کاری             4- داشتن روحیه اخوت اسلامی 

5- پرهیز از قانون شکنی                              6- داشتن روحیه گذشت و بخشش از دیگران                       

7- اشتیاق خدمت به اسلام و نیاز مندان         8- داشتن روحیه شجاعت و دلیری                                      

9- الگو شدن برای دیگر نیروهای دلسوز          10- تلاش جهت انجام کارهای خوب و تاثیر گذار               

11- عبادت و کار جهادی                               12- حمایت نکردن از تخلفات دیگران و قانون شکنان

زندگی جهادی:

جهاد فقط مربوط به کارزار جنگ مسلحانه نیست و به هرگونه تلاش و کوشش نیز گفته می شود، اسلام زندگی جهادی و انقلابی را برای پیروان خودش طلبیده است زندگی که در آن ممکن است از حق و باطل مومن فاصله پیدا کند در قرآن آمده: جاهدوا فی الله حق جهاده  این آیه بیانگر شعار و حس انقلابی و جهاد در زندگی است و از مسلمانان می خواهد حق جهاد خدا را به جا آورند تا زندگی آنها رنگ الهی پیدا کند ، مومن همیشه باید در حال تحول و دگرگونی به سوی مطلوب باشد این دگرگونی اساسی دو بعد دارد: 1- بعد درونی    2- بعد بیرونی                        اگر مومنی هر دو بعد را داشته باشد چنین فردی دارای روحیه جهادی و انقلابی است تحول درونی یعنی بکوشد آدم خوبی باشد و در بعد بیرونی یعنی تلاش کند که محیط اطراف خودش را تغییر دهد. پیامبران و ائمه و اولیا الهی و سالکین طریق معنویت نمونه بارز چنین شخصیت درونی و بیرونی بودند که باید از آنها الگو گرفت.

عمار یاسر نمونه بارز روحیه جهادی:

بعد از جنگ احد که مسلمانان در آن جنگ شکست خورده اند عمار یاسر و یکی از دوستانش با تعدادی از یهودیان مدینه مواجه شدند آنها به تمسخر به عمار یاسر گفتند: پس وعده الهی و پیروزی که پیامبر به شما وعده داده بود چه شد؟ کسی که همراه عمار یاسر بود گفت: لعنت خدا بر شما، من با شما حرف نمی زنم، شما ایمان را سست می کنید و رفت.عمار یاسر ایستاد و با آنها سخن گفت و به آنها گفت: تقصیر ما بود که شکست خوردیم ما حرفهای پیامبر را گوش نکردیم و شکست خوردیم. رسول خدا بعد از دیدن عمار یاسر به او فرمود: رفیق تو آدم خوبی است اما تو از دین خدا دفاع کردی تو از مجاهدین فی سبیل الله هستی

آثار و برکات روحیه جهادی داشتن:

1- مومن با روحیه جهاد، این روحیه را برای خودش مقدس می داند و هرگز اقدامی سخت تلقی نمی کند.        

2- مومن با روحیه جهاد، در مسیر عرفان حقیقی الهی حرکت می کند.                                                     

3- همیشه آماده ایثار و از خود گذشتگی برای مکتب الهی می شود.                                            

4- رضایت خداوند را در روحیه جهادی برای خودش تلقی می کند.                     

5- بر نفس درونی خودش مسلط است.          

6- اهل جدیت و سخت کوشی است و از تنبلی و سستی بیزار است.   

7- هرگز به دنبال توجیه کردن خودش نیست.                                                                    

8- از صفت صبر در مشکلات بهترین بهره برداری را می کند.

ایثار جهادی حضرت فاطمه (س) :

ابو سعید خدری می گوید : روزی علی (ع) به فاطمه (س) فرمود : آیا نزد تو چیزی برای خوردن یافت می شود ؟ عرضه داشت : نه سوگند به آنکه پدرم را به اسارت گرامی داشت و تو را به وصایت، دو روز است که هر خوراکی نزد می آید ایثارگرانه تو و فرزندانم را برخودم مقدم می دارم. علی (ع) فرمود : ای فاطمه چرا مرا آگاه نکردی تا چیزی برایتان فراهم کنم .فاطمه زهرا(س) گفت :ای ابوالحسن من از خدایم شرم ، شرم دارم که تو را به کاری وادارم که از انجامش نتوانی و الان برایت مقدور نباشد . 

ایثار و جهاد با نفس بخاطر فرزندان مردم :

یکی از فرزندان شیخ رجب علی خیاط می گوید : مادرم تعریف می کرد که زمانی قحطی بود ، حسن و علی از فرزندان شیخ رجب علی خیاط بودند روی پشت بام خانه رفتن و آتش روشن کردند دیدم پوست خیلی را آورده اند سرخ کنند و بخورند با دیدن این صحنه گریه ام گرفت که شیخ رجب علی با آن شهرت که دارد چرا فرزندانش گرسنه باشند همان روز شیخ صد تا بلیط چلوکباب در میان مردم تقسیم کرد شب که شیخ به خانه آمد ناراحت شدم و به او گفتم چرا اینگونه هستی و با او برخورد کردم و با  ناراحتی خوابیدم نیمه های شب ناگاه متوجه شدم که مرا صدا می زندد که بلند شو ، بلند شدم دیدم مولا امیر المومنین (ع) است که ضمن معرفی خود فرمود : او بچه های مردم را نگه داشته ما هم بچه های تو را هر وقت بجه هایت از گرسنگی مردند حرف بزن.

ایثار و روحیه جهادی و انقلابی در صدر اسلام :

در جنگ موته عده ای از نیروهای سپاه اسلام در زمان رسول خدا (ص) مجروح شدند و بر روی زمین افتاده بودند چون خون از بدن مجروح جاری می شود تشنگی بر او غالب می شود و خیلی احتیاج به آب پیدا می کند به یکی از مجروحین رسید که به او آب بدهد آن مجروح گفت به مجروح دیگر آب بده چون او تشنه تر است زود رفت سراغ او ، این مجروح هم اشاره کرد به سراغ مجروح دیگر برود دید مجروح سوی هم اینگونه از خود ایثار کرده و آب نخورده بخاطر تشنگی هر سه تای آنها مجروح بودند به شهادت رسیدند . این روحیه ایثار و جهادگری نفسی نهایت بندگی است که دیگران را برخود مقدم می دارند و از ارزشهای بالای انسانیت است.انسان کامل شهید مطهری ره .

در تاریخ آمده که حضرت علی (ع) جامه ای خریداری کرده بود و از آن خوشش آمد و آن را صدقه داد و فرمود : شنیدم رسول خدا (ص) می فرمود : کسی که غیر خودش را بر خود مقدم بدارد خداوند بهشت را روز قیامت برای او اختیار کند .

           از گلوی خود ربودن وقت حاجت همت است

                                     ور نه هرکس وقت سیری پیش سگ نان افتد 

                                                                                                                                           صائب

 

تعداد بازدید از این مطلب: 124
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چگونگی رفتاربا کارکنان تحت امر

چگونگی رفتاربا کارکنان تحت امر

مقدمه :

محل کار مجموعه ای از آدم هابا سلیقه های متفاوت و خلق و خوی گوناگون است بعضاً همکارانی هستند که براساس دیدگاه اسلام همیشه باید به آنها اعتماد کرد و اصاله الصحه بر رفتار آنها جاری است و گاهی افرادی نیز هستند که رفتار آنها خلاف شئون دین و ارزشهای انقلابی است و رفتار آنها بگونه ای هستند که هرگز نباید به جنین افرادی اعتماد کرد چنین افراد ممکن است از روی عمد کار شکنی می کنند و با آبروی دیپران بازی می کنند و هیچ ترسی از عذاب خداوند ندارند و چنین افراد همیشه با مسئولین مافوق خود از روی دل سردی و عقده گشایی و کم کاری رفتار می کنند و گاهی برخی از افراد با کارکنان تحت امر خودشان در سازمان و محل کارشان رفتار دور از ادب و اخلاق و مبانی دینی رفالر می کنند .

چرا رفتار برخی کارکنان از مومنین در تضاد با اندیشه اسلام است :

اسلام انسان را موجودی چند بعدی می داند روحانی و الهی و مادی و حیوانی ،اجتماعی و عاطفی و این ابعاد در برخی مواقع در حال تعارض با هم هستند در این تعارض سبب ناهماهنگی حین اعتقادات مومن با رفتار و اعمال می شود .

قرآن منشاء این تضاد و اعتقاد و رفتار را در عدم آگاهی از دستورات اسلام ، ضعف ایمان افراد ، تمایلات نفسانی ، آداب و رسوم نادرست در محیط ناسالم می داند .

ریشه های تضاد در رفتار کارکنان :

1- جهل و ناآگاهی از اسلام : مومن هرچه معرفت و شناخت بیشتری به اسلام داشته باشد علاقمندی و پایبندی وی بخاطر آگاخی از اسلام بیشتر می شود .

2- ضعف ایمان : ایمان دارای مراتبی است اوج درج ایمان یقیین به باور های دینی است .امام جعفر صادق (ع) فرمود : بازیاد شدن میزان ایمان ، درجات مومنان نزد خداوند برتری می یابد .هدف انبیاء این بود که با تقویت ایمان مومنین فاصله بین اعمال و اعتقادات آنها کم بشود.

3- تمایلات نفسانی : اگر انسان تمایلات و غرائز نفسانی خود را کنترل نکرده باشد در عمل به آموزه های دینی دچار مشکل می شود .

4- تعصبات و آداب و رسوم غلط : بعضی از اقوام و ملت ها دارای تعصبات و آدام و رسوم غلط و حساسیت های بی موردی هستند که هیچ پشتوانه عقلانی ندارند برخی از این رفتار غلط ارث از نیاکان خود دارند .

5- تاثیر پذیری از دوستان نامناسب : انسان نیاز به روابط اجتماعی با دیگران است و به راحتی هم می تواند از دیگران تاثیر پذیری دارد .

(1) بحار جلد 66 صفحه 171

 روش برخورد با کارکنانی که رعایت مسائل اخلاقی و دینی را ندارند :

هیچ پدیده خداوند طی یک شبه رخ نمی دهد بلکه آرام آرام رسوخ کرده و تبدیل به یک ناهنجار شده است بنابراین بدون رفت این کار راهکارهای زیر پیشنهاد می شود :

1-امر به معروف و نهی از منکر : از امتیازات اسلام این است که همگان باید امر به معروف و نهی از منکر کنند و هیچ کسی راضی به گناه دیگر نباشد اسن صفت یک پالایشگاه بزرگی است که از ورود پلیدیها و زشتیها در جامعه جلوگیری می شود .

2- برخورد مهربانانه: چنین افرادی بیمار هستند و با آنها باید از روی مهر و عطوفت باید رفتار کرد و همانند پزشک حاذق و مهربان باید رفتار کرد .

3- با اخلاق نیکو : باید او بفهمانیم که ثمره ایمان به خدا و ترس از خدا رفتار و اخلاق نیکو استو هرکسی اگر رفتارش نیکو باشد از همه موفق تر است .

4- با دلیل و برهان قانعش کنیم : احکام اسلام پشتوانه دلیلی و منطقی بالایی برخوردار است

5- از دیگران استفاده شود :اگر به سخنان شما چندان اهمیت نمی دهد ، از افراد قابل اعتماد وی استفاده کنید تا با دلسوزی تامل به چنین فردی کمک بشود.

6- قطع رابطه موقت : اگر قطع رابطه شما با او باعث متنبه شدن وی می شود از این اهرم به صورت موقت استفاده نمائید و بگوئید من دوست ندارم با کسانی که مرتکب حرام می شوند هم شخن شوم و یا به حداقل ارتباط با آنها اکتفا کنید .

7- از همدلی دریغ نورزید : از همدلی و دلسوزی که وی نسبت به چنین فردی دریغ نورزید و ضمن احترام گذاشتن و اظهار علاقه به آنها را از این عمل بازدارید نه اینکه آنها را طرد کنید.

راه های جلوگیری از زیر آب زدن کارکنان :

1- اعتماد به همدیگر و کارکنان : نیازی نیست جایی که فرد نمی داند به همکارش تهمت نزند و حق ندارد با آبروی وی بازی کند بلکه به همدیگر اعتماد کنند .

2- مقابل به مثل نکنید : اگر کسی یقیین پیدا کرده است که کسی زیر آب او را می زند بهتر است از روی منطق و احترام او را متوجه خطاش بکند مقابله به مثل نکند.

3- به مدیر مافوق اطلاع دهد : اگر همه تلاش ها فرد لرای جلوگیری از این رفتار بد بی ثمر و بی فایده بوده است بهتر اسا همه چیز را به مدیر خود اطلاع دهد .

چگونگی رفتار با کارکنان بحران زده :

1-به صورت غیر رسمی صحبت کنید : مدیران باید برای فهمیدن نیاز هر یک از کارکنان خود و برای بر طرف کردن استرس آنها بهتر از به صورت غیر رسمی صحبت کنند .

2- فشار بر کارکنان زیاد نباشد : مدیر تلاش کند و به کارکنان خود کمک کنند تا به اطراف شغلی خود دست پیدا کند .دستور دادن مکرر به کارکنان اثر معکوس دارد .

3- ترک کاری کارکنان جدی گرفته شود : برخی از کارکنان از کار فرار می کنند و حس مسئولیت پذیری آنها کم است و باید جدی گرفته شود و تلاش گردد تا ریشه این کار زشت شناسائی شود .

4- کارکنان ناراضی را انتقال دهید : انتقال جو بدبینی بسیار مخرب است و باعث ایجاد نگرانی های بی اساس می شود و بهره ورد را کاهش می دهد کارکنان ناراضی وقت و انرژی مدیر و دیگران را به هدر می دهند .

5- از بروز شایهات جلوگیری کنید : نباید فضای کار و سازمانی آلوده به جو شایعات باشد چرا که اینکار باعث نگرانی در مجموعه و سایر کارکنان می شود

بهترین روش برقراری ارتباط موثر مدیر با کارکنان :

       1- برقرار ارتباط موثر و مفید بین مدیر و کارکنان

       2- علاقمندی مدیر با نیرو های تحت امر

       3-  مدیر موفق شنونده خوبی باید باشد

       4-  فعالیت در سازمان باید به گونه ای باشد که کارکنان با رغبت و میل تلاش کنند .

       5- انتقاد با ملامت را به طور مثبت انجام دهید .

     6- انتقاد و ملامت از نیروی تحت امر را در خفاء انجام دهید .

      7- مدیر یک سازمان سرمشق نیروهای تحت امر است.

ویژگی های مدیر لایق و موفق :

1-داشتن ایمان و ارتباط با خداوند.                            2- داشتن روحیه مهر و عطوفت با کارکنان تحت امر

3-داشتن سعه صدر                                               4- داشتن صبر و شکیبایی

5- داشتن شایستگی انجام کار محوله                           6- ریاست طلب و خود محور نباشد

7- از افراد مومن تحت امر خود مشورت داشته باشد .       8- وفای به عهد و پیمان داشته باشد

       9- از مردم جامعه فاصله نگیرد .                              10- در قضاوت عملکرد خود به حق حرف بزند

رسول خدا (ص) نمونه بارز یک انسان و مدیر فداکار بود وی در عبادت ممتاز در مدیریت و چگونگی رفتار با افراد تحت امر خودش ممتاز بود همیشه جهاد با نفس داشتن و ترک آسایش خود داشت در مدت 23 سال دوره نبوت دل و زبان آن حضرت یکی بود و همه تلاش وی اصلاح جامعه و اراده جامعه بود انسان از بندگی به مقام والای کمال می رسد علی (ع) فرمود : هر کس رابطه میان خود و خدا را اصلاح کند خدا رابطه میان او و مردم را اصلاح می کند و هرکس کار آخرت را به صلاح اورد خدا کارای جهان را اصلاح کند .

حقیقت این است که توانایی اداره قلبها به میزان توانایی مدیریت انسان برخودش است و میزان پذیرش مدیر و نفوذ قدرت وی از خدا ترسی او منشاء می گیرد .

رسول خدا (ص) زمانی که معاذبن جبل را به عنوان فرماندار به یمن فرستاد در دستور العملی فرمود : و تو را سفارش می کنم به : تقوای الهی ، صداقت در گفتار ، وفای به عهد ، ادای امانت ، ترک خیانت ، نرمی گفتار ، پیشی گرفتن در سلام ، حفظ حقوق همسایه ، مرحمت به یتیمان ، خوب انجام دادن کارها ،کوتاه کردن آرزو ،توجه و علاقه به آخرت ، ترس از حساب ، تفقه در قرآن ، فرو خوردن خشم ، غضب ، ملایمت و رحمت با مردم ، توجه بیشتر به نماز اینها بهترین روش برای اصلاح و اداره و هدایت مردم است . 

با 10روش نیروی موفقی باشیم :

      1-من مسئول سرنوشت خود هستم ،پس بیشتر از رفتار و گفتار خود دقت کنم .

      2- موفقیت دست یافتنی است ، می توان ارتقاء پیدا کرد اما از راه درست بهترین راه از طریق تقوا

      3- هیچ کاری را سبک از کنارش عبور نکنیم :احساس تکلیف به کار داشته و همه کارها را مهم تلقی کنیم .

      4- با همه اطرافیان رفتار خوب داشته و آنها را مهم تلقی کنیم .هر انسانی دارای کرامتی است .

       5-ایمان داشته باشیم برای انجام کار محوله آمادگی و تجربه لازم را دارم .

      6-مه مقدار دانساه ام اکتفا نکنم بلکه به دنبال دانستن و آگاهی بیشتری باشم .

      7- احتمال بدهم کارهای بهتر دیگری را هم می توانم انجام بدهم .

      8- اگر شکستی در کار وجود داشته زمینه موفقیت بزرگ را فراهم کنم و نترسم .

      9- از تعریف و تمجید و یا عدم حمایت دیگران زود ناراحت نشوم .

    10- از انتقاد و نظر دیگران هراس نداشته و ضعفهای خودش را جبران کند .

تعداد بازدید از این مطلب: 84
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگینامه استاد علی اکبر داراب کلائی

زندگینامه استاد علی اکبر داراب کلائی 

دوران کودکی تا جوانی:

 استاد علی اکبر داراب کلائی در 20 مهر 1350 در یک خانواده مذهبی و اصیل مذهبی در داراب کلاء ساری استان مازندران چشم به جهان گشود و پدر ایشان فردی کشاورز و مومن و از شیفتگان اهل بیت و از خاندان اصیل و معروف داراب کلاء است. جد پدری ایشان معروف به کربلایی ملا ولی از افراد با سواد مکتبی داراب کلاء بود که در مسیر بازگشت از سفر کربلای معلا از دنیا رفت و در صحن حرم عبدالعظیم حسنی (ع) دفن شده اند و از طرف اجداد مادری از سادات بزرگ و معروف مازندران به نام سید آقا یوسفی در سیکاء هزار جریب نکاء می باشند و از ویژگی های بارز دوران کودکی و نوجوانی و جوانی ایشان شرکت در مراسم مذهبی ، مسجد، و مجالس عزادری اهل بیت (ع) می باشد و نیزشرکت درنماز جماعت اول وقت حضور ی فعال داشته اند.

دوران دفاع مقدس:

در سن 15 سالگی آغاز دوره بلوغ شرعی در سال 65 کاروان اعزامی به جبهه استان مازندران به پادگان آموزشی گهر باران ساری اعزام و سپس به همراه سایر عزیزان و دوستان به منطقه کردستان گردان جندالله مریوان و منطقه نوار مرزی با عراق به مدت شش ماه حضور داوطلبانه و بسیجی جبهه حق علیه باطل داشته است.

دوران تحصیلی:

دوره متوسطه را به خاطر علاقه شدید به دروس حوزه علمیه رها کرده و وارد حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) داراب کلاء مهدپرورش طلاب علوم دینیه به مدت کمتر از شش ماه نزد مرحوم آیت الله شیخ محمد باقر داراب کلائی ره دروس صرف و نحو را تلمذ نمود ه و از طهارت پاک ظاهر و باطن این استاد ارزشمند و معروف استان مازندران بهره برده است و سپس در سال 1367 برای ادامه تحصیل رهسپار مشهد مقدس در جوار امام هشتم (ع) وارد حوزه علمیه امام حسن عسکری (ع) خیابان طبرسی نزد استاد ارجمند حاج اقای موسوی تربتی شاگردی نموده و پایه دروس اولیه را در این مدرسه بهره برده و سپس سطوح بالاتر حوزه علمیه نزد اساتید ارجمند حج اسلام :صالحی،اصغری،عاملی،مروی،رضازاده و از اساتید اخلاق مشهور مشهد مقدس نزد آیات عظام :سیبویه سبزواری ، دهشت ، موسوی ، طباطبایی و سیدان و ... . دروس سطح و خارج را در مدت کوتاهی به پایان رسانده و همزمان به علت علاقه شدید به فن خطابه و سخنرانی و نیز رشته حقوق و قضا ءدر هر دو رشته در دوره تخصصی دفتر تبلیغات اسلامی مشهد پذیرفته و دوره ها را به اتمام رسانده است.

سابقه فعالیت مدیریتی و اجرائی:

در سال 76 به علت نیاز نیروی مقاومت بسیج کشور به عنوان روحانی تبلیغی جهت ارشاد به محرومترین منطقه آب و هوایی کشور به همراه خانواده به سیستان و بلوچستان اعزام شد و در شهرستان مرزی سراوان به مدت 2 سال فعالیت فرهنگی و تبلیغاتی داشته است و سپس جذب این نهاد مقدس و مردمی شده است و در مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در خاش و معاون امور روحانیون و سازمان بسیج طلاب استانهای سیستان و بلوچستان و گلستان و استان تهران و البرز و در حال حاضر  از مدیران اجرایی می باشند.

فعالیت تبلیغی:

علاقه شدید ایشان به تبلیغ معارف اهل بیت (ع) به گونه ای بوده است که در سن 21 سالگی ملبس به لباس روحانیت و مشغول فعالیت منبر و سخنرانی بوده اند و در حال حاضر از اساتید اخلاق و در مناسبتهای مختلف به امر تبلیغ مشغول هستند و با وجود فعالیتهای اجرایی و مسئولیتی هرگز نسبت به بیان معارف اهل بیت و احکام الهی هیچگونه خستگی در وجود ایشان متصور نمیشود و از طرفی علاقه شدیدی نیز به بیان تحلیل و حوادث مسائل سیاسی روز و انقلاب داشته و اکثرا به استانها جهت روشنگری حضور جدی دارند و در مراکز علمی و دوره های تخصصی مشغول تدریس می باشند و از روحانیون کاروان حج و عمره نیز می باشند.

فعالیت تحقیقی و پژوهشی:

با راهنمایی استاد ارجمند ایشان جناب حجت الاسلام شیخ جواد مروی استاد دروس خارج حوزه علمیه قم به تحقیق و پژوهش علاقه شدیدی پیدا کرده و تا کنون مقالات علمی و پژوهشی در موضوعات مختلفی نوشته و کماکان در حال تحقیق و پژوهش نیز می باشند برخی از مقالات ایشان عبارتند از:

1- فرهنگ واژه های سیاسی   2- نهضت انتظار   3- حاکمیت دینی و ولایت فقیه   4- آموزه های دینی در توسعه بازرگانی     5- تجارت و سعادت   6- بصیرت نفس   7- مبانی اقتصاد اسلامی   8- تاریخ تحلیلی پیشوایان   9- بازخوانی نموداری نهضت عاشورا   10- حج در اندیشه امام (ره) و رهبری   11- مدیریت اسلامی   12- زینب (س) الگوی ماندگار   13- استکبار و استکبار ستیزی   14- بررسی فرقه های نو ظهور   15- بشقاب های شیطانی   16- اسلام و آینده بشریت   17- اخلاق سازمانی و اداری   18- اصول تربیت دینی   19- اصول و مبانی تربیت   20- سلامت روان   21- خانواده برتر   22- آسیب های خانواده   23- امر به معروف و نهی از منکر   24- اکسیر قرآنی    25- سبک زندگی اسلامی   26- ولایت فقیه    27- تعمیق معنویت (طهارت در معیشت ، اخلاق عملی در حوزه زبان ، آخرت گرایی ، بصیرت افزایی )    28- تحکیم و تزلزل خانواده          29- بشقاب های شیطانی

تعداد بازدید از این مطلب: 128
موضوعات مرتبط: زندگینامه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چراهمیشه خسته ام

یکی از شایع‌ترین علل خستگی، خوابیدن به میزان کم می باشد. افرادی که شب ها دیر می خوابند و فردا هم مجبورند صبح زود از خواب بیدار شوند، همیشه احساس خستگی می کنند و انرژی کافی را برای انجام کارهای روزمره خود ندارند.

 

پرسش: همیشه احساس کمبود انرژی می کنم و بعد هر کار کوچکی خسته می شوم و سر درد میگیرم، یا وقتی از خواب بیدار می شوم احساس سرحال بودن ندارم، می خواستم بدانم علت چیست؟

برای پیدا کردن علت باید به پزشک مراجعه کنید و آزمایش بدهید. در زیر مطالب کلی را بیان می کنم:

از جمله دلایل خستگی، که البته دلیل اصلی آن باید توسط پزشک تشخیص داده شود، موارد زیر است:

1- نخوابیدن به میزان کافی

یکی از شایع‌ ترین علل خستگی، خوابیدن به میزان کم می باشد. افرادی که شب ها دیر می خوابند و فردا هم مجبورند صبح زود از خواب بیدار شوند، همیشه احساس خستگی می کنند و انرژی کافی را برای انجام کارهای روزمره خود ندارند.

راه حل: هر شب 6 تا 8 ساعت بخوابید. در اتاق خوابتان لپ تاپ، موبایل و تلویزیون نگذارید تا تداخلی در خواب شما ایجاد نکنند. سعی کنید هر شب سر یک ساعت مشخص بخوابید و سر یک ساعت معین از خواب بیدار شوید.

2- آپنه خواب

برخی از مردم فکر می کنند که به اندازه کافی خوابیده اند، اما دائما خسته اند، می دانید چرا؟ آپنه خواب هنگامی رخ می دهد که در طول شب، گهگاه تنفس فرد متوقف می شود. هر وقفه تنفسی باعث مختل شدن خواب برای یک لحظه می شود. چون آپنه در خواب اتفاق می افتد، از آن آگاه نمی شوید. پس با وجود 8 ساعت خواب، هنوز کمبود خواب دارید.

راه حل: اگر اضافه وزن دارید، وزن خود را کم کنید. سیگار کشیدن و نوشیدن مشروبات الکلی را متوقف کنید. موقعیت خواب خود را بررسی کنید و طوری بخوابید که مجرای تنفسی تان باز باشد.

3- انرژی نداشتن

کم خوری نیز یکی از دلایل بروز خستگی می باشد، اما خوردن مواد غذایی بی فایده نیز مشکل را بزرگتر می کند. اگر شما روز خود را با خوردن شیرینی آغاز می کنید، قند خون شما به سرعت بالا رفته و به سرعت پایین می آید و موجب تنبلی و خستگی می شود.

راه حل: همیشه صبحانه را خوب بخورید و از غذاهای سالم استفاده کنید. صبحانه شما باید شامل: پروتئین، کربوهیدرات پیچیده باشد؛ مانند تخم مرغ و نان سبوس دار. این مواد موجب پایداری انرژی شما می شود.

4- افسردگی

خستگی، سردرد و کاهش اشتها از جمله علائم شایع در افسردگی می باشند. اگر بیشتر از چند هفته، احساس خستگی و خمودگی کردید، به پزشک مراجعه کنید.

راه حل: افسردگی به خوبی با مشاوره روانشناسی و یا دارو درمانی برطرف می شود.

صبحانه شما باید شامل: پروتئین، کربوهیدرات پیچیده باشد؛ مانند تخم مرغ و نان سبوس دار. این مواد موجب پایداری انرژی شما می شود.

5- کم خونی

کم خونی یکی از علل اساسی خستگی در زنان می باشد. هنگامی که بدن به اندازه کافی گلبول های قرمز خون برای حمل اکسیژن به بافت ها را نداشته باشد، کم خونی عارض می شود. کم خونی توسط آزمایش خون تشخیص داده می شود.

راه حل: درمان کم خونی بستگی به علت آن دارد. اگر کمبود آهن وجود دارد، با مصرف مکمل آهن و منابع غذایی آهن دار می توان این کمبود را جبران کرد. منابع غذایی آهن دار عبارتند از: گوشت ها، جگر، لوبیا و غذاهایی که با آهن غنی شده اند.

6- مشکل تیروئید

تیروئید غده کوچکی در گردن می باشد. این غده، متابولیسم و سوخت و ساز بدن را کنترل می کند. هنگامیکه تیروئید کار خود را درست انجام ندهد و کم کار شود، خستگی و تنبلی و اضافه وزن را در پی خواهد داشت.

راه حل: اگر آزمایش خون نشان داد که هورمون های تیروئیدتان کم است، با هورمون درمانی تحت نظر پزشک می توانید سطح هورمون های تیروئید خود را به حالت اول برگردانید.

7- مصرف بیش از اندازه قهوه

کافئین موجود در قهوه، یک ماده محرک است و اگر در حد متعادل مصرف شود، باعث تقویت هوشیاری و تمرکز می شود. تحقیقات نشان داده است که در برخی افراد، مصرف بیش از اندازه قهوه موجب تشدید خستگی می شود.

راه حل:کافئین را در حد اعتدال مصرف کنید. کافئین در قهوه، چای، شکلات، نوشابه سیاه و برخی داروها یافت می شود.

8- عفونت ادراری پنهان

اگر به عفونت دستگاه ادراری مبتلا شوید، دچار سوزش و تکرر ادرار خواهید شد. اما عفونت همیشه با این علائم آشکار مشخص نمی شود. در برخی موارد، خستگی ممکن است تنها علامت باشد. با آزمایش ادرار می توان به وجود این عفونت پی برد.

راه حل: نزد پزشک بروید. آنتی بیوتیک ها می توانند درمان کننده عفونت ادراری باشند و بعد از مدت یک هفته درمان، خستگی ناپدید می شود.

9- دیابت

در افراد مبتلا به دیابت، قند به جای آنکه به درون سلول ها برود، در جریان خون باقی می ماند. در نتیجه بدن، با وجود خوردن غذای کافی، جنبش و جوش خود را از دست می دهد و دچار خستگی می گردد. اگر شما دائما خسته هستید، از پزشک خود بخواهید برایتان آزمایش دیابت بنویسد.

راه حل: برای دیابت، بهترین درمان تغییر شیوه زندگی، استفاده از انسولین و داروهای کاهش دهنده قند خون است.

راه حل سریع برای رفع خستگی خفیف

اگر شما دچار خستگی خفیف هستید، بهترین درمان ورزش کردن می باشد. تحقیقات نشان داده است افراد سالمی که خسته هستند (یعنی بیماری یا مشکل پزشکی خاص ندارند)، می توانند با استفاده از برنامه ورزشی، انرژی خود را افزایش دهند. دوچرخه سواری یا پیاده روی به مدت 20 دقیقه با سرعت ملایم، باعث افزایش انرژی می شود. شما می توانید این کار را سه بار در هفته انجام دهید تا خستگی در شما ناپدید شود. روزانه 1 عدد مکمل مولتی ویتامین-مینرال بخورید. گل محمدی

تعداد بازدید از این مطلب: 52
موضوعات مرتبط: رازخوشبختی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دست های پشت صحنه شیعه هراسی
دست‌های پشت صحنه شیعه‌هراسی
جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو با هدف سلفی کردن نخبگان جهان اسلام در عربستان سعودی در حال انجام است که این امر یکی از اصلی‌ترین عوامل موثر در جهت‌دهی و گسترش شیعه‌هراسی در جهان اسلام است.
در جهان اسلام، شیعه ‌هراسی به مجموعه‌ ای از مطالعاتِ نظری و یا اقداماتِ عملی بر ضد شیعیان اطلاق می ‌شود که در پی ممانعت از برقراری ارتباطی صمیمی و برادرانه و تحقق وحدت اسلامی میان شیعه و سنی است. اوجِ شیعه‌ هراسی در مطالعات نظری به «تکفیر» و اوجِ آن در اقداماتِ عملی به «ترور و انفجارهای تروریستی» می‌انجامد. (در موارد بسیاری ترور نتیجه تکفیر است.) ناگفته نماند که امروزه شیعه‌ هراسی در مغرب زمین عمدتاً در راستای ایران‌ هراسی، در کانون توجه رسانه ‌های غربی است.

در دهه ‌های اخیر شیعه ‌هراسی عمدتاً از سوی سه جریان هدایت شده است که عبارت‌اند از:

۱. قدرت‌ های مداخله‌ گر غربی که به جهت تأمین منافع خود، در پی تبدیل تفاوت‌ های موجود در جوامع اسلامی به تضاد و تفرقه و درگیری هستند. همچنان که اردوارد سعید، پژوهشگر فقید فلسطینی، معتقد بود، قدرت‌های غربی با دو انگیزه (که ادوارد سعید می‌گفت سومی هم ندارد) در امور منطقه خاورمیانه دخالت می‌کنند: الف - چپاول نفت کشورهای اسلامی و ب - تأمین امنیت رژیم صهیونیستی.

۲. سلفی‌های وهابی که به ‌صورت سنتی با شیعه مخالف‌اند. لازم به ذکر است که بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت از وحدت و برادری اسلامی حمایت می‌کنند و نیز باید توجه داشت که در موارد بسیاری، اختلافات میان پیروانِ شخصیت‌های بزرگ اسلامی است و نه میان خود آنان، وقایع دردناکی که میان شیعه و حنابله رخ داده است، منافی با رویکرد شخص احمد بن حنبل بود. شخص احمد شیعه را و به ویژه علویین را مورد احترام قرار می داد و حتی خانۀ او را به اتهام تمایل به علویین مورد تفتیش قرار دادند.

۳. برخی از جریان‌های سکولار منطقه مانند حزب بعث عراق.

به این جریان‌ها باید جماعتی را نیز افزود که به نام شیعه، سعی در تشدید ادبیات شیعه ‌هراسی در میان اهل سنت می‌کنند. آن‌ها همچون گروهک یاسر الحبیب در پوشش هیئتی به ظاهر مذهبی، با عنوان «خدام المهدی» در لندن، از سال ۲۰۱۰ م، در پناه سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا فعالیت خود را در توهین به برادران اهل سنت تشدید کرده‌اند. تاریخ مذکور نقطه‌عطفی در تشدید شیعه ‌هراسی توسط مخالفان وحدت اسلامی به شمار می‌رود و برای آنان که وقایع و تحولات مربوط به شیعه ‌شناسی معاصر اهل سنت را دنبال می‌کنند، اثرات مخرب اقدامات این گروهک به ‌خوبی ملموس است. یکی از اهداف گروه مذکور ایجاد فشار هنجاری برای علمای بزرگ اهل سنتی است که در پی وحدت اسلامی میان شیعه و اهل سنت هستند.

مثال هایی از شیعه‌ هراسی در مطالعات نظری

شیعه ‌هراسی در مطالعات نظری مخالفان وحدت اسلامی، گذشته‌ای طولانی دارد و آثار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه، نمونه بارزی از آن هستند. امروزه با شیب بسیار تندی، این مطالعات در غالب کتاب و مقاله و رساله‌های دانشگاهی در جهان اسلام منتشر می‌شوند و بسامد آن به صورت روزافزونی بالا رفته است. محورهای مورد تأکید مخالفان تقریب و وحدت اسلامی عبارت‌اند از:

۱. ادعای انتساب عقیده تحریف قرآن به شیعه.

۲. ادعای عبادت غیر خدا (مانند عبادت قبور) توسط شیعه.

۳. ادبیات شبیه انگاری شیعه به یهود و نصاری و مجوس.

۴. متهم کردن شیعه به نفاق و تزویر (با تبلیغات روانی در خصوص مفهوم تقیه)

همچنین در دسته‌ای از آثار مرتبط با شیعه ‌هراسی ادعا می‌شود که شیعیان تمامی مسلمانان را تکفیر مسلمانان می‌کنند و با این رویکردِ تبلیغاتی، خواننده مسلمان را به تکفیر شیعه سوق می‌دهند. این رویکرد را می‌توان در کتابِ «الفکر التکفیری عند الشیعة حقیقة أم أفتراء؟» (مکتبة الإمام البخاری: ۲۰۰۶ م، ۲۷۲ ص) اثر عبدالملک عبدالرحمن الشافعی مشاهده کرد که در راستای شیعه ‌هراسی در جهان اسلام کوشیده است تا آنچه را که عقاید تکفیری شیعه در قبال مسلمانان می‌داند تبیین کند.

یا عبدالرحمن دمشقیه در آثارش به‌ ویژه کتاب «ظاهرة التکفیر فی مذهب الشیعة الإمامیة الإثنى عشریة»‌ (مکتبة الرضوان: ۲۰۰۵ م، ط ۱ ۱۰۰ ص) همان خط‌مشی را در سیاق شیعه‌ هراسی دنبال کرده است. همچنین صافیة أبو جودة در کتاب خود با عنوان «اللغة والتکفیر (النظریة والتطبیقات التربویة)» (مکتبة الرشد، ۲۰۰۹، ط ۱) در راستای شیعه ‌هراسی، مدعی تکفیر مسلمانان توسط شیعیان شده و مذهب شیعه را مذهبی دشمن با اسلام و مسلمین معرفی می‌کند و از این نوع آثار بسیارند.

مثالی از شیعه ‌هراسی در قالب اقداماتِ عملی

جهت درک بهتر شیعه‌ هراسی در قالب اقداماتِ عملی، می‌توان واکنش‌های شیوخ وهابی مصر را در مورد سفر گروهی از جهانگردان ایرانی به مصر (ورود جهانگردان به مصر شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۲ ش به مدت یک هفته) مورد توجه قرار داد. در آن زمان، اولین گروه جهانگردان ایرانی در طول سفر کوتاهشان، از پنج شهر آسوان، اقصر، غردقه، قاهره و اسکندریه دیدار کردند و مردم مصر رفتار بسیار خوبی با آنان داشتند؛ اما فشارهای شیوخ سلفی مصر که غالباً تحصیلکردة سعودی هستند، موجب شد تا دیدار چند خانواده معمولی ایرانی از آثار تاریخی مصر، با پوشش خبری وسیع رسانه‌‌های سلفی همراه شود و تصویر رسانه‌ای این سفر از وضعیت عادی خارج شود.
متأسفانه منبع‌شناسی و رصد کردن تحولات و وقایع جهان اسلام در مراکز پژوهشی کشور مورد اعتنا نیست. منبع‌ شناسی مادرِ پژوهشها و مطالعات راهبردی است و ما تا منبع ‌شناسی نکنیم، متوجه ماجراهایی پیرامونمان نخواهیم شد و نقاط ضعف و قوت خود و حریف را نخواهیم شناخت.

شیوخ وهابی مصر تمام کوشش خود را به‌ منظور برهم زدن گردشگری ایرانی در مصری به کار بردند. یکی از فعالیت‌های آموزشی آنان برگزاری همایش‌های مختلفی با عنوان «الشیعة هم العدو فاحذروهم» در شهرها و مساجد مختلف مصر بود.

یکی از تکنیک‌های اصلی شیعه‌ هراسی ایجاد شک و تردید نسبت به شیعیان بوده است؛ برای مثال گفته ‌شد که شیعیان با استفاده از حربة تقیه همواره باطن خود را از اهل سنت مخفی نگه می‌دارند. ازاین‌رو نباید به آن‌ها اعتماد کرد و اینکه شیعیان همواره در حال برنامه ‌ریزی برای نابودی اهل سنت هستند. برخی عناوین خبری وب‌گاه‌های وهابی، از سفر ایرانیان به مصر به عنوان «آغاز جنگ شیعه با اهل سنت مصر» تعبیر کردند و مصر را به‌عنوان «گورستان ایرانیان» نامیدند؛ تعابیری که عملاً در چارچوب تکفیر ایرانیان و شیعیان بود؛ مانند:

- بدأ التشیع بغزو مصر السنیة

- العلاقات مع إیران تفتح أبواب جهنم ..ومصر لن تکون إلا مقبرة الإیرانیین.

این‌گونه ادعاها، همان مضامین اصلی آثار دانشگاهی مخالفان وحدت اسلامی است که اینک به زبانی ساده و رسانه‌ای، برای مردم مصر بازنشر می‌یافت. حتی کوشش شد تا در سال ۲۰۱۲ م، کتابی با عنوان «شطحات وضلالات» وارد دروس مدارس ابتدایی و متوسطه مصر شود که بخشی از آن درباره شیعه و مخالف روح تقریب و وحدت اسلامی بود.

اسامی برخی از شیوخ وهابی مصری که واکنش‌های تندی نسبت به حضور ایرانیان در مصر داده‌اند چنین است: سید حسین العفانی، محمود شعبان، وحید عبدالسلام بالی، راغب السرجانی، صفوت حجازی، محمد حسان، احمد فرید، ابواسحاق الحوینی، ناصر رضوان، یاسر البرهانی، محمدحسین یعقوب، عبدالملک الزغبی، عبدالله سمک، عبد الله شاکر الجنیدی و ...

همچنین نام پاره‌ای از سازمان‌ها و احزاب سیاسی مصر مانند حزب النور، حزب الأصالة، الرایة، الجبهة السلفیة، الدعوة السلفیة، حزب الإصلاح، أنصار السنة، به موضوع باز شد.

در اثنای حضور جهانگردان ایرانی به مصر، گروهی با عنوان «لجنة التصدى للمد الشیعى بمصر» تشکیل شد که هدف اساسی آن مبارزه با هرگونه حضور ایرانیان در مصر حتی در قالب جهانگردانی ساده بود که آن را از طریق ایراد خطبه و دروس ضد شیعه در مساجد دنبال کردند. اعضای این گروه عبارت بودند از: أحمد فرید، محمد عبدالملک، احمد فرید، ناصر رضوان، احمد السیسی، شحاته صقر. گروه مذکور با همکاری حزب نور و عبدالله بدران (رییس جناح نمایندگان حزب نور در مجلس وقت مصر) آنان کوشیدند تا با زیر فشار قرار دادن وزارت گردشگری مصر، از ورود ایرانیان به مصر جلوگیری کنند.

همچنین دعوت سلفیه، دعوایی قضایی را در این زمینه مطرح کرد؛ با این بهانه که امضای موافقت‌نامه گردشگری میان مصر و ایران غیرقانونی بوده است و وزیر گردشگری در غیاب تصمیم مجلس ملی آن را امضا کرده است.

اقدامات عملی تنها به برگزاری همایش‌ها و سخنرانی‌ها محدود نشد و موضوعاتی چون محاصرة فرودگاه‌ها و یا حملات به دفاتر ایران از سوی پیروان سلفی مطرح شد؛ برای مثال، سلفی‌ها نیز مانع ورود مسئول حافظ منافع ایران به الازهر برای شرکت در همایش جشن ولادت عایشه، همسر پیامبر، شدند و شماری از پیروان آن‌ها در مقابل درب آنجا تحصن کردند و ....

نمونه‌ای از دیوارنوشته‌های ضد شیعه جماعت سلفی وهابی در قاهره

کوشش جهت عمومی کردن عقاید تکفیری علیه شیعه امامیه


سه نکته مهم درباره شیعه‌هراسی

در خصوص شیعه‌هراسی نکات بسیاری قابل‌طرح است که از آن میان به سه نکته مهم در خصوص سلفیه رسمی سعودی و سلفیه مسلح تکفیری اشاره می‌شود:

۱. جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو

عموماً تصور می‌شود که مهم‌ترین مهاجرت‌های به عربستان سعودی مهاجرت کارگران است درحالی‌که به‌صورت هدفمند جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو در سعودی که با هدف سلفی کردن نخبگان جهان اسلام در حال انجام است، بسیار مهم‌تر است. این مطلب را در مجلد سوم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت که به مراکز آموزشی و مطالعات نوین دانشگاهی شیوخ سلفی می‌پردازد، به‌تفصیل تشریح کرده‌ام. ناگفته نماند که اولین شخصیت شیعی که متوجه عمق فعالیت‌های راهبردی عربستان سعودی در جهت مرجعیت بخشیدن به عقیده وهابی رسمی شد، مرحوم آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای است. برای مثال در صفحه ۲۱۲ کتاب «سروش مقدس وادی ایمن مکه و مدینه – اسمعی یا حجاز» می‌نویسد:

در اعصار متأخره شماره شیوخ ازهر ۳۱۲ از جمیع مذاهب بود و شماره طلاب آن ۹۰۶۹ نفر بود و از مابین آن‌ها ۲۸ دانشجو از حنابله و ۳ نفر از شیوخ آن‌ها بودند. لکن در قرن ۱۸ میلادی به‌واسطۀ ظهور وهابیین که در تحت تأثیر تعالیم ابن تیمیه واقع شدند، به صورتی قوی جدیداً ظهور کردند و دراین‌باره تا حدِّ زیادی از اعتدال خارج شدند و به‌افراط و تفریط گرفتارند.

این سیاست در پی تضعیف شجره آموزشی معتدل و معقول شیخ محمد عبده و شاگردانش و همفکرانش همچون شیخ محمود شلتوت است.

۲. افزایش بسامد شیعه‌هراسی

بسامد شیعه‌هراسی وهابی‌ها در روزگار کنونی، به ویژه با توسعه ابزارهای نوین ارتباطی همچون ماهواره و اینترنت، به مراتب بیش از گذشته است. در گذشته شیعیان عموماً وهابیت را از چند واقعه می‌شناختند که عبارت بودند از:

- تخریب اماکن مقدسه در حجاز و ایجاد محدودیت‌هایی برای زیارت حاجیان.

- حملات تاریخی وهابیان به شهر مقدس کربلا و برخی دیگر از شهرهای عراق.

- شهادت ابوطالب یزدی زائر ایرانی خانه خدا در سال ۱۳۲۲ ه.ش به دست مأموران سعودی.

- کشتار حاجیان حرم الهی توسط فهد بن عبدالعزیز پادشاه وقت سعودی در ششم ذی الحجه سال ۱۴۰۷ ه.ش.

اما امروزه به صورت روزانه با اخبار، منابع و وقایع شیعه‌هراسی (اعم از تکفیر و تهدید و ترور) در سراسر جهان اسلام مواجه‌ایم. این بسامد ضرورت ایجاد تحول در شیوة مطالعه درباره جهان اسلام و به ویژه منطقه موسوم به خاورمیانه را به صورتی روزافزون خاطرنشان می‌کند.

۳. ضرورت بررسی آثار مرجع تکفیری معاصر

مجموعه ادبیاتی در میان گروه‌های تکفیری موسوم به «سلفیه جهادی» شکل‌گرفته است که تروریسم را در قالب یک مذهب تعریف می‌کند. درک عقاید سازمان‌های تروریستی القاعده و یا داعش در گرو بررسی این آثار است. داعش بزرگترین اجتماع تروریستی در طول تاریخ جهان اسلام است و از اینرو، درک منابع اعتقادی آن اهمیت بسیاری دارد. این آثار را در مجلد چهارم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت که اختصاص به جماعت‌های سیاسی ضد وحدت اسلامی دارد، تشریح کرده‌ام. برخی از معروف‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

-فتوای معروف ابن تیمیه موسوم به فتوای ماردین

-فتاوی جهادی شیخ محمد بن عبدالوهاب

-قرائتی ویژه از کتاب «معالم على الطریق» اثر سید قطب که آن را در دهه ۱۹۶۰ م در زندان نگاشت

-کتاب «الفریضة الغائبة» اثر محمد عبدالسلام فرج (۱۹۶۲ - ۱۹۸۲ م)

-کتاب «الجهاد والاجتهاد: تأملات فی المنهج» اثر أبو قتاده عمر محمود عثمان (۱۹۶۰ م) معروف به ابو قتاده که از منابع موردتوجه سلفیه جهادی - تکفیری به‌ویژه القاعده است.
باید توجه داشت که در موارد بسیاری، اختلافات میان پیروانِ شخصیت‌های بزرگ اسلامی است و نه میان خود آنان، وقایع دردناکی که میان شیعه و حنابله رخ داده است، منافی با رویکرد شخص احمد بن حنبل بود.

-کتاب قطور «دعوة المقاومة الإسلامیة العالمیة» اثر مصطفى الرفاعی معروف به ابو مصعب السوری (متولد ۱۹۵۸ م)؛ کتاب فوق در حدود ۱۶۰۰ صفحه است و از آثار مشهور و موردتوجه سازمان تروریستی القاعده است.

-کتاب‌های «العمدة فی إعداد العدة» و «الإرهاب من الإسلام ومن أنکر ذلک فقد کفر» اثر سید امام الشریف که با نام جهادی «عبدالقادر بن عبدالعزیز» نیز شناخته می‌شود، آن کتاب‌ها نیز از منابع اصلی و اندیشه تکفیری سازمان القاعده هستند.

-کتاب «آیات الرحمن فی جهاد الأفغان» اثر عبدالله عزام (۱۹۴۱ - ۱۹۸۹ م)، عزام چهره‌ای اخوانی بود که در جهاد افغانستان حضور داشت و بعدها به القاعده پیوست

-کتاب «الولاء والبراء؛ عقیدة منقولة وواقع مفقود» اثر ایمن الظواهری (متولد ۱۹۵۱ م) پزشک مصری بود که به پاکستان و سپس افغانستان رفت و به همراه اسامه بن‌لادن، عنوان یکی از رهبران اصلی سازمان القاعده فعالیت کرد.

-مقالات عمر عبدالرحمن، عمر عبدالرحمن مانند «قولوا للظالم لا، الشریعة الإسلامیة شریعة کاملة»

-رساله‌های جهیمان بن سیف العتیبی نیز بر پاره‌ای از سلفی‌های جهادی زمانه‌شان تأثیرگذار بوده‌اند؛ چنانکه در زمانه‌اش، به پیدایش جریان نظامی «جماعت حرم» یا «جماعت جهیمان» در عربستان سعودی انجامید.

۴. معرفی چند کتاب

در اینجا شایسته است تا برخی از منابعی که مطالعه آنها جهت فهم وقایع جاری جهان اسلام و مسایل فکری آن اهمیت دارد، پیشنهاد شود:

- آثار آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای

- آثار آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی تسخیری که بهترین دیدگاه های تقریبی را با علم و آگاهی و خلوص نیتی والا ارائه داده است.

- کتاب «نقض الفریضة الغائبة» اثر شیخ جاد الحق علی جاد الحق که نمونه ای از نقدهای علمای الأزهر بر جریانات تکفیری معاصر است. شیخ جاد الحق علی جاد الحق (۱۹۱۷ - ۱۹۹۶ م) از علمای بزرگ الازهر، مفتی کشور مصر (۱۳۹۸ - ۱۴۰۲) و شیخ جامع الأزهر (۱۴۰۲ - ۱۴۱۷ ه.ق) بود. مجموعه فتاوی او با عنوان «الفتاوى الإسلامیة» منتشر شده است.

- کتاب «وهابیان» اثر عالم بزرگوار علی اصغر فقیهی که بررسی منصفانه‌ای از تاریخ وهابیت را ارائه داده است.

- کتاب «برهان در رد تحریف قرآن» اثر آیت‌الله میرزا مهدی بروجردی که از آثار مهم در پاسخ به شبهه تحریف قرآن و رد اتهامات برخی شیوخ وهابی است.

- کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» اثر فرامرز رفیع‌پور که بررسی دیدگاه‌های او درباره توسعه و تضاد و به ویژه نقش استعمارگران در تشدید تضاد و درگیری در جوامع اسلامی حاوی نکات جالب‌توجهی است.

چه باید کرد؟

مشکل اصلی در مقابله با شیعه‌هراسی در جهان اسلام به خودمان و اصلاح خودمان باز می‌گردد. تا خودمان را اصلاح نکنیم، نمی‌توانیم به صورتی جدی و سازنده در جهان اسلام فعالیت کنیم. مقدم بر همه مسائل، «ضرورت ایجاد تحول در مراکز مطالعات راهبردی کشور» است. برای مثال، از میان مواردی بی‌شُمار، پایان‌نامه کارشناسی ارشدی دانشگاهی در شهر تهران درباره «نهضت اسلامی تاجیکستان» با نمره عالی (۲۰) پذیرفته شده است و آن پایان نامه کپی‌ تمام ‌عیاری از کتاب «اس‍لام‌ و ن‍ه‍ض‍ت‌ اس‍لام‍ی‌ در ت‍اج‍ی‍ک‍س‍ت‍ان‌ م‍ع‍اص‍ر» اثر شمس الحق نور است.

در اینجا آیا دانشگاه می‌تواند ادعا کند که کارشناسِ مسایل تاجیکستان تربیت کرده است؟ آیا جز این است که اساتید آن پایان نامه تنها به ارتقای شغلی خود اندیشیده‌اند و حتی دم‌ دست‌ترین کتاب در آن زمینه را نخوانده‌اند؟ اشاره‌ای به خرید و فروش وسیع مقاله و پایان‌نامه و کتاب نمی‌شود که خوانندگان ارجمند و گرامی خود شاهد تبلیغاتِ سنگین و رقابت نفس‌گیر آن بر در و دیوارهای شهرها هستند.

از سویی دیگر، متأسفانه جز برای عده‌ای معدود از اساتید بزرگ کشور، ارتقای اعضای هیأت علمی به استادی، بیش از آنکه بازتاب استاد شدن آنان باشد، ابزاری برای استاد شدن، مهم شدن، رئیس شدن و ... بوده است. اینان حال و حوصله ساعت‌ها پشت میز نشستن و مطالعه و یادداشت برداشتن را ندارند و تنها در اندیشه ریاست و پست و مقام هستند؛ و به تعبیر خوب دکتر فرامرز رفیع‌پور در کتاب «موانع رشد علمی ایران» استادان توسعه‌ای هستند که نتیجه عملکردشان تنها فرصت‌سوزی است.

باز باید گفت که متأسفانه منبع‌شناسی و رصد کردن تحولات و وقایع جهان اسلام در مراکز پژوهشی کشور مورد اعتنا نیست. منبع‌ شناسی به‌عنوان مادرِ پژوهشها و مطالعات راهبردی است. ما تا منبع ‌شناسی نکنیم، تا وقایع و حوادث را در طول تاریخ رصد نکنیم، متوجه ماجراهایی که در پیرامون ما جریان دارد، نخواهیم شد و نقاط ضعف و قوت خود و حریف را نخواهیم شناخت.

بخشی از مراکز پژوهشی کشور باید به منبع شناسی و رصد تحولات کشورهای همسایه و منطقه خاورمیانه و جهان اسلام اختصاص یابد. کسانی که وقایع و منابع را رصد می‌کنند به ‌خوبی می‌دانند که وقایع کنونی در عراق و سوریه تازه آغاز یک اتفاق بزرگ است و باید آن را جدی گرفت.

از سوی دیگر به ‌طور طبیعی برنامه‌ها و سیاست‌های همه گروه‌ها، پژوهشکده‌ها و مراکز پژوهشی کشور با گذشت زمان نیازمند تجدیدنظر و بازسازی بر اساس نیازهای روز جامعه هستند که در این میان لازم است بررسی مسائل و مشکلات شیعیان در روزگار حاضر و نیز رصد مستمرِ مخالفان شیعه و دشمنان وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، در محور توجه واقع شود و مراکز پژوهشی به تأسیس بانک‌های اطلاعاتی و بایگانی قابل رجوع هرگونه منابع شنیداری، دیداری و نوشتاری دوستان و دشمنان وحدت اسلامی اهتمام کنند.

مراد مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) از بیداری اسلامی این نیست که درباره بیداری اسلامی صحبت کنیم و فلسفه ‌بافی کنیم؛ بلکه مراد ایشان آن است که هر کس در جایگاه فردی و اجتماعی خود در قبال حقوق و تکالیفش و در قبال دیگران، در قبال جامعه و جهان اسلام بیدار باشد. حضرت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌ و آله به روایت حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَایَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی: یَا لَلْمُسْلِمِینَ، فَلَمْ یُجِبْهُ، فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ‏.» اجابت به ندای یاری‌خواهی مسلمانان و شیعیانِ روزگار حاضر گاه در خط مقدم جبهه‌هاست و گاهی هم در پژوهش و رصد کردن و به‌روز بودن اطلاع‌رسانی علمی دربارة وقایع دردناک سوریه و عراق و بحرین و لبنان و پاکستان.

اینکه مادران داغدار شهیدان شیعه پاکستانی، جهت احقاق حقشان از به‌ خاک‌سپاری فرزندان شهیدشان امتناع کرده‌اند؛ اینکه بزرگ‌ترین جریان تربیت دانشجو - استاد در عربستان سعودی بر ضد جریان تقریب و وحدت اسلامی شکل‌گرفته است؛ اینکه به‌صورت‌ روزافزونی فعالیت گروه‌های تکفیری و عملیات تروریستی در جهان اسلام بر ضد شیعیان افزایش‌ یافته است، اینکه رسانه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی ضد شیعی و ضد وحدت اسلامی در جهان اسلام بیش‌ازپیش توسعه‌ یافته‌اند، اینکه صدها و هزاران کتاب و رساله دانشگاهی جدید علیه تشیع در حال تألیف و انتشار است و ... همگی وظایف سنگین مراکز مطالعاتی کشور را در قبال عمل به دستور رسول خدا صلی‌الله علیه‌ و آله گوشزد می‌کنند.

نویسنده: دکتر کامیار صداقت
تعداد بازدید از این مطلب: 60
موضوعات مرتبط: جهان اسلام , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


باچادربه اسقبال امام زمان عج می روم

با چادر به استقبال حضرت ولیعصر (عج) می‌روم


وقتی آقایمان حضرت ولی عصر(عج) ظهور کنند، همه با حجاب می‌شوند، پس چه خوب است که از الان برویم به استقبال.

محجبه که نبودم هیچ، تو خانوادمون هم هیچکس چادری نیست. از شش هفت سالگی، کنار مادرم نماز می‌خوندم، با یک چادر نماز سفید با گلای ریز که خودش برام دوخته بود. تو همه‌ی بازیام، بدون استثناء، اون چادر همراهم بود. یا به عنوان شنل ازش استفاده می‌کردم، یا دامن یا همون چادر. متأسفانه بزرگ‌تر که شدم، اصلا مسئله‌ی حجاب، جزو مشغولیات ذهنیم نبود. هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم! اما مادرم در عین حال که چادری نیست، خیلی مقید و با حجابه. من رو با خودش می‌برد جمکران.

اوایل برام حکم سرگرمی داشت، به خصوص اینکه خالمم با دخترخاله‌هام می‌اومدن. کلی خوش می‌گذشت. بعد از چند وقت، خانواده خالم، از شهری که توش زندگی می‌کردیم رفتند و از قم و جمکران هم دور شدند، اما من هنوزم شب‌های چهارشنبه با مادر می‌رفتم جمکران، ولی دیگه از شیطونی خبری نبود. کنار مادر می‌نشستم و فقط می‌نشستم!

منتظر می‌موندم تا دعای توسل تموم بشه و برگردیم! یک دفعه كه هوا سرد بود، رفتیم توی مهدیه. اونجا برای اولین بار به روضه‌ای که مداح برای امام حسین (ع) می‌خوند، گوش دادم و برای اولین بار گریه کردم، چه گریه‌ای! انگار یک بغضی بود که خودمم ازش خبر نداشتم، اما شکست و چه خوب شکست! بعد از اون، انگار چشم و گوشم آگاه‌تر شدن! اون موقع خبر نداشتم كه گریه برای امام حسین (ع) چه کارها که نمیکنه.

مادرم همیشه به سخنرانی‌های آقای پناهیان که از تلویزیون پخش می‌شد گوش می‌داد. یادمه پاییز بود و منم کنار مادر داشتم به سخنرانی گوش می‌دادم. الان اصلاً یادم نمیاد كه حاج آقا دقیقاً چی گفت، فقط می‌دونم یک جمله گفت که حکم یک تلنگر داشت برای من. از اون زمان به بعد، کلمه‌ی حجاب وارد ذهنم شد و بهش فکر کردم، اما خیلی سخت بود. من عادت نداشتم به اونجور پوشش و سر کردن چادر. برام محال بود!

نیمه‌ی دوم اسفندماه بود، شب آغاز ولایت امام زمان (عج)، و باز هم جمکران. بیست و دوساله بودم، اما هنوز به زیارت آقا امام رضا (ع) مشرف نشده بودم. اون شب دعا کردم و فقط همین رو خواستم! فردا صبحش بلیط گیرمون اومد! رفتم پابوس امامم، چادرم رو از خود آقا خواستم، چون می‌دونستم خودم نمیتونم، خیلی برام سخت بود. روز آخر وقتی داشتیم از حرم برمی‌گشتیم، از مادر خواستم برام پارچه‌ی چادری بگیره، وقتی وارد یکی از مغازه‌های اطراف باب‌الجواد شدیم، مادرم رفت سراغ پارچه‌های چادر نماز! وقتی بهش گفتم چادر مشکی می‌خوام، یکم تعجب کرد. گفت: مطمئنی؟ بعد با کمال میل، بهترین پارچه‌ی چادری رو برام خرید.

وقتی چادر به سر از خونه خارج شدم، یک حس دیگه‌ای داشتم. حس می‌کردم خدا داره نگاهم می‌کنه و بهم لبخند می‌زنه. الان دقیقاً دو ساله که چادری‌ام. تنها دختر چادری خانواده. اون حس رو هنوز هم دارم. آنقدر شیرینه که با همه‌ی دنیا عوضش نمی‌کنم.

وقتی برگشتیم، دیگه مثل قبل نبودم، دیگه از آرایش کردن خوشم نمی‌اومد. هنوزم مانتوهای قبلیم رو می‌پوشیدم، اما همش معذب بودم. شروع کردم کم کم روی خودم کار کردن. اول آرایشم رو قطع کردم. بعد ریزه ریزه مقنعم رو تنگ کردم. دیگه همه توی دانشگاه متوجه تغییراتم شده بودن. اواخر فروردین ماه، یک روز مقنعم رو نگاه کردم. دیدم حدود ده دوازده سانت از درزشو دوختم! از خودم خجالت کشیدم! دیگه مانتوهام برام شده بودن مثل قفس. چادرمم دست خیاط بود و هنوز آماده نشده بود. یک روز توی یک مهمونی، خونه‌ی یکی از دوستام اعلام کردم که به زودی قراره چادری بشم، ولی اصلاً استقبال نکردن!

بالاخره چادرم آماده شد، ایام فاطمیه و نیمه‌های اردیبهشت بود. یادمه کسی خونه نبود. می‌خواستم برم بانک. دلم رو به دریا زدم و چادرم رو سر کردم و زدم بیرون. جلوی در بانک از تاکسی که پیاده شدم، چادر از سرم افتاد و فرش زمین شد! نا امید شدم.

چند روز گذشت، فردا روز شهادت حضرت فاطمه (س) بود. ظهر بود، جلوی تلویزیون نشسته بودم. قرار بود نیم ساعت بعد با دوستم بریم کتاب‌خانه. گوینده‌ی تلویزیون گفت: «فاطمه (س) با حجاب بود. وقتی آقایمان حضرت ولی عصر(عج) ظهور کنند هم، همه با حجاب می‌شوند، پس چه خوب است که از الان برویم استقبال!» همونجا به حضرت زهرا (س) متوسل شدم و تصمیم قطعی گرفتم...

وقتی چادر به سر از خونه خارج شدم، یک حس دیگه‌ای داشتم. حس می‌کردم خدا داره نگاهم می‌کنه و بهم لبخند می‌زنه. الان دقیقاً دو ساله که چادری‌ام. تنها دختر چادری خانواده. اون حس رو هنوز هم دارم. آنقدر شیرینه که با همه‌ی دنیا عوضش نمی‌کنم. این رو هم بگم که دیگه هیچ‌وقت، چادر از سرم نیفتاد. الان یک حرفه‌ای هستم! اوایل، خانوادم زیاد استقبال نکردن. همه فکر میکردن که یک هوس زودگذره و از سرم میفته، اما الان دیگه همه عادت کردن و با چادر، بیشتر دوستم دارن.

توی این دو سال، خدای عزیزم کادوهای خیلی خوبی برام فرستاد، دیگه نماز صبحم قضا نمیشه، همه‌ی نمازهام رو سر وقت می‌خونم. مشرف شدم به نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و چند وقت دیگه هم قراره برم مکه ان‌شاءالله... هر چقدر شکرش رو به جا بیارم، بازم نمی‌تونم حقش رو ادا کنم ... بزرگ‌ترین افتخارم توی دنیا اینه که دختر مسلمان شیعه‌ی ایرانی‌ام و عشق فاطمه‌ی زهرا (س) و خاندانشون، تو دلمه.

باشگاه خبرنگاران

تعداد بازدید از این مطلب: 70
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فریادیازهرامراچادری کرد
فریاد "یا زهرا" مرا چادری کرد
یه روز قبل از اول مهر ماه سال89چادری شدم اونم کجا وقتی میخواستیم بریم بوستان نهج البلاغه......

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، من تو خانواده ای مذهبی به دنیا اومدم...ته تغاری بودم واز وقتی که یادم میاد خواهرام رو با چادر دیدم.

یادش بخیر یک عکس از چهارسالگی ام تو اصفهان هست که یک روسری توری سفید سرمه و من با لجبازی خاصی اونو تا جلوی پیشونیم جلو کشیدم و صورت کوچیکم توش گم شده در حالی که همه میخواستن اونو عقب بکشم... اما بزرگتر که شدم من روسری ام رو با لجبازی عقب میکشیدم و بقیه اصرار داشتن بیارمش جلو، خلاصه معمولا روسری ام در حدی عقب بود که حجابم کامل نبود...

سرتونو درد نیارم تا دوم دبیرستان گناه بد حجابی رو شونه هام بود درین میون پدرم اصرار خیلی زیادی داشت که من چادری بشم جوری که اصلا جلوی بابام بیرون نمیرفتم که بهم گیر نده اما از حق نگذریم من نسبت به خیلی از هم سن و سالام خیلی ساده بودم اهل آرایش و اینا هم نبودم اما خیلی ضرورت اینکه حدود حجاب را کامل رعایت کنم و موهایم را کامل بپوشانم را حس نمی کردم در نتیجه مسلما دوست هم نداشتم به زور چادری بشم می خواستم خودم بهش علاقه پیدا بکنم خودم با خلوص نیت و رضایت برم طرفش

تا اینکه سال دوم دبیرستان بحث اردوی جنوب شد من با دوتا از هم کلاسی هام طلبیده شدیم و این که میگم طلبیده شدیم چون واقعا همین طور بود من که اصلا درک نمیکردم جنوب چیه دوتا همکلاسی هایم هم مثل من اطلاعات خاصی نداشتن تازه کاروان پر شده بود و ما یه روزه تصمیم به گرفتن کردیم و زنگ زدیم گفتن جاخالی شده...

وای وقتی سوار اتوبوس شدم و به این فکرکردم که چندین ساعت باید تو راه باشم پشیمونی زده بود به سرم....

رفتیم جنوب به معنی واقعی کلمه بهترین جای دنیا بود درحالی که کمترین امکاناتم داشتیم

و خداروشکر که قسمتمون شد غروب شلمچه رو تجربه کردیم......معرکه بود...

نماز خوندیم رو خاک !خیلی ساده! برگشتنی از شلمچه با یکی از دوستام از کاروان عقب موندیم دوتایی پشت سر مردم راه افتادیم رفتیم تو اون راه خاکی که دوطرفش آب بود و بافانوس راه رو روشن کرده بودن روبه رو هم صفحه ی اسلاید شو گذاشته بودن که تصاویری از کربلا روش نمایش داده می شد

وااااای ناگهان مردی از پشت سرم از ته ته ته دلش فریاد زد: یا زهراااااااااااا دست مارم بگیر...... اونجا بود که بغضم شکست نفسم گرفته بود مو به تنم سیخ شد...سجده کردم رو خاک شلمچه ، دعا کردم که شهدا دوباره مارو بطلبن...اما هنوز نطلبیدن...خلاصه اومدیم تهران حجابم کامل شده بود اما چادر سرم نکردم ..میترسیدم...میترسیدم سرم کنم و بعدا بزارمش کنار

از یه طرفم دوست داشتم حجاب برتر داشته باشم...سه ماه تابستون داشتم فکر میکردم خلاصه گفتم یعنی چی این بهونه ها چیه چادر بذار شاید همین چادر جلوی بعضی از گناهان دیگه ات رو هم بگیره

یه روز قبل از اول مهر ماه سال89چادری شدم اونم کجا وقتی میخواستیم بریم بوستان نهج البلاغه......

یه روز تو تابستون امسال که میرفتم کلاس ورزش یکی از بچه ها به من و دوستم که چادری بودیم گفت:تو این تابستون تو این گرما چرا چادر میذارین شماها که بی چادر هم حجابتون کامله؟

من فقط یک جمله گفتم:ما این گرما رو دوست داریم باهاش عشق می کنیم

و او فقط با تعجب به من نگاه کرد و گفت:آهان...دوست دارین!

از وقتی از شلمچه اومدم عشقم به بی بی دوعالم حضرت فاطمه ی زهرا(س)چندین برابر شده خیلی خیلی زیاد اصلا با کلمات نمیشه بیان کرد

تو این یه سال  با افتخار، چادر، این تاج بندگی رو سرم کردم ان شاءالله خدا توفیق بده که بازم بتونم با چادرم پرچمدار اسلام باشم
***بر دهان هرچه رنگ است می کوبد رنگین کمان چادر مشکی من***  

تعداد بازدید از این مطلب: 72
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زن بدحجابی که به برکت یک دعامحجبه شد

مصطفی لعل شاطری: یکی از افرادی که درطی دوران زندگی خود به ذکر حوادث گوناگون پرداخته است، بی شک شهید مرتضی مطهری می باشد؛ این استاد فرهیخته علاوه بر حوادث متنوع گه گاهی نیز به ذکر خاطراتی از دوران زندگی خود همراه با همسرش پرداخته است.

یک نمونه از این ذکر خاطرات که مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی که از عرفای بزرگ عصر حاضر بوده، و از قول استاد مطهری نقل نموده، بدین صورت است که وی می گوید:
روزی در مشهد مقدس در منزل سید محمدحسین طهرانی این خاطره (که البته صبوری آن را در کتاب خود گنجانده است) که به کرامت می ماند را برای من اینگونه استاد مطهری نقل فرمودند:
این ماجرا مربوط می شود به زمان طاغوت، آن وقت ها عده ی قابل توجهی از بانوان تهرانی، بی حجاب بودند. همسر من هم که شخصی مذهبی و دلسوز دین بود یک مجلس روضه خوانی هفته ای برای خانم های محل، توی منزلمان راه انداخته بود. همین مجالس روضه خوانی هفتگی، ماهانه و امثال این ها بودند که درآن فضای تاریک زمان طاغوت، شعله ی چراغ دین را روشن نگاه می داشتند. در همسایگیِ ما خانواده ی بی حجابی زندگی می کردند. از قضا خانم هم به همراه دختران بی حجابش در این مجلس روضه خوانی شرکت می کردند، آن هم با یک چادر نازک بدن نمای سفید رنگ، همان چادر را هم به احترام روضه ی امام حسین (ع) و فقط در همین مجلس می پوشیدند!وچند بار همسرم با من در میان گذاشت که:

ـ حاج آقا مطهری! می دانی که همه ی خانم های شرکت کننده در این مجلس روضه خوانی محجبه اند و با لباس و چادر مشکی و موقّر توی این جلسه ی محترم، شرکت می کنن، حضور این خانم های همسایه ی بدحجاب، با این سر و وضع و با این چادرهای سفید بدن نما، به مجلس ما لطمه می زند، اگه صلاح بدنید من بِهِ آنها تذکّری بِدَهم که لااقل در این مجلس، با چادر مشکی حضور پیدا کنند؟
جواب من هم این بود که:

ـ این مجلس روضه، صاحب دارد و خودش می داند که با این ها چه کار کند. همین اندازه که این خانم های بی حجاب، با حجابی بد و نامناسب، می آیند و در این مجلس شرکت می کنند، غنیمت است. شما هم به ایشان احترام بگذارید...

کار همه ساله ی این خانواده این بود که با رسیدن عیدِ نوروز و تعطیلات 13ـ14 روزه اش، بار سفر را می بستند و راهی سواحل زیبای مازندران می شدند و در آن جا حسابی خوش می گذراندند.
آن سال هم بارندگی شدیدی در بیش تر جاهای ایران، از جمله تهران و مازندران، اتفاق افتاد و سفر این خانواده را به تأخیر انداخت، یک وقت به خودشان آمدند که تنها سه روز از تعطیلات باقی مانده و این مقدار، برای سفر به مازندران کافی نبود! چه کنیم و چه نکنیم، پس از شور و مشورت خانوادگی، به این نتیجه رسیدند که:
ـ مشهد هم برای تفریح، جای بدی نیست چون جاهای تفریحی و دیدنی و ییلاقیِ زیادی دارد، امسال را به جای مازندران، بزنیم و بریم مشهد!

وارد مشهد که می شوند، به تنها جایی که پا نمی گذارند حرم امام رضا (ع) است ولی از همه ی جاهای دیدنی و تفریحی و توریستی مشهد و حومه اش، بازدید می کنند. در آخرین روز اقامتشان، هنگامی که به طور اتفاقی از جلوی مسجد گوهرشاد عبور می کنند رو به گنبد امام رضا (ع)، دستی تکان داده، بای بایی(!) کرده و «مرسی ای» گفته(!) و راه هتل محلِّ اقامتشان را در پیش می گیرند!

شب که می شود، خانمِ خانواده در عالمِ خواب می بیند در فضایی معنوی و روحانی، در گوشه ای مؤدّبانه ای ایستاده و آقا امام رضا (ع) با عظمت و اُبُهت و معنویتی وصف ناپذیر، از جانب قبله تشریف می آورند. وقتی آن حضرت (ع) به نزدیکی این خانم می رسد، خانم خودش را جمع و جور می کند و ضمن عرض سلامی مؤدبانه، در برابر آقا تعظیم می کند. حضرت رضا (ع) نیز توجّهی به وی نموده و می فرماید:

ـ اگر دعای «یا مَن تُحَلُّ» را از حفظ بخوانی این کتاب سبزی را که در دست دارم به تو هدیه می دهم.
زن که عمراً اهل این گونه برنامه ها نبوده، عرض می کند:

ـ آقاجون! من که این دعا رو بلد نیستم، یعنی اصلاً اهل دعا نیستم!
اما آقا دستور می دهد که:
ـ بخوان!
و او بی اختیار، دعا را از اول تا آخر از حفظ می خواند! آقا امام رضا (ع) هم آن کتاب سبز را به وی هدیه می کند.
زن از شدّت شوق و هیجان، فریادی کشیده و از خواب می پرد! شوهرش هم وحشت زده از جا می جهد و با نگرانی می پرسد:
ـ ها!... چی شده؟... کابوس دیدی؟!
ـ کابوس؟ نه! کابوس کجا بوده؟! خواب شیرینی دیدم که از صدسال بیداری، ارزشمندتره!
ـ خُب اگه خواب شیرین دیدی پس واسه چی جیغ زدی؟!
و زن ماجرای رؤیای شیرینش را اشک ریزان برای شوهرش تعریف می کند. شوهر هم بی اختیار اشک می ریزد و...

وقتی به تهران برمی گردند، خانم بی حجاب، یک راست می آید منزل ما و از همسرم می پرسد:
ـ آیا دعایی به نام دعای «یا مَن تُحَلُّ» وجود داره؟
ـ البته که وجود داره! تویِ مفاتیحه.
ـ میشه لطف کنی ببینی همین جوریه که من می خونم؟
و همسرم که اصلاً گمان نمی کرد آن خانم حتی یک خط دعا از حفظ باشد، وقتی می بیند که وی دعا را از اول تا آخر، بدون غلط و بی کم و کاست می خواند بُهتَش می برد!...
و از آن روز به بعد، آن زن و دخترانش هم به حجابِ اکمل یعنی چادر مشکی رو می آورند.

تعداد بازدید از این مطلب: 59
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چادریک ودیعه الهی برای من بود

چادر، یک ودیعه‌ی الهی برای من بود


وقتی چادری شدم، تازه فهمیدم كه واقعاً این احساسی که به چادرم دارم، یک ودیعه الهیه.

توی یک خانواده مذهبی بزرگ شدم که پدرم هیچ وقت ما رو مجبور به پیروی از عقاید مذهبیش نمی‌کرد، اما با رفتار درستش، ما رو نسبت به خیلی از آن عقاید، علاقه‌مند کرده بود؛ به طوری که داوطلبانه آن‌ها را بپذیریم. یکی از این عقاید، حجاب بود. هر چند که پدرم همیشه چادر رو خیلی دوست داشت، ولی هیچ‌وقت هیچ‌کدوممون رو مجبور به پوشیدن اون نکرد، برای همین توی خانواده ما، هر کس هر وقت كه خواسته چادر پوشیده و هر وقت هم نخواسته نپوشیده.

اما ماجرای من و چادرم:

اولین خاطره‌ای که از چادر دارم، مربوط به روز اولی هست که رفته بودم راهنمایی. دم در مدرسه جلوم رو گرفتن! چون چادر نداشتم، اجازه ندادن كه برم تو. منم برگشتم خونه و چادر یکی از خواهرهام رو پوشیدم و رفتم. الان حس می‌کنم برای همین بود که تا آخر دبیرستان که چادر اجباری بود، من به جای اینکه به مزایای چادر فکر کنم و خودم رو قانع به پوشیدنش کنم، همش می‌خواستم به خودم و اطرافیانم ثابت کنم که برای یک حجاب کامل، نیازی به چادر نیست و بدون چادر هم میشه حجاب کامل داشت. پس چرا وقتی چیزی واجب نیست، باید سختی‌هاش رو تحمل کنم؟

مخصوصاً اینکه دختر خیلی شلوغ و پرجنب و جوشی هم هستم و همیشه فکر می‌کردم كه امکان نداره بتونم با چادر روی صندلی آروم بشینم. برای همین بعد از تموم شدن دبیرستان و قبل از دانشگاه، چادرم رو برداشتم و تازه بعد از اون بود که افتادم به فکر اینکه چادر پوشیدن هم میتونه انتخاب خوبی باشه.

کل چهار سال دانشگاه رو درگیر این موضوع بودم. مخصوصاً چون رشته‌ام هم عمران بود و توی خیلی از کلاس‌های عملی، چادر پوشیدن واقعاً سخت بود، یک نکته منفی هم به این حس دامن می‌زد. مثلاً دوستم چون چادری بود می‌گفت: من همیشه چادر می‌پوشم، حالا نمی تونم جلوی پسرها، بدون چادر خیلی فعالیت کنم و به این بهونه، کارهاش رو می‌انداخت گردن ما مانتویی‌ها؛ و این مسئله، این ذهنیت منفی رو توی ذهن من ایجاد می‌کرد که چادر باعث تنبلی میشه و جلوی فعالیت رو میگیره...

یک دوستی داشتم که بدون اینکه چادرش رو برداره، همه کارهای كلاس‌های عملی دانشگاه رو خودش انجام می‌داد و از همه، حتی از پسرها هم کارش سریع‌تر و بهتر بود. می‌خوام بگم كه چقدر رفتار آدم‌های چادری مهمه، این دوست من، خیلی‌ها رو تحت تأثیر دین و حجابش قرار داد.

البته یک دوستی هم داشتم که بدون اینکه چادرش رو برداره، همه کارهاش رو خودش انجام می‌داد و از همه، حتی از پسرها هم کارش سریع‌تر و بهتر بود (با این 2 تا مثال خواستم بگم كه چقدر رفتار آدم‌های چادری مهمه، مثلاً اون دوست دومم، خیلی‌ها رو تحت تأثیر دین و حجابش قرار داد) از همون سال‌های دانشگاه، میل به چادری شدنم قوی‌تر شده بود، چون من آدم بی‌تفاوتی نبودم و حجاب برام مهم بود. برای همین، وقتی مانتویی بودم، نمی‌تونستم اونطور که دوست داشتم لباس‌های رنگی و تنگ یا کوتاه یا... بپوشم و همیشه خودم رو مقید می‌کردم كه لباس‌هایی بپوشم که جلب توجه نکنه؛ و خب اون لباس‌ها رو دوست نداشتم، ضمن اینکه می‌دونستم همونطور که من که باحجاب بودم امنیت بیشتری تو جامعه دارم، اگه چادری بشم، امنیتم بیشتر هم میشه (که شده).

به اضافه همه‌ی این‌ها، افرادی هم که من رو می‌شناختن، تعجب می‌کردن و می‌گفتن: باورمون نمیشه كه تو چادری نباشی! یکی از دوستام می‌گفت: من هر وقت تو رو می‌بینم، حس می‌کنم چادرت رو درآوردی و گذاشتی توی کیفت. اصلاً نمیتونم باور کنم كه تو چادری نیستی! و همین حرف‌ها هم خیلی انگیزه‌ام رو برای چادر پوشیدن بیشتر می‌کرد؛ اما همیشه به یک دلیلی، عقب می‌انداختم. مثلاً اون موقع می‌گفتم كه الان اگه چادری بشم، همه میپرسن چرا چادری شدی و خب واقعاً حوصله جواب دادن به این سوال رو برای کسانی که می‌دونستم اصلاً سر در نمیارن نداشتم، یا اینکه با چادر چه جوری برم پای تخته؟ و یا بهانه‌های دیگه. وقتی دانشگاه تموم شد، به مادرم گفتم كه برام چادر بدوزین، ولی بازم عقب می‌انداختمش، انگار می‌ترسیدم که نتونم دووم بیارم و اصلاً دوست نداشتم که بعد از چادری شدن، چادرم رو بردارم. چون بدتر از هرچیزی، این یک تبلیغ منفی برای چادر بود.

تا اینکه یک بار توی یک برنامه، یک خارجی تازه مسلمان شده رو نشون دادن که بعد از اینکه با اسلام آشنا شده بود، با حجاب شده بود؛ نماز می‌خوند؛ همه دستورات اسلام رو اجرا می‌کرد، ولی مسلمان شدنش رو هی عقب می‌انداخت. می‌گفت شاید نتونم، آمادگیش رو ندارم. بعد دوست مسلمانش بهش گفت: الان دلیل مسلمان نشدنت چیه؟ اونم دلیل خاصی نداشت و دوستش گفت: پس با من بگو و شهادتین رو ادا کرد. این دقیقاً مشکل من بود، منم فقط باید شروع می‌کردم.

روز بعد، چادر رو پوشیدم و دیگه بر نداشتم. حالا فهمیدم که بیشتر اون القائات، شیطانی و بی‌دلیل بود. همه اطرافیانم، راحت این قضیه رو پذیرفتن. روی نیمکت و تو کلاس نشستن، چندان سخت نیست و مهم‌تر از همه، هر لباسی که دوست دارم بدون نگرانی می‌پوشم و امنیتم هم خیلی بیشتر شده، چون بر خلاف چیزی که خیلی‌ها فکر می‌کنن، آدم‌ها و مخصوصاً مردها (به جز یک اقلیت خاص) با هر عقیده‌ای، برای خانم‌های باحجاب و چادری که به چادرشون اعتقاد دارن (و این اعتقاد کاملاً از رفتار آدم‌ها قابل تشخیصه) احترام خاصی قائلند.

بعد این قضیه، یک چیز مهمی رو فهمیدم. اگه آدم بدونه چرا یک کاری رو انجام میده، هر چند هم که سخت باشه، به نظرش آسون میاد؛ ولی اگه آدم ندونه چرا یک کاری رو انجام میده، هر چقدر هم ساده باشه، براش سخته.

یک نکته جالب، من چادرم رو خیلی دوست دارم یعنی خود چادرم رو فی نفسه، وقتی کثیف یا چروک میشه، براش ناراحت میشم. راستش روم نمی‌شد این رو به کسی بگم. فکر می‌کردم مسخره است، تا اینکه یکی از دوستام -که یک بار ازم پرسیده بود تو که همیشه تو مسایل دینی دنبال بهترینی (این رو خودم بهش گفته بودم) پس چرا چادر نداری؟- وقتی چادری شدم، بهم گفت: اون موقع به خودم گفتم هنوز عشق چادر تو دلت نیفتاده و من تازه فهمیدم كه واقعاً این احساسی که به چادرم دارم، یک ودیعه الهیه. جالب اینجاست که اون چادری رو که قبلاً داشتم و یک جاهایی می‌پوشیدم دوست ندارم؛ فقط چادری رو که بعد از چادری شدنم دوختم خیلی دوست دارم. تبیان

تعداد بازدید از این مطلب: 75
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


علل بدحجابی
 
علل بدحجابی
علل بد حجابی عبارتند از:

1-دوری از یاد خدا
یکی از راه هایی که سبب تقویت و تثبیت ایمان می شود و سیر قلبی انسان را به سوی معبودش سرعت می بخشد، ذکر است. ذکر به معنای یادآوری (حضور معنی در نفس)، در مقابل نسیان و غفلت آمده است. خداوند پیامبرش را «مُذَکِّر» یعنی تذکردهنده لقب داده است: «اِنَّما انت مُذَکِّرٌ، لَستَ علیهم بِمُصَیطِر»1.)

انسان در ذات خود مشتاق ارتباط با خداست. برای همین است که از یاد و انس با او لذت می برد، ولی گاهی به غفلت یا فراموشی مبتلا می شود که نیاز به یادآوری دارد.

بی حجابی نتیجه غفلت از یاد خداست وغفلت ازیاد خدا همراه شدن با شیطان است «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانًا فَهُوَ لَهُ قَرینٌ؛(2) هر آن که از یاد خدا روی گرداند شیطان همراه او خواهد شد».

اگر در جامعه ای یادخدا کمرنگ بشودآن جامعه راحت تن به گناه وعصیان می دهدوافراد آن جامعه در مقابل گناه سست میشوند وشیطان دل آنها را تسخیر خود میکند وفرقی برای آن شخص نمی کند که با بدن عریان بیرون بیاید یا اینکه بدحجاب باشد چون او همراه وهمنوا با شیطان است خداوند در قرآن کریم سوره حشر می فرماید :ولا تکونو کالذین نسواالله(3)

((واز کسانی نباشید که به کلی خدا رافراموش کردند ))

هرکسی که خدا رافراموش کند چندعلائم دارد 1- انساهم انفسهم خود فراموش می شود برای اوتفاوتی نمی کند با ابن زیاد باشد یا دنبال عمربن سعد حضرت ((امام خمینی (ره) در تفسیر این آیه می فرماید اگر کسی خدا را فراموش کرد خدا اورا به خودش واگذار میکند )) در صبح عاشورا حسین بن على علیه السلام اولین خطبه ای که خواند این بود استحوذ علیکم الشیطان فانسکم ذکرالله(4)

حضرت تسخیر شدن قلبها بوسیله شیطان ورویارویی با اورا دوری از یادخدا معرفی می کند ولذا کسی که خدا را فراموش کند نور امام رانمی بیند نور دین را نمی بیند و گناه برای او به منزله عسل می ماند شیرینی گناه در دل او رسوخ میکند بی حجابی برای او فرهنگ میشود و چون ذکر خدا را فراموش کرده ونور خدا را نمی بیند اگر در جامعه زمان حسین بن علی (ع) 30هزار جمعیت با آن حضرت روبروشدندوپسر پیغمبر را یاری نکردند وخود حضرت وفرزندان ویاران باوفایش رابه شهادت واسارت کشیدند چیزی جز دوری از یاد خدا نبود 2-ارتباطش با قرآن اندک است3- نماز را با کسالت می خواند4- تعجیل برای گناه می کند یسارعون فی الاثم والعدوان (5)و.....5- حق پذیر نیستد

2- بی غیرتی مردان

از علل اصلی بدحجابی در جامعه بی غیرتی مردان در جامعه است بی غیرتی عبارت است کوتاهی در محافظت ازدین وعرض وناموس که یکی از صفات خبیثه انسان است وبه گونه ای است که انسان اگر غیرت نداشته باشد دین نداردومرد باید به مهم اهتمام شدید ورزد واز مسائلی که امنیت خانواده را مخدوش می سازد دور نگه دارد مرد در خانه به عنوان ستون وقوام خانواده می باشدیکی از مهمترین وظایف مرد در حیطه قوّامیت، حفظ امنیت اخلاقی خانواده است. همسر و فرزندی که نتواند در هجمه نگاههای تند و اغراض شوم دیگران به شوهر و یا پدرش پناه ببرد جداره مصونیتش نازک و شکننده خواهد شد. جداره ای که حفظ پوشش و رفتار مناسب از یکسو و محفوظ داشته شدن از اغراض شوم از سویی دیگر، ان را مستحکمتر میسازد

موسیقی و لهو و لعب نیز از عوامل مهم بی غیرتی است به گونه ای که در خانه ای که موسیقی نواخته یا شنیده شود غیرت از آنجا رخت برمی‌بندد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که چهل روز در خانه ای موسیقی نواخته یا شنیده شود شیطانی که قفندر نام دارد اعضایش را به اعضای صاحب خانه می‌مالد و در آن می دمد تا او را بی غیرت می‌کند تا آنجا که حتی اگر به زن و فرزندش تجاوز و یا نیت سوئی صورت گیرد از خود غیرتی عیان نخواهد ساخت (6)

. انسان این حالت را دارد که هر چه بیشتر در گرداب شهوات شخصی فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقی را از کف بدهد، احساس غیرت در وجودش ناتوان می گردد. شهوت پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفاده های دیگران قرار بگیرند رنج نمی برند و احیاناً لذت می برند و از چنین کارهایی دفاع می کنند.

برعکس، افرادی که با خودخواهی ها و شهوات نفسانی مبارزه می کنند و ریشه های حرص و آز و طمع و ماده پرستی را در وجود خود نابود می کنند و به تمام معنی انسان و انساندوست می گردند و خود را وقف خدمت به خلق می کنند و حس خدمت به نوع در آنان بیدار می شود، چنین اشخاصی غیورتر و نسبت به همسران خود حساستر می گردند. اینگونه افراد حتی نسبت به ناموس دیگران نیز حساس می گردند. یعنی وجدانشان اجازه نمی دهد که ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد(7).

حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به مردم عراق فرمود:"شنیده‌ام که زنان شما در راه‌ها و بازارها با مردان نامحرم به گفتگو می‌پردازند و شانه به شانه یکدیگر راه می‌روند!آیا حیا نمی‌کنید!".[ملا احمد نراقی، معراج السعاده، ص 163 )حال چه باید گفت در مورد اتفاقاتی که در جامعه بشری به وقوع پیوسته است و گروههایی با نامها و عناوین فریبنده همچون فمنیسم و دفاع از حقوق زنان، خانمها و نوامیس مردم را به انواع حیله­ها و ترفندها به انظار عمومی فراخوانده آنها را در میان مردان و جامعه­ای مسموم رها می­کنند تا دستان پلید عده­ای سودجو یا هوسران یا افرادی جاهل و غافل به بهره کشی از این مخلوقات لطیف و وزنه­های مؤثر اجتماع پرداخته، کیان خانواده را سست کنند و با شعارهای پوچ و دهان پُرکن، آبرو و حیثیت و قداست آنها را به باد اشتباهات خود دهند و گاهی با دادن اعلامیه­ها و بیانیه­هایی سعی در موجه جلوه دادن چهرۀ زشت و سودجوی خود برآیند؛ از وجدانهای بیدار که به غبار ندانم کاریها آلوده نشده­اند می­پرسیم آیا این امور با تعالیم اسلامی که زن را ریحانه حساب می­کند نه پهلوان]، سازگار است؟

3-عقده های روحی – روانی:

عقده های روحی – روانی یكی دیگر از عوامل بی حجابی زنان در جامعه می باشد . برخی از انسان ها در زندگی خود به نوعی كمبود عاطفی و شخصیتی دچار می شوند كه ممكن است از این موضوع بی اطلاع باشند و سعی دارند از راه های مختلف آنها را بر طرف كنند و خود را اشباع نمایند.كمبودهای عاطفی و شخصیتی می تواند دلایل متعددی داشته باشد . برخی از این كمبود ها ممكن است در كودكی از طرف والدین ایجاد شود و برخی دیگر می تواند در نوجوانی و جوانی از طرف اولیاء و مربیان جامعه ایجاد گردد . به هر حال دچار شدن به این گونه كمبودها می تواند عواقب بدی داشته باشد تا جایی كه انسان را تا مرز ورشكستگی درونی و باطنی پیش می برد.افرادی كه به این گونه بیماری و عقده روانی مبتلا می شوند ، سعی دارند با استفاده از شیوه های غیر عاقلانه و غیر منطقی آن را جبران كنند و در میان مردم جایگاهی برای خود دست و پا كنند ؛ چرا كه انسان دوست دارد همواره در میان مردم از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد و برای نیل به این هدف از دو راه استفاده می كند:

1- از راه های درست و منطقی همچون تحصیل علم ، ایمان ، تقوا ، فضایل اخلاقی و مكارم انسانی .

2- از راه های نا درست همچون بی حجابی وبدحجابی وبه روشهای گوناگون خود را نمایان ساختن تا زمانی که دیگران اورا در اجتماع بپسندندورضایت شخص حاصل شود.

در این آیه، علت اینکه کفار نماز را به مسخره می­گرفتند، سبکسری و نادانی آنها بیان شده؛ چون آنان به اعمال دینی و عبادت حقیقی نمی­توانند بنگرند و فواید آن را که انسان را به خدای متعال نزدیک کرده و تحصیل سعادت دنیوی و اخروی بوده، درک کنند. دومین آیه­ای که در این زمینه قابل استدلال است، مربوط به جریان حضرت موسی و ذبح گاو بنی­اسرائیل است که آنها این امر الهی را تمسخر می­دانستند:

«وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ­تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَتَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ­أَكُونَ مِنَ­الْجاهِلینَ»[9]

«و (به یاد آورید) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور مى‏دهد ماده گاوى را ذبح كنید (و قطعه‏اى از بدن آن را به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى كند و غوغا خاموش گردد.) گفتند: آیا ما را مسخره مى‏كنى؟ (موسى) گفت: به خدا پناه مى‏برم از اینكه از جاهلان باشم!»

این آیه نشان می­دهد که استهزا نمودن و مسخره كردن، كار افراد نادان و جاهل است که پیامبران الهی هرگز نادان و جاهل نبودند‏..به بازى گرفتن دیگران كار مردم پست و نادانان است؛ کسانی که جهل وجود آنان را فرا گرفته و موجب تمسخر دیگران شده که در حقیقت، جهالت به ارزش و مقام انسانیت دارند که نه به خود ارزش قائلند و نه به دیگران و در واقع به مقام انسانى احترام نمی­گذارند.

از جمله صفاتی که می­توان از قرآن برای جاهلان اخذ کرد، ناتوانی در برابر وسوسه­های شیطانی و شهوات است:

«قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنی‏ إِلَیهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی كَیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ­الْجاهِلینَ»10

«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوى آن مى‏خوانند! و اگر مكر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانى، بسوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!»

آیه بیان­گر اینست که کار زشت و گناه در محضر خداوند از کسانی سر می­زند که در جهل به سر می­برند؛ کسانی که از حقوق و حدود الهی غافلند؛

قلمرو شیطان در وجود بشر محدود است به نفوذ در اندیشه او، نه تن و بدن او. نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن. قرآن کریم این معانی را با تعبیرهای تزیین، تسویل، وسوسه و امثال اینها بیان می کند. اما اینکه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینکه تسلط تکوینی بر بشر داشته باشد؛ یعنی به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه قدرت شیطان خارج است. لذا شیطان انسان را به کاری اجبار نمی کند بلکه بشر را دعوت وسپس وسوسه می کندهر چه هست وسوسه است و دعوت است و تزیین و تسویل است.

خداوند درقرآن می فرماید : «یا ایها الذین امنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر(11)»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از گام های شیطان پیروی نکنید. هر کس پیرو گام های شیطان شود (گمراهش می سازد زیرا) او به فحشا و منکر فرمان می دهد و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود هرگز احدی از شما پاک نمی شد، ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند و خدا شنوای داناست.» انسان باید در هر حال از شیطان غافل نباشد ومتوجه آفات وخطرات در پیش روی خود باشد وگام به گام شیطان حرکت نکند کسی که در جامعه بی حجابی یا بدحجابی انجام میدهد از شیطان پیروی نموده وپشت سر اوحرکت میکند و در نهایت شخص را به فساد وفحشا فرمان می دهد مگر فضل ورحمت الهی شامل حال آن شخص شود انسان در هر سنی شیطان اورا دعوت به بدی وکار زشت می کند ولی در سنین جوانی بیشتر است تنها راه نجات از این وسوسه ها فقط تقوا است تقوا باعث دوری از گناه می شود.

لقمه حرام :

. خوردن لقمه حرام برافکار ،عقاید واعمل انسان تاثیر بسزایی دارد وراه سعادت وخیرورستگاری رابراومی بندد وچنان انسان در اثر لقمه حرام می لغزد که مانع پندپذیری از سوی بهترین افراد می شود وخویش را سرسپرده شیطان می کند .چشم ودل وگوش واندیشه آدمی را در مقابل حقیقت می بندد.

از نگاه دین اسلام و عقل سلیمِ آدمی، دوری نکردن از مال حرام در نیازهای مادّی زندگی مورد نکوهش بوده است، و اثرات سوئی بر جان و دل انسان گذاشته و بسیاری از گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد و لقمه حرام مثل آب آلوده که جسم را بیمار می‌سازد جان آدمی را آلوده می‌کند

قرآن کریم می فرماید: وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَیْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِیقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ(12)

«و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالى که مى‏دانید این کار، گناه وحرام است

لقمه حرام در اعمل ورفتار آدمیان به صورتهای متفاوتی بروز می نماید وبی حجابی وبدحجابی در جامعه یکی از نشانه های لقمه حرام است لقمه حرام آنچنان در زندگی او رسوخ نموده است که با دلایل واهی مانع رسیدن حق وحقیقت دراندیشه اومی شود.

آنانی که به دستور یزید به جنگ امام حسین (ع) برخاستند، به «حرام خواری» آلوده بودند.این حرام خواری، چشم ودل واندیشه ی آنان را در هم نوردیده ونقش حقیقت وصداقت را ازذهنشان زدوده بود. امام حسین (ع) در روز عاشورا كوشید تا با نصیحت وموعظه، لشكر عبیدالله بن زیاد را از زشتكاری شان آگاه كند واز ادامه ی راهی كه در آن لغزیده اند، باز دارد؛ اما آنان با غوغا و جنجال، مانع رسیدن صدای امام (ع) به گوش خود شدند. امام رو به آنان كرد وفرمود:» ادعوكم الی سبیل الرشاد فمن اطاعنی كان من المرشدین ومن عصانی كان من المهلكین و كلكم عاص لامری غیر مستمع قولی فقد ملئت بطونكم من الحرام وطبع علی قلوبكم ویلكم الا تنصتون الا تسمعون(13

شما را به راه رشد فرا می خوانم؛ هر كه اطاعتم كند، رستگار است وهر كه نافرمانی ام كند، در زمره ی هلاك شدگان قرار می گیرد. همه ی شما فرمان مرا سرپیچی می كنید، به سخنم گوش فرا نمی دهید؛ البته (حق دارید، چرا كه) شكم هایتان ازحرام پر شده است، درنتیجه خداوند بردل های شما مهر زده است (و هرگز حقایق رادرك نمی كنید) . شما چرا ساكت نمی شوید، چرا گوش نمی دهید ونمی شنوید؟ بنابراین لقمه حرام در زندگی انسان بسیار موثر است وباعث قساوت قلب وسیاهی دل می شود وکسی که قسی القلب ودلش سیاه شد مرتکب گناه می شود .

1) غاشیه: 22 و 23

2) (زخرف: 36

3) سوره حشر- آیه 19

(4)-مقتل مقرم / ۲۲۷ - ۲۲۸ و مقتل خوارزمى ۱ / ۲۵۳

(5)-مائده آیه 62

(6) (وسائل الشیعه (دوره 30 جلدی)، ج 17، ص 313

(7) ( شهید مطهری برگرفته از کتاب حجاب)

(8) مائده/58

(9) بقرة/67

(10) یوسف/33

(11) آیه 21 از سوره نور

(12) بقره، 188

(13) بحارالانوار، ج45، ص1

تعداد بازدید از این مطلب: 89
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ارواح خبیثه
ارواح خبیثه!

همه حتی غربی‌ها معترفند، نژادپرستی با تفکر صهیونیسم عجین شده است. جنایات تکان‌دهنده صهیونیست‌ها در غزه، صبرا، شتیلا یا محاصره ناجوانمردانه و 8 ساله غزه، چیزی کمتر از جنایت‌های داعش ندارد.

 

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس «کیهان» در ستون «یادداشت روز» خود به قلم «جعفر بلوری» نوشت:

شباهت‌های موجود در منطق رژیم صهیونیستی و تروریست‌های تکفیری (طالبان، داعش، القاعده و النصره و...) گاهی آنقدر زیاد و عملکردهای این دو  آنقدر شبیه به هم می‌شود که تشخیص آنها از یکدیگر حقیقتا سخت می‌شود. چنین شباهت‌های کم‌نظیری انسان را ناخودآگاه به یاد جمله معروف «یک روح در دو بدن» می‌اندازد. یافتن شواهد و قرائن برای اثبات این ادعا نیز کار زیاد سختی نیست. اظهارات، گزارش‌ها و خبرهایی که هراز چندگاهی از سوی رسانه‌ها و حتی مقامات صهیونیستی، آمریکایی یا سازمان ملل منتشر می‌شود، باور چنین ادعایی را راحت‌تر می‌کند. در این باره گفتنی‌هایی هست؛
1- گروه‌های تکفیری، روش خاص خود  را دارند. در منطق تکفیری‌های بی‌منطق، هر جنبنده‌ای مهدورالدم است مگر اینکه آنها تشخیص دهند که نیست. تکفیری‌ها پیرو  نوعی عقاید خاص شیطانی شبیه به «عقاید نژادپرستانه» هستند و با این عینک، به امور می‌نگرند. به اعتقاد این عده، تمام انسان‌ها، غیرخودی‌هایی هستند که حق حیات ندارند! تروریست‌های تکفیری، نه در کلام بلکه در عمل این عقاید را نشان می‌دهند. بسیاری از اعدام‌های وحشیانه و جنایت‌های تکان‌دهنده آنها نیز ریشه در همین اعتقادات عجیب «نژادپرست‌گونه» دارد.
 رژیم صهیونیستی نیز با کمی بالا و پایین، در حرف و عمل نشان داده، پیرو عقاید تقریبا مشابهی است. همه حتی غربی‌ها معترفند، نژادپرستی با تفکر صهیونیسم عجین شده است. جنایات تکان‌دهنده صهیونیست‌ها در غزه، صبرا، شتیلا یا محاصره ناجوانمردانه و 8 ساله غزه، چیزی کمتر از جنایت‌های داعش ندارد؛ دارد؟! صهیونیست‌های کودک‌کش با ارتکاب چنین جنایات وحشیانه‌ای عملا نشان داده‌اند، چیزی از تکفیری‌های آدم‌خوار کم ندارند. تک‌تک بندهای لایحه «کشور یهود» که چندی پیش از سوی کابینه نتانیاهو تصویب شد نیز به خوبی  وجود چنین منطقی را در روح خبیث صهیونیست‌ها عیان کرد.
این لایحه به قدری نژادپرستانه تنظیم شده که حتی، انتقاد تند برخی صهیونیست‌های دوآتشه مثل تزیپی لیونی را نیز به دنبال داشته است. طبق این لایحه، زبان غیریهودی از لیست زبان‌های رسمی حذف، شهروندی اعراب سلب و تمام افراد حتی اعراب، براساس قوانین یهودی (بخوانید صهیونیستی) مجازات می‌شوند!
براساس این لایحه، «فقط» یهودی‌ها حق داشتن حیات راحت را دارند و بقیه (مسیحی‌ها، مسلمانان و ...) شهروند درجه دوم و پایین‌تر محسوب شده و صهیونیست‌ها می‌توانند با آنها مثل یک انسان برخورد نکنند! درست مثل برخوردی که رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی از سال 1948 با سیاهان این کشور داشت. در حالی که «اقلیت سفیدپوستان» از بالاترین استاندارد زندگی قاره آفریقا -که برابر با سطح زندگی در کشورهای غربی جهان اول بود- برخوردار بودند، «اکثریت سیاه‌پوستان» از لحاظ هرگونه استانداردی همچون درآمد، تحصیل و حتی ورود به ادارات دولتی مورد تبعیض شدید قرار داشتند. دولت برآمده از آپارتاید که ریشه آن از سوی انگلیسی‌ها بنیانگذاری شد، میان یک سیاه‌پوست، هندی و یا رنگین‌پوست آفریقای جنوبی به مانند مردم کشورهایی همچون غنا و تانزانیا فرقی قائل نبود و با تمامی آنها به عنوان «شهروند درجه آخر» رفتار می‌کرد! مشابه این رفتارها را این روزها می‌توان در آمریکا و در برخورد پلیس نژادپرست این کشور با سیاهان نیز مشاهده کرد.
گزارش‌های متعددی که از مناطق تحت تصرف تکفیری‌ها در عراق و سوریه منتشر شده نشان می‌دهد، آنها نیز قوانین مشابهی برای اداره امور تصویب و به اجرا گذاشته‌اند. در قوانین من‌درآوردی داعش که به اصطلاح با نام «شریعت» تبلیغ می‌شود، با غیرتکفیری‌ها (و گاهی حتی با خود تکفیری‌ها) مثل انسان برخورد نمی‌شود و در بهترین حالت ممکن، با آنها به عنوان شهروندان درجه آخر رفتار می‌شود.
2- استفاده از تاکتیک وحشت، یکی دیگر از اشتراکات موجود بین این دو -رژیم صهیونیستی و تکفیری‌ها- است. تکفیری‌ها با استفاده از این روش اولا سعی می‌کنند ضعف و ناتوانی‌های خود را بپوشانند و ثانیا به دنبال کشتن روحیه حریف هستند. این گروه تروریستی پیشروی‌های اولیه خود در عراق را نیز مرهون استفاده از همین تاکتیک بود نه قدرت. داعش بسیاری از روستاهای تحت اشغال خود را به همین شکل به چنگ آورد؛ یعنی وقتی وارد این مناطق می‌شد، با خانه‌های خالی از سکنه مواجه می‌گردید! انتشار تصاویر وحشتناک از بریدن سر زنان و کودکان، تکه تکه کردن افراد، به صلیب کشاندن اجساد، آتش زدن اسرا، استفاده از سلاح‌های شیمیایی و گازهای کشنده و... همه و همه در همین راستا صورت می‌گیرد. یعنی ایجاد رعب و وحشت برای پیشروی در اهداف.
رژیم صهیونیستی اما، همین تاکتیک را به شکلی مدرن‌تر و صد البته گسترده‌تر به کار می‌گیرد. استفاده از سلاح‌های غیرمتعارف مثل بمب‌های فسفری یا میخی، شکستن دست‌های نوجوانان فلسطینی با سنگ، ریختن بیش از 10هزار تن بمب بر سر بی‌دفاع‌ترین مردم در متمرکزترین نقطه جهان به لحاظ جمعیت،  هدف قراردادن عمدی مدارس مملو از دانش‌آموزان (حتی مدارس سازمان ملل)، و... تنها گوشه کوچکی از جنایات بزرگ صهیونیست‌هاست که در چارچوب همین تاکتیک وحشت صورت گرفته‌اند. این گونه وحشیگری‌ها البته، می‌تواند نتیجه وحشت نیز باشد!
3- شباهت جالب دیگر به خاستگاه فکری و جغرافیایی این دو باز می‌گردد. هم رژیم صهیونیستی و هم تکفیری‌ها از داشتن مرزهای رسمی و بین‌المللی، هویت و قانون اساسی محروم و در یک کلام، متشکل از گروه‌هایی مزدور از گوشه و کنار جهانند که به امید تشکیل «سرزمین موعود» در حال اشغالگری و جنایتند.
4- همکاری‌های نزدیک بین رژیم صهیونیستی با تروریست‌های تکفیری، سوای اینکه می‌تواند حاصل مواجهه این دو با دشمنی مشترک باشد، می‌تواند نتیجه همین شباهت‌های مبنایی نیز باشد. به قول روان‌شناسان، «شباهت‌های فردی از عوامل مهم و تاثیرگذار در نزدیکی افراد به هم می‌باشند و انسان‌ها اغلب عاشق افرادی می‌شوند که در زمینه‌های مختلف فکری، ارزشی، نگرشی، اعتقادی، مذهبی، ذهنی و ...با آنها همسانی و تشابه داشته باشند.»
وجود همکاری بین این دو، حقیقتی است که حتی سازمان ملل هم در گزارش تازه خود به آن اذعان کرده است. در مجموعه‌ گزارشهای ارائه شده به شورای امنیت توسط نیروی ناظر سازمان ملل، مواردی ذکر شده که نشان می‌دهد در حد فاصل مارس 2013 تا دسامبر 2014م، رژیم صهیونیستی با تروریست‌های تکفیری در بلندیهای جولان همکاری کرده است. طبق این گزارش، رژیم صهیونیستی بین گروه‌های نظامی و شبه‌نظامی که علیه دولت سوریه می‌جنگند از جمله ارتش آزاد، النصره یا داعش تفاوتی قایل نشده و به آنها کمک می‌کند. سازمان ملل گزارش داده است که مخالفان دولت بشار اسد به طور پراکنده در خط آتش‌بس در مجاورت محل نیروهای سازمان ملل با نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی در تعامل بوده‌اند. ( بند 6 گزارش 4 دسامبر 2013 تا 10 مارس 2014)
معالجه تروریست‌های تکفیری در بیمارستان‌های رژیم صهیونیستی، اظهارات متقابل مقامات دو طرف در خصوص اینکه، هیچ یک قصد جنگ با دیگری را ندارند، حمایت‌های نظامی، مالی و لجستیکی از تکفیری‌ها و ... همه و همه نشانه‌های اظهر من الشمسی هستند که فریاد می‌زنند، تکفیری‌ها و صهیونیست‌ها یک روح هستند در دو بدن؛ البته از نوع خبیث آن!

تعداد بازدید از این مطلب: 77
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


9دی روزدفن فتنه

9 دی روز دفن فتنه


فتنه 88 که بر اساس نقشه بیگانگان و عناصر داخلی آنان در کشور براه افتاد؛ بعد از حرمت شکنی روز عاشورا و با اعتراض و بیداری توده های ملت ایران در روز نهم دی ماه خاموش گردید. و نهم دی روز به پاخواستن ملت برای حمایت از ارزش های دینی خود، در تاریخ ایران برای همیشه ثبت شد.

میرحسین موسوی و فرقه‌ سبز وی كه از 23 خرداد 88 به مناسبت های مختلف در اعتراضاتی فاقد منطق نسبت به نتایج انتخابات، معترض بودند

پس از حوادث تلخی كه در روز قدس(روزه خواری و بی احترامی به ماه مبارك رمضان همراه با شعار نه غزه نه لبنان)، 13 آبان(سر دادن شعار مرگ بر روسیه به جای مرگ بر آمریكا) و 16 آذر(اهانت دردناك به تمثال مبارك نایب امام زمان(عج) و احیاگر اسلام حضرت امام خمینی) آفریدند، فاجعه بزرگ و تلخ 6 دی(روزعاشورا) را آفریدند. آنها در این روز عظیم كه روز عزای تمام عالم در سوك شهادت مظلومانه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفای شان است، مرحله بعدی قداست‌شکنی خود را که در دوره  2 خرداد و پس از آن، به صورت تئوریک در قالب جملاتی چون «عاشورا نتیجه تندروی پیامبر و علی در جنگ بدر بود»؛ «عصمت پیامبر و اهل‌بیت زیر سوال است»؛ «جایگاه الهی برای اهل‌بیت، ناشی از تفکر شیعه غالی است»؛ «من حتی امام حسین را هم استیضاح می‌کنم» و «سوك حسین، مانند سوك سیاوش است» ظاهر نموده بودند، این بارعملا با به آتش کشیدن خیام عزاداری اهل‌بیت علیهم السلام، جسارت شنیع به پرچم‌های منقش به نام مبارک حضرت سید‌الشهدا(ع) و حضرت ابوالفضل‌العباس(ع)، حمله به عزاداران و نمازگزاران ظهر عاشورا و سنگ باران و آجرباران كردن آنها، چادر كشیدن از سر زنان محجبه ای كه به هیئات عزاداری سید و سالار شهیدان می رفتند و بر زمین كوفتن و زخمی كردن آنها و هلهله و شادی و زدن بوق‌های ممتد، آن کردند كه همگان می دانند.

 اینها به‌زعم خود می‌خواستند در عاشورا، کار نظام را یکسره کنند و با بلاهت تمام، تصور می‌کردند مردم ولایتمدار ایران هم راضی به اهانت به امام غریبشان هستند!! آن افراد ضد ارزش های ملت به ولایت فقیه جسارت ها روا داشتند و مذبوحانه به عمود خیمه انقلاب اسلامی با شعارهای شان توهین می كردند.

عزاداری اهل‌بیت علیهم السلام، جسارت شنیع به پرچم‌های منقش به نام مبارک حضرت سید‌الشهدا(ع) و حضرت ابوالفضل‌العباس(ع)، حمله به عزاداران و نمازگزاران ظهر عاشورا و سنگ باران و آجرباران كردن آنها، چادر كشیدن از سر زنان محجبه ای كه به هیئات عزاداری سید و سالار شهیدان می رفتند و بر زمین كوفتن و زخمی كردن آنها و هلهله و شادی و زدن بوق‌های ممتد، آن کردند كه همگان می دانند

محمدمحسن سازگارا، پادوی دفتر جورج دبلیو. بوش، رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده، پیش از «عاشورای سبز»(!) درباره برنامه‌های فرقه موسوی می‌گفت: «روز عاشورا، یک مسیر واحد در هر شهر قرار است اعلام شود، تا همه ما آنجا برویم و جمعیت میلیونی[!] خود را نشان دهیم. همچنین از ظهر عاشورا تا شام غریبان در خیابان‌ها نشسته و با یک بسیج عمومی دست به تعطیلی[!] عمومی در کشور می‌زنیم».  روز عاشورا که همیشه تعطیل است و جمعیت میلیونی معترضان سبزپوش نیز به هزار نفر هم نمی‌رسید؛ اینها از نشانه‌های حماقت ذاتی دشمنان این ملت است که دچار خودبزرگ‌بینی‌اند.  اما آیا واقعا طراحان این سناریوی كثیف و فجیع، خشم مقدس عزاداران حسینی را نادیده گرفته بودند؟ این حرکات مذبوحانه شکنندگان حرمت امام مظلوم(ع) البته در میان فرقه دستساز انگلستان «وهابیت صهیونیستی»، خوشبینانه_ابلهانه_ با توهم سقوط نظام تصور شد!

روزنامه وهابی «الحیات» عربستان كه البته در بیروتمنتشر می شود، با ذوق‌زدگی از اهانت عده‌ای اراذل و اوباش نوشت: «آشکار است نظام شیعه ایران در حال سرنگونی است و هیچ گزینه‌ای جز تسلیم در برابر مخالفان، پیش ‌رو ندارد»(!) روزنامه «ریاض» چاپ سعودی نیز به انعکاس اهانت به حضرت سیدالشهدا(ع) در تهران پرداخت و مدعی درگیری میان شیعیان بر سر اعتقادات شد! اما حماسه عظیم و 50 میلیونی «9 دی» تومار این توهمات را با شدت تمام در هم پیچید؛ این روز هم از نظر کمیت و هم از حیث کیفیت، بی‌شک پرشورترین روز تاریخ جمهوری اسلامی بود. این راهپیمایی، آنچنان عظیم بود که سران فتنه دست و پای خود را گم کردند و با وجود درک اندکشان از معادلات سیاسی، متوجه شدند هرگاه این مردم حس کنند فرد یا جریانی اعتقادات‌شان را آماج اهانت‌های خود قرار داده‌اند، با حضور میلیونی،‌ مهر «باطل شد» بر پیشانی آنها می‌زنند. 9 دی همه ایرانیان آمدند. آنها آمدند تا باز هم بگویند و فریاد كنند،‌اهل كوفه نیستند. آمدند به حرامیان ثابت كنند هرگز حاضر نیستند لحظه ای از امام حسین(ع) و رهبر حسینی شان جدا شوند. 9 دی روز تولد مجدد انقلاب بود؛ در این روز انقلاب اسلامی بار دیگر عزت و شكست ناپذیری اش را به رخ كسانی كشید كه در خواب های پریشان و بی تعبیرشان، سقوطش را می دیدند!! عشق حسین علیه السلام كه در دلهای ملت بصیر ایران موج می زد، در نهم دیماه كاری با توطئه گران و فتنه جویان كرد كه هرگز آن را فراموش نخواهند كرد. 9 دی روز تثبیت مجدد انقلابی شد كه دلهای مستضعفان و آزادگان دنیا برایش می تپد؛ دلهایی كه 8-7 ماه با نگرانی حوادثی را كه عده ای پشیمان از انقلاب كه سجده شان دیگر به جای آنكه برای خدا باشد، برای كاخ سیاه شیطان بزرگ در واشنگتن بود،آفریدند دنبال می كرد. و در پایان، 9 دی روز زمینه ساز بیداری اسلامی منطقه و واژگونی عمال دست نشانده آمریكا و رژیم صهیونیست شد.

شایسته است در خاتمه بخشی از فرمایشات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را درباره این روز حماسی و تاریخی؛ یوم الله 9 دی آورده و مطلب را با این فرمایشات گهربار، متبرك كنیم.

روزنامه وهابی «الحیات» عربستان كه البته در بیروتمنتشر می شود، با ذوق‌زدگی از اهانت عده‌ای اراذل و اوباش نوشت: «آشکار است نظام شیعه ایران در حال سرنگونی است و هیچ گزینه‌ای جز تسلیم در برابر مخالفان، پیش ‌رو ندارد»(!)

* در شرایط فتنه، كار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را همیشه تمام می كند؛ هیچ وقت نمی گذارد مردم از خداى متعال، طلبكار باشند و بگویند تو حجت را براى ما تمام نكردى، راهنما نفرستادى، ما از این جهت گمراه شدیم. مهم این است كه انسان این مجاهدت را بكند. این مجاهدت به نفع خود انسان است؛ خداى متعال هم در این مجاهدت به او كمك میكند. 19 دىِ مردم قم در سال 56 از این قبیل بود، 9 دىِ آحاد مردم كشور(سال 88) از همین قبیل است. حركت عظیم روز چهارشنبه‌ نهم دى ماه حجت را بر همه تمام كرد. 9 دى با 10 دى فرقى ندارد؛ این مردمند كه ناگهان با یك حركت كه آن حركت برخاسته از همان عواملى است كه نوزدهم دىِ قم را تشكیل داد؛ یعنى برخاسته از بصیرت است، از دشمن‌‌‌‌‌شناسى است، از وقت‌‌‌‌‌شناسى است، از حضور در عرصه‌ مجاهدانه است، روز 9 دى را هم متمایز می كنند. روز 9 دىِ در تاریخ ماند؛ این هم یك روز متمایزى شد. شاید به یك معنا بشود گفت كه در شرائط كنونى كه شرائط غبارآلودگىِ فضاست، این حركت مردم اهمیت مضاعفى داشت؛ كار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف این قضایا فكر میكند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن على علیه السّلام را مى‌‌‌بیند. این كارها كارهائى نیست كه با اراده‌‌‌‌ امثال ما انجام بگیرد؛ این كار خداست، این دست قدرت الهى است؛ همان طور كه حضرت امام رحمة الله علیه در یك موقعیت حساسى كه من بارها این را نقل كرده‌‌‌‌ام  به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهى را در پشت این قضایا دیدم». درست دید آن مرد نافذِ بابصیرت، آن مرد خدا.

فرمایشات در دیدار مردم قم/ 19 دیماه 88***

* اگر آمریكائى‌ها و انگلیسى‌ها و صهیونیست ها، (در دوران فتنه) می توانستند نیرو وارد خیابان هاى تهران بكنند، یقین بدانید می كردند. اگر برای شان امكان داشت كه با حضور وابستگان و مزدوران خودشان از خارج، عرصه را آنچنان كه می خواهند، هدایت كنند، می كردند. منتها می دانستند این كار به ضررشان تمام می شود. تنها كارى كه می توانستند بكنند، این بود كه در صحنه‌ تبلیغات، در صحنه‌ سیاست جهانى، از آشوبگر، از اغتشاشگر حمایت كنند. رؤساى جمهور كشورهاى مستكبر در این قضیه وارد میدان شدند؛ اغتشاشگران خیابانى و خرابكارانى را كه با آتش زدن می خواهند موجودیت خودشان را نشان بدهند، ملت ایران نامیدند؛ شاید بتوانند اوضاع را آنچنان كه طبق میل خودشان است، در افكار عمومى دنیا و كشورمان تصویر و ترسیم كنند؛ اما شكست خوردند. قوى‌ترین و آخرین ضربه را ملت در روز 9 دى و 22 بهمن وارد كرد. كار ملت ایران در 22 بهمن، كار عظیمى بود؛ 9 دى هم همین جور. یكپارچگى ملت آشكار شد. همه‌ كسانى كه در عرصه‌ سیاسى به هر نامزدىرأى داده بودند، وقتى دیدند دشمن در صحنه است، وقتى فهمیدند اهداف پلید دشمن چیست، نسبت به آن كسانى كه قبلاً به آنها خوشبین هم بودند، تجدید نظر كردند؛ فهمیدند كه راه انقلاب این است، صراط مستقیم این است.

فرمایشات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه آلاف التحیة و الثناء/ اول فروردین 1389***

* راهپیمائى مردم در 22 بهمن با همه‌ عظمتى كه دارد یك كار متعارف است، یك كار روان‌شده است، شناخته‌شده است، توقع است كه انجام بگیرد و انجام می گیرد؛ 23 تیر در سال 78، یك كار متعارف نبود، یك كار متوقع نبود؛ كار 9 دى ماهِ هم همین جور بود. شناختن موقعیت، فهمیدن نیاز، حضور در لحظه‌ مناسب و مورد نیاز؛ این اساس كار است كه مؤمن باید این را هم با خود همراه داشته باشد تا بتواند وجودش مؤثر بشود؛ آن كارى را كه باید انجام بدهد، بتواند انجام بدهد. یكى از قله‌هاى فراموش نشدنى، 9 دى بود.

در شرایط فتنه، كار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را همیشه تمام می كند؛ هیچ وقت نمی گذارد مردم از خداى متعال، طلبكار باشند و بگویند تو حجت را براى ما تمام نكردى، راهنما نفرستادى، ما از این جهت گمراه شدیم. مهم این است كه انسان این مجاهدت را بكند. این مجاهدت به نفع خود انسان است؛ خداى متعال هم در این مجاهدت به او كمك میكند

فرمایشات در دیدار اعضای شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى/ 29 دیماه 88***

* روز نهم دى شما دیدید در این كشور چه اتفاقى افتاد و چه حادثه‌اى پیش آمد. دشمنان انقلاب كه همیشه سعى می كنند  راهپیمائى‌هاى میلیونى را بگویند چند هزار نفر آمده‌اند - تحقیر كنند، كوچك كنند - اعتراف كردند و گفتند در طول این بیست سال، هیچ حركت مردمى‌اى به این عظمت در ایران اتفاق نیفتاده است؛ این را نوشتند و گفتند. آن كسانى كه سعى در كتمان حقایق درباره‌ جمهورى اسلامى دارند، این را گفتند. علت چیست؟ علت این است كه مردم وقتى احساس می كنند دشمن در مقابل نظام اسلامى ایستاده است، مى‌آیند توى میدان. این حركتِ ایمانى است، این حركتِ قلبى است؛ این چیزى است كه انگیزه‌ خدائى در آن وجود دارد؛ دست قدرت خداست، دست اراده‌ الهى است؛ این چیزها دست من و امثال من نیست. دل ها دست خداست. اراده‌ها مقهور اراده‌ پروردگار است. وقتى حركت خدائى شد، براى خدا شد، اخلاص در كار بود، خداى متعال اینجور دفاع می كند. لذا می فرماید: «انّ اللَّه یدافع عن الّذین آمنوا».

فرمایشات در دیدار فرمانده و پرسنل نیروى هوایى ارتش جمهوری اسلامی ایران/ 19 بهمن 88 ***

محمدمهدی تقوی

تعداد بازدید از این مطلب: 60
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفات الهی درقران کریم


صفات الهی در قرآن کریم یکی از راه های شناخت خداوند، نگرش از منظر صفات الهی است؛ ولی در این راه باید با دقت گام برداریم، تا از خطر تشبیه و تنقیص در امان بمانیم. خدای سبحان در آیه 180 سوره اعراف، صفات و اسمای حسنی را برای خود ثابت می کند و مردم را برای خواندن آن ها دعوت می نماید و می گوید:
« و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها و ذروا الذین یلحدون فی اسمائه»؛ و برای خداوند نام های نیکی است. خدا را با آن نام ها بخوانید و کسانی را که اسمای خدا را تحریف می سازند، رها سازید.
هم چنین در آیه 11 سوره شوری، هرگونه مثلیت و تشبیه را از خداوند نفی می کند و می فرماید: «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» همانند او چیزی نیست و او شنوا و بیناست.
همین مطلب از آیه 74 سوره نحل و آیه 4 سوره اخلاص نیز استفاده می شود. متکلمان، صفات الهی را به لحاظ های گوناگون تقسیم کرده اندـ؛ برای نمونه اگر صفات از ذات انتزاع شوند، صفات ذاتیه نام دارند که به دو دسته صفات ثبوتیه یا جمالیه، مانند علم و قدرت، و صفات جلالیه یا سلبیه، مانند جهل و عجز، تقسیم شده اند: و اگر صفاتی از نسبت ذات به افعال انتزاع شوند، یعنی به افعال خداوند ارتباط پیدا کنند، صفات فعلیه نامیده می شوند؛ مانند خالق و رازق و غیره... .

فرق اسم و صفت

اسم در لغت و عرف به معنای لفظ دال بر شخص یا شئ است.
اسم در اصطلاح اهل معرفت به معنای ذات با تعیّن خاص است؛ یعنی ذاتی که صفتی از صفات یا همه صفات او مورد نظر باشد، اسم در این اصطلاح از سنخ وجود خارجی و عینی است و از مقوله لفظ نیست، چنین اسمی خود دارای اسم است و مفهوم دال بر آن را اسم اسم الاسم می نامند.
«الله» برترین نام از نام های ذات مقدس است که هستی صرف و جامع و مبداء تمام کمالات وجودی و منزه از هر نقصی می باشد و چون آن ذات مقدس جامع همه اسمای حسنا و صفات نیکو است، گفته می شود «الله» اسم ذاتی است که جامع همه کمالات است و در غیر این صورت اشتمال بر کمالات در معنای این کلمه مأخوذ نیست.
«الله» اسم خاص خداوند است که جامع همه صفات جلالی و جمالی می باشد و تنها بر خداوند متعال اطلاق می شود، به همین خاطر لفظ جلاله «الله» موصوف همه اسمای حسنای خداوند قرار می گیرد، ولی خود، صفت هیچ اسمی واقع نمی شود، بر این اساس گفته می شود که الله اسم ذات و دیگر اسم های خداوند متعال نام های صفات او هستند.1
در منابع کلامی اصطلاح صفات الهی رواج بیشتری دارد، این تعبیر گاه با اسماء به کار می رود و در این کاربرد مقصود «عالم» «علیم» «قادر» «مرید» و ... در زمره صفات و اسمای الهی جای می گیرند. گاه نیز تفاوتی بین معنای این دو اصطلاح در نظر گرفته می شود که بر اساس آن، مفاهیم «علم» «قدرت»، «حیات» و ... از صفات خداوند و مفاهیم «عالم» «علیم» و «قدر»، «حی» و ... از اسمای باری تعالی به شمار می آید.
در این میان اصطلاح دیگری نیز وجود دارد که طبق آن مقصود از «اسم» واژه ای است که به عنوان اسم خاص «علم» بر خدا دلالت می کند و صفت لفظی است که از اوصاف الهی حکایت دارد، بنابر این، اصطلاح تعداد اسمای الهی بسیار اندک است و تنها شامل الفاظی مانند «الله» در زبان عربی و «خدا» در زبان فارسی می گردد، ولی صفات خداوند فراوانند و واژه هایی چون عالم، حی، مرید، قادر و ... همگی از اوصاف به شمار می آیند.
به هر حال مقصود از صفت در این نوشتار مفهومی است که به خدا نسبت داده می شود و بر ذات الهی حمل می گردد.2
دو مباحث کلمی، به طور معمول صفات الهی را از چند جهت طبقه بندی می کنند و بر هر یک از اقسام آن نام خاص را می گذارند. از این رو به صورت مختصر به تقسیم بندی صفات الهی اشاره می شود.
الف) صفات ثبوتی و سلبی، صفات ثبوتی: صفات ثبوتی بیان گر بعدی از ابعاد کمالی خداوند است و از ثبوت واقعیتی در ذات الهی حکایت می کند، اما صفات سلبی حاکی از سلب نوعی نقص و مفهوم عدمی از ذات خداوند است.
ب) صفات ذاتی و صفات فعلی: صفت ذاتی، با لحاظ یکی از کمالات خداوند، از ذات الهی انتزاع می گردد و بر آن حمل می شود مثلا یکی از کمالات الهی توانایی خداوند بر انجام هر کاری است، ذهن با توجه به این کمال وجودی، مفهوم «قدرت» را انتزاع می کند و آن را به ذات واجب الوجود نسبت می دهد.
از سویی دیگر صفت فعلی، مفهومی است که از وجود رابطه خاص بین ذات الهی و موجودی دیگر گرفته می شود، مثلا خداوند رابطه ایجادی خاص با موجودات دیگر دارد و آن ها را از حالت معدومیت خارج ساخته به آنان وجود می باشد، با توجه به این رابطه خاص، ما مفهوم «خلق» (آفریدن) را به خدا نسبت می دهیم و او را خالق و آفریدگار می خوانیم.
ج) صفات نفسی و اضافی؛ صفات نفسی آن دسته از اوصاف اند که مفاهیم آن ها مشتمل بر اضافه و نسبت به غیر نیست اما صفات اضافی به لحاظ مفهومی، بر نوعی «اضافه» به غیر مشتمل است، مثلا حیات، صفتی نفسی است اما علم، قدرت و اراده اوصافی اضافی اند، زیرا مفهوم علم بر اضافه بر شئ، دیگر یعنی «معلوم» مشتمل است و در مفاهیم قدرت و اراده نیز اضافه به «مقدور» و «حرام» نهفته است.
د) صفات ذاتی و خبری: این تقسیم بندی به اهل حدیث اختصاص دارد. مقصود از صفات ذاتی در این جا صفتی است که بر کمالات ذات واجب تعالی دلالت دارد، در مقابل صفت خبری آن است که در متون دینی (قرآن و روایات) به خداوند نسبت داده شد و اگر معنای ظاهری آن در نظر گرفته شود، مستلزم تجسم خدا و مشابهت او با مخلوقات مادی خویش خواهد بود.

توقیفی بودن اسماء و صفات الهی

گروهی از متکلمان اسلامی قائل به توقیفی بودن اسماء و صفات الهی هستند، یعنی باید صرفا آن چه در قرآن و روایات معتبر به عنوان نام یا صفت خدا وارد شده است اکتفا کرد.
گروهی دیگر معتقدند که اسماء و صفات الهی توقیفی نیست مشروط به آن که به کار بودن صفت یا اسمی که در قرآن و روایات نیامده مستلزم نقص و محدودیت برای خداوند نشود.
قائلان به توقیفی بودن به دلایلی نقلی از جمله آیه 180 از سوره اعراف تمسک کردند که می فرماید: «و نام های نیکو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آن ها بخوانید و کسانی که را که در مورد نام های او به کژی می گرایند رها کنید، بزودی به (سزای) اعمال خود کیفر خواهند یافت».
ولی واقعیت آن است که از نظر عقلی مالامی که اسمه یا صفتی مستلزم نقص و محدودیتی برای ذات مقدس خداوند نشود اطلاق اسم یا صفت بر خداوند محدود به قرآن و روایات اسلامی نمی شود.3
بی تردید شناخت کامل کند ذات الهی برای انسان ممکن نیست.4 و تنها راه عمومی شناخت خدا، معرفت اسماء و اوصاف اوست از این رو قرآن کریم یکی از مهمترین اهداف خود را اصلاح، تعمیق و گسترش شناخت انسان از خدا می داند و در آیات متعددی از اوصاف الهی سخن می گوید: با این حال شناخت خداوند متعال از رهگذر اوصاف راهی دشوار و پر خطر است و باید دقیق و محتاط بود؛ زیرا اندک لغزشی ممکن است گمراهی و انحراف را به دنبال داشته باشد.
به هر حال قرآن کریم در سوره ها و آیات متعدد صفات ثبوتیه و سلبی و ... خداوند متعال را یادآوری کرده است: از جمله در سوره حدید به برخی از صفات الهی اشاره کرده و می فرماید: «هو الاول و الآخر و الظهر و البطن و هو بکل شیء علیم»؛5 اول و آخر و پیدا و پنهان اوست؛ و او به هر چیزی داناست.»
در آیه یاد شده به پنج صفت از صفات الهی که عبارتند از اول، آخر، ظاهر، باطن و علیم بودن خداوند اشاره شده است.
قرآن کریم در سوره حشر نیز به تعدادی از صفات خداوند متعال اشاره کرده و می فرماید: «هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم ـ هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المومن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون ـ هو الله الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی السماوات و الأرض و هو العزیز الحکیم»6 او خدایی است که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است، و او رحمان و رحیم است، و خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزه است، به کسی ستم نمی کند، امنیت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکست ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می کند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزه است، از آن چه شریک برای او قرار می دهند، او خداوندی است خالق، آفریننده ای بی سابقه و صورتگری (بی نظیر)، برای او نام های نیک است، آن چه در آسمان ها و زمین است تسبیح او می گویند، و او عزیز و حکیم است.7

بنابر این برخی از صفات الهی که در قرآن آمده عبارتند از:

بارّ، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر، اله، احد، صمد، اول، آخر، السمیع، البصیر، القدیر، القادر، العلی، الاعلی، البدیع، الاکرم، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحق، الحسیب، الحمید، الرب، الرحمن، الرحیم، الرازق، الرقیب، الرؤف، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبار، المتکبر، الشهید، العفو، الغنی، الفاطر، الفتاح، الملک، القدوس، القوی، القریب، القیوم، المجید، المولی، المحیط، المبین، المصور، الکریم، الکبیر، الکافی، النور، الوهاب، الواسع، الودود، الوکیل، التواب، الخبیر، الخالق، الشکور، العظیم، اللطیف و ... .8
البته ذکر تمام صفات و اسماء خداوند متعال که در قرآن کریم آمده از حوصله این نوشتار کوتاه خارج است.9

پی نوشتها:

• 1. ر.ك: آیت الله جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم؛ موسسه نشر اسراء چاپ سوم، 1381 ه.ش، ج 1، ص 307
• 2. ر.ک سعیدی مهر محمد، آموزش کلام الهی(1)، قم، موسسه فرهنگی طه، چاپ اول، 1377، ص 194 ـ 195.
• 3. ر.ک: آموزش کلام اسلامی، همان، ص 216 ـ 217.
• 4. ر.ک: سوره طه، آیه 110.
• 5. سوره حدید، آیه 3.
• 6. سوره حشر، آیات 22 ـ 24.
• 7. ر.ک، سید محمد حسین طباطبایی، رسائل توحیدی، ترجمه: علی شیروانی، قم، انتشارات الزهرا، چاپ اول، 1370، ص 44 ـ 75.
• 8. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: آیت الله مکارم شیرازی، ناصر، پیام، قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج4، ص 287، و نیز سوره های حدید، حشر و اخلاص.8]
• 9. برای آگاهی بیشتر می توان به کتاب اسماء و صفات الهی در قرآن، آقای دکتر محمد باقر محقق، تهران، انتشارات اسلامی، ج1 و 2 و ... مراجعه نمود.

تعداد بازدید از این مطلب: 65
موضوعات مرتبط: علمی و فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تربیت دینی درخانواده

تربیت خانواده:
1-    تعريف تربيت ديني
2-    جايگاه نهاد خانواده در تربيت ديني
3-   مسؤليت هاي خانواده در تربيت ديني
4-    چالشهاي جديد در تربيت ديني
5-    نقش خانواده در مواجهه با چالشهاي جديدي

تعريف تربيت ديني:
مجموعه اعمال عمدي و هدفدار ، به منظور آموزش گزارههاي معتبر يك دين به افراد ديگر ، به نحوي كه آن افراد در عمل و نظر به آنم آموزه¬ها پايبند گردند.
تعريف موردنظر: شكوفا سازي استعدادها با فطرت ديني انسان¬ها
براساس آيه فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله/ روم 30
براساس  آموزه¬هاي اسلامي دينداري در نهاد و فطرت انسان¬ها قرار داده شده است

استعدادهاي ديني 
1-    شناخت ها و باورهاي ديني : نهاد جستجوگر خالق هستي ،مسير زندگي انسان،انسان مخلوق
2-    عواطف و احساسات ديني:خداگرايي،عشق و محبت به خدا،اتكا به خدا
3-    رفتارهاي ديني : همه انسانها دنبال عبادت بوده¬اند.
عبادات: خضوع در برابر خدا ، مناسك و سعائر ديني، نماز، روزه و...
اخلاقيات اجتماعي: كمك به انسانها، ايثار، تواضع، محبت به انسانها و خيرخواهي، تنظيم روابط اقتصادي و اجتماعي انسانها
نكته تربيتي: هدف اساسي ديني پرورش اعتقادات و باورهاي مذهبي ، چرا كه همه ابعاد ديگر متأثر از اين بعد است.
خانواده:
تعريف نهاد اوليه و اساسي اجتماعي كه بر اساس ازدواج يك مرد و دست كم يك زن تشكيل مي¬شود. مناسبات خوني و ساناد يافته دارد، نوعي اشتراك مكاني و كاركردهاي رواني ، جسماني و تربيتي و اقتصادي دارد.
متولیان تربیت:
چه نهادهايي عهده¬دار تربيت ديني هستند؟
1-    خانواده
2-    معلمان و استايد، نهادهاي آموزشي جامعه
3-    نهادهاي ديني : روحانيت و ماسجد
4-    نهادهاي حكومتي
5-    رسانه¬ها
بیشترين مسؤلييت در تربيتي ديني به عهده خانواده است به دلايل زیر:
دليل ديني : قو انفسكم و اهليكم تارا وقودها الناس و الحجاره / تحريم آيه 6
1-    اصل اوليه در تربيت برقراريي رابطه است و اعضاي خانواده بيشترين(كمّي) و عميق ترين(كيفي) رابطه را با افراد دارد.
2-    تأثير گزارترين افراد بر انسانها، اعضاي خانواده آنها هستند به دليل: روابط عميق زياد، مناسبات خوني و عاطفي، وابستگي اقتصادي و اجتماعي بيشتر.
3-    بهترين فرصت ها و زمان¬ها در اختيار اعضاي خانواده است.
مناسب ترين زمان براي تربيت، كودكي و نوجواني است كه افراد در اختيار خانواده هستند.
4-    تأثير گزاري تنها خانواده بر جنبه¬هاي وراثتي يا ژنتيك
وراثت نقش مهمي در تربيت ديني دارد 
استمرار تربيت ديني در بزرگسالي:
ازدواج  كه با تحقق اين مهم نصف دين كامل مي¬شود.
همراهي اعضاي هانواده با راهبردها و فنون تربيت ديني
اهميت دادن به دين، حمايت از هم در تربيت ديني
تأثير پذيري عميق زن و شوهر از يكدیگر كه در بعد تربيت ديني هم هست.
مسؤليت اعضاي خانواده در تربيت ديني
1-    از انعقاد نطفه تا تولد: تأثيرات مهم تربيتي كه انعقاد نطفه نامناسب تأثيرات جبران ناپذيري در دينداري دارد.
2-    آموزش رفتارها و احساسات دين در دوره كودكي اول دوم بسيار حائز اهميت است
3-    زمينه سازي رشد باورها و شناخت¬هاي ديني – هويت ديني در نوجواني
نقش تربيت ديني خانواده در بزرگسالي
استمرار به دليل نوعي ولايت ، بعلاوه تأثير گزاري  پس از ازدواج فرزندان و استقلال آنها هم بايد باشد تا نوعي اطاعت و جلب رضايت به تحقق برسد و فرزنداان در بزرگسالي هم از والدي ن تأثير بپذيرند.
نقش كداميك از والدين در تربيت ديني برجسته تر است؟
بعد اجرايي، كسب حلال، حمايت اقتصادي و برنامه¬ريزي كلي 
نكته مهم اين است كه مديريت تربيتي با پدر است اما فعاليت تربيتي با مادر است.
در مجموع مادر در تربيت ديني تأثيرگذار تر از دیگر اعضای خانواده است.
طوبي لمن كانت امه عفيفه / الحديث فريد تنكابني ج2ص 117
ويژگي¬هاي مادر
1-    رابطه زيستي بسيار نزدي
2-    رابطه عاطفي نزديكتر با فرزند
3-    زمان بيشتري با فرزندان صرف مي¬كند.
4-    روحيه همدلي و پرورش دهندگي در زنان قويتر است.
مثل عطوفت مادري در هنگام بيماري و بي¬خوابي مادر در اين هنگام.
چالش¬هاي جديد 
1-    تأثير مهم رسانه¬ها بر تربيت از جمله تربيت ديني و دشواري مهار اين تأثيرگذاري بر فرزندان 
2-    شبهات اعتقادي ، فكري جديد و سرعت انتقال آنها از طريق راديواينترنت، ماهواره و ...
3-    گسترش ديدگاه¬هاي پلوراليستي در دين و مذهب
4-    ضعف¬ها و آسيب¬هاي ناشي ار متوليان دين
5-    گره خوردن مشكلات و ضعف¬هاي سياسي با اصل دينداري و اعتقادات
نقش خانواده در مواجهه با چالش هاي جديد
1-    برنامه¬ريزي و حضور فعال در تربيت ديني بيش از قبلكه عالمانه و مدبرانه باشد.
2-    مهار و كنترل رسانه¬ها و زمينه¬هاي گمراه كننده قبل از تثبيت اعتقادي و هويت ديني قوي در فرزند
3-    كنترل معاشرت¬ها
4-    تقويت باورهاي دين و رفتارهاي ديني خودشان از جمله زن و شوهر در مقابل فرزندان
5-    جدانشدن از سنت¬هاي مذهبي  : اماكن مدهبي مثل مسجد و زيارتگاه¬ها و...

ویژگی خانواده موفق:
1-    عالم و دانا به وظايف
2-    عامل به وظايف
3-    عدالت بين فرزندان
4-    رئوفت و عطوفت
نقش خانواده :
1-    جدي بودن خانواده در تربيت
2-    نقش مهم خانواده در تربيت
3-     سرنوشت جامعه در گرو تربيت صحیح
4-    پرورش صحيح فرزندان
5-    صبر و بردباري والدين نسبت به فرزندان

تعداد بازدید از این مطلب: 95
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


راه رسیدن به بهشت از نگاه قرآن

راه رسیدن به بهشت از نگاه قرآن :

قرآن مجید بهشت ابدی را پاداش نیکوکاران و متقین و جهنم را جای کافران و گناهکاران می داند و تاکید دارد که انسان با ایمان و عمل صالح خود و کسب رضایت خداوند متعال می تواند به تنعم جاودان برسد. بهشت جایی است که خداوند برای نیکوکاران آماده ساخته و همه نعمت ها در آن یافت می شود. در قرآن مجید به بخشی از این نعمت ها اشاره شده است. هدف از ذکر آنها تنها این است که به قدر ممکن، بهشت را برای انسان ترسیم کند، زیرا نعمت ها و خوشی های بهشتی با نعمت های این دنیا تفاوت بنیادی دارد و تعابیر این جهانی، توان تفسیر حقایق بهشتی را ندارند، چنان که جنین در رحم مادر توان درک واقعیت های دنیا را ندارد.جهنم نیز جایی است که در آن گنهکاران و ظالمان به انواع عقوبت گرفتار می شوند. قرآن مجید اوصافی برای جهنم برشمرده که همانند بهشت برای نزدیکی به ذهن است و حقیقت جهنم برای انسان با تعابیر متعارف قابل درک نیست.از آیات قرآن و روایات به روشنی برمی آید که خداوند بهشت و جهنم را هم اکنون آفریده و برای نیکوکاران و گنهکاران آماده ساخته است. آیاتی که بر این حقیقت دلالت دارند از جمله آیات ۱۲ ۱۵ سوره نجم هستند که می فرماید: ولقد رآه نزلة أخری عند سدره المنتهی عندها جنه المأوی؛ و قطعا پیامبر بار دیگر نیز او فرشته وحی را مشاهده کرد نزد سدره المنتهی که جنه الماوی نزد آن است. مقصود ازجنه الماوی همان بهشت موعود است که آیات دیگر از آن به جنات عدن و مانند آن یاد کرده اند. اگر بهشت آفریده نشده بود، چنین لحنی از فصاحت و بلاغت دور بود.آیات دیگری نیز از مهیا شدن بهشت و جهنم برای نیکوکاران و بدکاران خبر داده اند که شاهدی بر وجود کنونی آنها هستند. در آیه ۱۳۳ سوره آل عمران خداوند می فرماید؛ و برای نیل به آمرزش از پروردگارخود و بهشتی که پهنایش به قدر آسمان ها و زمین است برای پرهیزکاران آماده است. بشتابید. به طور کلی می توان گفت هر عمل نیکی که برای رضایت خداوند باشد، آدمی را به بهشت رهنمون می کند. برخی اعمال نیک را عقل آدمی فرمان می دهد و برخی دیگر را خدا فرمان می دهد و حتی فرامین خدا، احکام عقل را نیز تایید می کند. فرمانهای خدا در قرآن و روایات پیامبر و امامان معصوم آمده اند و از اعمالی یاد کرده اند که جای دارد به برخی از آنها اشاره کنیم.
ایمان و عمل صالح
ایمان و عمل صالح از اعمالی است که آدمی را به بهشت راه می نماید. قرآن کریم در این باره در آیه ۸۲ سوره بقره می فرماید: و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند بود.
تقوا
تقوا عبارت است از آنچه انسان را از گناه حفظ می کند و موجب می شود که او به واجبات و مستحبات اهتمام بیشتری نشان دهد. تقوا بی ارتباط با ایمان و عمل صالح نیست. قرآن در این باره در آیه ۴۵ سوره حجر می فرماید: به یقین، متقین در باغ ها و کنار چشمه ها خواهند بود.
پیروی از خدا و رسول(ص)
هر کس از اوامر و نواهی خدا و رسولش پیروی کند، خدا او را به بهشت در می آورد و هرکس خدا و رسولش را نافرمانی کند، خدا او را به جهنم می برد.
راستی و راستگویی
قرآن اوصافی برای راستگویان و همچنین پرهیزکاران و نیکوکاران برمی شمرد. می توان اوصاف مشترک راستگویان و پرهیزکاران و نیکوکاران را چنین یاد کرد: ایمان به خدا، معاد، فرشتگان، کتاب های آسمانی، پیامبران الهی و نیز انفاق به یتیمان و بینوایان، در راه ماندگان و مستمندان آبرومند، بر پاداشتن نماز، پرداخت زکات، وفا به عهد و پیمان و بردباری در سختی و دشواری. بنا بر آیات قرآن از جمله آیه ۱۷۷ سوره بقره کسانی که خویشتن را بدین اعمال و رفتار ارزشمند بیارایند اهل راستی و پرهیزگاری هستند: اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون؛ اینها کسانی هستند که راست می گفتند و گفتارشان با اعتقاداتشان هماهنگ است و اینها پرهیزکاران هستند.
اهتمام به نماز
آنان که هیچ گاه نماز را ترک نمی کنند و در ادای آن، وقت و شرایط لازم را ارج می نهند و به روح و حقیقت آن پی برده اند و هیچ چیز را بر این فرضیه الهی ترجیح نمی دهند، در قرآن ستوده شده اند و جایگاه ابدی آنان بهشت است. قرآن در آیات ۳۴ و ۳۵ سوره معارج می فرماید: آنان که بر نماز مواظبت دارند آنان در باغ های بهشتی گرامی داشته می شوند.
انفاق در راه خدا
انفاق در راه خدا جایگاه والایی در میان اعمال پسندیده دارد. انفاق فقط در امور مادی و مالی پسندیده نیست، بلکه بهترین انفاق در راه خدا، انفاق علم و دانش و احکام و معارف دین است. قرآن می فرماید پرهیزکاران همانا در توانگری و تنگدستی، انفاق می کنند. آنها پاداششان آمرزش پروردگار و بهشت هایی است که از زیر درختانش، نهرها جاری است، جاودانه در آن می مانند.
شهادت در راه خدا
کسی که از جان خویش که عزیزترین سرمایه اوست در راه خدا می گذرد نزد خداوند، مقام بس والایی دارد. خداوند به صراحت فرموده که شهید را پیش خود جای و به او روزی می دهد. در بهشت هیچ پاداشی همانند مقام قرب ارزشمند نیست. قرآن می فرماید؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.

تعداد بازدید از این مطلب: 58
موضوعات مرتبط: علمی و فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تلفن‌ همراه جاسوس

 
تلفن‌ همراه جاسوس 
 

تلفن همراه جاسوس چیست؟ تلفن همراه جاسوس از چه کار بردهای متفاوتی برخوردار است؟ اگر می‌خواهید بیشتر بدانید پس به خواندن ادامه دهید.
تصور کنید که یک تلفن همراه به طور مخفیانه رفتار شما را زیر نظر دارد. تصور کنید تلفن همراه‌تان نظاره‌گر اقدامات شما است و همه چیز را در حافظه‌ی خود ثبت می‌کند. غیر ممکن به نظر می‌رسد؟ اما متأسفانه باید بگوییم غیر ممکن نیست. در حقیقت تلفن‌های همراه را می‌توان جهت رد گیری رفتار کار بر و ضبط مکالمات انجام گرفته و پبامک‌های رد و بدل شده از طریق این تلفن‌ها به کار گرفت.
تلفن جاسوس یک تلفن همراه یا یک ابزار جاسوسی است که کار بر را قادر می‌سازد مکالمات یا دیگر فعالیت‌هایی که از طریق تلفن انجام می‌گیرند را تحت نظارت قرار دهد، شنود کند یا ضبط نماید. تلفن‌های جاسوس می‌توانند از کار کردهای گوناگونی برخوردار باشند. این تلفن‌ها را می‌توان به عنوان ابزار شنود به کار گرفت و از طریق آنها مکالمات را رد گیری کرد. این تلفن‌ها به طور گسترده توسط سازمان‌های مخفی استفاده می‌شوند تا فعالیت‌های مجرمانه که از طریق شبکه‌های تلفن همراه انجام می‌گیرند را بتوان کشف کرد. از تلفن‌های جاسوس می‌توان جهت رد گیری تماس‌های گه گاه و ضبط فرکانس تماس‌های مربوط به شماره‌های مشکوک بهره گرفت. از این تلفن‌ها هم چنین می‌توان جهت نظارت بر فعالیت‌ها در منزل و محل کار استفاده کرد آن هم هنگامی که صاحب تلفن خودش در محل حضور ندارد.
سابقاً جهت شنود مکالمات تلفنی از تکنیک‌های ساده‌ی نصب سیم‌های مخفی استفاده می‌شد. سازمان‌های مخفی و مقامات امنیتی معمولاً از شیوه‌ی شنود ارتباطات تلفنی به عنوان ابزاری جهت رد گیری رفتار افراد مظنون استفاده می‌کردند. این امر مقامات امنیتی را قادر می‌ساخت تا مکالمات تلفنی مربوط به خط تلفنی که به آن سیم مخفی وصل شده بود را شنود کنند. با این حال، با پیش رفت فناوری انجام فعالیت‌های جاسوسی نیز آسان‌تر شد.
 
امروزه نرم ‌افزارهای قابل نصب را می‌توان در راستای ضبط تماس‌ها و پیام‌های تلفن‌های همراه به کار گرفت. سیستم‌های جاسوسی از تلفن‌های همراه نیز وجود دارند که از طریق آنها هنگامی که کار بر تلفن همراه با شماره‌ی مشخصی تماس می‌گیرد فرد جاسوس به طور اتوماتیک مطلع می‌گردد. برخی از برنامه‌های نرم ‌افزاری هستند که می‌توان آنها را بر روی تلفن‌های همراه بار گذاری کرد و جهت ثبت پیشینه‌ی‌ تماس‌ها، ضبط پیام‌های متنی، و نظارت بر فعالیت‌های اینترنتی صورت گرفته به کمک تلفن همراه استفاده کرد. برخی از این برنامه‌ها هم چنین کار بر را قادر می‌سازند از یک شماره تلفن از قبل تعیین شده به یک شماره تلفن مقصد زنگ بزند و فعالیت‌های شماره‌ی مقصد را رد گیری کند. فناوری «Phone Dead» یک فناوری نسبتاً جدید است که استفاده از تلفن همراه به عنوان تلفن جاسوس را امکان پذیر می‌سازد حتی هنگامی که تلفن همراه خاموش است. در این حالت، تلفن همراه به گونه‌ای پیکره بندی می‌شود که در حالت «ghost mode» فعالیت می‌کند و به تماس‌های دریافتی بی سر و صدا پاسخ می‌دهد.
تلفن‌های همراه را با اجرای تکنیک‌های نوین جاسوسی می‌توان به ره گیرهای تماس و پیام متنی یا رد گیرهای سیستم جهانی ارتباطات موبایلی تبدیل کرد و بدین ترتیب از آنها به عنوان ابزارهای جاسوسی بهره گرفت. تلفن‌های همراه جاسوس در کنار رد گیری پبام‌ها و مکالمات می‌توانند کار بر طرف سوم را از تماس‌های گرفته شده توسط تلفن هدف آگاه سازند. تلفن‌های جاسوس را هم چنین می‌توان با بهره گیری از فناوری‌های جی. پی. اس. در راستای رد گیری موقعیت مکانی کار بر هدف به کار گرفت. این تلفن‌ها را می‌توان به گونه‌ای برنامه ریزی کرد که در طول بک مدت زمان از قبل تعیین شده صدا یا تصویر را ضبط کنند.
تلفن‌های همراه جاسوس به نگرانی‌های حقوقی و اخلاقی دامن زده‌اند. مزیت مثبت این تلفن‌ها آن است که والدین می‌توانند با استقاده از آنها رفتار فرزندان خود را تحت نظر بگیرند. تجار نیز می‌توانند از آنها جهت رد گیری فعالیت‌ها در محل کسب و کار خود استفاده کنند. مهم‌ترین کار برد تلفن‌های همراه جاسوس در زمینه‌ی رد گیری فعالیت‌های مجرمانه است. اما این تلفن‌ها یک روی دیگر نیز دارند که مزیت مثبتی محسوب نمی‌شود و آن دست رسی آسان به نرم‌ افزارهای تلفن‌های همراه جاسوس است. بدین ترتیب تلفن‌های همراه را به آسانی می‌توان به تلفن‌های جاسوس تبدیل کرد. دست رسی سریع به این نرم‌ افزارها باعث شده است که تلفن‌های جاسوس در معرض استفاده‌های غیر قانونی قرار گیرند. کار بران خبیث تلفن‌های همراه می‌توانند به طور غیر مجاز به تلفن‌های همراه کار بران دیگر دست رسی پیدا کرده و امنیت کلی شبکه‌های تلفن همراه را کاهش دهند.
شاید نکته طنز آمیز ماجرا این باشد که همان فناوری‌ای که به شما کمک می‌کند تا با دنیا در ارتباط بمانید هم چنین می‌تواند افرادی را قادر سازد به طور غیر مجاز به اسرار زندگی‌تان دست رسی پیدا کنند.
تعداد بازدید از این مطلب: 64
موضوعات مرتبط: علمی و فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تعریف اصولگرایی

واکاوی این جریان و توجه به الزامات تداوم آن،‌برای کسانیکه دل در گرو اصول و مبانی دینی و گفتمان حضرت امام (ره) دارند،‌حائز اهمیت است.

1- ورود اصطلاح اصولگرایی در گفتمان سیاسی کشور:‌

از دیرباز، اصطلاحات متعددی،‌همچون:‌جریان راست و چپ، جریان محافظه کار و رادیکال،‌جریان دولت محور و بازار محور،‌در بین خواص و جامع مطرح بود. دسته بندیدها،‌عناوین و اصطلاحات بسیاری در کشور رایج گردید که قریب به اتفاق آ‌نها وارداتی، ساختگی و غیر منطبق با فرهنگ و مبانی دینی بود.

 

در سالهای اخیر ،‌اصطلاح «اصولگرایی» وارد عرصه سیاسی شد و زمینه ساز مرز‌بندی و شکل‌دهی یک مجموعة عظیمی گردید که از دیرباز به اصول و مبانی دینی اعتقاد داشتند و به دنبال تحقق معیارها و ارزشها در جامعه بودند. این اصطلاح توانست بسیاری از ابهامات را برطرف کند و مرزبندی‌ها را شفاف سازد. از این رو، باید این واژه و اصطلاح، تعریف و مرزبندی و حریم گذاری شود تا به سرنوشت سایر اصطلاحات گرفتار نشود. تا مبادا عده‌ای با مصادره کردن واژه،‌آن را مورد بهره‌برداری صنفی قرار داده و به شکلی محتوای آن را از بین ببرند و فقط ظاهری از آن باقی بماند.

بنابراین،‌باید در زمینه پاسداری از مفهوم حقیقی «اصولگرایی»‌ پیشتاز باشیم و این اصطلاح را در جامعه تبیین کنیم و از معیارها و شاخص‌های آن پاسداری نمائیم.

2- مفهوم اصولگرایی:

در یک تعریف ساده و روشن، اصولگرایی عبارتست از اصول دین گرای بعبارت دیگر،‌باور اصول و مبانی دینی و التزام عملی و وفاداری به آن در عرصه حاکمیت و قلمرو فردی. مکتب اسلام و نظام دینی،‌که در برگیرندة اصول و مبانی و دارای جهان بینی و ایدئولوژی است.

اصولگرایی، در حقیقت،‌تحقق همه مبانی و اصولی است که از سوی ذات باریتعالی برای انسان تعیین شده است و همه عرصه‌های رفتار فردی، اجتماعی و حکومتی را جهت شکل‌گیری جامعه اسلامی پوشش می‌دهد.

3- مولفه‌های اصولگرایی:‌

اصولگرایی در عرصه‌های :‌نگرش، گرایش و رفتار انسان،‌ دارای مولفه‌هایی است که اتکای به اصول و مبانی دینی را در نگرش،‌قانونگذاری، مدیریت، رفتار و اداره کشور تشکیل می‌دهد.

4- مقاطع شکل‌گیری اصولگرایی:‌

برای شناخت صحیح اصولگرایی، ابتدا باید به تبار شناسی پرداخت. تبار و ریشه اصولگرایی چیست؟ اگر ریشه و تاریخچه اصولگرایی،‌ به درستی شناخته شود، دست یابی به مصادیق آن سهل و آسان خواهد بود. در این مقطع از زمان نیز می توانیم مصادیق آن را به درستی پیدا کرده و منطبق کنیم. اصولگرایی را در سه مقطع از تاریخ می‌توان مورد ارزیابی قرار داد:‌

مقطع اول: عصر نبوت:‌[بویژه عصر نبی گرامی اسلام (ص)]

مقطع دوم:‌عصر امامت

عصر امامت معصومین (ع) که به دو دوره تقسیم می شود:‌

الف- عصر مبسوط الید بودن امام معصوم (ع)

اصولگرایی در دورانی که امام معصوم مبسوط الید است، چه شاخص‌هایی داشته و دارد؟‌ در عصر امیرالمؤمنین (ع) چه معنا و مفهومی دارد؟ همچنین،‌اصولگرایان در عصر علوی چه کسانی هستند؟‌

ب- حاکمیت طاغوت و حضور امام معصوم (ع)

در جامعه‌ای که حکومت در دست امام معصوم (ع) نیست، اما امام معصوم (ع) در جامعه حضور دارد و حاکمیت در اختیار طاغوت است، شاخص‌های اصولگرایی چیست؟ به چه کسانی اصولگرا گفته می‌شد؟

مقطع سوم: عصر غیبت

عصر غیبت امام معصوم (عج) به دو دوره تقسیم می‌شود:‌

الف- فقیه عادل مبسوط الید:‌دوره مبسوط الید بودن فقیه عادل، عین زمان حکومت امام علی (ع) است که فقیه عادل برای اداره کشور مبسطو الید است.

ب- حکومت طاغوت و حضور فقیه عادل: دوره‌ای که حکومت در اختیار طاغوت است. اما فقیه عادل نیز حضور دارد. در این شرایط، شاخص‌های اصولگرایی کدام است؟‌

مقطع چهارم: عصر ظهور و حاکمیت مطلق امام زمان (عج)

دوره‌ای که با حضور آخرین حجت الهی، که حاکمیت مطلق از آن امام زمان (عج) برروی کره زمین خواهد بود و انشاء الله خداوند منان توفیق دهد تا با دست توانمند رزمندگان اسلام و پاسداران اسلام و پاسداران عزیز، این موانع برطرف گردد و زمینه حکومت عدل آن حضرت فراهم شود و شاهد حکومت و جهانی شدن اسلام باشیم.

در روایات است که: اگر کسی در مسیر جهانی شدن اسلام قدم بردارد، مانند کسی است که در رکاب آن حضرت جهاد می‌کند. شخصی در جنگ خدمت حضرت علی (ع) رسید و عرض کرد: برادر من خیلی مایل بود در کنار شما باشد و در این جبهه قرار بگیرد. حضرت فرمود: مواضع، دیدگاه و عملکرد برادر شما چگونه است؟ اگر در جبهه و خط ما است و مثل ما فکر می‌کند، برادر شما چگونه است؟‌اگر در جبهه و خط ما است و مثل ما فکر می‌کند، او اینجا حاضر است و نیاز به حضور فیزیکی او نیست و اگر غیر از این باشد،‌با ما نیست. آن شخص گفت: دقیقاً همین است که فرمودید. حضرت فرمود: «فَقَد شَهِدنَا وَلَقَد شَهِدنَا فِی عَسگَرنَا هَذَا اَقوَامٌ فِی اَصلاب الرَّجَال وَ اَرحَامِ النَّسَاء سَیَرعَف بِهِمُ الزَّمَانُ وَ‌ یُقوَی بِهِمُ الایمَان.» او در اجر جهاد ما شریک است و به تو بگویم:‌کسانی در این ماجرا شریک ما هستند که در صلب پدران و مادران هستند و زمان، آنان را آشکار می‌کند و ایمان به وسیله آنان تقویت می‌شود. حزب اللهی و اصولگرایی فرازمانی است. بستگی دارد که فرد در آن زمان و در میدان عمل، چه نقشی را ایفاء می‌کند و در چه اردوگاهی حضور دارد و در چه قلمرویی کار می‌کند.

5- شاخص‌های اصولگرایی:

1/5 – معیارهای اصولگرایی در عصر نبوت:

معیارهای اصولگرایی در عصر نبوت چگونه است؟ به چه کسانی اصولگرا گفته می‌شد؟‌

1/1/5- اعتقاد و پذیر پیامبر اعظم (ص) به عنوان پیامبر خاتم:‌

پس از بعثت پیامبر اسلام، شرط اولی و اصلی یک انسان متعهد به مکتب‌های توحیدی علاوه بر اعتقاد به انبیاء پیشین، اعتقاد به پیامبر اسلام به عنوان پیشوا و رهبر منصوب الهی و خاتم انبیاء و آنچه بر ایشان نازل شد، می‌باشد. ‌قرآن کریم می فرماید: «وَ الَّذیِنَ یُؤمِنُوُنَ بِمَا اُنزِلَ إِلَیکَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبلِک» اعتقاد به همه انبیاء و پذیرش پیامبری و پیشوایی پیامبر اسلام و قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی.

2/1/5- اعتقاد به ولایت مطلقه پیامبر گرامی اسلام در اداره امور جامعه:

حاکمیت بر انسان، از آنِ خداست. بشر الزاماً نیاز به رهبری و اِعمال مدیریت در جامعه دارد. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از جانب ذات باریتعالی جهت اداره امور مردم در چارچوب تدابیر ذات باریتعالی ولایت دارد. پذیرفته نیست که فردی معتقد به حاکمیت خداوند متعال باشد، ولی ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نپذیرد.

3/1/5- اعتقاد به مشروعیت الهی مقررات و قوانین:‌

از جمله الزامات زندگی اجتماعی بشر، نیاز به قانون و مقررات است این موضوع، همواره بین انبیاء و بشر مطرح بوده است که حق قانونگذاری از آنِ کیست؟ با توجه به این که قانون باید ضمن مصونیت از خطا و اشتباه، فرا زمانی و فرا مکانی باشد، بدیهی است که قانونگذار اصلی،‌ ذات باریتعالی است و یک انسان متعهد و مکتبی و اصولگرا، منشأ مشروعیت قانون را ذات باریتعالی می‌داند. قرآن در این زمینه می‌فرماید: « اِنَّا اَنزلَنَا إِلیکَ الکِتَابَ بِالحَقَّ لِتَحکُمَ بَینَ النَّاسِ بِمَا أریکَ اللهُ» همانا این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم، طبق آنچه خدا بر تو نشان داده و آموخته است، حکم کنی.

4/1/5- پذیرش مصونیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) از خطا و گناه:

وقتی از جانب ذات باریتعالی مقرر شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بالاترین مقام اجرایی و مدیریتی برای اداره امور بشر باشد و اوست حکه پیام آور الهی می‌باشد و تفسیر و تبیین مقررات الهی جامعه بشری را برعهده دارد، ضروری است که چنین مقامی از هر گونه خطا وگناه مصونیت داشته باشد تا در مسر وضع قوانین و هدایت بشر بسوی کمال، خطا و اشتباهی بوجود نیاید. قرآن در وصف پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی إِن هُوَ إلاَّ وَ حُیٌ یُوحَی». و بلکه بالاتر از آن، قرآن به مصونیت چشم و گوش و قلب پیامبر از خطا و گناه تأکید می‌کند.

5/1/5- اعتقاد به برخورداری پیامبر از منابع علمی فوق بشری:

اگر به این مسئله واقف شدیم که انسان موجودی ابدی و فنا ناشدنی است و همچون مسافری می‌باشد که باید منازل موقتی را بگذراند تا زمینه تکامل خود را فراهم کند و در نهایت در جوار قرب الهی در جهان ابدی بیارامد، بطور طبیعی معتقد خواهیم شد که پیامبر چنین مکتب و نظامی، باید ظرفیت برخورداری از وحی الهی و تسلط بر منابع فوق بشری را داشته باشد تا بتواند پاسخگوی همه نیازهای دنیای و فق دنیایی بشر باشد.

6/1/5/- پذیرش جامعیت اسلام به عنوان یک نظام کامل:‌

مکتب اسلام، عهده‌دار تکامل انسان و تضمین کننده سعادت ابدی اوست.

از مهمترین الزامات دستیابی انسان به تکامل،‌وجود نظام کامل و سیستم تمام عیار است تا بتواند زمینه تحقق اسلام را در زوایای زندگی انسان فراهم کند. از این رو، کسی که جامعیت اسلام را قبول ندارد، نگاه و اعتقاد او به پیامبر و دین اسلام نیز ناقص است. برهمین اساس، پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «مَا مِن شَئیِ یُقَرَّبُکُم اِلیَ الجَنَّه وَ یُبَاعِدُکُم مِنَ النَّارِ إِلَّا فَقَد أمَرتُکُم بِهِ وَ مَا مِن شَئیٍ یُقَربکم مِنَ النَّار وَ یُبَاعِدُکُم مِنَ الجِنَّهِ ألَّا وَ قَد نَهَیتِکُم عَنهُ» مردم!‌سوگند! نیست چیزی که شما را به بهشت نزدیک کند و از جهنم دور سازد؛ جز آنکه شما را به آن امر کردم و نیست چیزی که شما را به آتش نزدیک و از بهشت دور سازد، جز آنکه شما را از آن نهی کردم. این بیان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبین جامعیت و کمال مکتب حیاتبخش اسلام است.

 

7/1/5- همسویی و تبعیت کامل از پیامبر (صلی الله علیه و آله):

از شاخص‌های مهم اصولگرایی در عصر نبوت، همسویی و تبعیت کامل از دستورات و فرامین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) است که نتیجه اعتقاد به رهبری و حاکمیت ولایت الهی می‌باشد. در نظام الهی،‌تنها اعتقاد به نبوت پیامبر کافی نیست. بلکه تحقق ابعاد نبوت، مستلزم تبعیت از رهبری است. خدای متعال در قرآن کریم، اطاعت رسول را در کنار اطاعت خدا قرار می‌دهد و می‌فرماید: « اَطِیعُو الله وَ اَطِیعُوا الرَّسُول وَ أُوِلی الاَمرِ مِنکُم»

ونیز می‌فرماید: «وَمَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد اَطَاعَ اللهَ» در مرحله‌ی بالاتر، تعبد قلبی و انقیاد کامل در قبال تدابیر گرمی اسلام را به عنوان شاخص مورد تأکید قرار داده ومی‌فرماید: «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا»

در این آیه، خدای متعال، حَکمیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مجموعه اختلافات و پذیرش قلبی و تسلیم کامل از ایشان در برابر دیگران را معیار ایمان قرار می‌دهد. در این آیه دیگر می‌فرماید: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا» و بر هیچ مرد وزنی روان نیست که چون خدا و رسول به کاری حکم و فرمان دهند، برای آنان که در کارشان اختیاری باشد و هر کس از فرمان خدا و رسولش سرپیچی کند، قطعاً در گمراهی خواهد بود.

برخی شاخص‌ها، بیان کننده این مسئله است که معاصرین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در عصر امامت کسانی هستند که به فراز زمانی و فرامکانی بودن مبانی، اصول و حاکمیت دینی معتقد باشند. چنانچه مبانی، اصول و نهادهایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طرف خدا به بشریت عرضه داشته و پایه گذار آنها بوده است را مختص به او و زمان او بدانند، با این نگرش،‌خارج از جامعیت و خاتمیت و کمال‌گرایی مکتب اسلام قرار می‌گیرد. باور به اینکه قانونگذار بشر، ذات باریتعالی است، مستلزم اعتقاد به مصونیت ذاتی از گناه و خطاو مشرف بودن بر منابع فوق بشری رهبری در عصر امامت است، تا بتواند قانون سالم و جامع مورد نیاز را با تکیه بر قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علم غیب ارائه نماید.

2/2/5- پیوستگی عصر امامت با عصر نبوت:

اعتقاد به پیوستگی عصر امامت با عصر نبوت، یکی از معیارهای اصولگرایی در عصر امامت است. دوران امامت در حقیقت، تداوم دوره نبوت است. تحقق مبانی، اصول و آرمانهای عصر نبوت، بدون تکیه بر امامت و رهبری الهی، امکان‌پذیر نخواهد بود و انقطاع امامت و انکار آن، منجر به انکار و انحراف نبوت از مسیر پیش‌بینی شده، می‌شود. کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) خطاب به امیر المؤمنان (علیه السلام) که فرمود: «وَ أختَارَنِی لِلَّنُبوَّه وَ أختَارَکَ لِلاِمَامَه فَمَن أنَکَر أمَامَتَکَ فَقَد أنکَرَ نَبُوَّتِی». مبین همین حقیقت است که انکار امامت، به معنای انکار نبوت است و بقاء نبوت، بستگی به حاکمیت امام معصوم(علیه السلام) در دوران امامت دارد.

3/2/5- رابطه حقیقی بین قرآن و عترت :

حیات فیزیکی موجود زنده از آب است که از ترکیب دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن تشکیل شده است و قرآن و امام معصوم (علیه السلام) نیز مجموعه‌آی هستندکه با هم، عامل حیات معنوی، هدایت، کمال انسان و جامعه بشری می‌باشند و همانطور که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «إنَّی تَارِکَ فِیکُمُ الثَّقَلَیَن کِتَابَ الله وَ عِترِتَی» همچنین،‌در بیان تکمیلی آن رهبر بزرگ اسلام که فرمود: « مَا إِن تَمَسَّکتُم بِهِمَا لَن تَضِلْوا اَبَداً»، اگر به این دو رکن با هم چنگ بزنید، هرگز گمراه نمی‌شوید، مبین همین حقیقت است. شعار «حَسبُنَا کِتَابَ الله»، همان خروج از خطوط قرمز و نقض خط اصلی پیامبر است. انحرافات و فساد بوجود آمده در جامعه اسلامی، ناشی از این بود که جامعه، این دو رکن را از هم جدا کرد و رهبری دینی، که نقش احیاء کننده قرآن را برعهده داشت، منزوی نمود.

4/2/5- امام شناسی:‌

شناخت صحیح امام،‌با توجه به حدیث مشهور: « مَن مَاتَ وَلَم یَعْرَفُ إِمَامَ زَمَانِه مَاتَ مِیتهًً جَاهِلِیّه» ،‌مصداق دقیق شناخت امام و معیار دستیابی به حیات طیبّه و خروج از قلمرو جاهلیت به حساب می‌آید. از شاخص‌های یک انسان اصولگرا و جامعه متعهد، شناخت و معرفت صحیح امام معصوم (صلی الله علیه و آله) و دستیابی به مصداق امامت است. اگر چنین نشد، مرگ چنین آدمی همانند مرگ در دوره جاهلیت است. از مهمترین عوامل انحراف و مشکلات بعدی جامعه در عصر امامت، عدم شناخت آنان از جایگاه امامت است.

5/2/5- انتصابی بودن امام معصوم (علیه السلام):‌

از شاخص‌های اصولگرایی در عصر امامت، باور به جایگاه با توجه به شاخصة عصمت و علم غیب امام (علیه السلام) است و نمی‌تواند از طریق انتخابات و مراجعه به ‌آراء مردم انجام پذیرد. زیرا راهی برای درک وشناخت عصمت و شخص معصوم برای مردم وجود ندارد. امام سجاد (علیه السلام) می‌فرماید: «ألامَامُ مِنَّا لا یَکُونُ إِلَّا مَعصُومَاً وَ لَیسَتِ العِصَمهُ فِی ظَاهِرِ الخِلقَهِ فَتُعرَفَ وَ لِذَالِکَ لایَکُونُ إِلَّا مَنصُوصاً» امام معصوم، جز از خاندان ما نیست و عصمت در ظاهر خلقت نیست که شناخته شود و بدین علت است که امام باید منصوب و از ناحیه پیامبر و یا امام قبل از خود معرفی شود.

6/2/5- برابری شأنیت امام معصوم (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله):

امام معصوم (علیه السلام) از تمام شئونات پیامبر (صلی الله علیه و آله) به جز مقام نبوت او برخوردار است. از این رو، تفکیک شئونات ائمه (علیه السلام) در آن قرار دارند. اگر مردم پیشوا و امام دیگری در انتخاب کنند، به یقین، به سعادت نخواهند رسید. بنابراین،‌مردم حق و اختیار انتخاب دارند، اما هر انتخابی، حق نیست. یکی از محدثین به نام حسین بن ابی علاء از امام صادق (علیه السلام) در خصوص حدیث نقل شده از پیامبر (صلی الله علیه و آله) که در پاسخ سوال کننده‌ای فرمود: « مَن مَاتَ وَ لَیسَ لَهُ إِمَامَ مَاتَ مَیَتَهً جَاهِلیًه»، پرسید. امام فرمود: درست است. «لَوُ أنَّ النَّاسَ تَبِعُوا عَلِیَّ بن َ الحُسَین 0ع) و َ تَرَکُوا عَبدُالمَلکِ بنَ مَروَان إِهَتدُوا» اگر مردم از امان زین العابدین (علیه السلام) پیروی کرده و عبدالملک مروان را ترک می‌نمودند، رستگار می‌شدند.

خداوندا، طبیب حاذق است. نسخه‌ای که برای درمان همه دردهای بشر، در همه عصرها، پیش‌بینی نموده است، اگر مردم به این طبیب مراجعه و نسخه مورد تأیید او را مورد توجه و عمل قرار دهند، درمان می‌شوند و به مراتب سعادت ابدی دست می‌یابند.

8/2/5- همسویی و تبعیت کامل از امام معصوم (علیه السلام)

مهمترین شاخص اصولگرایی در عصر امامت، پس از شناخت امام معصوم (علیه السلام) همسویی و تبعیت کامل از او می‌باشد. زیرا رمز تحقق حاکمیت دینی و فعلیت یافتن امامت نور و ایجاد بستر برای اجرای احکام نورانی اسلام، تنها در پیروی و اطاعت کامل از امام معصوم است.

قرآن کریم،‌اطاعت از اولی الامر را که حسب روایات و نظیر مفسرین منظور امامان معصوم (علیه السلام) می‌باشد، در امتداد اطاعت از پیامبر و خدا قرار داده است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره این حقیقت به امام علی (علیه السلام) فرمود: « یَا عَلِیٌ ! أنتَ وَلِیُّ النَّاسِ بَعدِی. فَمَنَ إطَاعَکَ، فَقَد أطَاعَنِی وَ مَن عَصَاکَ، فَقَد عَصَانی.»

« ای علی! تو بعد از من ولیّ و رهبر مردم هستی. هر کس ترا پیروی کند، از من اطاعت کرده است و هر کسی که نافرمانی تو را کند، از من نافرمانی کرده است.»

با تبیین برخی از شاخص‌های اصولگرایی در عصر امامت، مشخص شد که به علت عدم درک صحیح مردم در عصر امامت از مدیریت عالی ائمه معصومین (علیه السلام) ، که همان حاکمیت دین در جامعه است، خود را از این پرچمداران هدایت و کشتی نجات محروم نمودند و در نتیجه،‌حکومت در دست حاکمان طاغوتی قرار گرفت. این نکته، باید مورد توجه قرار گیرد. در شرایطی که قدرت در دست حاکمان طاغوتی است، افراد اصولگرا هستند که علاوه بر برخورداری از شاخص‌های مذکور، مهمترین شاخص آنان، ارتباط با ائمه (علیه السلام) و تلاش در جهت حاکمیت حق ومبارزه با حاکمان طاغوت باشد.

3/5- اصولگرایی در عصر غیبت:

عصر غیبت،‌دوره‌ای است که امام معصوم (علیه السلام) در عرصه وجود هستندو آمادگی هدایت و اداره جامعه بشری را دارد. اما شرایط برای حضور آن ولایت الهی فراهم نیست. به تعبیر خواجه نصیر الدین طوسی « وُجُودُهُ لُطفٌ وَ عَدمُهُ مِنَّا». در این مقطع از تاریخ، بطور طبیعی،‌براساس عقل و نقل، بشریت به حال خود رها نشده است. براساس روایات، اراده الهی بر این تعلق گرفته است که امامت در بستر فقاهت تحقق یابد و اداره امور مردم به دست فقیه عادل باشد.

امام عصر (عج الله تعالی فرجه) فرمود: «وأمَّا الحَوادِثِ الوَاقِعَه فَارجِعِوُا ألِیَ رُوَاه حَدیثُنَا فَأنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم وَ‌أنَا حُجَّهُ الله» در این بیان،‌اما عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) تصریح می‌فرمایند: در عصر غیبت، فقها حجت او هستند و آن حضرت هم حجت خدا برروی زمین است. بطور طبیعی، همه شئوناتی که برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام معصوم (علیه السلام) در اداره امور مردم وجود دارد، برای فقیه جامع الشرایط نیز وجود دارد. نظرات فقهای بزرگی همچون: شیخ طوسی، علامه حلّی، شهید اول، شهید ثانی، کاشف الغطاء و همچنین حضرت امام خمینی (قدس سره) در این زمینه تصریح دارد.

 

مرحوم ملا احمد نراقی نیز می‌فرماید: «کُلُّ مَا کَآنَ لِلنَّبی وَ الأِمَام فَلِلفَقِیه إِیضَاً ذَالِکَ إلَّا مَا أخرَجَهُ بِّاالدَّلیل» . هر آنچه برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امام معصوم (علیهم السلام) در امور ولایت و سرپرستی هست، برای فقیه حاکم نیز همان ولایت وجود دارد. مگر موردی را با دلیل استثناء کرده باشد. بنابراین، در عصر غیبت، مصداق حجت و ولایت الهی، فقیه عادل است و محور تداوم حاکمیت امام معصوم (علیه‌السلام) و مسوؤلیت اداره امور مردم و هدایت و تکامل بشر را بر عهده دارد.

اما همانند عصر امامت در دوران طولانی، امت اسلامی حتی در کشورهایی که اکثریت آنان را شیعیان تشکیل می‌دادند، مردم به علت بی توجهی به این اصل اساسی، جامعه را از حاکمیت و موهبت ولایت الهی محروم نمودند. بدین جهت، باید ابتدا به شاخص‌های اصولگرا در دورانی که فقیه عادل در جامعه حضور دارد، اما قدرت و حکومت در اختیار طاغوت است، اشاره کرد و سپس شاخص‌های دوره حاکمیت فقیه عادل را تبیین نمود.

6- معیارهای اصولگرایان و حاکمیت طاغوت

1/6- فراگیر بودن قانون الهی برای اداره جامعه :

اعتقاد به فراگیر بودن قانون الهی برای اداره جامعه، یکی از شاخص‌های اصولگرایان در دوره حاکمیت طاغوت است.

آیا قانون خداوند، برای زمان پیامبر بوده یا در زمان غیبت نیز تسری دارد؟ اختلاف اصلی بین اصولگرایان و بسیاری از اصلاح‌طلبان، در مورد همین شاخص‌ها می‌باشد. زیرا فرد اصولگرا معتقد است که: در همه دوران، باید قانون الهی اجرا شود و اختصاص به زمان خاصی ندارد. همچنین، دلائل عقلی و نقلی نیز می‌گویند: تنها راه کمال مردم و تکامل جامعه، حاکمیت قوانین و احکام الهی در جامعه است.

2/6- لزوم حاکمیت ولی فقیه به عنوان تداوم امامت

اعتقاد به لزوم حاکمیت ولی فقیه، در تداوم امامت است. باور داشتن به حق امام معصوم‌(علیه‌السلام) مبنی بر حاکمیت و اداره امور مردم و در غیاب او نیز این حق ولایت و مسوؤلیت بر عهده فقیه عادل خواهد بود .

3/6- حاکمیت غیر فقیه عادل در زمان غیبت و حاکمیت طاغوت :

اعتقاد به طاغوتی بودن حاکم غیر ولی فقیه و نفی طاغوت و مبارزه و مقابله با حاکمان ظالم و ولایت غیر فقیه عادل، از شاخص‌های هر فرد اصولگرا در عصر غیبت است. بر همین اساس، مبارزه با طاغوت و عوامل آن، تحمل زندان‌ها و تبیعدها و شکنجه‌های بسیاری از انقلابیون اصولگرا، موجب سقوط طاغوت و سلطه 2500 ساله شاهنشاهی در ایران گردید.

4/6- شناخت فقیه جامع ال شذرایط :

معرفت و شناخت فقیه جامع‌الشرایط، از شاخص‌های اصولگرا است. در عصری که فقیه جامع‌الشرایط و مبسوط الید نیست، باید مصداق فقیه جامع‌الشرایط را از طریق خبرگان متعهد شناسایی کرد. چنانچه این روش در گذشته عملی می‌شد،‌انقلاب اسلامی ایران زودتر شکل می‌گرفت. چرا میرزای شیرازی فقط برای تحریم تنباکو فتوی داد؟ در حالی که باید وارد عرصه می‌شد و مردم نیز با شناخت حاکمیت، از آن فقیه عادل حمایت می‌کردند. همچنین، مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی نباید فقط عهده‌دار مرجعیت افتاء برای مردم می‌بود. بلکه می‌بایست قدرت و حکومت و ادراه امور مردم، در دست او قرار می‌گرفت.

5/6- همراهی، همسویی، ارتباط با فقها و فقیه مجاهد و انقلابی:

در عصر غیبت، اصل تولی و ولایت پذیری ایجاب می‌کند که هر فرد متعهد و اصولگرایی، تلاش کند تا همواره همسو و هم جهت با فقها، به ویژه فقهاء نستوه و مجاهدی قرار گیرند که ظرفیت و توانایی لازم جهت پاسخگویی به نیازهای جامعه را داشته باشند.

6/6- همراهی با گروه‌ها، جریان‌های متدین و متعهد به اصول :

در زندان و غیر زندان، گروه‌های مختلفی حضور داشتند. از جمله: گروه‌های التقاطی، چپ، منحرب که در مقابل گروه‌های اسلامی قرار داشتند. تنها گروه‌های اسلامی بودند که در مسیر حاکمیت ولایت فقیه تلاش می‌کردند و بسیاری از موفقیت‌ها مرهون زحمات و تلاش‌های این گروه‌های اسلامی بوده است. اکنون نیز بیشتر کارها و مسئولیت‌ها را این گروه‌ها به عهده دارند و با داشتن سابقه طولانی، همواره در جهت تقویت مبانی دین و ولایت فقیه تلاش می‌کنند.

7/6- التزام عملی در عملکرد و زندگی ‌:

از شاخص‌های انسان اصولگرا در عصر طاغوت این است که همواره تلاش کند تا مصداق یک انسان مؤمن در زندگی شخصی و اجتماعی باشد و به احکام الهی ملتزم بماند.

7- معیارهای اصولگرایی و حاکمیت ولی فقیه:

شاخص‌های اصولگرایی در حاکمیت فقیه مبسوط الید با دو رویکرد قابل بررسی است:

رویکرد نخست : توجه به بدنه جامعه و مردم و بررسی این موضوع که جامعه اصولگرا باید دارای چه معیارها و شاخص‌هایی در نگرش و رفتار آنان باشد که به عنوان معیارهای عمومی قابل ارزیابی قرار گیرد؟

رویکرد دوم : نگاه به دولت مردان و مجموعه‌ای که شأنیت قرار گرفتن در رده‌های اجرایی را دارند و در راستای دستیابی به حاکمیت دینی در زوایای زندگی مردم و تحقق بخشیدن آرمان‌ها و سیاست‌های رهبری و ولی فقیه می‌باشند.

1/7- معیارها و شاخص‌های عمومی :

1/1/7- اعتقاد به پیوستگی عصر غیبت با عصر امامت :

عصر غیبت، قطعه‌ای از تاریخ است که به دوران امامت متصل است و در تداوم آن قرار می‌گیرد و نمی‌توان آن را منقطع از گذشته دانست و به طور طبیعی، مشمول اصول و شاخص‌های آن عصر خواهد بود، چنانچه عصر غیبت را منقطع از دوره قبل بدانیم، به معنای تعطیلی مکتب حیاتبخش اسلام و بلاتکلیف گذاشتن مردم است.

2/1/7- اعتقاد به کمال و فراگیر بودن نظام اسلامی :

از معیارهای جریان‌ها و جمعیت‌های اصولگرا، اذعان و اعتقاد به این است که : نظام اسلامی، کامل و فراگیر است و عهده‌دار اداره امور جامعه می‌باشد و ظرفیت پاسخگویی به همه نیازهای مردم را دارد. اگر فرد یا گروهی بگوید: دین، فاقد نظام سیاسی و اقتصادی است به معنای خروج از قلمرو اصلوگرایی است.

3/1/7- اعتقاد به لزوم عدالت و اجتهاد در رهبری :

باتوجه به ضرورت عصمت و اشراف بر منابع فوق بشری برای امام(علیه‌السلام) و با این اعتقاد که عصر غیبت دوران نیابت عامه است، وجود دو شرط اساسی است. عدالت واقعی و قدرت استنباط و اجتهاد احکام از منابع وحیانی، در کنار سایر شرایط ویژگی‌های رهبری است. براساس روایات، فردی صلاحیت عهده‌دار شدن زعامت امور مردم به عنوان نائب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را دارد که در کنار سایر شرایط، دو شرط اساسی «عدالت و اجتهاد» را در سطح مورد نیاز و رهبری بر خودار باشد.

4/1/7- اعتقاد به حجیّت ولی فقیه :‌

ملاک مشروعیت الهی حکومت در عصر نبوت و امامت، وجود پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) در رأْ حکومت و وجود امام معصوم (علیه‌السلام) در رأس هرم حاکمیت است. در عصر غیبت نیز ملاک حجیت و مشروعیت الهی، حاکمیت وجود ولی فقیه در رأس هرم قدرت و اداره امور مردم است. حزب، جریان و فردی می‌تواند مدعی اصولگرایی باشد که ملاک حجیت و مشروعیت الهی حکومت را حاکمیت ولی فقیه بداند.

5/1/7- اعتقاد به مشروعیت الهی قوانین و مقررات :‌

از آنجا که قانونگذار اصلی، ذات باریتعالی و منشأ مشروعیت قوانین خداوند متعال می‌باشد، در عصر غیبت، تنها مشروعیت الهی احکام فردی و عبادی کافی نیست. بلکه کلیه قوانین و مقررات حاکم بر جامعه و روابط اجتماعی مردم، باید متکی به قرآن و سنت بوده و ماهیت الهی داشته باشد.

بنابراین، تکیه بر اجتهاد رهبری و ارائه تدابیر و سیاست‌ها و اداره امور و اتکاء به شورای نگهبان در تأیید مشروعیت الهی قوانین، از شاخص‌های اصولگرایی به شمار می‌آید.

2/7- معیارها و شاخص‌های دولت اصولگرا :

منظور از دولت، قوای سه گانه و مجموعه ارکان دست‌اندرکار است که در تحقق آرمان‌های حاکمیت دینی و تدابیر رهبری، به ویژه قوه مجریه، نقش دارند.

1/2/7- دین مداری :

دین باوری و اعتقاد به حاکمیت دینی، از مهمترین شاخص‌های دولت اصولگرا است. ارکان دولت، متصدی و مسوؤل پیاده کردن اسلام در جامعه و اجرای احکام نورانی آن و بسط فضائل اخلاقی در جامعه می‌باشد.

2/2/7- دین داری و تعهد اسلامی :‌

دولتمردان اسلامی، خود باید بیش از دیگران نسبت به بایدها و نبایدهای دینی، متعهد و عامل به احکام اسلامی باشند. به ویژه اینکه مسؤولیت همراه باقدرت و اختیار در تصرف اموال و نفوس است. از این رو، تعهد و تدین دولتمردان، از شاخص‌های دولت اصولگرا است.

3/2/7- برخورداری از شجاعت و روحیه انقلابی :

به مقتضای اص «أشِدَّاء عَلَی الکُفَّار رُحُمُاءُِ بَینَهُم»، دولتمردان حکومت دینی،ب اید دارای روحیه و شجاعت لازم، جهت ایستادگی و مقابله با مستکبران و زورمندان باشند و نسبت به جریان‌های خودی و مستضعفان و مظلومان متواضع و مدافع باشند. زیرا کوچکترین انفعال و سستی از این اصل، منجر به خسارت‌ها و لطمات جبران‌ناپذیر خواهد شد.

لازمه استقرار و بقاء حکومت دینی و اصولگرا، وجود رهبری انقلابی و شجاع، رئیس جمهور و دولتمردان و نمایندگان متدین است. تا رئیس جمهور انقلابی و شجاع سیاست انفعالی را به سیاست تهاجمی تبدیل و موجب عزت نظام اسلامی و ذلت دشمنان گردد. همچنین، رئیس دولت شجاع، وزیر انقلابی و استاندار و مجریان شجاع انتخاب می‌کند. چنانچه رئیس جمهور دارای روحیه انفعالی باشد، تیم هسته‌ای منفعلا انتخاب می‌کند و موجب تصییع حقوق مردم خواهد شد. رهبری هر قدر هم شجاع باشد، ولی دولتمردان و سایر عوامل مرتبط، همراه و همسوی با او نباشند، ناچار به نوشیدن جام زهر خواهد شد.

4/2/7- همسویی و تبعیت از رهبری :

از آنجا که ملاک مشروعیت سیاست‌ها و عملکردها در نظام اسلامی، توجه داشتن به سیاست‌ها و دیدگاه‌های ولی فقیه می‌باشد، همسویی و تبعیت کامل دولتمردان از ولی فقیه، از شاخص‌های مهم دولت اصولگرا است.

5/2/7- ایستادگی و مقابله با تفکرات التقاطی :

در یک جامعه آزاد، بروز و ظوهر اندیشه‌ها، به ویژه اندیشه‌های مغایر و معارض با اندیشه‌های توحیدی، امری طبیعی است. اما بروز و ظهور اندیشه‌های انحرافی و التقاطی و تفکرات لیبرال دموکراسی در عرصه حاکامیت و دولت و مجلس، بسیار خطرناک است و در نتیجه، در تقابل با اصول و مبانی حاکمیت دینی قرار خواهد گرفت. از این رو، دولت اصولگرا، دولتی است که می‌بایست تفکرات التقاطی را بشناسد و درصدد مقابله با آن برآید.

از ویژگی‌های دولت اصولگرا: ساده‌زیستی،‌روحیه مقابله با فساد گرایی، مردم گرایی و اهتمام به صرفه‌جویی در بین‌المال است. در تأکید رهبر فرزانه انقلاب اسلامی دربارة شاخص‌های اصولگرایی در دولت‌و حمایت از دولت کنونی به لحاظ برخورداری از این ویژگی‌ها، در راستای توجه به الزامات تحقق حاکمیت دین است که از مهمترین آنها الزام به وجود دولت اصولگرا می‌باشد.

به قلم علي سعيدي

تعداد بازدید از این مطلب: 107
موضوعات مرتبط: سیاسی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي

 


سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از وحدت هفت گروه سياسي معتقد به رهبري امام خميني(ره) که در سال هاي پيش از پيروزي انقلاب، به مبارزه مسلحانه به رژيم شاهنشاهي معتقد بودند تشکيل شد. گروه هاي هفت گانه عبارت بودند از: امت واحده، توحيدي بدر، توحيدي صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدين. هر يک از اين گروه ها در محدوده خاصي به مبارزه بر عليه رژيم شاه فعال بودند. «امت واحده» و «منصورون» در سراسر ايران، «توحيدي فلق» در خارج از کشور، «فلاح» و «بدر» در قلب تهران و اطراف آن، «موحدين» در خطه خوزستان و کرمان، «صف» در اصفهان و تهران فعاليت داشتند.(438)
اين هفت گروه داراي اشتراکاتي بودند: 1. اعتقاد به تشکيل حکومت اسلامي به رهبري امام خميني(ره)؛ 2. طرفدار مبارزه مسلحانه عليه رژيم شاه، 3. مخالفت با سازمان مجاهدين خلق به دليل گرايش التقاطي آنها. اين هفت گروه که در کميته استقبال امام(ره) شرکت داشتند، پس از پيروزي انقلاب بنا به توصيه استاد مطهري و تأييد رهبر انقلاب، پس از جلسات متعدد، سرانجام تحت عنوان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي متحد شدند و در تاريخ 58/1/16اعلام موجوديت کردند. دوران حيات اين سازمان را مي توان به سه دوره تقسيم بندي کرد: از سال 58 الي 61؛ 61 الي 65 و 70 تاکنون.

ادوار فعاليت سازماني

الف. دوره اول: تشکيل سازمان (1361 ـ 1358)

سازمان در دوره اول حيات خود توانست خدمات مهمي به انقلاب اسلامي برساند که از آن جمله مي توان به اين موارد اشاره کرد:
مشارکت فعال در تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، کوشش در نظام دادن به کميته مرکزي انقلاب اسلامي، مقابله با ضد انقلاب در کردستان و کمک در تشکيل سازمان پيشمرگان مسلمان کرد، تلاش براي خنثي سازي کودتا و کوشش پي گير براي ريشه کن کردن گروهک ضد انقلابي فرقان، شرکت فعال نيروهاي سازمان بنا به درخواست نهادهاي مربوطه براي مقابله و خنثي کردن توطئه سازمان مجاهدين خلق (منافقين)، شرکت در مبارزات مجاهدان افغاني در افغانستان و موضع گيري سياسي و مقابله فکري با جريان هاي مختلفي که به مخالفت با انقلاب اسلامي مي پرداختند.
اختلافات دروني اين سازمان از همان ابتداي تشکيل در سال 1358 هـ. ش در مورد دو مسئله بروز کرد:
يکي نقادي نسبت به ديدگاه هاي دکتر علي شريعتي و ديگري انتقاد به انتشار اطلاعيه به مناسبت روز کارگز و شبيه سازي صرف روز کارگر با ادبيات جريان چپ حاکم بر جهان (مارکسيسم) که در آن سال ها به نوعي در فضاي کشور وجود داشت.(439)
اعضاي اين سازمان، ابتدا به صورت مستقيم با امام(ره) ملاقات کرده و گزارش فعاليت سازمان را به ايشان انتقال مي دادند؛ اما چون ارتباط مستقيم با امام(ره) در درازمدت امکان پذير نبود، از ايشان درخواست کردند که نماينده اي در سازمان تعيين کند تا ضمن نظارت بر سازمان، مسائل آن را نيز به امام(ره) منتقل کند. امام(ره) نيز، آيت الله حسين راستي کاشاني(440) را به عنوان نماينده خود در سازمان منصوب کرد.(441) با ورود نماينده امام(ره) در سازمان، اختلافات در سازمان دوباره به شکل ديگري آغاز شد. اين بار اختلافات درباره حدود وظايف و اختيارات نماينده امام(ره) بود. بدين معنا که عده اي معتقد بودند حکم فقهي و نظرات آيت الله راستي کاشاني بالاتر از دستورات حزبي و سازماني است؛ اما در برابر، برخي چنين اعتقادي نداشتند. در نتيجه سه ديدگاه در سازمان به وجود آمد.
1. ديدگاه به اصطلاح چپ سازمان که به ارجحيت حکم حزبي و سازمان بر نظرات فقهي نماينده امام(ره) معتقد بودند؛ به علاوه اين گروه به نظارت استطلاعي نماينده رهبري اعتقاد داشتند و نظارت استصوابي را قبول نداشتند. اين گروه شامل بهزاد نبوي، (442) محسن آرمين، مصطفي تاج زاده، هاشم آغاجري و محمد سلامتي مي شد که در واقع مخالفان نماينده رهبري نيز بودند.
2. ديدگاه راست يا موافقان آيت الله راستي کاشاني اعتقاد داشتند نظارت نماينده رهبري از نوع نظارت استصوابي، عام و فراگير است. اين گروه شامل آقايان محمد باقر ذوالقدر، حسين فدايي و علي علي عسگري بود.
3. جناح سوم معتقد بودند که برخورد دو جناح قبل بيش از حد خصمانه است و هيچ منابع بنيادي براي تفاهم و پذيرش اختلاف سليقه ها و تداوم فعاليت وجود ندارد. از اين رو خواستار انحلال سازمان شدند. آقايان محسن رضايي و مرتضي الويري در اين گروه جاي داشتند.
اختلاف صرفاً در اين حوزه خلاصه نمي شد. نگاه به اداره امور کشور هم موضوع مهمي بود. رويکرد تمرکز امور به دست دولت، عدم موافقت با واگذاري امور به دست بخش خصوصي هم اختلاف نظر جدي بود که در ميان جريان هاي سه گانه درون سازمان بوجود آمد. اين اختلاف به دولت، مجلس و حتي حزب اصلي و فراگير کشور يعني حزب جمهور اسلامي هم سرايت کرد و تأثير منفي در آرايش سياسي کشور داشت. بي شک ادامه اين اختلاف موجب هدر رفتن فرصت، اتلاف منابع و چالش هاي درون سازماني مي شد و مناسبت ها را به سمت وخيم تر شدن اوضاع سوق مي داد. لذا سازمان به دنبال راه چاره اي افتاد و پس از آنکه گفت و گوها پاسخ نداد، سه جناح در حضور آيت الله موسوي اردبيلي(443) نيز نظريات خود را طرح کردند و ايشان نيز مباحث را به امام(ره) منعکس کردند. سرانجام پس از انعکاس مطالب به امام(ره)، ايشان فرمودند:
آقاي راستي و کساني که با ايشان مي توانند همفکري داشته باشند بمانند و هر کس تمايل ندارد با ايشان کار کند، مي تواند از سازمان استعفاء دهد.
در تاريخ 61/1/25 آيت الله راستي در راستاي کاهش اختلافات، شوراهاي سازمان را لغو و شوراي موقتي را در تاريخ 61/2/1 براي اداره سازمان تعيين کرد.
در اين مقطع (حدود دي ماه 1361) سي و هفت نفر از اعضاي سازمان، از سازمان استعفاء کردند. شايان ذکر است به رغم ادعاهاي شعارگونه شوراي مرکزي، مبني بر ولايت پذيري و اطاعت از ولي فقيه و پيروي محض از نظرات امام خميني(ره)، آنان هيچگاه در عمل از نظرات نماينده منتخب وي پيروي نکردند و حتي پس از آنکه امام نظر صريح خود را در مورد دخالت نماينده خود بيان کرد و آن ها نيز به صحت آن پي بردند، هيچ اطاعتي از امر ولي فقيه نکردند، بلکه در اقدامي اعتراض گونه، دسته جمعي استعفا کردند.

ب. دوره دوم: انحلال سازمان (1365 ـ 1361)

از اين زمان به بعد، سازمان اعلام کرد که بر خلاف گذشته، نيمه مخفي و نيمه علني نبوده و به صورت علني فعاليت مي نمايد و به علاوه، بعد نظامي سازمان را حذف کرده و به صورت يک تشکيلات عقيدتي ـ سياسي به فعاليت خود ادامه داد.
در فاصله ميان سال 61 الي 65 فعاليت هاي سازمان به شدت افول کرد. جمعي از اعضا با قبول مسئوليت در نهادهاي نظامي، انتظامي و اطلاعاتي از سازمان استعفا دادند. تعدادي به جبهه جنگ رفتند که برخي از آنان به شهادت رسيدند. اعضاي باقي مانده سازمان به دليل مسئوليت هاي متعدد، فرصت کار تشکيلاتي زيادي نداشتند. به علاوه فضاي سياسي حاکم در کشور و جنگ تحميلي، فعاليت سياسي و حزبي را آنگونه که بايد اقتضا نمي کرد. توقف فعاليت و انحلال حزب جمهوري اسلامي که جمعي از مسئولان انقلاب در آن مسئوليت داشتند نيز در کار حزبي در کشور تاثير منفي گذاشته بود و شرايط براي توقف و تعطيلي سازمان فراهم شده بود تا اينکه بالاخره آيت الله راستي کاشاني در مهر ماه 1365 طي نامه اي ضمن بيان مشغله فراوان و نامساعد بودن حال مزاجي خود، استعفاي خويش و انحلال سازمان مجاهدين انقلاب اسلام را تقاضا کرد که مورد موافقت حضرت امام(ره) قرار گرفت.

ج. دوره سوم: تشکيل سازماني جديد با آرمان و اهدافي متفاوت (1370 ـ تاکنون)

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در تاريخ 1370/7/10 مجوز قانوني فعاليت سياسي در سراسر کشور را دريافت کرد. مؤسسان و اعضاي کادر مرکزي اين سازمان عمدتاً افرادي بودند که در سال 1361 به دليل اختلاف در ديدگاه ها و برداشت ها از مجاهدين انقلاب استعفا داده بودند. آن جمع پس از استعفا از سازمان مجاهدين انقلاب به دليل اعتقاد به ضرورت وجود تشکل در پيشبرد اهداف فکري و سياسي، شروع فعاليت جديد را به شکل همه جانبه مورد تجزيه، تحليل و بررسي قرار دادند و در نهايت با تغييراتي در مرامنامه، اساسنامه، نام و کادرهاي تشکيل دهنده، بار ديگر آغاز به کار کردند.
حالا ديگر جنگ تمام شده است و اعضاي مستعفي سازمان قبلي، از جمله بهزاد نبوي، محمد سلامتي، محسن آرمين، سيد مصطفي تاج زاده، هاشم آغاجري و... به تجديد حيات سازمان اقدام کردند و به عنوان «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران» (با اضافه کردن نام ايران به آخر نام قبلي سازمان)، به طور رسمي از وزارت کشور اجازه فعاليت گرفتند. دبير کل اين سازمان، محمد سلامتي است و از آن تاريخ تاکنون، اين سازمان با حاکميت کامل جناح چپ و استراتژي جديد به کار خود ادامه مي دهد.(444)
اين سازمان تاکنون با وجود اخذ مجوز رسمي فعاليت از وزارت کشور، عضوگيري عام در تهران و سطح کشور انجام نداده است. البته از 1373 تا اوايل 1381 هـ. ش هفته نامه سياسي اجتماعي «عصر ما» به عنوان ارگان رسمي اين سازمان به طور مرتب منتشر مي شد. سازمان پايگاه اجتماعي نداشت تا اينکه در پي حمايت اين سازمان از نامزدي خاتمي، پايگاه اجتماعي اين گروه افزايش يافت؛ به طوري که در انتخابات مجلس ششم دو نفر از کانديداهاي اين سازمان از تهران به مجلس راه يافتند.(445)
مواضع اين گروه پس از تجديد حيات در سال 1370 هـ. ش بيشتر انتقاد از برخي عملکردهاي دولت هاشمي رفسنجاني و جناح راست بود. در آستانه انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري، اين سازمان به طور صريح از خاتمي حمايت کرد؛ به طوري که يکي از گروه هاي تشکيل دهنده ائتلاف گروه هاي خط امام(ره) بود.(446)
پس از دوم خرداد 1376 هـ. ش اين سازمان به عنوان بخشي از جبهه دوم خرداد از شعارهاي جامعه مدني، اصلاحات، توسعه سياسي و فرهنگي، رقابت سياسي احزاب و گروه ها حمايت کرد، ولي به ظاهر مخالف خصوصي سازي، ادغام در بازار جهاني و دولت حداقلي بود. علاوه بر اين، با تعطيلي نشريات زنجيره اي و وابسته به گروه هاي روشنفکر لائيک ملي ـ مذهبي هاي برانداز به شدت مخالفت کرد و آن را غير قانوني دانست.(447)
اين سازمان همچنين پس از انحلال نهضت آزادي و محکوميت 21 نفر از اعضاي آن، رأي دادگاه را محکوم کرد.(448) از آخرين مواضع اين گروه، سخنان اهانت آميز هاشم آغاجري، نظريه پرداز و عضو فعال اين گروه و حمايت همه جانبه اين سازمان از او است. وي در تاريخ1381/3/29 هـ. ش در خانه معلمان همدان، طي سخناني تصريح کرد که در اسلام چيزي به عنوان روحاني وجود ندارد. سلسله مراتب و تشکيلات روحانيت، تحت تأثير کليساي کاتوليک شکل گرفته است و از مقلدين، به ميمون تعبير کرده است. علاوه بر اين، وي معتقد است تا دين اصلاح نشود و تغيير نکند، هيچ تغيير و اصلاحي در جامعه صورت نخواهد گرفت.(449)
نزديک به دو هفته پس از اظهارات آغاجري، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با صدور بيانيه اي از وي به عنوان يکي از اعضاي ارشد خود دفاع و به داشتن اعضايي چون او افتخار مي کند. اين قبيل واکنش ها سرانجام به انتشار بيانيه اي از سوي «جامعه مدرسين حوزه علميه قم» خطاب به «مردم» منجر شد که در آن سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را «فاقد مشروعيت ديني» دانسته و از «متدينين» خواسته بود «از همکاري با آن بپرهيزند». اين بيانيه تصريح داشت:
سازمان موسوم به مجاهدين انقلاب اسلامي در جهت بدبين کردن نسل جوان به اسلام و روحانيت و تفکيک دين از سياست که هدف دشمنان جهاني اسلامي نيز هست، تلاش مي کند... سخنان موهن يکي از اعضاي مرکزيت اين سازمان در همدان (توهين او به عقايد ديني، مراجع تقليد و مردم متدين ايران) و حمايت بي دريغ آن سازمان از گفته هاي او، شاهدي بر اين مدعا است.(450)
حجت الاسلام و المسلمين محمدرضا فاکر عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم در اين خصوص گفت:
بيانيه اين تشکل با مشورت همه مراجع تقليد صادر شده است.(451)
و تصريح کرد:
بيانيه جامعه مدرسين سيلي محکمي به سازمان مجاهدين زد و فرد بزرگي چون آيت الله مشکيني آن ها را از مشروعيت ديني انداخت.(452)
وي سپس خاطر نشان کرد:
نظر برخي از مراجع شديدتر از اين بيانيه بوده و اين مطالب سخن همه علما و دلسوزان اسلام است.(453)
پس از اين فتوا، جامعه انجمن هاي اسلامي اصناف و بازار، با استناد به اساسنامه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از دادگاه انقلاب و دادگستري تهران خواست که به دليلي نقض قانون اساس، تغيير و انحراف از ماهيت اسلامي و خيانت به بنيان گذاران از سوي اعضاي فعلي سازمان مجاهدين انقلاب، حکم انحلال اين سازمان را صادر کند. اين شکل پيشتر نيز شکايت خود را به کميسيون ماده 10 احزاب وزارت کشور ارايه کرده بود؛ اما با توجه به ترکب وقت کميسيون ماده 10 احزاب، شکايت خود را پس گرفت. با رايزني گسترده سازمان که دو قوه مجريه و مقننه را هماهنگ داشت، اين شکايت نيز هيچ گاه مورد رسيدگي جدي قرار نگرفت.
پس از صدور اين فتوا بود که محمد سلامتي دبير کل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در اظهارنظري گفت:
ما جامعه مدرسين حوزه علميه قم را به عنوان يک گروه سياسي در جناح رقيب تلقي مي کنيم، نه به عنوان يک مجموعه مذهبي قابل قبول.(454)
محسن آرمين(455) هم در واکنشي به اطلاعيه مزبور گفت:
ما دين خود را از آقايان نگرفته ايم تا با صدور اطلاعيه بتوانند از ما بگيرند.
نکته اصلي که اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نبايد آن را فراموش کنند، اين است که جامعه مدرسين تشکلي است که حضرت امام(ره) درباره آن فرموده بود:
اگر آنان (فرزندان انقلابيم) جذب حضرات آقايان جامعه مدرسين نشوند در آينده گرفتار کساني خواهند شد که مروج اسلام آمريکاييند... من، جامعه ي مدرسين را مغز متفکر و چشم بينا و وجدان سالم و حساسي براي دستگاه اداره کننده ي کشور مي دانم و معتقدم اگر ما براي حوزه ي علميه به عنوان قاعده ي اصلي و اساسي در انقلاب و جمهوري اسلامي، نقش و ارزش قايل هستيم ـ که البته قايليم ـ ناگزيريم براي جامعه ي مدرسين با آن سوابق و تاريخ درخشان و علم و تقوا و استعداد بالا و مايه هاي قوي فقاهتي، نقشي اول را قايل شويم. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نقش مهمي در نظريه پردازي در مجموعه دوم خرداد داشته است.(456) دسته بندي جريان هاي سياسي به چپ و راست، راست مدرن و سنتي متعلق به اين سازمان است. به علاوه نقش سران سازمان در مجلس ششم در تحصن، استعفا و صدور بيانيه هاي ساختارشکنانه، نقش اول بوده است.
در ميان جريان چپ، شايد هيچ گروهي مثل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي دچار دگرديسي نشده است. سازماني که در گذشته طرفدار تمرکز امور در دست دولت (دولت حداکثري)، مخالفت با واگذاري امور به دست مردم و بخش خصوصي و مخالف جدي با استکبار و نظم نوين جهاني بود، اينک سردمدار جرياني است که خواهان مذاکره و رابطه با آمريکا، کوچک شدن دولت (دولت حداقلي)، واگذاري امور به دست مردم و بخش خصوصي و طرفدار اقتصاد بازار و آزاد شده است.
نکته قابل توجه درباره سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي که از ابتدا تاکنون ثابت بوده است، نوع نگرش آنان به روحانيت و اداره امور به دست آن ها بوده است که عمدتاً سازمان با آن مخالف بوده است. در ساليان اخير نوعي تجويز جدايي دين از سياست را توصيه مي کند. دوم آنکه سازمان رسماً از ابتدا تاکنون التزام به ولايت فقيه نداشته است. نوع موضع گيري که درباره نماينده حضرت امام خميني(ره) در دوره اول سازمان اتخاذ کردند و نوع رابطه و مناسبت هايي که با رهبري و ولايت فقيه پس از ارتحال حضرت امام(ره) داشته اند، گوياي اين نکته است. جالب تر آن که، حتي در اساسنامه و مرامنامه سازمان نيز از ولايت فقيه سخني به ميان نيامده است.(457)
با اين ملاحظات مي توان نتيجه گرفت که اصولاً سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نسبت به حکومت ديني و ولايت فقيه در خوشبينانه ترين قضاوت، با ابهام و سکوت از آن عبور کرده است.
نکته آخر اينکه برخي ابهام ها چون پرونده انفجار نخست وزير سال 60 و حادثه کوي دانشگاه در 18 تير 78 و نقش سازمان در اين زمينه، به شفاف سازي درباره ابهامات و پرسش هاي مرتبط با آن نياز دارد.

اساسنامه و مواضع سازمان

اساسنامه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در 25 مرداد 1386 در کنگره يازدهم در 31 ماده و 36 تبصره مورد بازنگري وتصويب قرار گرفت.
برابر ماده 1 اساسنامه، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، تشکيلاتي سراسري و علني با مشي عقيدتي ـ سياسي است و ساختار آن بر مبناي ارزش هاي اسلامي همچون شورا، امر به معروف و نهي از منکر، تواصي به حق و صبر، تعاون بر خير و تقوي، ولايت مؤمنانه نسبت به يکديگر در روابط متقابل اعضا با هم و حاکميت اخلاق اسلامي و احکام شرعي شکل مي گيرد.

ارکان سازمان عبارتند از:

کنگره؛ شوراي مرکزي؛ شوراي داوري؛ شوراي سياسي ـ عقيدتي؛ هيأت اجرايي؛ کميسيون؛ ارگان؛ کميته؛ شاخه؛ حوزه و واحد.
کنگره عالي ترين رکن تشکيلاتي سازمان است و اهم وظايف و اختيارات آن عبارت است از:
ـ تصويب مرامنامه و اساسنامه و تغييرات بعدي آن؛
ـ انتخاب، استيضاح و برکناري اعضاي شوراهاي مرکزي، داوري و تصوب انحلال سازمان؛
برابر ماده 6 اساسنامه، شوراي مرکزي عالي ترين رکن سازمان پس از کنگره است که مرکب از 15 عضو اصلي و 3 عضو علي البدل بوده و از ميان کادرهاي سازمان براي يک دوره دو ساله انتخاب مي شود.(458)

برابر ماده 7، وظايف و اختيارات شوراي مرکزي عبارت است از:

الف. انتخاب دبير کل؛ ب. انتخاب اعضاي شوراي سياسي ـ عقيدتي؛ ج. انتخاب رئيس هيأت اجرايي؛ د. انتخاب مسئولان ارگان هاي سازمان در مرکز؛ هـ. تفسير مرامنامه، اساسنامه و مصوبات کنگره؛،. انتخاب سخن گوي سازمان؛ ص. تصويب عضويت سازمان در مجامع، جبهه ها و ائتلاف هاي سياسي کشور؛ ق. تصويب نامزدهاي انتخاباتي سازمان؛ ش. پذيرش استعفاي اعضاي شوراي مرکزي.
برابر ماده 8 اساسنامه، «دبير کل» عالي ترين مقام تشکيلاتي سازمان است که توسط شوراي مرکزي در آغاز هر دوره انتخاب مي شود.

برابر ماده 26 اساسنامه، «عضو» فردي است که داراي شرايط زير باشد:

الف. التزام عملي به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران؛ ب. التزام عملي به مرامنامه، اساسنامه، راهبردها و مواضع سازمان؛ ج. التزام عملي به همکاري در چارچوب آئين نامه ها و تصميمات ارکان سازمان؛ د. داشتن سابقه ارتباط تشکيلاتي با سازمان و موفقيت در طي دوره هاي آموزشي مربوط؛ هـ. عمل به فرايض ديني و دارا بودن صلاحيت هاي اخلاقي لازم؛ و. عدم سوء شهرت؛ ي. پرداخت حق عضويت.

آنچه که در خاتمه درباره سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بايد تصريح کرد آن است که:

اولاً؛ سازمان مزيت خود را در فعاليت هاي مخفي و غير علني جست و جو مي کند. «دولت در سايه» شايد عبارت مناسبي براي رهبران سازمان باشد.
ثانياً؛ تاکنون در هيچ انتخاباتي فهرست جداگانه نداده اند. سازمان ترجيح داده است يا در انتخابات سکوت يا در ائتلاف ها شرکت کند. هدف اصلي آن ها، پرداخت کمترين هزينه و بيشترين فايده و سود بردن از نتايج آن است.
ثالثا؛ به رغم آنکه در دهه اول انقلاب و دولت 8 ساله ميرحسين موسوي و دوره هاي اول و دوم و سوم مجلس شوراي اسلامي، رهبران و کادر سازمان مسئوليت هاي گسترده اي داشتند و نيز در دهه سوم انقلاب در دولت 8 ساله محمد خاتمي، مجلس شوراي اسلامي دوره ششم و شوراهاي اسلامي شهر و روستاي دوره اول حضور گسترده و مسئوليت هاي فراگيري داشته است، اما همواره از زير بار پاسخ گويي به مسئوليت ها شانه خالي کرده است.
رابعاً؛ سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در تئوري و عمل به حکومت ديني، ولايت فقيه و رهبري اعتقاد ندارد. در مرامنامه و اساسنامه سازمان، هيچ نشانه اي از اعتقاد و پايبندي سازمان به حکومت ديني و ولايت فقيه وجود ندارد. عملکرد آنان در برابر مواضع امام(ره) و رهبري و مخالفت هايي که داشته اند، به خصوص تقابل، مخالفت و صف آرايي در برابر نماينده منصوب امام(ره) در سازمان نيز شاهدي بر عدم التزام سازمان به روحانيت و ولايت است.
از همه مهم تر، مواضع افراطي سازمان در دوران حاکميت موسوم به اصلاحات(1376 ـ 1384) و صدور بيانيه جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عنوان پر اعتبارترين تشکل روحاني در ايران اسلامي مبني بر عدم مشروعيت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و بر حذر داشتن متدينين از همکاري با اين سازمان، بزرگ ترين نشانه عدم اعتقاد و التزام اين سازمان محسوب مي گردد. با اين همه بايد گفت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي به رغم آنکه رسماً از فعاليت علني سخن مي گويد، اما در عمل اين گونه نيست و بايد آن را قبل از آنکه يک حزب سياسي به حساب آوريم، يک تشکل امنيتي ـ اطلاعاتي در يک مجموعه محدود و بسته تعريف کنيم. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي عمدتاً حيات سياسي خود را در انشقاق و شکاف جريان هاي سياسي جست و جو کرده است. اين سازمان فاقد هر گونه دفتر و شعبه در استان ها و شهرستان ها و عضوگيري سراسري که از ويژگي هاي يک حزب تمام عيار مي باشد، هست.

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از آغاز تاکنون

در ذيل تلاش شده است به اختصار وضعيت گروه هاي تشکيل دهنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي قبل و بعد از انقلاب توضيح داده شود.

الف. قبل از انقلاب اسلامي

1. «امت واحده»: يکي از هفت گروه تشکيل دهنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي است. از آنجا که اکثريت قريب به اتفاق مؤسسان گروه مزبور از زندانيان سياسي مسلمان بودند و گذشته از سابقه مبارزاتي و عضويت پيشين در سازمان ها و گروه هاي ديگر، در زندان به چارچوب فکري، انسجام، روابط تشکيلاتي، ايدئولوژي و استراتژي جديد دست يافته بودند؛ در سال 1355 گروهي را تشکيل دادند که ابتدا تصميم داشتند خودشان را «گروه زندانيان سياسي مسلمان» بنامند، اما به دلايل امنيتي و براي جلوگيري از شناخته شدن، اعضاي گروه، سرانجام نام «امت واحده» را براي خودشان انتخاب کردند. بهزاد نبوي، محمد سلامتي، پرويز قدياني و محسن آرمين سرشناس ترين اعضاي اين گروه بودند.
2. «توحيدي بدر»: حسن فدايي، علي علي عسگري و حسن اسلامي مهر از معروفترين اعضاي گروه توحيدي بدر بودند.
3. «توحيدي صف»: گروه توحيدي صف پس از قيام نوزدهم دي ماه 1356 مردم قم، به وسيله چند تن از جوانان مسلمان از جمله محمد بروجردي (پس از انقلاب فرمانده سپاه پاسداران منطقه کردستان بود و در همان جا به شهادت رسيد)، جواد مالکي (که در انفجار هفتم تيرماه سال 1360 دفتر حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد)، شهيد علي اکبر اژه اي (در انفجار هفتم تيرماه سال 1360 دفتر حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد) در ارتباط با شهيد دکتر بهشتي و شهيد حاج مهدي عراقي تشکيل شد.
هدف اين گروه مبارزه مسلحانه براي حمايت از مبارزات حق طلبانه مردم مسلمان بود. محمد بروجردي مسئوليت طرح و برنامه ريزي بيشتر عمليات نظامي گروه را بر عهده داشت.
اين گروه، محافظت از حضرت امام خميني(ره) را هنگام ورود به وطن و دوران اقامت در مدرسه علوي بر عهده داشت.
4. «فلاح»: مرتضي الوير از شاخص ترين اعضاي اين گروه بود.
5. «فلق»: حسين منتظر قائم، حسن واعظ، مصطفي تاج زاده و بهروز باکويي از مشهورترين اعضاي اين گروه بودند.
6. «منصورون»: که متشکل از غلامحسين صفاتي دزفولي، مهدي هنردار، حسن هرمزي، کريم رفيعي، سيد نورالدين شاه صفدري و سيد علي جهان آرا بود، از فعال ترين گروه هاي سياسي ـ نظامي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بوده است.
سواي شهداي ياد شده، محسن رضايي و محدباقر ذوالقدر از اعضاي برجسته اين گروه بودند. اين گروه از تلفيق شاخه هاي متعدد در استان خوزستان شکل گرفت و بعدها دامنه مبارزات انقلابي خود را به ساير نقاط کشور گسترش داد.
7. «موحدين»: سازمان موحدن به وسيله تني چند از انقلابيون اهواز تأسيس شد. حسين علم الهدي و کياوش از جمله مؤسسين اين سازمان بودند. سازمان موحدين در حمايت از مبارزات مردم مسلمان و رهبري حضرت امام خميني(ره) به عمليات مسلحانه عليه رژيم شاه و آمريکاييان دست مي زد.

ب. بعد از انقلاب اسلامي

دوره اول: 1361 ـ 1358

1. جريان چپ: بهزاد نبوي، مصطفي تاج زاده، و محمد سلامتي.
2. جريان راست: حسين فدايي، علي عسگري و حسن اسلامي مهر.
3. جريان ميانه: محسن رضايي و مرتضي الويري.

دوره دوم: 1366 ـ 1361

1. استعفا و کناره گيري جريان چپ.
2. ساماندهي جديد و فعاليت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با محوريت جريان راست زير نظر نماينده رهبري با سه ويژگي: علني بودن، نظامي نبودن و يک دست بودن.
3. توقف فعاليت ها و انحلال سازمان توسط نماینده رهبري با تأييد امام خميني(ره)

دوره سوم: 1370 ـ تا کنون (تشکيل سازماني جديد با آرمان و اهدافي متفاوت)

1. سازماندهي جديد توسط جريان چپ.
2. اضافه شدن پسوند ايران به نام سازماني.
3. دوران فراز و فرود در قدرت.

پي نوشت ها :

1. براي مطالعه تکميلي و بيشتر پيرامون تاريخچه گروه هاي تشکيل دهنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ر.ک: تاريخچه گروه هاي تشکيل دهنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي. تاريخ شفاهي گروه هاي مبارز هفت گانه مسلمان. جليل امجدي، صص 402 ـ 385؛ و نيز مهدي سعيدي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از تأسيس تا انحلال 1358 ـ 1365).
2. حميدرضا ظريفي نيا، کالبدشکافي جناح هاي سياسي ايران، ص 61.
3. آيت الله حسين راستي کاشاني در سال 1306 هـ. ش. در کاشان ديده به جهان گشود و از سن 15 سالگي به تحصيل علوم و معارف اسلامي در کاشان، قم و نجف پرداخت. ايشان پس از تبعيد امام(ره) به نجف، در درس ايشان حاضر شد و امام(ه) را در اين ايام به عنوان مرجع اعلم معرفي کرد. وي پس از اخراج از عراق در سال 135 هـ. ش. به همراه مدرسين حوزه علميه قم فعاليت خود را آغاز کرد و از سوي امام(ره) مسئوليت هدايت و نظارت در برخي گروه هاي اسلامي مبارز با مشي مسلحانه را بر عهده داشت و پس از پيروزي اتنقلاب اسلامي در شوراي استفتاي حضرت امام(ره) در قم مشغول خدمت شد. همچنين در شوراي سه نفره تعيين صلاحيت اعضاي شوراي عالي قضاي اشتغال داشت. ايشان هم اکنون علاوه بر عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم، عضو شوراي عالي حوزه علميه قم نيز مي باشد. براي مطالعه بيشتر ر.ک: غلامرضا خواجه سروي، خاطرات آيت الله مهدوي کني، ص 67.
4. مجاهدين انقلاب اسلامي در گذر زمان، ص 8.
5. بهزاد نبوي از مبارزان سياسي با گرايش چپ در عصر پهلوي بود که در زندان با شهيد رجايي آشنا شد و همين امر موجب گرايش او به انديشه هاي اسلامي گرديد. پس از پيروزي انقلاب، او به عنوان يکي از اعضاي مجاهدين انقلاب اسلامي و با حمايت شهيد رجايي به کابينه دولت راه يافت. وي در طول سال هاي اخير با احياي مجدد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با همکاري تني چند از همفکرانش به فعاليت سياسي مشغول بود. وي در دوره ششم مجلس شوراي اسلامي از سوي مردم تهران به عنوان نماينده انتخاب شد.
6. آيت الله سيد عبدالکريم موسوي اردبيلي در سال 1305 هـ. ش در شهرستان اردبيل در خانواده اي روحاني و مبارز ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات مقدماتي در سال1321 هـ. ش عازم حوزه علميه قم شده و پس از اتمام دروس سطح از محضر حضرات و آيات حجت و سيد محمد تقي خوانساري کسب فيض کرد و در سال 1324 هـ. ش عازم نجف اشرف گرديد و از درس حضرات آيات حکيم، خويي و سيد عبدالهادي شيرازي بهرهمند شد. بار ديگر در سال 1327 شمسي به قم بازگشت و در درس حضرات آيات بروجردي، حجت، محقق داماد و علامه طباطبايي به تحصيلات خود در زمينه هاي فقه، اصول، تفسير و فلسفه ادامه داد. آيت الله موسوي اردبيلي از جمله شخصيت هايي است که توأم با تدريس و تحقيق در حوزه فعاليت هاي سياسي و اجتماعي نيز حضور داشت تا آنکه در سال 1340 شمسي ضرورتاً به زادگاهش اردبيل بازگشت و پس از 8 سال در نتيجه فشارهاي ساواک مجبور به ترک اردبيل شد و راهي تهران شد. او فعاليت هاي خود را در تهران متمرکز کرد، ايشان از همسنگران آيت الله بهشتي و مدت 10 سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي دادستان کل کشور و رئيس ديوان عالي کشور بود. تاکنون چند اثر از جمله فقه القضاء، فقه الحدود و تعزيرات، فقه الشرکه از ايشان به چاپ رسيده است. خاطرات مهدوي کني، ص 183؛ و نيز ر.ک: روزشمار انقلاب اسلامي، ج2، صص 158 ـ 157.
7. احزاب و جناح هاي سياسي ايران امروز، ص 246؛ مجاهدين انقلاب در گذر زمان، ص17.
8. احزاب و جناح هاي سياسي ايران امروز، ص 247.
9. همان.
10. همان، صص 257 ـ 247.
11. صبح صادق، 1381/5/21، شماره 63، ص 7.
12. «بازتاب مواضع مجاهدين سکولار»، خبرنامه سياسي ـ فرهنگي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، شماره 767، ص 29.
هاشم آغاجري قبل از آن نيز بارها به مدد ابزارهاي رسانه اي توانسته بود ساحت دين را مخدوش، خرافي، تحريف شده و... بداند. دايره باصطلاح روشنفکري هاي خود را به روي خط قرمز شريعت بکشاند.
وي در يادداشتي در هفته نامه عصر ما ـ ارگان مطبوعاتي سازمان نامشروع مجاهدين انقلاب ـ در تاريخ 10 آذر 1380 نوشته بود: «آنچه که امروز ما در جامعه خود مي بينيم، محصول ناب و خالص فقه سنتي نيست، بلکه بازتوليد فقه سنتي در چارچوب نوعي بنيادگرايي اسلامي است که از سويي از بنيادگرايي کشورهاي عربي به ويژه اخوان المسلمين تأثير گرفته که براي پيشبرد مقاصدشان متوسل به اسلحه مي شوند (!!؟).... هم او در جاي ديگري مدعي مي شود که اشرار نيز مي توانند «ولي» باشند در صورتي که مردم بخواهند و در اين صورت ولايت آن ها نيز مشروع خواهد بود چون مبناي مشروعيت مردم هستند؛ ولايت به خودي خود هيچ ارزش معنايي ندارد... به طور صريح علي (ع) مي گويد من به عنوان يک شهروند در هر آنکه مردم او را ولايت بدهند، تبعيت مي کنم... روشن مي شود که ولايت، ولايت سياسي است، ربطي به مريد و مريدبازي ندارد!».وي در پنجاه و نهمين سالگرد تأسيس انجمن اسلامي نيز گفته بود: «تاريخ ايران نشان مي دهد که حاکميت دوگانه مبتني بر نهادهاي انتصابي و انتخابي بر مبناي دو نوع مشروعت آسماني و زميني يا مردي يا فوق مردي، امکان همزيستي ندارد». عضو مرکزيت سازمان نامشروع مجاهدين با تشبيه ولايت فقيه به سلطنت گفته بود: «در يک قرائت از ولايت فقيه در جامعه ما، رابطه ولايت فقيه با مردم يک رابطه يک سويه از بالا به پايين است... نظريه حقوق الهي سلطنت دقيقاً مبتني بود بر همين زيرساخت نظري».
دامنه نظريه پراکني عليه مقدسات توسط وي بدين جا نيز خلاصه نمي شد بلکه وي در جاي ديگري به ساحت ائمه اطهار(ع) نيز جسارت کرده و بيان داشته بود: «اگر حسين(ع) هم در رأس باشد، ولي رضايت مردم در آن نباشد نامشروع است... سياوش در تاريخ ملي ما ايرانيان مظهر مظلوميت و پاکي است و بعد از آمدن اسلام، حسين جاي سياوش مي نشيند!».
وي در سال 79 نيز طي سخنان جنجال برانگيز و هتاکانه اي عليه دين مبين اسلام پاي خويش را از گفته مارکس فراتر نهاده و مدعي مي شود: «اينکه مارکس مي گويد دين افيون توده ها است، تنها بخشي از حقيقت است. من مي گويم در حکومت هاي ديني نه تنها دين افيون توده ها است که افيون حکومت ها هم هست.»
وي با طرح مسأله اومانيسم و قائل بودن به اصالت آن در برابر خدامحوري گفته است: «در اکثر دوره هاي تاريخ بشر، آنگاه که خدا اثبات مي شده است، انسان نفي مي گرديده است... ارزش هر انساني نه به تقليد، نه به طاعت و نه به تن دادن به يک آمريت فکري و ديني محض است، بلکه به طور اساسي و ريشه اي ارزش هر انساني به تفکر ذاتي و مستقل است...»
مسأله مهدويت که اصل و اساسايه فکري تشيع و مورد اتفاق تمامي آزادي خواهان و مسلمانان است در گفتار آغاجري به پايين ترين سطح تنزل يافته و نفي شده بود آنجا که در سرمقاله اي در «عصر ما» ارگان سازمان نامشروع مجاهدين با برشماري نوع فلسفه تاريخ، ديدگاه تشيع را در مورد پايان تاريخ و مهدويت منطبق با الگوي فلسفه تاريخ خطي ـ مسيحي دانسته که معتقد به مسير تنزلي تاريخ از نقطه اوج عصر زرين تا نقطه تنزل انحطاط شد مي باشد که در پايان تاريخ منجي به صورت معجزه آسا ظاهر شده و به فرياد بشر مي رسد. وي در جاي ديگري پيرامون فلسفه مهدويت و انتظار آن را بيهوده دانسته و مي گويد: «مهدوي گرايي و انتظار فرج متعلق است به آخرالزمان و مشکلات ما با اين انتظارات حل نمي شود. راه نجات، يگانه راه، جمهوريت است که احتياج به اسلام نوگرا نيز مي باشد اسلامي در مملکت ما بايد حاکم باشد که جمهور مردم بخواهند.»
اما سخنان جسارت آميز هاشم آغاجري نسبت به نهاد مقدس دين، ائمه اطهار و روحانيت تشيع و تاريخ فعاليت و مجاهدات علما در همدان مايه تأسف و تأثر همگان شد؛ گرچه وي در دانشکده علوم پزشکي اهواز در 80/3/1 نيز گوشه هايي از اين اظهارات را بيان کرده بود. اما سخنراني همدان به صورت عيان با تمسخر و هجو، نهاد دين را به چالش مي کشيد.
13. اطلاعيه جامعه مدرسين حوزه علميه قم درباره سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، 1381/04/18.
14. مباني نظري صدور حکم عدم مشروعيت سازمان مجاهدين انقلاب، خبرنامه جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1386/8/26. و نيز ر.ک: نگاهي به پرونده يک سازمان نامشروع، پايگاه اينترنتي خبري تحليلي سپهر، 1386/5/27.
15. نگاهي به پرونده يک سازمان نامشروع، پايگاه اينترنتي خبري تحليلي سپهر، 86/5/27.
16. همان.
17. همان.
18. همان.
19. «... واقعيت اين است که احياگر جناح چپ در آن زمان (1376) و هدايت گر آن از رکود به فعاليت در درجه اول سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود. اين سازمان پس از يک دوره انحلال، در آغاز دهه 70 احيا شد و با انتشار نشريه تاريخي عصر ما جناح چپ را از نظر تحليلي آماده ورود به انتخابات (مجلس پنجم و بعداً رياست جمهوري هفتم) کرد... تحليل هاي مجاهدين انقلاب و ترغيب هاي هاشمي رفسنجاني، ابتدا مجلس پنجم را از انحصار راست درآورد و به تأسيس کارگزاران سازندگي منجر شد و سپس به اتکاء اقليت مقتدر مجلس پنجم، جناح چپ قصد کرد ميرحسين موسوي را جانشين هاشمي رفسنجاني کند و با ناطق نوري رقابت کند. موتور اين حرکت همچنان مجاهدين انقلاب بودند...» براي مطالعه بيشتر ر.ک: محمد قوچاني، «خاتمي نه، خاتميسم آري»، هفته نامه خبري ـ تحليلي شهروند امروز، سال سوم، شماره 55، 30 تير 1387، ص8.
20. بهزاد نبوي که تئوريسين و رهبر اصلي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي است در گفت و گويي صريحاً اعلام کرد ما در دوران امام خميني(ره) نيز موافق برخي ديدگاه هاي ايشان نبوديم، اما جرأت ابراز مخالفت نداشتيم.
21. اعضاي شوراي مرکزي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي کنگره دوازدهم مورخ 17 و 18 مرداد 1387) عبارتند از: محمد سلامتي، صادق نوروزي، بهزاد نبوي، فيض الله عرب سرخي، عبدالله ناصري، ابوالفضل قدياني، علي باقري، محسن ترکاشوند، سيد مصطفي تاج زاده، هاشم هدايتي، اميرحسين مهدوي، مسعود سپهر، تحققي و محمدعلي توفيقي؛ همچنين محسن آرمين سخن گوي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران مي باشد.

دارابی، علی؛ (1388) جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

تعداد بازدید از این مطلب: 145
موضوعات مرتبط: سیاسی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زمينه هاي رخداد دوم خرداد


زمينه هاي رخداد دوم خرداد

1- گروه هاي ائتلاف خط امام (ره) و کارگزاران سازندگي

در کنار نقش ساختارها و شرايط مختلف در آماده کردن زمينه هاي رخداد دوم خرداد ، نقش افراد، گروه ها و احزاب در شکل دهي آن مطرح است. به سخن ديگر، ساختارهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي تأثيرگذاري اش به صورت آماده کردن شرايط رخداد بوده و افراد و گروه ها و نقش شان در هدايت مردم و وارد کردن آنها به مشارکت به نفع فرد و گروه خاصي مؤثر است . در اين مورد برخي اولويت را به شخص آقاي خاتمي و گفتمان او، برخي به گروه هاي اصلي دوم خرداد مثل مجمع روحانيون مبارز و برخي به افراد و روشنفکران ديني مي دهند که زنان و جوانان را به عنوان دو قشر ا صلي مشارکت کننده به نفع آقاي خاتمي به صحنه کشاندند. در کنار اين اظهارنظرها ديدگاهي هم مردم را خالق و باني دوم خرداد دانسته و آن را متعلق به کل ملت ايران دانسته اند. سيد محمدخاتمي در سالگرد دوم خرداد، در مراسم بزرگداشت اين رخداد، ضمن رد تعلق دوم خرداد به خود او يا فرد و گروهي خاص گفتند که دوم خرداد که رهبر انقلاب آن را حماسه ي ملت ايران معرفي کردند، نه متعلق به رئيس جمهور است و نه متعلق به گروه يا فرد خاصي، بلکه متعلق به مردم بزگوار ايران است. (1) 
در کنار اين ديدگاه ها، برخي مشارکت ملت ايران را در انتخابات دوم خرداد 1376 با نگاهي منفي نگريسته و گفته اند که مردمي که به دنبال حرکت اصلاحات به راه افتادند، يک توده ي بي شکل، غير متشکل و غيرمنسجم بودند و بر اين اساس هيچ فرد، حزب، گروه يا تشکيلاتي نمي تواند مدعي شود که خالق دوم خرداد و يا حافظ آن است. (2) کساني که سهم آقاي خاتمي را در راه اندازي دوم خرداد بيشتر مي دانند، معتقدند که آقاي خاتمي با شعارهاي نو و خط مشي خاص خود، نوعي هماهنگي و همبستگي بين نيروهاي مختلف سياسي و مردم ايجادکرد.(3) کساني که دوم خرداد را حاصل تغيير در گروه هاي مرجع جامعه و به ميدان آمدن برخي گروه ها مثل جوانان و زنان مي دانند، معتقدند که دانشگاهيان و روشنفکران و به عبارتي طبقات مدرن جامعه، که به علت سياست هاي محافظه کارانه مرجعيت را ازدست داده بودند، با بازسازي خود، طبقات محذوف را به دنبال خودکشانده و آنها را به سوي کانديدايي خاص هدايت کردند.(4) 
به نظر مي رسد منصفانه ترين و نزديک ترين تحليل به واقعيت اين است که دوم خرداد متعلق به مردم و مرهون هماهنگي و ائتلاف گروه هاي برجسته ي خط امامي همچون مجمع روحانيون مبارز و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با کارگزاران سازندگي و تکنوکرات هاي مدرن بود. ترجيح اين ديدگاه به معناي نفي زمينه هاي مساعد براي رخداد دوم خرداد نيست، چرا که اين ائتلاف ها و گروه ها در شرايط ديگري، به دليل فقدان زمينه هاي مساعد، نمي توانندحتي طرفداران خود را به صحنه ي مشارکت در سياست و اجتماع بکشانند. 
از نظر تاريخي، در حالي که دو جناح راست سنتي و مدرن از اواخر سال 1374 فعاليت هاي خود را براي در اختيار گرفتن قوه ي مجريه آغاز کرده بودند، گروه هاي چپ و ائتلاف معروف به خط امامي ها از تابستان سال بعد فعاليت خود را در اين خصوص، با اميد اندکي که به موفقيت داشتند، آغاز کردند. جناح راست سنتي از يک سال مانده به انتخابات رياست جمهوري کانديداي خود را براي حضور در انتخابات مشخص کرده بود. راست هاي مدرن با عنوان کارگزاران سازندگي توسط افرادي همچون مهاجراني، عبدالله نوري و محجوب از چپ کارگري موضوع همه پرسي براي تمديد دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي را مطرح کردند.(5) استدلال آنها اين بود که به خاطر برخي مواد قانون اساسي نبايد کشور را از تجربه ي مديريت و شخصيت ارزنده ي فردي با سابقه ي مشخص و روشن همچون هاشمي رفسنجاني محروم کرد. 
تکنوکرات ها يا فن سالاران، که کارگزاران سازندگي را با اين عناوين مي خوانند، کساني هستندکه با اعتقاد به توسعه و نوسازي اقتصادي و مهندسي اجتماعي در ظاهر به ايدئولوژي و ديدگاه خاصي گرايش ندارند، ولي با توجه به اعتقادشان به نظام اقتصاد جهاني و توسعه ي صنعتي مي توان آنها را در گروه پيروان تجدد و مدرنيسم غربي قرار دارد که اولويت اصلي خود را حاکميت آرمان هاي اصولي، ا نقلابي و عدالت خواهانه نمي دانند. آنها از ابزارهايي همچون تبليغات و با برخورداري از منابع مالي، همنوا با جريان هاي حاکم به سازماندهي و بقاي خود مي انديشند. 
در ايران بعد از جنگ تحميلي عراق عليه ايران، برخي افراد براي نوسازي کشور بر پيوستن به فرايند جهاني شدن، که بعد از فروپاشي بلوک شرق و اتحاد جماهير شوروي شتاب بيشتري پيدا کرده بود، تأکيد مي کردند. (6) بر اين اساس، برنامه هاي اقتصادي ايران در اين مقطع، که توسط تکنوکرات ها تنظيم و اجرا مي شد، کوششي براي تطبيق با برخي فرايندهاي جهاني شدن مثل جذب سرمايه و تکنولوژي خارجي، افزايش صادرات و واردات و ارتباط نزديکتر با کشورهاي صنعتي بود. 
«يکي از انگيزه هاي اصلي اين چرخش در سياست ها ضرورت بازسازي کشور پس از جنگ و ترميم وجهه و روابط خارجي ايران بود. در حقيقت گروه کارگزاران سازندگي که حول آقاي رفسنجاني گرد آمده بودند، در طرح نگرش جديد نقش عمده اي داشتند... لازمه ي تحقق چرخش جديد و توجه به فرايندهاي جهاني شدن، تغيير در سياست خارجي و تجديدنظر در سياست هاي اقتصادي و اجتماعي دولت بود. استدلال دولت در مقابل مجلس اين بود که شرط لازم براي توسعه ي اقتصادي کشور بويژه در شرايط بعد از جنگ دوم خليج فارس، تجديدنظر در سياست خارجي مي باشد.»(7) 
استدلال کارگزاران سازندگي اين بود که به منظور توسعه و پيشرفت اقتصادي بايد از انحصارگري و طرد نيروهاي مختلف پرهيز کرد. آنها بر توسعه ي تکنولوژيک، استقراض و استمداد از سرمايه هاي خارجي، کاهش مقررات گمرکي و تأمين آزادي هاي سياسي در چارچوب قانون اساسي براي تشويق مشارکت عمومي تأکيد مي کردند و معتقد بودند که در سايه رشد و توسعه ي اقتصادي مي توان به استقلال و عدالت رسيد. 
لايه ي کارگزاران سازندگي با عنوان راست هاي مدرن از راست سنتي جدا شدند و بعد ازمدتي به صورت حزبي سياسي در جامعه ظهور کردند. آنها تکنوکرات هاي مرتبط با چپ و راست برخي مديران دستگاه هاي دولتي، صاحبان شرکت هاي خدماتي، ساختماني و تجاري مدرن و صاحبان صنايع جديد بودند که براي تأثيرگذاري برجسته تر به صورتي متشکل تر به هم وصل شدند. در دوره ي سازندگي، با توجه به فرصت پيش آمده ، بيشتر بخش هاي اقتصادي و نهادهاي تصميم گيرنده در اين مورد در اختيار آنان قرار گرفت. سياست هاي اقتصادي آنها عموما متأثر از اقتصاد ليبرالي و سرمايه داري بر خصوصي سازي، آزادسازي و حداقلي کردن دخالت دولت تأکيد داشت و از نظر خارجي ديدگاه هاي آنان با رفتارها و عملکرد نهادهاي مالي و اقتصادي بين المللي هماهنگي داشت. در عرصه ي عمل سياسي و اجتماعي کارگزاران بر راهبردهايي همچون مصلحت انديشي، عمل گرايي و پراگماتيسم تأکيد مي کردند. 
کارگزاران سازندگي در انتخابات مجلس پنجم، که در تاريخ 1375/1/31 برگزار شد، آسيب پذيري جناح راست سنتي را نشان داده و جرقه ي يک دوره ي جديد را زده بودند. آنها در اين انتخابات به صورتي سازمان دهي شده با امکانات مالي فراوان خود و يورشي همه جانبه به افکار عمومي، اکثريت مطلق راست سنتي را در مجلس پنجم شکستند. در مرحله ي اول انتخابات مجلس پنجم در حوزه ي تهران، فائزه هاشمي شانه به شانه نفر اول جناح راست سنتي رأي آورد و تنها دو نفر از کارگزاران و راست سنتي با آرائي نزديک به هم موفق به گرفتن رأي لازم براي رفتن به مجلس شدند. اين انتخابات شکاف و اختلافي اساسي در جناح حاکم را به نمايش گذاشت و کارگزاران يا راست هاي مدرن را به عنوان مجموعه اي تأثيرگذار در حوادث سياسي کشور به جامعه معرفي کرد. 
فاصله ي بين کارگزاران سازندگي با راست سنتي تا انتخابات رياست جمهوري سال 76 رو به فزوني گذاشت. برخي نشريات چپ، بويژه دو هفته نامه ي عصرما، در برخي شماره هاي خود به دفاع از فائزه هاشمي در مقابل راست سنتي مي پرداختند و تلاش مي کردند اين شکاف را علني تر و عملي تر کنند. 
«ما بر اين باوريم که آقاي هاشمي رفسنجاني از وفادارترين و مبارزترين ياران حضرت امام (ره) هستند که از آغاز راه تا ارتحال آن بزرگ مرد همواره مورد توجه ايشان بودند و اين اعتماد با واگذاري سنگين ترين مسئوليت هاي انقلاب و جنگ به ايشان نشان داده شد و اين عنايت محل هيچ ترديدي نيست. اين اعتماد و اطمينان همچنين در سخنان مقام رهبري نيز پيوسته موج مي زند. به نظر مي رسد شخص ايشان بر اين تکرار عنايت خاص دارند، چه تقريبا در تمامي اين سخنراني ها تأکيد بر دولت، جريان سازندگي و به خصوص خلوص و لياقت شخصي آقاي هاشمي يک محور اساسي بوده است، اين نکته نيز محل ترديد نيست. حال چه شده است که عده اي يکباره، به وي، منصوبان و همکارانشان حمله ور شده و آنچنان مي تازند که به نظر مي رسد هيچ مانع و رادعي را در مسير خود نمي شناسند.»(8) 
انتخابات پنجمين دوره ي مجلس شوراي اسلامي علاوه بر معرفي کارگزاران سازندگي به عنوان مجموعه اي تأثيرگذار در فضاي سياسي کشور، ائتلاف گروه هاي چپ گرا، خط امام و تشکل هاي همسو با مجمع روحانيون مبارز را هم از انفعال خارج کرد، به گونه اي که افرادي از اين طيف توانستند به مجلس پنجم راه پيدا کنند. بعد از برگزاري انتخابات مجلس پنجم يعني تنها با گذشت هشت روز از آن، مهمترين چهره هاي چپ گرا از جمله حجج اسلام کروبي، موسوي خوئيني ها و خاتمي به همراه افرادي از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در تاريخ 75/4/30 درباره ي معرفي ميرحسين موسوي به عنوان کانديداي رياست جمهوري و تلاش براي کشاندن ايشان به صحنه ي انتخابات گفتگو کردند. (9) گروه هاي چپ گرا مي دانستند که از ميان آنها با توجه به شرايط حاکم و توانايي افراد، آقاي ميرحسين موسوي با توجه به اقبال عمومي و وزن قابل توجه سياسي اش توان رويارويي و رقابت با کانديداهاي طيف مقابل را دارد. دليل مورد توجه قرار گرفتن ايشان براي انتخابات از سوي محافل مطبوعاتي مربوط به جناح چپ هم همين موضوع بود. شوراي هماهنگي گروه هاي خط امام در تاريخ 1375/4/30 براي تشويق ميرحسين موسوي به کانديدا شدن به ملاقات ايشان رفتند. 
در اين مقطع، يعني تابستان 1375، روزنامه ي سلام تنها نشريه اي بود که اخبار و تحليل هاي مربوط به آمدن ميرحسين موسوي را پوشش مي داد. علاوه بر گروه هاي ائتلاف خط امامي، کارگزاران سازندگي هم نظر مثبت خود را نسبت به آمدن ميرحسين موسوي اعلام مي کردند. عطاءالله مهاجراني از اين گروه، علاوه بر اظهار اميدواري نسبت به آمدن ايشان، او را يکي از بهترين نامزدهاي داراي پايگاه مردمي و محبوبيت ملي معرفي کرد. (10) ائتلاف گروه هاي خط امامي در تاريخ 1375/7/23 در ملاقاتي با رهبر معظم انقلاب ضمن بيان ديدگاه هايشان درباره ي انتخابات، از شرکت فعال خود در انتخابات، رقابت جدي و در نظر گرفتن کانديدايي خاص براي خود صحبت کردند. رهبر معظم انقلاب ضمن تشويق آنها اعلان مي دارد که تصميم ندارند از فردي خاص حمايت يا نامزدي را به طور مشخص تأييد کنند. ايشان اظهار اميدواري مي کنند که رقابت فشرده باشد و بيش از 20 ميليون رأي به صندوقها ريخته شود. (11) 
گروه هاي چپ، بويژه مجمع روحانيون مبارز، سازمان مجاهدين و روزنامه ي سلام، اگر چه بر آمدن ميرحسين موسوي تأکيد مي کردند، ولي از آنجايي که در مورد آمدن ايشان شک و ترديد داشتند و در مورد موفقيت افراد ديگري از اين جناح در انتخابات اطمينان نداشتند، تأکيدات و اظهارنظرهايشان در مورد انتخابات رياست جمهوري چندان جدي گرفته نمي شد. در حالي که جلسات فشرده ي مجمع روحانيون مبارز در تابستان 1375 و اعلان حضور فعال در صحنه ي سياسي کشور به همراه تلاش هاي مختلف براي کشاندن ميرحسين موسوي به حضور در انتخابات دلگرم کننده ي چپ گرايان و گروه هاي ائتلاف خط امامي بود، پيام مهندس موسوي در هفتم آبان ماه 1375 مبني بر امتناع قطعي از نامزد شدن در انتخابات هفتمين دروه ي رياست جمهوري، شک گيج کننده اي به جناح سياسي چپ وارد کرد و ميزان اميدواري آنها به موفقيت در انتخابات را به شدت کاهش داد. اين امر جناح مقابل را، که به طور رسمي آقاي ناطق نوري را به عنوان نامزد انتخابات خود معرفي کرده بود، به پيروزي اميدوارتر کرد. آنها به اين نتيجه رسيده بودند که حتي بدون ائتلاف با کارگزاران سازندگي هم مي توانند برنده و پيروز انتخابات باشند. اين پيش بيني جدايي کامل کارگزاران را از جناح راست سنتي رقم زد و آنها را از ائتلاف وهمکاري نااميد ساخت. 
بعد از اعلام انصراف ميرحسين موسوي، مجمع روحانيون مبارز و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با صدور پيام هايي اعلام کردند که کماکان موضوع انتخابات نزد آنها مطرح و در آينده ي نزديک نامزد ديگري را به مردم معرفي خواهندکرد. (12) تلاش اين گروه ها بعد از عدم استقبال آقايان کروبي و خوئيني ها از کانديداتوري، در نهايت متوجه سيد محمد خاتمي شد. احتمال کانديدا شدن آقاي خاتمي ابتدا در بيست و چهارم آبان ماه 1375 در روزنامه ي اخبار و پس از آن در اطلاعيه هاي مجمع روحانيون مبارز، ستاد انتخابات تشکل هاي همسو، سخنراني ها و مصاحبه هاي روزنامه ي سلام منعکس شد. (13) اولين گروهي که با جديت به دنبال نامزدي آقاي خاتمي براي رياست جمهوري بود، مجمع روحانيون مبارز بود و پس از آن گروه هاي خط امام، انجمن اسلام مدرسين دانشگاه ها و دفتر تحکيم وحدت از نامزدي ايشان حمايت کردند. 
روزنامه ي سلام در هفتم بهمن ماه 1375 براي اولين بار از قطعي شدن نامزدي سيد محمد خاتمي براي رياست جمهوري خبر داد و وي را نامزد مجمع روحانيون مبارز، گروه هاي ائتلاف خط امام و شخصيت هاي فرهنگي - علمي کشور دانست. (14) پس از اين تاريخ با گذشت حدود يک ماه بهزاد نبوي، عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، در نهم اسفند 1375 در ميزگردي اعلام کرد که سازمان مربوطه از آقاي خاتمي حمايت مي کند. 
«دو جريان کلي را بايد در ترغيب آقاي خاتمي در نظر بگيريم، يک جرياني که عمدتا سياسي بودند، مانند برخي از دوستاني که همان زمان در دولت آقاي هاشمي حضور داشتند. اينها صرفا انگيزه ي سياسي داشتند. اين گروه فکر مي کردند تداوم جريان مخالف مي تواند امکان سياست ورزي در داخل کشور را از بين ببرد. گروه دوم کساني بودند که فکر مي کردند اگر آقاي خاتمي نيايد دستاوردهاي آن جريان از بين مي رود. اين دسته منافع سياسي مثل نجات انقلاب، زدودن چهره ي خشونت از دين و ... را پيگيري مي کردند.» (15) 
در اين مقطع هيچ اظهارنظر و يا اعلان حمايتي به نفع آقاي خاتمي از سوي نوگرايان ديني، روشنفکران و ملي - مذهبي ها، که خود را در پيروزي دوم خرداد شريک مي دانستند، مشاهده نمي شود و بيشتر آنها به دنبال کانديداهاي ديگري غير از آقاي خاتمي بودند. عزت الله سحابي در گفتگو با خبرنگاران داخلي و خارجي در 13 اسفند 1375، خود را کانديداي مستقل انتخابات رياست جمهوري اعلام کرد. در اواخر اسفند همان سال يعني 25 اسفند 1375 حبيب الله پيمان هم نامزدي خود را براي رياست جمهوري اعلام نمود. پس از آن ابراهيم يزدي و علي اکبر معين فر هم براي نامزدي خود اعلام آمادگي کردند. 
در خصوص حمايت کارگزاران سازندگي از سيد محمد خاتمي، عليرغم برخي شک و ترديدها بعد از مطرح شدن نامزدي سيد محمد خاتمي، برخي افراد اين گرايش به حمايت از ايشان پرداختند. روزنامه ي اخبار در 12 اسفند 1375 به نقل از عبدالله نوري رئيس مجمع حزب الله و عضو کارگزاران سازندگي مجلس پنجم نوشت که بعيد مي داند کانديداي مجمع روحانيون مبارز با کارگزاران سازندگي متفاوت باشد.(16) کارگزاران سازندگي از اين تاريخ با گام هاي محکم تري به سوي حمايت از خاتمي و نزديک شدن به جناح چپ کشور حرکت کردند و سرانجام در 24 فروردين 1376 با اطلاعيه اي رسمي به جمع حاميان آقاي خاتمي پيوستند. 
«کارگزاران با فهم دقيق اين ويژگي چپ جديد و در حالي که محافظه کاران آنان را از خود دور کرده بودند به استادي تمام کوشيدند خود را به جريان جديد چپ متصل سازند و حيات خود را تداوم بخشند. اتصال اين سه جزء (چپ مدرن، طبقه ي جديد و بدنه ي متصل به هر دو) مهمترين عامل پيروزي دوم خرداد را براي ايشان به وجود آورد.»(17) 
پيوستن کارگزاران سازندگي به طيف حاميان سيد محمد خاتمي علاوه بر علني کردن انفکاک در راست سنتي و مدرن، جناح چپ سياسي کشور را ازحمايت و پشتيباني مالي مقتدري مطمئن ساخت که نبايد چندان دغدغه ي هزينه هاي تبليغاتي داشته باشند. آنها مي توانستند با امکانات خود ماشين رأي جمع کني جناح دوم خرداد را به راحتي راه اندازي کنند. بدين جهت بود که محاکمه ي کرباسچي در سال بعد، به صورت غير مستقيم محاکمه ي دوم خرداد تلقي شد که هزينه ي تبليغات را از کجا آورده اند.(18) 

2- گفتمان خاتمي

سيد محمد خاتمي هنگام ورود به صحنه ي هفتمين انتخابات رياست جمهوري، براي توده ي مردم شخصيت شناخته شده اي نبود. در کارنامه ي او تصدي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و رياست کتابخانه ي ملي ايران وجود داشت. اين دو عملکرد و سابقه از او چهره اي فرهنگي براي آشنايان و مخاطبان خود ساخته بود. علاوه بر اين، برخي مؤلفه هاي شخصيتي ديگر همچون زيبايي، ذوق و قريحه ي سخنگويي، اعتماد و نفوذ کلام ايشان، اعتباري به ايشان داده بود که توسط ديگران مورد توجه واقع مي شد. جدا از ويژگي هاي شخصيتي، گفتماني که توسط آقاي خاتمي و طرفدارانش مطرح شد در مقايسه با رقباي وي کاملا نو و تأثيرگذار بود. 
برخلاف آنچه که بعد از دوم خرداد گفتمان اصلاح طلبي ناميده شد و مواردي همچون گذر از نظام ولايت فقيه و قانون اساسي ويژگي آن بود، گفتمان سيد محمد خاتمي، مفاهيم، ادبيات و زباني که ايشان مطرح کرد به هيچ وجه موازي با نظام جمهوري اسلامي و يا در مقابل آن قرار نمي گرفت. 
«خاتمي پس از در ميان گذاشتن ديدگاه خود با رهبري نظام با شعار حاکميت قانون و توسعه ي همه جانبه، متوازن و پايدار و براي مقابله با کژي ها و کاستي ها و اعتلاي جمهوري اسلامي به صحنه ي رقابت هاي انتخاباتي رياست جمهوري وارد شد.» (19) 
مفاهيم گفتماني خاتمي و سبک گفتار ايشان چهره ي يک متفکر و انديشه پرداز فرهنگي را به جاي يک سياستمدار به جامعه نشان مي داد. سيد محمد خاتمي با مورد خطاب قرار دادن نخبگان، دانشجويان، زنان و جوانان به جاي توسعه ي اقتصادي و رشد، که مردم عموما از چنان الگويي رضايت نداشتند، توسعه ي سياسي و مدني را در کانون صحبت هاي خود قرار داد. اين واقعيت در حالي بود که جناح مقابل، چه در انتخابات و چه قبل از آن، به صورت جدي از مفاهيم مدني و حقوق سياسي مردم صحبت نکرده بود. 
«آنچه به مثابه ريسماني در اين پراکندگي و کثرت، انتظام و وحدتي ايجاد کرد، گفتمان فراگير، سقف گون و هژمونيک خاتمي بود. تار و پود گفتمان خاتمي آميخته اي از عناصر و دقايق بديع (و از منظري بي بديل) و قديم بود. در قرائت او از اجتماع رابطه ي همنشيني و نه جانشيني ميان سنتي و مدرن، جامعه ي مدني و جامعه ي ولايي، جوان و پير، زن و مرد، خودي و ديگري، قانون و شريعت، نياز و ارزش، مشروطيت و جمهوريت، خداسالاري و مردم سالاري و... برقرار شده، ارکان جامعه و نظام در شأن خود محفوظ ماندند.»(20) 
آقاي خاتمي بعد از قطعي شدن حضورش در انتخابات، در اولين سخنراني رسمي و انتخاباتي اش که در مراسم احياي اتحاديه ي انجمن هاي اسلامي دانشجويان انجام شد، با رويکردي نو به مسائل سياسي و حکومتي پرداخت و آزادي بيان، جامعه ي مدني و توسعه ي سياسي در چارچوب نظام را محور صحبت هاي خود قرار داد. 
«در قانون اساسي جمهوري اسلامي حکومت از آن خداست که توسط مردم اعمال مي شود و ملت آن را با اراده ي آزاد پذيرفته است. قانون اساسي با گنجاندن حق انتخاب و اعمال حاکميت توسط مردم، راه را براي بدترين نوع استبداد، که همانا ناديده گرفتن اراده ي انسان با توجيه انتساب حکومت به خدا و اعمال آن توسط افراد يا قشر خاصي است، بسته است. رسالت حکومت و حاکم در بينش علي(ع) مبارزه با ظلم و بپاداشتن حق است. حکومت فعلي ما آغاز يک نظام جديد در تاريخ ظلم زده ي مسلمين به طور اعم و تاريخ ايران به طور اخص است. در الگوي حکومتي امام علي( ع) انسان ها هم حق تشکيل حکومت و هم حق نظارت و بازخواست از آن را دارند.»(21) 
در برنامه هاي اعلامي آقاي خاتمي، که در پنجم فروردين 1376 منتشر شد، ضمن اشاره به روح عدالت علوي، زدودن فقر و تأمين زندگي شرافتمندانه، راهکارها و اهداف کلاني مطرح شده بود که قابل توجه بود. 
«- پرهيز از خودکامگي و ممانعت از شکستن حرمت ها و تجاوز به حقوق و آزادي هاي قانوني، رسالت دولت است. 
- دولت اسلامي خدمتگزار مردم است نه ارباب آنها. 
- استقرار امنيت مستلزم مبارزه با قانون شکني است. 
- تلاش براي زدودن رذيلت هاي اخلاقي از جمله ريا، تملق، نفاق، فساد و بي بند وباري از وظايف دولت به شمار مي رود. 
- تلاش براي حاکميت قانون و ضابطه شرط پيشرفت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي است. 
- تأکيد بر حضور فعال همه ي قشرها و پذيرش رقابت ها به عنوان يکي از مجاري اساسي مشارکت از سوي دولت، ضرورتي انکارناپذير است.» (22) 
تأمين آزادي مطبوعات، عدم مقابله و برخورد با آنها، تأکيد بر قانون و جامعه ي مدني، اصلاحات در چارچوب قانون اساسي، دوري از تکليف گرايي و مفاهيم ايدئولوژيکي از ديگر ويژگي هاي گفتمان سيد محمد خاتمي بود. در اين گفتمان به شهروندان با گرايش هاي مختلف سياسي احترام و اکرام مي شد و جوانان به جاي معضل، موهبت و نعمت تلقي مي شدند. 
«در برنامه ي رئيس جمهور منتخب، توجه به مسئله ي جوانان نقش تعيين کننده داشته و تفاوت بارز ديدگاه مطروحه با ديدگاه ساير داوطلبان، تأکيد وي بر ضرورت حضور جوانان و نوجوانان در تمامي عرصه ها و مشارکت فعال آنان در چرخه ي مشارکت يعني برنامه ريزي و اجرا توسط خود جوانان و نوجوانان بود. جوان گرايي سبب بسيج نوجوانان و جوانان در حمايت از رئيس جمهوري منتخب گرديد و نتيجه اي تعيين کننده به بار آورد و درس هاي بزرگي به نوجوانان و جوانان داد که براي مدتي طولاني در وجدان جمعي آنان حک خواهد شد و براي مدت ها در رفتار سياسي بعدي آنان به عنوان الگو و راهنما عمل خواهد کرد.» (23) 
توجه به شور و نشاط جوانان و نوجوانان در گفتمان خاتمي نقشي محوري داشت و اين شور و نشاط نه تنها منفي و ناهنجار نبود، بلکه حق آنها تلقي مي شد. بايد به آنها به عنوان آينده سازان کشور اعتماد شود. علاوه بر جوانان، توجه به زنان به عنوان نيمي از اعضاي جامعه، محور ديگر گفتمان آقاي خاتمي بود. اين واقعيت در حالي بود که براساس برخي نگرش ها به خانم ها به عنوان افرادي که کارها و مسئوليتهاي بزرگ و سياسي نبايد به آنها واگذار شود، نگاه مي شد. 
«آقاي خاتمي اين ديدگاه را مطرح کرد که زنان هم مثل مردان قابليت ها و توانايي هاي انجام مسئوليت هاي بزرگ را دارند و افرادي در ميان آنان هستند که مي توانند تصدي امور مهمي را برعهده بگيرند و نبايد آنان را در انزوا قرار داد. طبيعتا اين شعار از سوي زنان با استقبال زيادي روبرو شد و فرصت مناسبي براي آنان به وجود آمد تا نشان دهند واقعا داراي چنين توانايي هايي هستند.»(24) 
حضور در جمع دانشجويان و دست دادن با آنها و دست تکان دادن براي آنها، سفر به استان ها با اتوبوس اجاره اي، ديدار با روستائيان، استفاده از خنده و ادبيات مورد پسند جوانان از شيوه ي تبليغاتي آقاي خاتمي در هفتمين انتخابات رياست جمهوري بود که نه تنها در پيروزي او تأثيرگذار شد، بلکه در دوره هاي بعد توسط ساير کانديداها به کار گرفته شد. در ميتينگ دانشجويي دانشگاه صنعتي شريف براي آقاي خاتمي، جايگاهي با دسته گلي بزرگ در نظر گرفته بودند که در ابتدا ايشان از مجري برنامه خواست تا در پشت تريبون ساده بايستد و با دانشجويان صحبت کند. ايشان در ابتداي صحبت هايش گفت که من خود را همچنان يک دانشجو مي دانم و از شما مي خواهم که مرا به عنوان يک دانشجو در جمع خود بپذيريد. (25) اين شيوه ي برخورد متواضعانه با استقبال دانشجويان روبرو شد و مواردي ديگر از اين شيوه ي برخورد در رفتار و کردار خاتمي او را به چهره ي غالب انتخابات تبديل کرد. 
متانت، بردباري، صداقت و شعارهايي همچون زنده باد مخالف آقاي خاتمي به گونه اي بود که دوستان و حتي رقبايش را تحت تأثير قرار مي داد. او نخواست رهبر اصلاحات و اصلاح طلبي تجديدنظر طلب شود، چون معتقد بود رئيس جمهور حق ندارد رئيس اپوزيسيون درون نظام باشد.(26) با اين شيوه او به نماد اصلي و تبلور خواسته هاي جبهه دوم خرداد مبدل گشت تا در مقاطع مختلف چشم ها به او خيره شود تا با سخنان، موضع گيري ها و سکوتش بگويد که اصلاح طلبان چه مي خواهند. (27) 
دوستان خاتمي و اصلاح طلبان به او انتقاد مي کردند که او نخواست رهبر اصلاحات شود و در موارد مختلفي با عدم قاطعيت در مقابل رقباي سياسي کوتاه آمده و در کنار تجديدنظر طلبان و استراتژي فتح سنگر به سنگر نهادهاي قدرت قرار نگرفت. به نظر اين طيف، خاتمي با استفاده نکردن از تمام ظرفيتها، پتانسيل ها و شيوه هاي اصلاح طلبي، خود به عاملي براي کند شدن جريان اصلاحات و عدم توفيق اصلاح طلبان شد. در کنار ايرادات و انتقادات دوستان اصلاح طلب آقاي خاتمي از ايشان، جناح راست کشور و منتقدان اصلاح طلبي ليستي از ايرادها وانتقادها از خاتمي دارند که در مقابل خط شکني و افراطي گري تجديدنظرطلبان با تساهل و تسامح برخورد کرده است. اين جناح معتقد است که صداقت و حقيقت گويي هاي خاتمي، همه، شامل جريان مقابل مي شد و حتي به صورت جدي به ورود اپوزيسيون و مخالفان نظام به مطبوعات و نهادهاي مختلف اعتراض و برخورد نکرده است. با تمام نکات مثبت و منفي دوستان و منتقدان خاتمي، مي توان گفت که گفتمان ايشان جامعه را چندين گام به سوي توسعه ي سياسي و جامعه ي مدني پيش برد. اين گفتمان با تأثيرگذاري بر ادبيات سياسي، قانون مداري و مردم سالاري و توأم دانستن اسلاميت و جمهوريت و تعامل گسترده با کشورهاي خارجي، الگويي موفق در کنار ديگر سياستمداران نظام اسلامي براي کشور ثبت کرده است. 

3- حلقه ي کيان و مرکز مطالعات رياست جمهوري

تجديدنظر طلبان دوم خردادي، که بعد از پيروزي سيد محمد خاتمي تلاش کردند تا با نظريه پردازي براي دوم خرداد و معرفي آن به عنوان انقلاب، جنبش يا شبه انقلاب، جهت و گرايش خاصي به دوم خرداد بدهند، عموما معتقدند که بانيان دوم خرداد در حلقه هاي فکري و سياسي مشخصي قرار داشته اند. اين طيف معتقد است که سرمشق دوم خرداد نظريات اجتماعي و فکري نوگرايان ديني و تجلي اراده ي روشنفکران ديني در جامعه بوده است. (28) به نظر اين گروه، روشنفکران ديني هسته ي بسيج گر دوم خرداد بودند و آقاي خاتمي از مفاهيم مدرن برخي حلقه هاي تحقيقاتي استفاده مي کردند. گفتمان اصلاحي، مدني و مردم سالار دوم خرداد محصول تعامل فکري کانون هاي روشنفکري بوده و تعامل با روشنفکران غير ديني هم در برآمدن آن تأثير داشته است. در اين گرايش مي توان از روشنفکراني همچون عزت الله فولادوند، حسين بشيريه، باقر پرهام، داريوش آشوري، محمدعلي کاتوزيان و داريوش شايگان نام برد که تعامل فکري آنها با روشنفکران ديني دربرآمدن گفتمان اصلاحي و مردم سالار مؤثر واقع شده است.(29) 
مهمترين حلقه هاي مطالعاتي، که برخي تحليل گران و نويسندگان برآمدن اصلاح طلبي را مديون فعاليتهاي فکري آنان مي دانند، حلقه هاي مطالعاتي کيان و در مرحله ي بعد مرکز مطالعات استراتژيک رياست جمهوري و چند مرکز کم اهميت تر است. حلقه ي کيان به عنوان معروف ترين مرکز مطالعاتي تجديدنظرطلبان، در آغاز به توصيه و علاقه ي شهيد حسن شاهچراغي براي ايجاد کانوني فکري و ديني تشکيل شده بود و پيشينه ي آن به کانون فرهنگي نهضت اسلامي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مي رسد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، افرادي به دعوت شهيد شاهچراغي در مؤسسه ي کيهان دور هم جمع شده بودند و به انتشار کيهان فرهنگي تا سال 1369 پرداختند. (30) 
در کيهان فرهنگي مقالات جنجالي دکتر سروش با عنوان «قبض و بسط شريعت» منتشر شد که بحث و جدل هاي متعددي برانگيخت. کوشش دکتر سروش در مقالات قبض و بسط اين بود که براساس مباني معرفت شناختي ليبرالي، نسبي گرا و پلوراليستي، فهم ديني را فهمي تاريخي معرفي کند و با ايجاد ترديد در قداست علوم ديني و روايات فقهي آنها را به عنوان بخش هايي از علوم انساني معرفي نمايد. علاوه بر دکتر سروش و مطالب وي، افراد ديگري با گرايش هاي سکولاري همچون مجيد محمدي، مرتضي مرديها و حميد وحيد با کيهان فرهنگي همکاري و ارتباط داشتند در حالي که با خط مشي ديني و فرهنگي انقلاب هماهنگي نداشتند. در اين مقطع، بيشتر افراد حلقه ي کيان از اعضاي سردبيري روزنامه ي کيهان بوده و در روزنامه هم به نويسندگي و فعاليت هاي ديگر مي پرداختند و با سيد محمد خاتمي، که نماينده ي حضرت امام (ره) در کيهان و سرپرست اين مؤسسه بود، ارتباطي نه چندان جدي پيدا کرده بودند. 
بعد از بسته شدن کيهان فرهنگي و استعفاي آقاي خاتمي از مؤسسه ي کيهان طرفداران دکتر سروش و منتقدان نظام جمهوري اسلامي هم دسته جمعي از کيهان استعفا داده و مجله ي کيان را از اواخر سال 1369 راه اندازي کردند. ماهنامه ي جديد با مديرمسئولي رضا تهراني و سردبيري ماشاءالله شمس الواعظين شروع به کار کرده و اکبر گنجي در انتشارات صراط درس ها و سخنراني هاي دکتر سروش و افراد همفکر خود در محفل کيان را با سرعت چاپ و توزيع مي کرد. 
افراد حلقه ي کيان در آغاز تماما داراي يک گرايش خاص نبودند. برخي از آنها همچون حجاريان، علوي تبار، گنجي و باقي در دوره هاي معيني مرتبط و وابسته به نهادهاي جمهوري اسلامي بودند. از نظر فکري، گرايش اصلي اين افراد چپ گرايي بود و نقش آنها در تسخير سفارت آمريکا بيشتر از ديگران بود. موسوي خوئيني ها و حجاريان براي دانشجويان پيرو خط امام، که سفارت آمريکا را تسخيرکرده بودند، در درون سفارت کلاس سياسي گذاشته بودند.(31) اعضاي حلقه ي کيان، که ترکيبي از ليبرال ها و چپ گرايان بودند، هر هفته چهارشنبه ها در منزل يکي از اعضا دور هم جمع شده و به بحث هاي معرفت شناختي و فلسفي مي پرداختند.(32) اين افراد با بازانديشي افکار خود، غرب پژوهي را استراتژي مطالعاتي خود قرار داده بودند وبه اين نتيجه رسيده بودند که [تلفيقي از تجربيات مثبت تمدن غالب بشري (غرب) و دروني کردن آنها با ارزش هاي بومي و محلي، بهترين راهکار است و در همين راستاست که به تلفيق سه شکاف ملي، اسلامي و غربي تأکيد مي ورزند. (33)] 
آنها همچنين، به مرور زمان، از مواضع اصولي و ديني نظام جمهوري اسلامي فاصله گرفته و با شعار توسعه ي سياسي و پيوستن به نظام جهاني به سوي تمدن و تفکر غرب و ليبرالي حرکت کردند. دکتر عبدالکريم سروش در جواب اين سؤال که آيا او و دوستانش در محفل کيان با برنامه و طرح قبلي از فضاي عمومي انقلاب فاصله گرفته و به تأسيس جريان و جنبشي خاص اقدام کرده اند مي گويد که برنامه ريزي و عزم قبلي در کار نبوده، بلکه به مرور زمان و در فضا و زمان مناسب اين جريان مخاطب و مشتري پيدا کرده است.(34) بيشتر تخصص خود دکتر سروش به عنوان استاد و پدر معنوي محفل کيان در ترجمه و انتقال مفاهيم جديد غربي با رنگ و لعاب اشعار مولوي و تفکر غزالي بود. تلاش محوري ايشان تلفيق و هماهنگي بين افکار مدرن غربي و اسلامي بود و به همين دليل برخي افراد براي او و همفکرانش نام روشنفکران تلفيقي نهاده اند. 
در اواسط دهه ي هفتاد حلقه ي کيان فراخ تر شد و افراد ديگري از شهرهاي مختلف، اعضاي سابق جنبش دانشجويي، افرادي از نيروهاي وزارت ارشاد و اطلاعات و برخي افراد ملي - مذهبي به حلقه ي کيان پيوستند و تعداد آنها به بيش از 1000 نفر رسيد. محمد قوچاني افراد حلقه ي کيان را کساني مي داند که در بيست و هفتم تيرماه 1374 در اعتراض به تهديد دکتر سروش نامه اي به آقاي هاشمي رفسنجاني نوشته بودند. (35) 
سيد محمد خاتمي بعد از استعفا از وزارت ارشاد درخواست مجوز نشريه اي به نام آئين کرده بود تا از آن به عنوان تريبوني براي بيان افکار خود و همفکرانش استفاده کند. برخي از افراد حلقه ي کيان همزمان با سيد محمد خاتمي گروه کوچکتر آئين را شکل دادند. گروه آئين هيچ مجله اي تا سال 1382 منتشر نکرد و در اين سال، در حالي که حدود شش سال از رخداد دوم خرداد 1376 گذشته بود، محمدرضا خاتمي، برادر رئيس جمهور، اولين شماره ي اين نشريه را منتشر کرد. عليرغم عدم انتشار مجله، گروه آئين که گرايش هاي ديني شان قوي تر از حلقه ي کيان بود، جلسات دائمي هفتگي برگزار مي کردند. معروف ترين چهره هاي شاخص اين گروه محسن کديور، فاضل ميبدي، محمد شريعتي، خليلي اردکاني، حجاريان و خانيکي بودند. آنها در جلسات خود تجربيات خود را در عرصه هاي مختلف مبادله مي کردند. (36) تنها اقدام حلقه يا گروه آئين قبل از انتخابات رياست جمهوري سال 76، چند جلسه بحث و گفتگوي انتخاباتي بوده و جالب آنکه هنگام مطرح شدن کانديداتوري سيد محمد خاتمي در گروه آئين، محسن کديور و تعدادي ديگر از اعضا با کانديداتوري ايشان مخالفت مي کنند. (37) 
مرکز مطالعات استراتژيک رياست جمهوري يکي ديگر از مراکزي است که ادعا شده در ريشه گرفتن و راه اندازي اصلاح طلبي تأثيرگذار بوده است. اين مرکز در آغاز براي سامان دهي توسعه ي سياسي در سال 1368 در دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني شروع به کار کرد و به صورت هيئت امنايي اداره مي شد. موسوي خوئيني ها، که هم نماينده ي امام نزد دانشجويان پيرو خط امام و هم عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام بود، در آغاز رياست اين مرکز را به عهده داشت. شاخص ترين بخش اين مرکز معاونت سياسي آن بوده که افرادي مثل حجاريان، علوي تبار، عبدي و مجيد محمدي در آن فعاليت داشته و پروژه هايي براي توسعه ي سياسي دنبال مي کردند.(38) برخي از اين افراد از جمله عباس عبدي درگذشته با آقاي خوئيني ها همکاري مي کرده اند. عبدي هنگام دادستاني موسوي خوئيني ها، واحد مطالعات و تحقيقات دادستاني را راه اندازي و اداره کرده بود. حجاريان در مرکز مطالعات استراتژيک برنامه ريزي کلاني براي مطالعه ي توسعه ي سياسي در ايران پايه ريزي کرده بود که برخي تحقيقات و نتايج مطالعاتشان در هفته نامه ي عصر ما و روزنامه ي سلام منتشر مي شد. 
«از سال 1368 که مرکز تحقيقات استراتژيک رياست جمهوري راه افتاد، من در معاونت سياسي اين مرکز همين پروژه ي کاري را دنبال مي کردم. معاونت سياسي مرکز تحقيقات استراتژيک يک پروژه بيشتر نداشت و آن هم پروژه ي توسعه ي سياسي بود. البته اين پروژه چندين زير پروژه داشت، نظير فرهنگ سياسي و رفتار سياسي اقشار مختلف ايران، پروژه ي تحليل چرايي انقلاب اسلامي با هدف تئوريزه کردن انقلاب، پروژه ي ماهيت دولت در ايران، پروژه ي نوسازي ايران...»(39) 
پروژه ي توسعه ي سياسي به ظاهر براي بقاء نظام و سازش آن با جهان سرمايه داري راه اندازي شده بود . نتيجه اي که آنها طي تحقيقات مختلف گرفته بودند اين بود که توسعه ي سياسي در ايران در مرحله ي اول نيازمند ايجاد برخي تغييرات در ساختار سياسي کشور است و در مرحله ي بعد بايد فرهنگ سياسي ايران متناسب با فرهنگ يک جامعه ي توسعه يافته تغيير کند.(40) 
نمود و نقش اعضاي مرکز مطالعات استراتژيک رياست جمهوري در راه اندازي دوم خرداد بيش از آنکه در فعاليت هاي اين مرکز مشخص باشد در فعاليت هاي روزنامه ي سلام نمايان بود که توسط اعضاي اين مرکز هدايت مي شد. روزنامه ي سلام، که بيشترين تلاش را در معرفي سيد محمدخاتمي داشت، پايگاهي براي همه ي افراد چپ گرا بود که در گذشته در کيهان فرهنگي کار مي کردند و با تعطيل شدن آن دنبال پايگاهي براي فعاليت مي گشتند. در روزنامه ي سلام علاوه بر افرادي از حلقه ي کيان و مرکز مطالعات رياست جمهوري، افراد ديگري از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي فعاليت مي کردند. 
«حلقه ي سوم اين جنبش را بايد در آن 2500 دانشجويي که در دوران هاشمي رفسنجاني براي دوره ي دکتري به خارج از کشور، انگلستان، کانادا، استراليا و فرانسه اعزام شده بودند جستجو کرد. برخي از اين دانشجويان در پاره اي از انجمن هاي اسلامي به صورت کانون فکري- سياسي فعال بودند. به ياد دارم در سال 1375 که گروه هاي فشار در دانشگاه تهران و اميرکبير به جلسات سخنراني دکتر سروش حمله مي کردند و عرصه بر او تنگ شده بود به عنوان دانشجوي دکتري در دانشگاه لندن و دبير انجمن هاي اسلامي انگلستان با همکاري ديگر اعضاي انجمن دکتر سروش را به انگلستان دعوت کرديم. او به مدت 6 ماه براي دانشجويان بورسيه اي که هم اکنون تعدادي از آنها از فعالان جنبش دانشجويي هستند، جلسات مختلف بحث و گفتگو داشت، مانند محسن ميردامادي و محمدرضا خاتمي که در اين دوره نقش کليدي در حزب و روزنامه ي مشارکت دارند و در رأس فهرست نمايندگان منتخب تهران قرار گرفتند.»(41) 
اين اظهارنظر اگر چه براي معرفي کردن اصلاح طلبان به عنوان نيروهاي دخيل در راه اندازي دوم خرداد 1376 ارائه شده، اما همان گونه که از توضيحات پيداست، بيش از بيان تأثيرگذاري در راه اندازي رخداد دوم خرداد، ارتباط اصلاح طلبان و نوگرايان ديني را نشان مي دهد که چگونه افرادي که به عنوان اصلاح طلب تجديدنظرخواه مدعي جنبش اصلاح طلبي شدند با بسترهاي نوگرايي ديني مرتبط بوده اند. پيشينه ي پيوند تجديدنظرطلبان علاوه بر محافل و حلقه هاي ذکر شده در دانشکده ي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران هم برقرار شده بود و آنها جلسات منظم همفکري و همسويي برگزار مي کردند. حجاريان مي گويد که با حضور رئيس دانشکده ي حقوق و علوم سياسي آقاي دکتر حبيبي و آقايان دکتر بشيريه، سيد جواد طباطبايي و نقي زاده در اين دانشکده يک گروه فکري تشکيل داده و تا زمان کانديداتوري خاتمي در جهت برنده شدن ايشان به ارائه ي برنامه و کمک فکري مي پرداخته است.(42) 
با نگاهي به فعاليت هاي فکري و سياسي محافل ذکر شده، مي توان گفت که در اين مراکز افرادي که طي دو دهه پيشينه ي چپ گرايي و ضد آمريکايي داشتند متأثر از فضاها و روش هاي معرفت شناختي، تحولات جريان جهاني چپ گرايي و جاذبه هاي تمدن غرب به انديشه هاي رفورميستي و ليبرالي تغيير گرايش دادند و با تشکيلات گروه هاي ليبرال به اشتراک در مواضع سياسي و فکري رسيدند. محافل مطالعاتي ذکر شده در حقيقت کارگاه استحاله ي فکري چپ گرايان راديکال دهه ي 60 و تغيير مباحث آنها از حمايت از مستضعفين به مباحث نسبي گرايانه و سکولاري بود. 
«از آنجا که اين اختلاط و اشتراک در فضايي تدريجي و آرام تحقق پيدا کرد و نيز به دليل آنکه جريان استحاله شده بر مراکز مهم نظام سلطه نداشت. حساسيت چنداني نسبت به آن برانگيخته نشد. شايد به مخيله ي هيچ کس خطور نمي کرد کساني که روزگاري خود را پرچمدار انحصاري دفاع از خط امام (ره)، مبارزه با آمريکا و حمايت از مستضعفين مي دانستند و تمام رقباي سياسي و سليقه اي خود را با برچسب اسلام آمريکايي از صحنه به در مي کردند طي چند سال دچار چنان دگرديسي و تطوري شده باشند که در يک حرکت پاندولي، درست در نقطه ي مقابل ديدگاه ها و نقطه نظرات انقلابي سابق قرار گيرند.»(43) 
محفلي ها اگر چه به بحث هاي مطالعاتي و فکري مي پرداختند، اما تصور اينکه اين مفاهيم توسط مردم مورد استقبال قرار بگيرد از نظر خود آنها هم بسيار دور از ذهن بود. 
«تصور اينکه جامعه ي ما توانايي و امکان عملي کردن آن انديشه ها را داشته باشد اصلا نبود... آن جمع بسته (حلقه ي کيان و سايرين) دنبال يک تحول فکري در جامعه بود. آن مفاهيم را دنبال مي کرد و به هيچ وجه به دنبال ايجاد جنبش در عرصه ي سياسي و اجتماعي نبود. در ذهن ما چنين چيزي نمي گنجيد. به همين دليل آنچه که در جامعه ي ما بعد از دوم خرداد اتفاق افتاد خارج از اراده ي آن جمع بود.» (44) 
چپ گرايان وکساني که آقاي خاتمي را تشويق به حضور در انتخابات کردند، بنا به گفته ي يکي از اصلاح طلبان تمام هم و غمشان اين بود که با کسب 4 تا 5 ميليون رأي پايگاهي براي نيروهاي چپ ايجاد کنند و با چانه زني به جناح مقابل بگويند که ما هم نيرويي با وزن 5 ميليوني از جمعيت 60 ميليوني ايران هستيم. (45) براين اساس، خود دوم خردادي ها و گروه هاي اصلي جناح چپ همچون مجمع روحانيون مبارز، سازمان مجاهدين و ديگر گروه هاي کوچکتر چندان اميدي به پيروزي نداشتند چه رسد به اين فرضيه که گفته شده تشکيلات محفلي اصلاح طلبان در رخداد دوم خرداد نقش اصلي داشته است. بعد از رخداد دوم خرداد و پيروزيي که نصيب جناح چپ در ايران شد، اصلاح طلبان وتربيت شدگان کارگاه روشنفکري و نوگرايي ديني در ابتدا گرداننده ي روزنامه هاي زنجيره اي شدند. شمس الواعظين، که سردبير مجله ي کيان بود، بعد از دوم خرداد سردبيري چهار روزنامه ي جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان را به عهده گرفت و رضا تهراني، مديرمسئول کيان، گرداننده ي روزنامه ي صبح امروز شد. 
«حلقه ي کيان پس از دوم خرداد به مثابه ي يک سايه ي موازي براي جنبش اصلاح طلبي در پيشبرد برنامه هاي آن عمل کرده و بخش عمده از اقتدار رسانه اي، روشنفکري و حتي تشکيلاتي اصلاح طلبان از آن حلقه ي جديدي از روشنفکران ديني است که روزهاي چهارشنبه در دفترکيان شکل مي گرفت... طي سال هاي اخير عمده روزنامه هاي تأثيرگذار جنبش اصلاح طلبي (جامعه، توس، نشاط، عصر آزادگان، صبح امروز، آفتاب امروز، خرداد، فتح و... ) و نيز هفته نامه هايي چون بهمن (به صاحب امتيازي عطاءالله مهاجراني) بهار و راه نو (به صاحب امتيازي اکبر گنجي) توسط اين حلقه هدايت شده است.»(46) 
اين افراد به همراه ديگر دوستان خود و طيفي از سکولارهاي ليبرال در آغاز بر تجديدنظرطلبي عليه نظام در مطبوعات دامن زدند و پس از آن با رخنه به مجلس ششم در مرحله ي عمل سياسي به فکر اصلاح طلبي در نظام و تغيير آرا نظام جمهوري اسلامي افتادند. (47) 

پي‌نوشت‌ها:

1- سيد محمد خاتمي، سخنراني در مراسم بزرگداشت دوم خرداد، در تاريخ 1377/3/2. 
2- بهزاد نبوي، «اصلاحات، مطالبات مردم، ملاحظات حکومت» (گفتگو) مجله ي آفتاب، سال دوم، شماره ي 18، شهريور 1381، ص 34. 
3- مصطفي تاج زاده، بيم ها و اميدها، صص 47-48. 
4- حميدرضا جلايي پور، دولت پنهان، طرح نو، تهران، 1379، ص 19. 
5- عبدالله نوري و عليرضا محجوب، روزنامه ي همشهري، تاريخ 75/6/10 و 1375/6/12. 
6- حسين بشيريه، «زوال هويت سياسي، غروب ايدئولوژي هاي هويت ساز»، روزنامه ي ايران، 1383/2/28. 
7- همان. 
8- «أين تذهبون»، دو هفته نامه ي عصر ما، 26 ارديبهشت 1375، سال سوم، شماره ي 44، ص 7. عناصر چپ گرا عدم صداقت خود را در حمايت از هاشمي در جريان انتخابات مجلس ششم با مطالب تخريبي شان در روزنامه هاي زنجيره اي به خوبي نشان دادند. 
9- حميد کاوياني، رمز پيروزي يک رئيس جمهور، مؤسسه ي نشر و تحقيقات ذکر، چاپ دوم، تهران 1378. صص 63-64. 
10- روزنامه ي همشهري، 1375/6/8. 
11- حميد کاوياني، رمز پيروزي يک رئيس جمهور، صص 85-86. 
12- روزنامه ي سلام. هفتم و نهم آبان ماه 1375. 
13- خبرنامه ي ستاد انتخابات تشکل هاي همسو، شماره ي 5، دي ماه 1375 و روزنامه ي سلام 1375/11/7 و 1375/11/11. 
14- ابراهيم انصاري لاري، انتخاب هفتم، انتشارات همشهري، تهران، تابستان 1376، ص 115. 
15- محمدرضا خاتمي، «خرداد 76، بازخواني پرونده ي اصلاحات»، ضميمه ي روزنامه ي ايران، 11 مرداد 1384. ص 4. 
16- ابراهيم انصاري لاري، انتخاب هفتم، ص 115. 
17- محمد قوچاني، يقه سفيدها، انتشارات نقش و نگار، تهران، 1379، چاپ دوم، ص 132. 
18- حميدرضا جلايي پور، پس از دوم خرداد، ص 129. همچنين، صادق زيباکلام، وداع با دوم خرداد، انتشارات روزنه، تهران، 1382، ص 60. يک اتهام کرباسچي آن بود که به برج سازاني که به ستاد خاتمي کمک کرده بودند امتيازاتي از سوي شهرداري داده شده بود. 
19- مصطفي تاج زاده، مجله ي آفتاب، شماره ي 22، دي و بهمن 1381،

تعداد بازدید از این مطلب: 111
موضوعات مرتبط: سیاسی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اولویت با دینداری خانواده است

اولویت با دینداری خانواده است


اولویت در درست دینداری کردن، دیندار بودن جامعه است یا دیندار بودن فرد است؟

در واقع اولویت با هیچ‌ یک از این دو نیست، بلکه اولویت با دینداری خانواده است، چون هم فرد و هم جامعه اسیرِ خانواده هستند و برای اصلاحِ دینداری، سبک زندگی، کنترل هرزگی و … برای همه اینها باید اول خانواده درست شود. یعنی یک زن و شوهر باید تصمیم بگیرند با هم درست شوند و در این راه همدیگر را یاری کنند؛ همان‌طور که امیرالمۆمنین(علیه السلام) درباره حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود:

«ایشان بهترین یار و یاورِ من در طاعت خداوند است؛ نِعْمَ‏ الْعَوْنُ‏ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ‏» 


در همه ادیان الهی، خانواده از مقدس ترین کانون های بشری است که در آن انسان ها در کنار یکدیگر کامل می شوند.

مهم‏ترین عامل در تربیت دینی، خانواده است. در خانواده، ساختار و چارچوب دینی فرزندان شکل می‏گیرد. روایت معروف پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) بیانگر نقش خانواده در شکل‏دهی به شخصیت دینی فرزندان دارد:

«همه فرزندان براساس فطرت پاک الهی متولد می‏شوند و تربیت خانواده است که فرزند را یهودی یا نصرانی می‏گرداند.»

هر چه خانواده نسبت به مسائل دینی مقیدتر باشند، محصول و برایند تربیتی آنان هم از پای‏بندی بیشتری برخوردار می‏باشند. ارزش‏های دینی از طریق خانواده به فرزندان منتقل می‏شود.

مهاجمان فرهنگی در ارزیابی‏های خود به این نتیجه رسیده‏اند که اگر قرار است جامعه را از نظر فرهنگی استحاله و دگرگون کنند، باید خانواده را به نابودی بکشانند. «الوین تافلر» در کتاب «موج سوم» می‏گوید: «برای گسترش فرهنگ غرب باید احساس گناه در مقابل کارهای ناپسند را در بین نوجوانان از بین برد و برای موفقیت در این مسئله باید خانواده‏ها را به نابودی کشاند.»  

به عنوان مثال کسانی که در عرصه اقتصاد و سیاست بی‌انصافی می‌کنند، می‌شود حدس زد در چه خانواده‌ای بزرگ شده‌اند.. .

قدیم‌ها وقتی کسی می‌خواست از خودش دفاع کند، می‌گفت: «من سرِ سفره بابام بزرگ شده‌ام» یعنی من دارای خانواده اصیل هستم و یک نجابتی دارم که هر کار بدی را انجام نمی‌دهم.

یکی از ویژگی‌های اخلاق سکولار، فردی خوب شدن است. در حالی که «فردی خوب شدن» ثمره کمی دارد، باید خانوادگی خوب بشویم. خوب شدن‌ در اسلام، خانوادگی است

در خانواده‌ای که مادر جلوی بچه‌ها به پدر خانواده احترام لازم را نگذارد، معمولاً بچه‌ها هم به پدرشان احترام لازم را نمی‌گذارند. اگر مادر همیشه جلوی بچه‌ به پدر احترام بگذارد، این بچه به طور خودکار به پدرش احترام خواهد گذاشت. از سوی دیگر اگر پدر جلوی بچه‌ها راحت دلِ مادرِ خانواده را بشکند، بچه‌ها هم راحت دلشان می‌آید که این مادر را اذیت کنند. و الا اگر پدر خانواده لااقل جلوی بچه‌ها دلِ مادرِ خانه را نشکند و به او محبت کند، بچه‌ها هم دلشان نمی‌آید دل مادرشان را بشکنند. در این صورت اهرم تربیت در خانه این خواهد بود که مادر به بچه‌اش بگوید: «من دوست ندارم فلان کار را انجام دهی» همین کافی خواهد بود که بچه به دنبال آن کارِ بد نرود.

اگر پایه‌های تربیت را در خانه خراب کنیم، دینداری فردی هم درست نخواهد شد و اگر هم کسی علی‌رغم خانواده‌اش، آدم خوبی بشود، زیاد آدم خوبی نخواهد شد.

وقتی به شما می‌گویند آمریکایی‌ها هسته اولیه یک گروهی از تروریست‌ها را از یک شیرخوارگاه درست کردند، یعنی نوزادهای بی‌سرپرست را بردند و از بین آنها طلبه‌های منحرفی درست کردند که حاضر شوند مثل آب‌خوردن آدم‌کشی کنند، نشان می‌دهد که فقدان خانواده است که تروریست درست می‌کند.

اولین گام برای تربیت دینی

به عبارتی می توان گفت والدین از زمان انتخاب همسر، اولین گام را برای تربیت دینی فرزندان برمی‏دارند، چرا که پدر و مادر اولین عاملان تربیتی کودک هستند. والدین از زمان انتخاب همسر، اقدام به پایه‏ریزی شخصیت دینی و مذهبی فرزندان‏شان می‏کنند. اگر به حلال و حرام الهی پای‏بند و افراد دینداری باشند، می‏توانند فرزندان صالح و شایسته را تربیت کنند. رسول اکرم(صلی الله و علیه وآله) به این مهم اشاره دارند و می‏فرماید:

«ببینید نطفه خود را در چه محلی مستقر می‏کنید (و از قانون وراثت غافل مباشید! توجه کنید زمینه پاکی باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نباشند).»

ازدواج

طبق روایات متعددی که در این زمینه وارد شده است، فرزندان شریف را باید در خاندان ریشه‏دار جستجو کرد. وراثت یکی از عوامل مهم تربیتی است که در دین هم مورد توجه قرار گرفته و بدان سفارش شده است. با خاندانی پیوند زناشویی ببندید که با فضیلت و دارای ریشه و اصیل باشند. رسول گرامی اسلام(صلی الله و علیه وآله) درباره انتخاب همسر فرمود:

«بپرهیز از «خضراء الدمن»! عرض شد: خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبایی که از خاندان بد و پلید به وجود آمده است.»

همه ی این توجهاتی که در متون دینی حول محور خانواده و زن و مرد و انتخاب همسر دیده می شود، همه گواه این مطلب هستند که خانواده مهم ترین کانون دینی بوده و باید در ابتدا در این کار شود چرا که با درست شدن خانواده، همه چیز درست خواهد شد.

نتایج تحقیقات بیان می‏دارد والدینی که از زمان انتخاب همسر توجه به تربیت دینی فرزندان خود داشته و سعی کرده‏اند همسری را برگزینند که در آینده بتواند مربی خوب در تربیت دینی باشد و در همسرگزینی توجه به ملاک‏ها و معیارهای دینی داشته‏اند، نیز در مرحله انعقاد نطفه، دوران بارداری، دوران شیردهی و بقیه مراحل دیگر سعی کرده‏اند فرزندان خود را براساس آموزه‏های دینی تربیت کنند، محصول و بازدهی تربیتی اینها مصون از هر گونه آسیب در جامعه می‏باشند و کمترین تأثیرپذیری را از محیط اطراف دارند و کمتر مورد تهاجم فرهنگی قرار می‏گیرند.

توجه والدین آنها به امر تربیت دینی و اهتمام آنها در عمل به دستورهای تربیتی از آغاز تا انتها موجب ثبات و پایداری در دینداری گردیده، نه تنها تحت تأثیر تهاجمات فرهنگی قرار نمی‏گیرند، بلکه در جامعه نقش رهبری دینی را پایدار و ابقا می‏کنند و سعی می‏نمایند که دیگران را هم از آسیب‏های فرهنگی حفظ نمایند.

آن قدر عامل ریشه خانوادگی ارزش دارد که در عهدنامه امیر مۆمنان(علیه السلام) به مالک اشتر تصریح شده، به فرماندار مصر دستور می‏دهد: لازم است در حوزه اداری، همبستگی و پیوست تو با مردم مۆدب و با فضیلت باشد؛ مردمی که در خاندان‏های شریف به وجود آمده، با حُسن سابقه و نیکنامی زندگی کرده‏اند؛ کسانی که دارای رشادت، شجاعت، علم و سخاوت باشند. چنین مردمی کانون گرم و شاخه شجره نیکی و فضیلت هستند.

رسول اکرم(صلی الله و علیه وآله) به این مهم اشاره دارند و می‏فرماید: «ببینید نطفه خود را در چه محلی مستقر می‏کنید (و از قانون وراثت غافل مباشید! توجه کنید زمینه پاکی باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نباشند)»

برای داشتن یک خانواده دیندار چه باید کرد؟

آیا اینکه در خانواده هر کسی به تنهایی آدم خوبی باشد، آن خانواده خوب یا دینداری است؟ پس این آیه کریمه قرآن چه می‌شود که می‌فرماید:

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، صبر کنید و با هم صبر کنید و هم‌افزایی کنید (نیروهای خود را روی هم بگذارید)؛ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(آل‌عمران/200) این فایده ندارد که هر کسی برای خودش آدم خوبی باشد، باید «باهمدیگر آدم‌های خوبی باشیم».

«با هم خوب بودن» عبارتی است که معمولاً برای ما ناآشناست چون اخلاقی که معمولاً به ما درس‌داده می‌شود اخلاق سکولار است. یکی از ویژگی‌های اخلاق سکولار، فردی خوب شدن است. در حالی که «فردی خوب شدن» ثمره کمی دارد، باید خانوادگی خوب بشویم. خوب شدن‌ در اسلام، خانوادگی است.

دین ما، هم خانوادگی شروع شده و هم خانوادگی حفظ شده است

ما یک خانواده سراغ داریم که جهان را تحت تأثیر قرار داده است. وقتی می‌خواهیم به آنها سلام بدهیم، در ابتدا به صورت خانوادگی به آنها سلام می‌دهیم و می‌گوییم: «السَّلَامُ‏ عَلَیْکُمْ‏ یَا أَهْلَ‏ بَیْتِ النُّبُوَّةِ» اصلاً این خانواده، پروژه دین ما را به صورت خانوادگی اجرا کردند، یعنی این خانواده آمدند و با هم، هم‌پیمان شدند و خانوادگی در راه دین فداکاری کردند. پدر، مادر، داماد، پسر و دختر همگی خودشان را در راه دین فدا کردند. دین ما، هم خانوادگی شروع شده و هم خانوادگی حفظ شده است. امام حسین علیه السلام با خانواده به کربلا میرود و….

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین.

تعداد بازدید از این مطلب: 65
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود