مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 141
بازدید کل : 9794
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 3
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 141
بازدید سال : 896
بازدید کلی : 9794
عرفان حلقه و اجنه

عرفان قارچی

عرفان حلقه و اجنه

آیا در عرفان حلقه با اجنه، جن‌گيري، احضار روح و امثال آن سر و كار دارند؟

در عرفان حلقه در ظاهر منكر جن‌گيري، اجنه، شيطان‌پرستي هستند. منظور ما هم تنها جنیانی که در قرآن از آن‏ها یاد شده نیست بلکه قوای باطلی است که از شیاطین اکتساب می‏شود و جنیان هم بخشی از این قوا بحساب می‏آید. اما افرادي به ما مراجعه كرده‌اند و گفته‌اند، وقتي در جلسات آنها تشعشع گرفتيم، جن به زندگي ما آمده است، ما عيناً حضور نیروهای مرموزی را در زندگی درک می‏کنیم. به طور مثال در خانه‌مان نشسته‌ايم ناگهان پرده و لوستر تكان مي‌خورد و يا اجسام خود به خود جا بجا مي‌شوند و يا صداهاي عجيب و غريب و ناله مي‌شنويم.
طاهري (رئيس فرقه حلقه) در جلسه‏ای که با مسترهای عرفان حلقه داشت وقتی بعضی از مسترها از او می‏پرسند که بعضی از کسانی که تشعشع داده‏شده‏اند می‏گویند ما جن می‏بنیم با این مشکل چکار کنیم؟ طاهری مي‌گويد اين گونه مسائل را به كسي نگوييد و به مردم نگوييد كه در خانه‌تان «جن» وجود دارد، رئيس فرقه نمي‌گويد «جن » نيست ولي مي‌گويد كه مسائل مربوط به وجود «جن» را با كسي مطرح نكنيد. گفته‏های وی در این باب توسط خودشان در اینترنت قرار گرفته است.
توجه شود که اگر چه نیروهای شیطانی را می‏توان در اختیار گرفت ولی اولا حتی ممکن است کسانی متاثر از این قوا باشند ولی توجه نداشته باشند. دوم اینکه جن‏ها توانمندي‌هاي مختلفي دارند همان طور كه ما پزشك، مهندس و اقشار مختلف داريم آنها نيز همين طور، جن درمانگر، جن شرور، جن كافر، جن مومن و ... دارند. افرادی که در حلقه اتصال گرفته‏اند هميشه دو موضوع را بيان مي‌كنند، يكي اين كه زندگي‌شان آلوده شده به موجودات عجيب و غريب. دوم اين كه حال عبادت و خلوت باخدا و بندگی خدا از آن‏ها گرفته می‏شود و گرایش‏های معنوی آن‏ها از دست رفته است.
علت این است که قوای شیطانی خاصیتش همین است که کسی که با آن‏ها ارتباط بگیرد نمی‏تواند همزمان بنده خدا هم باشد و در خدمت بندگی خدا قرار گیرد. ذات این قوا این گونه‏اند که استعداهای معنوی انسان را از بین می‏برند و براي همين آن فرد قادر به انجام كاري نيست چون قواي معنوي به حاشیه می‏رود، گرايش شما به عبادت ديگر وجود ندارد و اگر هم باشد كم‌رنگ است افرادي كه آلوده به اين فضا شوند به آساني نمي‌توانند از آن رهايي يابند.
حمزه شریفی دوست.

تعداد بازدید از این مطلب: 81
موضوعات مرتبط: عرفان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عرفان حلقه و عرفان ساحری

عرفان قارچی

عرفان حلقه و عرفان ساحری

«البته مواظب باشید توی دام عنکبوت های دنیادار وارد نشوید. الان این روزها از این چیزها زیاد است و دکان دارهایی که به اسم معنویت ادعا میکنند امام دیدیم فلان دیدیم هیچ واقعیتی هم ندارد. حواستان باشد که اسیر آنها نشوید» (مقام معظم رهبری، اردیبهشت 86 در جمع دانشجویان بسیجی)

عرفان حلقه و عرفان ساحری در یک مسیر هستند

1ـ آنچه در عرفان اسلامی به نام «تجربه وحدت» مطرح است، وحدت با مبدأ هستی و خالق کل است و اگر از آن به تجربه وحدت با هستی یاد می شود، مراد از هستی همان وجود مطلقی است که همه کاینات، تطورات و شئونات اویند؛ به عبارت دیگر، مراد مصداق بالذات وجود که همان ذات مقدس باریتعالی است.

اما آنچه در عرفان حلقه آمده، تجربه وحدت با جهان هستیِ مادی است نه بیشتر. به عبارت گویاتر این غایت، عرفان حلقه را با عرفان ساحری در یک مسیر قرار می دهد و عرفان حلقه از این نظر با عرفان سرخپوستی هم افق تر است تا با عرفان اسلامی، چرا که آن چه در عرفان سرخپوستی برجسته می شود، تقدس طبیعت و درک تجربه وحدت با طبیعت است و کشف نیروهای طبیعی؛ بنابراین، تفاوت بین تجربه وحدت با جهان هستیِ مادی با تجربه وحدت با وجود مطلق، همان فاصله بین عرفان سرخپوستی و عرفان اسلامی است.

2 ـ از جمله نکات شیرین و نغز در باب عرفان حلقه، گفته مولف عرفان کیهانی درباره تنافی قدرت و کمال در عرفان است؛ جدایی بین کمال و قدرت و نسبتی که بین این دو در عرفان حلقه ترسیم می شود، پرده از نوع سلوک و روش دستیابی به قدرت های غیر عادی در عرفان حلقه برمی دارد.

به گفته وی، اگر کسی در مسیر سلوک، به قدرتی دست یافت، از کمال محروم است.

بی گمان، هر قدرت خارق العاده ای ناشی از تعالی و کمال نیست، اما آیا باید همه قدرت های غیر عادی را برگرفته از منشأهای غیر توحیدی دانست؟

در عرفان حلقه نسبت بین کمال و قدرت های روحی از قبیل متنافیین معرفی می شوند؛ گویا اگر قدرت آمد، کمال از در دیگر فرار می کند و اگر قدرت بیاید، باید فاتحه کمال را خواند.

«اسرار حق اطلاعات محرمانه ای است که افشای آن نقض عدالت خدا و ستارالعیوب بودن اوست که افراد اجازه ورود به حریم آن را ندارند و ورود به آن، تنها به کمک شبکه منفی امکان پذیر است و شبکه مثبت این اطلاعات را در اختیار کسی قرار نمی دهد.(اصل الله علیم بذات الصدور)» (عرفان کیهانی ص 97 )

جالب است که وی دسترسی به اسرار حق را نه تنها با کمال در تضاد می بیند، بلکه نقض کننده ستارالعیوب بودن خدا هم می داند.

بنا بر اصل بالا، گویا تنها منبعی که می تواند قدرت های غیرعادی را در اختیار دیگران گذارد، نیروهای شیطانی و شبکه منفی است. با این توصیف، معجزه انبیا و کرامات اولیا چه می شود؟

نکته قابل توجه این که آن چه وی به عنوان ضابطه آورده است، درباره راه های شیطانی درست است؛ به این معنا که اگر کسی به قدرت های شیطانی دست یابد، از همان لحظه ایمان می گریزد و سقوط و تباهی آغاز می شود. پس قدرت های غیر شرعی، هیچ گونه دلالتی بر کمال و تعالی فرد ندارند و اتفاقا در مورد رهبران عرفان حلقه ـ که ادعای تحصیل قدرت های غیر عادی می کنند و چندان هم تأکیدی بر شرعی بودن طریقت خود ندارند ـ این معیار کاملا تطبیق می کند.

این مطلب برعکس نگاه متولیان عرفان حلقه، در کتب عرفانی اسلام به صورت دیگری روشن شده است؛ با این توضیح که کرامت و قدرت های موهبتی هر چند غایت نهایی برای سالک نیست، از جمله مویّدات به شمار می رود؛ یعنی کرامت اگر رحمانی باشد، نشان دهنده سلامت راه است، نه شیطانی بودن آن. به عبارت دیگر، کرامت رحمانی، عین کمال است و نشان دهنده قرب الهی است، هرچند سالک حقیقی، نباید به این گونه موهبت ها قانع باشد و باید به ادامه مسیر بیندیشد.

به زعم مولف عرفان کیهانی، می توان به اسرار حق دست یافت، ولی تنها با کمک شبکه منفی. اگر این گفته با متون و نصوص دینی سنجیده شود، نتیجه قابل تأملی به دست می آید.

قرآن کریم اذعان دارد که موحدین واقعی گواهان اعمالند و بر کرده های دیگران اشراف دارند. فَسَیرَی اللّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (توبه 102)؛ یعنی خدا و رسولش و مومنین اعمال شما را می بینند. معلوم می شود رهبر حلقه، اشراف پیامبر و مومنین نسبت به اعمال دیگران را ناقض عدالت خدا می داند و به علاوه، شبکه ای که این قدرت را به رسولان الهی و مومنین می دهد، شبکه شیطانی می داند و اصولا این مقام را به عنوان یک امتیاز برای بندگان برگزیده خدا، نه تنها نمی پذیرد، بلکه از اساس این جایگاه را منکر می شود.

البته وی در جاهای دیگر، میانجیگری انبیا ـ بین خلق و خالق ـ را با روش دیگری زیر سوال می برد و انسان ها را بدون این که نیازمند به رسولان الهی بداند، مستقیم به خود خدا ارجاع می دهد. البته چون اصل نیاز به واسطه فیض را نمی شود منکر شد، وی شبکه شعور کیهانی را به عنوان جایگزین انبیا و رسولان الهی معرفی می کند.

وی می گوید: «هنگامی که انسان از خدا درخواستی داشته باشد، مستقیم از خدا درخواست می کند؛ (ایاک نستعین).

قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فاستقیموا الیه؛ پس مستقیم به سوی او بروید و از او استغفار بطلبید و وای بر مشرکین (کسانی که فاستقیموا الیه را نقض می کنند)؛ (فصلت 6).

اما درخواست انسان از طریق هوشمندی الهی و یا به طور قراردادی از طریق شبکه شعور کیهانی پاسخ داده می شود؛ (انسان از منظر دیگر88).

3 ـ از مضامین کتب عرفان حلقه برمی آید که رهبر این گروه، هیچ اصراری بر این که تعلیمات وی، همان عرفان اسلامی است، ندارد. شاهد مطلب هم این است که وی اولا عرفان خودش را ایرانی معرفی می کند و فقط یک مورد از عرفان اسلامی یاد کرده است. وی خاستگاه عرفان خود را جغرافیایی می داند، نه دینی و مأموریت خود را زنده کردن عرفان ایران می داند نه عرفان اسلامی. وی پیش گفتار کتاب عرفان کیهانی را با نام «ایران و دنیای عرفان» نوشته است و در این متن، بیش از ده بار این مطلب را یادآور می شود که عرفان حلقه ایرانی است؛ (همان ص 41) و صریحا از مأموریت خود پرده برمی دارد که «یکی از رسالت های ما اعتلای عرفان ایران است»؛ (انسان از منظر دیگر ص 60).

اشتباه نشود. اختلاف بر سر این نیست که چرا وی از ایران دم می زند، مسأله بر سر این است که وی اساسا خاستگاه عرفان را دین و شریعت نمی داند و تلازمی بین دین داری و عرفان نمی بیند و ادیان را حداکثر تأیید کننده عرفان می داند، نه بیشتر. به همین علت است که وی در کتابش، حتی یک بار از پیامبر خاتم یاد نمی کند و همه سعی اش بر این است که بگوید بدون نیاز به دین و شریعت، می توان مستقیم با خدا ارتباط گرفت و عارف شد.

به همین جهت است که از نگاه وی اساسا نوع دین مهم نیست، چرا که عرفان حلقه با دین شخصی افراد کاری ندارد.

وی می گوید: «عرفان حلقه، با بخش اختصاصی روبنای فکری انسان ها که شامل اعتقادات و مراسم و مناسک مختلف است، برخورد و مداخله ای ندارد»؛ (عرفان کیهانی.ص71) یعنی ـ غیر از این که وی دین داری و اعتقادات دینی را جزء زیربناها نمی داند ـ تصریح می کند که عرفان حلقه، نفیا یا اثباتا مداخله ای در اعتقادات دینی افراد ندارد.
به عبارت روشنتر، یک مسیحی همان میزان می تواند عرفان حلقه ای باشد که یک مسلمان و هندو و یهودی. باز به همین جهت است که جاهای متعدد اظهار کرده که «داشتن ایمان و اعتقاد برای حضور در حلقه به هیچ وجه لازم نیست»؛ (انسان از منظر دیگر، ص 20 و 126).

برای ادعای ما می توانید از یک شاهد دیگر هم بهره بگیرید که مولف کتاب عرفان کیهانی، نخست ادعا می کند که عرفان حلقه با روبنا که شامل اعتقادات ادیان است، تضادی ندارد و از سوی دیگر، نام این گونه اعتقادات را روبنا می گذارد.

حال پرسش این است که روبنا چیست؟ به چه اموری روبنا اطلاق می شود؟ آن چه مورد پذیرش همگان است، این که بین زیربنا و روبنا نه تنها پیوندی عمیق برقرار است بلکه روبنا آن است که بر زیربنا متکی و بر آن استوار است.

زیربنا همچون خط تولید یک کارخانه است که محصول خاصی از آن خارج می شود و خروجی مشخصی از آن انتظار می رود؛ روبنا باید از زیر بنا براید. اگر روبنا از زیر بنا برنیاید و برآمده از آن نباشد، اساسا نباید به آن روبنا گفت، چون ارتباطی بین این دو برقرار نیست. حال یک بار دیگر درباره نسبت زیربنا (شبکه شعور کیهانی) و روبنا (اعتقادات و دین و مذهب) دقت کنیم. اگر قرار باشد که روبنا هر چه باشد، مهم نیست و اعتقاد به توحید با باور به تثلیث یکسان باشد و پذیرش معاد با پذیرش تناسخ تفاوتی نکند، پس پیوند بین روبنا و زیربنا چه می شود؟ این شکاف بین زیر بنا و روبنا را باید چگونه باید توجیه کرد؟

تنها یک پاسخ دارد و آن این که در عرفان حلقه، غیر از اعتقاد به شعور کیهانی، همه چیز روبناست. (دقت شود!) به همین جهت بهتر بود مولف کتاب، به جای «روبنا» از تعبیر «زواید» استفاده می کرد، چرا که اولا این دسته بینش ها، برآمده از زیربنا نیستند و افزون بر آن، به وجودشان نیازی نیست.

اگر قرار باشد در روبنا هر چه باشد، می تواند با زیربنا بسازد، پس زیربنا اقتضای خاصی ندارد؛ بنابراین، زیربنا «لا اقتضاء» است. در نتیجه از اساس این زیربنا، زیربنا نبوده است، چون چیزی از آن منشعب نمی شود و هیچ متفرعاتی ندارد و لازمه خاصی برای آن تصور نمی شود.

بعضی ممکن است بپندارند که مراد رهبر عرفان حلقه این است که بطن ادیان، همان عرفان است و غایت دین، معرفت الهی است و شریعت است که به حقیقت ختم می شود. در حالی که این تصور با اصول تصریح شده در عرفان حلقه نمی سازد. از قضا نخستین اصل از اساسنامه عرفان حلقه با این مهم تصریح شده که «همه انسان ها صرف نظر از دین و مذهب می توانند جنبه نظری عرفان حلقه را بپذیرند و از جنبه عملی آن بهره مند شوند»؛ (عرفان کیهانی ص55).

آنچه به روشنی از این اصل دریافت می شود، این است که عارف شدن تلازمی با دین داری ندارد و بدون دین و دستورهای شریعتی هم می توان عارف شد؛ یعنی همان گونه که وی از آیه شریفه «فاستقیموا الیه» استفاده می کند و ریشه نبوت و رسالت را می زند، در این جا هم از ادیان نام می برد و ریشه شریعت را می زند.

وی در جای دیگر می گوید: «از آن جا که عرفان حلقه انسان شمول است، همه انسان ها صرف نظر از دین و مذهب و... می توانند و جنبه نظری آن را پذیرفته»؛ ( انسان از منظر دیگر، ص16 و عرفان کیهانی ص55) از این جملات برمی آید که در عرفان حلقه برای عارف شدن، انسان بودن کافی است، نه دین دار بودن؛ یعنی همین قدر که کسی انسان باشد، می تواند در تشکیلات عرفان حلقه، مراتب کمال و ترقی را پشت سر گذارد که البته در آن صورت از تمامی قیود دین داری و زحمت پرهیزگاری آزاد است.

باید اضافه کنیم که در متون عرفان حلقه، انسان بودن هم تلازمی با پاکی و بی گناهی ندارد. وی اشاره می کند که «همه انسان ها صرف نظر از دین و مذهب .. گناهکاری و بی گناهی و پاکی و ناپاکی می توانند از رحمت عام الهی برخوردار شوند»؛ (انسان از منظری دیگر ص15 و 80)

{ توضیح: مراد از رحمت عام الهی، همان شبکه شعور کیهانی است که در عرفان حلقه مطرح است، نه رحمانیت خداوند که در معارف اسلامی آمده است.}

4ـ بسیاری از مفاهیم عرفان اسلامی که در عرفان حلقه آمده است، تبیین های عجیب و غریبی از آن شده است. برخی از مفاهیمی که از ابداعات عرفان حلقه بوده هم چنان مبهم توضیح داده شده اند که یک فرد عادی نمی تواند درباره خوب بودن یا بد بودن آن ها به قضاوت بنشیند. از سوی دیگر، اصطلاحات اختصاصی عرفان حلقه هم با همین ابهام درگیرند؛ مثلا در مورد موجودات غیر ارگانیک نه تعریف علمی و منطقی که به روشنی این مفهوم کمک کند عرضه شده است و نه از حیث خارجی، به ممیزات و مشخصات این ایده پرداخته شده است. به عبارت دیگر، سردمداران عرفان حلقه هم در حوزه مفهوم شناسی و هم در عرصه مصداق یابی، موجودات غیر ارگانیک را مبهم گذاشته اند.

این مفهوم را مولف عرفان حلقه در چند جای کتاب مورد استفاده قرار داده که تنها در حد نام بردن و نشان دادن و اشاره است. در ص 91 عرفان از منظر دیگر همین قدر مدعی شده است که کسی که به شبکه شعور کیهانی متصل شود، در مقابل موجودات غیر ارگانیک محافظت می شود. در ص 128 ادعا کرده که کسی که سوگندنامه را انجام می دهد، در مقابل موجودات غیر ارگانیک ایمن است.

در حلقه های بالاتر عرفان حلقه ادعا می کنند، موجودات غیر ارگانیک همان نیروهایی هستند که ممکن است، باعث امراض درونی و اختلالات روحی و روانی شوند. البته در بعضی از مطالب کتاب های این گروه به نظر می رسد که برای شرطیت ذهن و ذهن گرایی هم این کارکرد را قایلند.

اما باید دید آنچه به نام دفع نیروهای غیر ارگانیک در نشست های درمانی حلقه اتفاق می افتد، چیست؟ آیا آنچه به نام فرادرمانی و برون ریزی در این جلسات صورت می پذیرد، درون ریزی است یا برون ریزی؟ واقیعت این است که آن چه در عمل دیده شده و افرادی که در عمل درمان شده اند، هم همین را حکایت می کنند؛ این است که هر چند در کوتاه مدت در سایه تلقین و ایجاد ذهنیت و تصرف در هیجانات فرد، نوعی تسکین در درون فرد احساس می شود، اما پس از گذشت مدتی، موجوداتی به زندگی این افراد وارد می شوند که منجر به اختلال روانی و درونی و از هم پاشیدگی سلامت روانی ایشان می شود؛ البته بستری که باعث می شود این نیروها بتوانند به راحتی بر دیگران تأثیر گذارند، همان است که طاهری از آن با نام «شاهد محض» یاد می کند.

به عبارت دیگر، این نیروها که در سایه «عمل شاهد» و «تسلیم و ناظر بودن» در درمان شونده ها، قدرت ورود پیدا می کنند، همان تسلط اجنه و شیاطین بر روان افراد است؛ یعنی چیزی که به نام برون ریزی نیروی های موذی انجام می شود، در حقیقت وارد کردن اجنه و ارواح به زندگی افراد است.

روشن است که ارتباط با اجنه و ارواح هر چند واقعیت دارد، حقیقت ندارد؛ یعنی به هیچ گونه تعالی نمی توان با واسطه این قدرت ها نمی توان دست یافت.
حمزه شریفی دوست

تعداد بازدید از این مطلب: 75
موضوعات مرتبط: عرفان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شرایط خانوادگی درگرایش به عرفانهای ساختگی

عرفان قارچی

شرایط خانوادگی درگرایش به عرفانهای ساختگی

شرايط خانوادگي و درونیِ گرايش يك جوان به فِرَق و عرفان های انحرافی چون تصوف یهودی کابالا و شیطان گرایی چيست؟

در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم که قلب هر انسان دو گوش دارد، بر گوش چپ شیطانی نشسته و همواره او را به سوی شر و پلیدی دعوت می کند و بر گوش راست، فرشته ای است که به خیر و نیکی می خواند.(اصول کافی، ج2، ص267).

از طرفی بخش زیادی از تبلیغات عظیم جهانی، در دستان کسانی است که مبتنی بر تفکر مادی، برای کسب منافع سرمایه دارانه خویش از هیچ کاری رویگردان نیستند و تلاش می کنند به اسم آزادی و اطلاع رسانی، انسان ها را در سیل اطلاعات جهت دار رسانه های خود غرق کنند و قدرت ارداه و تصمیم گیری را از انسان ها با بمباران تبلیغاتی و جنگ نرم بگیرند؛ از طرف دیگر، درون انسان عرصه جنگ، میان شیطان و فرشته درون است. نبرد همیشگی بین نفس اماره و نفس مطمئنه! اگر انسان در راه کسب معرفت الهی و بینش صحیح حرکت کند و اراده خود را به سوی فرشته معطوف کند، شیطان را شکست داده و تسلیم خواهد کرد؛ اما در صورتی که انسان به پیروی از شیطان درون روی آورد، فرشته درونی را تضعیف خواهد کرد و صد البته فرشته درون که جلوه پروردگار زنده جاودان است، هیچ گاه شکست نمی خورد، انسان تنها می تواند صدای او را نشنیده بگیرد ولی امکان از بین بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشته درونی، همان ندای فطرت است که تغییر و تبدلی نمی یابد.[1] به همین علت دنبال کردن ندای شیطان از روی تعمد یا جهل، جنگ درونی را پایدار می کند، چنین کسی هیچ گاه به آرامش نخواهد رسید و همواره با تضاد و تعارض درونی و احساس ناکامی زندگی خواهد کرد.

ممکن است ما از شنیدن انجام یک گناه، احساس نفرت کنیم، اما گاهی از گناه، خطا و ضایع کردن حق دیگران خوشحال می شویم و به منافع خود می اندیشیم و از گناه لذت می بریم، اینها همه نشانه فعالیت شیطان درونی است. جنبش شیطان گرایی و شیطان پرستی بر همین خصلت آدمی تکیه می کند. اینجاست که سستی اراده و بی توجهی به رسول باطنی یا تمایلات متعالی فطرت، سبب پذیرش دعوت شیطان از لحاظ روانشناختی و استقبال از جنبش های شیطان گرا به لحاظ جامعه شناختی می شود.[2]

در آموزه های دین اسلام، شیطان فقط وسوسه گر است تا زمانی که انسان ولایتش را نپذیرد کاری از دست آن ملعون ساخته نیست. اگر در خانه ای تلاوت قرآن، اقامه نماز و انس با اهل بیت نباشد و در یک کلام؛ نورانیت و معنویت کم فروغ گردد، طبیعی است که ظلمت جایگزین نور خواهد شد و شیاطین وارد آن خانه می شوند و اهل خانه نیز با آنان انس می گیرند. انس با شیطان نیز بستر شیطان پرستی را می گستراند.

بهترین راه آن است که خانواده ها با دوستی با جوانان خویش و کمک بدانان برای کسب معرفت و هویت و خودباوری، زمینه انس با خدا را برای عزیزان خود فراهم آورند و در انتخاب دوستان و همنشینان فرزندانشان، به شدت مراقب باشند و آنان را با دلسوزی و خیرخواهی یاری کنند.

ای بسا ابلیس کآدم روی هست پس به هر دستی نباید داد دست! (مولوی)

از طرفی حکومت اسلامی نیز وظیفه دارد با برنامه ریزی راهبردی در مقابل سیل تبلیغات جهت دار بیگانگان بکوشد و همانطور که از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در این باره می دانیم، در راه آگاهی بخشی و مصونیت بخشی و حرکت های اثباتی حرکت کند. حوزه و دانشگاه نیز وظیفه دارند با تبیین تئوریک فرقه های منحرف، بکوشند دستگاه های حکومتی و تشکل های مردمی مقاوم را بهینه سازی وبازسازی و منسجم کنند. جوانان نیز باید با کسب نور علم و تقوی و با اتکال به تجربه بزرگان و اولیای خویش، در راه شناخت دقیق تمدن درخشان اسلامی و اقتضائات روز بکوشند تا فریب افراد و رسانه های منحرفی را که در لباس گوسفندند و گرگی درنده در حقیقت خویشند، نخورند و با کسب سواد رسانه ای و تقویت قدرت اراده و عقل، در این مسیر، هم سالان غافل یا جاهل خویش را به طریق صحیح هدایت کنند.
نکته مهمی که در انتها لازم است متذکر شوم، این است که حواسمان باشد در دام استراتژیکی که صهیونیست ها برای مردم جهان پهن کرده اند، دچار نشویم؛ آن دام، این است که ما خیال کنیم شیطان پرستی معاصر، مکتب مستقل و غنی ای است و جلسات مستقل و کتب مفصلی روی آن بدون توجه به نقش حیاتی یهودیان و ماسون ها در ایجاد وتبلیغ آن، کار کنیم. اما واقعیت این است که شیطان گرایی زیر مجموعه جدی کابالاست و ماسون گری و سایر فرقه های مخفیِ اعتقادی و اقتصادی و سیاسی شرگرا نیز از سمبل ها و مبانی قبالا سیراب شده است ودر خدمت آرمان های دنیاطلبانه یهودیت ثروت سالار بوده است.

[1] . سوره روم/ 30

[2] . شیطان گرایی، حمزه شریفی دوست،صهبای یقین قم، ص 100

مهدی میرزایی

تعداد بازدید از این مطلب: 50
موضوعات مرتبط: عرفان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عرفان قارچی عرفان حلقه و وهابیت در مورد عرفان حلقه كه خيلي فكر جوانها را به خود مشغول كرده، آيا واقع

 

عرفان حلقه و وهابیت

در مورد عرفان حلقه كه خيلي فكر جوانها را به خود مشغول كرده، آيا واقعا ترويج فرقه وهابيت است؟

یکی از عرفان‌های نوظهور که در سال‌های اخیر در کشور ما ظهور و گسترش پیدا کرده است، عرفان حلقه ( کیهانی) می‌باشد که با وام گرفتن از یکسری مفاهیم اسلامی و ترکیب آن با عرفان‌های شرقی و وارداتی، ملغمه‌ای از آموزه‌های مختلف را به خورد جوانان می‌دهد. این جریان انحرافی، همانند وهابیت بسیاری از آموزه‌های اسلامی همچون دعا و نذر را مورد تشکیک قرار داده و حتی آنها نماز را نیز رد می‌کنند.

در عرفان حلقه بسیاری از آموزه‌های دینی، به شکل مرموزانه‌ای، تحریف و یا حذف شده است که نماز هم از همان دسته می‌باشد. در باب نماز می‌گویند، نماز مطلق اتصال می‌باشد. وقتی از آنان سؤال می‌شود، منظور اتصال به چه چیزی است؟ جواب می‌دهند، اتصال با همان شعورمندی الهی است. این در حالی است که چنین اتصالی در عرفان حلقه، لازمه‌اش نه ذکر است، نه قیام، نه قعود، نه قنوت و نه سایر ارکان و اجزا و شرایط نماز.
در حالی که طبق متون دینی، اولا، هرچند نماز با هدف اتصال اتفاق می‌افتد، اما نه اتصال با شعورمندی کیهانی، بلکه اتصال با خالق هستی است. ثانیا، طبق آموزه‌های دینی، این اتصال باید در قالب و شکل مخصوص به انجام برسد که اجزا، شرایط و مقدمات نامیده می‌شود. بنابراین در عرفان حلقه، هرچند در ظاهر به جنگ نماز نمی‌روند، اما نماز با تعریف فقهی را به کنار می‌گذارند.
اما مهم‌ترین بحثی که باعث نزدیکی عرفان حلقه با جریان وهابیت شده است، دیدگاه مشترک ایندو نسبت به بحث نذر می‌باشد. در عرفان حلقه، نذر را به عنوان رشوه اي به خدا مي دانند كه انسان به خواسته هاي دنيايي خود برسد.
در عرفان حلقه طوری صحبت شده که گویا نذر نه در قرآن و نه از زبان معصومین مطرح نشده و علمای دین آن را از پیش خودشان به دین افزوده اند.
در صورتی که شواهد قرآنی و روایی فراوانی بر نذر وجود دارد که نشان دهنده بطلان دیدگاه عرفان حلقه و وهابیت می‌باشد که در ادامه به صورت خلاصه به آنها اشاره می‌کنیم.
1. ادله دینی در باب نذر در یکی دو آیه خلاصه نمی‏شود. نه تنها آیات قرانی بلکه روایات در باب نذر چنان زیاد است که در کتب فقهی خود باب مستقلی پیدا کرده است. بخشی از آنرا مرحوم صاحب وسایل در جلد 16 «وسایل الشیعه» در باب 6 (کتاب النذر) بیان کرده است.
2. آیات کلام وحی به خوبی بر قرآنی بودن نذر دلالت دارد. چنان که در آیه قران آمده است که «و ما انفقتم من نفقةٍ اَو نَذَرتم من رندر فان اللّه یعلمه»(بقره، 27) هر چه را برای خدا انفاق کنید و یا برای خدا نذر کنید خدا از آن با خبر است. در این آیه نذر در ردیف انفاق برای خدا آمده و به عنوان یک فضیلت اخلاقی از آن یاد شده است. خداوند در سوره‏ی دهر بر وفای به نذر تأکید می کند: «یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شرّه مستطیراً؛ بندگان خدا، وفا به نذر کرده، می ترسند از روزی که شرّ آن گسترده است.»

این آیه در مورد خانواده ی عصمت و طهارت، امیرالمؤمنین علی(ع) و صدیقه ی طاهره حضرت زهرا(س) و دو فرزند گرامی شان حسن و حسین - علیهاالسلام - نازل شده؛ آنگاه که حسن و حسین مریض شده بودند، همگی نذر نمودند که اگر خداوند عالم ایشان را شفا بخشید، سه روز روزه بگیرند. پس از آنکه حاجت شان برآورده شد، سه روز متوالی روزه گرفتند.
در این دو آیه، به وفای به نذر و خوف از شر روز رستاخیز اشاره شده، که بر وجوب وفای نذر دلالت می کند و قرآن کریم نه تنها بر شرعی بودن این عمل تأکید کرده بلکه به عنوان یک عمل برجسته و قابل تحسین آیاتی را در وصف آن آورده است. این داستان تاریخی نشانگر این است که معصومین نه تنها نذر را جزو تعلیمات دین می‏دانستند، بلکه خود در عمل کردن به آن پیش قدم بوده و با تبلیغ عملی به ترویج آن همت گماشته‏اند.
3. نذر تنها در مصادیق مالی خلاصه نمیشود. بلکه نذر غالبا در قالب اعمال عبادی مانند نماز و روزه یا قرائت قرآن انجام پذیرد. از این رو خلاصه کردن نذر در مصادیق مالی از طرف جریان حلقه، یک گزارش غیر واقعی از تعلیمات دینی و تحریفی دیگر در معارف اسلامی است. در آیۀ ای از زبان حضرت مریم روزه داری به عنوان مصداق نذر معرفی شده است. فَقُولی إِنّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْمًا(26، مریم) من نذر کردم که برای خدای خویش روزه بگیرم.
بنابراین، هر چند که عرفان حلقه و وهابیت در انکار نذر بسیار بهم نزدیک می‌باشند و مغالطۀ صورت گرفته در عرفان حلقه، تکرارِ مغالطه وهابیت و تکفیریهاست ، اما باید گفت عرفان حلقه در دور کردن مردم از این ابزار تعالی بخش و محروم کردن دیگران از این ابزار رحمانی، گوی سبقت را از وهابیت هم ربوده است. اگر وهابیت در این میدان یورتمه رفته، عرفان حلقه چهار نعل تاخته است؛ چرا که وهابی‏ها تنها بخشی از نذرها را ممنوع اعلام کرده ولی عرفان حلقه اساس نذر حتی نذرهای رحمانی را انکار کرده است. در عرفان حلقه مغالطه این گونه است که بی‏نیازی خدا از نذر انسان‏ها را مساوی با بی‏نیازی انسان‏ها از نذر معرفی کرده‏اند؛ یعنی گفته می‏شود چون خدا به نذر ما نیاز ندارد، پس نذر سودی به حال ما هم ندارد. در حالی که در تمامی عبادات و اعمالِ دینی مسئله همین است. خداوند نه به نماز و نه به روزه و نه صدقه و نه هیچ عمل دیگری نیازمند نیست، او بی نیاز مطلق است. در این میان بندگانند که برای رشد و تعالی خویش به این اعمال نیازمندند.
برای اطلاع بیشتر به مصاحبه پیروی «عرفان حلقه» از وهابیت در انحراف از یک بحث اعتقادی، که در سایت نوظهور قابل دسترسی می‌باشد، مراجعه کنید.

تعداد بازدید از این مطلب: 98
موضوعات مرتبط: عرفان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرقه منحرف «ایلیا رام‌الله»

فرقه منحرف «ایلیا رام‌الله»

لطفا نسبت به فعالیت فرقه رام الله و شگردهای این فرقه، توضیح دهید

اگر از نگاه بیرونی به نمودهای بارز فرقه‌ها نظری بیندازیم، درخواهیم یافت که همه فرقه‌ها مجموعه‌ای از صحبت‌های خوب، زیبا و در عین حال عامه پسند هستند. حتی مباحثی که مطرح می‌کنند ممکن است در قالب اصول معنوی هم قابل دفاع باشند. اما آنچه در بررسی فرق از دید پنهان می‌ماند، نه عقاید آنان بلکه روابط و عملکرد تشکیلاتی آنان است که عموماً و بلااستثنا بر پایه مرید و مرادی است. اغلب فرقه‌ها، فعالیت‌هایشان را با ظاهری زیبا و جذاب، حتی در پوشش مؤسسات رسمی و قانونی و دارای مجوز در جامعه ارائه می‌دهند اما با ورود به مراکز فعالیتی و بررسی روند کارها و برنامه‌هایشان، می‌توان به ماهیت فرقه‌ای آنها پی برد. یکی از محققان حوزه فرقه ،«فرقه رام‌الله» را کالبدشکافی کرده است.

اگر از نگاه بیرونی به نمودهای بارز فرقه‌ها نظری بیندازیم، درخواهیم یافت که همه فرقه‌ها مجموعه‌ای از صحبت‌های خوب، زیبا و در عین حال عامه پسند هستند. حتی مباحثی که مطرح می‌کنند ممکن است در قالب اصول معنوی هم قابل دفاع باشند. اما آنچه در بررسی فرق از دید پنهان می‌ماند، نه عقاید آنان بلکه روابط و عملکرد تشکیلاتی آنان است که عموماً و بلااستثنا بر پایه مرید و مرادی است. اغلب فرقه‌ها، فعالیت‌هایشان را با ظاهری زیبا و جذاب، حتی در پوشش مؤسسات رسمی و قانونی و دارای مجوز در جامعه ارائه می‌دهند اما با ورود به مراکز فعالیتی و بررسی روند کارها و برنامه‌هایشان، می‌توان به ماهیت فرقه‌ای آنها پی برد. یکی از محققان حوزه فرقه ،«فرقه رام‌الله» را کالبدشکافی کرده است.
سرکرده فرقه رام‌الله

پیمان.ف، سرکرده فرقه رام‌الله، در کرمانشاه و در خانواده‌ای پر جمعیت به دنیا آمد. او تحصیلات خود را تا دوره راهنمایی و دبیرستان در همان شهر ادامه داد و به دلیل مشکلات عدیده خانوادگی به ویژه جو روانی پرتلاطم و پرتنش خانواده، ترک تحصیل کرد و گوشه نشین و منزوی شد. پیمان.ف با وجود نداشتن تحصیلات رسمی و آکادمیک با مطالعات خود و بهره‌گیری از استعداد نسبی‌اش، خلأ شخصیتی خود را به خوبی پر کرد و به تبع آن، نوع دیگری از زندگی را برگزید.
بزرگ‌ترین مانع مسیر نو و سیمای جدید، نام و نشان و خانوادگی‌اش بود. او با مهاجرت به تهران با عقبه خویش وداع کرد و از خانواده و نام قبلی خود جدا شد و با ادعاهای جدید، زندگی کاملاً متفاوتی را شروع کرد.
نحوه ظهور و شکل‌گیری فرقه رام‌الله

پیمان.ف، معروف به الیا (الیاس) رام‌الله، بین سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۴ در اماکن عمومی و فرهنگی تهران جلسات سخنرانی در قالب معنوی برگزار می‌کرد و محافل خصوصی را نیز در منازل، باغ‌ها و ویلاهای مریدانش در تهران، مهرشهر(کرج) و شمال تشکیل می‌داد. جلسات وی با عنوان آموزش علوم باطنی، هنرهای ماورایی و الاهیسم نوین بود. او در ادامه برگزاری جلسات، تشکیلاتی را در قالب خدمت به خداوند راه‌اندازی کرد و مریدان را به اخذ مجوز تأسیس انتشارات، مؤسسات،انجمن‌ها و نشریات مجاب کرد.
باید توجه داشت که این کارها فقط بزرگ‌نمایی بود که توسط فرقه انجام می‌شد. قصد نهایی سرکرده از راه‌اندازی این نوع فعالیت ها، تشکیل یک جمعیت فرهنگی، برای دنبال کردن اهداف سیاسی- اقتصادی بود. شاید در ظاهر اعضا را از فعالیت‌های سیاسی منع کرده بود ولی در انتخابات نهم ریاست‌جمهوری، راهی از معنویت به سیاست باز کرد تا از این طریق خود را به جامعه معرفی کند. بنابراین اعضا را به بهانه تشکیل ستادهای انتخاباتی و جمع آوری رأی، به ملاقات کاندیداها می‌فرستاد. اما این کار هم برایش نتیجه‌ای نداشت و هیچ کدام از آنها به دامش نیفتادند.
باید به این نکته توجه داشت که فرقه رام‌الله در قالب آن مؤسسات و شرکت هایی که ثبت شده بود، شروع به تعامل و ارتباط گیری با سازمان‌ها و نهادها کرد تا بتواند برای خود، اعتبار و امتیاز کسب کند و در واقع به دنبال مهر تأیید بود. آنها به تدریج، نامه‌نگاری و ملاقات‌های حضوری با مسئولان رده‌های مختلف را شروع کردند تا فرقه قدرت بیشتری به دست آورد زیرا هر فرقه‌ای برای بقای خود به قدرت نیاز دارد.
تاکتیک‌های فرقه‌ای برای جذب افراد
فرقه‌ها از تاکتیک‌های مختلفی برای جذب استفاده می‌کنند. هر فرقه، برنامه جذب را بر اساس شرایط روحی- روانی و شخصیتی فرد طراحی می‌کند. گاهی از ناآگاهی فرد نسبت به مطلبی، سوءاستفاده می‌کنند، در ذهن افراد دیگر شبهه ایجاد می‌کنند و با بزرگ‌نمایی و رازآلود جلوه دادن مباحث درون فرقه، فرد را جذب می‌کنند. تاکتیک‌های فرقه، ترکیبی از برنامه‌های پیچیده روانشناختی است. فرقه با انواع ادعاها، وعده‌ها، تصویرسازی‌ها و رفتارهای ضد و نقیض، قصد جذب، فعال‌سازی و کنترل افراد را دارد.
مراحل عضوگیری
مراحل عضوگیری در فرقه برای افراد مختلف، متفاوت است. عده‌ای توسط دوستان و بستگان جذب شده و وارد فعالیت تشکیلاتی می‌شوند. برخی هم در قالب تبلیغات و کلاس‌های آموزشی فرقه، جذب می‌شوند که گاهی این افراد بدون اطلاع داشتن از تشکیلات پنهان فرقه، به صورت همکار شروع به فعالیت می‌کنند. در این میان برخی هم در جلسات سخنرانی، دعوت به عضویت می‌شوند.
میزان اشتیاق این افراد پس از طی پروسه اقناع‌سازی در جلسات مختلف، سنجیده می‌شود و کسانی را که اشتیاق بالاتری دارند، جذب می‌کنند. این افراد بنا بر استعداد و توانایی‌شان، وارد گروه‌های فعالیتی می‌شوند و با مشاهده بازخورد اعتماد و اشتیاق در فرد، او را در جایگاه‌های بالاتر فعالیتی قرار می‌دهند. شخص، زمانی چشم باز می‌کند و می‌بیند که تمام وقت خود را برای فرقه گذاشته و حالا دیگر تمام هویتش در فرقه خلاصه می‌شود.
انگیزه‌های جذب به فرقه
افرادی که جذب فرقه می‌شوند، بیشتر از طبقه مرفه و بالای جامعه هستند. از لحاظ سطح تحصیلات، معمولاً افرادی با تحصیلات بالا جذب می‌شوند. از دانشجوی کارشناسی گرفته تا استاد دانشگاه. از لحاظ سنی اکثراً جوانان و نوجوانان را جذب می‌کنند و برای اینکه اعضا وقت بیشتری را برای فرقه بگذارند بیشتر به دنبال جذب افراد مجرد هستند. تا آنجا که گاهی برای ایجاد وابستگی بیشتر، دست به ازدواج درون تشکیلاتی می‌زنند.
القاب سرکرده

در اغلب فرقه‌ها یک نفر در رأس قرار می‌گیرد. سرکرده فرقه ادعا می‌کند، دارای علم ویژه‌ای است که سایرین از آن محرومند و اینکه آنها مأموریت ویژه‌ای برای نجات بشر دارند و فرمول حل همه مسائل و مشکلات بشریت در دست آنهاست. پیمان.ف در رأس فرقه رام‌الله قرار گرفته و از منظر مریدان، به سمت استادی رسیده است. حتی از دیدگاه برخی از اعضا، مقام الوهیت هم دارد. پیمان.ف، خود را شاگرد روح‌القدس و تجسم انسانی خداوند روی زمین می‌داند و ادعا می‌کند که روح القدس در رأس نظام دوازده گانه اساتید حق قرار دارد. هدف اصلی او از همه این فلسفه‌بافی‌ها و لفاظی‌ها، تسلیم شدن مطلق اعضا در برابر خواسته‌هایش بود.
ساختار و روابط بین اعضا

در فرقه‌ها رابطه به شکل هرمی و از بالا به پایین است. فرقه رام‌الله نیز از این قاعده مستثنا نیست. پیمان.ف یا همان حضرت استاد، در رأس روند فرقه و تعالیم قرار داشت و واژه خود ساخته «هماهنگی» را در بین اعضا تئوریزه کرده بود. کسی بدون هماهنگی استاد، جرأت نداشت به جایی برود یا دست به اقدامی بزند. او حلقه‌ها و مدارهای مختلفی را برای پیروان طراحی کرده بود.
مانند حم، یاسین و گروه‌های حرکتی که همه باید برای انجام امور جاری فرقه با مرجع بالاتر هماهنگ می‌کردند و هر کدام از این گروه‌ها برای این منظور، هماهنگ‌کننده‌ای داشتند و نهایتاً کارها با هماهنگی استاد یا مرجع بالاتر- مرجع بعد از استاد یعنی «حم»- هماهنگ می‌شد. حم به عنوان بخش زمینی فرقه رام‌الله و استاد به‌عنوان جنبه آسمانی این فرقه مطرح بود. نظارت بر رفتار و عملکرد مریدان، توسط آنان صورت می‌گرفت. ایشان هم در ناشناختگی محض و زیر نظر حضرت استاد! فعالیت می‌کردند.
اگر برنامه‌ای از سوی حم مطرح می‌شد، آن را وحی دانسته و کسی در برابر آن مطلب و دستور تشکیلاتی، از خود مقاومت نشان نمی داد. اگر آن برنامه، خوب اجرا می‌شد به حساب حم گذاشته می‌شد و اگر در برنامه ضعفی بود، اعضای حوزه یاسین و گروه‌های حرکتی مقصر بودند.
شگردها
اعضا پس از گذراندن پروسه عضوگیری و متقاعدسازی، جذب شده و پس از عمل مجاب‌سازی و نصب نرم‌افزار جدید فکری در ذهن فرد که توسط فرقه انجام شده بود، با اعمال روانشناختی، کنترل می‌شدند.
فرقه رام الله برای نگه داشتن اعضا با تکنیک هایی نظیر بزرگ‌نمایی، جذاب‌سازی، سپردن حجم انبوهی از کار به اعضا، قطع ارتباط فرد با خانواده و دوستان و بستگان، معرفی کردن خود به عنوان مرجع اصلی، القای اینکه تمام رؤیا و رسالت تو در فرقه است، ایجاد ترس و وحشت از فضای بیرون فرقه و اینکه اگر بروی از هدایت محروم می‌شوی، ایجاد رقابت در بین اعضا، استفاده از ادبیات خاص، برانگیختن حس کنجکاوی و به طور کلی مجموعه‌ای از اعمال روانشناختی که در ذهن فریبکارانه خود سرکرده و حلقه‌های رابط او طراحی شده بود، به کنترل اعضا می‌پرداخت .

تعداد بازدید از این مطلب: 84
موضوعات مرتبط: عرفان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرا درمانی و عرفان حلقه

فرا درمانی و عرفان حلقه

لطفا در مورد اثرات فرادرماني و عرفان حلقه كه در بحث هایشان است و ادعا می کنند كه مريض رو از راه انرژي درماني شفا ميدهند توضيح بدهید. آیا به لحاظ شرعی درست که سراغ آن رفت؟

در عرفان حلقه ادعا مي شود علت امراض جسمي و رواني، نيروهاي نامرئي به نام موجودات غير ارگانيك است كه در كالبد انسان ها نفوذ كرده‌اند. به همين دليل به ديگران قول بيرون آوردن اين موجودات داده مي شود و با شعار «برون‌ريزي» به عمليات درمان مي پردازند.

اما بايد ديد آن چه كه به نام دفع نيروهاي غير ارگانيك در جلسات و نشست‌هاي درماني حلقه اتفاق مي‌افتد؛ چيست؟ آيا آنچه كه تحت نام فرادرماني و برون‌ريزي در اين جلسات صورت مي‌پذيرد، درون‌ريزي است يا برون‌ريزي؟ واقيعت اين است كه آنچه در عمل ديده شده و نيز بنابر حكايت افرادي كه در عرفان حلقه تحت درمان رفته‏اند، عمل برون‏ريزي قصه ديگري دارد و لازم است كه ماهيت اتصالات در عرفان حلقه به گونه‏اي ديگر تحليل شود.
مطلب اين است كه هر چند در كوتاه مدت در سايه تلقين و ايجاد ذهنيت و تصرف در هيجانات فرد، نوعي تسكين در درون فرد احساس مي شود، اما بعد از گذشت مدتي، موجوداتي به زندگي اين افراد وارد مي شوند كه منجر به اختلال رواني و دروني و از هم پاشيدگي سلامت رواني ايشان مي گردد. البته بستري كه باعث مي شود اين نيروها بتوانند به راحتي بر ديگران تاثير گذارند همان است كه در عرفان حلقه از آن تحت عنوان «شاهد محض» ياد مي‌شود. به عبارت ديگر اين نيروها كه در سايه «عمل شاهد» و «تسليم و ناظر بودن» در درمان شونده‌ها، قدرت ورود پيدا مي كنند، همان تسلط جنيان و شياطين بر روان افراد است. يعني چيزي كه به نام برون‌ريزي نيروي‌هاي موذي انجام مي‌شود؛ در حقيقت وارد كردن جن و نيروهاي شيطاني به زندگي افراد است. روشن است كه ارتباط با اجنه و ارواح هر چند كه واقعيت دارد اما حقيقت ندارد، به اين معنا كه با واسطه اين قدرت‌ها نمي توان به هيچ تعالي و كمالي دست يافت و اين فرايند صرفا يك تغيير است نه تكامل و رشد روحي. ممكن است كسي از اين كه شياطين هم بتوانند شبيه درمان را ايجاد كنند، ترديد داشته باشد، اما بايد دانست روايات هم اين معنا را پذيرفته‌اند. راوي از امام صادق پرسيد: اصل سحر و جادو چيست؟ و كار جادوگر با تمام عجايبى كه درباره‏اش آمده چگونه است؟ امام فرمود: «‌سحر و جادو چند گونه است: يك نوع آن مانند طبّ و پزشكى است، همانطور كه پزشكان براى هر دارويى درمانى قرار مى‏دهند، همين طور است علم جادو و سحر؛ با فريب براى هر سلامتى آفتى مى‏سازند، و براى هر درمان دردى، و براى هر معنى حيله‏اى.»
بنابراین باید به طور کلی پیرامون انرژی درمانی به چند نکته دقت کرد؛ اولا، بسياري از مدعيان انرژي درماني، توانمندي درمانگري ندارند و يا بسيار كمتر از آنچه ادعا مي كنند؛ مهارت دارند. يعني اگر هم كمي از انرژي درماني اطلاعاتي دارند، به اين حد نيست كه بتوانند مواردي را كه ادعا مي كنند؛ مداوا كنند. چرا كه موارد زيادي مشاهده شده است كه اين افراد با اغراض ناشايستي مانند شهرت و يا كسب پول و يا احيانا تمتعات جنسي از ديگران اين گونه ادعاها را مطرح مي كنند. در موارد ديگري هم افرادي وجود داشته اند كه قدرت‌هاي غير شرعي ديگري غير از انرژي درماني داشته‌اند و افراد ناآگاه چون نمي‌دانسته‌اند كه اين قدرت روحي با انرژي درماني تفاوت دارد؛ به نفع اين افراد تبليغ كرده اند كه فلان فرد انرژي درمانگر است. در حالي كه انرژي درماني نبوده است، بلكه جن گيري بوده است.
ثانیا، اين كه انرژي درماني ـ صرف نظر از مدعيان دروغين زيادي كه الان در بازار مريد پروري فعالند ـ يكي از توان‌مندي‌ها و واقعيت‌هايي است كه خداوند در وجود انسان قرار داده است. يعني مرتبه ضعيفي از انرژي كه قدرت درمان گري دارد؛ در كالبد همه ما وجود دارد. نكته در اين است كه بعضي در سايه تمرين‌هاي تمركزي و روحي مي توانند مقدار بيشتري از اين انرژي را به كار بيندازند. ميزان انرژي كه انسان در حالت عادي مي تواند به كار بگيرد، مقدار كمي است. اما مي توان با تمرين هاي متناسب، هم مقدار بيشتري انرژي جذب كرد و هم مقدار بيشتري انرژي براي ديگران ارسال كرد.
سوم آنکه، انرژي درماني نه يك مسئله معنوي و نه يك قابليت عرفاني كه در حقيقت يكي از مزيت‌هاي جسم انسان است؛ كه خداوند مثل ديگر قابليت هاي جسم به انسان موهبت كرده است. انرژي درماني اساسا ربطي به ايمان و تقواي افراد ندارد؛ يعني يك فرد بي ايمان و حتي يك انسان ضد خدا هم مي‌تواند در صورت تمرين و ممارست از اين قدرت بهره بگيرد.
نتيجه اين كه حتي اگر كسي در درمان‌گري با انرژي راستگو هم باشد، حرف‌ها و ادعاهاي معنوي و به ظاهر عرفاني اش، يك فريب است. به عبارت ديگر ممكن است كسي در قدرت درمان گري راستگو باشد ، اما در ادعاي عارف بودن و مرشد بودن يك شياد و فريبكار از آب دربيايد. به همين علت است در غرب و در اماكن آكادميك با انرژي درماني برخوردي علمي كرده اند و نه روحي. چرا كه انرژي درماني و كار با انرژي را در قالب يك رشته علمي تدوين كرده اند و براي آن ضابطه و شرايط و فيلتر هاي آموزشي قرار داده اند.
نكته ديگر اين كه اين طور نيست كه همه امراض را بتوان با انرژي درماني مداوا كرد. بلکه بيشتر معطوف به جسم و امراض عضلاني و استخواني كاربرد دارد؛ نه اختلالات رواني و روحي.
البته فرادرماني از جهات ديگري نيز مورد نقد و بررسي قرار گرفته و مناظرتي پيرامون آن شكل گرفته است. برای نمونه، در مورد حكم شرعي استفاده از فرادروماني، مراجع و علما مخالف اين روش هستند و حتي برخي شركت در اين مجالس (مجالس فرادرماني) را حرام دانسته اند.

تعداد بازدید از این مطلب: 86
موضوعات مرتبط: عرفان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فشار قبر در عرفان حلقه

فشار قبر در عرفان حلقه

فشار قبر که در کتاب موجودات غیر ارگانیک گفته شده آیا نگرشی اسلامی است یا خیر؟

یکی از مرام های نویسنده کتاب مذکور(محمد علی طاهری) این است که بسیاری از حقایق دینی را بی ارتباط با گناه و اعمال صالح تفسیر می کند؛ به گونه ای که این حقایق کمترین ارتباطی با تکالیف دینی پیدا نمی کنند. وی عذاب قبر را نه نتیجه گناهان و معاصی که نتیجه تلاش کالبد ذهنی برای ورود به جسم میت می داند؛ در حالی که بنا به نصوص دینی، اولا فشار قبر مربوط به آلودگی انسان به گناهان و معاصی است و بعلاوه روح بعد از مفارقت از بدن تلاشی برای برگشت به بدن ندارد و از این جهت روح ارتباطش با عالم دنیا قطع می شود. وی در این مورد می گوید: « اگر كالبد ذهني پس از مرگ تلاش كند كه مجددا وارد جسم خود شده و دوباره جسم خود را به حركت در آورد، فشار بسيار زيادي را تجربه مي كند كه به آن فشار قبر مي گويند. این تلاش براي او ناموفق و تجربه سختي است. پس فشار قبر مشمول كساني مي شود كه مي خواهند دوباره وارد جسم مرده خود شوند.»1
از جملات بالا معلوم شد که وی فشار قبر را اولا نتیجه اعمال ناشایست افراد نمی داند. دوم این که فشار قبر را مربوط به بعد از مفارقت روح از بدن می داند، نه هنگام مفارقت. این گونه نگرش کاملا با آیات قرانی و روایات اهل بیت مباین است و هیچ فصل مشترکی در آن‏ها دیده نمی‏شود.
1. همان ص 7
حمزه شریفی دوست

تعداد بازدید از این مطلب: 87
موضوعات مرتبط: عرفان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نقدهای وارده بر فرقه رام‌ الله

نقدهای وارده بر فرقه رام‌ الله

لطفاً ايرادات و نقدهايي را كه به تعاليم و آموزه هاي آقاي پيمان فتاحي (ايليا.ميم رام الله) وارد است، تا حد مقدور تبيين بفرماييد و در صورت امكان، نقاط عدم تطابق آن آموزه‌ها را با آيات قرآن و احاديث موثق بيان نماييد.

نقدهاي مختلفي به ايده‌هاي اصلي اين گروه وارد است:يكي از اشكالات اساسي اين گروه پذيرش تكثرگرايي ديني است. يعني راه رسيدن به خدا را از راهي امكان پذير مي دانند و تكليف معنويت را از ديانت جدا مي كنند و مي‌گويند كه انسان از غير راه دين مي تواند به خدا و رضايت او دست يابد.

اشكال دوم: اين است كه ايشان با نام دل عقل را قرباني نموده اند. در تعلمات رام الله نه تنها جايي براي اين قوه در حيات معنوي انسان در نظر نميگيرند، بلكه اساسا درك صحيحي از قوه عاقله انسان ندارند، و از اول با به ميان آوردن اين كه «راه معنويت راه دل است» صلاحيت را از عقل مي گيرند و مانع حضور عقل در تدبير قواي روحي و معنوي انسان مي شوند.
در حالي كه قوه انديشه يكي از شئون آدمي است كه در كنار دل، جايگاهي بس رفيع در حيات معنوي او دارد. قابل انكار نيست كه گاهي اميال و هوي ها مانع مي شوند كه عقل انسان، مديريت قواي او را به دست گيرد؛ اما «عقل» في حد ذاته، جهت دستيابي به حقايق و معارف توحيدي، نه فقط مانع تراشي نكرده، بلكه همگام با قلب، در پي زنده نمودن ظرفيت­هاي الاهي انسان است.
بنا بر اين عقل و دل هم افق هستند و عقل در ساحت عالم معنا انسان را در ادراك حقيقت مدد مي رساند. اهل معرفت در موارد متعدد تصريح كرده اند كه براي كسب معرفت حقيقي در كنار راه دل، راه عقل هم كارامد است؛ و البته عقل به تنهايي و به طور مستقل توان دسترسي به بعضي معارف توحيدي را ندارد؛ بلكه عقل به واسطه قوه شهودي، مي تواند معارف توحيدي و حقايق كشفي را دريابد.[1]
سوم اين كه اين گروه براي باورها و اعتقادات در سلوك معنوي سهمي قائل نيستند. خوب است همين بخش كمي تحليل شود تا سستي اين ادعاي به ظاهر جذاب روشن شود. نه تنها در جريان رام الله بلكه در بسياري از جنبش هاي جديد معنوي مخاطبين خود را به معنويت و عرفان دعوت مي كنند؛ اما ادعا مي كنند كه ما هيچ باور و عقيده اي را ترويج نمي كنيم.
آنها از اين كه كسي انديشه خود را تبديل به اعتقاد نمايد به شدت نهي مي‌كنند.
حال سوال اين است كه آيا ممكن است كسي «نظام باورها» نداشته باشد؟ مگر غير از اين است كه تمامي مكاتب و آيين ها خود تفسيري از هستي ارائه مي­دهند كه اين برداشت، خود يك نظام انديشه‌اي است و اين تفسير بخواهيم يا نخواهيم، مدلي از نگرش به هستي را در خود گنجانده است؟ آيا كسي وجود دارد كه فاقد نوعي باور باشد؟ خوش مزه اين است كه به مخاطب خود مي گويند؛ انديشه و نظام اعتقادي ما باور نيستند و ما بقي آيين ها و مكاتب، باور دارند. آن ها دائما شعار مي دهند؛ «هيچ باوري درست نيست.»
«ما هيچ باوري را تبليغ نمي كنيم! ما فقط از شما مي خواهيم اين گونه باشيد». سوال اين است كه «گونه جديدي» كه بر درستي آن اصرار دارند، با چه منطق و پشتوانه اي درستي آن اثبات مي شود؟ خود اين گزاره به تعبير اهل فن يك «گزاره خود ستيز» است؛ يعني خودش، خودش را باطل مي كند. تنها در صورتي مي توان آن را پذيرفت كه خودش را هم باطل بدانيم. چرا كه اين جمله «هيچ باوري درست نيست»، خود يك باور است كه براي اثبات نادرستي آن، «تصور آن» كافي است.
نبايد فراموش كرد كه باور و اعتقاد به معني برداشت و تفسير ما از هستي و جهان است.
از نظر برخورداري از جهان‌بيني، هيچ مكتبي بدون بينش نيست؛ تفاوت تنها در شكل برداشت و مدل تفسير است. تمامي مكاتب ناچارند به سه موضوع بپردازند؛ تفسير هستي، تعيين غايت و ارائه برنامه رفتاري. هر مكتبي چه بخواهد و چه نخواهد نگرش خاص و تعريفي خاص از جهان و كائنات دارد و بنا بر تفسيري كه از هستي دارد؛ تعريفي روشن از تكامل و سعادت آدمي (نشان دادن هدف) بدست مي دهد و در پي آن، برنامه عملياتي از شكل سلوك عملي ارائه مي دهد.
بماند كه دسته اي از باورها وجود دارند كه در تمامي مكاتب عرفاني مشتركند و مورد اتفاق همگانند و آن هم باور به يك حقيقت متعالي در وراي عالم حس است؛ همه مكاتب عرفاني حقيقت را وراي دريافت حس مي‌بييند و به همين علت وابستگي به دنيا و غرق شدن در محسوسات را مانع سلوك معنوي معرفي كرده اند. نيز تمامي مكاتب نوعي از وحدت را وراي كثرت پذيرفته‌اند و به وحدت يافتن با آن غايت دعوت كرده اند. اينها همه اصولي است كه آيين‌هاي نو و كهن به آن اذعان كرده‌اند. البته اين كه نسبتِ آن غايت با كثرت چگونه تبيين مي شود و آن وحدت كدام است و راه فناي در آن غايت چگونه است؛ از موضوعاتي است كه نگاه‌هاي متفاوتي در مورد آن وجود دارد و اختلاف مكاتب در همين تبيين‌ها و برداشت‌هاست. به هر تقدير باور به وحدت و كثرت و باور به فراحسي بودن حقيقت از باورهايي است كه نمي‌توان از آن فرار كرد و جزء اعتقادات جزمي در مكاتبي است كه تلاش كرده‌اند از باور فرار كنند و دست كم در شعارهايشان از باور دم نزنند.
1. ر.ك. اسفار ج 8، ص 142

تعداد بازدید از این مطلب: 62
موضوعات مرتبط: عرفان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود