مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 20
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 140
بازدید کل : 9793
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 2
باردید دیروز : 20
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 140
بازدید سال : 895
بازدید کلی : 9793
اززندگی امام هادی بدنبال حقیقت

اگر ما در زمان حضرت هادی علیه السلام بودیم آیا به دنبال حقیقت می گشتیم و امام معصوم را پیدا می کردیم یا مانند جمعیت عظیم مردم آن دوران زندگی خود را ادامه می دادیم؟

امام هادی
تعداد بازدید از این مطلب: 102
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شرایط ظهورامام زمان (عج) کدامند
ظهور

شرایط به امورى گفته مى شود كه تحقق ظهور وابسته به وجود آنهاست و تا آنها محقق نشوند، ظهورى در كار نخواهد بود. اما علایم و نشانه ها، آن دسته رویدادها و حوادثى است كه براساس گفته پیشوایان معصوم، قبل و یا در آستانه ظهور واقع خواهد شد و تحقق هر كدام نوید نزدیک بودن قیام حضرت را مى دهد. براین اساس انقلاب جهانى امام علاوه بر این كه داراى علایم و نشانه هایى است كه پیش از وقوع آن روى مى دهد، داراى یک سرى شرایط و بایسته هایى است كه با تحقق آنها، قیام اتفاق خواهد افتاد. در رابطه با این انقلاب و یا هر انقلاب واقعى دیگر، چند شرط متصور است.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 107
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


معضلات شب عید

وقتی صحبت از عید نوروز می شود اولین چیزی که به ذهن ما می آید تلاش و تکاپو و بدوبدوهای بی امانی است که انگار ساعات و لحظه های پایان سال به جانمان می اندازند و اضطراب کهنه بودن لباسمان و قدیمی شدن وسایل منزلمان و تکراری شدن مسافرت عید سال پیش و غیره و غیره هم که بخش اجتناب ناپذیر حال و هوای این روزهاست.

خرید شب عید

 

تعداد بازدید از این مطلب: 120
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرزندکوچک را درچاله های تربیت نیاندازید

گاهی در روند تربیتی، ناخواسته خطاهایی رخ می دهد كه مسیر تربیتی كودك دچار چالش می شود. آیا شما این چاله های تربیتی را می شناسید؟ نکته حائز اهمیت این است که، چاله ها را باید قبل از رسیدن به آنها شناخت و برای پشت سر گذاشتن شان برنامه ریزی كرد.

پدر و فرزند
تعداد بازدید از این مطلب: 94
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اعتکاف لحظه ناب بندگی

اعتکاف پرورش جسم و جان است، انسان آمیزه ای است از این دو و نیازمند پرورش در ابعاد وجودی خود؛ انسان به دنبال سعادت و کمال است، روح انسان نیازمند نیایش است، مناجاتی شیرین و زیبا، هم کلامی موجودی ضعیف با منشأ قدرتها. از آغا ...

 

تعداد بازدید از این مطلب: 70
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تربیت دینی درخانواده

تربیت خانواده:
1-    تعريف تربيت ديني
2-    جايگاه نهاد خانواده در تربيت ديني
3-   مسؤليت هاي خانواده در تربيت ديني
4-    چالشهاي جديد در تربيت ديني
5-    نقش خانواده در مواجهه با چالشهاي جديدي

تعريف تربيت ديني:
مجموعه اعمال عمدي و هدفدار ، به منظور آموزش گزارههاي معتبر يك دين به افراد ديگر ، به نحوي كه آن افراد در عمل و نظر به آنم آموزه¬ها پايبند گردند.
تعريف موردنظر: شكوفا سازي استعدادها با فطرت ديني انسان¬ها
براساس آيه فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله/ روم 30
براساس  آموزه¬هاي اسلامي دينداري در نهاد و فطرت انسان¬ها قرار داده شده است

استعدادهاي ديني 
1-    شناخت ها و باورهاي ديني : نهاد جستجوگر خالق هستي ،مسير زندگي انسان،انسان مخلوق
2-    عواطف و احساسات ديني:خداگرايي،عشق و محبت به خدا،اتكا به خدا
3-    رفتارهاي ديني : همه انسانها دنبال عبادت بوده¬اند.
عبادات: خضوع در برابر خدا ، مناسك و سعائر ديني، نماز، روزه و...
اخلاقيات اجتماعي: كمك به انسانها، ايثار، تواضع، محبت به انسانها و خيرخواهي، تنظيم روابط اقتصادي و اجتماعي انسانها
نكته تربيتي: هدف اساسي ديني پرورش اعتقادات و باورهاي مذهبي ، چرا كه همه ابعاد ديگر متأثر از اين بعد است.
خانواده:
تعريف نهاد اوليه و اساسي اجتماعي كه بر اساس ازدواج يك مرد و دست كم يك زن تشكيل مي¬شود. مناسبات خوني و ساناد يافته دارد، نوعي اشتراك مكاني و كاركردهاي رواني ، جسماني و تربيتي و اقتصادي دارد.
متولیان تربیت:
چه نهادهايي عهده¬دار تربيت ديني هستند؟
1-    خانواده
2-    معلمان و استايد، نهادهاي آموزشي جامعه
3-    نهادهاي ديني : روحانيت و ماسجد
4-    نهادهاي حكومتي
5-    رسانه¬ها
بیشترين مسؤلييت در تربيتي ديني به عهده خانواده است به دلايل زیر:
دليل ديني : قو انفسكم و اهليكم تارا وقودها الناس و الحجاره / تحريم آيه 6
1-    اصل اوليه در تربيت برقراريي رابطه است و اعضاي خانواده بيشترين(كمّي) و عميق ترين(كيفي) رابطه را با افراد دارد.
2-    تأثير گزارترين افراد بر انسانها، اعضاي خانواده آنها هستند به دليل: روابط عميق زياد، مناسبات خوني و عاطفي، وابستگي اقتصادي و اجتماعي بيشتر.
3-    بهترين فرصت ها و زمان¬ها در اختيار اعضاي خانواده است.
مناسب ترين زمان براي تربيت، كودكي و نوجواني است كه افراد در اختيار خانواده هستند.
4-    تأثير گزاري تنها خانواده بر جنبه¬هاي وراثتي يا ژنتيك
وراثت نقش مهمي در تربيت ديني دارد 
استمرار تربيت ديني در بزرگسالي:
ازدواج  كه با تحقق اين مهم نصف دين كامل مي¬شود.
همراهي اعضاي هانواده با راهبردها و فنون تربيت ديني
اهميت دادن به دين، حمايت از هم در تربيت ديني
تأثير پذيري عميق زن و شوهر از يكدیگر كه در بعد تربيت ديني هم هست.
مسؤليت اعضاي خانواده در تربيت ديني
1-    از انعقاد نطفه تا تولد: تأثيرات مهم تربيتي كه انعقاد نطفه نامناسب تأثيرات جبران ناپذيري در دينداري دارد.
2-    آموزش رفتارها و احساسات دين در دوره كودكي اول دوم بسيار حائز اهميت است
3-    زمينه سازي رشد باورها و شناخت¬هاي ديني – هويت ديني در نوجواني
نقش تربيت ديني خانواده در بزرگسالي
استمرار به دليل نوعي ولايت ، بعلاوه تأثير گزاري  پس از ازدواج فرزندان و استقلال آنها هم بايد باشد تا نوعي اطاعت و جلب رضايت به تحقق برسد و فرزنداان در بزرگسالي هم از والدي ن تأثير بپذيرند.
نقش كداميك از والدين در تربيت ديني برجسته تر است؟
بعد اجرايي، كسب حلال، حمايت اقتصادي و برنامه¬ريزي كلي 
نكته مهم اين است كه مديريت تربيتي با پدر است اما فعاليت تربيتي با مادر است.
در مجموع مادر در تربيت ديني تأثيرگذار تر از دیگر اعضای خانواده است.
طوبي لمن كانت امه عفيفه / الحديث فريد تنكابني ج2ص 117
ويژگي¬هاي مادر
1-    رابطه زيستي بسيار نزدي
2-    رابطه عاطفي نزديكتر با فرزند
3-    زمان بيشتري با فرزندان صرف مي¬كند.
4-    روحيه همدلي و پرورش دهندگي در زنان قويتر است.
مثل عطوفت مادري در هنگام بيماري و بي¬خوابي مادر در اين هنگام.
چالش¬هاي جديد 
1-    تأثير مهم رسانه¬ها بر تربيت از جمله تربيت ديني و دشواري مهار اين تأثيرگذاري بر فرزندان 
2-    شبهات اعتقادي ، فكري جديد و سرعت انتقال آنها از طريق راديواينترنت، ماهواره و ...
3-    گسترش ديدگاه¬هاي پلوراليستي در دين و مذهب
4-    ضعف¬ها و آسيب¬هاي ناشي ار متوليان دين
5-    گره خوردن مشكلات و ضعف¬هاي سياسي با اصل دينداري و اعتقادات
نقش خانواده در مواجهه با چالش هاي جديد
1-    برنامه¬ريزي و حضور فعال در تربيت ديني بيش از قبلكه عالمانه و مدبرانه باشد.
2-    مهار و كنترل رسانه¬ها و زمينه¬هاي گمراه كننده قبل از تثبيت اعتقادي و هويت ديني قوي در فرزند
3-    كنترل معاشرت¬ها
4-    تقويت باورهاي دين و رفتارهاي ديني خودشان از جمله زن و شوهر در مقابل فرزندان
5-    جدانشدن از سنت¬هاي مذهبي  : اماكن مدهبي مثل مسجد و زيارتگاه¬ها و...

ویژگی خانواده موفق:
1-    عالم و دانا به وظايف
2-    عامل به وظايف
3-    عدالت بين فرزندان
4-    رئوفت و عطوفت
نقش خانواده :
1-    جدي بودن خانواده در تربيت
2-    نقش مهم خانواده در تربيت
3-     سرنوشت جامعه در گرو تربيت صحیح
4-    پرورش صحيح فرزندان
5-    صبر و بردباري والدين نسبت به فرزندان

تعداد بازدید از این مطلب: 88
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اولویت با دینداری خانواده است

اولویت با دینداری خانواده است


اولویت در درست دینداری کردن، دیندار بودن جامعه است یا دیندار بودن فرد است؟

در واقع اولویت با هیچ‌ یک از این دو نیست، بلکه اولویت با دینداری خانواده است، چون هم فرد و هم جامعه اسیرِ خانواده هستند و برای اصلاحِ دینداری، سبک زندگی، کنترل هرزگی و … برای همه اینها باید اول خانواده درست شود. یعنی یک زن و شوهر باید تصمیم بگیرند با هم درست شوند و در این راه همدیگر را یاری کنند؛ همان‌طور که امیرالمۆمنین(علیه السلام) درباره حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود:

«ایشان بهترین یار و یاورِ من در طاعت خداوند است؛ نِعْمَ‏ الْعَوْنُ‏ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ‏» 


در همه ادیان الهی، خانواده از مقدس ترین کانون های بشری است که در آن انسان ها در کنار یکدیگر کامل می شوند.

مهم‏ترین عامل در تربیت دینی، خانواده است. در خانواده، ساختار و چارچوب دینی فرزندان شکل می‏گیرد. روایت معروف پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) بیانگر نقش خانواده در شکل‏دهی به شخصیت دینی فرزندان دارد:

«همه فرزندان براساس فطرت پاک الهی متولد می‏شوند و تربیت خانواده است که فرزند را یهودی یا نصرانی می‏گرداند.»

هر چه خانواده نسبت به مسائل دینی مقیدتر باشند، محصول و برایند تربیتی آنان هم از پای‏بندی بیشتری برخوردار می‏باشند. ارزش‏های دینی از طریق خانواده به فرزندان منتقل می‏شود.

مهاجمان فرهنگی در ارزیابی‏های خود به این نتیجه رسیده‏اند که اگر قرار است جامعه را از نظر فرهنگی استحاله و دگرگون کنند، باید خانواده را به نابودی بکشانند. «الوین تافلر» در کتاب «موج سوم» می‏گوید: «برای گسترش فرهنگ غرب باید احساس گناه در مقابل کارهای ناپسند را در بین نوجوانان از بین برد و برای موفقیت در این مسئله باید خانواده‏ها را به نابودی کشاند.»  

به عنوان مثال کسانی که در عرصه اقتصاد و سیاست بی‌انصافی می‌کنند، می‌شود حدس زد در چه خانواده‌ای بزرگ شده‌اند.. .

قدیم‌ها وقتی کسی می‌خواست از خودش دفاع کند، می‌گفت: «من سرِ سفره بابام بزرگ شده‌ام» یعنی من دارای خانواده اصیل هستم و یک نجابتی دارم که هر کار بدی را انجام نمی‌دهم.

یکی از ویژگی‌های اخلاق سکولار، فردی خوب شدن است. در حالی که «فردی خوب شدن» ثمره کمی دارد، باید خانوادگی خوب بشویم. خوب شدن‌ در اسلام، خانوادگی است

در خانواده‌ای که مادر جلوی بچه‌ها به پدر خانواده احترام لازم را نگذارد، معمولاً بچه‌ها هم به پدرشان احترام لازم را نمی‌گذارند. اگر مادر همیشه جلوی بچه‌ به پدر احترام بگذارد، این بچه به طور خودکار به پدرش احترام خواهد گذاشت. از سوی دیگر اگر پدر جلوی بچه‌ها راحت دلِ مادرِ خانواده را بشکند، بچه‌ها هم راحت دلشان می‌آید که این مادر را اذیت کنند. و الا اگر پدر خانواده لااقل جلوی بچه‌ها دلِ مادرِ خانه را نشکند و به او محبت کند، بچه‌ها هم دلشان نمی‌آید دل مادرشان را بشکنند. در این صورت اهرم تربیت در خانه این خواهد بود که مادر به بچه‌اش بگوید: «من دوست ندارم فلان کار را انجام دهی» همین کافی خواهد بود که بچه به دنبال آن کارِ بد نرود.

اگر پایه‌های تربیت را در خانه خراب کنیم، دینداری فردی هم درست نخواهد شد و اگر هم کسی علی‌رغم خانواده‌اش، آدم خوبی بشود، زیاد آدم خوبی نخواهد شد.

وقتی به شما می‌گویند آمریکایی‌ها هسته اولیه یک گروهی از تروریست‌ها را از یک شیرخوارگاه درست کردند، یعنی نوزادهای بی‌سرپرست را بردند و از بین آنها طلبه‌های منحرفی درست کردند که حاضر شوند مثل آب‌خوردن آدم‌کشی کنند، نشان می‌دهد که فقدان خانواده است که تروریست درست می‌کند.

اولین گام برای تربیت دینی

به عبارتی می توان گفت والدین از زمان انتخاب همسر، اولین گام را برای تربیت دینی فرزندان برمی‏دارند، چرا که پدر و مادر اولین عاملان تربیتی کودک هستند. والدین از زمان انتخاب همسر، اقدام به پایه‏ریزی شخصیت دینی و مذهبی فرزندان‏شان می‏کنند. اگر به حلال و حرام الهی پای‏بند و افراد دینداری باشند، می‏توانند فرزندان صالح و شایسته را تربیت کنند. رسول اکرم(صلی الله و علیه وآله) به این مهم اشاره دارند و می‏فرماید:

«ببینید نطفه خود را در چه محلی مستقر می‏کنید (و از قانون وراثت غافل مباشید! توجه کنید زمینه پاکی باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نباشند).»

ازدواج

طبق روایات متعددی که در این زمینه وارد شده است، فرزندان شریف را باید در خاندان ریشه‏دار جستجو کرد. وراثت یکی از عوامل مهم تربیتی است که در دین هم مورد توجه قرار گرفته و بدان سفارش شده است. با خاندانی پیوند زناشویی ببندید که با فضیلت و دارای ریشه و اصیل باشند. رسول گرامی اسلام(صلی الله و علیه وآله) درباره انتخاب همسر فرمود:

«بپرهیز از «خضراء الدمن»! عرض شد: خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبایی که از خاندان بد و پلید به وجود آمده است.»

همه ی این توجهاتی که در متون دینی حول محور خانواده و زن و مرد و انتخاب همسر دیده می شود، همه گواه این مطلب هستند که خانواده مهم ترین کانون دینی بوده و باید در ابتدا در این کار شود چرا که با درست شدن خانواده، همه چیز درست خواهد شد.

نتایج تحقیقات بیان می‏دارد والدینی که از زمان انتخاب همسر توجه به تربیت دینی فرزندان خود داشته و سعی کرده‏اند همسری را برگزینند که در آینده بتواند مربی خوب در تربیت دینی باشد و در همسرگزینی توجه به ملاک‏ها و معیارهای دینی داشته‏اند، نیز در مرحله انعقاد نطفه، دوران بارداری، دوران شیردهی و بقیه مراحل دیگر سعی کرده‏اند فرزندان خود را براساس آموزه‏های دینی تربیت کنند، محصول و بازدهی تربیتی اینها مصون از هر گونه آسیب در جامعه می‏باشند و کمترین تأثیرپذیری را از محیط اطراف دارند و کمتر مورد تهاجم فرهنگی قرار می‏گیرند.

توجه والدین آنها به امر تربیت دینی و اهتمام آنها در عمل به دستورهای تربیتی از آغاز تا انتها موجب ثبات و پایداری در دینداری گردیده، نه تنها تحت تأثیر تهاجمات فرهنگی قرار نمی‏گیرند، بلکه در جامعه نقش رهبری دینی را پایدار و ابقا می‏کنند و سعی می‏نمایند که دیگران را هم از آسیب‏های فرهنگی حفظ نمایند.

آن قدر عامل ریشه خانوادگی ارزش دارد که در عهدنامه امیر مۆمنان(علیه السلام) به مالک اشتر تصریح شده، به فرماندار مصر دستور می‏دهد: لازم است در حوزه اداری، همبستگی و پیوست تو با مردم مۆدب و با فضیلت باشد؛ مردمی که در خاندان‏های شریف به وجود آمده، با حُسن سابقه و نیکنامی زندگی کرده‏اند؛ کسانی که دارای رشادت، شجاعت، علم و سخاوت باشند. چنین مردمی کانون گرم و شاخه شجره نیکی و فضیلت هستند.

رسول اکرم(صلی الله و علیه وآله) به این مهم اشاره دارند و می‏فرماید: «ببینید نطفه خود را در چه محلی مستقر می‏کنید (و از قانون وراثت غافل مباشید! توجه کنید زمینه پاکی باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نباشند)»

برای داشتن یک خانواده دیندار چه باید کرد؟

آیا اینکه در خانواده هر کسی به تنهایی آدم خوبی باشد، آن خانواده خوب یا دینداری است؟ پس این آیه کریمه قرآن چه می‌شود که می‌فرماید:

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، صبر کنید و با هم صبر کنید و هم‌افزایی کنید (نیروهای خود را روی هم بگذارید)؛ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(آل‌عمران/200) این فایده ندارد که هر کسی برای خودش آدم خوبی باشد، باید «باهمدیگر آدم‌های خوبی باشیم».

«با هم خوب بودن» عبارتی است که معمولاً برای ما ناآشناست چون اخلاقی که معمولاً به ما درس‌داده می‌شود اخلاق سکولار است. یکی از ویژگی‌های اخلاق سکولار، فردی خوب شدن است. در حالی که «فردی خوب شدن» ثمره کمی دارد، باید خانوادگی خوب بشویم. خوب شدن‌ در اسلام، خانوادگی است.

دین ما، هم خانوادگی شروع شده و هم خانوادگی حفظ شده است

ما یک خانواده سراغ داریم که جهان را تحت تأثیر قرار داده است. وقتی می‌خواهیم به آنها سلام بدهیم، در ابتدا به صورت خانوادگی به آنها سلام می‌دهیم و می‌گوییم: «السَّلَامُ‏ عَلَیْکُمْ‏ یَا أَهْلَ‏ بَیْتِ النُّبُوَّةِ» اصلاً این خانواده، پروژه دین ما را به صورت خانوادگی اجرا کردند، یعنی این خانواده آمدند و با هم، هم‌پیمان شدند و خانوادگی در راه دین فداکاری کردند. پدر، مادر، داماد، پسر و دختر همگی خودشان را در راه دین فدا کردند. دین ما، هم خانوادگی شروع شده و هم خانوادگی حفظ شده است. امام حسین علیه السلام با خانواده به کربلا میرود و….

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین.

تعداد بازدید از این مطلب: 59
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عظمت زن در فرهنگ وحي

عظمت زن در فرهنگ وحي 

ابعاد وجودي زن در قرآن كريم 
قرآن تنها مجموعه قوانين و مقررات بدون تغيير نيست, قرآن هم قانون است, هم تاريخ, هم موعظه و هم تفسير خلقت و هم هزاران مطلب ديگر, قرآن همان طور كه كتاب قانون است, راز خلقت زمين و آسمان و گياه و حيوان و انسان و راز موتها و حياتها عزتها و لذتها, ترقيها و انحطاطها, ثروتها و فقرها را بيان مي‌كند. 
قرآن كتاب فلسفه نيست, اما نظر خود را در باره جهان و انسان و اجتماع كه سه موضوع اساسي فلسفه است, به طور قاطع بيان كرده است, قرآن, به پيروان خود تنها قانون, تعليم نمي‌دهد و صرفاً به موعظه و پند و اندرز نمي‌پردازد, بلكه با تفسير خلقت به پيروان خود طرز تفكر و جهان بيني مخصوص مي‌دهد و آن را زير بناي مقررات اسلامي درباره امور اجتماعي از قبيل مالكيت, حكومت, حقوق خانواده و غيره مي‌داند. 
 از جمله مسائلي كه در قرآن كريم تفسير شده موضوع خلقت زن و مرد است, قرآن در اين زمينه سكوت نكرده و به ياوه‌گويان مجال نداده است, كه از پيش خود براي مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبناي اين مقررات را نظر تحقير آميز اسلام نسبت به زن و معرفي كنند. اسلام پيشاپيش نظر خود را درباره زن بيان كرده است. 
اگر بخواهيم ببينيم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چيست لازم است به مسئله سرشت زن و مرد كه در ساير كتب مذهبي نيز مطرح است توجه كنيم. قرآن نيز در اين موضوع سكوت نكرده است. ابتدا بايد ببينيم قرآن زن و مرد را از يك سرشت مي‌داند يا دو سرشت ؟ قرآن با كمال صراحت در آيات متعددي مي‌فرمايد: زنان را از جنس مردان و از سرشتي نظير سرشت مردان آفريديم. 
«يا أيها الناس انُا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا, قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم ان الله عليم خبير»( حجرات, 49/13). 
«اي مردم, ما همه شما را از زن و مرد آفريديم و آنگاه شعبه‌هاي بسيار و فرقه‌هاي مختلف گردانيديم, تا يكديگر را بشناسيد, همانا بزرگوارترين شما نزد خدا كسي است كه با تقواتر باشد, خداوند بر كار نيك و بد مردم آگاه است .» 
در اين آيه شريفه, خداوند سبحان ملاك و ميزان برتري انسان‌ها را به جنسيت آن‌ها و نسب و مقام, رنگ, زبان, يا اصل فلان نقطه جغرافيا بودن قرار نداده است, بلكه با ارزش‌ترين چيز را تقوا و عمل به دستورهاي او مي‌داند.
در قرآن كريم از آنچه در بعضي از كتب مذهبي وجود دارد كه زن از مايه‌اي پست‌تر از مايه مرد آفريده شده و يا اينكه زن طفيلي است, اثر و خبري نيست.
يكي ديگر از نظريات تحقيرآميزي كه نسبت به زن وجود داشته است, در ناحيه استعدادهاي روحاني و معنوي زن است, مي‌گفتند: زن به بهشت نمي‌رود, زن مقامات معنوي و الهي را نمي‌تواند طي كند, زن نمي‌تواند به مقام قرب الهي آن طور كه مردان مي‌رسند, برسد. قرآن درباره كمالات زن و مرد مي‌فرمايد: 
«اِن المسلمين و المسلمات والمؤمنين و المؤمنات و القانتينَ و القانتات ... أعد الله لهم مغفره و أجراً عَظِبمًا» (احزاب, 32/ 35) «همانا همه مردان و زنان مسلمان مردان و زنان با ايمان, مردان و زنان اهل طاعت و عبادت, مردان و زنان راستگو, مردان و زنان صابر مردان و زنان خداترس, مردان و زنان خيرخواه و مسكين نواز, مردان و زنان روزه دار, مردان و زناني كه پاكدامنند و مردان و زناني كه بسيار از خدا وند ياد مي‌كنند, براي همه آنها خداوند مغفرت و پاداش بزرگ, آماده نموده است.» 
در اين آيه كريمه, زنان و مردان هم رديف يكديگر ذكر شده‌اند و خداوند سبحان از نظر پاداش فرقي بين آنها نگذاشته است. 
قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قديس از يك زن بزرگ و قديسه ياد مي‌كند, از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسي و عيسي در نهايت تجليل ياد كرده است, اگر همسران نوح و لوط را از زنان ناشايست مي‌داند, اما زن فرعون را زني بزرگ معرفي مي‌كند كه گرفتار مرد پليدي بوده است. گويي قرآن خواسته در داستانهاي خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننمايد. 
«ومن آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه اِن في ذلك لا يات لِِقَوم يَتَفَكَرون» روم,/3 2) «از نشانه‌هاي خداوند اين است كه همسراني از جنس خود شما براي شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و در ميان تان مودت و رحمت قرار داد. در اين, نشانه‌ها يي است براي گروهي كه تفكر مي‌كنند.» در اين آيه مباركه خداوند خلقت زن را از آيات و نشانه‌هاي خود دانسته و زن را سبب محبت و رحمت و سكون و آرامش مي‌داند و خداوند در پايان آيه مي‌فرمايد: اين مطالب براي كساني است كه تفكر مي‌كنند. 
قرآن درباره مادر موسي مي‌گويد: «و أوحينا إلي ام موسي أن أرضِيعيه فَإذا خِفت عَليه فَاَلقيه في اليم و لا تخافي ولا تحزني إنا رادوه إليك و جاعلوه مِن المرسلين» (قصص,28 / 7 ) «ما به مادر موسي الهام كرديم كه او را شير ده و هنگامي كه بر او ترسيدي وي را در درياي نيل بيفكن و مترس و غمگين مباش كه ما او را به تو باز مي‌گردانيم و او را از رسولان قرار مي‌دهيم». 
در اين آيه شريفه خداوند به مادر حضرت موسي عليه السلام الهام مي‌كند و از اين كه خداوند سبحان او را مورد خطاب قرار داده است, مقام شامخي براي زن است. 
قرآن درباره مريم(س) مادر عيسي(ع) مي‌گويد: ‌‌«واذ قالت الملائكه يا مريم اِن الله يبشرك بكلمه مِنه اسمه المَسيح عيسي ابن مَريَمَ وجيهاً في الدنيا و الاخِرَه و مِنَ المقربين» (آل عمران, 3/45) «و به ياد آوريد هنگامي را كه فرشتگان گفتند:‌اي مريم ! خداوند تو را به كلمه‌اي ( وجود با عظمتي ) از طرف خودش بشارت مي‌دهد كه نامش مسيح, عيسي بن مريم است, در حالي كه در اين دنيا و جهان ديگر صاحب شخصيت و از مقربان است».
اين آيه مي‌آموزد كه زن مي‌تواند آن قدر به كمال نزديك شود كه خداوند بزرگ در كتاب آسماني او را مورد خطاب قرار دهد و فرشتگان الهي و جبرئيل به حضور او مشرف شوند و با او صحبت كنند. 
«و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرأت فرعون اذ قالت رب ابن لي عندك بَيتاً في الجنه و نجني من فرعون و عمله و نجني من القوم الظالمين» (تحريم, 66/ 11).
«خداوند براي مؤمنان, زن فرعون را نمونه قرار داد, هنگامي كه گفت: خدايا, خانه‌اي در بهشت نزد خودت بنا كن و مرا از شر فرعون كافر و كردارش و قوم ستمكار نجات بخش».
در تاريخ اسلام زنان پاكدامن و عاليقدر فراوانند. كدام مردي است كه به پايه خديجه برسد و هيچ مردي جز پيغمبر و علي به پايه حضرت زهرا عليها السلام نمي‌رسند. 
«إنا أعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر اِن شانئك هو الابتر» (كوثر , 108/ 1 ـ 3). 
«اي رسول, ما به تو عطا بسيار – مانند مقام نبوت, شفاعت, كوثر, حضرت فاطمه عليها السلام – بخشيديم. پس تو هم به شكرانه اين نعمت‌ها نماز بگذار و قرباني كن, به درستي كه دشمنت بي فرزند مي‌ماند. 
اسلام در مسير من الخلق الي الحق يعني در حركت و مسافرت به سوي خدا هيچ تفاوتي ميان زن و مرد قائل نيست, تفاوتي كه اسلام قائل است در مسير من الحق الي الخلق است, در بازگشت از حق به سوي مردم و تحمل مسؤوليت پيغامبري است, كه مرد را براي اين كار مناسب‌تر دانسته است» .[1]
 
 
ب‌- اوج تكامل گرايي زن در تفكر قرآن 
زن در تفكر قرآني, همپاي مرد, تكامل پذيرو اوج گراست و در پرتو شناخت و عمل به معراج مي‌رود و به تعالي ممكن است براي نوع انساني دست مي‌يابد. در اين نيز ترديدي نيست وآيات قرآني نسبت به آن صراحت دارد. قرآن هرگاه از كمالات و ارزش‌هاي والايي كه انسانها بدان مي‌رسند، سخن مي‌گويد, زنان را نيز همدم و همسان مردان مطرح مي‌كند. [2]
«انَ المسلمين والمسلمات والمؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المصدقين و المصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيراً و الذاكرات أعداً الله لهم مغفره و اجراً عظيماًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً. احزاب , 33/ 35 ). 
 خدا براي مسلمان مرد و مسلمان زن و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان اهل اطاعت و زنان اهل اطاعت و مردان راستگوي و زنان راستگوي و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان خدا ترس و زنان خدا ترس و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و مردان روزه دار و زنان روزه دار و مردان پاك دامن و زنان پاك دامن و مرداني كه خدا را فراوان ياد مي‌كنند و زناني كه خدا را فراوان ياد مي‌كنند, آمرزش و پاداش بزرگ آماده كرده‌است. 
در اين آيه كريمه , ‌اسلام و ايمان و قنوت و صدق و صبر و خشوع و صوم و خويشتن داري و پاكدامني و ذكر كثير براي مرد و زن برابر آمده و اثبات شده هر دو جنس مي‌توانند بر اين مقامات دست يابند و در تكامل و عروج يكسان باشند. 
معناي تكامل گرايي زن را از زواياي مختلفي مي‌توان تشريح كرد, از جمله: 
ـ تكامل گرايي زنان به معناي حضور آنان در تغيير موازنه قدرت به نفع اسلام است و اين يكي از مؤلفه‌هاي مهم در تكامل گرايي جامعه قلمداد مي‌شوند. تغيير موازنه به نفع اسلام با بي توجهي به اوضاع جهاني و تأثير پذيري صرف و برخورد انفعالي با شرايط به هيچ وجه سازگاري ندارد. 
حضور زن در تكامل گرايي بدين معناست كه افق حساسيت انديشه زنان از سطح مسائل خرد و پيش پا افتاده و حتي در سطح گرفتن مناصب قدرت در درون جامعه و احراز مناصب ظاهري همچون وزارت و وكالت و مديريت, به افق بالاتري پر بكشد؛ يعني به سطح حساسيت نسبت به وضعيت اسلام در قبال جهان كفر و داشتن اهداف و آرمان‌هاي بزرگ برسد. [3]
تكامل گرايي زن به معناي حضور او در دعوت به خوبي‌ها و ايثار او براي كمال عمومي جامعه و ايجاد فرصت براي كمال غير است. بر خلاف بعضي از تفكرات ديگر,‌ از نظر اسلام, زن صرفاً به خود دعوت نشده است. و به رعايت مصالح خود توجه نمي‌كند,‌ بلكه به كمال عمومي جامعه و مشاركتي كه مي‌تواند در دستگيري از افراد ديگر جامعه و حتي در سطح بين المللي اسلامي و بالاتر از آن فراخوانده شوند, يعني «مستضعفين في الارض». 
زن به تناسب طبيعت خود, قدرت تأثير گذاري بر عواطف ديگران و خصوصاً مردان را داراست و بدين ترتيب, مي‌تواند تا سطح رهبري عواطف جامعه انجام وظيفه كند. هر مجموعه‌اي كه بتواند عواطف جامعه را مورد هدايت قرار دهد, به همان ميزان توانسته است, تمايلات مردم را تحت تأثير خود قرار دهد و به اين ترتيب, نقش مؤثر و تعيين كننده‌اي در سرنوشت ملت به خود اختصاص دهد.
تكامل گرايي زن به معناي تأثير گذاري او در تغيير مفهوم تجمَل و زيبايي اوست. زن به جاي اين كه به حدً شيء و كالا تنزًل يابد و از طريق تجملات و مدهاي جديد به جامعه خود هم به صورت مروًج محصولات مصرفي نظام سرمايه داري و هم مصرف كننده مهمي براي چنين محصولاتي باشند, مي‌تواند به گونه مثبت ايفاي نقش كند و جمال صحيح را ـ كه به عرفان اسلامي در جامعه منجر مي‌شود ـ به جامعه معرفي نمايد.
در جامعه اسلامي, زن به عنوان يك انسان مي‌تواند مشاركت فعال با مردان داشته باشد, ولي نه به صورت يك شي, نه او حق دارد خود را با چنين حدً ي تنًزل دهد و نه مردان حق دارند كه به او چنين بينديشند.[4] 
ج ـ نمونه‌ا‌ي از نبوغ فكري و سياسي زن در قرآن. 
يكي از نمونه‌هاي بارز نبوغ فكري زن همتايي او با مرد در مهم ترين فضيلت هايي است كه خدا براي انسان ذكر مي‌كند. در اين مورد دو نمونه: نبوغ فكري و فرهنگي, و نبوغ سياسي و حضور در صحنه سياست و اجتماع را مي‌توان ذكر كرد.
«اني وجدت امرأه تملكهم و أوتيت من كلَ شيء و لها عرش عظيم وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون اللَه» (نمل27 / 23 و 24)من زني را يافتم كه بر آنها سلطنت مي‌كرد و از هرچيزي به او داده شده بود و تختي بزرگ داشت. او و قومش را چنين يافتم كه به جاي خدا به خورشيد سجده مي‌كردند.
بعد از رسيدن اين گزارش بر سليمان (ع) آن حضرت نامه كوتاهي نوشت كه :
«انًه من سليمان و انًه بسم اللَه الرَحمن الرَحيم أن لا تعلوا و أتوني مسلمين» (نمل,27/30 و 31)
نامه از سليمان است و در آن نوشته است: به نام خداوند رحمتگر مهربان, توصية من اين است كه نسبت به من بزرگي مكنيد و مرا از در طاعت در آييد.
اين نامه وقتي توسط هدهد به دربار آن بانو رسيد, اولا‏ نامه را با كرم ستود:
«اني ألقي الي كتاب كريم» (نمل, 27/ 29)
كرامت نامه تنها در مهر كردن آن نبود, بلكه محتواي نامه مايه كرامت آن بود. گرچه ادب صوري آن گونه نامه نگاري و نامه رساني هم بي نقش نيست, ولي سهم مؤثر در كرامت نامه, همان مضمون نامه است. اين بانو گفت اين كتاب از طرف سليمان است و محتواي آن دعوت به اسلام. لذا با درباريانش مشورت كرد و آنها گفتند:
«نحن أولوا قوَه و أولوا بأس شديد» (نمل, 27/ 33)
از نظر مسائل سياس و نظامي قدرتمنديم و كمبودي نداريم, اما:
«و الامر اليك فانظري ماذا تأمرين»[5]
تصميم گيري نهايي با شماست كه مسؤول كشوريد. از اين به بعد بايد ديد كه تهور چيست و شجاعت كدام است, ترس چيست و احتياط كدام است, جهل چيست, و عقل كدام است؟ تسليم نشدن در برابر حق شجاعت نيست, بلكه تهور است. اين كه در پيشگاه حق خضوع نمي‌كنند, آن درندگي است, نه قدرت, لذا اين بانو گفت كه من او را مي‌آزمايم ببينم هدف او قدرتهاي دنيايي است, يا راه انبيا را طي كرده است. او در آغاز با امور مادي سليمان را آزمود و گفت :
«اني مرسله اليهم بهديه فناظره بم يرجع المرسلون المرسلون» (نمل , 27/ 35).
من هديه‌اي براي آنها مي‌فرستم, آنگاه منتظر مي‌مانم تا ببينم اين پيك‌هاي من كه هدايا را بردند چه پيامي مي‌آورند.
اگر آنها مسائل مالي طلب بكنند باج و خراج بخواهند, و حاضر شوند در قبال مالي كه به آنها مي‌پردازيم, دست از دعوت ما بردارند, ديگر لازم نيست ما مكتب آنها را بپذيريم و اگر چنين نشد, و آنها با اين هدايا ي مالي قانع نشدند ما تصميم ديگر مي‌گيريم, وقتي هدايا را فرستاد و سليمان ـ سلام الله عليه ـ هدايا را ردً كرد و فرمود:
«بل أنتم بهديًتكم تفرحون» (نمل , 27/ 36).
شما به ارمغان خود, شادماني مي‌كنيد. 
جوابي داد كه آن بانو فهميد, نظام سليمان نظام مالي نيست كه تطميع او ممكن باشد, نظامي نيست كه بتوان با دادن قدرت و اختيار و منافع كشور, او را راضي كرد, تا از دعوت به اسلام صرف نظر كند. از سوي ديگر او مي‌دانست كه: 
«ان الملوك اذا دخلوا قريه أفسدوا و جعلوا أعزه أهلها أذله و كذلك يفعلون»(نمل , 27/ 34)
در اين آيه, كه كلام آن بانو است يا امضاي الهي مسأله ديگري است ـ يعني قدرتمندان اگر وارد منطقه‌اي بشوند, عزيزان را ذليل مي‌كنند و ذليلان را ممكن است, عزيز بكنند. به هرحال عزتهاي مجازي را به دست ذلَت مي‌سپاردند, بدين جهت او گفت: من براي ملاقات و ديدار سليمان آماده‌ام .
البته قبل از اين كه ملكه سبابه زيارت سليمان سلام الله عليه مشرف بشود, تخت ملكه را با پيشنهاد آن حضرت به حضورش آوردند.
«قال الَذي عنده علم من كتاب أنا آتيك به قبل أن يريد اليك طرفك» (نمل , 27/ 40) كسي كه چيزي از علم كتاب نزدش بود گفت من آن را قبل از چشم به هم زدن شما يا در نزديك ترين فرصت مي‌آورم.
وقتي اين بانو آمد سليمان ـ سلام الله عليه ـ به عنوان آزمايش هوش, دستور فرمود تخت ملكه سبا را مختصري تغيير دهند تا ميزان هوش و توجَه او را بيازمايد. او هم گفت «كأنه هو» (نمل , 27/ 42) گويا اين تخت من است, و نگفت «إنه هو» يعني آن تخت من است, و سرانجام بعد از يك سلسله مناظره و مباحثه و محاوره و سؤال و جواب, بلقيس گفت:
«ربَ انَي ظلمت نفسي و أسلمت مع سليمان للَه ربَ العالمين» [6] 
اگر چه آن خوي و ثنيت و بت پرستي مانع بود كه زودتر بپذيرد:
«و صدها ما كانت تعبد من دون الله انَها كانت من قوم كافرين» (نمل , 27/ 43) 
يعني خوي و ثنيَت و صنميَتش سد و مانع بود و او را منصرف مي‌كرد, چون نفس بت پرستي انصراف از طريق حق است,‌لذا مي‌فرمايد اين بيراهه رفتن, او را از راه بازداشت, ولي در عين حال راه فطرت و انديشه و تصميم گيري به رويش گشوده بود, لذا قرآن بعد از آنكه فرمود: بت پرستي نگذاشت كه اين زن ايمان بياورد, مي‌فرمايد وقتي وي از نزديك به سليمان گفتگو كرد گفت: «رب اني ظلمت نفسي و أسلمت مع سليمان لله رب العالمين» يعني خدايا من به خودم ستم كردم از اين كه تورا نپرستيدم و من همراه سليمان به سوي تو مي‌آيم من مسلمان سليماني نيستم بلكه من باسليمان, مسلمانم, و مسلمان توام, نگفت «أسلمت لسليمان» بلكه گفت: «أسلمت مع سليمان لله رب العالمين»(نمل , 27/44) بدين خاطر است كه ذات اقدس اله از اين جريان به عنوان عظمت و عبرت آموزي ياد مي‌كند.


 در مقابل اين قصه, قصص فراواني هم هست كه اگر كسي خواست بفهمد آل فرعون 

عاقلترند يا اين زن, آل نمرود عاقلترند يا اين زن, سلاطيني كه مسيح ـ سلام الله عليه ـ با آنها روبرو بود, عاقلترند يا اين زن, بعد از اين كه معناي عقل در فرهنگ قرآن را تبيين نمود, خواهد ديد اين زني كه سلطنت مي‌كرد و زمامدار كشور وسيع يمن بود, عاقلترازخيلي از زمامدارهاي مرد بوده است. او مي‌دانست كه شجاعت در تسليم شدن در مقابل حق است, نه تهور, او شجاعت را از تهور تميز داد و نگفت: ما حاضر نيستيم, زير بار پيامبران بيگانه برويم, زيرا كه چنين خوي و سيرتي خوي درندگي است. او پذيرفت, چرا كه بيگانه‌اي در كار نبود, سليمان آشنا است, پيامبري است كه پيام دوست را آورده و سخن حق را ارائه داده است. قرآن كريم اين داستان را به عنوان يك نمونه شرح مي‌كند. اگر چنانچه مرداني به صلاح و فلاح رسيده‌اند,
مرداني هم به فساد و افساد به هلاكت نسل انسانها و حرث آنها دست يازيدند و بسياري از مردم بي‌گناه را كشتند. اما اين زن بسياري از خونها را حفظ نمود. و بر اساس همين جريان, زنان فراواني در صدر اسلام گفتند: «أسلمت مع رسول الله لله ربَ العالمين» [7]
  
[1]  . زن در آينه جلال و جمال الهي, جوادي آملي, ص 13.
[2]  . در آمدي بر شناخت مسائل زنان , ص 27 . 
[3]  . در آمدي بر مسائل و مشكلات زنان . ص 30 . 
[4]     . صحيفه نور , ج 8 , ص 92
[5]    همان
. [7]   زن در آينه جلال و جلال الهي (13)
( بشارت فصلنامه فرهنگى ـ اجتماعى ،سال ششم، شماره 23، زمستان 1383 )
 

تعداد بازدید از این مطلب: 83
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خشم در روابط زناشویی

خشم در روابط زناشویی

آیا زن و مرد از نظر ابراز خشم متفاوتند؟ چرا؟

در دوران رشد، پسرها بیشتر از دخترها کج خلقی می کنند و این حالت شان بیشتر ادامه می یابد و دیرتر به حالت عادی برمی گردند. پسرها در سن سه تا چهار سالگی پرخاشگری بیشتری نسبت به دخترها دارند، آنها بیشتر عصبانی و تنبیه شده، از سوی خانواده نیز بیشتر از دختران به انجام پرخاشگری جسمی با همسالان تشویق می شوند. به همین دلیل اکثر جرایم خشونت آمیز توسط مردان صورت می گیرد. آن ها خشم خود را به راحتی ابراز می کنند، در صورتی که زنان بعد از پرخاشگری بیشتر مضطرب می شوند و احساس گناه می کنند و حتی گاهی با قربانیان خود همدلی می کنند. باید گفت تفاوت جنسیتی در ابراز خشم بین کودکان پیش دبستانی بیشتر مشاهده می شود و این تفاوت با افزایش سن کاهش می یابد.
در زمینه ی علت تفاوت های جنسیتی در ابراز خشم، عده ای آن را به وضعیت جسمی زن و مرد نسبت می دهند. یعنی جثه ی بزرگ تر، نیروی بیشتر، عضلانی بودن مردان و تفاوت سطح هورمون تستوسترون را در این تفاوت دخیل می دانند. گروهی دیگر طرفدار نظریه ی تربیت هستند و می گویند پرخاشگری بخش مهم نقش مردانه در جامعه و پرخاشگر نبودن و منفعل بودن بخش مهم نقش زنانه است. وقتی کودکان از نقش جنسیتی خود آگاه می شوند، به تدریج دختران متوجه می شوند که نباید پرخاشگر باشند و پسران می فهمند که باید پرخاشگر باشند. از سوی دیگر در پدیده ی همانندسازی، پسران با مردان همانندسازی می کنند و خود را مجاز به نشان دادن عصبانیت می دانند و دختران از زنان تقلید می کنند و کمتر به خود اجازه ی پرخاشگری می دهند. پسرها، هم چنین ممکن است به خاطر پرخاشگری شان از جانب گروه همسالان اعتبار و احترام کسب کنند، در حالی که دختران انتظار چنین پاداشی را ندارند. مسئله ی دیگر این که پسرها به دلیل پرخاشگری بیشتر از دخترها تنبیه می شوند و این کار باعث افزایش پرخاشگری آنها خواهد شد. به طور کلی می توان گفت پایه های جسمی و زیست شناختی، نقش کوچکی در تفاوت های جنسیتی زن و مرد در هنگام ابراز خشم دارد که عوامل تربیتی، فرهنگی و مسائل دوران رشد، آن را به طور قابل ملاحظه ای افزایش می دهد.

ضعف زنان را در ابزار خشم، چگونه می شود برطرف کرد؟

در ابتدا باید یادآوری کرد که منظور از ابراز خشم، پرخاشگری نیست، بلکه گفت و گو و صحبت درباره ی احساس خشم و عصبانیت است. زنان در مقایسه با مردان کمتر خشم خود را ابراز می کنند. وقتی مردان با مشکلی روبه رو می شوند، عموماً از ابراز خشم نمی ترسند و آن را به راحتی ابراز می کنند. اگرچه گاهی فکر نمی کنند که خشم شان چه مشکلاتی برای دیگران به بار خواهد آورد به این دلیل مرتکب پرخاشگری می شوند. در حالی که زنان عموماً از ابراز خشم می ترسند.
آن ها این طور تربیت شده اند که ابراز عصبانیت در شأن یک خانم نیست و نباید خشم خود را صریحاً ابراز کنند. آن ها نگرانند که مبادا خشم شان برای دیگران مشکلاتی بیافریند و گاه پس از ابراز آن احساس گناه و شرمندگی می کنند.
لازمه ی ابراز صحیح خشم، داشتن توانایی ابراز وجود (قاطعیت) است و ابراز وجود نیز مستلزم اعتماد به نفس بالاست. برخی زنان به دلیل تربیت دوران کودکی و شرایط فرهنگی جامعه اعتماد به نفس کمی دارند و قاطعیت به عنوان یک مهارت مهم، در دوران کودکی به آنها آموزش داده نشده است. به همین دلیل غالباً در ابراز خشم ضعیفند. برای رفع این ضعف باید به آنان کمک کرد تا نقاط قوت و ضعف، توانایی ها و استعدادهای خود را بشناسند تا بدین وسیله تصورات اشتباه آن ها در مورد خود تصحیح شود و اعتماد به نفس شان افزایش یابد. باید مهارت قاطعیت را به آنان آموخت تا بتوانند بدون زیر پا گذاشتن حقوق دیگران، از حقوق خود دفاع کنند و در صورت لزوم، خشم و اعتراض خود را ابراز کنند، بدون این که مرتکب پرخاشگری شوند. لازم است مهارت های یاد شده، به مردان یا زنانی هم که خشم خود را به صورت پرخاشگری بروز می دهند، آموزش داده شود.

چگونه می توان خشم خود را نسبت به همسر کنترل کرد؟

بعضی افراد فکر می کنند عصبانی شدن بهترین راه تأثیر گذاشتن روی همسرشان است. در حالی که ممکن است این کار نه تنها تأثیر مثبت نداشته باشد، بلکه برعکس نتایج منفی به بار آورد. هرچند، گاهی زن و شوهر بعد از نزاع احساس آرامش می کنند و ممکن است پس از آن رفتار بهتری داشته باشند. اما باید توجه کرد که گاهی در ضمن مشاجره، حرف هایی بین آنها رد و بدل می شود که علاوه بر این که رابطه ی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد ممکن است خاطره ی این صحبت ها سال ها در ذهن شان باقی بماند. بنابراین، وقتی از همسرتان عصبانی می شوید به موارد زیر توجه کنید:
- نقش همسرتان را در خشم خود پیدا کنید.
- دقت کنید که آیا واقعاً رفتار همسرتان خشم برانگیز بوده است یا تفسیری که ذهن تان از رفتار او داشته شما را عصبانی کرده است؟ از خودتان بپرسید: خشم من به جاست؟ دلیل واقعی عصبانیت من چیست؟ آیا خشم من متناسب و به اندازه است؟ آیا هر کس دیگری هم به جای من بود همین قدر عصبانی می شد؟ آیا ممکن است برداشت من از رفتار همسرم اشتباه باشد؟
-بررسی کنید که آیا دچار خطاهای شناختی نشده اید؟
- در صورت تشخیص خطای شناختی، تفکر صحیح را جایگزین کنید. برای این کار سعی کنید از دریچه ی چشم او به ماجرا نگاه کنید. اگر به خاطر این که همسرتان با دوستانش به گردش رفته عصبانی هستید، ممکن است فکر کنید «فقط به فکر خودش است، من برایش بی ارزشم» و در نتیجه خشمگین شوید. در حالی که اگر فکر کنید «گاهی برای روحیه اش خوب است که با دوستانش به گردش برود» از خشم تان کاسته خواهد شد. در واقع معنایی که شما به رفتار همسرتان می دهید، تعیین می کند که باید از او عصبانی شوید یا رفتارش را بپذیرید.
- در مورد رفتار با همسرتان تصمیم بگیرید. شما حق انتخاب دارید می توانید خشم خود را هر طور که مایلید نشان دهید. به شکل آتشفشان عمل کرده، مشاجره کنید، آن را کتمان کنید یا در موقع مناسب با شیوه ای صحیح نارضایتی خود را نشان دهید.
- در ابراز خشم عجله نکنید. با خویشتن داری و منع خود از واکنش سریع، به خود فرصتی می دهید تا درباره ی رفتار همسرتان و تفسیر ذهنی از آن فکر کنید.
- آخرین باری که عصبانی شدید را به یاد بیاورید و پیامدهای مثبت و منفی ابراز خشم خود را در نظر بگیرید.
- قبل از ابراز خشم از خود بپرسید: عصبانی شدن، انتقاد و مجازات کردن همسرم چه فایده ای دارد؟ با خشمگین شدن چه چیزهایی را از دست می دهم و چه چیزی را به دست می آورم؟ چه چیزهایی به همسرم انتقال می دهم؟ بهترین راه برای رسیدن به هدف چیست؟
- اگر تصمیم به ابراز خشم گرفتید، از گفتن حرف های تحریک کننده و مواردی که همسرتان به آن حساسیت دارد خودداری کنید.
- از شیوه های صحیح ابراز خشم استفاده کنید.

چگونه با خشم همسرتان روبه رو شوید؟

گاهی همسرتان از شما عصبانی می شود و نمی تواند خود را کنترل کند. موارد زیر به شما کمک کند تا در کاهش خشم او موفق شوید:
- نقش خود را در عصبانیت همسرتان پیدا کنید.
- مراقب باشید خشم همسرتان به شما منتقل نشود. آرامش خود را حفظ کنید.
- در صورتی که همسرتان از شدت عصبانیت نمی تواند منطقی صحبت کند، بهتر است صحبت در مورد مشکل به وجود آمده را به بعد موکول کنید. حواسش را به نوار موسیقی، تلویزیون و... متوجه کنید.
- همسرتان را آرام کنید. بی آنکه لزوماً با او هم عقیده باشید در مقام تأیید او حرفی بزنید. خشمگین بودنش را بپذیرید و به او بگویید برای این که مشکل حل شود باید خونسردی اش را حفظ کند.
- شرایطی فراهم سازید تا همسرتان مشکل را با شما در میان بگذارد. ممکن است مشکل اصلی در لابه لای تهمت ها و انتقادات پنهان شده باشد و شما نتوانید مسئله را آن طور که هست ببینید. اگر حمله ی او را با ضد حمله پاسخ دهید، بر مشکل خواهید افزود. شاید در این شرایط حفظ خونسردی سخت باشد اما در نهایت به سود شما و زندگی تان خواهد بود. اگر به جای عصبانیت متقابل، به حل مسئله بپردازید موفق تر خواهید بود.
- گاهی بهتر است چند دقیقه سکوت کنید و زمانی را به فکر کردن بگذرانید.
- در زمان صحبت در مورد مشکل، از محکوم کردن و توهین به یکدیگر بپرهیزید.
- به عادت های ناخوشایند همسرتان یا رویدادهای منفی زندگی گذشته اشاره نکنید.
- در صورتی که ضمن گفت و گو متوجه عصبانیت خود با همسرتان شدید، آتش بس اعلام کنید و ادامه ی بحث را به زمان دیگری موکول نمایید.
- گاهی لازم است از همسرتان دور شوید و به اتاق دیگری بروید و اگر او به دنبال تان آمد از منزل خارج شوید.
- سعی کنید در حین رانندگی یکی از طرفین، با هم بحث نکنید. فضای محدود اتومبیل جای ابراز احساسات منفی نیست و ممکن است منجر به حادثه ی رانندگی شود. در این شرایط بهتر است سکوت کنید و به صدای رادیو گوش کنید یا به مناظر اطراف توجه نمایید.
منبع مقاله:
حامدی، رباب؛ (1385)، کنترل خشم(علل، پیامدها، راهکارها)، تهران: نشر قطره، چاپ ششم


تعداد بازدید از این مطلب: 68
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تا زوجه‌ام نیاید به بهشت نمی‌روم

تا زوجه‌ام نیاید به بهشت نمی‌روم

روز خود را با گذری بر زندگی شهید جواد توانگر آغاز می کنیم.به امید ادامه راه شهدا

«در روز ازدواج من با جواد او لباس پاسداری تنش بود. پدرش برایش کت و شلواری تهیه کرد و از او خواست که بپوشد، ولی جواد حاضر نشد لباسش را دربیاورد. عقیده داشت که با این لباس پیمان بسته است. ما زندگی ساده و خوبی داشتیم. او بسیار خوش‌رفتار و مهربان بود و همیشه به من می‌گفت: اگر خداوند بچه‌ای به ما عنایت کرد، از همان طفولیت نوار قرآن بگذار تا با این کتاب آسمانی آشنا شود. یک روز در خیابان راه می‌رفتیم، همسر شهیدی را می‌شناختم که دست فرزندش را گرفته و می‌رفت. دلم سوخت، به جواد گفتم: اینها چه کار می‌کنند؟ او در جواب گفت: تو هم باید آماده باشی و این مسئولیت را تنها به دوش بکشی. خیلی از حرف او ناراحت شدم، زیرا آن موقع باردار بودم. دفعه آخری که می‌خواست به جبهه برود، به من گفت: حلالم کن. با شوخ‌طبعی که داشت می‌گفت: من اگر لیاقت شهید شدن را پیدا کنم، نباید تو بی‌قراری کنی. من درب بهشت می‌ایستم و می‌گویم تا زوجه‌ام نیاید به بهشت نمی‌روم...» راوی: همسر شهید جواد توانگر

جواد روز 21 آبان ماه سال 1341 در شهرستان کاشمر به دنیا آمد. او از همان دوران کودکی، ارادت خاصی به ائمه اطهار(علیهم‌السلام) داشت. هفت ساله بود که درس خواندن را شروع کرد و تا دریافت مدرک دیپلم تحصیل کرد. در دوران حکومت پهلوی در جلسات زیادی با هدف روشنگری افکار حضور می‌یافت. در آغاز هر جلسه آیاتی از قرآن را می‌خواند. در دوران پس از انقلاب در راه‌پیمایی شرکت می‌کرد و برای ترویج انقلاب، اعلامیه و پوستر چاپ می‌کرد. عضو پایگاه بسیج بود. در 18 سالگی خدمت نظام وظیفه را در سپاه آغاز کرد و با اتمام این دوره به استخدام سپاه درآمد. جواد در عملیات‌های بسیاری شرکت کرد و یک بار از ناحیه پا مجروح شد. سرانجام پس از نبردی بی‌امان در تاریخ 29 اسفند ماه سا�� 1362 در عملیات خیبر از ناحیه گلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در سن 21 سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش را در کنار مزار برادر شهیدش در گلزار شهدای امامزاده سیدحمزه کاشمر به خاک سپردند. 

 امروز زهرا توانگر فرزند شهید جواد توانگر بزرگ شده است در مورد پدر اینگونه حکایت می کند؛راستی که ذره بودن و  از خورشید گفتن دشوار است. از گرمای محبت پدر بی آنکه او را حس کرده باشی گفتن، از کسی که خیلی نمی‌گذرد که با او آشنا شده‌ای، کسی که رد پایش را تنها در قابهای عکس جستجو کرده‌ای.بابای سفر کرده‌ا‌م سلام، باز با تو سخن می‌گویم! می‌دانم که می‌دانی بی آنکه سعیی بکنم تو را عاشقم. می‌دانی و برای همین در پس شیشه‌‌ی قاب عکس، آرام و ملیح به من لبخند می‌زنی.وقتی میان شلوغی‌های روزگار غرق می‌شوم، بعضی وقت‌ها که خسته‌ام، این تنها گمان من است که تو ترکم کرده‌ای. تنها خیال می‌کنم میانمان فاصله‌ای است.

ای اسطوره‌ی راستین! پدر! ای مرد قدسی! امروز که به بهانه‌ی پاسداشت خاطره‌ی سفرت دوباره تو را مرور می‌کنم تمام وجودم از تکرار نامت لبریز غرور می‌شود. جواد … جواد… جواد یعنی چه؟ آنکه پیش از تقاضا بخشش کند. و تو … تو … پدر بودنت را بخشش کردی. آنروز که قلبت را بر کف نهادی و به مسلخ عشق شتافتی، از بزرگترین میلت؛ از دیدن فرزندت گذشتی، تو پدر شدی، پیش از تولد من، پدری برای تمام فرزندان میهن، آری تو توانستی … توانستی با تمام وجود ایثار کنی. من حس غریب تو را با تمام سلولها احساس می‌کنم وقتی عشق به فرزند را فدای عشق والاتری کردی. موج عشق توست که در این سالها به قلب من هجوم آورده. تصویر تو دیگر در ذهنم موهوم نیست.

روزی که نهال کوچکت شکوفه می‌داد. تو برای آبیاری کردنش نبودی اما از کنار سدره و طوبای بهشتی برای او دعا می‌کردی. امروز که دوستانت را در این محفل جمع می‌بینم احساس می‌کنم گرد آمدن ما چیزی جز میل و اراده‌ی تو نبوده است. تو خود تک تک آنها را به اینجا خوانده‌ای.

از تو و بزرگی‌های تو حکایت‌ها شنیده‌ام از زندگی پر افتخار تو؛ از جوانیت، از روزهای تردید و تغییرت، از پشت پازدنت به دنیایی که تو را با همه‌ی وسوسه‌هایش می‌خواند. از حکمتی که در قلبت جاری شده بود. از حالات و کلمات شکفت ‌تو وقتی از زمان عروج خودت و عموی شهیدم خبر می‌دادی، با من بگو از کدام جام سرمست بودی آن روز که هِِق هِِق گریه‌هایت رشک ملائک شده بود … روزهای معاشقه‌ات با معبود. حقیقت مگر چگونه بر تو تافته بود که انعکاس نورش تا به امروز پیوسته تابش آن نور، دلم را گرم و وجودم را سرشار کرده است.

مهربان! در بهار عمرت، در عین جوانی؛ در پایان زمستان رفتی و بهار را برای ما به ارمغان آوردی. نهال نوپای تو دارد جان می‌گیرد. در بهار عمرم در من حلول کردی. گرمای خون تو را؛ خونی را که پیوسته در رگهایم جریان دارد با تمام وجود احساس می‌کنم.حال اگر گوش دلت را به من بسپاری من راز کوچکی با تو خواهم گفت. خبر از بغضی خواهم داد که گلویم را می‌فشارد. بغضم، بغض تنهایی نیست. اندوهی است جز اندوه رفتن تو – که نرفته‌ای – حضورت نه در قاب عکس که در قلب من است. تو در من جریان داری. غم من، غم فراموشی مردمان است. کسانی که تو را؛ آرمان تو را؛ هدف شهادت تو را از یاد برده‌اند. آنها که در هزار توی هولناک ماده اسیر شده‌اند. اما مگر می‌شود مردان خدا را از یاد برد، آنانی که حماسه‌ای سرخ آفریدند. نه! هرگز! آنها خود را به خواب زده‌اند. مگر می‌شود آرمان تو از یادها برود؟

ای سرمایه‌ی زندگی من! در این میانه آنچه زخم دلم را تسکین می‌دهد. امید به فرداست روز واقعه که دیگر هراسی نخواهم داشت. زیرا که دست شفاعت تو دستگیر من است.اکنون واژه‌ی بابا دیگر در ذهنم گنگ و نامفهوم نیست. دیگر مثل روزهای کودکی زبانم برای ادای نامت نمی‌گیرد. امشب من عطر وجود تو را که در خانه پیچیده است احساس می‌کنم.اگر امروز به تو عشق می‌ورزم، اگر آرمان منی؛ اگر به تنهایی من رسوخ کرده‌ای نه از کوشش من که از کشش و عنایت خود توست.کمک کن مثل روزهای جوانی تو من هم قبل از محاربه با دشمن بیرون به نبرد شیطان درون بروم. مثل تو آگاهانه انتخاب کنم. مثل تو حسابگری دنیاپرستانه را بر هم زنم و مثل تو خواب رفاه زدگی و روزمرگی را پریشان کنم.با داشتن پدری چون تو بر خود می‌بالم. تو به تاریخ نپیوسته‌ای بلکه تو تاریخ را با خون خود رقم زده‌ای. خونی که هرگز نخواهد خفت. ای همیشه جاوید.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 70
موضوعات مرتبط: اجتماعی و خانواده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود