مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 107
بازدید کل : 9760
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 4
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 107
بازدید سال : 862
بازدید کلی : 9760
خانواده و ازدواج در تاريخ اروپا
خانواده و ازدواج در تاريخ اروپا

پيش از صنعتي شدن، بيشتر خانواده ها واحدهاي توليد نيز بودند، و به کشاورزي يا صنايع دستي اشتغال داشتند. حتي افرادي که خانواده هاي فرزندزايي خود را ايجاد نمي کردند معمولاً در محيطهاي خانوادگي ديگران زندگي و کار مي کردند. در انتخاب الگوهاي ازدواج معمولاً عشق يا محبت نقش تعيين کننده نداشت، بلکه منافع اجتماعي و اقتصادي مربوط به تداوم نقش اقتصادي خانواده و نگهداري و مراقبت از وابستگان اهميت اساسي داشت. مالکان اغلب به طور غيرمستقيم بر انتخاب شرکاي ازدواج مستأجرين خود تأثير مي گذاردند، زيرا علاقه مند بودند کشت مؤثر املاک خود را تأمين کنند. (Mitterauer & Sider, 1982) در اکثر نقاط اروپاي مرکزي، شخصي که مي خواست ازدواج کند ناچار بود اجازه ي مالک را کسب کند. فقراي بي زمين، که چندان اميدي نداشتند که صاحب کلبه اي يا مزرعه اي بشوند، گاهي به کلي ازدواج برايشان ممنوع مي شد.
روابط جنسي پيش از ازدواج و خارج از زناشويي در بسياري از نواحي اروپاي قرون وسطي در ميان مردم فقير و ثروتمند معمول بود. در بعضي مناطق مرد مجاز بود توانايي فرزندزايي همسر آينده اش را با باردار کردن او پيش از ازدواج امتحان کند. اگر زن باردار مي شد ازدواج سر مي گرفت، اما اگر چنين نتيجه اي حاصل نمي شد، زن غيرمتأهل باقي مي ماند. ميزان روابط نامشروع در بسياري از نقاط اروپا (به ويژه اروپاي مرکزي) بر حسب استانداردهاي امروزي فوق العاده زياد بود. روابط جنسي نامشروع چندان شرم آور تلقي نمي گرديد، و کودکاني که در نتيجه روابط خارج از زناشويي به وجود مي آمدند اغلب در خانواده پذيرفته شده و در کنار فرزندان مشروع پرورش مي يافتند. شور و هيجان جنسي در روابط زناشويي ظاهراً در ميان اکثر گروههاي جمعيت نادر بوده است. در طبقات اشراف و اعيان، روابط نامشروع عاشقانه شناخته شده بود، اما اين گونه روابط تقريباً هميشه خارج از چارچوب زناشويي قرار داشتند.
بسياري از جامعه شناسان تصور مي کردند که شکل رايج خانواده در اروپاي قرون وسطي از نوع خانواده ي گسترده بوده، اما تحقيقات جديدتر نشان مي دهد که دست کم، در قسمتهاي غربي قاره ي اروپا خانواده ي هسته اي شکل متداول خانواده بوده است. خانوارها بزرگتر از امروز بودند، اما اين تفاوت به واسطه ي وجود خدمتکاران خانگي بود و نه خويشاوندان. در انگلستان در سراسر قرنهاي هفدهم، هجدهم و نوزدهم بعد متوسط خانوار 4/75 نفر بود. (Anderson, 1981) متوسط کنوني 3/04 است. گروههاي خانواده ي گسترده، ظاهراً در اروپاي شرقي و روسيه مهمتر بودند.
در خانواده ي امروزي، کودکان در خانواده بزرگ مي شوند و در طول مدتي که به مدرسه مي روند به زندگي در خانواده ادامه مي دهند. به دست آوردن شغل نشانه ي موقعيت بزرگسالي است، و معمولاً به زودي با ازدواج و تشکيل خانواده اي جداگانه همراه مي شود. اين توالي در اروپاي قرون وسطي متداول نبود. کودکان معمولاً از حدود سن هفت يا هشت سالگي شروع به کمک به پدر و مادرشان در مزرعه يا در حرفه ي آنها مي کردند. کودکاني که به توليد خانگي کمک نمي کردند غالباً در سن پايين خانه ي پدري را ترک مي کردند تا در خانه هاي ديگران به کارهاي خانگي پرداخته يا دوره هاي شاگردي را دنبال کنند. کودکاني که براي کار در خانواده هاي ديگر خانه ي خود را ترک مي کردند کمتر احتمال داشت که دوباره پدر و مادر خود را ببينند و يا حتي ممکن بود هرگز آنها را نبينند.
در اروپاي قرون وسطي، يک چهارم يا بيشتر مجموع کودکان در همان نخستين سال زندگي مي مردند (در مقايسه با کمتر از يک درصد کودکان امروز). به رغم ميزان زياد طلاق در دوران کنوني عوامل ديگر نيز گروههاي خانوادگي را بسيار ناپايدارتر از آنچه اکنون هستند مي ساخت. بيماري يک عامل مهلک عمده بود، و زنان اغلب در هنگام زايمان مي مردند. ميزان مرگ و مير (تعداد مرگ در هر هزار نفر جمعيت در هر سال) بسيار بالاتر از ميزان مرگ و مير امروز بود، و مرگ کودکان يا يک همسر يا هر دو، اغلب روابط خانوادگي را برهم مي زد يا از هم مي پاشيد. ازدواجهاي مجدد، با روابط ناتني همراه با آن، معمول بودند.

تحول زندگي خانوادگي

يکي از مورخين به نام لارنس استون برخي از تغييراتي را که به تحول شکلهاي خانواده ي قرون وسطايي به شکلهاي زندگي خانوادگي امروزي منجر گرديده اند ترسيم کرده است. (Stone, 1977) او در طول يک دوره ي سيصد ساله از دهه ي 1500 تا دهه ي 1800، سه مرحله ي اصلي در تحول خانواده تشخيص مي دهد. شکل مسلط خانواده در اوايل اين دوره، و صدها سال پيش از آن، چيزي است که استون آن را خانواده ي دودماني باز مي نامد. اين خانواده نوعي خانواده ي هسته اي بود، که در خانه ي نسبتاً کوچکي زندگي مي کرد، اما عميقاً با روابط اجتماعي محلي، از جمله روابط با خويشاوندان ديگر احاطه گرديده بود. خانواده به وضوح از اجتماع محلي جدا نبود. به گفته ي استون (اگرچه مورخان ديگر اين موضوع را نپذيرفته اند.)، در آن زمان خانواده کانون اصلي دلبستگي عاطفي يا وابستگي براي اعضايش نبود. افراد آن از صميميتهاي عاطفي که ما امروز جزءِ زندگي خانوادگي مي دانيم بهره مند نبودند و يا در جستجوي آن نبودند. رابطه ي جنسي در زندگي زناشويي به عنوان يک منبع لذت تلقي نمي گرديد، بلکه به عنوان امري لازم براي به دنيا آوردن فرزندان در نظر گرفته مي شد.
آزادي انتخاب فردي، در بستن پيمان ازدواج و در جنبه هاي ديگر زندگي خانوادگي، تابع علايق ديگران، مانند پدر و مادر، خويشاوندان نزديک يا اجتماع محلي بود. خارج از محافل اشرافي، علماي اخلاق و عالمان مذهبي عشق جنسي يا رمانتيک را بيماري مي دانستند. آن گونه که استون مي گويد، خانواده در طي اين دوره "در برابر حمايت، راهنمايي، تحقيق و مداخله از خارج از جانب همسايگان و خويشاوندان باز بود، و هيچ مطلب خصوصي و محرمانه داخلي وجود نداشت. بنابراين، خانواده نهادي باز، رام شده و مطيع، غيرعاطفي و اقتدارگر بود... همچنين بسيار زودگذر و بي دوام بوده، غالباً با مرگ شوهر يا زن يا مرگ کودکان يا عزيمت بسيار زود هنگام آنها از خانه از هم مي پاشيد..." (Stone, 1977, p.6)
خانواده ي دودماني باز با آنچه استون خانواده ي پدرسالاري محدود مي نامد جانشين گرديد، که از اوايل قرن شانزدهم تا آغاز قرن هجدهم دوام يافت. اين شکل خانواده که تا اندازه ي زيادي به طبقات بالاي جامعه محدود مي گرديد، نوعي خانواده ي انتقالي است. با وجود اين، از اهميت زيادي برخوردار است زيرا نگرشهايي که از آن زمان تاکنون کم و بيش جهاني شده اند منبعث از آن هستند. خانواده ي هسته اي به صورت واحدي مجزاتر، جدا از پيوندهايش با خويشاوندان ديگر و با اجتماع محلي درآمد. اين مرحله از تحول خانواده با تأکيد فزاينده اي بر اهميت عشق در روابط زناشويي و پدر و مادري همراه بود، اگرچه قدرت اقتدارگرايانه ي پدران نيز افزايش يافت.
بنا به گفته ي استون، خانواده ي پدرسالاري محدود به تدريج با خانواده ي هسته اي محدود جانشين شد، گروهي که با رشته هاي عاطفي نزديک پيوند يافته، به ميزان زيادي از خلوت خصوصي خانگي برخوردار است، و تمام توجه خود را به پرورش کودکان معطوف مي سازد. اين نوع سازمان خانواده است که در قرن بيستم وجود دارد. خانواده ي هسته اي محدود با ظهور فردگرايي عاطفي، تشکيل پيوندهاي زناشويي بر پايه ي گزينش شخصي که هنجارهاي مهرورزي يا عشق رمانتيک هدايت کننده ي آن است، مشخص مي گردد. جنبه هاي جنسي عشق به جاي اين که تنها در روابط خارج از زناشويي تحسين گردد در درون روابط زناشويي تحسين مي شود.
اين نوع خانواده که در آغاز در ميان گروههاي مرفه تر پديد آمد، به تدريج با گسترش صنعتي شدن در کشورهاي غربي کم و بيش عموميت پيدا کرد. انتخاب همسر بر پايه ي تمايل به رابطه اي که محبت يا عشق ارائه کند، نهاده شد. در اين مرحله، ازدواج و خانواده ي غربي شکل کلي را به خود گرفت که امروز هنوز داراي آن است.

منشأ تغييرات

در دوران قرون وسطي، همان گونه که ديده ايم، خانواده و اجتماع محلي کانون اصلي توليد کالاها و خدمات بودند. خانواده بيشتر منابع مورد نياز زندگي روزبه روز اعضايش را توليد مي کرد و گاهي کالاهاي معدودي را در بازار روستا يا شهر مي خريد و مي فروخت. گروه خانوادگي معمولاً يک واحد توليد يکپارچه بود، و همه ي اعضاي خانواده- زن، شوهر و کودکان- در فرايند توليد همکاري مي کردند. اگرچه زنان مسئوليت اصلي پرورش کودک را عهده دار بودند، نقش اقتصادي مهمي نيز در خانواده داشتند، و توليد نوعي مشارکت اقتصادي بود (وضعيتي که در نواحي روستايي بسياري از کشورهاي جهان سوم باقي مانده است).
از حدود قرن هفدهم در اروپا، و اندکي ديرتر در آمريکا، که کشاورزي تجاري در واحدهاي توليدي بزرگ رو به توسعه گذاشت، خانواده هاي کشاورز کوچکتر از زمينهاي خود جابه جا گرديدند. اين فرايند جابه جايي بعدها که صنعتي شدن پيشرفت کرد، شتاب بيشتري يافت، و توليد کالاها و خدمات در کارگاهها، کارخانه ها و ادارات انجام گرفت. مردم (به ويژه مردان و، در آغاز، کودکان) خانه را براي "رفتن به دنبال کار" ترک گفتند. خانواده ديگر يک واحد توليد نبود، و "محل کار" از "خانه" جدا شده بود.
اين تغييرات "خانواده ي دودماني باز" را در ميان همه ي طبقات از هم پاشيد. اما بعضي از اين تغييرات نخست گروههاي داراي منزلت بالاتر را تحت تأثير قرار داد. نخستين کشاورزان تجاري، بازرگانان و صاحبان صنايع خود را از بندهاي مداخله ي سنتها و اجتماع محلي که ويژه دوره هاي پيشين بود رهانيدند. آنها پيشاهنگان "خانواده ي پدرسالاري محدود" بودند، که ويژگيهاي آن بعداً به گروههاي طبقه ي پايين گسترش يافت، و سرانجام وضعيتي را پديد آورد که در آن "خانواده ي هسته اي محدود" کم و بيش جهاني شد.
نقشهاي مردان، زنان و کودکان در خانواده همه از اين تغييرات تأثير پذيرفتند. از نخستين سالهاي صنعتي شدن، بسياري از زنان علاوه بر مراقبت از کودکان در داخل خانه براي کار به بيرون از خانه رفته اند. اما در ميان گروههاي مرفه تر اين باور که "جاي زن در خانه است"، و مرد بايد "نان آور" باشد، به گونه اي فراگير وجود داشت. بسياري از زنان متأهل به صورت "زنان خانه دار"، کارگران بي مزد در خانه، در آمدند که نقششان مراقبت از شوهر و کودکان بود. وضعيت کودکان نيز با تصويب قوانيني که استخدام آنها را محدود مي کرد، و قوانين و مقررات ديگري که حضور آنها را در مدرسه اجباري مي نمود، تغيير کرد.
تغيير در ماهيت عشق و رابطه ي آن با تمايلات جنسي با اين تحولات در هم تنيده بود. آرمانهاي عشق رمانتيک در همان زماني پديدار گرديدند که ازدواج اساس اقتصاديش را از دست داد. در خانواده ي پدرسالاري، آرمانهاي جديد عشق و محبت خانوادگي برجسته گرديدند، اما هنوز اين آرمانها بيشتر بر وظيفه تأکيد مي کردند تا بر دلبستگي رمانتيک. به علاوه با جدايي خانه از محل کار، روابط "شخصي" در خانواده آشکارا از روابط در حوزه ي کار متمايز گرديد. فردگرايي عاطفي پديدار گرديده، شالوده ي اصلي ازدواج را تشکيل داد و روابط زنان و مردان را دگرگون ساخت. با آغاز قرن بيستم، اين اعتقاد به طورکلي به وجود آمد که خانواده يک قلمروِ ارضاي شخصي است- يا بايد باشد- که در آن نزديکي و صميميت عاطفي و جنسي ميان زن و شوهر در درجه ي اول اهميت دارد. (Cancian, 1987)
منبع مقاله : 
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391
تعداد بازدید از این مطلب: 37
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آمادگی قبل از ازدواج


  لازم است به نکاتی درباره ی آمادگی های مربوط به ازدواج نیز توجه شود:

الف) سن ازدواج:

ازدواج در سنین پایین یا بسیار بالا می تواند آسیب زا و خطرآفرین باشد.

ب) سطح بلوغ و پختگی زوجین:

به عبارت ساده تر باید میزان بلوغ فکری و هیجانی زوجین مدنظر قرار گیرد. در بسیاری از موارد شاهد ازدواج کودکی با فردی پخته یا کودکان با یک دیگریم!
چه بسیار زوج هایی که بالای 25 سال هستند ولی هنوز به رشد فکری و هیجانی لازم نرسیده اند.

پ) زمان ازدواج:

ممکن است افراد در حال سپری کردن مأموریت و تحصیل باشند و زمان مناسبی را برای ازدواج انتخاب نکرده باشند. در مواردی دیده شده که اگر ازدواج زوجی دو سال زودتر یا دو الی سه سال دیرتر اتفاق می افتاد شاهد اختلافات زناشویی کم تری میان زوجین بودیم. خانم یا آقایی که اضطراب گذراندن واحدها و فعالیت های آموزشی مربوط به تحصیلات دانشگاهی خود را دارند، شاید در انجام وظایف مربوط به زناشویی خود بازمانند.

ت) آمادگی برای رابطه ی جنسی کامل و انحصاری:

مواردی مشاهده می شود که پسر یا دختر ی ازدواج می کنند در حالی که هنوز آمادگی لازم برای فعالیت ها و روابط جنسی کامل را ندارند. هنوز ذهن آنان آماده ی پذیرش چنین رابطه ای نیست، لذا زن و شوهر کاملاً قادر نیستند خود را در اختیار طرف مقابل بگذارند. عدم آمادگی هایی از این نوع می تواند در اوایل ازدواج مشکلاتی جدی را ایجاد کند که می توان از طریق آموزش های لازم در مشاوره های قبل از ازدواج این نقص را تا حدی زیاد برطرف کرد.

ث) میزان آزادی و رهایی هیجانی از والدین:

عدم وابستگی های هیجانی و عاطفی نسبت به خانواده ی اصلی از موارد بسیار مهم در روابط زناشویی است.

ج) سطح تحصیلات زوجین و میزان آرزوهای شغلی و درجه ی رضایت آن ها از شغل:

تحقیقات نشان می دهد که رضایت شغلی از عوامل بسیار مهم پیش بینی کننده ی رضامندی زناشویی است. مردان و زنانی که از شغل خود راضی هستند، به گونه ای این رضایت را در روابط زناشویی خود منعکس می کنند. هم چنین میزان تحصیلات زوجین، هماهنگی و توازن در این معیار بسیار مهم است. در اکثر موارد دیده شده است که زن و شوهری که از لحاظ سطح تحصیلات تفاوت بسیار زیادی دارند، همواره از رابطه ی زناشویی خود رنج می برند. در این گونه موارد گویا چنین به ذهن متبادر می شود که این زن و شوهر در دو عالم متفاوت از یکدیگر زندگی می کنند به طوری که در جه ی تفاهم به حداقل ممکن برسد.
به عبارت ساده تر موارد پیشگیرانه در ارتباط زناشویی وجود دارد که هم دختر و هم پسر باید به آن توجه جدی مبذول دارند و این سخن بسیار مهم را فراموش نکنیم که پیشگیری مقدم بر درمان است. تنها قدری توجه و دقت در مشاوره های قبل از ازدواج می تواند افراد را از افتادن به دام آفت ها و آسیب های مذکور مصون نگاه دارد. ما همواره در مشاوره های قبل از ازدواج این نکته را به دختر و پسر یادآور می شویم که ازدواج پا نهادن در جاده ای است که دست اندازهای متعددی دارد. هرچه زوجین پیشاپیش از این چاله ها آگاه باشند، بهتر می توانند مرکب ازدواج خود را با کم ترین آسیب و بیش ترین شادکامی و لذت برانند. اما به یاد داشته باشیم در رابطه با این خودرو آسیب ها همیشه به چاله های جاده ی زندگی مربوط نمی شود؛ بسیاری موانع و مشکلات پس از شروع روابط زناشویی و ناشی از سرنشینان خودرو یعنی زن و شوهر و فرزندان است، که ما در این جا آن را تحت عنوان آسیب ها در روابط با همسر بیان می کنیم، سپس راه کارهای لازم جهت مقابله آن ها، روش کاهش و اصلاح آن ها را در چارچوب مدیریت روابط زناشویی ارائه می دهیم.

تعداد بازدید از این مطلب: 56
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلايل نادرست ازدواج و ده نوع رابطه ي بي سر انجام


دلايل نادرست ازدواج و ده نوع رابطه ي بي سر انجام 
در اين قسمت مي خواهيم برخي از انگيزه هايي که باعث ازدواج مي شوند اما معمولاً به از دواجهاي ناموفق منجر مي شوند را ذکر نمائيم. اينها دلايلي هستند که باعث مي شوند بدون انيکه عاشق شده باشيد، با کسي رابطه اي را آغاز کنيد.

1- فشار سني

بسياري از مراجعان من نسبت به روابط با نامزد خود مردد هستند، در دوران نامزدي که دوران طلايي زندگي ناميده مي شود بارها با هم جرو بحث دارند. نشانه ها و علايم هشدار دهنده ي بسيار زيادي وجود دارد که حاکي از اين است که اين روابط رضايت بخش نيست.اما وقتي از آنها سؤال مي شود که چرا مي خواهند به اين ازدواج تن در بدهند؟ جواب مي دهند که سنشان به 30 سالگي نزديک شده است. تمام دوستان و همکلاسيها ازدواج کرده و صاحب فرزند هم شده اند.و از همه مهمتر تصور مي کنند که شايد خواستگار ديگري پيدا نکنند، لذا بنا به اين دلايل به ازدواجي تن در مي دهند که از ابتدا نيز هيچگونه عشقي در کار نيست. فقط به خاطر فشار دوستان، خانواده و اجتماع حاضر مي شوند با کسي ازدواج کنند که اگر در شرايط طبيعي قرار داشتند هرگز حاضر به ازدواج با او نبودند.فشار سني و فشار اجتماع باعث مي شود که شما از استانداردهايي که براي همسر مطلوب خود در نظر گرفته بوديد چشم پوشي کرده و خود را در يک روابط ناموفق درگير کنيد. 
«وقتي که نه از روي مصلحت، بلکه از روي اجبار از جانب خود و يا ديگران کسي را انتخاب مي کنيد، نيروي خود را از دست مي دهيد و پايان بدي را براي داستان عشقي خود به جان مي خريد. اگر در چنين وضعي بوده ايد و يا هستيد، از خود بپرسيد که شما چرا مي خواهيد به اين خواسته ي خود نسبت به خواسته ي ديگران اولويت ببخشيد.»
در تمام فصول اين کتاب بارها متذکر شده ايم که در ازدواج تصميم گيرنده نهايي بايد خود فرد باشد. و اين تصميم نيز بايد بر اساس رعايت معيارها و استانداردهايي باشد که فرد براي خودش تعيين کرده است.بي پرده تر سخن بگوئيم زماني ازدواج کنيد که فرد مورد نظر اصطلاحاً به دل شما بنشيند، با او احساس صميميت کنيد و واقعاً عاشق او باشيد. فشار سني را ناديده بگيريد و از بالا رفتن سن خود هيچ گونه نگراني و هراسي را به دل راه ندهيد.آگاه باشيد که بسياري از افراد موفق و سرشناس در سنين بالا ازدواج کرده اند و ازدواج هاي بسيار موفقي هم داشته اند. تحقيقان نشان داده است که کمترين ميزان طلاق و درگيريهاي خانوادگي مربوط به کساني است که در سنين بالاتر ازدواج کرده اند. (نيل کلارک وارن، 1386).
همچنين نسبت به صحبت هاي افراد خانواده، اقوام و دوستان نيز بي تفاوت باشيد و بيهوده تحت تأثير آنها قرار نگيريد. آگاه باشيد که اگر آنها از شما ناراحت هم بشوند اين ناراحتي خيلي زود از بين مي رود اما اگر به خاطر خوشحال کردن آنها از معيارهاي خود چشم پوشي کنيد يک عمر زندگي خود را تباه کرده ايد و خود را درگير يک ازدواج بدون عشق کرده ايد.

2- احساس تنهايي:

وقتي انسان احساس تنهايي مي کند تصميماتي مي گيرد و به روابطي وارد مي شود که در شرايط عادي به هيچ وجه خود را به آن روابط وارد نمي کند.احساس تنهايي باعث اتخاذ تصميمات عجولانه مي شود و قدرت اراده و تصميم گيري را از انسان سلب مي نمايد.
شما اگر با دوستان نزديک خود در باره ي معيارهاي همسر آينده تان صحبت کنيد در بسياري از موارد در صحبت معيارهاي خاصي را بيان مي کنند اما در عمل فردي متفاوت را انتخاب مي کنند. آيا معيارهاي آنها به اين سرعت تغيير کرده است؟ خير بلکه به خاطر رهايي از احساس تنهايي با اولين کسي که برخورد کرده اند ارتباط برقرار کرده اند و به اين روابط ادامه داده و نهايتاً نيز ازدواج کرده اند.اما اينها نيز نمونه هايي از ازدواج بدون عشق هستند. اينها نيز نمونه هايي از ازدواج هستند که ممکن است به بيراهه کشيده شوند.
بنيامين فرانکلين مي گويد:
«ازدواجي که در آن عشق نباشد حتماً عشقي بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.»
بله در ازدواجهاي اين چنيني بعد از گذشت مدتي که احساس تنهايي کاهش يافت هر دو طرف به معيارهاي قبلي خود فکر مي کنند و خود را به خاطر اين انتخاب عجولانه سرزنش مي کنند. وقتي که احساس تنهايي مي کنيد و به تنگ آمده ايد، احتمال آنکه انتخاب هاي ضعيف تري بکنيد، بالا مي رود و در نهايت از روابطي سر در خواهيد آورد که ارضاء کننده نيست.
- رهايي از احساس تنهايي يکي از عوامل اصلي مشکل آفرين در ازدواج هاي مجدد نيز مي باشد.افرادي که از همسر خود جدا مي شوند در اولين روزهاي جدايي معمولاً شرايط سختي را مي گذرانند. يادآوري خاطرات شيرين دوران نامزدي، شب عروسي و... براي آنها بسيار مشکل و تأسف آور مي باشد.زندگي، اميال و آرزوهاي خود را بر باد رفته تصور مي کنند و از همه مهمتر اينکه احساس تنهايي مي کنند. لذا به خاطر رهايي از اين احساس و کاهش فشارهاي حاصل معمولاً اشتباهات بعدي را نيز مرتکب مي شوند.
لذا اگر چنانچه تمام دوستان شما ازدواج کرده اند و شما تنها شده ايد، اگر چنانچه آخرين فرد خانواده هستيد و همه ي برادرها و خواهر هاي شما ازدواج کرده اند و اگر به تازگي از همسر خود جدا شده ايد و اوقات ناخوشايندي را تحمل مي کنيد به خاطر رهايي از احساس تنهايي خود را در هيچ رابطه اي درگير نکنيد.زيرا بسياري از اين روابط در ابتدا فقط تفنني بوده و قصد و منظور ازدواج در آنها نهفته نيست، چون طرف مقابل مطابق با معيارهاي شما نيست، اما متأسفانه به تدريج اين روابط عميق تر مي شوند و شما زماني از خواب بيدار مي شويد که متوجه مي شويد با فردي که کاملاً با معيارهاي شما متفاوت است ازدواج کرده ايد. 

3- نياز جنسي:

نياز جنسي در دوران بلوغ يکي از نيازهاي بسيار قوي در هر فرد است که بايد به طريقي اين نياز ارضاء شود. متأسفانه شدت اين نياز در برخي از موارد فرد را به سوي انتخابهاي نادرست متمايل مي کند. يکي از توصيه هاي مؤکد به مراجعانم اين است که قبل از تصميم قطعي براي ازدواج به هيچ وجه با پسر يا دختري صحبت هاي عاشقانه نداشته باشيد.کليه ي کساني که اين توصيه را ناديده گرفته اند به عواقب شوم کار خود واقف هستند وقتي که کوچکترين رابطه عاشقانه با پسر و دختري داشته باشيد. چشم شما به روي تمام حقايق بسته خواهد شد و با فردي ازدواج مي کنيد که کاملاً با معيارهاي انتخابي شما متفاوت مي باشد.
متأسفانه بايد بگوئيم احساس نياز جنسي يکي از بزرگترين عواملي است که باعث اشتباه در انتخاب همسر مي شود.بسياري از افراد در باطن علاقه اي به طرف مقابل خود ندارند و فقط به دليل چشم چراني و رفع نيازهاي جنسي خود روابط را ادامه مي دهند اما بعد از مدتي کوتاه ديگر چشم عقل آنها کاملاً کور شده و تمام قدرت تصميم گيريهاي خود را از دست مي دهند و بعد از ازدواج که عطش جنسي فروکش مي کند به اشتباهات خود پي مي برند.
لذا نظر به اهميت اين موضوع مجدداً متذکر مي شوم اگر به زندگي عاشقانه مادام العمر علاقه مند هستيد، اگر مي خواهيد از اختلافات زناشويي به دور باشيد و اگر مي خواهيد از زندگي زناشويي خود لذت ببريد و به آرامش رواني دسترسي پيدا کنيد تا زماني که کاملاً از تصميم خود مطمئن نيستيد و از نظر شرعي و قانوني با هم محرم نيستيد از هر گونه تماس فيزيکي خودداري کنيد در غير اينصورت بايد منتظر عواقب شوم آن باشيد.

4- رهايي از مشکلات دروني

افراد عاشق معمولاً تمام فکر و ذهنشان به اين موضوع مشغول است که چگونه طرف مقابل خود را شاد کنند؟ احتياجات او چيست؟ چگونه او را خوشحال کنند و يا چگونه با رفتار خود او را تحت تأثير قرار دهند.
اما در بعضي از موارد ما شاهد اين موضوع هستيم که افراد نه به دليل وجود عشق واقعي بلکه به دليل رهايي از مشکلات دروني خود به روابط وارد مي شوند.
روزانه افراد زيادي به من مراجعه مي کنند که مشکلات دروني زيادي آنها را احاطه کرده است و احساس افسردگي آنها را شديداً آزار مي دهد و مسايل و مشکلات ذهني مربوط به گذشته آرامش آنها را از بين برده است.لذا براي رهايي از اين مشکلات به ازدواج اقدام مي کنند به اين اميد که شايد ازدواج بتواند آنها را خلاص نموده و از اين طريق از مشکلات دروني خود نجات پيدا کنند.
اما واضح است افرادي که با اين قصد و نيت مي خواهند ازدواج کنند به چه سرنوشتي دچار مي شوند. اين افراد در ازدواج خود هيچ معياري را در نظر نمي گيرند. بسيار عجولانه و شتابزده عمل مي کنند و نتيجتاً اين که هيچ گونه عشقي نيز در روابط آنها وجود نخواهد داشت از سوي ديگر يکي از اصول انتخاب همسر که همه ي روان شناسان در مورد آن اتفاق نظر دارند اين است که «قبل از ازدواج سالم شويد.» چون ازدواج نه تنها درمان کننده ي مشکلات روحي و رواني نيست بلکه خود استرس هايي نيز به دنبال دارد. 
«بسياري از مردم از اين رو به روابط نياز دارند که از کمبود شور و شوق و بي هدفي در زندگي خود خسته شده اند و به جاي آن که به درون خود نگاه کنند و دليل اين احساس را از درون خود جويا شوند، خود را درگير روابط عشقي مي کنند و آن را هدف خود قرار مي دهند. چنين روابطي هرگز سرانجامي نخواهد داشت، از آن رو که در چنين مواقعي، شما عاشق آن شخص نيستيد، بلکه شيفته ي «سرگرمي» و دل مشغولي خود به رابطه تان هستيد و هنگامي که رابطه پايان مي پذيرد، بار ديگر با خودتان تنها خواهيد شد.

5- احساس گناه:

مدتي قبل دو پسر و دختر براي مشاوره ازدواج به من مراجعه کردند. که پسر از ناحيه ي پا معلول بود. اما دختر کاملاً سالم به نظر مي رسيد. با بررسي ويژگيهاي روحي و رواني آنها هيچگونه علائمي حاکي از وجود شباهت در اخلاق و روحيات و همچنين هيچگونه اثري از وجود عشق و علاقه در روابط آنها وجود نداشت.آزمون شخصيت نيز از آنها به عمل آوردم از نظر ويژگيهاي شخصيتي تفاوتهاي زيادي داشتند و با وجود چند علامت هشدار دهنده ي ديگر، دختر بر اين ازدواج تأکيد بسيار زيادي داشت و به هيچ وجه مايل به جدايي نبود. لذا به مصاحبه ي انفرادي با او براي پي بردن به علت اين اصرار پرداختم. تصور مي کنيد علت اصرار چه چيزي بود؟ تصميمي بي نهايت اشتباه، بله دختر بيان مي کرد که فرد مورد نظر به چند نفر از همکلاسي هاي او نيز پيشنهاد ازدواج داده، اما به خاطر معلوليتش هيچ کس حاضر به ازدواج با او نشده است. اگر من با او ازدواج نکنم مي ترسم در آينده هرگز نتواند براي خود زوجي پيداکند.
البته لازم به ذکر است که منظور ما اين نيست که با افراد معلول ازدواج نکنيد، نه به هيچ وجه، ازدواج با افراد معلول نشانه ي ايثار و از خودگذشتگي است و افرادي که به آن مبادرت نمايند نزد خداوند پاداش دريافت مي کنند، بلکه منظور ما اين است که هرگز بدون عشق و به خاطر احساس گناه ناشي از معلوليت فرد با او ازدواج نکنيد.وقتي شما از روي حس ترحم و دلسوزي با کسي ازدواج مي کنيد انتظار داريد طرف مقابل به تمام خواسته ها و انتظارات شما جواب مثبت بدهد.اما همه مي دانيم که زندگي زناشويي رابطه ي بسيار پيچيده اي است که خواه، ناخواه ناملايماتي به دنبال دارد. اگر از روي ترحم و حس دلسوزي از خواسته ها و معيارهاي خود بگذريد و با فردي متفاوت با معيارهاي خود ازدواج کنيد، با اولين خللي که در روابط شما ايجاد شود زندگي شما به يک جهنم تبديل خواهد شد.
- تحمل نامهرباني از طرف کساني که ما براي آنها ايثار و از خودگذشتگي کرده ايم براي ما بسيار سخت تر است تا کساني که براي آنها کاري انجام نداده ايم.
لذا اگر از روي عشق و علاقه و صرفاً بر مبناي معيارهاي شخصي خود ازدواج کنيد تحمل مشکلات و جارو جنجال در روابط برايتان آسانتر مي شود اما اگر از روي حس ترحم و دلسوزي ازدواج کنيد تحمل ناملايمات بسيار عادي نيز برايتان سخت و دشوار مي شود.
اگر در گذشته يا حال زنداني احساس گناه بوده ايد يا هستيد و فقط به اين دليل که اگر کسي را ناراحت کنيد احساس گناه مي کنيد به جمله زير فکر کنيد:
«وقتي که از روي احساس گناه و نه از روي عشق تصميم مي گيريد که با کسي باشيد هم به آنان کم فروشي کرده ايد و هم به خودتان» 

6- پرکردن خلأهاي احساسي و روحي خود

يک ازدواج حقيقتاً سالم، حس قدرداني دو طرف درگير در رابطه را نسبت به شگفتي ها و رازهاي خلقت بالا مي برد و درهاي رشد و تعالي روحي را به روي آنها مي گشايد.همچنين به هر کدام از اين دو شخص کمک مي کند که زخم هاي دوران کودکي خود را التيام بخشد و خودباوري آنها را از طريق احساس «دوست داشته شدن» و «پذيرفته شدن» از طرف شخص مقابل، بالا مي برد.اما 
وقتي که زندگي را با مقادير قابل توجهي خلأ احساسي و روحي شروع مي کنيد، براي خود و همسرتان درد و رنج به همراه خواهيد آورد.
جمله بالا از يکي از بزرگترين متخصصان روابط انساني نشانه ي يکي از بزرگترين دلايل نادرست ازدواج مي باشد.
عشق به حيات انسان معني مي دهد، احساس سرور و شادماني و آرامش خاطر مي دهد و به طور کلي با هيچ چيز نمي توان جاي خالي آن را پر کرد. اما اگر از آن به منظور پر کردن خلأهاي احساس و روحي استفاده کنيم خطرناک مي باشد. بسياري از اختلافات زناشويي و طلاق ها به همين علت برمي گردد. امراض رواني و احساس پوچي در زندگي آسيب هايي هستند که متأسفانه تعداد آنها در جوامع کم نيست، اما کدام يک از يافته هاي پژوهشي حاکي از آنست که ازدواج مي تواند درمان کننده ي اين خلأها باشد.
افرادي که به دليل پرکردن خلأهاي روحي خود ازدواج مي کنند در روزهاي اوليه آشنايي تا حدودي به يک آرامش کاذب مي رسند اما بعد از مدتي کوتاه حضور همان شخص باعث افزايش احساس خلأ و تنهايي آنها مي شود.
اين افراد دائماً از يک رابطه به رابطه ي ديگر مي روند و هرگز همسر ايده آل خود را پيدا نمي کنند چون همسر ايده آل آنها وقتي يافت مي شود که ابتدا خود را سالم نموده و بتوانند اين احساس خلأ روحي خود را از بين ببرند.
اگر احساس تهي بودن مي کنيد، هيچ شخصي هر قدر هم که شما را دوست داشته باشد قادر نخواهد بود خلأ روحي شما را پر کند.
افرادي که احساس خلأ روحي و عاطفي دارند هميشه از همسر خود شکايت دارند و تصور آنها اين است که روابط آنها ارزش ادامه دادن را ندارد.
«شما مي توانيد رابطه اي مطلوب را با اين تصور که همسرتان بايد ناجي احساسي و روحي شما باشد، خراب کنيد. تنها شمائيد که مي توانيد اين جاهاي خالي را پر کنيد. تنها شمائيد که مي توانيد خود را نجات دهيد. اين معقول است که از همسر خود انتطار داشته باشيد تا به تنهايي شما نيفزايد يا شما را در التيام زخم هايتان حمايت کند و به شما عشق بورزد يا به شما بياموزد که چگونه خود را دوست بداريد، اما در نهايت اين شمائيد که بايد قهرمان خود باشيد.» (باربارادي آنجليس، 1386)

ده نوع رابطه که سرانجامي ندارند

در اين فصل شما مي آموزيد که از چه روابطي به دور باشيد روابط زيادي وجود دارند که به ازدواج منجر نخواهند شد و يا اينکه اگر به ازدواج منجر شوند به يک ازدواج ناموفق و ناخوشايند منجر مي شوند که شما بايد هشيار باشيد که به چنين روابطي وارد نشويد و يا اگر چنانچه در چنين روابطي درگير هستيد بايد سريعاً از آن خارج شويد. براي مثال يک شرط اصلي ازدواج موفق اين است که همسرتان متعلق به خودتان باشد و به غير از شما با کسي هيچ نوع رابطه اي نداشته باشد.اگر يک فرد متأهل به شما پيشنهاد ازدواج بدهد، قبول آن به معني اينست که خود را در يک روابط معيوب درگير کرده ايد.علاوه بر اين روابط معيوب ديگري نيز وجود دارند که در اين قسمت به ترتيب شرح داده مي شوند.
1- رابطه اي که در آن بيش از آنچه نامزدتان به شما عشق مي ورزد، شما به او عشق مي ورزيد.اگر شما همواره به همسرتان تلفن مي زنيد، در محبت به او پيشقدم هستيد، در هديه دادن به او پيشقدم هستيد، اما همسرتان نسبت به شما روابط معمولي دارد و به اندازه ي شما هيجان از خود نشان نمي دهد، شما در يک رابطه معيوب گرفتار شده ايد. علت بروز چنين روابطي براي تک تک افراد با هم متفاوت است. اما آنچه مسلم است اين است که چنين شرايطي به تدريج عشق و علاقه ي شما را به همسرتان کاهش خواهد داد.ممکن است يک روز شما شديداً به او اظهار علاقه کنيد و روز ديگر او بيشتر به شما علاقه نشان دهد يعني اينکه اين شرايط در نوسان باشد، اما اگر همواره شما پيشقدم هستيد و بودن يا نبودن شما براي او فرقي نمي کند شما عاشق همديگر نيستيد. به عبارت ديگر به يک ازدواج بدون عشق وارد شده ايد و ازدواجي که در آن عشق نباشد حتماً عشقي بدون ازدواج در آن وارد خواهد شد.پس اگر در چنين رابطه اي درگير شده ايد بايد با يک روان شناس مجرب مشورت کنيدو سعي کنيد مشکل خود را از بين ببريد در غير اينصورت بايد منتظر مشکلاتي باشيد.
2- رابطه اي که در آن کمتر از آنچه نامزدتان به شما عشق مي ورزد، شما به او عشق مي ورزيد.يکي از رازهاي مهم در مورد مردان که زنان بايد از آن آگاه باشند اين است که معمولاً مردها، زن هاي مغرور را بيشتر مي پسندند.پسرها ممکن است در دوران مجردي به دختران برونگرا تمايل زيادي نشان دهند اما براي ازدواج معمولاً به دختران مغرور و مؤدب تمايل بيشتري دارند، اما اين ايده گاهي وقت ها در بين دختران تفکرات اشتباهي را بوجود آورده است. يعني اينکه اين صفت را تعميم مي دهند و حتي در مقابل همسرشان نيز اين رفتار را نشان مي دهند.که اين موضوع نيز مانند رابطه ي قبلي مشکل آفرين مي باشد. شما بايد بعد از نامزدي به جاي غرور، مهرباني و صميميت خود را به همسرتان بيشتر کنيد اما در مقابل مردان ديگر غرور خود را همچنان ادامه دهيد. يعني اينکه اگر اين رفتار تداوم داشته باشد به تدريج عشق و علاقه ي همسرتان نسبت به شما از بين مي رود. اما در بسياري از افراد نيز اين رفتار به صورت ناخودآگاه وجود دارد يعني اينکه در مقابل اظهار عشق و علاقه همسرشان بي تفاوت هستند و هيجان چنداني از خود نشان نمي دهند. که در اين موارد علت به دوران کودکي و عوامل ناخودآگاه مربوط مي شود و جهت از بين بردن آن حتماً بايد به يک روانشناس 
مجرب مراجعه کنيد.لذا چنانچه همواره منتظر هستيد که نامزدتان با شما تماس بگيرد، او به شما هديه بدهد و اظهار عشق و علاقه نمايد و شما هيجان چنداني براي انجام اين کارها نداريد بدانيد در يک رابطه ي معيوب درگير شده ايد ازدواج خود را آنقدر به تعويق بياندازيد تا اين مشکل حل شود در غير اينصورت بايد منتظر وجود مشکلاتي باشيد.
3- رابطه اي که در آن عاشق توانايي هاي بالقوه نامزد خود هستيدبرخي از افراد نامزد خود را واقعاً دوست ندارند و به او عشق و علاقه اي احساس نمي کنند بلکه به اين اميد که بتوانند او را به يک فرد دوست داشتني تبديل کنند ازدواج مي کنند.يعني اينکه تصميم دارند در رفتار و شخصيت او تغييراتي بوجود بياورند تا او به فرد مورد علاقه شان تبديل شود. حال سؤال اينجاست که اگر موفق به انجام اين تغييرات نشديد چطور؟ اما در اين رابطه خود را به جاي همسرتان قراد دهيد. اگر او از اولين روزهاي آشنايي تصميم به تغيير دادن رفتار و شخصيت شما داشته باشد نسبت به او چه احساسي پيدا مي کنيد.آيا از او متنفر و منزجر نخواهيد شد.اگر او واقعاً عاشق شماست پس چرا بايد در صدد تغيير شما باشد. در واقع او عاشق خود واقعي شما نيست بلکه عاشق خود ايده آل يا آرماني شماست که قصد دارد شما را به آن تبديل کند.اين نوع روابط معمولاً با مشکلات زيادي مواجه مي شوند که يکي از نمونه هاي آن اين است که جاذبه ي جنسي خود را نسبت به او از دست مي دهيد چون براي او نقش مامان يا بابا را بازي مي کنيد نه نقش معشوق را. و در نهايت نيز نسبت به او عصباني خواهيد شد چون رؤيايي را که در سر داريد به حقيقت نمي پيوندد.
راه حل مشکل: وقتي با کسي رابطه اي را آغاز مي کنيد، اطمينان حاصل کنيد به کسي که «امروز»هست، عشق مي ورزيد و احترام مي گذاريد و از بودن با کسي که هست لذت مي بريد. اشکالي ندارد اگر مايل باشيد تا در برخي جهات شاهد رشد شخصي او نيز باشيد.اما بايد به همانگونه که «هست»از او رضايت داشته باشيد. اگر به اين اميد هستيد که همسر خود را تغيير دهيد، تا بتوانيد با او خوشبخت باشيد، ديگر عشق نورزيده ايد، بلکه قمار مي کنيد. (باربارادي آنجليس، 1386)
4- رابطه اي که در آن مأموريت نجات همسرتان را به عهده داريد.برخي از افراد هستند که ذاتاً در جستجوي کمک کردن و نجات ديگران هستند اين افراد بيشتر به روابطي که بتوانند به فردي کمک کنند وارد مي شوند. اين ويژگي گر چه صفتي نيک و پسنديده است و يکي از فضائل انساني محسوب مي شود اما هدف ازدواج نمي تواند باشد.در واقع اين افراد ترحم را با عشق اشتباه گرفته اند. کمک کردن به يک فرد معتاد و يا الکلي براي نجات دادن او عمل بسيار خوب و انساني محسوب مي شود اما اگر به قصد کمک کردن و نجات دادن با او ازدواج کنيد در يک رابطه ي معيوب وارد شده ايد. چون وقتي که شما فقط به قصد کمک کردن و نجات با او ازدواج مي کنيد يک نوع احساس برتري به شما دست خواهد داد و اين احساس مانع از ايجاد صميميت و عشق و علاقه بين شما مي شود. البته در برخي موارد وارد شدن به اين نوع روابط در ابتدا به قصد ازدواج نبوده است بلکه فرد بيشتر با انگيزه کمک کردن و نجات دادن به اين نوع رابطه وارد شده است اما به تدريج روابط عميق تر گشته و نهايتاً به ازدواج منجر گشته است. افرادي که به اين نوع روابط وارد مي شوند کساني هستند که نياز به بزرگي و برتري جويي دارند و با اين نوع ازدواج کردن اين نياز آنها برآورده مي شود اما در اين نوع روابط عشق و علاقه و صميميت واقعي بوجود نمي آيد بلکه ترحم جاي عشق را مي گيرد.
5- رابطه اي که در آن به نامزد خود به عنوان يک الگو يا آموزگار نگاه مي کنيد.يکي از شروط موفقيت در زندگي زناشويي اين است که هر دو با هم صميمي باشند و احساس صميميت زماني بوجود مي آيد که هر دو در کنار هم را حت باشند. اما شما وقتي با همسرتان کاملاً احساس راحتي مي کنيد که بين شما و همسرتان فاصله ي زيادي وجود نداشته باشد. اگر در زندگي مشترک احساس کنيد که همسرتان از مقام و موقعيت به مراتب بالاتري نسبت به شما برخوردار است اين موضوع هر گونه احساس اختيار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.اگر شما يک فرد معمولي و عادي باشيد اما با يک شخصيت موفق اقتصادي و يا مدير عامل يکي از شرکت هاي بسيار بزرگ ازدواج کنيد به شما احساس غرور و شادماني زيادي دست خواهد داد و از بخت و شانس خود احساس خرسندي مي کنيد اما احساس خوشبختي و شادماني شما به دليل دوست داشتن و عاشق بودن اونيست بلکه به اين علت است که احساس مي کنيد بسيار خوش شانس و خوش اقبال بوده ايد. شما زماني با او احساس صميميت کامل پيدا مي کنيد که مقام و موقعيت شما در حد او يا مقداري پائين تر از او باشد. اما اگر بين شما فاصله زيادي وجود داشته باشد شما نمي توانيد به طور کامل با او صميمي شويد چون دائماً به فکر تقليد کردن رفتار و شخصيت او هستيد و اين طور تصور مي کنيد که او از شما با هوش تر است، بيشتر از شما مي داند، و بنابراين حاضريد هر کاري بکنيد تا بيشتر به او شبيه شويد.
لذا اگر چنانچه تصميم به ازدواج با رئيس خود داريد و يا دانشجويي هستيد که مي خواهيد با استاد خود ازدواج کنيد بايد به اين موضوع واقف باشيد که لازمه زندگي مشترک احساس صميميت مي باشد. همسر شما در محيط کار و دانشگاه، رئيس يا استاد شما مي باشد و احترام او براي شما لازم و ضروري است اما در محيط خانه او همسر شماست و ضمن رعايت احترام کامل بايد نسبت به يکديگر راحت باشيد و به جاي اينکه او را الگوي خود بدانيد بايد خود را مشاور او بدانيد.
6- رابطه اي که عاشق چهره ي ظاهري نامزد خود شده ايدويژگيها و خصوصياتي که انسان ها به دليل آنها عاشق همديگر مي شوند بسيار متنوع مي باشد.افرادي که براي مشاوره ازدواج به نزد من مراجعه مي کنند گاه ويژگيها و خصوصياتي را بيان مي کنند که از دست آنها عصباني مي شوم. موهاي طلايي، چشمان آبي، مهارت در موسيقي، مهارت در تايپ، و... اينها ويژگيهايي هستند که افراد به دليل آنها عاشق شده اند. «در اولين روز ورود به دانشگاه از يکي از همکلاسيهاي خود که چشمان آبي داشت خوشم آمد از او خواستگاري کردم و با او نامزد شده ايم» «جهت تايپ پايان نامه به يک مؤسسه خدمات تايپي مراجعه کردم، تايپيست بسيار مسلطي داشت از او خوشم آمد و با هم نامزد شده ايم». «به علت مهارت در موسيقي يکي از همکلاسيهايم عاشق او شدم، از او خواستگاري کردم و با هم نامزد شديم». اينها و صدها مورد اين چنين دلايل عاشق شدن برخي افراد مي باشد.اما اين افراد بايد به اين سؤال پاسخ دهند مگر چشم هاي آبي و يا موهاي طلايي تا چه مدت براي شما جذاب و دوست داشتني هستند.آيا اين خصوصيات مي توانند حفظ يک رابطه ي مادام العمر را براي شما تضمين کنند. اما از همه اينها بدتر نيز وجود دارد.چند ماه قبل دو پسر و دختر براي مشاوره ازدواج به من مراجعه کردند که هيچگونه علائم و شباهتي از نظر رفتار و ويژگيهاي شخصيتي بين آنها وجود نداشت، علاوه بر اين تعدادي از علائم هشدار دهنده و تهديد کننده ي روابط نيز وجود داشت که هيچکدام متوجه آنها نمي شدند.اما هر دو شديداً بر ازدواج خود اصرار داشتند. مي دانيد نقطه اشتراک آنها چه بود؟ کمي فکر کنيد! بله هر دو از طرفداران پرو پاقرص يک تيم ورزشي بودند. اينها کساني هستند که ازدواج را خيلي سطحي مي گيرند. از آنها سؤال کردم در گذشته تيم هاي ورزشي زيادي وجود داشتند که الآن هيچ اثري از آنها وجود ندارد. اگر تيم مورد علاقه ي شما نيز روزي از بين رفت. آنوقت چه اشتراکات ديگري با هم داريد. هيچ کدام جوابي نداشتند.
کساني که بر اساس چشم هاي آبي، موهاي طلايي، مهارت در تايپ، مهارت در موسيقي، تعصب به يک تيم ورزشي عاشق فردي مي شوند بايد اين سؤال را خيلي صادقانه جواب دهند اگر اين فرد، اين توانايي و يا ويژگي را نداشت باز هم مايل به ازدواج با او بوديد يا خير؟ اگر جواب منفي است بدانيد که در يک روابط معيوب هستيد که بايد قبل از ازدواج در مورد آن فکر کنيد و در غير اينصورت منتظر بروز مشکلاتي باشيد.
7- رابطه اي که در آن با نامزدتان از تفاهم جزيي برخورداريدآيا تا به حال برايتان اتفاق افتاده است که با فردي در يک پروژه فعاليت مشترک داشته باشيد، بعد از مدتي احساس مي کنيد که تمايل داريد با هم ازدواج کنيد. اما آيا فقط داشتن عقايد مشترک در آن پروژه به خصوص، براي ازدواج مادام العمر کفايت مي کند. متأسفانه از اين نوع ازدواج ها در دانشگاهها زياد به چشم 
مي خورد. تعدادي دانشجو براي برگزاري يک سمينار يا همايش علمي با هم فعاليت مي کنند و چند روز بعد از مراسم افرادي که با هم نقاط مشترکي دارند از يکديگر خواستگاري مي کنند. البته شناختي که از اين طريق حاصل مي شود شناختي خوب و مناسب مي باشد و شرکت در اين فعاليت ها يک راه مناسب براي شناخت قبل از ازدواج مي باشد اما اگر شما فقط در مورد نحوه ي اجراي برنامه ها با فردي اشتراک عقيده داشتيد، اين نقطه اشتراک براي ازدواج کافي نيست شما به شناخت هاي بيشتر و نقاط اشتراک بسيار زيادتري نياز داريد و تا زماني که نسبت به وجود آنها مطمئن نيستيد نبايد خود را در يک رابطه وارد کنيد.
اگر در چنين رابطه اي درگير شده ايد بايد از خود سؤال کنيد که سواي اين نوع فعاليت به خصوص در چه زمينه هاي ديگري بين شما اشتراک عقيده وجود دارد؟ اگر از جنبه هاي ديگر نيز بين شما اشتراک عقيده وجود دارد و آن فرد نيازهاي روحي شما را ارضاء مي کند مي توانيد به رابطه ي معيوب وارد شده ايد و قبل از ازدواج بايد با يک روان شناس مجرب مشورت نمائيد.
8- رابطه اي که در آن نامزدتان را از روي سرکشي و تمرد انتخاب مي کنيدمتأسفانه بسياري از پدر و مادرها نحوه ي نصيحت کردن فرزندان خود را نمي دانند. در نصيحت کردن هميشه بايد طوري عمل کنيدکه حساسيت طرف مقابل برانگيخته نشود.چون شما وقتي کسي را نصيحت مي کنيد به طور ناخودآگاه احساس برتري خواهيد کرد و اين احساس برتري باعث مي شود که طرف مقابل حساس شده و ضمن عدم پذيرش نصيحت هاي شما سعي در رفتار در جهت مقابل آن را دارد. برخي والدين بويژه در سنين جواني که فرد در جستجوي احساس استقلال مي باشد طوري با او برخورد مي کنند و طوري او را نصيحت مي کنند که شخصيت فرد را به طور کامل زير سؤال مي برند، لذا اين رفتار باعث مي شود که فرد براي انتخاب همسر خود برخلاف انتظارات والدين رفتار نمايد. براي مثال حجاب دختران يک ويژگي و صفتي است که ذاتاً مورد توجه پسران قرار مي گيرد.و هر پسري فطرتاً تمايل دارد که همسرش با حجاب باشد و در معيارهاي انتخاب اين ويژگي را جزء صفات اصلي محسوب مي کند اما متأسفانه برخي والدين آنقدر بر روي اين ويژگي تأکيد مي کنند که فرزندان برخلاف تمايل ذاتي و فطري خود و صرفاً براي تمرد از دستور والدين اين ويژگي را در نظر نمي گيرند.والدين بايد در رفتار با فرزندان خود هرگز به صورت آمرانه رفتار نکنند بلکه با ذکر خاطراتي از زندگي خود و مشکلاتي که با آنها مواجه شده اند فرزندان خود را راهنمايي کنند. لذا اگر چنانچه برخلاف تمايل ذاتي و دروني خود و صرفاً جهت سرپيچي از دستورات والدين خود اقدام به انتخاب همسر نموده ايد بدانيد که در يک رابطه معيوب وارد شده ايد. اگر هنوز ازدواج نکرده ايد، ازدواج خود را به تعويق بياندازيد و با مشورت با يک روان شناس مجرب از صحت انتخاب خود مطمئن شويد در غير اينصورت ممکن است با مشکلاتي مواجه شويد. 
9- رابطه اي که در آن نامزدتان را به عنوان عکس العملي در قبال نامزد يا همسر قبلي خود انتخاب کرده ايد.شکست در ازدواج همواره براي انسان از نظر روحي مشکلات زيادي به وجود مي آورد.و به اشتباهات ديگري منجر مي شود. يکي از اين اشتباهات تعجيل در ازدواج مجدد براي رهايي از احساسات ناخوشايد گذشته مي باشد. اما يک مشکل بزرگ ديگري که ايجاد مي کند اين است که باعث مي شود تمام خصوصيات همسر گذشته شما براي شما بد جلوه کنند.هر انساني هم خصوصيات خوب و هم خصوصيات بد دارد اما وقتي شما در يک ازدواج با شکست مواجه مي شويد خصوصيات خوب او نيز به علت تداعي با احساسات ناخوشايند بد جلوه مي کنند و شما به منظور رهايي از اين شرايط ممکن است همسري کاملاً متفاوت انتخاب کنيد. يعني اينکه در اينجا شما به دنبال آن نيستيد که چه فردي براي شما مناسب است و اين فرد چه ويژگيهايي بايد داشته باشد بلکه به دنبال اين هستيد که اين فرد جديد کاملاً با خصوصيات همسر قبلي شما متفاوت باشد.اما اگر در ازدواج خود شکست خورديد و از نامزد يا همسرتان جدا شديد به جاي اينکار بايد مدتي صبر کنيد تا از روابط ناخوشايند گذشته راحت شويد و اين بار بر اساس فکر و انديشه انتخاب کنيد و در انتخاب جديدمعيارهاي خود را در نظر بگيريد تا فرد مناسبي را انتخاب کنيد لذا اگر در اين شرايط هستيد و احساس مي کنيد که همسري کاملاً متفاوت با همسر قبلي خود انتخاب کرده ايد بايد از خود بپرسيد آيا اين انتخاب آزادانه و از روي عقل و منطق بوده است و يا اينکه اجباري و به منظور جبران ازدواج ناخوشايند قبلي انجام گرفته است.اگر احساس مي کنيد که همسري کاملاً متفاوت با همسر قبلي خود انتخاب کرده ايد احتمالاً در روابط معيوبي وارد شده ايد که بايد با مراجعه به يک روان شناس از بروز مشکلات بعدي جلوگيري نمائيد.
10- رابطه اي که در آن نامزد شما در دسترس شما نيست.افرادي که با همسر خود احساس صميميت واقعي ندارند و يا اينکه عاشق فرد ديگري بوده اند اما موفق به ازدواج با او نشده اند و به ناچار با فرد ديگري بدون وجود عشق و علاقه ئ واقعي ازدواج کرده اند بعد از ازدواج نيز ممکن است روابط خود را با جنس مخالف ادامه دهند.اين افراد از نظر روحي ارضاء نمي شوند و براي ارضاء روحي خود در جستجوي روابط با افراد ديگري غير از همسرشان هستند.اما اين روابط هرگز به ازدواج منجر نمي شوند و اگر هم به ازدواج منجر شوند به ازدواج هاي ناخوشايند منجر مي شوند چون در واقع يک رابطه ي مثلثي بوجود مي آيد و فردي که خود را در اين رابطه وارد نمايد در يک رأس مثلث قرار مي گيرد که عشق و علاقه ي همسرش بين او وزن قبلي در نوسان مي باشد.يک رابطه مطلوب رابطه اي است که مانعي براي ازدواج وجود نداشته باشد يعني اينکه پاي شخص ديگري در کار نباشد.افرادي که داراي نامزد يا همسر هستند و يا با کسي ارتباط دارند نمونه هايي از افرادي هستند که در دسترس نيستند.در دسترس کسي است که منعي براي ازدواج با شما نداشته باشد، با هيچ کس ديگري درگير نباشد، متأهل نباشد،نامزد نداشته باشد، به طور ثابت با کسي نباشد، تنها باشد، مجرد باشد و تماماً مال شما باشد. 
پس از وارد شدن به رابطه با افرادي که براي ازدواج با آنها مانعي وجود دارد بايد پرهيز کنيد.اگر در چنين روابطي وارد شديد بدانيد که ارزش و منزلت خود را پائين آورده ايد و به چيز بسيار کمتر از آنچه استحقاق آنرا داريد بسنده کرده ايد.

تعداد بازدید از این مطلب: 27
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


درچاله ازدواج نیفتید


درچاله ازدواج نیفتید
 

برای ازدواج کردن دلایل بسیاری وجود دارد، اما برای ازدواج نکردن دلیل آوردن اغلب سخت و مشکل است. دلایلی هست که فرد به خاطر آنها ازدواج می کند، ولی همان دلایل می تواند ازدواج را با مشکلات و تضاد های قابل توجهی رویاروی کند.
 
دلایل نادرست ازدواج عبارتند از:
 
-شورش علیه والدین :
 
تعارض با والدین، می تواند یکی از دلایلی باشد که فرد جوان را بسوی ازدواج سوق دهد. وقتی فردی در خانواده ای زندگی می کند که وادین او اهانت کننده و تحقیر کننده هستند، بنظر می رسد که ازدواج انتخاب موجهی باشد. آنهایی که در آتش تعارض های طولانی مدت والدین سوخته اند، آنهایی که قربانی پدر و مادری معتاد بوده اند و آنهایی که قربانی آزارهای جسمانی ، هیجانی و جنسی در خانواده بوده اند، دلایل موجهی دارند تا از خانواده به نحوی بگریزند و از آن دور شوند. اما آیا داشتن دلیل موجه برای ترک خانواده ضرورتا دلیل موجهی برای ازدواج است؟
در اینگونه موارد بهتر است که افراد استقلال شخصی خود را بسط دهند و با خانواده خود روبرو شوند، به روابط خود و خانواده خود بیندیشند و برای مشکلات و مسایل راه حلی بیابند، تا اینکه درگیر ازدواج شوندو یا به فکر ازدواج باشند. با ازدواج می توان از یک شرایط فاجعه بار گریخت اما با چه بهایی؟ تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از افراد که از آزار والدین به ازدواج پناه برنده اند، ازدواج آنها نیز آزار دهنده بوده است.
استقلال امری است که فرد، فقط به تنهایی می تواند به آن برسد. با اتکای به همسر، فرد به استقلال نخواهد رسید. بسیاری هستند که ازدواج می کنند تا مستقل شوند، اما مستقل شدن سال ها وقت می برد و امری است وابسته به خود فرد تا هرچه بیشتر، روی پای خود بایستد

- جستجوی استقلال :
 
جوانان به اینکه روی پای خود بایستند و کارهایشان را خودشان انجام دهند و یا مستقل باشند، کشش و علاقه زیادی دارند. اما استقلال امری است که فرد، فقط به تنهایی می تواند به آن برسد. با اتکای به همسر، فرد به استقلال نخواهد رسید. بسیاری هستند که ازدواج می کنند تا مستقل شوند، اما مستقل شدن سال ها وقت می برد و امری است وابسته به خود فرد تا هرچه بیشتر، روی پای خود بایستد.

- التیام یک ارتباط شکست خورده :
 
این مورد، از موضوعاتی است که شناسایی آن در دیگران راحت تر از شناسایی آن در خودمان است. پاسخ رایج به هشدارهای دیگران معمولا این است که " نه! من می فهمم که شما چه می گویید، اما این مورد فرق دارد. " ما تمایل داریم که ارتباط جدید و آمیخته با عشق را تنها از منظر وجوه مثبت بنگریم و از این که ممکن است این ارتباط واکنش به یک ارتباط قبلی باشد می پرهیزیم و غفلت می کنیم.فردی که در موقعیت التیام است، ممکن است برای حمایت هیجانی نیاز به یک ارتباط دیگر داشته باشد.
ازدواج زمانی موفق تر خواهد بود که دو نفر ((بخواهند)) ازدواج کنند. تا اینکه ((نیاز)) به ازدواج داشته باشند.ارتباطی که براساس التیام یکی از دو نفر شکل گیرد، از همان آغاز در معرض خطر است، چرا که عاطفه بین آن دو نه تنها به دلیل دوستی و عشق، نیست بلکه به خاطر شفا بخشی و التیام زخمها و جراحات ارتباط دیگری است که قبلا رخ داده است.

-فشار خانواده یا اجتماع :
 
برخی از خانواده ها مطابق آداب، فرهنگ و عرف خود برای ازدواج به جوانان فشار می آورند. در یک جامعه شهری و تحصیل کرده، این فشار می تواند نامحسوس و ظریف باشد. اما در جامعه ای دیگربا صراحت و به طور مستقیم از جوان می خواهند که ازدواج کند. خانم ها بیشتر درمعرض این استرس هستند. بسیاری از وقتی که شهر خود را ترک می کنند و به دانشگاه می روند،پس از مدتی شاهد ازدواج هم کلاسی های دوره دبیرستان خود خواهند بود. که حتی بچه دار نیز شده اند و همین می تواند بر آنها فشار روانی و استرس وارد کند. در ازدواج نباید عجله کرد. معمولا شتاب در ازدواج به ارتباط شاد و سالمی منجر نمی شود. افرادی که با دلایل درست سعی در انتخاب همسر دارند نباید تسلیم این فشارها شوند.
در فرهنگ عامه، به اشتباه ، باور بر این است که عدم ارضای نیاز جنسی سبب برخی بیماری های روانی می شود. مثلا برای بهبود حال بیماران روانی، برخی توصیه به ازدواج می کنند که نه تنها حال بیمار را بهبود نخواهد بخشید، بلکه استرس و فشار روانی بیشتری را ایجاد خواهد کرد.

- نیاز جنسی :
 
ازدواج تنها به دلیل رفع نیاز جنسی احتمالا نمی تواند به ازدواج موفقی منجر شود. چرا که دیگر عوامل مرتبط با ازدواج، معمولا از چشم دور می ماند. در این گونه ازدواج، زیبایی های ظاهری همسر بیشتر مد نظر قرار می گیرد و شتاب و عجله نیز عامل تاثیر گذار منفی دیگری است. در فرهنگ عامه، به اشتباه ، باور بر این است که عدم ارضای نیاز جنسی سبب برخی بیماری های روانی می شود. مثلا برای بهبود حال بیماران روانی، برخی توصیه به ازدواج می کنند که نه تنها حال بیمار را بهبود نخواهد بخشید، بلکه استرس و فشار روانی بیشتری را ایجاد خواهد کرد.
-احساس کمبود و تهی بودن: گاهی افرادی که هدفی را در زندگی دنبال نمی کنند، نمی دانند که از زندگی چه می خواهند، احساس ناکامی می کنند و از زندگی خود راضی نیستند، برای حل این مشکلات به ازدواج روی می آورند، که قطعا دلیل نادرستی برای ازدواج است.

-احساس گناه :
 
گاهی در رابطه با یک نفر احساس گناه می کنیم و به دلیل احساس گناه یا احساس ترحم با او ازدواج می کنیم. احساس گناه یا احساس ترحم به هر دلیلی که ایجاد شده باشد، یک دلیل نادرست برای ازدواج است.

د

تعداد بازدید از این مطلب: 35
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چرا بايد ازدواج کنيم؟!


چرا بايد ازدواج کنيم؟!

بعضي «بايد»ها صرفاً يک حکم بي چون و چراي تخطي ناپذير آمرانه اند؛ اما هستند «بايد»هاي ديگري که يک ضرورت را به ياد مي آورند. «تو بايد غذا بخوري!»، «تو بايد نفس بکشي!»، «تو بايد وقتي به يک ميهماني سرشناس دعوت شده اي، کفش هاي يک سال واکس نزده ات را بالاخره واکس بزني!»
اين سه «بايد»، هيچ کدام آمرانه نيستند، دقيقاً به يک ضرورت اشاره مي کنند و تو کاملاً اختيار داري علي رغم «بايد»ي که نويسنده نوشته يا گوينده گفته، غذا نخوري، نفس نکشي و هم چنان به صرافت واکس زدن آن کفش پوسته، پوسته شده ي يک سال واکس نخورده ات هم نيفتي!
اما... واقعاً بعدش چه مي شود؟ چه کسي ضرر مي کند؟ گوينده يا نويسنده يي که «بايد» را گفته و نوشته يا تو؟!
«تو بايد ازدواج کني» اين«بايد»، يک بايد آمرانه نيست!

تا دوست خدا بشوي!
 

خدا تو را دوست خواهد داشت، اگر به خاطر او ازدواج کني يا به خاطر او، ازدواج يکي را با ديگري جور کني! تو مي تواني و کاملاً مختار هستي که ازدواج نکني و غريزه ات را رها کني هر کار مي خواهد بکند؛ اما يادت باشد تو به خاطر خدا ازدواج مي کني، چون او از تو خواسته و گفته تنها راه درست براي زن و مردهاي عالم همين يک راه است.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد:«هر که براي خدا ازدواج کند و براي خدا کسي را به ازدواج ديگري درآورد، سزاوار دوستي خداست.»

تا مهرباني ببيني و آرامش بيابي!
 

«و از نشانه هاي او اين که از خودتان همسراني براي شما آفريد تا در کنارشان آرام گيريد و ميان تان دوستي و مهرباني نهاد. آري در اين نعمت براي مردمي که مي انديشند نشانه هاي زيادي است.»

تا روزي ات زياد شود!
 

اين تضميني است که هم خدا و هم پيغمبرش داده است! اين را آن ها که خيلي از خرج و برج زندگي مشترک مي ترسند، دوباره بخوانند!
پيامبر(ص) فرمود:«زن بگيريد؛ زيرا که ازدواج کردن روزي شما را زياد مي کند.»
زنان و مردان مجرد خود و بردگان و کنيزان درستکارتان را همسر دهيد. اگر تنگدست باشند، خداوند آن ها را با فضل خويش بي نياز خواهد کرد که خدا گشايشگر داناست.

تا دوست داشتني ترين چيزي را که تا حالا کسي نساخته بسازي!
 

خدا که خداست و اين همه چيز خلق کرده و ساخته است، از ميان همه ي ساخته هايش ازدواج را بيشتر از بقيه دوست دارد و پيش خودش عزيز مي دارد. اين، يعني که به فکر ساختن چيز ديگري نباش! اگر چيز خوب ديگري وجود داشت، خدا حتماً آن را برايت خواسته بود و به زن و مردهاي عالم مي گفت که من آن چيز را عزت داده ام! پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:«در اسلام هيچ بنايي نزد خداي عزوجل محبوب تر و ارجمندتر از ازدواج نيست.»

تا داد و فرياد شيطان را درآوري!
 

پيامبر صلي ا... عليه و آله فرمود: «هر جواني که در دوره ي جواني خود ازدواج کند، شيطان فرياد برآورد که واي بر من! واي بر من از دست او! دو سوم دينش را از گزند من حفظ کرد!» تو ازدواج مي کني تا برادر شيطان نباشي. البته مهم است که مجردها شيطان را دوست نداشته باشند؛ اما از آن مهم تر اين است که شيطان مجردها را خيلي دوست دارد! تا حدي که با آن ها در يک جا بخوابد و دست در گردن نفس شان بياندازد و بخواند:ما دو تا داداشيم!... عزبي که رخت دامادي يا عروسي بر تن مي کند، شيطان را از اين که برادرش باشد، نااميد کرده است.
پيامبر(ص) فرمود:«ازدواج کنيد وگرنه از برادران شيطان مي شويد.»

تا مطمئن شوي دينت تا نصف شارژ شده!
 

کسي که ازدواج مي کند، نصف دينش را کامل مي کند و گفته اند نصف عبادتي را هم که بايد مي کرده با ازدواجش کرده است! حالا مانده نصفه ي ديگر دينش و نيمه ي دوم عبادت و اطاعتي که بايد بکند. او براي اين نصفه و نيمه ي اول، ازدواج پيشه کرده بود و حالا براي نصفه ي ديگر بايد تقوا پيشه کند. پيامبر صلي ا... عليه و آله فرمود:«هرکه ازدواج کند، نصف عبادت به او داده شده است.»

تا به خواسته هاي معقول جسمت پاسخ دهي!
 

خواست هاي منطقي جسمت را بايد جواب بدهي! منطقي هم بايد جواب بدهي؛ نه اين که جوري جواب بدهي که دست و پا و اندامت را در فساد و گناه بيندازي و نه تنها نيازش را جواب نگويي که پريشانش هم بکني!
امام رضا(ع) فرمود:«دوشيزگان هرگاه به بلوغ برسند، آنان را دارويي جز شوهر دادن نباشد وگرنه از گمراهي و فساد ايمن نخواهد بود.»

تا اخلاقت درست شود!
 

کسي که در فشار باشد، خلقش که تنگ است هيچ، اعصاب و روانش هم شديداً به هم ريخته است! البته کم و زياد دارد. بعضي ها چنان اعصاب شان ناراحت است که مدام بهانه مي گيرند و داد و قال مي کنند. بعضي ها هم چنان اعصاب شان قاطي است که گوشه گير هستند و بي قيد و بي اعتنا از سنگ صدا در مي آيد، از آن ها نه! ازدواج فشار را از آدم برمي دارد و براي گروه اول، مقوم و براي گروه دوم، ملين است. پيامبراکرم:«زنان و مردان مجرد خود را زن دهيد، زيرا با اين کار خداوند اخلاق آنان را نيکو مي گرداند.»

تا گوشه گير و منزوي نشوي!
 

خدا نمي خواهد تو از جامعه ات و آدم هاي ديگر دور باشي، بنابراين خيال نکن زاهدها و مرتاض هايي که در ديرهاي قديمي و روي رختخواب هاي پميخ، روز را شب و شب را روز مي کنند و قيد زن و فرزند را کلاً زده اند، مقربان درگاه خدا هستند! بايد ميان مردم بود؛ همين مردمي که زشت و زيبا، زن و مرد و... هستند پس فرقي نمي کند! چه منزوي شده اي، چون ازدواج نکرده اي و چه منزوي شده اي، چون نمي خواهي ازدواج کني و از دير تنهايي ات بيرون بزني، سخت در اشتباهي! آقاي راهب! برو خواستگاري! راهبه خانم! در را به روي خواستگارهايت باز کن!
پيامبر(ص) فرمود:«ازدواج کنيد؛ وگرنه از زاهدان مسيحي مي شويد.»
منبع:7روز زندگي، شماره 121.
تعداد بازدید از این مطلب: 36
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جوان و ازدواج


جوان و ازدواج

ازدواج، فرايندى از تعامل بين زن و مرد است كه از مسائل حياتى و سرنوشت ساز محسوب مى‏شود. ازدواج، پيوندى است مقدس كه خاستگاه همه انسان‏ها بوده و ريشه در طبيعت آنان دارد. از ثمرات مهم ازدواج، تشكيل جامعه آرمانى، بقاى نسل، پيوند زدن نسل‏ها و تحويل نسل نو به جهان است.
ازدواج موفق مى‏تواند مايه آسايش جسم و آرامش روان گردد و اساس سعادت و بهروزى پسران و دختران را بنيان نهد. بر عكس، ازدواج ناموفق ممكن است منشأ بزرگ‏ترين نگرانى‏ها و ناراحتى‏ها شود و بناى بدبختى و تيره روزى جوان را پايه گذارى كند.
يكى از انديشمندان مى‏نويسد: «زناشويى، در رديف نظم هايى قرار دارد كه آفريدگار جهان، اساس آن را بنا نهاده است. هيچ امرى در زندگى نمى‏تواند به اندازه ازدواج، بهروزى يا تيره بختى به بار بياورد، و در جهان، براى هيچ چيز ديگرى به اندازه ازدواج لازم نيست كه انسان روح و قلب خود را آماده سازد».(1) از اين رو اسلام به مسئله ازدواج اهميت داده و با عزوبت و تجرد مخالفت كرده است.
اين نوشتار مى‏كوشد بعضى از محورها را بررسى كرده و برخى ديگر را به عنوان « محورهاى پژوهشى» معرفى نمايد تا علاقه‏مندان به مقاله نويسى، در باره آنها تحقيق و پژوهش كنند.

الف) اهداف ازدواج‏

ازدواج، اهداف متعددى دارد كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:
1.آرامش روح و روان: از تعاليم اسلام استفاده مى‏شود كه يكى از مهم‏ترين و شايد اولين انگيزه ازدواج، ايجاد آرامش روح و روان است. ازدواج موجب مى‏شود زن و مرد احساس آرامش كنند، زيرا زنان آرامش دهنده روانى مردانند و زن و مرد به دوستى با هم نيازمندند. قرآن، يكى از فلسفه‏هاى ازدواج را آرامش روانى بيان كرده است.(2)
2.تأمين نيازهاى جنسى: انسان داراى مجموعه‏اى از نيازها و غرايز است كه عدم ارضا يا ارضاى غير صحيح هر كدام از آنها، شخصيت او را متزلزل كرده و پيامدهاى منفى را در پى دارد. يكى از نيرومندترين غرايز، غريزه جنسى است كه از طريق ازدواج تأمين مى‏گردد،(3) زيرا ازدواج، بر آوردن خواهش طبيعت و پاسخ گويى به نداى فطرت است.
از آن جا كه ازدواج‏هاى سالم، نقش بنيادى در تشكيل جامعه آرمانى داشته و زن و مرد را از انحراف و گناه مصون مى‏دارد، بر اين اساس، تنها وسيله طبيعى و مشروع ارضاى اين غريزه، ازدواج شمرده شده است.
3.بقاى نسل: فرزندان، ميوه‏هاى شيرين بوستان ازدواج هستند. شخصيت زن و مرد با برخوردار شدن از فرزند، كامل شده و حيات آنان با نسل نو ادامه مى‏يابد. وجود فرزند، باعث گرمى، پويايى و صفاى كانون خانوادگى مى‏شود.
از ديدگاه اسلام نيز وجود فرزند صالح، براى پدر و مادر، يك عمل نيك محسوب مى‏شود. امام زين‏العابدين‏عليه السلام‏فرمود: «من سعادة الرّجل ان يكون له ولد يستعين بهم؛(4) از سعادت انسان، داشتن فرزندانى است كه از آنان استعانت جويد.»
در آموزه‏هاى دينى به اين مسئله بسيار توجه شده است، تا آن جا كه پيشوايان اسلام، داشتن زن شايسته را از سعادت‏هاى مرد شمرده(5) و از آن به عنوان نعمت ياد كرده‏اند.(6) افزون بر آن، ازدواج را عامل حفظ و كامل شدن دين دانسته‏اند.(7) پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله‏فرمود: «هيچ كانونى در اسلام بر پا نشده است كه نزد خدا محبوب‏تر از كانون ازدواج باشد.»(8)
استاد شهيد مطهرى نيز در باره اهميت و نقش ازدواج مى‏نويسد: ازدواج، اولين مرحله خروج از خودِ طبيعىِ فردى و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است...(9) يك پختگى هست كه فقط در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده پيدا مى‏شود. اين پختگى در مدرسه، در جهاد با نفس، در نماز شب، و حتى با ارادت به نيكان هم پيدا نمى‏شود؛ اين را فقط در ازدواج بايد به دست آورد.(10)
علامه محمدتقى جعفرى‏رحمه الله‏فرمود: «برتراند راسل (فيلسوف مشهور) به من نوشت: چرا اسلام اين قدر به ازدواج بها داده و برايش قانون وضع كرده است؟ در جواب او نوشتم: مسئله انسان است؛ با ازدواج مى‏خواهد انسان به وجود آيد.»(11)

ب) موانع و مشكلات ازدواج‏

هر جوانى به طور طبيعى به ازدواج و تشكيل خانواده علاقه‏مند است. غريزه جنسى از انسان مى‏خواهد هر چه زودتر اين نياز طبيعى را اجابت كند، ليكن در خارج چنين نيست؛ بدين معنا كه اغلب ازدواج‏ها در سنين طبيعى و مطلوب انجام نشده و عملاً به تأخير مى‏افتد.
حال اين پرسش مطرح مى‏شود كه با توجه به اهميت ازدواج و خواست جوانان، چرا ازدواج‏ها به تأخير مى‏افتد؟ حتى بعضى از جوانان - بر خلاف ميل طبيعى خود - چندان به آن رغبت ندارند؟
آنچه باعث شده ازدواج‏ها به تأخير بيفتد، وجود موانع و مشكلاتى است كه مى‏توان آنها را به دو نوع خيالى و واقعى تقسيم نمود. البته ميزان تأثير گذارى اين موانع، يك سان نبوده و برخى از آنها مشكلات جدى محسوب شده و برخى ديگر، تأثير گذارى كمترى دارند. در اين مقاله، به طور اختصار به بعضى از موانع اشاره مى‏شود:
1.اختلافات والدين: جوانان، كودكان ديروز هستند كه در كنار پدر و مادر خويش بزرگ شده و شاهد دعواها و درگيرى آنان بوده‏اند. اين كشمكش‏ها و اختلافات در جوانان تأثير مى‏گذارد و آنها را از تشكيل خانواده نااميد مى‏سازد، زيرا تصور مى‏كنند سرنوشت زندگى مشترك، همين چيزى است كه والدينشان به آن رسيده‏اند.
برخى جوانان در پاسخ اين سؤال كه چرا ازدواج نمى‏كنيد؟ اختلافات خانوادگى و ازدواج ناموفق والدين خود را علت آن ذكر مى‏كنند.
2.ازدواج‏هاى ناموفق: يكى از مشكلات ازدواج، تشكيل خانواده‏هاى ناموفق است. هنگامى كه جوان پا به عرصه اجتماع مى‏گذارد، با ازدواج‏هاى شكست خورده روبرو مى‏شود كه نگرش او را به ازدواج تغيير مى‏دهد، زيرا احساس مى‏كند ثمره ازدواج‏ها، شكست و به جاى گذاشتن فرزندان طلاق است.
براى رفع اين مشكل، بايد ازدواج‏ها بر اساس معيارهاى علمى و ارزش‏هاى دينى صورت گيرد تا جوانان شاهد اين گونه ازدواج‏ها نباشند. البته جوانان عزيز نيز بايد با بينش عميق، مسائل اجتماعى را پى‏گيرى نموده و ازدواج‏هاى شكست خورده را به اصل ازدواج ربط ندهند. افزون بر آن، همان گونه كه در جامعه ازدواج‏هاى ناموفق وجود دارد، ازدواج‏هاى آرمانى و موفق نيز وجود دارد كه جوانان مى‏توانند آنها را الگو قرار دهند.
3.ادامه تحصيلات: عاملى ديگر كه موجب تأخير ازدواج مى‏شود، ادامه تحصيلات پسر يا دختر است. اغلب پسران و دختران علاقه دارند تحصيلاتشان را ادامه دهند. از طرف ديگر، ازدواج را با درس خواندن ناسازگار مى‏دانند، زيرا ازدواج، مسئوليت آفرين است و تأمين هزينه زندگى براى پسر، و رسيدگى به امور خانه براى دختر، مانعى بر سر راه تحصيل آنان است و فرصت درس خواندن را از آنان مى‏گيرد.
براى رفع اين مشكل، نخست بايد فرهنگ سازى كرد؛ به اين معنا كه جوانان معتقد شوند با ازدواج كردن نيز مى‏توانند ادامه تحصيل دهند. افزون بر آن، والدين نيز مى‏توانند تدبيرى اتخاذ نمايند كه ازدواج فرزندانشان مانع تحصيل آنان نشود. همچنين حكومت مى‏تواند با به كار گرفتن شيوه‏هاى مناسب، جوانان را در رفع اين مشكل يارى نمايد.
4.مشكلات اقتصادى: يكى از موانع جدى ازدواج، فقر و مشكلات اقتصادى خانواده هاست كه در موارد زير بيشتر ظهور و نمود پيدا مى‏كند و موجبات به تأخير افتادن ازدواج را فراهم مى‏كند:
1-4.مخارج عروسى؛
2-4.تهيه مسكن؛
3-4.تأمين مخارج زندگى؛
4-4.تهيه جهيزيه و لوازم منزل.
متأسفانه به دليل وجود مشكلات اقتصادى، بسيارى از جوانان اوقات جوانى خود را در حال تجرد به سر مى‏برند. اين گروه از جوانان با وضع بسيار دشوارى روبرو هستند. از يك طرف ميل دارند مانند ساير جوانان ازدواج كنند و از طرف ديگر، امكانات و قدرت مالى آن را ندارند.
هر چند مشكلات اقتصادى از عوامل مهم تأخير ازدواج مى‏باشد، ولى مى‏توان با اتخاذ سياست‏هاى منطقى، اين مشكل را كم رنگ نمود؛ بدين صورت كه هزينه‏هاى ازدواج كاهش داده شود و ازدواج‏ها بدون تشريفات و هزينه‏هاى كمر شكن صورت گيرد. آيا نمى‏توانيم جشن ازدواج را به جاى تالارها در خانه‏ها و به صورت ساده و با صفاتر برگزار كنيم؟! آيا نمى‏توانيم در ازدواج، از چشم و هم چشمى‏ها و رقابت‏ها پرهيز كرده، سيره معصومان‏عليهم السلام‏را الگو قرار دهيم تا هم خود و هم فرزندان جوانمان با آرامش خيال، زندگى مشترك را شروع كنند.
البته دولت نيز مى‏تواند با اتخاذ سياست‏هاى راهبردى مانند: دادن وام، واگذارى مسكن و... مشكلات را حل كند.
جوانان عزيز نيز بايد توجه داشته باشند كه بسيارى از زنان و مردان در ابتداى زندگى، صاحبِ خانه، ماشين و... نبودند، بلكه به تدريج اين امكانات را به دست آورده‏اند؛ حتى بعضى از آنها هنوز اين امكانات را هم ندارند؛ با وجود اين به خوبى و خوشى زندگى خود را ادامه مى‏دهند.
5.بيكارى يا شغل نامناسب: بعضى از جوانان بدان دليل ازدواج نمى‏كنند كه شغل مناسبى ندارند. در جامعه ما داشتن شغل به صورت يكى از معيارهاى ازدواج در آمده است. يكى از پرسش‏هاى اساسى كه در هنگام خواستگارى مطرح مى‏شود، مربوط به شغل پسران است. از سوى ديگر، جوانان نيز تصور مى‏كنند كه مسئوليت تأمين همسر و زندگى، جز با داشتن شغل مناسب امكان‏پذير نيست. در اين راستا، هم والدين و هم حكومت وظيفه دارند جوانان را در رفع اين مشكل يارى نمايند.
6.عدم شناخت صحيح از همسر آينده: يكى ديگر از مشكلاتى كه بر سر راه جوانان قرار دارد، «مشكل انتخاب همسر» است؛ بدين معنا كه دختران و پسران نمى‏دانند چه كسى را با چه معيارها و خصوصياتى به عنوان همسر خود انتخاب نمايند.(12) واقعيت اين است كه مسئله فوق، از مسائل بزرگ و مهمى است كه جوانان با آن مواجه هستند، مخصوصاً آن گروه از جوانان كه در امر ازدواج وسواس داشته و در صددند همسر آرمانى و ايده آلى داشته باشند. طبق يك نظرسنجى انجام شده از بعضى دانشجويان، يكى از موانع جدى ازدواج را عدم شناخت صحيح از همسر آينده دانسته‏اند.(13) براى رفع اين مشكل، راه كارهايى وجود دارد؛ مانند: مشورت با صاحبان تجربه و مد نظر قرار دادن معيارها و ويژگى‏هايى كه در اسلام براى انتخاب همسر ذكر شده است.
7.باورها و سنت‏هاى غلط: بى‏ترديد ازدواج بايد بر اساس باورها و سنت‏هاى دينى به وجود آيد. متأسفانه گاهى اوقات سنت‏ها ناديده گرفته شده، آداب و رسوم غلط جايگزين آن مى‏شود. اين سنت‏ها در قالب‏هاى مختلف ظهور مى‏كند: مهريه‏هاى سنگين، جهيزيه‏هاى گران قيمت و لوكس، خرج‏ها و تشريفات زايد و... از نمونه‏ها و مصاديق سنت‏هاى غلط هستند. در برخى از اقوام، اين نگرش حاكم است تا زمانى كه دختر و پسر بزرگ‏تر در خانه وجود دارد، نبايد دختر و پسر كوچك‏تر ازدواج نمايند. در برخى از مناطق ديگر اين فرهنگ حاكم است كه ازدواج‏ها حتماً بايد به صورت فاميلى باشد. سخت‏گيرى‏هاى غير منطقى والدين و اطرافيان نيز، از مشكلات جدى ازدواج محسوب مى‏شود. متأسفانه در بعضى از موارد، پدر و مادر و اطرافيان دختر يا پسر از روى خود خواهى و باورهاى غلط، مانع ازدواج فرزندان خويش مى‏شوند و عملاً تيشه به ريشه آنان مى‏زنند. دخالت‏هاى بى جا و اعمال نظر غير معقول آنان موجب شده است كه بعضى دختران، خواستگارهاى مناسب خويش را از دست داده و خانه نشين شوند. چه بسا پسرانى كه در اثر رفتار والدين و يا سنت‏هاى غلط حاكم در جامعه، ازدواج‏هاى ناموفق انجام داده و يا اصلاً موفق به تشكيل خانواده نشده‏اند. طبق يك نظر سنجى كه از بعضى جوانان به عمل آمده، مشخص شده سنت‏هاى غلط و رفتار والدين، مانع بزرگ ازدواج جوانان بوده است.(14) بر اين اساس، براى از بين بردن باورها و سنت‏هاى غلط، بايد فرهنگ سازى شود تا ازدواج‏ها بر اساس سنت‏ها و باورهاى دينى صورت گيرد.
8.ارضاى نامشروع: كشش جنسى، يك واقعيت خدادادى و طبيعى است كه بايد ارضا شود. منتها ارضاى آن ممكن است به دو صورت قانونى و غير قانونى صورت گيرد. اگر زمينه‏هاى ازدواج جوانان فراهم نشود، به ارضاى غير قانونى و نامشروع روى مى‏آورند و در اين صورت، از رونق ازدواج كاسته شده و آن را به تأخير مى‏اندازد، زيرا با اين عمل، آتش شهوت خاموش مى‏گردد.
در آموزه‏هاى دينى، ازدواج، تنها راه صحيح ارضاى تمايل جنسى شمرده شده است.(15) اسلام جوانان را از هر گونه ارضاى غير قانونى غريزه جنسى بر حذر داشته است. پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله‏خطاب به جوانى فرمود: «اى جوان! ازدواج كن و از زنا بپرهيز، كه زنا ريشه‏هاى ايمان را از دلت بر مى‏كَند.»(16)
9.ضعف باورهاى دينى: يكى از ويژگى‏هاى اسلام اين است كه به انسان‏ها اميد مى‏دهد. اگر اميد نباشد، زندگى بى معنا خواهد بود و انسان‏ها از هر گونه تلاش و كوششى در رفع نيازهاى خود دست بر مى‏دارند. در آموزه‏هاى دينى سفارش شده كه اگر جوانان ازدواج كنند، خداوند مشكلات آنان را حل مى‏نمايد. قرآن مى‏فرمايد: «جوانان بدون همسر را همسر دهيد... اگر فقير باشند، خداوند با فضل و رحمت خود، آنان را غنى و بى نياز مى‏كند...»(17). پيامبرصلى الله عليه وآله‏فرمود: «همسر بگيريد كه به يقين، رزق شما را زياد مى‏كند».(18) امام صادق‏عليه السلام‏نيز همسر را موجب افزايش رزق دانسته است.(19) پيامبرصلى الله عليه وآله‏فرمود: «كسى كه ازدواج را از ترس فقر و نادارى ترك كند، همانا به خداوند گمان بد برده است، زيرا خداوند مى‏فرمايد: اگر فقير باشند، خداوند با فضل و رحمت خويش آنان را بى نياز مى‏سازد.»(20)
تجربه و شواهد تاريخى نيز نشان مى‏دهد كسانى كه ازدواج كرده‏اند، مشكلات اقتصادى آنان كمتر شده است. متأسفانه امروزه باورهاى دينى رو به ضعف نهاده است. هر گاه از جوانان سؤال مى‏شود چرا ازدواج نمى‏كنيد؟ بدون آن كه از وعده‏هاى الهى سخن به ميان آورند، مشكلات اقتصادى و موانع ديگر را مطرح مى‏نمايند؛ در حالى كه يك مسلمان بايد به وعده‏هاى الهى اميدوار باشد، زيرا وعده‏هاى الهى تخلف‏ناپذير است.

پی‏نوشت‏ها:

1.ما و فرزندان ما، ص 84؛ به نقل از: محمد تقى فلسفى، بزرگسالان و جوانان، ج 2، ص 231 - 237.
2.روم (30) آيه 21.
3.شكوه نوابى نژاد، مشاوره ازدواج، ص 6.
4.وسائل الشيعه، ج 15، ابواب احكام الاولاد، ح 1.
5.كافى، ج 1، ص 327.
6.وسائل الشيعه، ج 14، ص 23.
7.مكارم الاخلاق، ص 99.
8.وسائل الشيعه، همان، ص 3، ح 4.
9.تعليم و تربيت در اسلام، ص 251 - 252.
10.همان، ص 398، با اندكى تغيير.
11.على اكبر مظاهرى، جوان و انتخاب همسر، ص 7.
12.همان، ص 71.
13.شكوه نوابى نژاد، همان، ص 18.
14.همان.
15.محمد تقى فلسفى، بزرگسالان و جوانان، ج 2، ص 234.
16.مكارم الاخلاق، ص 99.
17.نور (24) آيه 32.
18.وسائل الشيعه، ج 3، ص 7.
19.تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 599.
20.وسائل الشيعه، همان،     انصاری                                                                                                            

تعداد بازدید از این مطلب: 47
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پيامدهاي ازدواج ديرهنگام


پيامدهاي ازدواج ديرهنگام :

 

تا چند دهه پيش دخترها و پسرها چند سال پس از سن بلوغ ازدواج مي کردند و به خانه بخت مي رفتند. به قول قديمي ها « آدم از ديدن عروس خانوم حظ مي کرد و شاه داماد هم براي خودش کلي تعريف داشت.» اگر امکانات مثل حالا نبود، ولي با همان اوضاع دل ها خوش بود و شرايط خانواده ها براي وصلت، شروع و ادامه زندگي خيلي ساده تر و کارسازتر از امروز. صبح مرد خانه به دنبال رزق و روزي عازم کسب و کار و زن در خانه با بچه هاي قد و نيم قد خود سرگرم بود. روزي نبود که همسايه و فاميل ها از هم بي خبر باشند و سري به هم نزنند. چند سالي که گذشت انگار دنيا زير و رو شد و همه آداب، رسوم و روابط به هم ريخت. حالا بچه ها درس مي خوانند، دانشگاه مي روند، بعد دنبال کار مي گردند تا شرايط و امکانات زندگي را فراهم کنند و موقع ازدواج آن هم اگر زرنگ باشي و بخت يار باشد و کسي را پيدا کني، بعد از ساعت ها گريم نه عروس شبيه عروس است و نه داماد شبيه داماد. با کمال تعجب در مورد موضوع ازدواج ديرهنگام پژوهش نظام يافته اندکي صورت گرفته است. آنچه وجود دارد عمدتاً به رضايت زناشويي عوامل دخيل در آن پرداخته است، ولي عوارض پيوندهاي به تأخير افتاده موضوع اصلي پژوهش نبوده اند.
چند دهه قبل، زنان و مردان در 30 يا 35 سالگي پير تصور مي شدند؛ اما نسل بعد از سال هاي انقلاب براي پير شدن و جاافتادگي « تعريف جديدي ارائه مي دهند». چند وقت پيش براي ديدن دوستي به مهدکودک رفته بودم؛ در کمال ناباوري اغلب مادران به سنين مادربزرگ هاي قديمي بودند؛ با قيافه اي خسته و جسمي فرتوت. آمارها نشان مي دهند سن ازدواج در دختران 27/6 سال و پسران 28/8 سال در سال 84 بوده است. به عبارتي، در حال حاضر نيمي از مردان جوان و يک سوم زنان جوان مجردند.

راستي بر سر دنيا چه آمده چرا اين همه تغيير؟!
 

خانم دکتر رهسپار، متخصص نازايي، مي گويد:« اغلب زنان و مردان به دليل ازدواج هاي بي موقع، امکان بچه دار شدن ندارند و موقعي شروع به درمان مي کنند که دير شده و زمان يائسگي نزديک است.» در اين نوشتار به معضلات ازدواج ديرهنگام در امر فرزند پروري و تبعات آن مي پردازيم. لازم به ذکر است نکات يادآوري شده شامل تمامي والدين و فرزندان نيست؛ ولي اغلب اين گونه اوضاع را دربرمي گيرد.

1- معضلات بهداشتي:
 

ازدواج در سنين بالا امکان باروري را در مردان و زنان کاهش مي دهد و اگر دوران درمان را به آن اضافه کنيم، عملاً عده اي از دختران و پسران ما فرصت فرزنددار شدن را از دست مي دهند. پزشکان توصيه مي کنند، « زنان بعد از 35 سال از بارداري اجتناب کنند»؛ ولي به خصوص در شهرهاي بزرگ کشورمان اين شانس براي خيلي از کودکان فراهم نيست و اغلب از مادران مسن به دنيا مي آيند. با توجه به تبعات سالخوردگي و ميانسالي، حتي از نظر فيزيکي، به خصوص مادران در اين زمينه با محدوديت هاي زيادي مواجه هستند. بنابراين در صورت بارداري جنين امکان رشد مطلوب را نخواهد داشت و حتي در دوران شيرخواري نيز به دليل جسم نحيف مادر تغذيه کامل به او نخواهد رسيد. بالا بودن احتمال تولد کودک عقب مانده در اشکال مختلف، به خصوص پديده منگوليسم، در والدين بالاي 35 سال چشم انداز وضعيت را نازيباتر کرده است. دکتر الوندي، متخصص تغذيه، مي گويد:« امکان امراض عفوني، ناتواني هاي فيزيکي در زمينه فعاليت هاي جسمي و مواردي از اين دست در کودکاني با والدين ميان سال بيشتر به چشم مي خورد».
در سنين بالاتر به دليل کهولت والدين و ناتواني آنان در ايجاد ارتباط مؤثر با دختران و پسران نوجوان و جوان اين خلاء بهداشت رواني، پدر و مادر و فرزندشان را با تهديد جدي مواجه مي کند. دکتر محمدي، متخصص زنان، مي گويد:« شايد بالاتر از 50 درصد مادران بارداري که براي اولين زايمان به بيمارستان ما مراجعه مي کنند، زنان بالاي 35 سال هستند.»

2. تبادلات عاطفي:
 

والدين به دليل شرايط زندگي طولاني همراه با آزادي و اشتغالات فردي، هنگام ازدواج و به خصوص تولد فرزند، دچار تنش هاي اساسي مي شوند. هرچه سن تأهل بالاتر باشد، تکانه ها عميق تر خواهد بود. اين وضعيت همان طور که گفته شد با آمدن کودک وخيم تر مي شود؛ چرا که مسئوليت و محدوديت پذيري تحميلي زن و مرد را افزايش مي دهد. عدم آمادگي روحي، و تحول در نوع و روند زندگي از سويي و احساس گناه ناشي از به دنيا آوردن ديرهنگام فرزند از سوي ديگر، منجر به رفتارهاي متضاد، دوگانه و ناهماهنگي مي شود که کودک را در معرض استيصال، بي قراري، و عدم تعادل قرار مي دهد. بي حوصلگي، نداشتن اوقات خالي براي فرزند، عدم توانايي جسمي و فاصله سني زياد، با دادن امکانات رفاهي بيش از حد لزوم و دور کردن طفل از خانه به مهدکودک يا پرستار پر مي شود.
پس از چند سال با بزرگ تر شدن فرزند، مشکل بيشتر و بيشتر مي شود. شايد ساده ترين مشکل اين فرزندان که هيچگاه به آن فکر هم نکرده ايم، اين است که اصولاً اين اطفال از والدين پير خود نزد دوستان شان شرمنده و خجالتزده اند و اين را بارها نويسنده در مشاوره هاي خانواده تجربه کرده است.
فاصله سني و در نتيجه فرهنگي بين اين دو نسل آنقدر زياد است که هيچ راهي را بسوي تفاهم و همدلي باز نمي گذارد.
دکتر صاحبي، جامعه شناس، مي گويد:« فاصله نسل با نسل بعدي از لحاظ فرهنگي شش سال است؛ يعني هر شش سال به نوعي يک نسل فکري عوض مي شود. حالا تصور کنيد بين مادر و دختري که 35 سال اختلاف سني هست، چند نسل ديدگاهي مطرح مي شود و اينها چقدر مي توانند با هم کنار بيايند يا اصلاً همديگر را بفهمند. شايد اين هماهنگي حتي به 10 درصد هم نرسد. اين وسط چه کسي مقصر است؟ مسلماً والدين. من توصيه مي کنم اگر به هر دليلي دير ازدواج مي کنيد، از بچه دار شدن صرف نظر کنيد.»
در اين راستا فرزند هم حس ترحم به والدين ميانسال را دارد و هم به دليل برآورده نشدن نيازهاي اساسي، مثل تبادلات عاطفي، خشم و ناکامي را تجربه مي کند و اين انديشه هاي مختلف در نهايت به تعارض عميقي منجر مي شود که در مقاطع مختلف حيات نشاط و شادابي طبيعي که حق مسلم همه انسان هاست را مختل مي کند. در مواردي سن يائسگي مادر با دوران بلوغ فرزند همزمان مي شود و دو موجودي که نياز به توجه، آرامش، کمک و حمايت همه جانبه دارند، بدون هيچ پشتوانه اي مجبور به نه تنها تحمل هم، بلکه درک يکديگرند. فقط کساني اين وضعيت را درک مي کنند که خود دچار آن بوده و يا در نزديکان اين « حادثه» را تجربه کرده اند. به نظر مي رسد در وضعيت فعلي اغلب والدين و بچه ها هر دو به طور همزمان بحران هويت را تجربه مي کنند و در اين زمان سوء تفاهم ها و تنش ها به حداکثر خود مي رسد و امکان برخورد ميان والدين ميانسال و فرزندان نوجوان افزايش مي يابد.

3- پيري و رقابت با فرزندان جوان:
 

بعضي از والدين به راحتي نمي توانند با جذابيت و قدرت جسماني فرزندان خود کنار بيايند. اين وضعيت در پدر و مادران ميانسال بيشتر به چشم مي خورد. اغلب ما دوست نداريم با شکوفا شدن دختران و پسران مان احساس پيري کنيم. البته بسياري از والدين اصولاً اين امر را انکار مي کنند؛ ولي هستند کساني که صادقانه با اين احساسات هراسناک خود در تماسند و در نتيجه متوجه مي شوند که مي توانند خود را از اين احساسات رهايي بخشند.
مادري مي گويد:« دخترم زيباست و خواهان فراواني دارد. دنيا از آن اوست. من وقتي به سن او بودم تا اين حد امتياز و امکانات نداشتم. گاه از اينکه حسادت مي کنم، شرمنده مي شوم؛ با اين حال حاضرم هر کاري از دستم برمي آيد، برايش انجام دهم. بايد يک مادر غير طبيعي باشم. چگونه مي توانم با اين احساسات متضاد کنار بيايم؟». واقعيت آن است که اين مسأله بيش از حدي که گمان مي کنيم عموميت دارد. غير طبيعي نيست که انسان به گذشته خود تأسف و به امکاناتي که اکنون در اختيار دخترش قرار دارد، غبطه بخورد. اين حسادت را در پدران نيز به راحتي مي توان ديد. بحران زماني به اوج مي رسد که مادر علاقه خود را بيشتر به فرزند ذکور نشان مي دهد و استعداد و توانمندي هاي تحصيلاتي و محبوبيت فردي، اجتماعي پسرش را به رخ شوهر مي کشد. اين مقايسه بين خود و فرزند و حس خود کم بيني و از دست دادن فرصت ها در ميان والدين پير به تنش بيشتر با فرزندان و ايجاد حس کدورت و گاه خشم و دلشکستگي هاي عميق دامن مي زند.
در سال هاي اخير نظرات مختلفي براي جلوگيري از بالا رفتن سن ازدواج از سوي صاحب نظران پيشنهاد شده که در عمل جوابگوي اين بحران ملي نبوده و نيست؛ نظراتي مانند « ازدواج در حين تحصيل و کمک والدين براي حل و فصل مشکلات اقتصادي جوانان، کاهش تجملات و چشم و هم چشمي ها و ساده برگزار کردن مراحل ازدواج از قبيل، مهر، جهيزيه، مراسم عروسي، پشتيباني دولتي مانند دادن وام، خانه هاي اجاري و فروشي ارزان قيمت و راهکارهايي از اين دست، بيشتر در حد تئوري باقي مانده و در زمان اجرا به دليل موانع مختلف مثل عدم ارائه راه حل هاي عملي، عدم پشتيباني ارگان هاي مسؤول، عدم پيروي الگوهاي جامعه از راه هاي پيشنهادي مثل ساده زيستن و ... عملاً به بن بست رسيده است. با اين همه، با رعايت اعتدال و تفکر بالغانه در دراز مدت مي توان به راه حل عاقلانه و منسجمي رسيد که هم از مواهب زندگي در عصر حاضر استفاده و لذت برد و هم روند طبيعي زندگي را رعايت کرد و از آن محروم نشد. در اين راه نمونه هاي بسيار موفقي نيز در جامعه وجود دارد که به نوبه خود به عنوان مدل هاي عملي قابل برداشت خواهند بود .عطیه سلطانپور

تعداد بازدید از این مطلب: 31
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بهترين سن ازدواج


بهترين سن ازدواج :

 

يكي از بحث‌هاي داغي كه اين روزها نقل بعضي از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهاي متفاوتي مي‌شود، محدوده سني ازدواج جوانان است. اين سن براي دخترها 16 تا 18 سال و براي پسرها 19 تا 21 سال ذكر مي‌شود. در حالي که از ديدگاه روان‌شناسي، ازدواج کردن در سنين ياد شده قابل‌تامل است. براي بررسي اين موضوع و نقد اين که آيا نوجوانان در اين سنين قادر به اداره يک زنگي مستقل هستند يا خير نظرات دكتر سيدعلي احمدي ابهري، روان‌پزشك و استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران را جويا شده‌ايم که مي‌خوانيد.
آقاي دکتر! آيا تنها با رسيدن به بلوغ جسماني، مي‌توان از عوامل ديگري که در شروع يک زندگي مشترک نقش دارند چشم‌پوشي کرد؟
از نظر ما سن ازدواج بايد مبتني بر سه اصل بلوغ جسماني، بلوغ رواني و بلوغ اجتماعي باشد. منظور از بلوغ جسماني دوران توانمندي فرد از نظر توليد مثل است كه براي دختران از حدود سنين 12 تا 14 سالگي و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگي شروع مي‌شود. بلوغ رواني، عنواني است كه روان‌پزشكان از آن تحت عنوان رشد شخصيت نام مي‌برند. از لحاظ حقوقي نيز بلوغ رواني با عنوان رشد شناخته مي‌شود. اما اختلافي که ما با حقوقدانان در اين زمينه داريم اين است که حقوقدان‌ها به حداقل كفايت مي‌كنند و معتقدند فقط كافي است فرد توان تشخيص مصالح خود را داشته باشد ولي عقيده روان‌پزشكان و اصولا مكاتب روان‌شناختي بر اين است كه فرد بايد از لحاظ شخصيتي، توانمندي، پختگي و رشد به مرحله‌اي برسد كه نه تنها نسبت به خود شناخت كافي پيدا ‌کند و بتواند مصالح خود را تشخيص بدهد بلكه نسبت به فردي كه در نظر دارد با او ازدواج كند نيز شناخت كافي به‌دست آورد.

و منظور از بلوغ اجتماعي چيست؟
 

بلوغ اجتماعي به معني توانمندي لازم براي اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. اين امر، مستلزم برآورده‌شدن نيازهاي اقتصادي، بهداشتي،‌ علمي، آموزشي و... براي گذراندن زندگي است تا فرد بتواند با آن، مسكن و حداقل نيازهاي خانواده را تامين كند.

خصوصياتي كه ذكر کرديد معمولا در چه سني به‌دست مي‌آيد؟
 

بستگي به فرد دارد. يك فرد ممكن است در سن 20 سالگي زمينه‌هاي فوق را يكجا و كامل پيدا كند. در حالي كه فردي ديگر در سنين بالاتر هم نتواند به آنها دست يابد. در مورد خانم‌ها هم به همين شكل است. يك دختر جوان ممكن است در سن 14 تا 15 سالگي به رشد كامل جسماني رسيده باشد اما رشد رواني و شخصيتي او کامل نشده و توانايي ايجاد يك رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافيان خود و از جمله خانواده جديدي كه با او پيوند مي‌خورد يعني خانواده شوهر را نداشته باشد. در اين صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلكه به جامعه هم كشيده مي‌شود. جامعه‌اي كه نيازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراين ما فقط سن را ملاك اوليه و اصلي براي تشكيل خانواده يا ازدواج قرار نمي‌دهيم.
البته به اين نكته هم بايد اشاره كنم كه خرده‌گيري و سخت‌گيري و اينكه افراد فكر كنند ابتدا بايد همه امكانات را فراهم و تمام دوره‌هاي تحصيل را طي كنند، شغل پردرآمدي داشته باشند و بعد ازدواج كنند را تاييد نمي‌كنيم. صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندي‌هاي شخصيتي، اجتماعي، اقتصادي و... برسد، مي‌تواند ازدواج كند كه اين اتفاق مي‌تواند در شروع دهه سوم زندگي باشد كه بسيار هم مطلوب است. البته گاهي ممكن است افراد در همان زمان هم آمادگي لازم براي ازدواج را پيدا نكنند و انجام اين کار مهم به سنين و سال‌هاي بعدي موكول شود.
آيا جوانان كشور ما اين قابليت را دارند كه در سنين ذكر شده به اين حد از بلوغ رواني و اجتماعي برسند؟
ممكن است براي تعداد كمي از افراد اين اتفاق بيفتد اما طبيعتا اين امر براي اكثريت افراد جامعه محقق نمي‌شود. البته اين تعداد كم نيز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده اين افراد، معمولا خانواده‌اي تحصيلكرده و هوشمند هستند، خانواده‌هايي كه ازدواج‌‌والدين بر پايه اصول و ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ريزي شده است و مسير رشد درستي را براي فرزندان‌شان فراهم كرده‌اند.
پس با توجه به گفته‌هاي شما، رسيدن به اين حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصيلات، فرهنگ و ساير شرايط محيطي در افراد متفاوت است؟
بله دقيقا. براي هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع كوچك و بزرگ اين مساله متفاوت است. اما به هر حال ما يك حداقل‌هايي را نياز داريم. علت تاكيد بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نيز همين است كه ما ببينيم دو نفري كه مي‌خواهند ازدواج كنند به بلوغ رواني و اجتماعي رسيده‌اند يا خير.

بهتر است تفاوت سني زوجين چقدر باشد؟
 

ما اختلاف سني 5 سال را مطلوب مي‌دانيم. در اين صورت مي‌توانيم بگوييم كه زمينه‌ها به عنوان قدم اول يعني حداقل اختلاف سن شروع مي‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگيريم، مي‌توانيم بگوييم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بيشتر يعني 23 سال است البته با حداقل توانمندي‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصيلات.

اگر خانمي از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟
 

اين مساله هم اگر به‌صورت موردي در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌هاي لازم، شناخت فردي و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلي نيست و مي‌توان آن را پذيرفت اما به عنوان يك قانون عام مورد تاييد نيست.
هميشه بحث بر سر فاصله سني زوجين است و كمتر در مورد فاصله سني والدين با فرزندانشان اظهارنظر مي‌شود. نظر شما در اين رابطه چيست؟
ازدواج كردن به مفهوم اين نيست كه بلافاصله زوجين بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتري داشته و پختگي و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشكل چنداني نخواهند داشت. اما جواناني كه با حداقل سنيني كه صحبت كرديم ازدواج مي‌كنند نبايد براي بچه‌دار شدن عجله كنند. شروع زندگي به معناي افزايش تعداد افراد خانواده نيست. شروع زندگي مستلزم زمان‌هايي است كه زندگي مشترك براي يك زوج بسيار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بيفتد. بنابراين پاسخ به اين سوال كه يك دامنه وسيعي را شامل مي‌شود، خيلي آسان نيست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگي كه مطلوب‌ترين زمان براي ازدواج است صورت بگيرد و در اين سنين زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبي بين آنها و فرزندان‌شان ايجاد مي‌شود. به عنوان نمونه براي يك مرد 30 ساله و يك زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسيار مناسب است. اما براي زوجي كه در 23 سالگي و 18 سالگي هستند زود است و بايد ابتدا تجربه كسب كنند و بعد صاحب فرزند شوند.
نظر کارشناس/ دکتر بدري‌السادات بهرامي، مشاور خانواده

چرا با ازدواج نوجوانان مخالفم؟
 

ما براي ازدواج فقط بلوغ جسماني را در نظر نمي‌گيريم. ازدواج پذيرش مسووليت و رفتار درست در راستاي يک زندگي است. در نتيجه براي چنين امري، بلوغ جسماني که در دختران در سن 16 سالگي و در پسران در سن 19 سالگي کامل مي‌شود، حداقل شرط ورود به مرحله ازدواج است، زيرا علاوه بر بلوغ جسماني، فرد نيازمند رسيدن به بلوغ رواني است. بلوغ رواني، عبارت است از درک و پذيرش مسووليت و تعهد يک زندگي مشترک جوانان براي ازدواج نيازمند رسيدن به بلوغ عقلي نيز هستند. بلوغ عقلي يعني توانايي تجزيه و تحليل مشکلات و تصميم‌گيري مستقل و صحيح که قاعدتا اين امر براي يک نوجوان 16 ساله قابل دستبابي نيست.
نوجوانان براي ازدواج، نيازمند رسيدن به بلوغ عاطفي هستند. بلوغ عاطفي به معناي توانايي برآورده‌کردن عواطف چه به شکل مثبت و چه به شکل منفي به طور صحيح، منطقي و بدون تخريب است. بعضي‌ها نيز براي ازدواج، نيازمند بلوغ اجتماعي هستند. بلوغ اجتماعي، يعني توانايي برقراري روابط سالم با افراد و تعاون و همکاري‌داشتن در امور تا اگر مسايل و مشکلاتي در اين راستا به وجود آمد همسران بتوانند همدلانه آن را حل و فصل کنند. بلوغ اجتماعي يعني فرد بتواند با خانواده همسرش که انسان‌هاي جديدي براي او هستند تعامل برقرار کند و مسايل و مشکلاتش را با آنها حل کند و اجازه ندهد آسيب جدي و مهمي به زندگي‌اش وارد شود. اما نوجواني که هنوز با خانواده و پدر و مادرش مسايل و مشکلات جدي‌اي دارد، چطور مي‌تواند با همسر و خانواده جديدش روابط مناسبي برقرار کند؟ از ديگر علايم بلوغ اجتماعي، حفظ مهارت‌هاي لازم در برقراري روابط با ديگران است. در اين زمينه مي‌توان مهارت نه گفتن را مثال زد. در نه گفتن اثري از پرخاشگري نيست. نه گفتن يعني قاطعيت و ابراز نظرات به شکل صحيح که در دوران نوجواني و براي نوجوانان ما قابل‌حصول نيست. از همه اينها مهم‌تر، بلوغ اقتصادي است. بايد زوجين از لحاظ وضعيت اجتماعي،‌ تحصيلي و شغلي در شرايطي باشند که بتوانند درآمدي را کسب کنند و زندگي را بچرخانند. کدام دختر 16 ساله و کدام پسر 19 ساله‌اي شاغل است و کسب درآمد مي‌کند در حالي که يا مشغول تحصيل است يا تازه ديپلم‌اش را گرفته است؟ بنابراين از آنجايي که دوران نوجواني، سنين بين 11 تا 19 سالگي است به هيچ عنوان ازدواج را در اين سنين که سن تلاطم‌ها و عدم ثبات‌هاست توصيه نمي‌کنيم زيرا جز بلوغ جسماني و اندکي بلوغ عقلي در بقيه مواردي که براي ازدواج به شدت مهم هستند به بلوغ نرسيده‌اند.احمدی ابهری

تعداد بازدید از این مطلب: 32
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


با کي ازدواج کنم خدايا؟


با کي ازدواج کنم خدايا؟


 

اخلاق داشته باشه، دين و ايمونش خوب باشه، ااا... آها... هم تراز هم باشيم، ديگه بگم... سالم باشه، آدم باشه، خونه دار ، بچه دار، زنبيل و بردار و بيار! ببخشيد... خونه و شغل مناسب داشته باشه، خانواده اش آدم حسابي باشن، با فرهنگ، نه دهاتي مهاتي. راستي ! قيافه اش خيلي مهمه، قد کمتر از 180 که اصلا حرفش رو نزن، خودش تيپ باشه، ديگه براتون بگم حرف زدن بلد باشه و تحصيلات عاليه هم داشته باشه. فقط همين!!
اين روزها صحبت از ازدواج جوانان مثل سيخ کردن در لانه زنبور است. به محض طرح بحث از ده جا گزيده مي شويد. جوان مي گويد امکانات نيست، مادر مي گويد نسل جوان خوب را ملخ زده، پدر مي گويد هنوز بچه است، دولت مي گويد بودجه نداريم وام ازدواج بدهيم... خلاصه بگذاريم ما هم بر اساس وظيفه در چند سخنراني باب اين بحث شيرين را در جلسه اي گشوديم. از خانم هاي جلسه خواستيم ملاک هاي خودشان را در انتخاب همسر بنويسند، که حاصلش اين شد:
96 % اخلاق
86 % ايمان
53 % کفويت (هم کفو بودن) 
53 % تقوا
53 % شغل مناسب
46 % خانواده خوب
26 % مسئوليت پذيري
20 % سلامت جسماني و رواني
20 % تحصيلات
13 % تعادل در غيرت ورزي
6 % اجتماعي بودن
6 % سيد بودن
6 % قد و قيافه خوب
6 % خانه داشتن
اين درصدها نسبت به افرادي است که برگه شان به دست من رسيد. يعني مثلا بيش از نيمي از آن ها تقوا را جزو ملاک هايشان لحاظ کرده بودند. يا تقريبا همه به اخلاق اشاره کرده بودند و حتي برخي به بيش از يک ويژگي اخلاقي بودجه توجه کرده بودند. البته اين آمارها نشانگر ملاک هاي همه مردم نيست و بيش تر مربوط به قشر مذهبي بوده و تقريبي مي باشد.
چطور ساعت هاي دنيا با گروينويچ تنظيم مي شود، همين طور هر چيزي براي سنجش درست و نادرستش سنجه و ترازويي دارد. بهترين ميزان براي تطبيق اعمال و عقايد ما کتاب خداست. چرا که ما مصنوع خداييم و او بهتر مي داند ما چه هستيم و به چه نياز داريم و چه راهي درست تر است. مثل کاتالوگ هاي همراه وسايل يک کارخانه که راهنماي استفاده از آن است.
قرآن دستورالعمل زندگي انسان است، نه دستورالاجل که فقط موقع مردن و سر قبر صداي آن را بشنويم يا سر سفره عقد براي قشنگي بگذاريم.
در قرآن همه معارف لازم ما هست حتي اين که ملاک ما براي انتخاب همسر چه باشد.

با فرد با ايمان ازدواج کنيد
 

خداوند اولين ملاک را براي انتخاب همسر ايمان مي داند و چنين مي فرمايد:
«و من لم يستطع منکم طولا ان ينکح المحصنات المومنات فمن ما ملکت ايمانکم من فتياتکم المومنات والله اعلم بايمانکم».(1) 
هر کس توان ازدواج با زنان با ايمان و خودنگهدار را ندارد پس از کنيزان مؤمن انتخاب کند...
« و لا تنکحوا المشرکات حتي يومن و لامه مؤمنه خير من مشرکه و لو اعجبتکم و لا تنکحوا المشرکين حتي يومنوا و لعبد مؤمن خير من مشرک ولو اعجبکم اولئک يدعون الي النار والله يدعو الي الجنه والمغفره باذنه و يبين آياته للناس لعلهم يتذکرون».(2)
و با زنان مشرک و بت پرست، تا ايمان نياورده اند، ازدواج نکنيد! (اگر چه جز به ازدواج با کنيزان، دسترسي نداشته باشيد؛ زيرا) کنيز با ايمان، از زن آزاد بت پرست، بهتر است؛ هرچند (زيبايي، يا ثروت، يا موقعيت او) شما را به شگفتي آورد و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست، تا ايمان نياورده اند، در نياوريد! ( اگر چه ناچار شويد آن ها را به همسري غلامان با ايمان درآوريد؛ زيرا يک غلام با ايمان، از يک مرد آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند (مال و موقعيت و زيبايي او،) شما را به شگفتي آورد. آن ها دعوت به سوي آتش مي کنند و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مي نمايد و آيات خويش را براي مردم روشن مي سازد؛ شايد متذکر شوند!
ازدواج زن مومن با مرد مشرک نيز حرام اعلام شده است.

با فرد با تقوا و پاکدامن ازدواج کنيد
 

از همين جا ملاک دوم نيز برداشت مي شود و آن تقيد به ايمان است. يعني ايمان او عملي باشد و نه فقط قلبي و در عمل او را از زشتي ها و گناهان باز دارد و به سوي تقوا ببرد.
در قرآن ازدواج با دختراني که دوستي هاي پنهاني دارند يا مرتکب اعمال منافي عفت مي شوند نهي شده است: «فانکحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غير مسافحات و لا متخذات اخدان».(3)
آن ها را با اجازه اهلشان تزويج نماييد، و مهرشان را به خودشان بدهيد؛ به شرط آن که پاکدامن باشند. نه بطور آشکار مرکتب زنا شوند و نه دوست پنهاني بگيرند.
از آن سو ازدواج با مرداني که آن ها نيز به قول امروزي ها دوست دختر دارند توصيه نشده است:
«اليوم احل لکم الطيبات و طعام الذين اوتوا الکتاب حل لکم وطعامکم حل لهم و المحصنات من المومنات و المحصنات من الذين اوتوا الکتاب من قبلکم اذا آتيتموهن اجورهن محصنين غير مسافحين و لا متخذي اخدان و من يکفر بالايمان فقد حبط عمله و هو في الاخره من الخاسرين».(4)
امروز چيزهاي پاکيزه براي شما حلال شده و (همچنين) طعام اهل کتاب، براي شما حلال است و طعام شما براي آن ها حلال و (نيز) زنان پاکدامن از مسلمانان و زنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند. هنگامي که مهر آن ها را بپردازيد و پاکدامن باشيد؛ نه زناکار و نه دوست پنهاني و نامشروع گيريد و کسي که انکار کند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه مي گردد و در سراي ديگر، از زيانکاران خواهد بود.

با کفو و هم سطح خود ازدواج کنيد
 

خداوند مي فرمايند افراد ناخلف با همانند خود وصلت کنند و افراد پاک با همانند خود:
«الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات و الطيبات للطيبين و الطيبون للطيبات اولئک مبرءون مما يقولون لهم مفغره و رزق کريم».(5)
زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نيز به زنان ناپاک تعلق دارند و زنان پاک از آن مردان پاک و مردان پاک از آن زنان پاک! اينان از نسبت هاي ناروايي که (ناپاکان) به آنان مي دهند مبرا هستند و براي آنان آمرزش (الهي) و روزي پر ارزشي است!
کفويت بايد در جهات مختلف خانوادگي، تحصيلات، رتبه اجتماعي و... در نظر گرفته شود. البته گرچه از نظر قرآن مؤمن کفو مؤمنه است، ولي ايمان تمام اين جنبه هاي فوق را شامل مي شود و مراتب ايمان افراد متفاوت است. اگر کسي مرتبه ايمانش با همسرش بسيار متفاوت باشد، در تماملات فرهنگي خانواده ها و روابط بين فردي زوجين مشکلاتي ايجاد خواهد شد.
چه تشبيه زيبايي است، تشبيه همسر به لباس! از ويژگي هاي لباس، تناسب آن با فرد و شرايط اجتماعي او است. شما در رنگ و جنس و اندازه و مدل لباسي انتخاب مي کنيد که با شما همه جوره، جور باشد.
«هن لباس لکم وانتم لباس لهن».(6)

همسر آينده شما شايستگي اجتماعي و اخلاقي داشته باشد
 

« وانکحوا الايامي منکم و الصاحلين من عبادکم و امائکم ان يکونوا فقراء يغنهم الله من فضله و الله واسع عليم».(7)
مردان و زنان بي همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و کنيزان صالح و درستکار تان را. اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بي نياز مي سازد که خداوند گشايش دهنده و آگاه است!
صالح در لغت ضد فاسد است و کسي که کارها و وظايف خود را درست انجام دهد.(8) به معني لياقت و اهليت نيز هست.(9) صلاح يعني شايستگي در تعاملات بين فردي. حال در اجتماع مسئوليت پذيري است و در خانواده اخلاق و برخورد مناسب است. پس سعي کنيد با شخص بي خيال و بد اخلاق ازدواج نکنيد.

پي نوشت ها :
 

1- نساء، 25.
2- بقره، 221.
3- نساء، 25.
4- مائده، 5.
5- نور، 26.
6- بقره، 187.
7- نور، 32.
8- فرهنگ ابجدي عربي - فارسي، ج1، ص 545.
9- قاموس قرآن، ج4، ص 142.
  عباسی آغوری

تعداد بازدید از این مطلب: 32
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ازدواج كنيد؛ عاشقانه، عاقلانه!


ازدواج كنيد؛ عاشقانه، عاقلانه! 

ازدواج تولد دوباره آدمي است. ازدواج، يعني رسيدن به آمال و آرزوها! ازدواج، يعني رها شدن از تنهايي دل و پناه بردن در دنيايي كه ديگر رويا نيست! ازدواج، يعني داشتن اميد و عشق دوباره به زندگي! به آينده و اينكه من و تو، «ما» شويم. حال براي رسيدن به اين فرآيند و اينكه بتوان ازدواج موفق داشت بايد به ملاك ها و معيارهاي ارزشي و اساسي نيز توجه كرد. نبايد چشم بسته پاي در اين راه پر فراز و نشيب نهاد! يادم باشد و يادتان باشد كه «ازدواج» زودش اشتباهي بزرگ و ديرش اشتباه بزرگ تري است! در اين مقاله قصد داريم تا شما خوانندگان هميشه عزيز و همپا را با اين ملاك ها و معيارها آشنا سازيم:
پس لطفا توجه فرماييد:

توجه به اصالت خانواده و ريشه دار بودن فرد مورد نظر
 

اولين و اساسي ترين معيار انتخاب همسر چه زن و چه مرد، اصالت خانوادگي است. كلمه«اصالت» از ريشه اصل گرفته شده و اصل به معناي ريشه آمده است. يعني دختر و پسر از خانواده هايي باشند كه داراي اصل و ريشه هستند. دختر و پسر بايد در خانواده هايي رشد يافته باشند كه آنها پدر و مادري عاقل و دلسوز، با تمام وجود در رشد و تعالي فرزند كوشيده باشند. برخلاف خانواده هايي كه زن و مرد خانه، كودكان را به حال خود رها كرده و به دنبال گردش و تفريح خود بوده اند و يا مرداني كه به علت تعدد زوج ها، فرزندان خود را به حال خويش رها كرده اند! در خانواده هاي اصيل پدر و مادر مي كوشند از نظر اخلاقي و رفتاري براي فرزندان خود، نمونه و الگو باشند و بدون ترديد پدر و مادر از نظر ارثي نيز سرمايه هاي بس گران بهايي را به فرزندان خود انتقال مي دهند. دختر و پسري كه در يك خانواده اصيل رشد مي يابند، منش هاي اخلاقي را از پدر و مادر خود به ارث مي برند و در برخورد با دشواري ها و سختي هاي زندگي، هرگز از جاده ي راستي و درستي خارج نمي شوند.

توجه به شرايط سني فرد مورد نظر
 

براي انتخاب همسر، لازم است كه از نظر سني بين زوج ها هم خواني وجود داشته باشد. البته سن مناسب به تنهايي نمي تواند عامل موفقيت در ازدواج باشد، بلكه لازم است كه اين خصوصيت را با مجموعه اي از صفات ديگر بررسي كرد. هستند پسران يا دختراني كه داراي سن كم هستند، ولي نسبت به بسياري از افراد ديگر كه سن بالايي دارند، از بسياري جهات عاقلانه تر و هوشيارانه تر عمل مي كنند. در مورد اختلاف سني نيز نمي توان با قاطعيت نظر داد. در بهداشت رواني گفته مي شود كه سن شناسنامه اي ملاك نمي تواند باشد. ملاك سن عقلاني است . يعني رسيدن به بلوغ رواني. ولي براي زنان بهتر است با توجه به اينكه زايمان مي كنند و چاق و لاغر مي شوند و اين وضعيت در چهره شان موثر واقع مي شود و از نظر ظاهر زودتر از مردان شكسته مي شوند، كم سن تر از همسرانشان باشند. چون اگر چنانچه سن زن از شوهرش بيشتر باشد، به نظر خيلي پيرتر از او مي آيد و گاهي همين مسئله سبب مي گردد كه مرد فكر مي كند كه داراي زن پيري مي باشد. پس به سود هر دو طرف است كه زن بين 3 تا 6 سال، ‌از همسر (شوهر) خود جوان تر باشد تا تعادل بهتري در خانواده برقرار گردد.

توجه به اصول ديني و اعتقادات مذهبي فرد مورد نظر 
 

پايبندي به اصول آيين اسلام، يكي از عوامل خوشبختي خانواده است. دختر و پسري كه ديندار باشند، ‌از انجام بسياري از اعمال خلاف خودداري مي كنند، زيرا پايبندي به دين،‌ آنها را از انجام اعمال حرام و خلاف بازمي دارد. اين عامل رواني هميشه همراه افراد است و آنان را از ارتكاب به اعمال خلاف انساني باز مي دارد. به همين مناسبت وقتي از پيشوايان ديني سوال مي شد كه با چه گروهي بايد ازدواج كرد؟! در پاسخ مي فرمودند: « بر تو باد ازدواج با افراد متدين. يعني سعي كن با همسري ازدواج كني كه دين دار باشد، زيرا دين داري عامل قوي و استواري است كه در بسياري از موارد انسان ها را از لغزش و ارتكاب اعمال خلاف باز مي دارد.

توجه به ميزان تحصيلات فرد مورد نظر
 

در اين زمينه لازم است تأكيد بيشتري گردد! تا جايي كه امكان دارد، ‌دو خانواده از نظر سطح تحصيلات تفاوت چنداني نداشته باشند. زيرا خانواده اي كه از سطح سواد كمتري نسبت به خانواده همسرش برخوردار باشد، ممكن است در بسياري از موارد نتواند با آن خانواده تفاهم داشته باشد، پس بهتر است كه تعالي در اين رابطه وجود داشته باشد. به طور كلي؛ توصيه، توصيه آن است كه مردان از نظر ميزان تحصيلات بالاتر از زنان باشند. متأسفانه اخيرا مشاهده شده است كه دختراني با داشتن درجه ليسانس يا بالاتر، همسراني با تحصيلات كم انتخاب كرده و مي كنند! مردان اين گونه زنان، هميشه در اضطراب به سر مي برند كه شايد همسرانشان در طول مدت تحصيل و يا در محل كار به مردان ديگري گرايش پيدا كنند! گاهي اين مردان از طريق رفتارهاي خشونت آميز تمايل دارند كه برتري خود را نسبت به همسرانشان نشان دهند تا از اين طريق برايشان بگويند كه مرد هستند و از ايشان برتر مي باشند. البته گاهي هم اين گونه مردان از روي اجبار و براي رضايت خاطر همسرانشان به ادامه تحصيل مي پردازند. لازم به يادآوري است كه نوع تحصيلات چندان مهم نيست. آنچه در ازدواج مهم است، سطح تحصيلات است. در عين حال چنانچه تحصيلات زن و شوهر در يك حوزه باشد، تفاهم زناشويي بيشتر خواهد بود.

توجه به زيبايي، وضعيت ظاهري و همساني با فرد مورد نظر 
 

يكي ديگر از ملاك هاي مهم در ازدواج، تناسب و همساني دو زوج از نظر زيبايي و قد و اندام مي باشد. البته زيبايي امري نسبي است و بيشتر به افكار، خاطرات، تجربيات و آنچه در ذهن افراد است بستگي دارد تا آنچه كه در واقعيت است. به همين دليل، ممكن است فردي را كه يك نفر خيلي زيبا مي داند، فرد ديگر معمولي بداند! اگر فردي وضعيت ظاهري،‌ صورت و اندام همسر خود را نپسندد، زندگي براي هر دو نفر شان تلخ و ناگوار و گزنده خواهد بود. البته زيبايي به عنوان يك ركن اساسي و معيار مستقل در زندگي زناشويي مطرح نيست، بلكه با صفات ديگري به كمال مي رسد. بسياري از زوج هايي كه فقط بر اساس عنصر زيبايي و بدون توجه به آنكه چه در پشت اين زيبايي به لحاظ فكري و رواني مي گذرد ازدواج كرده اند، چندان موفقيتي در زندگي نصيب شان نشده است! از پيامبر اكرم (ص) پرسيده شد كه بهترين زنان كدامند؟! ايشان در جواب فرمودند: بهترين زنان، كساني هستند كه از نظر اخلاق بالاتر و از نظر مهريه، مناسب باشند، هنگامي كه خير را دنبال مي كنيد نزد زيبارويان برويد، زيرا آنكه زيباتر است رفتارش نيكوتر است!

توجه به وضعيت شغلي و ميزان درآمد فرد مورد نظر
 

يكي ديگر از عواملي كه در اتنخاب همسر بايد مورد توجه قرار گيرد، نوع شغل مي باشد. بعضي از مردان مايل هستند كه همسرشان خانه دار باشد. تعدادي مايلند خانم آنان در خارج از خانه شاغل باشد و برخي فقط مايل به كار همسرشان در آموزش و پرورش و كار معلمي هستند. بنابراين، نوع شغل در انتخاب همسر از اهميت ويژه اي برخوردار مي باشد. در مورد شغل شوهر،‌ آنچه مهم است تأمين نظر دختر است. در اين رابطه موارد زير قابل توجه است: الف) دختراني هستند به سطح شغلي اهميت مي دهند! از نظر آنان نوع شغل مهم نيست! آنها هميشه مهندس،‌ دكتر، حقوقدان، وكيل و مشاغلي را مي پسندند كه از نظر وجهه اجتماعي در سطح بالايي قرار دارند و گاه اظهار مي دارندكه مثلا لوله كشي هم شد شغل! نجاري يا بنايي يا سيم كشي برق ساختمان و نظاير اينها كه از نظر سطح درآمد ممكن است بسيار بالاتر باشند را نمي پسندند!! ب) گروهي از دختران، برايشان سطح شغلي مطرح نيست. آنان شوهري مي خواهند كه امكانات رفاهي آنان را فراهم كند درآمد زيادي داشته باشد كه تميز باشد و هميشه اظهار مي دارند كه شوهر روغن ماليده و پر خاك و گچ نمي خواهند! ج) زنان شاغلي هم هستند كه مايلند شوهرشان در حوزه شغلي خود آنان كار كند. به عنوان مثال اگر آموزگار باشد، مايل است شوهرش دبير يا استاد دانشگاه باشد يا اگر پرستار باشد،‌ شوهرش پزشك باشد! در اينجا يك نكته قابل توجه است و آن اينكه بيشتر زنان مايل نيستند كه شوهرشان از نظر سطح شغلي پايين تر از آنان باشد. د) بعضي از دختران تحت تأثير برنامه هاي هنري تلويزيون، تئاتر، ‌موسيقي و سينما، شوهر هنرمند مي خواهند! ) و بالاخره گروهي از دختران شغل شوهر برايشان مهم نيست! بلكه به ساير عوامل مؤثر در ازدواج از جمله مسائل فرهنگي، ‌اخلاقي و اقتصادي توجه بيشتري دارند. با در نظر گرفتن مطالب فوق مي توان چنين نتيجه گرفت كه در انتخاب شوهر در رابطه با نوع شغل بايد به عنوان شغل، محل شغل، ميزان درآمد و سطح شغل،‌ توجه كرد.
توجه: نگرش شوهر درباره شغل زن: بعضي از مردان با اشتغال همسرشان در خارج از خانه مخالفند و در پي همسري هستند كه فقط خانه دار باشد و روي اين مسأله به قدري تكيه و تأكيد دارند كه آن را جزء شرايط ازدواج قرار مي دهند. در مقابل، مرداني هستند كه مي خواهند همسر آنان شاغل باشد و از اين اشتغال، نظر اصلي شان كسب درآمد است كه مكمل هزينه خانه باشد؟! برخي هم كسب درآمد و گرفتن حقوق برايشان مهم نيست، بلكه هدف آنان از اشتغال همسر در خارج از خانه آن است كه زن با جامعه ارتباط داشته باشد و اجتماعي تر باشد و از زن خانه دار به عنوان يك زن عقب افتاده و منزوي ياد مي كنند. 

توجه به سطح اقتصادي خانواده فرد مورد نظر
 

سطح اقتصادي مي تواند عامل اختلاف در روابط زناشويي باشد. ابعاد مختلفي كه در اين باره مطرح مي باشد عبارتند از: مسكن، هزينه هاي رفاهي و معيشتي و وسايل زندگي. هر يك از اين امكانات نقش مهمي در زندگي دارد كه عدم وجود يا كمبود آنها مي تواند عامل اختلاف و ناخشنودي گردد. نكته اي كه در اينجا حائز اهميت است آن است كه اختلاف سطح اقتصادي در دو خانواده كه قصد ازدواج دارند بايد مورد توجه قرار بگيرد. پسر جواني كه در يك خانواده فقير بزرگ شود فرضا تحصيلاتي هم دارد،‌دختري از يك خانواده مرفه و ثروتمند را نمي تواند قانع كند. او (دختر) در يك زندگي با امكانات زياد بزرگ شده و توقعاتي كه در خانه شوهر دارد در همان سطح است و چون چنين وضعيتي در خانه شوهرش نخواهد داشت. احتمال بروز اختلاف وجود دارد. بنابراين بايد به امكانات مالي و رفاهي خانواده در زمان انتخاب همسر توجه كافي مبذول گردد.

توجه به سلامت جسماني و رواني فرد مورد نظر
 

بسيار مهم است كه در ازدواج به سلامت جسماني و رواني طرف مقابل اطمينان و اعتماد داشت. چنان كه، يكي از زوج ها، داراي بيماري هاي جسماني و يا رواني باشد و آن را از ابتدا مخفي نگه دارد، ‌زمينه را براي بروز مشاجره، اختلاف و در نهايت طلاق فراهم كرده است. در ازدواج، بيماري هاي طرف مقابل را بايد جدي گرفت. مانند اعتياد، افسردگي،‌ اضطراب، وسواس، سوء ظن داشتن و بدبين بودن، سرطان، هموفيلي، تالاسمي،‌صرع، معلوليت هاي ذهني،‌ايدز، سوختگي بدن،‌ سل، ‌جذام و انواع بيماري هاي خاص مردان به طور كلي كساني كه داراي بيماري غير قابل درمان هستند، انتخاب هاي مناسبي براي ازدواج نيستند،‌ و بهتر است افراد اين گونه كه نيز خودشان تمايل به ازدواج دارند، به طور موقت و با اطلاع قبلي ازدواج كنند و تصميم بگيرند كه صاحب فرزند نشوند.

توجه به رشد و بلوغ عاطفي- فكري و رواني فرد مورد نظر (پختگي)
 

يكي ديگر از عوامل مهم در موفقيت زندگي زناشويي رشد عاطفي است. رشد عاطفي فقط به سن شناسنامه اي بستگي ندارد. بلكه سن عقلي، رواني، اجتماعي، ‌عاطفي و جسماني، ‌همه از عوامل موثر در پختگي و بلوغ هستند. بهترين سن ازدواج 23 تا 25 سالگي براي مرد (پسران) و 20 تا 23 سالگي براي زن (دختران) است. اگر چه در اين سن،‌ عادات مختلف در فرد به صورت نيرومندي در آمده اند ولي هنوز قابليت تطبيق و سازش در او موجود است. البته بايد اضافه كرد كه اين سن را فقط از لحاظ كلي بيان كرديم. بدين معني كه بسياري از ازدواج هاي موفق وجود دارند كه زن و مرد در موقع ازدواج، بسيار مسن تر يا جوان تر از سن مذكور بوده و هستند. رشد جسماني نيز،‌ عامل مهمي در آمادگي براي ازدواج است. اگر چه در جامعه ما ازدواج معمولا بعد از سن بلوغ صورت مي گيرد،‌ با وجود اين بايد گفت كه مسئوليت زندگي زناشويي را بايد قبول كنند و بپذيرند.

توجه به نگرش و طرز فكر فرد مورد نظر درباره روابط جنسي
 

اگر چه زندگي سعادتمندانه فقط تا اندازه اي به طرز تلقي مشابه و درست زن و شوهر از روابط جنسي وابسته است،‌ ولي اين عامل، ‌يكي از مهم ترين نشانه هاي خوشبختي در زندگي زناشويي است! زيرا اگر در اين روابط يكي از زوج ها احساس نارضايتي كند، يا زن و شوهر در اين باره به نتيجه واحدي نرسيده باشند، احساس محروميت و ناكامي يا ناامني خواهند كرد. به گونه اي كه اكنون يكي از دلايل اصلي طلاق بين زوج ها همين عدم رضايت از روابط جنسي و زناشويي است .

كلام آخر اينكه
 

در انتخاب همسر خوب بايد انديشيد. از روي احساس سطحي و گذرا نبايد تصميم گرفت. ملاك هايي همانند پول، ثروت،‌ موقعيت اجتماعي، شغلي، ظاهر و زيبايي و... نمي تواند تضمين كننده يك رابطه زناشويي پايدار و ازدواج موفق باشد. پس به همه دختران و پسران عزيز و مهربان و دوست داشتني سرزمين مادري ام توصيه مي كنم كه اگر مي خواهيد ازدواج كنيد، با عاشقانه هاي بيدار ازدواج كنيد! يادتان باشد كه اساسي ترين و اصلي ترين دليل براي ازدواج، عشق است! همين!! به اميد داشتن روزهايي سرشار از عشق،‌ مهرباني و اميد ،‌براي همه جوانان اين مرز و بوم. محمدرضادژکام

تعداد بازدید از این مطلب: 34
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اجردنیوی واخروی ازدواج

اجردنیوی واخروی ازدواج

  ازدواج، شهد شیرین زندگی و از جمله مستحبات مؤکد است که در شرائطی حتی واجب می شود. ازدواج آغاز سفری است که دو مؤمن متهعد می شوند که در کنار یکدیگر از پله های تعالی را بالا روند و سعادتمند شوند. ازدواج علاوه بر آثار دنیوی،‌ دارای اثرات اخروی خاص خود است که در این مقاله به آن اشاره ای می شود.

آمرزش

امام باقر (علیه السلام) به این مضمون فرمود: جبرئیل در شب معراج به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرضه داشت که خدای متعال کسانی را که ازدواج می کنند مورد آمرزش قرار می دهد.(1)

ثواب و حسنه

امام باقر (علیه السلام) به این مضمون فرمود: شخصی که برای رضای خدا و احیای سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ازدواج می کند. هنگامی که با همسر خود سخن می گوید. خدای متعال برای او حسنه می نویسد. و هنگامی که نزدیک همسر خود می رود. خدای متعال گناه او را می آمرزد. و هنگامی که غسل جنابت را انجامی می دهد. به عدد قطرات آبی که به موی او رسیده است مورد آمرزش الهی قرار می گیرد.(2)

خیر آخرت

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: خدای عزّ و جلّ می فرماید: چنانچه بخواهم برای مردی خیر دنیا و آخرت را جمع نمایم به او: قلبی خاشع. و زبانی ذاکر. و بدنی ــ که در هنگام بلا ــ صابر باشد می دهم. و همچنین به او زن با ایمانی کرامت خواهم نمود. زنی که در وقت دیدن او مسرور و خوشحال می گردد.
و در غیاب او پاکدامنی خود و دارائی همسرش را حفظ می نماید.(3)
امام سجّاد (علیه السلام) به این مضمون فرمود: شخصی که برای امتثال امر الهی ازدواج می کند و به وسیله ی این کار موجب انجام صله ی رحم می گردد. خدای متعال در روز قیامت تاج ملک را بر سر او قرار خواهد داد.(4)

اهمّیت سعی و تلاش در امر ازدواج دیگران

وَأَنکِحُوا (5) الأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ «32» (النور).
مردان و زنان بی همسر را همسر دهید ــ و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را ــ اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می سازد. خداوند واسع و آگاه است (تفسیر نمونه ج 14 ص 456).
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به این مضمون فرمود: بهترین شفاعتها و میانجیگریها آن است که شخصی بین دو نفری که می خواهند با هم ازدواج کنند. میانجیگری نموده و این کار خیر را به نتیجه برساند.(6)

اجر و ثواب سعی و تلاش نمودن در امر ازدواج دیگران

امام سجّاد (علیه السلام) فرمود: شخصی که اسباب ازدواج فرد مجرّدی را فراهم سازد. خدای متعال تاج مُلک را بر سر او می گذارد.(7)
امام صادق (علیه السلام) به این مضمون فرمود: شخصی که اسباب ازدواج فرد مجرّدی را فراهم سازد. از جمله کسانی خواهد بود که خدای متعال در روز قیامت به دیده ی رحمت به سوی او می نگرد.(8)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: شخصی که برادر مؤمن اش را به همسری زن مؤمنه ای درآورد که آن زن مایه ی اُنس او شده و اسباب راحتی او را فراهم آورد. خدای متعال حورالعین را به ازدواج چنین شخصی درمی آورد. و خدای متعال موجبات اُنس او را ــ در قبر ــ با بهترین دوستان و نزدیکانش فراهم می سازد. به صورتی که او با آنها مأنوس می گردد.(9)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: شخصی که در راه به ازدواج در آمدن زن و مرد مؤمنی سعی و تلاش نماید. خدای متعال حورالعین را به ازدواج او در خواهد آورد. و خدای متعال برای هر قدمی که در این راه برمی دارد. و برای هر کلمه ای ــ که برای این امر بر زبان جاری می کند ــ ثواب عبادت یک سال را به او خواهد داد.(10)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: شخصی که در راه به ازدواج در آمدن زن و مرد مؤمنی سعی و تلاش نماید. خدای متعال هزار حورالعین را به ازدواج او در خواهد آورد. که هر حورالعینی در قصری از درّ و یاقوت بسر می برد. و خدای متعال برای هر قدمی که در این راه برمی دارد و برای هر کلمه ای که برای این امر سخن می گوید. ثواب عبادت یک سال را به او خواهد داد. سالی که شبهایش را به عبادت و شب زنده داری مشغول بوده و روزهایش را روزه دار بوده است.(11)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به این مضمون فرمود: چهار گروه هستند که خدای متعال در روز قیامت با دیده ی رحمت به آنها می نگرد. و آنها را مورد پاکی و تزکیه قرار می دهد. (از جمله ی آن چهار گروه): شخصی است که اسباب ازدواج فرد مجرّدی را فراهم سازد.(12)
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: سه گروه هستند که در روز قیامت زیر سایه ی عرش الهی قرار دارند:
(از جمله ی آن گروه): شخصی است که اسباب ازدواج برادر مؤمن خود را فراهم می سازد.(13)

ــ ازدواج در وقت بلوغ و جوانی

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: از جمله حقوقی که فرزند بر پدر دارد آن است که:
1ــ نام نیک بر او بگذارد.
2ــ نوشتن را به او بیاموزد.
3ــ وسائل ازدواج او را در وقت بلوغ فراهم سازد.(14)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: از جمله حقوقی که فرزند بر پدر دارد آن است که:
1ــ نام نیکو بر او بگذارد ــ وقتی که متولّد می شود ــ.
2ــ خواندن و نوشتن را به او بیاموزد ــ وقتی که بزرگ می شود ــ.
3ــ با ازدواج. عفّت و پاکدامنی او را حفظ کند ــ در وقتی که بالغ می شود ــ .(15)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: ــ ای جوانان ــ هر وقت توانائی پیدا کردید ازدواج کنید.(16)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: ــ ای جوانان ــ ازدواج کنید.(17)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: شخصی که در جوانی ازدواج می کند شیطان از این کار آن جوان خشمناک شده و می گوید: وای بر من. این جوان ــ با ازدواج ــ دو سوّم از دین و آئین خود را از گزند و آفت من حفظ نمود. آنگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: این جوان باید ــ با تقوا و پرهیزکاری ــ باقیمانده ی دین و آئین خود را حفظ نماید.(18)
امام صادق (علیه السلام) به این مضمون فرمود: خدای عزّ و جلّ آنچه را که بشریّت محتاج آن است را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بیان داشت. از جمله ی آن آموخته ها آن است که روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر روی منبر رفته و پس از حمد و ثنای الهی چنین فرمودند: ــ ای مردم ــ جبرائیل از طرف خدای عزّ و جلّ به نزد من آمده و به من چنین گفت: دختران به منزله ی میوه ای هستند که بر درختی قرار دارند. و لازم است ــ که در وقت رسیدن میوه ــ آن را از درخت چید. و اگر چنین نشود. آفتاب آن میوه را فاسد نموده و بادها آن را پراکنده خواهند ساخت. و هنگامی که دختران به مرحله ی بلوغ می رسند. لازم است که آنها را شوهر داد. و درمان آنها ازدواج است. و اگر چنین نشود از فساد ایمن نخواهند بود. زیرا آنها ــ به هر حال ــ بشر می باشند. در این هنگام مردی برخاسته و از حضرت سؤال کرد: دخترانمان را به ازدواج چه شخصی درآوریم؟
حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمود: با شخصی که هم شأن و کفو شما باشد.
آن مرد گفت: چه کسانی کفو و هم شأن ما هستند؟
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: افراد با ایمان کفو و هم شأن هم هستند.(19)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به این مضمون فرمود: از جمله ی نشانه های سعادت یک مرد آن است که دخترش را وقت بلوغ شوهر دهد.(20)

وظیفه ی پدران در رابطه با ازدواج فرزندان

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: از جمله حقوقی که فرزند بر پدر دارد آن است که:
وسائل ازدواج او را در وقت بلوغ فراهم سازد.(21)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به این مضمون فرمود: از جمله ی نشانه های سعادت یک مرد آن است که دخترش را وقت بلوغ شوهر دهد.(22)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: از جمله حقوقی که فرزند بر پدر دارد آن است که: با ازدواج. عفّت و پاکدامنی او را حفظ نماید ــ در وقتی که بالغ می شود ــ .(23)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: پدری که صاحب فرزندی باشد و آن فرزند به حدّ بلوغ برسد و آن پدر توانائی و امکانات ازدواج فرزندش را داشته باشد امّا او را به ازدواج درنیاورد و در این مورد تعلل ورزد.
در این صورت اگر فرزند دچار لغزش و گناه گردد. آن پدر در گناه فرزند شریک خواهد بود.(24)

وظیفه ی اشخاص متمکّن و خیرخواه و مسؤول و کسانی که بیت المال را در اختیار دارند نسبت به ازدواج افراد جامعه

حضرت امام صادق (علیه السلام) به این مضمون فرمود: مردی به نزد پدرم (علیه السلام) آمد. آن حضرت (علیه السلام) به او فرمود: آیا ازدواج کرده ای؟
آن مرد جواب داد: خیر.
حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمود: من دوست ندارم که دنیا و مافیها را داشته باشم امّا یک شب بدون همسر باشم.
بدرستی که دو رکعت نمازی را که شخص متأهّل می خواند. بهتر است از شخص مجرّدی که شب را به شب زنده داری مشغول. و روز را روزه دار بوده است. سپس امام باقر (علیه السلام) هفت دینار به آن مرد دادند.
و به او فرمودند: بوسیله ی این پولها ازدواج کن.
آنگاه امام باقر (علیه السلام) فرمود: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: ازدواج کنید و تشکیل خانواده دهید که این کار موجب افزوده شدن رزق و روزی شما خواهد شد.(25)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: مردی را به نزد امیرالمؤمنین (صلی الله علیه و آله) آوردند که به وسیله ی استمناء و خود ارضائی شهوت جنسی خود را فروکش کرده بود.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را تنبیه نمودند. سپس آن حضرت (علیه السلام) ــ با پول بیت المال ــ همسری را به عقد او درآورد.(26)

پی‌نوشت‌ها:

1- قال أبو جعفر (علیه السلام): إنّ النبیّ (صلی الله علیه و آله) لمّا اُسری به إلی السماء.
قال: لحقنی جبرئیل (علیه السلام) فقال: ــ یا محمّد ــ إنّ الله تبارک و تعالی یقول: إنّی قد غفرت للمتمتّعین من اُمّتک من النساء (من لا یحضره الفقیه 3 ص 295).
2- عن صالح بن عقبة عن أبیه عن الباقر (علیه السلام) قال: قلت: للمتمتّع ثواب؟
قال (علیه السلام): إن کان یرید ــ بذلک ــ الله عزّ و جلّ. ــ و خلافاً لفلان ــ.
لم یکلّمها إلاّ کتب الله له حسنة.
و إذا دنا ــ منها ــ غفر الله له ــ بذلک ــ ذنباً.
فإذا اغتسل غفر الله له بعدد ما مرّ الماء علی شعره... (رسالة المتعة للشیخ المفید ــ علیه الرحمة ــ ص 8).
3- قال الإمام الباقر (علیه السلام): قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): قال الله عزّ و جلّ: إذا أردت أن أجمع للمسلم خیر الدنیا و الآخرة. جعلت له قلباً خاشعاً. و لساناً ذاکراً. و جسداً ــ علی البلاء ــ صابراً.
و زوجة مؤمنة تسرّه إذا نظر إلیها.
و تحفظه ــ إذا غاب عنها ــ فی نفسها و ماله (الکافی ج 5 ص 379).
4- (قال الإمام السجّاد علیه السلام): من زوّج لله. و وصل الرحم. توجّه الله بتاج الملک یوم القیامة (مشکاة الأنوار ج 1 ص 372).
5- معناه: زوّجوا ــ أیّها المؤمنون ــ من لا زوج له.
و هذا أمر ندب و استحباب (مجمع البیان ج 7 ص 219).
6- قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): أفضل الشفاعات أن تشفع بین اثنین ــ فی نکاح ــ حتّی یجمع الله بینهما (الکافی ج 5 ص 331 و تهذیب الأحکام ج 7 ص 467 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 430 و عوالی اللئالی ج 3 ص 303).
قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): أفضل الشفاعات من یشفع بین اثنین ــ فی نکاح ــ حتّی یجمع الله شملهما (الجعفریات ص 391).
7- قال الإمام السجّاد (علیه السلام): من زوّج عزباً. توجّه الله بتاج الملک (عوالی اللئالی ج 3 ص 303).
8- قال الإمام الصادق (علیه السلام): من زوّج أعزباً * کان ممّن ینظر الله عزّ و جلّ إلیه یوم القیامة (الکافی ج 5 ص 331 و تهذیب الأحکام ج 7 ص 467 و عوالی اللئالی ج 3 ص 303).
*فی التهذیب و عوالی اللئالی: عزباً.
9- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من زوّج أخاه المؤمن زوجة یأنس بها. و یستریح إلیها. زوّجه الله من الحور العین. و آنسه فی قبره بأحبّ الفریقین إلیه من أهل بیته و إخوانه.
و آنسهم به (جامع الأخبار ص 222).
10- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من عمل فی تزویج حلال ــ حتّی یجمع الله بینهما ــ زوّجه الله من الحور العین. و کان له بکلّ خطوة خطاها. و کلمة تکلّم بها عبادة سنة (جامع الأخبار ص 274).
11- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من عمل فی تزویج بین مؤمنین ــ حتّی یجمع بینهما ــ زوّجه الله ألف امرأة من الحور العین.
کلّ امرأة فی قصر من درّ و یاقوت.
و کان له بکلّ خطوة خطاها ــ فی ذلک ــ . أو کلمة تکلّم بها ــ فی ذلک ــ عمل سنة.
قیام لیلها. و صیام نهارها (ثواب الأعمال ص 340 و اعلام الدین ص 420).
12- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): أربعة ینظر الله تعالی إلیهم یوم القیامة و یزکّیهم:
من فرّج عن لهفان کربة. و من أعتق نسمة مؤمنة. و من زوّج عزباً.
و من أحجّ صرورة (تنبیه الخواطر ج 2 ص 109).
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): أربعة ینظر الله تعالی إلیهم یوم القیامة:
من أقال لهفاناً. أو أعتق نسمة. أو زوّج عزباً. أو حجّ صرورة (مشکاة الأنوار ج 1 ص 333).
قال الإمام الصادق (علیه السلام): أربعة ینظر الله إلیهم یوم القیامة: من أقال نادماً. أو أغاث لهفان. أو أعتق نسمة. أو زوّج عزباً (الخصال ص 224).
13- قال الإمام الکاظم (علیه السلام): ثلاثة یستظلّون بظلّ عرش الله ــ یوم لا ظلّ إلاّ ظلّه ــ:
رجل زوّج أخاه المسلم. أو أخدمه. أو کتم له سرّ (الخصال ص 141).
(جاء فی حدیث): إنّ الله ظلّ تحت یده ــ یوم القیامة ــ لا سیتظلّ تحته إلاّ نبیّ أو وصیّ نبیّ
أو مؤمن أعتق عبداً مؤمناً.
أو مؤمن قضی مغرم مؤمن.
أو مؤمن کفّ أیمة * مؤمن (قرب الاسناد ص 302).
(راجع: بحار الأنوار ج 71 ص 356 باب: تزویج المؤمن).
*الأیمة: عدم الزواج.
أی: عمل فی تزویج مؤمن و سعی لذلک.
14- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من حقّ الولد علی والده ثلاثة:
یحسّن اسمه. و یعلّمه الکتابة. و یزوّجه إذا بلغ (مکارم الأخلاق ج 1 ص 474 و روضة الواعظین ج 2 ص 426).
15- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من حقّ الولد علی والده أن یحسّن اسمه ــ إذا ولد ــ .
و أن یعلّمه الکتابة ــ إذا کبر ــ .
و أن یعفّ فرجه ــ إذا أدرک ــ (مستدرک الوسائل ج 15 ص 169).
16- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): ــ یا معشر الشباب ــ من استطاع منکم الباه. فلیتزوّج... (جامع الأخبار ص 273 و روضة الواعظین ج 2 ص 258).
17- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): ــ یا معشر الشباب ــ علیکم بالباه... (الکافی ج 5 ص 330 و عوالی اللئالی ج 1 ص 257).
18- (قال رسول الله صلی الله علیه و آله): ما من شابّ تزوّج ــ فی حداثة سنّه ــ إلاّ عجّ شیطانه یقول: یا ویلاه. عصم هذه ــ منّی ــ ثلثی دینه.
فلیتّق الله العبد فی الثلث الباقی (دعائم الإسلام ج 2 ص 190)
(راجع: الجعفریّات ص 153 و النوادر للسیّد فضل الله الراوندی ــ علیه الرحمة ــ ص 113).
19- عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: إنّ الله عزّ و جلّ لم یترک شیئاً ممّا یحتاج إلیه إلاّ علّمه نبیّه (صلی الله علیه و آله).
فکان من تعلیمه إیّاه: أنّه صعد المنبر ــ ذات یوم ــ فحمد الله. وأثنی علیه.
ثمّ قال: ــ أیّها الناس ــ إنّ جبرئیل أتانی ــ عن اللطیف الخبیر ــ فقال: إنّ الأبکار بمنزلة الثمر ــ علی الشجر ــ إذا أدرک ثمره. فلم یجتنی أفسدته الشمس. و نثرته الریاح.
و کذلک الأبکار. إذا أدرکن ــ ما یدرک النساء ــ فلیس لهنّ دواء إلاّ البعولة.
و إلاّ لم یؤمن علیهنّ الفساد. لأنّهنّ بشر.
قال: فقام إلیه رجل فقال: ــ یا رسول الله ــ فمن نزوّج؟
فقال (صلی الله علیه و آله): الأ کفاء.
فقال: ــ یا رسول الله ــ و من الأ کفاء.
فقال (صلی الله علیه و آله): المؤمنون بعضهم أکفاء بعض.
المؤمنون بعضهم أکفاء بعض (الکافی ج 5 ص 337).
(راجع: تهذیب الأحکام ج 7 ص 459).
امام صادق (علیه السلام) در تعریف کفو و شأن به این مضمون فرمود: کفو عبارت می باشد از پاکدامن بودن و داشتن امکانات.
قال الإمام الصادق (علیه السلام): الکفو أن یکون عفیفاً. و عنده یسار (تهذیب الأحکام ج 7 ص 455 و ص 456 و من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 249).
20- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من سعادة الرجل أن لا تحیض ابنته فی بیته (من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 302 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 473).
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: من سعادة المرء أن لا تطمث ابنته فی بیته (الکافی ج 5 ص 336).
21- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من حقّ الولد علی والده ثلاثة:
یحسّن اسمه. و یعلّمه الکتابة. و یزوّجه إذا بلغ (مکارم الأخلاق ج 1 ص 474 و روضة الواعظین ج 2 ص 426).
22- قال رسول الله صلی الله علیه و آله): من سعادة الرجل أن لا تحیض ابنته فی بیته (من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 302 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 473).
عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: من سعادة المرء أن لا تطمث ابنته فی بیته (الکافی ج 5 ص 336).
23- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من حقّ الولد علی والده أن یحسّن اسمه ــ إذا ولد ــ .
و أن یعلّمه الکتابة ــ إذا کبر ــ .
و أن یعفّ فرجه ــ إذا أدرک ــ (مستدرک الوسائل ج 15 ص 169).
24- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من أدرک له ولد. و عنده ما یزوّجه. فلم یزوّجه. فأحدث. فالإثم بینهما (مجمع البیان ج 7 ص 220).
25- عن أبی قدّاح عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: جاء رجل إلی أبی عبد الله (علیه السلام). فقال (علیه السلام) له: هل لک من زوّجه؟
فقال: لا.
فقال (علیه السلام): إنّی ما أحبّ أن لی الدنیا و ما فیها. و إنّی بتّ لیلة لیست لی زوجة.
ثمّ قال (علیه السلام): الرکعتان یصلّیهما رجل متزوّج أفضل من رجل أعزب یقوم لیلة و یصوم نهاره.
ثمّ أعطاه أبی (علیه السلام) سبعة دنانیر. فقال (علیه السلام) له: تزوّج بهذه.
ثمّ قال أبی (علیه السلام): قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): اتخذوا الأهل. فإنّه أرزق لکم (تهذیب الأحکام ج 7 ص 286).
(راجع: الکافی ج 5 ص 329 و قرب الاسناد ص 20 ح 67).
26- عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: إنّ امیرالمؤمنین (علیه السلام) اتی برجل عبث بذکره. فضرب (علیه السلام) یده حتّی أحمرّت.
ثمّ زوّجه من بیت المال (الکافی ج 7 ص 265 و تهذیب الأحکام ج 10 ص 73 و عوالی اللئالی ج 2 ص 356).
عن زرارة عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: اُتی علیّ (علیه السلام) برجل عبث بذکره حتّی أنزل.
فضرب یده حتّی أحمرّت.
و زوّجه من بیت المال (عوالی الثالی ج 2 ص 357).
عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: اُتی علیّ (علیه السلام) برجل عبث بذکره حتّی أنزل.
فضرب یده بالّدرّة حتّی أحمرّت.
و لا أعلمه الاّ قال: و زوّجه من بیت مال مسلمین (تهذیب الأحکام ج 10 ص 73 ــ 74).
(راجع: الإستبصار ج 4 باب: 129). ناجی جزایری

تعداد بازدید از این مطلب: 68
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


7 مورد از شایع ترین اشتباه های دختران هنگام ازدواج

7 مورد از شایع ترین اشتباه های دختران هنگام ازدواج است.

1 پس از ازدواج برای همیشه زندگی خوشی خواهند داشت

زنان از همان روز اول زندگی، آرمان‌های عاشقانه دارند. کتاب‌ها و فیلم‌هایی که هدفشان جلب‌توجه دختران است، تصور عروسی مجلل و مرد کامل را در ذهن آنها ایجاد می‌‌کند. بنابراین تعجب‌آور نیست که زنان پیش از ازدواج بیشتر به عشق و عروسی توجه دارند تا 50 سالی که پس از آن باید با همسرانشان بگذرانند! حقیقیت این است که ازدواج، کار مشکلی است. یک دیدگاه واقع‌گرایانه‌ این است که ازدواج شامل حدود 20 درصد خوشی و شادی، 30 درصد رضایت و 50 درصد کار سخت است. ازدواج با نگرشی واقع‌گرایانه از بروز بسیاری ناامیدی‌ها جلوگیری می‌کند.

2 می‌توانند شوهر آینده‌شان را تغییر دهند

زنان تمایل دارند خصوصیات ناخوشایند فرد مورد علاقه‌شان را نادیده بگیرند و خودشان را قانع کنند که در آینده می‌توانند آنها را تغییر دهند اما حقیقت این است که چنین آرزویی معمولا برآورده نمی‌شود و نمی‌توان به زور کسی را تغییر داد. تازه اگر زن با فشار بتواند مرد را به تغییری وادارد، ممکن است روابط آسیب ببیند. در این موارد یا باید تفاوت‌های‌تان را با همسر آینده‌تان بپذیرید و از آنها لذت ببرید یا باید محیطی ایجاد کنید که همسرتان تشویق شود به خاطر شما خودش تغییر مورد نظر را بپذیرد.

3 دوران عاشقانه نامزدی پس از ازدواج همچنان ادامه خواهد یافت

بیشـتر زنان انتظارات بسیار غیرواقع‌گرایانه‌ای بر اساس نحوه رفتار همسر آینده‌شان در طول دوران نامزدی پیدا می‌کنند. متاسفانه اغلب مردان پس از اتمام این دوران و رسمی‌شدن ازدواج، نفس راحتی می‌کشند زیرا فکر می‌کنند اکنون می‌‌توانند با خیالی آسوده توجه به همه «آرزوهای دخترانه» همسرشان را کنار بگذارند. البته این به معنی آن نیست که شوهرتان شما را دوست ندارد، بلکه دیگر نباید انتظار داشته باشید هر روز «ژستی عاشقانه» برای شما بگیرد.

4 مشکل حفظ هویت

مشکل رایج دیگر یک زن جوان پیش از ازدواج، عواطف شدیدی است که در دوران نامزدی پیش از آنکه درک روشنی از هویت خود داشته باشد، او را در برمی‌گیرد. زنان در این دوره بدون اینکه درک واضحی از هویت خود داشته باشند به نحوی آشکار با نامزدشان همانندسازی می‌کنند بنابراین توجه و دفاع از خود و نیازهای‌شان برایشان مشکل می‌شود. زنی که حسی قوی از هویت خودش داشته باشد، یک همسر جالب‌توجه‌ و متعادل‌تر است.

5 رهاکردن دوستان و علایق قبلی

عشقی که زنان را در دوره ازدواج فرامی‌گیرد، ممکن است باعث شود دوستان، خانواده، سرگرمی‌ها و ورزش‌های مورد علاقه‌شان را کنار بگذارند. این کار اشتباهی اساسی است، به این علت که زنان به شبکه‌های حمایتی در سراسر زندگی‌شان نیاز دارند و فقط همسرشان نمی‌تواند همه مشکلات آنها را حل کند. داشتن چنین تقاضایی از همسر بیش از حد توان آنهاست. مهم است که در این مورد در زندگی‌تان تعادل را حفظ کنید.

6 عجله برای ازدواج

بسیاری از زنان جوان در سنین پایین برای ازدواج عجله می‌کنند، گویی ازدواج مسابقه‌ای است که خط پایان آن عروسی است. ازدواج ممکن است سال‌ها طول بکشد ولی 30-20 سالگی شما فقط یک دهه به طول می‌انجامد. اینکه کسی که فکر می‌کند مردی را یافته‌ است که می‌تواند بقیه زندگی‌اش را با او به سر برد، به این معنا نیست که باید به فوریت با او ازدواج کند. عجله‌ در ازدواج ممکن است باعث پشیمانی بعدی شود.

7 صحبت‌نکردن درباره موضوعات جدی

لازم است با همسر آینده درباره نظرات خود در مورد مسایلی که ممکن است باعث اختلاف در زندگی مشترک شود، صحبت کنید. درباره تعداد بچه‌هایی که می‌خواهید داشته باشید، در مورد اینکه برای بزرگ‌کردن آنها حاضرید کارتان را رها کنید و در خانه بمانید یا نه، درباره اولویت‌های‌ زندگی، نحوه هزینه‌کردن درآمدها در زندگی، آرزوها و اهداف، اینکه 20 سال بعد می‌‌خواهید در چه موقعیتی قرار داشته باشید، سبک‌های تربیت بچه‌ها، سهیم شدن در مسوولیت‌ها و... از قبل باید دانست آیا عقاید همسران شبیه هم هست یا نه. به توافق رسیدن درباره این موضوعات می‌تواند تعیین‌کننده ازدواجی شادمان یا پر از مشاجره در آینده باشد.

تعداد بازدید از این مطلب: 46
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


7 مرحله ازدواج


ازدواج ايده‌آل 7 مرحله دارد :


 

نوسان در رابطه هر زن و شوهري،‌ تا حدودي، طبيعي است. کافي است از کسي که هر مدتي از ازدواجش گذشته است،‌ اين موضوع را بپرسيد اما ميان‌برزدن براي اجتناب از برخي عوامل ايجادگر اين نوسان، امکان‌پذير است. اگرچه تمام دست‌‌اندازهاي مسير ازدواج قابل‌پيش‌بيني نيستند، با اين حال قواعد ساده‌اي وجود دارند که مي‌توانند مانند کمک‌فنر ماشين، تکان‌ها را جذب و همسران را در پيمودن اين مسير کمک کنند. در يك تقسيم‌بندي كلي، مي‌توان مسير ازدواج را به 7 مرحله تقسيم كرد و شما مي‌توانيد با در نظر گرفتن معيارهاي مراحل مختلف متوجه شويد كه خودتان در كدام مرحله از اين مراحل هفت‌گانه قرار داريد.
آشنايي با اين مراحل به شما کمک مي‌کند تا هنگام مواجهه با مشکلات، اضطراب‌تان کم شود. با شناخت اين مراحل مي‌توانيد دورنمايي از ازدواج‌تان به‌دست آوريد و در طول زندگي مشتركتان، هر جا كه ضرورت داشت، اصلاحات لازم را انجام دهيد.

مرحله1)عشق و اشتياق

روز ازدواج معمولا با روياي يك زندگي شادمان همراه است. هر روز صبح که بيدار مي‌شويد و هر شب که به خانه برمي‌گرديد، از ديدن همسرتان و اينکه او در کنارتان است،‌خوشحال مي‌شويد. اين، مرحله اول ازدواج (عشق و اشتياق) است. ممکن است در برخي ازدواج‌ها اين مرحله براي هميشه ادامه يابد اما در اغلب ازدواج‌ها مرحله دوم يا مرحله «واقع‌گرايي» كم‌كم فرا مي‌رسد.

مرحله2)درك تفاوت‌ها

كم‌كم از آن مرحله عشق و اشتياق به مرحله‌اي مي‌رسيد که متوجه مي‌شويد شما و همسرتان 2 فرد متفاوت با نيازهاي متفاوت هستيد. در اين مرحله، مهم است که همسرتان بداند شما به چه چيزهايي نياز داريد و شما نيز بايد نيازهاي همسرتان را بشنويد.

مرحله3)طغيان

بيشتر طلاق‌ها در اين مرحله رخ مي‌دهد. در اين مرحله است که خيلي‌ها از خودشان مي‌پرسند: «آيا با فرد نامناسبي ازدواج کرده‌ام؟ آيا ازدواجم اشتباه بوده است؟» پاسخ واقع‌بينانه اين است که همه ما با فردي ازدواج مي‌کنيم که با ما متفاوت است‌ اما مساله مهم اين است که به خاطر داشته باشيم که مي‌توانيم همراه همسرمان رشد کنيم و اين رشد در طول زمان و در نتيجه تعهد 2 نفر به يکديگر افزايش مي‌يابد. در اينجاست که مرحله بعدي يعني «مرحله همکاري» فرا مي‌‌رسد.

مرحله4)همكاري

رابطه ميان زن و شوهر با توجه به وقايعي که در زندگي آنها در جريان است، هميشه در حال تغيير است. با ادامه زندگي، آنها مشغول بزرگ کردن بچه‌ها،‌ انجام کارهاي روزانه خانه و وظايف شغلي خود مي‌شوند. همکاري زن و شوهر با يکديگر باعث مي‌شود هريک بتوانند از اين مرحله گذر کنند و به طرف مقابل‌‌شان هم در گذر از آن کمک کنند. مرحله بعدي مرحله «پيوستن دوباره» است که به آن، «نشانگان آشيان خالي» هم مي‌گويند.

مرحله5)پيوستن دوباره يا نشانگان آشيان خالي

در اين مرحله از زندگي معمولا بچه‌ها از خانه به دانشگاه مي‌روند يا زندگي مستقلي پيدا مي‌كنند و زن و شوهر يکديگر را بازمي‌يابند. زوج‌ها ممکن است در اين مرحله حتي با عشق بيشتري نسبت به اول ازدواج به هم بپيوندند و در اين صورت است که ازدواج وارد مرحله «کمال» مي‌شود.

مرحله6) كمال

اگر به اين مرحله از ازدواج رسيده باشيد، قاعدتا شما چرخه کاملي را گذرانده‌‌ايد؛ يعني در ابتداي ازدواج عشقي پراحساس داشته‌ايد و هنگامي که به اين مرحله (كمال) رسيده‌ايد، عشق‌تان عميق‌تر شده است.

مرحله7)مقابله با بحران

مرحله هفتم که مرحله بحران ناميده مي‌شود، ممکن است در هر زماني در طول ازدواج رخ دهد. وقوع بحران در زندگي مشترک، بخشي از ازدواج است كه هيچ‌کس نمي‌تواند زمان آن را پيش‌بيني کند. بحران ممکن است به دنبال از كار افتادگي، درگذشت فرزند يا يكي از والدين زوجين يا ... اتفاق بيفتد. کاري كه زن و شوهر در اين مرحله بايد انجام دهند، متحد شدن و يافتن راهي براي کنار آمدن با اين بحران است. به اين ترتيب آنها مي‌توانند ازدواج‌شان را به مسير اصلي برگردانند و آن را بپرورانند. اين پروراندن و تقويت، اساس يك ازدواج سعادتمند است و پروراندن رابطه زن و شوهر در همه مراحل بايد انجام شود. حسین غلامی

تعداد بازدید از این مطلب: 52
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ازدواج و تأمین نیاز جنسی

ازدواج و تأمین نیاز جنسی:



اسلام می خواهد ارضای نیازهای جنسی در قالب ازدواج صورت پذیرد و پس از ازدواج نیز زن و شوهر چشم و سایر اعضای خود را از آلوده شدن حفظ نمایند؛ چرا که بی شک تشکیل خانواده نوعی تعهد و تقید در روابط زناشویی به شمار می رود. هر فرد پس از ازدواج ملزم می گردد روابط خاصی را برای فعالیت ها و رفتارهای جنسی خود برگزیند و تنها یک نفر را محرم جنسی خود بداند و به وی وفادار باشد؛ چنان که سعدی می سراید:

کسی بر گرفت از جهان کام دل ... که یک دل بود با وی آرام دل(1)

به امام باقر(علیه السلام) گفته شد: چرا مؤمن ازدواج می کند؟ حضرت فرمود:
برای اینکه شرمگاه خویش را از شرمگاه هایی که بر او حلال نیست. حفظ نماید و شهوت وی به هر سویی میل نکند. هر گاه مؤمن به حلال دست یابد، به همان بسنده می کند و از غیر آن بی نیاز می گردد(2)
پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز فرمود:
ای مردم! نگاه [شهوت آلود] از ابزارها شیطان است. هر کس از نگاه کردن ، حالتی [شهوت آلود درخود] یافت، با همسر خویش آمیزش نماید.(3)
در سایر ادیان و آیین ها نیز ازدواج تنها راه تأمین نیاز جنسی شمرده شده است که به آنها می پردازیم.

1. دین مسیح:

اعتقاد سنی مسیحیان آن است که فعالیت جنسی تنها در چار چوب ازدواج می تواند نقش وحدت بخشی خود را به درستی ایفا نماید. مسیحیت ازدواج را ارزشمند می داند؛ چنان که انجیل، ازدواج را برای حضرت آدم راه حل مناسبی شمرده است:
سپس پروردگار فرمود: آدم نباید تنها بماند. من همراه مناسبی برای او خواهم آفرید.(4)
البته ناگفته نماند این دیدگاه مسیحیت، غیر از توجیه کشیشان برای مجرد زیستن حضرت عیسی و دعوت به پرهیز از ازدواج است.

2. دین یهود:(5)

در نزد یهودیان ازدواج عقدی است میان دو نفر که بر اساس آن برکت خدا را طلب می کنند. مرد یهودی باید همسرش را چون خود دوست داشته باشد و بیش از خود او را محرتم بدارد. نگرش کلی یهودیان آن است که سهل انگاری در روابط جنسی قبل از ازدواج، صفات عالی و روابط انسانی را نابود می سازد و روابط جنسی را به ابتذال می کشاند.

3. آیین هندو:(6)

از منظر این آیین، ازدواج با اینکه ارتباطی صمیمی میان دو فرد است، برای جامعه و حتی کل آفرینش سودمند است. آنان ازدواج را سامسکارا(7) یعنی پیوند ناگسستی می دانند که مورد تأیید خداست. از این رو، همسران باید ازهر نظر خود را با آن تطبیق دهند و به وحدت زن و شوهر کمک نمایند.

پی‌نوشت‌ها:

1. سعدی، بوستان، باب 7.
2. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 560، ح 4927.
3. همان، ج 4، ص 19، ح 4978.
4. انجمن کتاب مقدس، انجیل، سِفر آفرینش، 2/18.
5. بنگرید به: جمعی از نویسندگان، اخلاق در شش دین جهان، ترجمه محمد حسین وقار، فصل دین یهود.
6. همان، فصل آیین هندو.
نورمحمدی

تعداد بازدید از این مطلب: 59
موضوعات مرتبط: ازدواج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود