واکاوی این جریان و توجه به الزامات تداوم آن،برای کسانیکه دل در گرو اصول و مبانی دینی و گفتمان حضرت امام (ره) دارند،حائز اهمیت است.
1- ورود اصطلاح اصولگرایی در گفتمان سیاسی کشور:
از دیرباز، اصطلاحات متعددی،همچون:جریان راست و چپ، جریان محافظه کار و رادیکال،جریان دولت محور و بازار محور،در بین خواص و جامع مطرح بود. دسته بندیدها،عناوین و اصطلاحات بسیاری در کشور رایج گردید که قریب به اتفاق آنها وارداتی، ساختگی و غیر منطبق با فرهنگ و مبانی دینی بود.
در سالهای اخیر ،اصطلاح «اصولگرایی» وارد عرصه سیاسی شد و زمینه ساز مرزبندی و شکلدهی یک مجموعة عظیمی گردید که از دیرباز به اصول و مبانی دینی اعتقاد داشتند و به دنبال تحقق معیارها و ارزشها در جامعه بودند. این اصطلاح توانست بسیاری از ابهامات را برطرف کند و مرزبندیها را شفاف سازد. از این رو، باید این واژه و اصطلاح، تعریف و مرزبندی و حریم گذاری شود تا به سرنوشت سایر اصطلاحات گرفتار نشود. تا مبادا عدهای با مصادره کردن واژه،آن را مورد بهرهبرداری صنفی قرار داده و به شکلی محتوای آن را از بین ببرند و فقط ظاهری از آن باقی بماند.
بنابراین،باید در زمینه پاسداری از مفهوم حقیقی «اصولگرایی» پیشتاز باشیم و این اصطلاح را در جامعه تبیین کنیم و از معیارها و شاخصهای آن پاسداری نمائیم.
2- مفهوم اصولگرایی:
در یک تعریف ساده و روشن، اصولگرایی عبارتست از اصول دین گرای بعبارت دیگر،باور اصول و مبانی دینی و التزام عملی و وفاداری به آن در عرصه حاکمیت و قلمرو فردی. مکتب اسلام و نظام دینی،که در برگیرندة اصول و مبانی و دارای جهان بینی و ایدئولوژی است.
اصولگرایی، در حقیقت،تحقق همه مبانی و اصولی است که از سوی ذات باریتعالی برای انسان تعیین شده است و همه عرصههای رفتار فردی، اجتماعی و حکومتی را جهت شکلگیری جامعه اسلامی پوشش میدهد.
3- مولفههای اصولگرایی:
اصولگرایی در عرصههای :نگرش، گرایش و رفتار انسان، دارای مولفههایی است که اتکای به اصول و مبانی دینی را در نگرش،قانونگذاری، مدیریت، رفتار و اداره کشور تشکیل میدهد.
4- مقاطع شکلگیری اصولگرایی:
برای شناخت صحیح اصولگرایی، ابتدا باید به تبار شناسی پرداخت. تبار و ریشه اصولگرایی چیست؟ اگر ریشه و تاریخچه اصولگرایی، به درستی شناخته شود، دست یابی به مصادیق آن سهل و آسان خواهد بود. در این مقطع از زمان نیز می توانیم مصادیق آن را به درستی پیدا کرده و منطبق کنیم. اصولگرایی را در سه مقطع از تاریخ میتوان مورد ارزیابی قرار داد:
مقطع اول: عصر نبوت:[بویژه عصر نبی گرامی اسلام (ص)]
مقطع دوم:عصر امامت
عصر امامت معصومین (ع) که به دو دوره تقسیم می شود:
الف- عصر مبسوط الید بودن امام معصوم (ع)
اصولگرایی در دورانی که امام معصوم مبسوط الید است، چه شاخصهایی داشته و دارد؟ در عصر امیرالمؤمنین (ع) چه معنا و مفهومی دارد؟ همچنین،اصولگرایان در عصر علوی چه کسانی هستند؟
ب- حاکمیت طاغوت و حضور امام معصوم (ع)
در جامعهای که حکومت در دست امام معصوم (ع) نیست، اما امام معصوم (ع) در جامعه حضور دارد و حاکمیت در اختیار طاغوت است، شاخصهای اصولگرایی چیست؟ به چه کسانی اصولگرا گفته میشد؟
مقطع سوم: عصر غیبت
عصر غیبت امام معصوم (عج) به دو دوره تقسیم میشود:
الف- فقیه عادل مبسوط الید:دوره مبسوط الید بودن فقیه عادل، عین زمان حکومت امام علی (ع) است که فقیه عادل برای اداره کشور مبسطو الید است.
ب- حکومت طاغوت و حضور فقیه عادل: دورهای که حکومت در اختیار طاغوت است. اما فقیه عادل نیز حضور دارد. در این شرایط، شاخصهای اصولگرایی کدام است؟
مقطع چهارم: عصر ظهور و حاکمیت مطلق امام زمان (عج)
دورهای که با حضور آخرین حجت الهی، که حاکمیت مطلق از آن امام زمان (عج) برروی کره زمین خواهد بود و انشاء الله خداوند منان توفیق دهد تا با دست توانمند رزمندگان اسلام و پاسداران اسلام و پاسداران عزیز، این موانع برطرف گردد و زمینه حکومت عدل آن حضرت فراهم شود و شاهد حکومت و جهانی شدن اسلام باشیم.
در روایات است که: اگر کسی در مسیر جهانی شدن اسلام قدم بردارد، مانند کسی است که در رکاب آن حضرت جهاد میکند. شخصی در جنگ خدمت حضرت علی (ع) رسید و عرض کرد: برادر من خیلی مایل بود در کنار شما باشد و در این جبهه قرار بگیرد. حضرت فرمود: مواضع، دیدگاه و عملکرد برادر شما چگونه است؟ اگر در جبهه و خط ما است و مثل ما فکر میکند، برادر شما چگونه است؟اگر در جبهه و خط ما است و مثل ما فکر میکند، او اینجا حاضر است و نیاز به حضور فیزیکی او نیست و اگر غیر از این باشد،با ما نیست. آن شخص گفت: دقیقاً همین است که فرمودید. حضرت فرمود: «فَقَد شَهِدنَا وَلَقَد شَهِدنَا فِی عَسگَرنَا هَذَا اَقوَامٌ فِی اَصلاب الرَّجَال وَ اَرحَامِ النَّسَاء سَیَرعَف بِهِمُ الزَّمَانُ وَ یُقوَی بِهِمُ الایمَان.» او در اجر جهاد ما شریک است و به تو بگویم:کسانی در این ماجرا شریک ما هستند که در صلب پدران و مادران هستند و زمان، آنان را آشکار میکند و ایمان به وسیله آنان تقویت میشود. حزب اللهی و اصولگرایی فرازمانی است. بستگی دارد که فرد در آن زمان و در میدان عمل، چه نقشی را ایفاء میکند و در چه اردوگاهی حضور دارد و در چه قلمرویی کار میکند.
5- شاخصهای اصولگرایی:
1/5 – معیارهای اصولگرایی در عصر نبوت:
معیارهای اصولگرایی در عصر نبوت چگونه است؟ به چه کسانی اصولگرا گفته میشد؟
1/1/5- اعتقاد و پذیر پیامبر اعظم (ص) به عنوان پیامبر خاتم:
پس از بعثت پیامبر اسلام، شرط اولی و اصلی یک انسان متعهد به مکتبهای توحیدی علاوه بر اعتقاد به انبیاء پیشین، اعتقاد به پیامبر اسلام به عنوان پیشوا و رهبر منصوب الهی و خاتم انبیاء و آنچه بر ایشان نازل شد، میباشد. قرآن کریم می فرماید: «وَ الَّذیِنَ یُؤمِنُوُنَ بِمَا اُنزِلَ إِلَیکَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبلِک» اعتقاد به همه انبیاء و پذیرش پیامبری و پیشوایی پیامبر اسلام و قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی.
2/1/5- اعتقاد به ولایت مطلقه پیامبر گرامی اسلام در اداره امور جامعه:
حاکمیت بر انسان، از آنِ خداست. بشر الزاماً نیاز به رهبری و اِعمال مدیریت در جامعه دارد. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از جانب ذات باریتعالی جهت اداره امور مردم در چارچوب تدابیر ذات باریتعالی ولایت دارد. پذیرفته نیست که فردی معتقد به حاکمیت خداوند متعال باشد، ولی ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نپذیرد.
3/1/5- اعتقاد به مشروعیت الهی مقررات و قوانین:
از جمله الزامات زندگی اجتماعی بشر، نیاز به قانون و مقررات است این موضوع، همواره بین انبیاء و بشر مطرح بوده است که حق قانونگذاری از آنِ کیست؟ با توجه به این که قانون باید ضمن مصونیت از خطا و اشتباه، فرا زمانی و فرا مکانی باشد، بدیهی است که قانونگذار اصلی، ذات باریتعالی است و یک انسان متعهد و مکتبی و اصولگرا، منشأ مشروعیت قانون را ذات باریتعالی میداند. قرآن در این زمینه میفرماید: « اِنَّا اَنزلَنَا إِلیکَ الکِتَابَ بِالحَقَّ لِتَحکُمَ بَینَ النَّاسِ بِمَا أریکَ اللهُ» همانا این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم، طبق آنچه خدا بر تو نشان داده و آموخته است، حکم کنی.
4/1/5- پذیرش مصونیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) از خطا و گناه:
وقتی از جانب ذات باریتعالی مقرر شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بالاترین مقام اجرایی و مدیریتی برای اداره امور بشر باشد و اوست حکه پیام آور الهی میباشد و تفسیر و تبیین مقررات الهی جامعه بشری را برعهده دارد، ضروری است که چنین مقامی از هر گونه خطا وگناه مصونیت داشته باشد تا در مسر وضع قوانین و هدایت بشر بسوی کمال، خطا و اشتباهی بوجود نیاید. قرآن در وصف پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی إِن هُوَ إلاَّ وَ حُیٌ یُوحَی». و بلکه بالاتر از آن، قرآن به مصونیت چشم و گوش و قلب پیامبر از خطا و گناه تأکید میکند.
5/1/5- اعتقاد به برخورداری پیامبر از منابع علمی فوق بشری:
اگر به این مسئله واقف شدیم که انسان موجودی ابدی و فنا ناشدنی است و همچون مسافری میباشد که باید منازل موقتی را بگذراند تا زمینه تکامل خود را فراهم کند و در نهایت در جوار قرب الهی در جهان ابدی بیارامد، بطور طبیعی معتقد خواهیم شد که پیامبر چنین مکتب و نظامی، باید ظرفیت برخورداری از وحی الهی و تسلط بر منابع فوق بشری را داشته باشد تا بتواند پاسخگوی همه نیازهای دنیای و فق دنیایی بشر باشد.
6/1/5/- پذیرش جامعیت اسلام به عنوان یک نظام کامل:
مکتب اسلام، عهدهدار تکامل انسان و تضمین کننده سعادت ابدی اوست.
از مهمترین الزامات دستیابی انسان به تکامل،وجود نظام کامل و سیستم تمام عیار است تا بتواند زمینه تحقق اسلام را در زوایای زندگی انسان فراهم کند. از این رو، کسی که جامعیت اسلام را قبول ندارد، نگاه و اعتقاد او به پیامبر و دین اسلام نیز ناقص است. برهمین اساس، پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «مَا مِن شَئیِ یُقَرَّبُکُم اِلیَ الجَنَّه وَ یُبَاعِدُکُم مِنَ النَّارِ إِلَّا فَقَد أمَرتُکُم بِهِ وَ مَا مِن شَئیٍ یُقَربکم مِنَ النَّار وَ یُبَاعِدُکُم مِنَ الجِنَّهِ ألَّا وَ قَد نَهَیتِکُم عَنهُ» مردم!سوگند! نیست چیزی که شما را به بهشت نزدیک کند و از جهنم دور سازد؛ جز آنکه شما را به آن امر کردم و نیست چیزی که شما را به آتش نزدیک و از بهشت دور سازد، جز آنکه شما را از آن نهی کردم. این بیان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبین جامعیت و کمال مکتب حیاتبخش اسلام است.
7/1/5- همسویی و تبعیت کامل از پیامبر (صلی الله علیه و آله):
از شاخصهای مهم اصولگرایی در عصر نبوت، همسویی و تبعیت کامل از دستورات و فرامین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) است که نتیجه اعتقاد به رهبری و حاکمیت ولایت الهی میباشد. در نظام الهی،تنها اعتقاد به نبوت پیامبر کافی نیست. بلکه تحقق ابعاد نبوت، مستلزم تبعیت از رهبری است. خدای متعال در قرآن کریم، اطاعت رسول را در کنار اطاعت خدا قرار میدهد و میفرماید: « اَطِیعُو الله وَ اَطِیعُوا الرَّسُول وَ أُوِلی الاَمرِ مِنکُم»
ونیز میفرماید: «وَمَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد اَطَاعَ اللهَ» در مرحلهی بالاتر، تعبد قلبی و انقیاد کامل در قبال تدابیر گرمی اسلام را به عنوان شاخص مورد تأکید قرار داده ومیفرماید: «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا»
در این آیه، خدای متعال، حَکمیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مجموعه اختلافات و پذیرش قلبی و تسلیم کامل از ایشان در برابر دیگران را معیار ایمان قرار میدهد. در این آیه دیگر میفرماید: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا» و بر هیچ مرد وزنی روان نیست که چون خدا و رسول به کاری حکم و فرمان دهند، برای آنان که در کارشان اختیاری باشد و هر کس از فرمان خدا و رسولش سرپیچی کند، قطعاً در گمراهی خواهد بود.
برخی شاخصها، بیان کننده این مسئله است که معاصرین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در عصر امامت کسانی هستند که به فراز زمانی و فرامکانی بودن مبانی، اصول و حاکمیت دینی معتقد باشند. چنانچه مبانی، اصول و نهادهایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طرف خدا به بشریت عرضه داشته و پایه گذار آنها بوده است را مختص به او و زمان او بدانند، با این نگرش،خارج از جامعیت و خاتمیت و کمالگرایی مکتب اسلام قرار میگیرد. باور به اینکه قانونگذار بشر، ذات باریتعالی است، مستلزم اعتقاد به مصونیت ذاتی از گناه و خطاو مشرف بودن بر منابع فوق بشری رهبری در عصر امامت است، تا بتواند قانون سالم و جامع مورد نیاز را با تکیه بر قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علم غیب ارائه نماید.
2/2/5- پیوستگی عصر امامت با عصر نبوت:
اعتقاد به پیوستگی عصر امامت با عصر نبوت، یکی از معیارهای اصولگرایی در عصر امامت است. دوران امامت در حقیقت، تداوم دوره نبوت است. تحقق مبانی، اصول و آرمانهای عصر نبوت، بدون تکیه بر امامت و رهبری الهی، امکانپذیر نخواهد بود و انقطاع امامت و انکار آن، منجر به انکار و انحراف نبوت از مسیر پیشبینی شده، میشود. کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) خطاب به امیر المؤمنان (علیه السلام) که فرمود: «وَ أختَارَنِی لِلَّنُبوَّه وَ أختَارَکَ لِلاِمَامَه فَمَن أنَکَر أمَامَتَکَ فَقَد أنکَرَ نَبُوَّتِی». مبین همین حقیقت است که انکار امامت، به معنای انکار نبوت است و بقاء نبوت، بستگی به حاکمیت امام معصوم(علیه السلام) در دوران امامت دارد.
3/2/5- رابطه حقیقی بین قرآن و عترت :
حیات فیزیکی موجود زنده از آب است که از ترکیب دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن تشکیل شده است و قرآن و امام معصوم (علیه السلام) نیز مجموعهآی هستندکه با هم، عامل حیات معنوی، هدایت، کمال انسان و جامعه بشری میباشند و همانطور که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «إنَّی تَارِکَ فِیکُمُ الثَّقَلَیَن کِتَابَ الله وَ عِترِتَی» همچنین،در بیان تکمیلی آن رهبر بزرگ اسلام که فرمود: « مَا إِن تَمَسَّکتُم بِهِمَا لَن تَضِلْوا اَبَداً»، اگر به این دو رکن با هم چنگ بزنید، هرگز گمراه نمیشوید، مبین همین حقیقت است. شعار «حَسبُنَا کِتَابَ الله»، همان خروج از خطوط قرمز و نقض خط اصلی پیامبر است. انحرافات و فساد بوجود آمده در جامعه اسلامی، ناشی از این بود که جامعه، این دو رکن را از هم جدا کرد و رهبری دینی، که نقش احیاء کننده قرآن را برعهده داشت، منزوی نمود.
4/2/5- امام شناسی:
شناخت صحیح امام،با توجه به حدیث مشهور: « مَن مَاتَ وَلَم یَعْرَفُ إِمَامَ زَمَانِه مَاتَ مِیتهًً جَاهِلِیّه» ،مصداق دقیق شناخت امام و معیار دستیابی به حیات طیبّه و خروج از قلمرو جاهلیت به حساب میآید. از شاخصهای یک انسان اصولگرا و جامعه متعهد، شناخت و معرفت صحیح امام معصوم (صلی الله علیه و آله) و دستیابی به مصداق امامت است. اگر چنین نشد، مرگ چنین آدمی همانند مرگ در دوره جاهلیت است. از مهمترین عوامل انحراف و مشکلات بعدی جامعه در عصر امامت، عدم شناخت آنان از جایگاه امامت است.
5/2/5- انتصابی بودن امام معصوم (علیه السلام):
از شاخصهای اصولگرایی در عصر امامت، باور به جایگاه با توجه به شاخصة عصمت و علم غیب امام (علیه السلام) است و نمیتواند از طریق انتخابات و مراجعه به آراء مردم انجام پذیرد. زیرا راهی برای درک وشناخت عصمت و شخص معصوم برای مردم وجود ندارد. امام سجاد (علیه السلام) میفرماید: «ألامَامُ مِنَّا لا یَکُونُ إِلَّا مَعصُومَاً وَ لَیسَتِ العِصَمهُ فِی ظَاهِرِ الخِلقَهِ فَتُعرَفَ وَ لِذَالِکَ لایَکُونُ إِلَّا مَنصُوصاً» امام معصوم، جز از خاندان ما نیست و عصمت در ظاهر خلقت نیست که شناخته شود و بدین علت است که امام باید منصوب و از ناحیه پیامبر و یا امام قبل از خود معرفی شود.
6/2/5- برابری شأنیت امام معصوم (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله):
امام معصوم (علیه السلام) از تمام شئونات پیامبر (صلی الله علیه و آله) به جز مقام نبوت او برخوردار است. از این رو، تفکیک شئونات ائمه (علیه السلام) در آن قرار دارند. اگر مردم پیشوا و امام دیگری در انتخاب کنند، به یقین، به سعادت نخواهند رسید. بنابراین،مردم حق و اختیار انتخاب دارند، اما هر انتخابی، حق نیست. یکی از محدثین به نام حسین بن ابی علاء از امام صادق (علیه السلام) در خصوص حدیث نقل شده از پیامبر (صلی الله علیه و آله) که در پاسخ سوال کنندهای فرمود: « مَن مَاتَ وَ لَیسَ لَهُ إِمَامَ مَاتَ مَیَتَهً جَاهِلیًه»، پرسید. امام فرمود: درست است. «لَوُ أنَّ النَّاسَ تَبِعُوا عَلِیَّ بن َ الحُسَین 0ع) و َ تَرَکُوا عَبدُالمَلکِ بنَ مَروَان إِهَتدُوا» اگر مردم از امان زین العابدین (علیه السلام) پیروی کرده و عبدالملک مروان را ترک مینمودند، رستگار میشدند.
خداوندا، طبیب حاذق است. نسخهای که برای درمان همه دردهای بشر، در همه عصرها، پیشبینی نموده است، اگر مردم به این طبیب مراجعه و نسخه مورد تأیید او را مورد توجه و عمل قرار دهند، درمان میشوند و به مراتب سعادت ابدی دست مییابند.
8/2/5- همسویی و تبعیت کامل از امام معصوم (علیه السلام)
مهمترین شاخص اصولگرایی در عصر امامت، پس از شناخت امام معصوم (علیه السلام) همسویی و تبعیت کامل از او میباشد. زیرا رمز تحقق حاکمیت دینی و فعلیت یافتن امامت نور و ایجاد بستر برای اجرای احکام نورانی اسلام، تنها در پیروی و اطاعت کامل از امام معصوم است.
قرآن کریم،اطاعت از اولی الامر را که حسب روایات و نظیر مفسرین منظور امامان معصوم (علیه السلام) میباشد، در امتداد اطاعت از پیامبر و خدا قرار داده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره این حقیقت به امام علی (علیه السلام) فرمود: « یَا عَلِیٌ ! أنتَ وَلِیُّ النَّاسِ بَعدِی. فَمَنَ إطَاعَکَ، فَقَد أطَاعَنِی وَ مَن عَصَاکَ، فَقَد عَصَانی.»
« ای علی! تو بعد از من ولیّ و رهبر مردم هستی. هر کس ترا پیروی کند، از من اطاعت کرده است و هر کسی که نافرمانی تو را کند، از من نافرمانی کرده است.»
با تبیین برخی از شاخصهای اصولگرایی در عصر امامت، مشخص شد که به علت عدم درک صحیح مردم در عصر امامت از مدیریت عالی ائمه معصومین (علیه السلام) ، که همان حاکمیت دین در جامعه است، خود را از این پرچمداران هدایت و کشتی نجات محروم نمودند و در نتیجه،حکومت در دست حاکمان طاغوتی قرار گرفت. این نکته، باید مورد توجه قرار گیرد. در شرایطی که قدرت در دست حاکمان طاغوتی است، افراد اصولگرا هستند که علاوه بر برخورداری از شاخصهای مذکور، مهمترین شاخص آنان، ارتباط با ائمه (علیه السلام) و تلاش در جهت حاکمیت حق ومبارزه با حاکمان طاغوت باشد.
3/5- اصولگرایی در عصر غیبت:
عصر غیبت،دورهای است که امام معصوم (علیه السلام) در عرصه وجود هستندو آمادگی هدایت و اداره جامعه بشری را دارد. اما شرایط برای حضور آن ولایت الهی فراهم نیست. به تعبیر خواجه نصیر الدین طوسی « وُجُودُهُ لُطفٌ وَ عَدمُهُ مِنَّا». در این مقطع از تاریخ، بطور طبیعی،براساس عقل و نقل، بشریت به حال خود رها نشده است. براساس روایات، اراده الهی بر این تعلق گرفته است که امامت در بستر فقاهت تحقق یابد و اداره امور مردم به دست فقیه عادل باشد.
امام عصر (عج الله تعالی فرجه) فرمود: «وأمَّا الحَوادِثِ الوَاقِعَه فَارجِعِوُا ألِیَ رُوَاه حَدیثُنَا فَأنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم وَأنَا حُجَّهُ الله» در این بیان،اما عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) تصریح میفرمایند: در عصر غیبت، فقها حجت او هستند و آن حضرت هم حجت خدا برروی زمین است. بطور طبیعی، همه شئوناتی که برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام معصوم (علیه السلام) در اداره امور مردم وجود دارد، برای فقیه جامع الشرایط نیز وجود دارد. نظرات فقهای بزرگی همچون: شیخ طوسی، علامه حلّی، شهید اول، شهید ثانی، کاشف الغطاء و همچنین حضرت امام خمینی (قدس سره) در این زمینه تصریح دارد.
مرحوم ملا احمد نراقی نیز میفرماید: «کُلُّ مَا کَآنَ لِلنَّبی وَ الأِمَام فَلِلفَقِیه إِیضَاً ذَالِکَ إلَّا مَا أخرَجَهُ بِّاالدَّلیل» . هر آنچه برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امام معصوم (علیهم السلام) در امور ولایت و سرپرستی هست، برای فقیه حاکم نیز همان ولایت وجود دارد. مگر موردی را با دلیل استثناء کرده باشد. بنابراین، در عصر غیبت، مصداق حجت و ولایت الهی، فقیه عادل است و محور تداوم حاکمیت امام معصوم (علیهالسلام) و مسوؤلیت اداره امور مردم و هدایت و تکامل بشر را بر عهده دارد.
اما همانند عصر امامت در دوران طولانی، امت اسلامی حتی در کشورهایی که اکثریت آنان را شیعیان تشکیل میدادند، مردم به علت بی توجهی به این اصل اساسی، جامعه را از حاکمیت و موهبت ولایت الهی محروم نمودند. بدین جهت، باید ابتدا به شاخصهای اصولگرا در دورانی که فقیه عادل در جامعه حضور دارد، اما قدرت و حکومت در اختیار طاغوت است، اشاره کرد و سپس شاخصهای دوره حاکمیت فقیه عادل را تبیین نمود.
6- معیارهای اصولگرایان و حاکمیت طاغوت
1/6- فراگیر بودن قانون الهی برای اداره جامعه :
اعتقاد به فراگیر بودن قانون الهی برای اداره جامعه، یکی از شاخصهای اصولگرایان در دوره حاکمیت طاغوت است.
آیا قانون خداوند، برای زمان پیامبر بوده یا در زمان غیبت نیز تسری دارد؟ اختلاف اصلی بین اصولگرایان و بسیاری از اصلاحطلبان، در مورد همین شاخصها میباشد. زیرا فرد اصولگرا معتقد است که: در همه دوران، باید قانون الهی اجرا شود و اختصاص به زمان خاصی ندارد. همچنین، دلائل عقلی و نقلی نیز میگویند: تنها راه کمال مردم و تکامل جامعه، حاکمیت قوانین و احکام الهی در جامعه است.
2/6- لزوم حاکمیت ولی فقیه به عنوان تداوم امامت
اعتقاد به لزوم حاکمیت ولی فقیه، در تداوم امامت است. باور داشتن به حق امام معصوم(علیهالسلام) مبنی بر حاکمیت و اداره امور مردم و در غیاب او نیز این حق ولایت و مسوؤلیت بر عهده فقیه عادل خواهد بود .
3/6- حاکمیت غیر فقیه عادل در زمان غیبت و حاکمیت طاغوت :
اعتقاد به طاغوتی بودن حاکم غیر ولی فقیه و نفی طاغوت و مبارزه و مقابله با حاکمان ظالم و ولایت غیر فقیه عادل، از شاخصهای هر فرد اصولگرا در عصر غیبت است. بر همین اساس، مبارزه با طاغوت و عوامل آن، تحمل زندانها و تبیعدها و شکنجههای بسیاری از انقلابیون اصولگرا، موجب سقوط طاغوت و سلطه 2500 ساله شاهنشاهی در ایران گردید.
4/6- شناخت فقیه جامع ال شذرایط :
معرفت و شناخت فقیه جامعالشرایط، از شاخصهای اصولگرا است. در عصری که فقیه جامعالشرایط و مبسوط الید نیست، باید مصداق فقیه جامعالشرایط را از طریق خبرگان متعهد شناسایی کرد. چنانچه این روش در گذشته عملی میشد،انقلاب اسلامی ایران زودتر شکل میگرفت. چرا میرزای شیرازی فقط برای تحریم تنباکو فتوی داد؟ در حالی که باید وارد عرصه میشد و مردم نیز با شناخت حاکمیت، از آن فقیه عادل حمایت میکردند. همچنین، مرحوم آیتالله العظمی بروجردی نباید فقط عهدهدار مرجعیت افتاء برای مردم میبود. بلکه میبایست قدرت و حکومت و ادراه امور مردم، در دست او قرار میگرفت.
5/6- همراهی، همسویی، ارتباط با فقها و فقیه مجاهد و انقلابی:
در عصر غیبت، اصل تولی و ولایت پذیری ایجاب میکند که هر فرد متعهد و اصولگرایی، تلاش کند تا همواره همسو و هم جهت با فقها، به ویژه فقهاء نستوه و مجاهدی قرار گیرند که ظرفیت و توانایی لازم جهت پاسخگویی به نیازهای جامعه را داشته باشند.
6/6- همراهی با گروهها، جریانهای متدین و متعهد به اصول :
در زندان و غیر زندان، گروههای مختلفی حضور داشتند. از جمله: گروههای التقاطی، چپ، منحرب که در مقابل گروههای اسلامی قرار داشتند. تنها گروههای اسلامی بودند که در مسیر حاکمیت ولایت فقیه تلاش میکردند و بسیاری از موفقیتها مرهون زحمات و تلاشهای این گروههای اسلامی بوده است. اکنون نیز بیشتر کارها و مسئولیتها را این گروهها به عهده دارند و با داشتن سابقه طولانی، همواره در جهت تقویت مبانی دین و ولایت فقیه تلاش میکنند.
7/6- التزام عملی در عملکرد و زندگی :
از شاخصهای انسان اصولگرا در عصر طاغوت این است که همواره تلاش کند تا مصداق یک انسان مؤمن در زندگی شخصی و اجتماعی باشد و به احکام الهی ملتزم بماند.
7- معیارهای اصولگرایی و حاکمیت ولی فقیه:
شاخصهای اصولگرایی در حاکمیت فقیه مبسوط الید با دو رویکرد قابل بررسی است:
رویکرد نخست : توجه به بدنه جامعه و مردم و بررسی این موضوع که جامعه اصولگرا باید دارای چه معیارها و شاخصهایی در نگرش و رفتار آنان باشد که به عنوان معیارهای عمومی قابل ارزیابی قرار گیرد؟
رویکرد دوم : نگاه به دولت مردان و مجموعهای که شأنیت قرار گرفتن در ردههای اجرایی را دارند و در راستای دستیابی به حاکمیت دینی در زوایای زندگی مردم و تحقق بخشیدن آرمانها و سیاستهای رهبری و ولی فقیه میباشند.
1/7- معیارها و شاخصهای عمومی :
1/1/7- اعتقاد به پیوستگی عصر غیبت با عصر امامت :
عصر غیبت، قطعهای از تاریخ است که به دوران امامت متصل است و در تداوم آن قرار میگیرد و نمیتوان آن را منقطع از گذشته دانست و به طور طبیعی، مشمول اصول و شاخصهای آن عصر خواهد بود، چنانچه عصر غیبت را منقطع از دوره قبل بدانیم، به معنای تعطیلی مکتب حیاتبخش اسلام و بلاتکلیف گذاشتن مردم است.
2/1/7- اعتقاد به کمال و فراگیر بودن نظام اسلامی :
از معیارهای جریانها و جمعیتهای اصولگرا، اذعان و اعتقاد به این است که : نظام اسلامی، کامل و فراگیر است و عهدهدار اداره امور جامعه میباشد و ظرفیت پاسخگویی به همه نیازهای مردم را دارد. اگر فرد یا گروهی بگوید: دین، فاقد نظام سیاسی و اقتصادی است به معنای خروج از قلمرو اصلوگرایی است.
3/1/7- اعتقاد به لزوم عدالت و اجتهاد در رهبری :
باتوجه به ضرورت عصمت و اشراف بر منابع فوق بشری برای امام(علیهالسلام) و با این اعتقاد که عصر غیبت دوران نیابت عامه است، وجود دو شرط اساسی است. عدالت واقعی و قدرت استنباط و اجتهاد احکام از منابع وحیانی، در کنار سایر شرایط ویژگیهای رهبری است. براساس روایات، فردی صلاحیت عهدهدار شدن زعامت امور مردم به عنوان نائب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را دارد که در کنار سایر شرایط، دو شرط اساسی «عدالت و اجتهاد» را در سطح مورد نیاز و رهبری بر خودار باشد.
4/1/7- اعتقاد به حجیّت ولی فقیه :
ملاک مشروعیت الهی حکومت در عصر نبوت و امامت، وجود پیامبر (صلیالله علیه و آله) در رأْ حکومت و وجود امام معصوم (علیهالسلام) در رأس هرم حاکمیت است. در عصر غیبت نیز ملاک حجیت و مشروعیت الهی، حاکمیت وجود ولی فقیه در رأس هرم قدرت و اداره امور مردم است. حزب، جریان و فردی میتواند مدعی اصولگرایی باشد که ملاک حجیت و مشروعیت الهی حکومت را حاکمیت ولی فقیه بداند.
5/1/7- اعتقاد به مشروعیت الهی قوانین و مقررات :
از آنجا که قانونگذار اصلی، ذات باریتعالی و منشأ مشروعیت قوانین خداوند متعال میباشد، در عصر غیبت، تنها مشروعیت الهی احکام فردی و عبادی کافی نیست. بلکه کلیه قوانین و مقررات حاکم بر جامعه و روابط اجتماعی مردم، باید متکی به قرآن و سنت بوده و ماهیت الهی داشته باشد.
بنابراین، تکیه بر اجتهاد رهبری و ارائه تدابیر و سیاستها و اداره امور و اتکاء به شورای نگهبان در تأیید مشروعیت الهی قوانین، از شاخصهای اصولگرایی به شمار میآید.
2/7- معیارها و شاخصهای دولت اصولگرا :
منظور از دولت، قوای سه گانه و مجموعه ارکان دستاندرکار است که در تحقق آرمانهای حاکمیت دینی و تدابیر رهبری، به ویژه قوه مجریه، نقش دارند.
1/2/7- دین مداری :
دین باوری و اعتقاد به حاکمیت دینی، از مهمترین شاخصهای دولت اصولگرا است. ارکان دولت، متصدی و مسوؤل پیاده کردن اسلام در جامعه و اجرای احکام نورانی آن و بسط فضائل اخلاقی در جامعه میباشد.
2/2/7- دین داری و تعهد اسلامی :
دولتمردان اسلامی، خود باید بیش از دیگران نسبت به بایدها و نبایدهای دینی، متعهد و عامل به احکام اسلامی باشند. به ویژه اینکه مسؤولیت همراه باقدرت و اختیار در تصرف اموال و نفوس است. از این رو، تعهد و تدین دولتمردان، از شاخصهای دولت اصولگرا است.
3/2/7- برخورداری از شجاعت و روحیه انقلابی :
به مقتضای اص «أشِدَّاء عَلَی الکُفَّار رُحُمُاءُِ بَینَهُم»، دولتمردان حکومت دینی،ب اید دارای روحیه و شجاعت لازم، جهت ایستادگی و مقابله با مستکبران و زورمندان باشند و نسبت به جریانهای خودی و مستضعفان و مظلومان متواضع و مدافع باشند. زیرا کوچکترین انفعال و سستی از این اصل، منجر به خسارتها و لطمات جبرانناپذیر خواهد شد.
لازمه استقرار و بقاء حکومت دینی و اصولگرا، وجود رهبری انقلابی و شجاع، رئیس جمهور و دولتمردان و نمایندگان متدین است. تا رئیس جمهور انقلابی و شجاع سیاست انفعالی را به سیاست تهاجمی تبدیل و موجب عزت نظام اسلامی و ذلت دشمنان گردد. همچنین، رئیس دولت شجاع، وزیر انقلابی و استاندار و مجریان شجاع انتخاب میکند. چنانچه رئیس جمهور دارای روحیه انفعالی باشد، تیم هستهای منفعلا انتخاب میکند و موجب تصییع حقوق مردم خواهد شد. رهبری هر قدر هم شجاع باشد، ولی دولتمردان و سایر عوامل مرتبط، همراه و همسوی با او نباشند، ناچار به نوشیدن جام زهر خواهد شد.
4/2/7- همسویی و تبعیت از رهبری :
از آنجا که ملاک مشروعیت سیاستها و عملکردها در نظام اسلامی، توجه داشتن به سیاستها و دیدگاههای ولی فقیه میباشد، همسویی و تبعیت کامل دولتمردان از ولی فقیه، از شاخصهای مهم دولت اصولگرا است.
5/2/7- ایستادگی و مقابله با تفکرات التقاطی :
در یک جامعه آزاد، بروز و ظوهر اندیشهها، به ویژه اندیشههای مغایر و معارض با اندیشههای توحیدی، امری طبیعی است. اما بروز و ظهور اندیشههای انحرافی و التقاطی و تفکرات لیبرال دموکراسی در عرصه حاکامیت و دولت و مجلس، بسیار خطرناک است و در نتیجه، در تقابل با اصول و مبانی حاکمیت دینی قرار خواهد گرفت. از این رو، دولت اصولگرا، دولتی است که میبایست تفکرات التقاطی را بشناسد و درصدد مقابله با آن برآید.
از ویژگیهای دولت اصولگرا: سادهزیستی،روحیه مقابله با فساد گرایی، مردم گرایی و اهتمام به صرفهجویی در بینالمال است. در تأکید رهبر فرزانه انقلاب اسلامی دربارة شاخصهای اصولگرایی در دولتو حمایت از دولت کنونی به لحاظ برخورداری از این ویژگیها، در راستای توجه به الزامات تحقق حاکمیت دین است که از مهمترین آنها الزام به وجود دولت اصولگرا میباشد.
به قلم علي سعيدي