مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 83
بازدید ماه : 89
بازدید کل : 12103
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 17
باردید دیروز : 8
بازدید هفته : 83
بازدید ماه : 89
بازدید سال : 3205
بازدید کلی : 12103
كربلا از منظر انديشمندان جهان

كربلا از منظر انديشمندان جهان
 
حسين عليه السلام از نظر مسيو ماربين آلماني 
مسيو ماربين آلماني درباره امام حسين عليه السلام و علل قيام آن حضرت و نتايج حاصله از آن چنين مي نويسد: " حسين بن علي سلام الله عليه نبيره محمد سلام الله عليها كه از دختر محبوبه اش فاطمه سلام الله عليها متولد شده، تنها كسي است كه در چهارده قرن در برابر حكومت جور و ظلم قد علم كرد، اخلاق و صفاتي كه در دوران حكومت عرب پسنديده و قابل احترام بود، در فرزند مولاي متقيان مشاهده مي شد. 
حسين شجاعت و دلاوري را از پدر خود به ارث برده بود، به دستورات و احكام اسلام تسلط كاملي داشت، درسخاوت و نيكوكاري نظير نداشت، در نطق و بيان زبردست بود و همه را مجذوب بيانات خود مي ساخت، مسلمانان جهان عقيده و ارادت زائدالوصفي به حسين عليه السلام دارند و هر ساله در ماه معيني( منظور ماه محرم است) براي او عزاداري مي كنند. كتب بسياري از فضائل و مناقب حسين عليه السلام توسط مسلمانان نوشته شده و از ملكات حسنه و سجاياي پسنديده او گفتگو مي شود، موضوعي را كه نمي توان ناديده گرفت، اين است كه حسين عليه السلام اول شخص سياستمداري بود كه تا به امروز احدي چنين سياست مؤثري اختيار ننموده است. 
براي اثبات اين نكته بايد توجه نمود به تاريخ قبل از اسلام. بني اميه و بني هاشم دو طايفه اي بودند كه با هم قرابت و خويشاوندي داشتند زيرا اميه و هاشم پسران عبدمناف بودند و قبل از اسلام بين اين پسرعموها نقار و كدورت برقرار بود و مكرر با يكديگر نزاع مي نمودند و به اصطلاح اعراب خونخواه يكديگر بودند ، درعرب طايفه قريش و در قريش بني هاشم و بني اميه عزيز و محترم بودند. 
بني اميه از لحاظ ثروت و رياست و بني هاشم از لحاظ علم و معنويت. در صدر اسلام كدورت بني هاشم و بني اميه بالا گرفت تا وقتي كه محمد صلي الله عليه و آله مكه را فتح نمود و طايفه قريش را در دست گرفت، بدين لحاظ بني هاشم تفوق و برتري پيدا كردند و بني اميه مجبور شدند از بني هاشم اطاعت نمايند. 
اين پيش آمد آتش حسد را در سينه بني اميه شعله ور ساخت و درصدد كشيدن انتقام از بني هاشم برآمدند تا پس از رحلت حضرت محمد صلي الله عليه و آله موقع را مغتنم شمرده با كمال قوا كوشيدند كه جانشيني محمد صلي الله عليه و آله با اصول ولايتعهدي(1) صورت نگيرد. بالاخره براي تعيين جانشين اكثريت آراء مردم را انتخاب كردند و چون بني اميه از لحاظ ثروت و رياست در بين مردم نفوذ كاملي داشتند، بني هاشم غلبه پيدا نمودند و عثمان به خلافت رسيد. به مناسبت همين خليفه تراشي بني اميه مقام بلندي حاصل كرده جاده را براي آينده خويش هموار كردند، هر روز اين جانشينان به ناحق محمد صلي الله عليه و آله بر جاه و جلال خود افزودند و در امور اسلام مداخلات ناروائي مي نمودند. عثمان كه مردي بي اطلاع و جاه طلب بود، هر روز ابزار دست ديگران قرار مي گرفت. 
بني اميه از موقعيت استفاده كرده و براي آينده خود جايگاه محكم و استواري به وجود آوردند و بنابر عادت ديرين خود كه دشمن بني هاشم بودند كمتر خلوص عقيده و نيت پاك به اسلام ابراز مي داشتند و در باطن ننگ مي دانستند كه پيرو دين اسلام باشند، زيرا دين اسلام از فداكاري ها و جانبازي هاي بني هاشم پابرجا مانده بود ، ولي چون مسلمين نفوذ كاملي داشتند، بني اميه صلاح را در اين ديدند كه در سايه پيروي از اسلام مقاصد خويش را عملي سازند ، همين كه در دستگاه حكومت و خلافت وارد شدند و پايه جاه و جلال خويش را محكم نمودند، علناً به مخالفت با اسلام برخاستند و اسلام را به باد سخريه گرفتند. 
بني هاشم كه كار را بدين منوال ديدند و از خيالات بني اميه واقف شدند، سكوت را جايز ندانسته و حركت عثمان را به مردم نشان دادند و مسلمانان كه اين حركات را مشاهده كردند بر عثمان شوريدند و او را به قتل رسانيدند و اكثريت آراء، خلافت علي عليه السلام را تصويب كرد و علي به خلافت رسيد، پس از اين واقعه بني اميه يقين كردند كه باز بني هاشم داراي سيادت و عظمت اوليه مي شوند، اين بود كه دوباره حكومت هاي سابق بني اميه كه موقعيت خود را در خطر ديدند دست به تظاهرات شديدي زدند و حاكم شام( معاويه) كه يك جرثومه شيطنت بود به بهانه قتل عثمان و به ادعاي اينكه كشته شدن عثمان با اشاره علي بوده، علم مخالفت را برافراشت و اختلاف شديدي بين مسلمانان بروز كرد و مانند عهد جاهليت شمشيرها بين اعراب به كار افتاد و جنگ هاي متعددي به وقوع پيوست تا اينكه علي عليه السلام را در محراب مسجد شهيد كردند. از آن به بعد كاملاً معاويه غالب و حسن فرزند علي عليه السلام و برادر بزرگ حسين عليه السلام با وي صلح كرد و جانشيني محمد صلي الله عليه و آله دوباره به دست بني اميه افتاد. 
معاويه از يك طرف اقتدار مي يافت و از طرف ديگر با تدابير عملي در نابودي بني هاشم مي كوشيد و در نابودي و محو ابدي آنان دقيقه اي فروگذار نمي نمود. 
حسين عليه السلام به شعار هميشگي خود مي گفت من در راه حق و حقيقت كشته مي شوم و دست به ناحق نخواهم داد. بني اميه از اين شعار حق و حقيقت مي ترسيدند، اين جنگ و جدال باقي بود تا اينكه امام حسن و معاويه درگذشتند و يزيد جانشين معاويه گرديد، حسين عليه السلام ديد از يك طرف حركات بني اميه كه( قدرت) مطلقه داشتند و دستورات اسلام را پايمال مي كردند، نزديك است يكباره پايه هاي استوار و مستحكم اسلام را در هم ريزد و از طرف ديگر مي دانستند كه به فرض اينكه از يزيد اطاعت بكند يا با او مخالفت ورزد، بني اميه نظر به عداوت و دشمني ديرينه خود از محو و نابودي بني هاشم دست بردار نيستند و اگر بيش از اين مسامحه كند، نام و نشاني از اسلام و مسلمانان باقي نخواهد ماند. اين بود كه تصميم گرفت در برابر حكومت جور و ظلم قدعلم كند و براي پايدارداشتن پرچم اسلام، پرچمي كه بافداكاري و از خودگذشتگي هاي جدش و با ايثار خون پاك صدها مسلمان غيرتمند برافراشته شده بود، جان و مال و خانواده و دوستان خود را فدا نمايد. 
اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستمگري پايدار نيست و بناي ستم هر چند ظاهراً عظيم و استوار باشد، در برابر حق و حقيقت چون پركاهي برباد خواهد رفت. 
پيروان وجدان اگر با نظر دقيق اوضاع و احوال آن دوره و پيشرفت مقاصد بني اميه و وضع( حكومت) و دشمني و عداوت آنها را با حق و حقيقت بنگرند، بدون تأمل تصديق خواهند كرد كه حسين عليه السلام با قرباني كردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميت و حقانيت خود به دنيا درس فداكاري و جانبازي آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. اگر چنين حادثه جانگدازي پيش نيامده بود، قطعاً اسلام به حالت كنوني خود باقي نمي ماند و ممكن بود يكباره اسلام و اسلاميان محو و نابود گردند. 
حسين بن علي عليهما السلام كه بعد از پدر مصمم در اجراي اين مقصود عالي بود، بعد از برقراري يزيد به جاي معاويه از مدينه بدين قصد حركت كرد كه در مراكز مهم اسلام مانند مكه و عراق اين خيال بزرگ و ايده آل مهم خويش را منتشر سازد و به جهان و جهانيان بگويد: بايد در راه دفاع از حق و حريت جانبازي كرد و مرگ را به اسارت ترجيح داد. در هر كجا كه حسين عليه السلام قدم مي گذارد و حقانيت اسلام را آشكار مي ساخت در قلوب مردم يك نفرت و انزجار شديدي نسبت به بني اميه توليد مي شد. يزيد هم كه از اين نكات باريك بي خبر نبود، دانست كه اگر در يك نقطه از كشورش صحبت از حق و حقيقت به ميان آيد و حسين در برابر او پرچم مخالفت را برافرازد با آن همه نفرتي كه مسلمانان از وضع سلوك و حكومت بني اميه پيدا نموده بودند و آن همه مهر و محبتي كه نسبت به حسين عليه السلام ابراز مي داشتند زوال( حكومت) او در خواهد رسيد، اين بود كه پس از نشستن بر اريكه " قدرت " قبل از هر اقدام مصمم قتل حسين عليه السلام گرديد و اين بزرگترين خبطهاي سياسي بني اميه بود و به واسطه يك خطاي سياسي نام و نشان خود را از صفحه عالم محو كردند. 
حسين عليه السلام از شهيد شدن خود قبل از مرگش خبر مي داد و از آن ساعتي كه از مدينه حركت كرد، بدون پروا و وحشتي با صداي رسا مي گفت كه من براي كشته شدن مي روم و به همراهان خود محض اتمام حجت چنين گفت: " هر كس به طمع جاه و جلال همراه من است، ترك همراهي كند، زيرا من براي مبارزه با ظلم و جور حركت مي كنم و كشته شدن من در راه حق و حقانيت مسلم است. " 
اگر منظور حسين عليه السلام اين موضوع نبود به كشته شدن تن نمي داد و در جمع نمودن لشكر كوشش مي كرد نه اينكه جماعتي را كه همراه داشت متفرق سازد، چون قصدي جز كشته شدن كه مقدمه يك نهضت عظيم و عالي بود، نداشت. بزرگترين وسيله را بي كسي و مظلومي مي دانسته و آن را اختيار كرد تا مصائب وي در قلوب عالم مؤثر واقع گردد. حسين عليه السلام به هفتاد و دو تن از ياران خود چنين گفت: " من ننگ دارم كه پسر معاويه شراب مي خورد و اشعار هوس آلود مي سازد و قبايل بيمناك اسلام را با زر و زور مي ترساند و پايه حكومت بيداد را استوار مي كند و دين خدا بي پناه باشد، من بايد قيام كنم و با خون خود دين اسلام را آبياري نمايم. اگر شما از اين راه پرخطر مي ترسيد، فوراً برگرديد و مرا به حال خود گذاريد. ولي يارانش كشته شدن و فداكاري را بر زندگي ترجيح دادند. 
حسين عليه السلام مي دانست كه بعد از كشته شدن، زنان و اطفال بني هاشم( كه آل محمد بودند) اسير خواهند شد و اين واقعه در مسلمانان خاصه درعرب بيش از آنچه به تصور آيد، مؤثر است. چنانچه حركات و رفتار ظالمانه بني اميه و سلوك بي رحمانه آنان نسبت به اهل بيت حسين عليه السلام به اندازه اي در قلوب مسلمانان مؤثر افتاد كه اثرش از كشته شدن حسين عليه السلام و همراهانش كمتر نبود و عداوت بني اميه را با خاندان محمد صلي الله عليه و آله و عقايد آنها را با اسلام و رفتارشان را با مسلمانان آشكار ساخت. اين بود كه حسين به دوستان خود كه او را ممانعت از اين سفر مي نمودند، مي گفت: " من براي كشته شدن مي روم " دوستان حسين چون خيالاتشان محدود و از مقاصد عاليه حسين عليه السلام بي اطلاع بودند در منع مسافرت او اصرار مي كردند، حسين به آنها گفت: " خدا چنين خواسته و جدم چنين امر فرموده. " 
ياران حسين چون چنين ديدند، به حسين عليه السلام پيشنهاد كردند و گفتند : حال كه براي كشته شدن مي روي زنان و بچه ها را همراه مبر. حسين در پاسخ آنها فرمود): خدا عيال مرا اسير خواسته) و اين سخنان چون مسلم شد، آنها فهميدند كه حسين عليه السلام جز اجراي اوامر خداوند مقصد يگري به خاطر ندارد. اين بود كه فرمود: چون قيام من به واسطه جلوگيري از ظلم و جور است، بعد از كشته شدن من و تحمل مصائب جانكاه، خداوند جماعتي را برانگيزاند كه حق را از باطل جدا مي سازد و قبول ما را زيارت مي كنند و بر مصائب ما گريه مي نمايند و دمار از روزگار دشمنان آل محمد صلي الله عليه و آله برمي دارند. درست اگر در كلمات و گفتار حسين عليه السلام دقت شود، معلوم خواهد شد كه هدف و ايده آل حسين عليه السلام جلوگيري از ظلم و ستم بوده و اين همه قوت قلب و از خودگذشتگي را در راه مقصود عالي خويش به خرج داده است. 
حتي در آخرين دقايق زندگي، طفل شيرخوار خود را قرباني حق و حقانيت نمود و با اين عمل انديشه فلاسفه بزرگان عالم را متحير ساخت، كه چگونه در اين دم آخر با آن همه مصائب جانكاه و افكار متراكم و عطش و كثرت جراحات باز هم از مقصد عالي خود دست برنداشت و با اينكه مي دانست بني اميه ستمگر، بر فرزند صغيرش رحم نخواهند كرد، محض بزرگ نمودن مصائب خود، او را هم بر سر دست گرفت و به ظاهر تمناي آب براي طفلش نمود، ولي با تير جواب شنيد، گويا حسين عليه السلام از اين حركت قصدش اين بود كه جهانيان بدانند عداوت بني اميه با بني هاشم تا چه حد است، و مردم گمان نبرند كه يزيد براي دفاع از خود ناچار به اين اقدامات سبعانه دست زده ، زيرا كشتن طفل شيرخواره در چنين حال با آن وضع دهشتناك جز عداوت سبعانه كه منافي با قواعد هر دين و مذهبي است، چيز ديگري نبود و همين نكته مي تواند پرده از روي قبايح اعمال و نيات فاسده و عقايد بني اميه بردارد و بر جهانيان، خاصه مسلمانان ظاهر شود كه بني اميه نه تنها بر خلاف احكام اسلام حركاتي مي كردند، بلكه از روي عصبيت جاهلانه مي خواستند كه از بني هاشم خاصه بازماندگان محمد صلي الله عليه و آله حتي يك طفل شيرخواره باقي نماند. 
با اين خيالات عالي كه حسين عليه السلام در نظر داشت و با آن همه دانش و سياستي كه در او بود، تا موقعي كه شهيد گرديد مرتكب امري نگرديد كه بهانه اي به دست بني اميه بيايد و آن را دليل بر كشتن حسين بدانند. حسين بن علي عليه السلام با آن عظمت و اقتدار و نفوذ كلمه اي كه داشت شهري از شهرهاي اسلام را مسخر نكرد و بر حكومتي از حكومت هاي يزيد حمله ننمود، با اين وصف وي را به دستور يزيد در بيابان لم يزرعي محاصره كردند. 
حسين عليه السلام فقط فجايع بني اميه و نابودي اسلام را از رويه آنان گفته و از قتل خود خبر مي داد و از مظلوميت خود دلشاد بود، همين نكته است كه سلامت نفس حسين عليه السلام را مي رساند و منتهي درجه اثر را در قلوب مسلمانان بر عليه بني اميه مي بخشيد. 
تاريخ عاشورا كاملاً نشان مي دهد كه هيچ يك از شهيدان كربلا عمداً خود را به كشتن نداده اند، يعني هر يك از كشته شدگان را دشمنان بر سر آنان تاخته و مظلومانه از پاي درآورده اند و به اندازه مظلوميتشان بر عظمت و بزرگي اسلام افزوده شده، ولي شهادت حسين عليه السلام از همه مهمتر و از روي دانش و بصيرت و سياست انجام گرفت و اين شهادت و شهامت در تاريخ بشريت نظير ندارد. 
حسين عليه السلام مدتها بود كه خود را آماده پيكار كرد و در انتظار چنين روزي دقيقه شماري مي كرد و مي دانست كه زنده ماندن نام جاويدان اسلام و قرآن مستلزم آن است كه او را شهيد كنند و با خون مقدسش درخت اسلام آبياري شود. 
مصائبي كه حسين عليه السلام در راه احياي دين جدش بر خود وارد ساخت، او را بر شهيدان پيش از او برتري داد و بر احدي از گذشتگان چنين مصائبي وارد نيامده، اگر چه گفته مي شود كه ديگران هم در راه ديانت اسلام جان دادند، ولي به وضع حسين كه جان شيرين خود و فرزندان عزيز و برادران و برادرزادگان و دوستان و خويشاوندان و مال و عيال خود را در راه ديانت اسلام داده، نبوده و اين مصائب به طور ناگهاني و غيرمنتظره به وقوع نپيوسته كه در حكم واقعه غيرمنتظره بوده باشد، بلكه به مرور زمان و يكي بعد از ديگري اين مصائب به وقوع پيوست. 
در تاريخ دنيا ، هجوم اين گونه مصائب پي در پي مخصوص حسين عليه السلام است، اين است كه به مجرد اينكه حسين شهيد گرديد و زن و فرزند او را اسير كردند و آن واقعات دردانگيز پيش آمد، يك مرتبه قبايح و فجايع اعمال بني اميه ظاهر شد و يك مرتبه جنبش و نهضت عظيمي در مسلمانان پيدا و عليه ( حكومت) يزيد و آل اميه قيام كردند. و بني اميه را مخرب اسلام دانستند و آنها را ظالم و غاصب ناميدند و برعكس بني هاشم را مظلوم و شايسته خلافت دانسته و حقيقت اسلام را رونقي تازه دادند، مسلماناني كه جنبه روحانيت اسلام را به يكباره فراموش نموده بودند با يك جنبش روشني به دنبال حق و حقيقت رفتند و نهضتهاي عظيم اسلامي شروع شد و دنباله آن تا به امروز امتداد يافت و روز به روز واقعه بزرگ كربلا اهميت و درخشندگي بيشتري يافت. 
مهم ترين اثر اين نهضت اين بود كه رياست روحاني كه در عوالم سياست اهميت شاياني داشت، مجدداً به دست بني هاشم افتاد و به ويژه در بازماندگان حسين عليه السلام مسلم گرديد. چندي طول نكشيد كه ( حكومت) ظلم و جور معاويه و جانشينان او منهدم شد و در كمتر از يك قرن قدرت از بني اميه سلب گرديد. منهدم شدن( قدرت) از بني اميه به قسمي شد كه امروز نام و نشاني از آنها نمودار نيست و اگر در متن كتب تاريخي نامي از اين قوم ذكر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا هم نوشته شده و اين نيست، مگر به واسطه قيام حسين و ياران با وفاي او. 
مي توان ادعا نمود كه تا به امروز تاريخ بشريت نظير چنين شخص مالانديش و فداكار به خود نديده و نخواهد ديد. هنوز اسراي حسين عليه السلام نزد يزيد نرسيده بودند كه علم خون خواهي حسين عليه السلام برافراشته شد و نهضت عظيمي عليه يزيد آغاز شد، مظلوميت حسين عليه السلام بر همه ثابت شد و پرده از روي نيات و جنايات بني اميه برداشته شد و كار به جايي رسيد كه خاندان و حرمسرايان يزيد زبان شماتت بر او دراز كردند و با اينكه ممكن نبود نام حسين و خاندان علي عليه السلام در اطراف و جوانب يزيد به نيكوئي برده شود. پس از اين واقعه در " پايتخت " يزيد، همه جا صحبت از مظلوميت حسين و ياران او بود و خاندان علي عليه السلام را به تقديس و عظمت ياد مي كردند و با اينكه يزيد ياراي شنيدن چنين كلماتي را نداشت، جز سكوت چاره اي نديد و براي تبرئه نمودن خود قصور و گناه را به امراي خود نسبت داد و گفت: خدا لعنت كند پسر مرجانه را زيرا من به او دستور دادم كه اگر مي تواند از حسين عليه السلام بيعت بگيرد نه اينكه او را شهيد نمايد و از بس مدح و ثناي حسين عليه السلام را پس از واقعه كربلا شنيد، روزي گفت: "( حكومت) وسيع بني اميه منقرض گرديد و به قسمي آنها را از ميان برداشتند كه حتي نام و نشاني از آنها باقي نماند. فقط چند نفري از آنها يكي بعد از ديگري در آندلس حكومت مي كردند. 
امروزه از آن ( قدرت) و جاه و غرور يك نفر ولو اينكه گمنام باشد، پيدا نمي شود و اگر پيدا شود از بس مورد سرزنش مردم مي باشند، ننگ دارند كه خود را معرفي نمايند.(2)

نهضت حسين از نظر مهاتما گاندي 
 

من زندگي امام حسين عليه السلام آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از سرمشق امام حسين عليه السلام پيروي كند.(3)

محمدعلي جناح درباره حسين سخن مي گويد 
 

هيچ نمونه اي از شجاعت بهتر از آنكه امام حسين عليه السلام از لحاظ فداكاري و تهور نشان داد در عالم پيدا نمي شود، به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد، پيروي نمايند.(4)

حادثه طف از نظر لياقت عليخان 
 

اين روز ( عاشورا) براي مسلمانان در سراسر جهان معناي بزرگ دارد، در اين روز يكي از حزن آورترين و تراژيك ترين وقايع اسلام اتفاق افتاد. شهادت حضرت امام حسين در عين حزن، نشانه فتح نهايي روح واقعي اسلامي بود، زيرا تسليم كامل به اراده الهي به شمار مي رفت، شهادت يكي از عظيم ترين پيروان اسلام مثل درخشنده و پايدار براي همه ما است. اين درس به ما مي آموزد كه اشكال و خطرات هر چه باشد نبايد از راه حقيقت و عدالت منحرف شود.(5)

پورشو تامداس توندون(6) حسين را مي ستايد 
 

شهادت امام حسين عليه السلام از همان زمان كه طفلي بيش نبودم در من تأثير عميق و حزن آوري مي بخشيد. من اهميت برپا داشتن اين خاطره بزرگ تاريخي را مي دانم. اين فداكاري هاي عالم از قبيل شهادت امام حسين عليه السلام سطح بشريت را ارتقاء بخشيده است و خاطره آن شايسته است هميشه بماند و يادآوري شود.(7)

اثر نهضت حسين از نظر گيبون مورخ مشهور 
 

در طي قرون آينده بشريت و در سرزمين هاي مختلف شرح صحنه حزن آور مرگ حسين موجب بيداري قلب خونسردترين قارئين خواهد شد.(8)

چارلز ديكنز درباره نهضت حسين اينگونه مي گويد 
 

اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواسته هاي دنيائي خود بود، من نمي فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند، پس عقل چنين حكم مي نمايد كه او فقط به خاطر اسلام فداكاري خويش را انجام داد.(9)

حسين عليه السلام از نظر توماس كارلايل 
 

بهترين درسي كه از تراژدي كربلا مي گيريم، اين است كه حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند، آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوق عددي در جائي كه حق با باطل روبه رو مي شود، اهميت ندارد و پيروزي حسين با وجود اقليتي كه داشت باعث شگفتي من است.(10)

سخنان پروفسور ادوارد براون درباره حادثه طف 
 

آيا اقليتي پيدا مي شود كه وقتي درباره كربلا سخن مي شنود، آغشته با حزن و الم نگردد، حتي غيرمسلمانان نيز نمي توانند پاكي روحي را كه اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت، انكار كنند.(11)

نهضت حسين از نظر فردريك جمس 
 

درس امام حسين عليه السلام و هر قهرمان شهيد ديگري اين است كه در دنيا اصول ابدي عدالت و ترحم و محبت وجود دارد كه تغيير ناپذيرند و همچنين مي رساند كه هرگاه كسي براي اين صفات ابدي مقاومت كند و بشر در راه آن پافشاري نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقي و پايدار خواهد ماند.(12)

ل. م. بويد 
 

در طي قرون افراد بشر هميشه جرات و پردلي و عظمت روح و بزرگي قلب و شهامت رواني را دوست داشته اند و در همين هاست كه آزادي و عدالت هرگز به نيروي ظلم و فساد تسليم نمي شود. اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين عليه السلام و من مسرورم كه با كساني كه اين فداكاري عظيم را از جان و دل ثنا مي گويند، شركت كرده ام، هر چند كه 1300 سال از تاريخ آن گذشته است.(13)

حسين از نظر واشنگتن ايروينك مورخ آمريكايي 
 

براي امام حسين عليه السلام ممكن بود كه زندگي خود را با تسليم شدن اراده يزيد نجات بخشد، ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي داد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روي ريگ هاي تفتيده عربستان روح حسين فناناپذير است. اي پهلوان و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، اي حسين.(14)

توماس ماساريك درباره حادثه كربلا سخن مي گويد 
 

بسياري از مورخين ما از كم و كيفيت اين رسم و ازدياد عزاداري واقف نبوده، جاهلانه سخن مي گويند و وضع عزاداري پيروان حسين عليه السلام را مجنونانه مي پندارند و ابداً بدين نكته پي نبرده اند كه اين مسئله در اسلام چه تحولاتي را به وجود آورده و با جنبش و نهضت مذهبي كه از تعزيه داري در اين قوم پيدا شده در هيچ يك از اقوام و ملل ديگر عالم پيدا نشده با يك نظر دقيق در ترقيات دويست ساله پيروان علي عليه السلام در هندوستان كه عزاداري را شعار خود نموده اند تصديق خواهيم كرد كه بزرگترين عالم اصلي مزيت را آنها پيروي مي كنند. 
دويست سال پيش پيروان علي و حسين عليها السلام در سرتاسر هندوستان در اقليت بودند و همين حال را ممالك ديگر داشتند. امروزه در ممالك مترقي و ثروتمند مسيحي اگر بخواهند چنين ماتم و عزاداري را به پا نمايند با صرف ميليونها دلار باز هم به تأسيس چنين مجامع و مجالس عزاداري موفق نخواهند شد. گرچه كشيشان ما هم از ذكر مصائب حضرت مسيح ، مردم را متأثر مي سازند، ولي آن شور و هيجاني كه در پيروان حسين عليه السلام يافت مي شود، در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد كه مصائب مسيح در برابر مصائب حسين عليه السلام مانند پركاهي است در مقابل يك كوه عظيم پيكر.(15)

موريس دوكبري مي نويسد: 
 

اگر مورخين ما، حقيقت اين روز را مي دانستند و درك مي كردند كه عاشورا چه روزي است اين عزاداري را مجنونانه نمي پنداشتند، زيرا پيروان حسين به واسطه عزاداري حسين مي دانستند كه پستي و زيردستي و استعمار واستثمار را نبايد قبول كنند، زيرا شعار پيشرو و آقاي آنها ندادن تن به زيربار ظلم و ستم بود. 
قدري تعمق و بررسي كنيم كه در مجالس عزاداري حسين عليه السلام چه نكات دقيق حيات بخشي مطرح مي شود! در مجالس عزاداري حسين گفته مي شود، كه حسين عليه السلام براي حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگي مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زيربار استعمار و ماجراجوئي يزيد نرفت. 
پس بيائيد ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده از زيردستي استعمارگران( بيگانگان) خلاصي يابيم و مرگ باعزت را بر زندگي با ذلت ترجيح دهيم زيرا مرگ با عزت و شرافت بهتر از زندگي با ذلت است. مسلم است ملتي كه از گهواره تا گور تعليماتش چنين است داراي چه مقام و مرتبي است، داراي هر گونه شرافت و افتخاري است، همه سرباز حقيقي عزت و شرافتند. علاوه بر منافع سياسي كه ذكر شد و اثراتش طبيعي است. بزرگترين پاداش اخروي را مسلمانان در اين عمليات( يعني تعزيه داري حسين مي دانند) آشنايان به تاريخ تصديق خواهند نمود كه اصلاح اخلاق و تعليمات بين المللي جز به وسيله مذهب امروزه بلكه در قرنها در ملل خاورميانه غيرممكن است. جمعيت تسليح اخلاقي به خوبي بدين نكته پي برده كه وطن خواهي و اتحاد و اتفاق را در سايه دين و مذهب و ديانت ملل خاور زمين به دست آورده اند. امروزه در ممالك متحده آمريكا مردم را به نام خدمت به وطن دعوت مي كنند، ولي در آسيا مي توان خدمات شاياني را به نام دين و مذهب حاصل نمود. 
اگر مسلمانان مذهب را ناديده انگارند و به نام وطن خواهي بخواهند ترقيات سياسي حاصل كنند، بجاي نفع، زيان خواهند برد. زيرا اگر تعليمات سربازي را با دين توأم سازند، سربازان تا خون در بدن دارند، حاضر نيستند حتي يك وجب از خاك مقدس وطن را تسليم اجانب نمايند. امروز اگر استقلالي در مسلمانان مشاهده مي شود، عامل اصلي آن پيروي از دستورات قرآن و اسلام است و خواهيم ديد روزي را كه سلطنت هاي اسلامي در سايه همين نكته اساسي قوت گيرند و بدين وسيله مسلمانان عالم در سايه اتحاد و اتفاق واقعي مانند صدراسلام ممالك مشرق و مغرب عالم را مطيع اوامر خود سازند، حسين عليه السلام شبيه ترين روحانيين به حضرت مسيح است، ولي مصائب او سخت تر و شديدتر است.(16)

عاشورا از نظر دكتر ژوزف فرانسوي 
 

دكتر ژوزف مورخ معروف فرانسوي در كتاب " اسلام و اسلاميان " مي نويسد: بعد از رحلت بنيان گذار اسلام يعني محمدبن عبدالله صلي الله عليه و آله اختلاف كلمه و عقيده در تابعين و جانشينان وي پيدا شد. دسته اي به خلافت دامادش علي بن ابي طالب قائل و دسته ديگري خلافت پدرزن او ابوبكر را قبول نمودند، دسته اول را شيعه و دسته دوم را سني ناميدند. 
وقتي علي عليه السلام به خلافت رسيد و عايشه زوجه حضرت محمد صلي الله عليه و آله و دختر ابوبكر بر مخالفت او برخاست و معاويه برادرزن ديگر محمد صلي الله عليه و آله در شام پرچم پادشاهي را برافراشت. در اين موقع سه دستگي به وجود آمد و جنگهاي شديدي برپا شد و عده زيادي مقتول و مجروح گرديدند. زماني كه زمامدار شام( معاويه) به قتل و غارت پيروان علي عليه السلام پرداخت و دستور داد كه نام علي عليه السلام را به زشتي ياد كنند در منابر و مساجد نسبت به علي عليه السلام اهانت نمايند. 
عداوت و دشمني بين دو دسته شيعه و سني بيش از پيش شد و شيعيان از زيربار اطاعت بزرگان سنت بيرون آمده و تنفر و انزجار خود را از آنها ابراز داشتند. ولي حكومت و اقتدار در دست تسنن بود. از بعد از زمان خلافت، شيعيان از ترس حكومت هاي جابر هيچگونه ابراز عقيده اي نمي نمودند و اين شيوه برقرار بود تا واقعه عاشورا كه در اين روز به دستور حاكم شام( يزيد بدن معاويه) حسين عليه السلام و يارانش را در حوالي كوفه به قتل رسانيدند و اين واقعه حائز اهميت شاياني گرديد و پيروان علي عليه السلام برآشفته و موقع را مغتنم شمرده مشغول پيكار شدند و جنگ ها نموده و خونها ريخته شد و عزاداري برپا گرديد و كار بجائي رسيد كه شيعيان، عزاداري نوه محمد يعني حسين بن علي عليه السلام را جزو مذهب خود قرار دادند و از آن روز تاكنون به پيروي از بزرگان دين خود كه آنها را دوازده نفر از اولاد علي و فاطمه عليها السلام مي دانند و گفتار و رفتار و كردار هر يك از آنها را در مرتبه گفتار و كردار خدا و رسول و تالي قرآن مي شمارند، در عزاداري حسين عليه السلام شركت كرده و رفته رفته اين عزاداري از اركان مذهب شيعه قرار گرفت. با ترقيات سريع السيري كه شيعيان در اندك مدتي كردند مي توان گفت در دو قرن ديگر عدد آنها بر ساير فرق مسلمانان بيشتر خواهد شد و علت اين امر به واسطه سوگواري حسين عليه السلام است. 
امروز در هيچ نقطه اي از جهان نيست كه براي نمونه دو الي سه نفر شيعه يافت شوند و اقامه عزاداري ننمايند. 
" در بندر مارسيل، عربي را ديدم كه پيرو مذهب تشيع بود و گويا تبعيت بحرين را اختيار نموده بود. در مهمانخانه جنب اتاق من مسكن داشت در روز عاشوراي حسين عليه السلام به تنهايي احوالات حسين را مي خواند و گريه مي كرد و سپس مقداري آش كه با شكر و برنج تهيه نموده بود بين فقرا تقسيم مي نمود. "
شيعيان عقيده دارند كه در روزهاي عاشورا و تاسوعا بايستي فقرا را اطعام نمود از اين جهت همه ساله از اموال خود به قدر استطاعت خويش به فقرا كمك مي نمايند و بعضي اوقات اين كمك ها از ميليونها دلار هم مي گذرد. دسته ديگري از شيعيان براي اقامه مجلس سوگواري وقفياتي نموده اند كه ارزش آن بالغ بر ميليونها دلار مي گردد. بايد اعتراف نمود كه شيعيان از بذل جان و مال خود در راه مذهب و سوگواري حسين عليه السلام دريغ ندارند. 
امروز در هر نقطه از عالم مسلمانان شايسته ترين افرادي مي باشند كه به معرفت علم واقف شده و به خصوص فرقه شيعه بر ساير فرق اسلام مزيت و برتري دارند. (17)

پى‏نوشتها:
 

1- انتخاب دوازده جانشين( علي و فرزندانش) براي پيغمبر در اعتقاد شيعه و طبق مدارك قطعي و علمي از جانب خداوند بوده است، نه بخواست و اراده پيامبر. 
2- قيام حسين و يارانش، صص 2 تا 17، به نقل از ريدرز دايجست، چاپ نيويورك. 
3- مجله نور دانش، شماره 3، سال 1341 شمسي . 
4 و5- مجله نور دانش، شماره 3. 
6-Pursho Ttamdas Tondon 
7- مجله نور دانش، شماره 3. 
8 و9 و10و11- مجله نور دانش، شماره 3. 
12و13و14- مجله نور دانش، شماره 3. 
15- قيام حسين و يارانش، ص 20. 
16- همان، ص 21. 
17- قيام حسين و يارانش، ص 24، به نقل از ريدرز دايجست، چاپ نيويورك. 
 

منبع:سايت حوزه 
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : samsam
تعداد بازدید از این مطلب: 64
موضوعات مرتبط: عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


استقامت حسيني
 
عاشورا پيامها و درسهايي دارد. عاشورا درس مي دهد که بايد براي حفظ دين فداکاري کرد. در راه قرآن بايد از همه چيز گذشت. درس مي دهد که در ميدان نبرد حقّ و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پيرو جوان، شريف و وضيع، امام و رعيّت، همه با هم در يک صف قرار مي گيرند و جبهه ي دشمن با همه ي تواناييهاي ظاهري، بسيار آسيب پذير است. همچنان که جبهه ي بني اميّه به وسيله ي کاروان اسيران عاشورا در کوفه آسيب ديد، در شام و در مدينه آسيب ديد، بالاخره هم به فناي جبهه ي سفياني منتهي شد. درس مي دهد که در ماجراي دفاع از دين، بيشتر از همه چيز براي انسان بصيرت لازم است. بي بصيرتها فريب مي خورند و در جبهه باطل قرار مي گيرند، بدون اين که خود بدانند. همچنان که در جبهه ي ابن زياد کساني بودند که از فسّاق و فجّار نبودند، بلکه از بي بصيرتها بودند. 
اينها درسهاي عاشورا است. البتّه همين درسها کافي است که يک ملت را از ذلّت به عزّت برساند. همين درسها مي تواند جبهه ي کفر و استکبار را شکست بدهد. درسهاي زندگي سازي است (1) 

استقامت حسيني 
 

درمورد امام حسين عليه السلام استقامت به اين صورت است که او تصميم گرفت تسليم يزد و حکومت جابرانه ي او نشود. مبارزه از اين جا شروع شد؛ عدم تسليم در مقابل حاکميت فاسدي که راه دين را بکلّي منحرف مي کرد. امام که از مدينه حرکت فرمود، با اين نيّت بود. بعد که در مکّه احساس کرد ياور دارد، آن وقت اين را با قيام هم همراه کرد؛ و الّا جوهر اصلي اعتراض و حرکت در مقابل حکومتي بود که بر طبق موازين حسيني، اين حکومت قابل تحمّل و قابل قبول نبود. اوّل، امام حسين عليه السلام در مقابل اين حکومت ايستاد. هنوز خبري نبود و مشکلات خودش را نشان نداده بود. بعد، امام حسين عليه السلام با مشکلات يکي پس از ديگري مواجه شد: مسأله ي ناگزيري خروج از مکّه و سپس درگيري در کربال و فشاري که درحادثه ي کربلا بر شخص امام حسين عليه السلام وارد آمد. 

عذرهاي شرعي سدّ راه انسان 
 

يکي از چيزهايي که در کارهاي بزرگ جلوي انسان را سدّ مي کند، عذرهاي شرعي است. کار واجب و تکليفي را انسان بايد انجام بدهد، ولي وقتي انجام اين کار مستلزم اشکال بزرگي است - فرضاً عدّه ي زيادي کشته خواهند شد -در اين جا انسان احساس مي کند که ديگرتکليف ندارد. شما ببينيد در مقابل امام حسين عليه السلام از اين گونه عذرهاي شرعي که يکي پس از ديگري پديدار مي شد و مي توانست هر انسان ظاهر بيني را از اين راه منصرف بکند، چه قدر بود. اوّل، اعراض مردم کوفه و کشته شدن مسلم بود. در اين جا بايد امام حسين مي فرمود که ديگر عذر شرعي است و تکليف ساقط شد. ما مي خواستيم با يزيد بيعت نکنيم، ولي معلوم گرديد که در اين اوضاع و احوال نمي شود چنين کاري نکرد، مردم تحمل نمي کنند. پس، تکليف ساقط است و از روي اجبار و ناچاري بيعت مي کنيم. 
مرحله ي دوم، خود حادثه ي کربلاست. در اين جا امام حسين مي توانست در مواجهه ي با يک مسأله، به صورت انساني که مي خواهد حوادث بزرگ را با اين منطقها حل بکند، بگويد اين زن وبچه دراين صحراي سوزان طاقت ندارند. بنابراين، تکليف برداشته است و طبيعتاً تسليم بشود و آن چيزي را که تا آن وقت قبول نکرده بود، قبول کند. يا بعد از آن که روز عاشورا شد و حمله ي اينها شروع گرديد و عدّه ي زيادي از اصحاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، دراين جا مشکلات بيشتر خود را به امام حسين عليه السلام نشان مي داد و مي توانست آن بزرگوار بگويد که حالا ديگر معلوم شد که نمي شود مبارزه کرد و نمي شود پيش برد و نتيجتاً عقب بکشد. يا آن وقتي که معلوم گرديد امام حسين عليه السلام شهيد خواهد شد و بعد از شهادت او، آل الله و حرم اميرالمؤمنين و حرم پيامبر، در دست مردان نامحرم در بيابان تنها خواهند ماند، اين جا ديگر مسأله ي ناموس پيش مي آيد. امام حسين عليه السلام در اين جا هم به عنوان يک انسان غيرتمند مي توانست با خود بفرمايد که ديگر تکليف برداشته است. اگر اين راه را ادامه بدهيم و کشته بشويم، زنهاي خاندان پيامبر و دختران اميرالمؤمنين و پاکيزه ترين و طيّب و طاهرترين زنان عالم اسلام، به دست دشمنان و مردهاي بي سر و پايي که از شرف و ناموس هيچ چيز نمي فهمند، خواهند افتاد. پس، تکليف برداشته است. 
برادران و خواهران! توجه کنيد، اين مطلب مهمي است که بايد در حادثه ي کربلا، بر اين اساس و از اين ديدگاه دقت بشود که اگر امام حسين عليه السلام مي خواست در مقابل حوادث بسيار تلخ و دشوار - مثل حادثه ي شهادت علي اصغر و اسارت زنان و تشنگي بچه ها و کشته شدن همه ي جوانها و حوادث فراوان ديگري که در کربلا قابل احصاست - با ديد يک متشرّع معمولي نگاه کند و عظمت رسالت خود را به فراموشي بسپرد، هر قدم به قدم مي توانست عقب نشيني کند و بگويد ديگر تکليف نداريم. حالا با يزيد بيعت مي کنيم، چاره چيست. «الضّروات تبيح المحذورات ». اما امام حسين عليه السلام چنين نکرد. اين، «استقامت » امام حسين است. استقامت، يعني اين. 

استقامت در برابر عذرهاي شرعي 
 

استقامت، همه جا به معناي تحمل مشکلات نيست. تحمل مشکلات براي انسان بزرگ آسانتر است تا تحمل آن چيزهايي که بر حسب موازين شرعي و عرفي و عقلي ساده، ممکن است خلاف مصلحت به نظربيايد. تحمل اينها از تحمل دشوارتر مشکلتر است. يک وقت به کسي مي گويند اين راه را نرو، ممکن است شکنجه بشوي. انسان قوي مي گويد شکنجه بشوم، چه مانعي دارد؟راه را مي روم. يا مي گويند نرو، ممکن است کشته بشوي. انسان بزرگ مي گويد کشته بشوم، چه اهميت دارد؟ مي روم. يک وقت صحبت کشته شدن و شکنجه شدن و محروميت کشيدن نيست. مي گويند نرو، ممکن است که گروهي از مردم به خاطر اين حرکت تو کشته بشوند. در اين جا ديگر پاي جان ديگران در بين است. نرو، ممکن است بسياري از زنان و مردان و کودکان، به خاطر پيش رفتن تو سختي بکشند. اين جاست که آن کساني که کشته شدن برايشان مهم نيست، پايشان مي لرزد. آن کسي پايش نمي لرزد که اوّلاً در حدّ اعلي بصيرت داشته باشد. و بفهمد چه کار بزرگي را انجام مي دهد. ثانياً قدرت نفس داشته باشد و ضعف نفس گريبان او را نگيرد. اين دو خصوصيت را امام حسين در کربلا نشان داد. لذا حادثه ي کربلا مثل خورشيدي بر تارک تاريخ درخشيد. هنوز هم مي درخشد و تا ابد الدّهر هم خواهد درخشيد (2)

پي نوشت ها :
 

1-ديدار با فرماندهان گردانها، دسته هاي عاشوراي نيروي مقاومت بسيج71/4/22.
2-روزنامه جمهوري اسلامي، 1375/3/16. 
 

منبع: منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 5)،( شخصیت و سیره امام حسین (علیه السلام))
تعداد بازدید از این مطلب: 75
موضوعات مرتبط: عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نهضت عظیم حسینی
 
ازسه بعد و با سه ديدگاه، اين نهضت عظيم حسيني را که در تاريخ اين طور ماندگار شده است، مي شود نگاه کرد؛ در هر سه بعد، آنچه که بيش از همه چشم را خيره مي کند، احساس عزت و سربلندي و افتخار است. 
يک بعد، مبارزه ي حق در مقابل باطل مقتدر است که امام حسين و حرکت انقلابي و اصلاحي او چنين کرد. يک بعد ديگر، تجسم معنويت و اخلاق در نهضت حسين بن علي است؛ در اين نهضت عرصه ي مبارزه يي وجود دارد که غير از جنبه ي اجتماعي و سياسي و حرکت انقلابي و مبارزه ي علني حق و باطل مي باشد و آن، نفس و باطن انسانهاست. آن جايي که ضعفها، طمعها، حقارتها، شهوتها و هواهاي نفساني در وجود انسان، او را از برداشتن گامهاي بلند باز مي دارد، يک صحنه ي جنگ است؛ آن هم جنگي بسيار دشوارتر. آن جايي که مردان و زنان مؤمن و فداکار پشت سر حسين بن علي عليه السلام راه مي افتند؛ دنيا و مافيها، لذتها و زيباييهاي دنيا، در مقابل احساس وظيفه از چشم آنها مي افتد؛ انسانهايي که معنويت مجسم و متبلور در باطنشان، برجنود شيطاني- همان جنود عقل و جنود جهلي که درروايات ما هست - غلبه پيدا کرد و به عنوان يک عده انسان نمونه، والا و بزرگ، در تاريخ ماندگار شدند. بعد سوم که بيشتر در بين مردم رايج است، فجايع، مصيبتها، غصه ها، غمها و خون دلهاي عاشوراست. ليکن در همين صحنه ي سوم، باز هم عزت و افتخار هست. کساني که اهل نظر و فکر و تأملند، بايد هر سه بعد را دنبال کنند. 

عزّت و افتخار در حرکت انقلابي 
 

در آن بعد اول که امام حسين يک حرکت انقلابي به راه انداخت، مظهر عزت و افتخار بود. نقطه ي مقابل حسين بن علي چه کسي بود؟ آن حکومت ظالم فاسد بدکاره يي بود که «يعمل في عبادالله بالاثم و العدوان »(1) نمودار اصلي اين بود که در جامعه يي که زير قدرت او بود، با بندگان خدا و انسانها با ستم، عدوان، غرور، تکبر، خودخواهي و خودپرستي رفتار مي کرد؛ اين خصوصيت عمده ي آن حکومت بود. چيزي که برايشان مطرح نبود، معنويت و رعايت حقوق انسانها بود. حکومت اسلامي را به همان حکومت طاغوتي که قبل از اسلام و در دورانهاي مختلف در دنيا وجود داشته است، تبديل کرده بودند. در صورتي که بارزترين خصيصه ي نظام اسلامي، حکومت است؛ برجسته ترين بخشهاي آن جامعه ي ايده آلي که اسلام مي خواهد ترتيب بدهد، شکل و نوع حکومت و رفتار حاکم است. 
به تعبير بزرگان آن روز، امامت را به سلطنت تبديل کرده بودند. امامت يعني پيشوايي قافله ي دين و دنيا؛ درقافله يي که همه به يک سمت و هدف والايي در حرکتند، يک نفر بقيه را راهنمايي مي کند و اگر کسي گم شود، دست او را مي گيرد و بر مي گرداند؛ 
اگر کسي خسته شود، او را به ادامه ي راه تشويق مي کند؛ اگر کسي پايش مجروح شود، پاي او را مي بندد و کمک معنوي و مادي به همه مي رساند؛ اين در اصطلاح اسلامي اسمش امام - امام هدايت - است؛ و سلطنت نقطه ي مقابل اين است. سلطنت به معناي پادشاهي موروثي، فقط يک نوع از سلطنت است. لذا بعضي سلاطين در دنيا هستند که اسمشان سلطان نيست، اما باطنشان تسلط و زورگويي برانسانهاست. هر کس و در هر دوره يي از تاريخ - اسم او هر چه مي خواهد باشد - وقتي به ملت خود يا به ملتهاي ديگر زور بگويد، اين سلطنت است. اين که رئيس جمهور يک دولتي-که در همه ي زمانها دولتهاي مستکبر بوده اند و امروز مظهر آن، امريکاست - به خود حق بدهد که بدون هيچ استحقاق اخلاقي، علمي و حقوقي، منافع خود و کمپانيهاي پشتيبان خود را بر منافع ميليونها انسان ترجيح دهد و براي ملتهاي دنيا تکليف معين کند، اين سلطنت است؛ حالا اسمش سلطان باشد يا نباشد!
در دوران امام حسين، امامت اسلامي را به چنين چيزي تبديل کرده بودند؛ «يعمل في عبادالله بالاثم و العدوان ». امام حسين در مقابل چنين وضعيتي مبارزه مي کرد؛ مبارزه ي او بيان کردن، روشنگري، هدايت ومشخص کردن مرز بين حق و باطل- چه در زمان يزيد و چه قبل از او - بود. منتها آنچه در زمان يزيد پيش آمد و اضافه شد، اين بود که آن پيشواي ظلم و گمراهي و ضلالت، توقع داشت که اين امام هدايت پاي حکومت او را امضاء کند؛ «بيعت » يعني اين. مي خواست امام حسين را مجبور کند به جاي اين که مردم را ارشاد و هدايت کند و گمراهي آن حکومت ظالم را براي آنان تشريح کند، بيايد حکومت آن ظالم را امضا و تأييد هم بکند؛ قيام امام حسين از اين جا شروع شد. اگر چنين توقعي بي جا و ابلهانه اي از سوي حکومت يزيد نمي شد، ممکن بود امام حسين همچون زمان معاويه و ائمه ي بزرگوار بعد از خود، پرچم هدايت را بر مي افراشت؛ مردم را ارشاد و هدايت مي کرد و حقايق را مي گفت. منتها او بر اثر جهالت و تکبر و دوري از همه ي فضايل و معنويات انساني يک قدم بالاتر گذاشت و توقع کرد که امام حسين پاي اين سيه نامه ي تبديل امامت اسلامي به سلطنت طاغوتي را امضاء کند؛ يعني بيعت کند. امام حسين فرمود که «مثلي لا يبايع مثله »(2)؛ حسين چنين امضايي را نمي کند؛ امام حسين بايد تا ابد به عنوان پرچم حق باقي بماند؛ پرچم حق نمي تواند در صف باطل قرار گيرد و رنگ باطل را بپذيرد. اين بود که امام حسين فرمود: «هيهات منّا الذّلّة ». حرکت امام حسين، حرکت عزت بود؛ يعني عزت حق، عزت دين، عزت امامت و عزت آن راهي که پيغمبر ارائه کرده بود. امام حسين مظهر عزت بود و چون ايستاد پس مايه ي فخر و مباهات هم بود. اين عزت و افتخار حسيني است، يک وقت کسي حرفي را مي زند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پاي آن حرف نمي ايستد و عقب نشيني مي کند؛ اين ديگر نمي تواند افتخار کند. «افتخار» متعلق به آن انسان، ملت و جماعتي است که پاي حرفشان بايستند و نگذارند پرچمي را که آنها بلند کرده اند، طوفانها از بين ببرد و بخواباند. امام حسين اين پرچم را محکم نگه داشت و تا پاي شهادت عزيزان و اسارت حرم شريفش ايستاد. عزت و افتخار در بعد يک حرکت انقلابي اين است. 

تبلور معنويت و فضيلت 
 

در بعد تبلور معنويت هم همين طور است؛ بارها اين را گفته ام، خيليها به امام حسين مراجعه و او را بر اين ايستادگي ملامت مي کردند. آنها مردمان بد و يا کوچکي هم نبودند؛ بعضي جزو بزرگان اسلام بودند؛ اما بد مي فهميدند و ضعفهاي بشري بر آنها غالب شده بود؛ لذا مي خواستند حسين بن علي را هم مغلوب همان ضعفها کنند؛ اما امام حسين صبر کرد و مغلوب نشد و يکايک کساني که با امام حسين بودند، در اين مبارزه ي معنوي و دروني پيروز شدند. آن مادري که جوان خود را با افتخار و خشنودي به طرف اين ميدان فرستاد، آن جواني که از لذات ظاهري زندگي گذشت و خود را تسليم ميدان جهاد و مبارزه کرد، پيرمرداني مثل حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه که از راحتي دوران پيرمردي و بستر گرم و نرم خانه ي خودشان گذشتند و سختي را تحمل کردند، آن سردار شجاعي که در ميان دشمنان جايگاهي داشت - حر بن يزيد رياحي - و از آن جايگاه صرف نظر کرد و به حسين بن علي پيوست، همه ي آنها در اين مبارزه ي باطني و معنوي پيروز شدند. 
آن روز کساني که در مبارزه ي معنوي بين فضايل و رذايل اخلاقي پيروز شدند و در صف آرايي ميان جنود عقل و جنود جهل توانستند جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دهند، عده ي اندکي بيش نبودند؛ اما پايداري و اصرار آنها بر استقامت در آن ميدان شرف، موجب شد که در طول تاريخ، هزاران هزار انسان آن درس را فراگرفتند و همان را ه را رفتند. اگر آنها در وجود خودشان فضيلت را بر رذيلت پيروز نمي کردند، درخت فضيلت در تاريخ خشک مي شد؛ اما آن درخت را آبياري کردند و شما در زمان خودتان خيليها را ديديد که در درون خود فضيلت را بر رذيلت پيروز کردند؛ هواهاي نفساني را مقهور احساسات و بينش و تفکر صحيح ديني و عقلاني کردند. همين پادگان دو کوهه و پادگانهاي ديگر و ميدانهاي جنگ و سرتاسر کشور، شاهد دهها و صدها هزار نفر از آنها بوده است. امروز هم ديگران از شما ياد گرفته اند؛ امروز در سرتاسر دنياي اسلام آن کساني که حاضرند در درون خود و در صف آرايي حق و باطل، حق را بر باطل پيروز کنند و غلبه دهند، کم نيستند؛ پايداري شما - چه در دوران دفاع مقدس و چه در بقيه ي آزمايشهاي بزرگ اين کشور - اين فضيلتها را در زمانه ي ما ثبت کرد. زمانه ما زمانه ي ارتباطات نزديک است، اما اين ارتباطات نزديک هميشه به سود شيطان و شيطنتها نيست؛ به سود معنويتها و اصالتها هم هست. مردم دنيا خيلي چيزها را از شما ياد گرفته اند؛ همين مادري که در فلسطين جوان خودش را مي بوسد و به طرف ميدان جنگ مي فرستد، اين يک نمونه است. فلسطين سالهاي متمادي، زن و مرد و پير و جوان داشت، اما بر اثر ضعفها و به دليل آن که در ميدان صف آرايي معنوي، جنود عقل نمي توانست بر جنود جهل پيروز شود، فلسطين دچار ذلت شد و اين وضعيت برايش پيش آمد و دشمنان بر آن مسلط شدند. اما امروز وضعيت فلسطين، به گونه ي ديگري است؛ امروز فلسطين به پا خواسته است امروز ملت فلسطين- زن و مرد - در صف آرايي معنوي در درون خود توانسته اند جانب معنويت را غلبه بدهند و پيروز کنند؛ و اين ملت پيروز خواهد شد. 

جوهره عزّت در مصيبت هاي عاشورا 
 

در آن صحنه ي سوم هم که صحنه ي فاجعه آفريني هاي عاشوراست، آن جا هم باز نشانه هاي عزت مشاهده مي شود؛ آن جا هم سربلندي و افتخار است؛ اگر چه مصيبت و شهادت است، اگر چه شهادت هر يک از جوانان بني هاشم، کودکان، طفلان کوچک و اصحاب کهنسال در اطراف حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام يک مصيبت و داغ بزرگ است، اما هر کدام حامل يک جوهره ي عزت و افتخار هم هست (3)

پي نوشت ها :
 

1- بحار الانوار، ج44، ص382.
2-بحار الانوار، ج44، ص325.
3-در جمع راهيان نور و قشرهاي مختلف مردم در پادگان دو کوهه، 1381/1/9. 
 

منبع: منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 5)،( شخصیت و سیره امام حسین (علیه السلام))
تعداد بازدید از این مطلب: 101
موضوعات مرتبط: عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عاشورا در کلام معصومين(ع)

عاشورا در کلام معصومين(ع) 
 

از امام صادق(ع) پرسيدند: چرا روزعاشورا سوگناک ترين روز به حساب آمده است، نه روز رحلت پيامبر اکرم(ص) وحضرت فاطمه(س) و روز شهادت حضرت علي(ع) و امام حسن(ع)؟
حضرت فرمود: «به اين دليل روز [شهادت] حسين (ع) سوگناک ترين روزهاست که اصحاب کسا، اين گرامي ترين آفريدگان نزد خداي تعالي، پنج نفر بودند...
چون امام حسين(ع) کشته شد، ديگر کسي از اهل کسا باقي نماند که بعد از او مايه تسلاي خاطر مردم باشد. بنابراين ، رفتن امام حسين(ع) به منزله رفتن همه آنهاست، همچنان که ؛ باقي بودن ايشان مثل اين بود که همه اهل کسا زنده هستند(1).
امام رضا(ع) «کسي که در روز عاشورا از انجام دادن کارهاي مورد نياز خود بپرهيزد، خداوند نيازهاي دنيا وآخرت او را برآورده مي کند. کسي که روز عاشورا را روز سوگواري واندوه وحزن قرار دهد، خداوند روز قيامت را روز شادي و سرور او قرار مي دهد(2).

عاشورا،فرهنگ باشکوه
 

عاشورا، نام دهمين روز از ماه محرم ومهم ترين روز در واقعه کربلاست .واقعه عاشورا، بزرگ ترين حادثه مصيبت بار در تاريخ صدر اسلام است که در آن، حضرت حسين بن علي(ع) امام سوم شيعيان به همراه يارانش درنبردي نابرابر با سپاه يزيد بن معاويه، به شهادت رسيد. حادثه دردناک عاشورا در روز دهم محرم سال61 هجري اتفاق افتاد وحضرت اباعبدالله(ع) درآن روز،در56 سالگي به شهادت رسيد. به گراميداشت اين واقعه مهم، پيروان و شيعيان امام حسين(ع) هر ساله گرد هم مي آيند و با حزن واندوه عزاداري مي کنند.
امروزه عاشورا با همه عظمت آن تنها يک واقعه تاريخي نيست، بلکه فرهنگي باشکوه وغني است که به انسان درس چگونه زيستن مي دهد وچشمه اي جوشان است که هر که ازآن نوشيده، به راه سعادت رهنمون شده است. 
فرهنگ عاشورا درس ها وپيام هايي راستين و انساني داردکه عمل به آنها حيات فردي و اجتماعي انسان را در برابر ستم ها و ناملايمت ها و ناشايستگي هاي روزگار بيمه مي کند وگوهر وجود او را آشکار مي سازد.

عوامل جاودانگي عاشورا
 

نهضت عاشورا ويژگي هاي برجسته اي دارد که موجب ماندگاري و جاودانگي آن شده است. برخي از اين ويژگي ها عبارتند از : 
1. مصونيت رهبري نهضت عاشورا از اشتباه : امام حسين(ع) به عنوان رهبر نهضت بزرگ عاشورا از عالي ترين ويژگي هاي انساني برخوردار بود و از همه مهم تر ، معصوم؛ يعني از اشتباه وخطا مصون بود. از اين رو، حماسه عاشورا الگويي تمام عيار براي همه انسان ها و جوامع است. 
2. هدف عاشورا؛ احياي اسلام و دفاع از دين: هدف نهضت عاشورا، منفعت طلبي ودستيابي به قدرت و رقابت حزبي و قوم و قبيله اي نبود، بلکه هدف، دفاع از دين و احياي سنت نبوي است .
3. پيروي از اصول و آموزه هاي ديني: يکي از ويژگي هاي حماسه عاشورا،انطباق کامل مجموعه حرکت امام حسين(ع) با قوانين ديني وحدود الهي و آموزه هاي اخلاقي بود.
4. اوج ايثار و فداکاري: حضور رهبر قيام؛ يعني امام حسين (ع) با تمام هستي وسرمايه خود؛ [يعني برادران،خواهران و عزيزان و يارانش و ارزشمندترين سرمايه اش که جان پاک او بود]، ازديگر ويژگي هاي نهضت عاشورا بودکه در تاريخ بي نظيراست(3).

آموزه هاي عاشورا
 

در بررسي حماسه حسين وفرهنگ عاشورا به آموزه هايي بر مي خوريم که هر يک دريايي از معرفت را به روي تشنگان مي گشايند . اين آموزه ها به ملت وقوم ومذهب خاصي منحصر نيست، بلکه فرا انساني و الگويي براي همه انسان هاست. از اين رو، بسياري از بزرگان غير مسلمانان در عظمت ودرس آموزي واقعه عاشورا وتأثير آن در روح و روان انسان ها و فعاليت هاي سياسي و اجتماعي شان سخن هاي بسياري گفته اند.
برخي از آموزه هاي عاشورا عبارتند از: 
1.ضرورت بصيرت ديني وسياسي: عاشورا به ما مي آموزد که در دفاع از دين، بينش، بيش از ديگر موارد براي انسان لازم است. افراد بي بصيرت بدون آنکه بدانند، فريب مي خورند و در جبهه باطل قرار مي گيرند. 
2. فداکاري براي حفظ دين: امام حسين(ع) با دين زدايي امويان روبه رو بود و اين بزرگ ترين خطر براي اسلام و امت پيامبر(ص) بود.آن حضرت، جان خود و خانواده اش را سپر تهاجم عليه دين قرار داد. و بر همين اساس فرمود:«سنت رسول خدا(ص) مرده است و بدعت در دين رواج يافته است. » اين خطر ممکن است در هر عصر ونسلي با شيوه هاي متفاوت ظهور کند. بنابراين، تنها با الگو گرفتن از آموزه هاي عاشورايي و فداکاري مي توان با آن مقابله کرد. 
3. اطاعات از رهبري و وفاداري به آن:
در قيام عاشورا از يک سو قهرمانان کربلا را مي بينيم که با اطاعت همه جانبه از رهبري امام حسين(ع) حماسه عاشورا را آفريدند. و به سعادت جاويدان نائل شدند و از ديگر سو با مردم سست عنصر وعهد شکن کوفه روبه رو مي شويم که در سايه نافرماني از دستورهاي امام حسين(ع) گرفتار نکبت دنيا و عذاب آخرت شدند.از اين رو، درس ديگر عاشورا اين است که سعادت دنيا وآخرت درگرو پيروي از رهبري امام عادل، وضلالت وگمراهي نيز در نافرماني از دستورهاي چنين رهبري است.
4. عمل به تکليف: رخداد عاشورا يکي از جلوه هاي عمل به وظيفه بود. شرايط و شناخت زمينه ها ، اقتضاي عمل به چنين تکليفي را از سوي امام معصوم(ع) داشت. از اين رو، از ديدگاه تکليف مدارانه امام حسين(ع) جبهه حق چه در صورت کشته شدن ويا کشته نشدن پيروز ميدان بودند.عاشورا از اين جهت نيز الگو دهنده است وانسان را به شناخت تکليف وعمل به تکليف هدايت مي کند.

کلاس عاشورا
 

عاشورا، هميشه ما را به فکر کردن وا مي دارد و مثل يک کلاس پربار يا يک استاد بزرگ حقايقي را به ما مي آموزد؛ که چگونه زندگي کنيم .عاشورا فکر را به اين پرسش متوجه مي کند که هدف قيام امام حسين(ع) چه بود؟ چه هدف بزرگي وجود داشت که آن بنده صالح خدا، براي تحقق آن ، خود وهستي اش را فدا کرد؟ در اين باره، در مجالس عزاداري ، مطالب بسياري شنيده يا درکتاب ها خوانده ايم، ولي هيچ حقيقتي صريح تر وآشکارتر از سخن خود سيدالشهدا نيست که فرمود:«من براي اصلاح امت جدم قيام کرده ام و مي خواهم امر به معروف ونهي از منکر کنم.» پس هدف سالار شهيدان، اصلاح امور امت از راه امر به معروف و نهي از منکر بود.
پرسش ديگري که در بررسي واقعه عظيم عاشورا با آن روبه رو مي شويم، اين است که چرا حضرت، خود و خانواده اش را به خطر انداخت؟چرا با ياران اندک خود، با قدرت طاغوتي و شيطاني و بي رحم يزيد رو به رو شد؟ همچنان سخن برحق امام حسين(ع) پاسخ گوي اين پرسش ماست که فرمود:«مگر نمي بينيد که به حق عمل و از باطل جلوگيري نمي شود؟»
آن امام شهيد به ما مي آموزد جامعه اي که در آن حق، اجرا و از باطل جلوگيري نشود، تحمل پذير نيست ومسلمان ها بايد در برابر باطل مقاومت کنند. براين اساس، پيرو امام حسين(ع) نبايد فقط عزاداري کند، بلکه بايد به هدف عالي آن حضرت، يعني امر به معروف و نهي از منکر عمل نمايد.

اولين ها 
 

در روز عاشورا، نخستين کسي که از آل ابي طالب به شهادت رسيد، علي اکبر(ع) بود.سپس عبدالله بن مسلم بن عقيل و پس از او، عَدي بن عبدالله بن جعفر طيار و پس از او قاسم بن حسن بن علي(ع) به شهادت رسيدند. 
درآغاز جنگ روز عاشورا، نخست، حمله ها به صورت گروهي بود و در نخستين حمله ها، بسياري از ياران امام حسين(ع) کشته شدند.اين حمله، به حمله «اولي» معروف است و بر اساس برخي روايت هاي تاريخي، تا پنجاه نفر از ياران امام حسين(ع) در اين حمله به شهادت رسيدند. پس ازآن، ياران آن حضرت به صورت فردي يا گروه هاي دو نفري به مبارزه مي رفتند وچنين نقل شده است که اغلب، دو به دو به شهادت رسيده اند. 

سخن بزرگان 
 

امام خميني (ره)
 

«دستور آموزنده «کل يوم عاشورا وکل ارض کربلا»،بايد سرمشق امت اسلامي باشد .قيام همگاني در هر روز و در هر سرزمين، عاشورا قيام عدالت خواهان با عددي قليل وايمان وعشقي بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ نشين و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که اين برنامه ، سرلوحه زندگي است درهر روز و در هر سرزمين...
اين دستورآموزنده، تکليفي است ومژده اي .تکليف از آن جهت که مستضعفان، اگر چه با عده اي قليل، عليه مستکبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطاني عظيم، مأمورند چونان سرور شهيدان قيام کنند ومژده که شهيدان ما را در شمار شهيدان کربلا قرار داده است ومژده که شهادت رمز پيروزي است (4).

مقام معظم رهبري
 

امام حسين(ع) براي يک واجب قيام کرد .اين واجب درطول تاريخ، متوجه به مسلمان هاست وبه يکايک مسلمان ها واين واجب هم عبارت است از اينکه هر وقت ديدند نظام جامعه اسلامي دچار يک فساد بنياني شده است وبيم آن هست که به کلي احکام اسلام تغيير پيدا کند، هر مسلماني بايد قيام کند»(5).

پي نوشت : 
 

1-ميزان الحکمه،ج8، ص 3783،ح13010.
2-همان، ح13011.
3-علي سعيدي، معارف عاشورا، درس ها و پيام ها، صص12و13.
4-صحيفه امام،ج9،ص445.
5-سيد علي خامنه اي، امانت داران عاشورا در بيانات مقام معظم رهبري،ص 14.

سهیلا بهشتی

 
تعداد بازدید از این مطلب: 65
موضوعات مرتبط: عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


لزوم بررسی عبرت‌های نهضت حسینی علیه السلام

«بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تعالی:

«لقد کان فی قصصهم عبرة لأولی الالباب»(۱)

لزوم بررسی عبرت‌های نهضت حسینی علیه السلام

یکی از شعبّ مهم و متعدّدی که محقّقان در واقعه بی‌نظیر و تاریخی عاشورا باید به تفصیل در آن بحث و بررسی نمایند، عبرت‌های بسیاری است که از عاشورا برداشت می‌شود و پیام‌های حوادث و وقایع آن است که دانستن آنها برای همگان از هر طبقه، سودمند، معرفت بخش و آموزنده است.

تأمّل در وقایع عاشورا هر چه ژرف‌تر و گسترده‌تر گردد، ثمرات فکری، تربیتی و ایمانی آن بیشتر خواهد بود.

جامعه به چیزی مانند این عبرت‌ها، پیام‌ها و درس‌های عاشورا نیازمند است؛ این پیام‌ها و عبرت‌ها باید به همگان ابلاغ شود؛ در منابر، سخنرانی‌ها، مقالات و تألیفات و در ضمن اشعار و مراثی باید تکرار گردد؛ باید عاشورا را با این معانی عالی و با این عبرت‌ها تبلیغ نمود، تا همگان به خصوص‌ نسل آگاه جوان، درس‌های آن را برنامه عمل و حرکت خود قرار دهند.

درس‌هایی که باید آموخته شود

امتناع امام از بیعت با یزید و سخنان آن حضرت در جواب ولید، حاکم مدینه و مروان و هجرت آن یگانه تاریخ از مدینه به مکّه عبرت انگیز و پر از معانی و هدایت‌های عالی است.

توقّف آن حضرت در مکه معظّمه نیز متضمّن پیام‌هایی است که همه موضع شکست‌ناپذیر و غیر قابل برگشت آن حضرت را اعلام می‌کرد.

خروج امام از مکّه در زمانی که مردم از اطراف، بلاد و شهرها برای حج آمده بودند و آن خطبه تاریخی و پر از ابلاغ و ارشاد و انذار، عبرت‌انگیز، آموزنده و سازنده بود. اعزام شخصیتی مانند مسلم بن عقیل و پذیرفتن دعوت مردم کوفه و حوادثی که در کوفه اتفاق افتاد و به شهادت حضرت مسلم منتهی گردید و اتّفاقاتی که بین راه مکه تا کربلا و روبه روشدن با حر واقع شد و آن خطبه رسا متضمّن آن جمله‌های پر از پیام و احیا‌گر روح غیرت و شهامت که هر صاحب بصیرت را تکان می‌دهد، هشیار و بیدار باشی است که تا این زمان و زمان‌های بعد، عالم انسانیت را بیدار و آگاه می‌سازد و این جمله مقاومت‌آموز «إنّی لا اری الموت الا سعادة ولا الحیاة مع الظالمین الا برماً‌»(۲) همواره باید ورد زبان مردم آزادی‌خواه و ستم‌ستیز باشد.

اقتدای حرّ به امام در نماز، عاقبتِ خیر و فرجام کار او درس عبرت است. ملاقات امام با عبیدالله حرجعفی و خود‌داری او از قبول دعوت امام و گرایش و انقلاب فکری زهیر در یک ملاقات کوتاه با امام نیز عبرت و راهنمای مردم بر گزینش آخرت بر دنیا، و شهادت و حیات جاودانی بر حیات فانی است.

یاران اهل بیت علیهم السلام اینگونه‌اند

ورود امام به کربلا همراه با اهل بیت، آن شخصیت‌هایی که برای خدا، خلقی و بنده‌ای عزیز‌تر از آنها در روی زمین نبود، ملحق شدن‌ افرادی معدود از نخبگان و فرهیختگان عالم اسلام به آن حضرت، مواضع اصحاب تا روز عاشورا، نیل به شهادت، شور و شوق و استقامت و پایداری آنها که اگر جانشان هزار جان بود و جان‌نثاری در راه دین و نصرت امام هزار بار بیشتر ممکن بود شیفته و مشتاق آن بودند، همه برای عالم انسانیت، عبرت، درس و دستور زندگی شرافتمندانه و خداپسندانه است.

مواقف بی‌مانند و حساس و استقبال آنان از تیغ، تیر، شمشیر، مرگ و شهادت، موقف حبیب، موقف عابس، موقف مسلم بن عوسجه، مواقف آن رجال بی‌نظیر که خود امام در وصف آنها فرمود: «من اصحابی با وفاتر و نیکوکارتر از اصحاب خود نمی‌شناسم»(۳)، مواقف بنی‌هاشم، موقف و بلکه مواقف حضرت ابی‌الفضل، موقف حضرت علی‌ اکبر و موقف قاسم هر کدام مواقفی است که تاریخ بشریت به آن افتخار می‌نماید و آیه کریمه:‌ «إنّی أعلم ما لا تعلمون»(۴) را تفسیر می‌کند.

در این میان، مواقف بانوان هم بزرگ و عظیم بود؛ همه کوه استقامت و صبر و تحمل، ذلت‌ناپذیر، پا برجا، امیدوار بر غلبه حق و موفقیت خود و مغلوبیت حقیقی دشمن بودند.

آن سی هزار یا بیشتر لشکر خون‌ آشام، اگر چه همه اصحاب را به شهادت رساندند امّا از رخنه در قدرت روحی آنها ناتوان ماندند.

این مواضع برای بشر، عبرت است باید در طول قرون و اعصار بگویند و بنویسند، در مدرسه‌ها و مکتب‌ها این ایستگاه‌های درخشان را بیاموزند‌ و درس بدهند تا بشر، خود و گوهر پاکش را بشناسد و خود را به جیفه دنیا نفروشد و معنای این کلام بزرگ علوی را درک کند: «ألا حرّ یدع هذه اللّماظة لاهلها انه لیس لانفسکم ثمنٌ الا الجنة فلا تبیعوها الّا بها»(۵)

حسین علیه‌السلام، قهرمان عظمت‌ها بود


امّا زبان و قلم از بیان عظمت موقف شخص الهی امام علیه‌السلام و آن قهرمان بزرگ فضایل ملکوتی، خصایص قدوسی و مقامات سبّوحی، عاجز و ناتوان است و مثل توصیف ذرّه و کمتر از آن از آفتاب جهان تاب، و سراب از اقیانوس‌های آب است.

نواحی عظمت و موجبات بصیرت و عبرت در وجود امام، کار، قیام، مواضع و مواقف عالی و متعالی آن حضرت، بسیار و بی‌شمار است.

اتّصال قدرت امام به قدرت لایزال الهی در آن موضع‌گیری‌های محیّر العقول مشهود است و حقیقت معنای صانع «وجهاً‌ واحداً‌ یکفیک الوجوه» از آن ظاهر و معلوم است.

در این سیر الی الله، اوج علوّ قدر انسان خلیفة الله که از ملائکه، ارفع و انبل است آشکار می‌گردد. حقیقت آن سیر و حرکت، سیر به سوی کمال بی‌نهایت و تقرّب بیشتر و بیشتر از کسی بود که حائز عالی‌ترین رتبه کمال و تقرّب به اوست.

تمام آن چه افتخار انسانیت است؛ مانند ایمان، اخلاص، صبر، ایثار، پاسداری از شرف، عزّت، حمیت، حقوق ضعفا، نفی استبداد، ظلم، استکبار و استحقار عبادالله در این برنامه الهی درخشان است.

حسین علیه السلام، مسلمانان را بیدار کرد

امام علیه‌السلام برای حفظ دین خدا و نجات امّت، مصائب جانکاهی را از داغ جوانان و برادران، اسارت بانوان و شهادت اصحاب، پذیرا شد و میان آخرت، دنیا، خدا، خلق، عزت و ذلت و در نهایت میان بهشت و دوزخ و بین شهادت خود و همه بستگان عزیز اسارت اهل بیت و بیعت و تسلیم، مخیّر شد و با آن تصمیم قاطع و عزم راسخ و غیر قابل بازگشت، خدا، قرآن، اسلام و حمایت از حقوق جامعه و شهادت خود و همه آن مصیباتی را که هر کدامش برای اینکه تهمتن‌ترین افراد را به تسلیم وادار کند، اختیار فرمود و صدای بلند و رسای او «َلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَی اللّهُ لَنا ذلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ آبِیَةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الْکِرامِ» عالم به خواب خفته اسلام را بیدار کرد.

حماسه‌هایی که از عاشورا سرچشمه می‌گیرد

وقایع بعد از شهادت و اسارت اهل بیت علیهم‌السلام و حضور آنان در مجلس ابن زیاد و یزید و فرصت‌های دیگر، عبرت‌انگیز، سرمشق، آموزنده و سازنده است.

آن پاسخ‌های شجاعانه و پرمعنای حضرت زینب سلام الله علیها به ابن زیاد و خطبه تاریخی آن حضرت در مجلس یزید که از معجزات بزرگ به شمار می‌رود برای همیشه عبرت است؛ حقایقی که در این خطبه در چنان مجلسی بیان فرمود و توبیخ ‌و تحقیر قدرتمندانه یزید، نیروبخش مظلومان در برابر ستمگران است. خطبه حضرت سجاد علیه‌السلام و درنهایت پیامدهای واقعه جانسوز عاشورا مانند «واقعه توابین» و استمرار یاد این افتخارات که تا عصر ما و اعصار آینده به صورت مجالس روضه و هیئت‌های عزا ادامه می‌یابد برای بشریت عبرت است و دلیل قدرت حقّ و سستی باطل می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:

۱. سوره یوسف، آیه ۱۱۱

۲. ذخائر العقبی، ص۱۵۰

۳. امّا بعد فأنی لا اعلم اصحاباً اوفی و لا خیراً من اصحابی.

۴. سوره بقره، آیه ۳۰

۵. نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶

تعداد بازدید از این مطلب: 82
موضوعات مرتبط: عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


7 درس از درسهاي عاشورا

7 درس از درسهاي عاشورا

1-عاشورا و انسانيت

يکي از ماندگارترين پيام هاي عاشورا که براي تمام بشريت در طول تاريخ،چه مسلمان و چه غيرمسلمان،آموزنده و زندگي سازاست،اين جمله امام(ع) است که فرمودند: «اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد.» امام(ع) در اين جمله به اين نکته اشاره مي کند که انسانيت يک ملاک بسيار ارزشمند است که جداي از هر دين و مسلک که انسان ها از آن پيروي مي کنند و مؤمن به خداوند که يا کافر هستند، يک گوهر دروني در وجود تمام آنهاست که به نام انسانيت که اگر هر فرد به آن مراجعه کند، مي تواند راه درست و حقيقت را پيدا کند و حق و ناحق را به واسطه همين گوهر دروني تا حدود زيادي تشخيص دهد. در جاي ديگرايشان فرمودند: «دين لغلغه دهان شما نباشد.» يعني به مسايل دين به صورت ظاهري نگاه نکنيد بلکه تلاش کنيد تا آن را در زندگي خود متبلور و متجلي کنيد. نمود حضور دين در زندگي ايشان،بزرگي روح، عزت و کرامت انساني، به اسارت نگرفتن روح انسان در دام خواهش ها و وسوسه ها و تسليم نشدن در برابر آنچه انسانيت و روح انساني را ذليل مي کند، خواهد بود. به همين دليل است که امام(ع) مي فرمايد: «مرگ در مسير عزت،حيات جاودان است.»

2-عاشورا و اميد

امام حسين(ع) در آن شرايط سنگين قبل از شهادتش، خانواده اش را جمع مي کند و به ايشان مي فرمايد: «براي سختي ها و مشکلات آماده باشيد و مطمئن باشيد که خداوند، شر دشمنان را از شما دور مي کند.»
امام(ع) با اينکه مي داند چه شرايط سختي در انتظار خانواده اش است آنها را براي چنين مصايبي آماده مي کند و به عنوان بزرگ ترين خانواده،اعضاي خانواده اش را متوجه رحمت و عنايت خداوند مي کند و اينکه همه چيز در اراده خداوند است. اين يک پيام خانوادگي دارد براي تمام کساني که در زندگي با مشکلاتي رو به رو مي شوند و به سرعت دچار افت روحيه مي شوند يا عنان اختيار از کف مي دهند. 
امام(ع) در سخت ترين شرايط به خانواده اش روحيه مي دهد و زماني که حضرت زينب(س) بي تابي مي کند، امام(ع) دست روي سينه خواهرش مي گذارد و مي فرمايد: «مبادا شيطان صبر و شکيبايي تو را از بين ببرد». اينها همه درس هايي است که ما ازاين واقعه عاشورا مي گيريم و مي توانيم در زندگي، از آنها استفاده کنيم.

3-عاشورا و عبوديت

يکي از مهم ترين پيام هاي واقعه عاشورا،بحث توحيد است. اينکه تمام سختي ها و مصايب عاشورا به دليل اين بود که امام حسين(ع) فقط تسليم امر خداوند بوده تا جاهليت به وجود آمده را از بين ببرد. اگر در جملات آخر امام(ع) قبل از شهادت تأمل کنيم،مي بينيم که ايشان مي فرمايند: «خداوندا من تسليم امرتو هستم و به قضاي تو رضايت دارم و معبودي جز تو نمي شناسم و پرستش نمي کنم. و فريادرس فريادرسان هستي.»
توجه کنيد که در نمازهاي يوميه که هر روز مي خوانيم مي گوييم: «اياک نعبدواياک نستعين». چند نفر از ما به اين جمله توجه مي کنيم؟ در حالي که پيام امام(ع) در آخرين لحظات زندگي اش همين آيه است. اين همان چيزي است که به عنوان سلامت معنوي از آن نام مي برند. سلامت معنوي يعني اينکه زندگي ما رنگ خدايي بگيرد و به آزادي معنوي دست پيدا کنيم که از غيرخدا جدا شويم و به توحيد فکري و عملي ناب برسيم. متأسفانه افرادي هستند که در زندگي وقتي با يک مشکل رو به رو مي شوند اولين چيزي که فراموش مي کنند خداست و براي حل مشکل خود دست به دامان اين و آن مي شوند. پيام عاشورا استقامت، صبر و اميد است و اينکه خداوند قادر بر تمام مسايل است. انساني که به اين مراحل برسد و اين پيام را در زندگي خود متجلي کند، هيچ گاه در برابر زور و باطل قد خم نمي کند و سازش نمي پذيرد چون به خداوند تکيه دارد و ايمان دارد که حق و حقيقت،نهايتاً پيروز است. به اين صورت است که پيام امام حسين(ع) و عاشورا، جهت زندگي انسان ها را تغيير مي دهد و اتفاقاً در تحمل سختي هاي دنياي امروز هم راه گشاست. 

4-عاشورا و آزادگي

بحث بسيار مهم ديگري که از پيام هاي بزرگ پديده عاشورا است، بحث آزادي افراد در انتخاب و تصميم گيري است. آنجا که امام(ع) در شب عاشورا تمام يارانش را جمع کرد و به ايشان فرمود: «من تکليف دارم و اين دشمنان با من سروکار دارند و اگر شما هم بمانيد،کشته خواهيد شد. هيچ تکليفي بر شما نيست» و چراغ ها را خاموش مي کند و مي فرمايد: «هر کس که مي خواهد از همين راه که آمده است، بازگردد.» آيا شما آزادي عمل و اختياري بيش از اين در طول تاريخ سراغ داريد؟ وقتي که امام(ع) مي فرمايد: «من بيعت خودم را از شما برمي دارم.» يعني از آنچه که خود ايشان صاحب حق و اختيار است هم کوتاه مي آيد و از حق خودش نيز مي گذرد. فقط به اين دليل که به اصل آزادمنشي و آزادي در تصميم گيري و تفکر افراد احترام مي گذارد. امام(ع) با اين کار قصد داشت فقط افرادي را در کنار خود نگه دارد که به اهميت موضوع و باطن اعمال ايشان آگاهي داشتند و نه از روي جهل و يا اجبار در کنارامام(ع) مانده بودند. به همين دليل فرمودند: «آن تعداد معدود افرادي که با من هستند، بايد از آگاه ترين انسان ها باشند.» افرادي که عقيده کامل داشتند که امام(ع) براي رضاي خداوند و اجراي تصميم الهي دست به اين کار زده است نه از روي قدرت طلبي و حرص دنيوي.

5-عاشورا و اتمام حجت

گاهي در مورد برخي از حوادث عاشورا و اعمال و سخنان امام(ع) صحبت هايي مي شود که حق مطلب را ادا نمي کند. يکي از آن موارد بردن کودک چند ماهه به نزديک خيمه گاه دشمن و طلب آب کردن از دشمن براي آن نوزاد است. 
شايد در يک نگاه ظاهري و دنيوي همه افراد نيز در شرايط مشابه چنين عملي را انجام دهند و براي نجات فرزند خود از لشکر دشمن تقاضاي آب نمايند اما اگر در اين مسايل دقيق شويم،متوجه مي شويم که امام(ع) با اين کار خود حجت را بر جاهلان تمام کرد و به تمام افراد در طول تاريخ نشان داد که چه کساني در برابر او صف آرايي کرده بودند. اين يک حرکت سمبوليک براي آشکار شدن نوع عملکرد و تفکر افرادي بوده که دربرابر امام(ع) صف آرايي کرده بودند. امام حسين(ع) در شديدترين شرايط طوري رفتار کردند که امروز براي بشريت هيچ نقطه مبهم و تاريکي باقي نماند و ايشان مي دانستند که چه گروه جاهل و متحجر و دنياطلبي در برابرش صف کشيده اند. آنها همان قاسطين، مارقين و ناکثين بودند که در برابر پدر ايشان ايستاده بودند. اگر کمي دقت کنيد، مي بينيد که کسي که سر امام(ع) را از تن جدا مي کند از خوارجي بوده که در برابر امام علي (ع) مي جنگيد. بنابراين امام(ع) به خوبي لشکريان جاهل دشمن را مي شناخت و با اين عمل خود هويت اين جاهلان را براي تمام آيندگان روشن ساخت. 

6-عاشورا و کنترل اجتماعي

از ديگر پيام هاي عاشورا، بحث امر به معروف و نهي از منکر است که امروز در دنيا به عنوان کنترل اجتماعي از آن ياد مي شود. از آنجايي که جامعه يک سيستم است و تمام سيستم ها نياز به نگهداري و کنترل و نظارت دارند، جامعه نيز از اين موضوع مستثنا نيست و اين بحث کنترل اجتماعي را به وجود مي آورد. اين کنترل بايد بر مبناي علم، منطق و اخلاق باشد که ما در اسلام آن را مي بينيم، وقتي به بيانات امام(ع) دقت مي کنيم،ايشان مي فرمايند: «هدف قيام من قدرت طلبي نيست.» اين يک پيام و آموزه مهم براي مديران و مسؤولان است. امام(ع) از روي ظلم،خشونت و قدرت طلبي قيام نکرد بلکه هدف ايشان نشان دادن راه درست از بيراهه ها به امت جدش رسول خدا(ص) بود. اين همان کنترل اجتماعي است که امروزه از آن ياد مي شود. با کمي دقت مي بينيم که اين امر به معروف و نهي از منکر از نهاد خانه و خانواده آغاز مي شود. از وقتي که شما به کودک خود سلام کردن مي آموزيد و به او ياد مي دهيد که دروغ نگويد،اولين اصول امر به معروف و نهي از منکر را به او آموزش داده ايد. 

7-عاشورا وشفا بخشي

ويکتور فرانکل در کتاب خود به نام «انسان در جستجوي معنا» به اين نکته اشاره دارد که تمام زندگي انسان ها داراي معنا و مفهوم است. انسان بايد اين معاني را دريابد،بياموزد و از آنها در جهت رسيدن به پيشرفت و تعالي بهره مند شود. وقتي ما در زندگي انسان هاي بزرگي همچون امام حسين(ع) فکر کنيم و با آن ارتباط معنايي پيدا کنيم، ديگر صورت ظاهر را رها خواهيم کرد و به آنجايي مي رسيم که مي توانيم ذره اي از اين عظمت و شکوه را دريابيم و روح خويش را به سطوح بزرگ تر ارتقا دهيم. وقتي که شما تصميم مي گيريد با استفاده از آموزه هاي زندگي اين بزرگان به سمت خداوند نزديک شويد و در جهت اين تصميم گيري تلاش مي کنيد، به طور قطع عنايات الهي شامل حال شما خواهد شد و شما در تمام امور زندگي خود آثار آن را احساس خواهيد کرد. 
همان طور که در طول تاريخ پيامبران و اولياي الهي از حضرت آدم(ع) تا ديگر پيامبران معجزات بي شماري را به مردم نشان داده اند،شکي نيست که با برقراري يک ارتباط معنوي قوي با روح بزرگوار امامان(ع) مي توان آثار عظيم آن را در زندگي فردي شخصي مشاهده کرد. بسياري افراد که پيرو اديان ديگر هستند،وجود دارند که ارادت خاصي نسبت به امام حسين(ع)،حضرت ابوالفضل(ع) و ديگر شهداي واقعه عاشورا دارند،چرا که توانسته اند اين ارتباط معنوي را ايجاد کنند، برقراري اين گونه ارتباطات نيازمند مسلمان بودن نيست چون امام حسين(ع) محدود به مسلمانان و شيعيان نيست و اين همان روح بلند امام(ع) و شهداي واقعه عاشورا است که در تمام تاريخ و انسان ها سايه گسترده است و هر انساني با توجه به ميزان تلاش و ارادت خود مي تواند از آن بهره مند شود.
منبع: نشريه سلامت (ويژه نامه عاشورا)،شماره 250
تعداد بازدید از این مطلب: 82
موضوعات مرتبط: عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


درس‏های قیام خونین عاشورا


درس‏های قیام خونین عاشورا
اشاره
عاشورا، مائده بزرگ روح انسان است در تداوم اعصار، تجسّم اعلای وجدان بزرگ است در دادگاه روزگار، صلابت شجاعت انسان است در تجلّیگاه ایمان، طواف خون است در احرام فریاد، تجلّی کعبه است در میقات خون، نقش بیدار گذرها و رهگذرهاست در کاروان دراز آهنگ زندگی‏ها و عبورها. 
عاشورا، رواق سرخ حماسه است در تاریکستان سیاهی و بیداد، قلب تپنده دادخواهان است در محکمه بشرّیت، طنین بلند پیروزی است در گوش آبادی‏ها، عطشی است دریاآفرین در اقیانوس حیات، رسالتی است بزرگ بر دوش اسارتی رهایی‏بخش.
عاشورا، رکن کعبه است و پایه قبله و عماد امّت و حیات قرآن و روح نماز و بقای حج و صفای صفا و مروه و جان مشعر و منا.
و عاشورا ، هدیه اسلام است به بشریت و تاریخ ...

درآمدعاشورا، سراسر مدرسه عشق است و آموزگار هدایتگر آن، حسین بن علی علیه السلام. این واقعه سترگ، در تاريخ بشرى موجى ‏پديد آورد و مسلمان و غيرمسلمان را با ارزش‏هاى متعالى و مفهوم حيات هدفدار آشنا ساخت. هر اندازه كه انسان‏ها با درس‏هاى نهفته در آن حركت ‏خونين و ژرف آشناتر گردند، به همان ميزان عزّتمند خواهند زیست و پايه‏هاى حكومت طاغوت‏ها را خواهند لرزاند. 
درس‏هايى كه از عاشورا مى‏توان گرفت، در گفتار و کردار امام حسين علیه السلام و يارانش دیده می‏شود و كسى كه ‏به دقت در مجموعه اين واقعه بنگرد و آن را فرا راه خود قرار دهد، با اين درس‏های انسان‏ساز آشنا مى‏گردد. در این نوشته برآنیم تا برخی از این درس‏ها را برشماریم.

توکّلامام محمد باقر علیه السلام در سخنی گهربار فرمودند: «کسی که به خدا توکّل کند، شکست نمی‏خورد»[1] و قیام خونین عاشورا، سرشار از این آموزه نیک الهی است که فرجامی جز پیروزی حق بر باطل را نوید نبخشید. امام حسین علیه السلام گرچه به استناد دعوت‏نامه‏های کوفیان به سمت آنان حرکت کرد، ولی توکّل آن حضرت به خداوند متعال بود. به همین دلیل، وقتی میان راه، خبر بی‏وفایی مردم و شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام را شنید، تصمیم خویش را تغییر نداد و برای انجام تکلیف، با توکل به خدا راه خود را ادامه داد. نیز بر این اساس بود که صبح عاشورا و با شروع حمله همه‏جانبه و بی‏رحمانه دشمن، در نیایشی به درگاه خدا، اعتماد به پروردگارش را چنین بیان فرمود: 
خداوندا! تو تکیه‏گاه من در هر اندوه، و امید من در هر سختی هستی. تو در هر پیشامدی تکیه‏گاه و مایه پشت‏گرمی منی.[2] 

رضا و تسلیمیکی از آموزه‏های کربلا، راضی بودن به رضای الهی است. هدف امام حسین علیه السلام فقط خشنودی خدا و پیامبر او بود. اگر در آن قیام خونین، جان عزیزش را نثار کرد، اگر سخت‏ترین مصیبت‏ها را به جان خرید، و اگر خاندان گرامی‏اش را به دست اسارت سپرد، هدفی جز کسب رضای الهی نداشت. امام حسین علیه السلام هنگامی که می‏خواست از مکه به سمت عراق خارج شود، خود در خطبه‏ای به این ویژگی اشاره فرموده است:
ما اهل بیت به آنچه خدا راضی است، راضی و خشنودیم. در مقابل بلا و امتحان او، صبر و استقامت می‏ورزیم . او اجر صبرکنندگان را به ما عنایت خواهد فرمود.[3]

عمل به تکلیفاز آموزه‏های ارزشمند کربلا، عمل به تکلیف است. هنگامی که دعوت‏نامه‏های پیاپی مردم کوفه به امام حسین علیه السلام رسید، ایشان هرچند از سست‏عهدی کوفیان آگاه بود، ولی آن اعلام حمایت‏ها را تکلیف‏آور دانست و به سوی آنان حرکت کرد. امام خمینی رحمه الله که خود سال‏ها بعد با همین انگیزه، قیامی عزّت‏آفرین را پایه ریخت، در سخنانی درباره این آموزه عاشورایی می‏فرماید:
· اینکه حضرت ابی عبداللّه علیه السلام قیام کرد با عدد کم، برای اینکه گفتند تکلیف من این است که نهی از منکر کنم.[4]
· حضرت سیدالشهدا علیه السلام تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را.[5] 
· لکن تکلیف بود که قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه ملت را اصلاح کند و عَلَم یزید را بخواباند.[6] 

آزادگیعاشورا، نماد آزادگی است و حضرت سیدالشهدا علیه السلام سرور آزادگان. همو که در پاسخ کسانی که بیعت با یزید را از ایشان می‏خواستند تا در امان بماند، می‏فرمود:
آگاه باشید! ناپاک زاده فرزند ناپاک زاده، مرا میان دو چیز مجبور کرده است: بین مرگ و ذلت، ولی هیهات که ما ذلت و خواری را بپذیریم. خداوند پذیرش ذلت را بر ما و بر پیامبر و مؤمنان روا نداشته است و دامن‏های پاک و دارای اصالت و شرف و خاندان دارای همت والا و عزّت نفس ما هرگز اجازه نمی‏دهد اطاعت فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم.[7]

اخلاصاخلاص سیدالشهدا علیه السلام و یاران آن حضرت، مهم‏ترین عامل جاودانگی قیام حسینی است. از زمانی که حضرت از مدینه حرکت کرد، تا مکّه و سپس کربلا، بسیار کسانِ مدّعی با ایشان همراه شدند و به ظاهر خود را حسینی نشان دادند، ولی هیچ‏کدام بر حرف خود نایستادند و در نهایت، سرور شهیدان را تنها رها کردند. 
در روز عاشورا و صحنه نبرد کربلا نیز، تنها خون بود و شمشیر و زخم و درد و شهادت، و از مدال و پول و امتیازهای اجتماعی و مقام‏های دنیوی خبری نبود. از این رو، ماندگان و مقاومان، تنها با نیروی اخلاص به جهاد در راه حضرت دوست ادامه می‏دادند و یکی یکی شربت شهادت می‏نوشیدند.

ایثاراز بارزترین درس‏های عاشورای حسینی، ایثار و مقدّم داشتن دیگری بر خود است. در صحنه کربلا، نخستین ایثارگر، خود سیدالشهدا علیه السلام بود که حاضر شد خود و خاندانش را فدای دین خدا کند و رضای او را بر همه چیز برگزیند. حتی زمانی که یاران حضرت به شهادت رسیدند و نوبت به جان‏فشانیِ بنی‏هاشم رسید، امام حسین علیه السلام ابتدا فرزند دلبندشان، علی اکبر علیه السلام را برای شهادت در راه خدا فراخواند.
جلوه دیگر ایثار در کربلا، در کار زیبای حضرت ابوالفضل علیه السلام بود. آن حضرت که با لب تشنه وارد فرات شد، چون خواست آب بنوشد، یاد لب‏های تشنه امام حسین علیه السلام و کودکان تشنه‏کامش افتاد و به خود نهیب زد که: آیا آب می‏نوشی، در حالی که برادر و مولایت حسین علیه السلام تشنه و در آستانه شهادت است؟ پس آب را ننوشید و بازگشت و لب‏تشنه به شهادت رسید.
مفهوم بلند آفتابی عباس از گریه کودکان کبابی عباس
از تشنگی‏ات فرات دلخون گردید والله که آبروی آبی عباس

امر به معروف و نهی از منکراز آموزه‏های ارزنده نهضت حسینی، توجه به دو فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر است. امام حسین علیه السلام در وصیت‏نامه‏ای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفیه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین برشمرد:
من نه از روی سرمستی وگستاخی، و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم، بلکه تنها برای طلب اصلاح در امت جدم حرکت کردم. می‏خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی‏طالب عمل نمایم.[8]
حضرت سیدالشهدا علیه السلام در جای دیگری نیز فرموده بودند:
بارخدایا! من به معروف اشتیاق، و از منکر تنفّر دارم.[9]
بر این اساس، در زیارت‏های گوناگونی که درباره امام حسین علیه السلام از پیشوایان معصوم t وارده شده، این تعابیر دیده می‏شود:
گواهی می‏دهم تو نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف نمودی و نهی از منکر کردی.[10]

نفی نژادپرستیشهید، شهید است، چه تفاوت دارد که از چه نژاد و رنگ و زبانی باشد؛ سفید و سیاه، عرب و عجم، رومی یا زنگی. ملاک ارزش در اسلام، عقیده و ایمان است.
شهادتکده کربلا، بزمگاه عشق است و همه‏گونه شهیدی دارد؛ جوان، پیر، خردسال، شیرخوار، سیاه، سفید، عرب و عجم. آنجا، یگانگی است و از نابرابریِ نژادی اثری نیست. پیشوای شهیدان، حسین علیه السلام در صحنه نبرد، این آموزش دینی و انسانی را به کار گرفت و سپاس و ستایشی همسان به همه یارانش، از پیرمرد تا نوجوان، و از رئیس قبیله تا غلام سیاه روامی‏دارد.

پای‏بندی به اصول انسانی و اخلاقینهضت عاشورا، مظهر ارزشگذاری به حقوق انسانی است. یاران امام حسین علیه السلام در بین راه کربلا، با لشکریان حرّ بن یزید ریاحی برخوردند که راه را بر آن حضرت و یارانش بستند. برخی از یاران امام پیشنهاد مبارزه و نابودی آنها را دادند و دلیل آوردند که قدرت نبرد با ایشان را داریم، ولی امام مدارا کرد و یاران را به صبر دعوت فرمود. 
همچنین صبح عاشورا که شمر جلو آمد و به آن حضرت اهانت کرد، مسلم بن عوسجه، از یاران امام خواست با تیری او را از پای درآورد که حضرت مانع شد.

منابع1. امام خمینی، صحیفه نور، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
2. دشتی، محمد، فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام، چاپ سوم، بهار 1384.
3. ربّانی، هادی و سید محسن موسوی، آینه یادها: مناسبت‏های شمسی و قمری در قرآن و حدیث، قم، دارالحدیث، 1382. 
4. گروهی از تاریخ‏پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1390.





[1] آینه یادها: مناسبت‏های شمسی و قمری در قرآن و حدیث، ص183، حدیث721.

[2] تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ج1، ص743.

[3] همان، ج1، ص624.

[4] صحیفه نور، ج4، ص16.

[5] همان، ج8، ص12.

[6] همان، ج2، ص208.

[7] فرهنگ سخنان امام حسین q، ص165.

[8] تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ج1، ص295.

[9] همان.

[10] همان، ص296.

تعداد بازدید از این مطلب: 144
موضوعات مرتبط: عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اثار و برکات زيارت عاشورا

اثار و برکات زيارت عاشورا

·   سفارش امام صادق (ع)

امام صادق عليه السلام به صفوان مي فرمايند:

زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستي که من چند چيز براي خواننده آن تضمين مي کنم:

1 - زيارتش قبول شود.

2 - سعي و کوشش او مشکور باشد.

3 - حاجات او هر چه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه خدا برنگردد...

بعد فرمود: اي صفوان! هرگاه حاجتي براي تو به سوي خداوند متعال روي داد، پس به وسيله اين زيارت به سوي آن حضرت توجه کن از هرجا و مکاني که هستي و اين دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار خود بخواه که برآورده مي شود و خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد.

آري، هر کس حاجت بزرگي داشته باشد حوايج و خواسته هايش با چهل روز خواندن زيارت عاشورا برآورده مي شود. تجربه گواه هر عارف و عامي است که ما در اين جا نمونه هايي از حکايات را خواهيم آورد  .

·   سيره شيخ مرتضي انصاري (ره)

در شرح احوال مرحوم شيخ انصاري آورده اند که؛از جمله عاداتش خواندن زيارت عاشورا بوده که هر روز، دو بار صبح و عصر آن را مي خواند و بر آن بسيار مواظب مي نمود. بعد از وفاتش کسي او را در خواب ديد و از احوالش پرسش کرد؛در جواب سه مرتبه فرمود: عاشورا، عاشورا، عاشورا،.

·    سيره ميرزاي قمي

اين مرد بزرگ، هرگز نماز شب و زيارت عاشورا و نماز جماعت را ترک نکرده، و هرگاه به مسجد نمي رفت، در منزل با زن و فرزند خود نماز جماعت مي خواند. بسيار با انصاف بود و با افراد مستمند مواسات مي ورزيد. و در اصلاح امور مسلمان ها، اهتمامي عجيب داشت. حاکم شهر خوانسار دستور داد مخصوص وي، يک مسجد جامع ساختند که هميشه نماز جمعه و جماعتش در آن مسجد برپا مي شد.

·     سيره شهيد قدوسي

شهيد آيت الله قدوسي (ره) به خاندان عصمت و طهارت عشق مي ورزيدن، به زيارت جامعه و عاشورا، و توسل به خاندان پيغمبر و شرکت در جلسات روضه و سوگواري حضرت سيدالشهداء عليه السلام مقيد بود.

مرحوم قدوسي مي فرمود: علامه طباطبايي، به اين معنا تاکيد دارد و در ايام محرم و صفر، زيارت عاشورايش ترک نمي شود و به زيارت جامعه اهتمام دارد.

·   دريافت علوم خاص

يکي از دوستان مرحوم قدوسي مي نويسد.

... ظاهرا ايشان نسبت به زيارت عاشورا مواظبت داشت. چون، موقعي که دادستان کل بود، من در خواب ديدم که بر اثر خواندن زيارت عاشورا، به ايشان علوم خاصي داده شده، وقتي به ايشان عرض کردم، متاثر شد و گفت: مدتي است توفيق پيدا نکرده ام. و اين براثر کثرت کارشان در دادستاني بود، و آن کارها را اولي مي دانست، از اين رو بود که فرمود: مدتي است که به خواندن زيارت عاشورا موفق نشده ام.

·   سيره ميرزاي محلاتي

مرحوم ميرزاي محلاتي سي سال آخر عمرش، زيارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بيماري يا امري ديگر نمي توانست بخواند، نايب مي گرفت.

· رفع بيماري و بلا

شهيد دستغيب مي نويسد. از مرحوم آيه الله  حاج شيخ عبدالکريم حايري نقل شده است: اوقاتي که در سامراء مشغول تحصيل علوم ديني بودم، اهالي سامراء به بيماري وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اي مي مردند.

روزي در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشارکي، عده اي از اهل علم جمع بودند، ناگاه مرحوم آقاي ميرزا محمد تقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.

مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حکمي بکنم آيا لازم است انجام شود يا نه؟

همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلي.

فرمود: من حکم مي کنم که شيعيان ساکن سامراء از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند، و ثواب آن را به روح نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجه ابن الحسن عليه السلام هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حکم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند.

از فرداي آن روز تلف شدن شيعه موقوف شد و همه روزه، تنها عده اي از سني ها مي مردند به طوري که بر همه آشکار گرديد. برخي از سني ها از آشنايان شيعه خود پرسيدند؛سبب اين که ديگر از شما کسي تلف نمي شود چيست؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گرديد.

در منزل ميرزاي شيرازي در کربلا ايام عاشورا، روضه خواني بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيدالشهداء و حضرت اباالفضل مي رفتند و عزاداري مي نمودند. عادت ميرزا اين بود که هر روز در غرفه خود، زيارت عاشورا مي خواند، سپس پايين مي آمدند و در مجلس عزا شرکت مي کرد. يکي از بزرگان مي گويد: روزي خودم حاضر بودم که پيش از وقت پايين آمدن، ناگاه ميرزا با حالت غير عادي و پريشان و نالان آمد و داخل مجلس شد و فرمود: امروز بايد از مصيبت عطش حضرت بخوانيد.

·   مداومت به خواندن زيارت عاشورا

يکي از بزرگان مي فرمود: مرحوم آيه الله حاج آقا حسين خادمي و حاج شيخ عباس قمي و حاج شيخ عبدالجواد مداحيان روضه خوان امام حسين را در خواب ديدم که در غرفه اي از غرفه هاي بهشت دور يکديگر جمع بودند. از آيه الله خادمي احوالپرسي کردم و گفتم:

با هم بودن شما، يک آيه الله و آقاي حاج شيخ عباس قمي يک محدث و حاج شيخ عبدالجواد روضه خوان امام حسين عليه السلام چه مناسبتي دارد که با يکديگر يک جا قرار گرفته ايد؟

جواب دادند: ما همگي مداومت به زيارت عاشورا داشتيم و در مقدار خواندن زيارت عاشورا مثل هم بوديم.

·  توسعه رزق و روزي

عالم جليل و زاهد مسلم حاج آقاي شيخ عبدالجواد حايري مازنداني فرمود:

روزي کسي آمد خدمت خلد مکان شيخ الطائفه زين العابدين مازندراني (ره) شکايت از تنگي معاش خود کرده، شيخ به او فرمود: برو حرم حضرت ابا عبدالله عليه السلام زيارت عاشورا بخوان رزق و روزي به تو خواهد رسيد اگر نرسيد بيا نزد من، من خواهم داد.

آن بنده خدا رفت. بعد از زماني آمد خدمت آقا،آقا فرمود: چه کار کردي؟ گفت: در حرم مشغول خواندن زيارت عاشورا بودم که کسي آمد و وجهي به من داد و در توسعه قرار گرفتم.

· بهترين عمل براي سفر آخرت

مرحوم آيه الله سيد محمد حسين شيرازي نوه مرحوم آيه الله العظمي ميرزاي شيرازي بزرگ بعد از وارد شدن به ايران و مسدود شدن راه عراق در اثر جنگ جهاني دوم به اينجا آمد و براي خانواده اش که در نجف بودند، فوق العاده ناراحت مي شود مراجعه مي کند به کسي که ارتباط با ارواح برقرار مي کرده - نه به وسيله هيپنوتيزم... دو سوال مي کند مطابق با واقع جواب مي آيد، علاقمند مي شود، سوال سوم مي کند: بهترين عمل براي سفر آخرت چيست؟ بعد از موعظه ها چنين جواب مي آيد: بهترين عمل براي سفر آخرت زيارت عاشورا است. بدين جهت مرحوم آيه الله سيد محمد حسين شيرازي تا آخر عمر ملتزم و مداوم به زيارت عاشورا بود.

·   رفع گرفتاري

يکي از علما و حجج اسلام و از ذريه رسول الله صلي الله عليه وآله در يادداشتهاي خود چنين فرموده بود: شبي از طريقي به من الهام شد که مبلغ هزار تومان ببر درب مغازه يکي از بندگان خدا که مرد محترمي از اهل اصفهان است و نخواسته اسمش گفته شود) صبح متحير بودم چه کنم، آيا آنچه فهميدم صحيح است يا نه و نمي توانستم چقدر پول دارم؟ وقتي مراجعه کردم ديدم موجودي من چهل پنج هزار تومان است، اول وقت رفتم درب مغازه آن آقا که از محترمين شهر بود، ديدم دو نفر درب مغازه او ايستاده اند، به آن آقا گفتم: من با شما کاري دارم، مي خواهم باهم برويم جايي و برگرديم.

گفت: بسيار خوب.لذا من ايشان را بردم مسجدالنبي واقع در خيابان جي، آنجا عمله و بنا کار مي کردند، لب ايوان طرف قبله نشستم.

من به ايشان گفتم: من مامور هستم گرفتاري شما را اصلاح کنم، مشکلي داري بگو، هرچه اصرار کردم نگفت، بالاخره آن مبلغ را به ايشان دادم ولي نگفتم چقدر است. ايشان بي اختيار به گريه افتاد و گفت: من چهل و پنج هزار تومان قرض داشتم، چهل زيارت عاشورا نذر کردم بخوانم و امروز بعد از اذان آخر آن را خواندم و از آقا ابي عبدالله الحسين عليه السلام خواستم رفع گرفتايم شود که بحمدالله گره باز گرديد.

·   شفاي بيمار

يکي از فاميلهاي نزديک آقا سيد زين العابدين ابرقويي سخت دچار دل درد مي شود تا حدي که خون از گلوي او بيرون مي آيد، دکترها مايوس شده و دستور حرکت به تهران و عمل جراحي را خبر دادند، خبر را به آقا سيد زين العابدين رساندند و درخواست دعا و توسل نمودند، ايشان به فرزندان خود دستور دادند وضو بگيرند و در ميان آفتاب مشغول زيارت عاشورا بشوند، و شفاي او را بخواهند و خود ايشان هم مشغول مي شوند، پس از ساعتي ناگهان از اطاق خود بيرون آمده و گفتند: شفا حاصل شد، برخيز و مژده دهيد به مادرتان که خداوند برادرت را شفا داد.

يکي از علماي اصفهان که از ملازمين ايشان بودند گفتند:

آقاي سيد زين العابدين ختم زيارت عاشورا برداشته بودند براي کمالات نفساني و رسيدن به درجه يقين، بدين جهت آن حالات براي ايشان پيدا شده بود.

·     تعليم زيارت عاشورا

علقمه بن محمد حضرت مي گويد: به امام باقر عليه السلام گفتم: به من دعايي تعليم بده که با آن دعا در اين روز (عاشورا) هنگامي که زيارت مي کنم او را (امام حسين (ع)) بخوانم. و دعايي تعليم بده که با آن دعا، هنگامي که او را از نزديک يا هنگامي که از خانه ام و از راه دور (و به قصد زيارت بدان سو) اشاره مي کنم، بخوانم.

حضرت فرمود: اي علقمه! پس از آن که به آن حضرت با سلام اشاره کردي، دو رکعت نماز بخوان و پس از آن اين قول (متن زيارت) را مي خواني. پس ‍ هنگامي که اين زيارت را خواندي در حقيقت او را به چيزي خواندي که هر کس از ملايکه که بخواهد او را زيارت کند به آن مي خواند. و خداوند براي تو هزار حسنه مي نويسد و از تو هزار هزار سيئه محو مي کند، تو را هزار هزار درجه بالا مي برد، جزو کساني مي باشي که در رکاب حضرت به شهادت رسيدند، حتي در درجات آنها هم شريک مي شوي و براي تو ثواب هر پيامبر و رسولي و هر کس که حسين عليه السلام را از زمان شهادتش تا به حال زيارت کرده، را مي نويسند.

مي گويي: السلام عليک يا ابا عبدالله...

تعداد بازدید از این مطلب: 95
موضوعات مرتبط: عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قرار بندگی، از عاشورا تا ظهور

قرار بندگی، از عاشورا تا ظهور

یکی از گزاره ‌هایی که در دین اسلام مورد تاکید واقع شده است عمل به وعده است. وعده ما با خدا، بندگی است. پیشوایان ما به این وعده به نیکوترین وجه عمل کرده ‌اند. و چه خوب سرمشق گرفتند یاران باوفای امام حسین علیه السلام. اینان با اطاعت از ولیّ خدا، اطاعت از خدای خود کردند و به عهد و پیمان خود عمل نمودند. اینک مائیم و به نمایش گذاشتن وعده ما.

مسافران کربلا به عهدی که با خدا بسته بودند عمل کردند، عهد خود را به پایان رساندند و پیروزمندانه از صحنه نبرد زندگی عبور کردند. ایشان با جان و دل تلاوت کردند: «وَ لَقَد كانوا عاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبلُ لا یُوَلّونَ الأَدبارَ...»[1] ایشان به عهد خود پشت نکردند و تا آخرین نفس به آن وفادار ماندند.

 

عبادت، عهدی فراموش نشدنی عاشق و معشوق

مهم ترین عهد و پیمانی که بنده با خدا می ‌بندد این است: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون»[2]. بنابراین یکی از اصول بندگی، عبادت است که باید مبنای سبک زیست مسلمانی قرار بگیرد.

دو بُعد در عبادت قابل تصور است: بُعد فردی و بُعد اجتماعی. هر کدام از این ابعاد، مصادیق متعددی را در برمی ‌گیرد. یکی از گزاره ‌هایی که درون هر دو بُعد می ‌تواند جلوه ‌گری کند؛ رسیدن به قرب الهی و کمال نهایی انسان است.

اگر جن و انس خلقت نیافتند مگر برای عبادت، می ‌توان تلاش برای رسیدن به قرب الهی را مصداق بارزی از عبادت نامید. گرچه ممکن است چیزی ‌که برای کسی، هدف نهایی است، برای شخص دیگر نهایی نباشد. ولی معلوم است که شخص دوم نیز نهایتاً به ‌دنبال رسیدن به یک هدف نهایی دیگر است. هدف نهایی شخصی، رسیدن به ثروت فراوان است. دیگری، شهرت را نهایت کار خود قرار می دهد.

مسافران کربلا به عهدی که با خدا بسته بودند عمل کردند، عهد خود را به پایان رساندند و پیروزمندانه از صحنه نبرد زندگی عبور کردند. ایشان با جان و دل تلاوت کردند: «وَ لَقَد كانوا عاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبلُ لا یُوَلّونَ الأَدبارَ...»

اما بر اساس آموزه ‌های اسلامی هدف نهایی و غائی انسان، قرب الهی و لقاءالله است. بر همین اساس است که حضرت امیر علیه السلام در دعای کمیل از خداوند چنین می ‌خواهد:

«مرا از بندگانی قرار ده که بهره آنان نزد تو افزون ‌تر و جایگاهشان به تو نزدیک تر و تقربشان به تو بیشتر است.»[3]

دعای حضرت در نخلستان ‌های کوفه مقبول خداوند قرار گرفت، و اثر آن دعا در دشت کربلا نمود پیدا کرد. یارانی که به واسطه یاری حجت خدا، قرب الهی را طی نمودند و به لقاءالله پیوستند. اینان برخلاف منافقان مدینه عمل کردند. منافقانی که پیامبر صلی الله علیه و آله را تنها گذاشتند و خانه ‌های بی ‌حفاظ خود را بهانه قرار دادند تا به یاری حجت خدا نروند. و خداوند در مورد ایشان فرمود: «إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَاراً».[4]

اگر قرار بندگی خود را فراموش کنی مصداق این آیه قرار خواهی گرفت، و اگر خواستی که شامل آن نشوی به حجت خدا پشت نکن.

و چه زیبا مسافران کربلا قرار بندگی خود را فراموش نکردند و تا آخرین نفس همراه ولیّ و حجت خدا قرار گرفتند و به مقامی رسیدند که عالمیان به ایشان غبطه می ‌خورند.

معامله ای صادقانه با امام زمان خویش

«چه اجر عظیمی و چه جایگاه رفیعی. کاش که در آن زمان همراه حجت خدا بودیم تا یاری امام زمانمان را می ‌کردیم و این مقام شامل حالمان می‌گشت.»

این جمله ‌ایست که بسیار از زبان دوست‌داران امام می ‌شنویم و غبطه می ‌خوریم که چرا در آن زمان نبوده ‌ایم. غافل از اینکه «هل من ناصرٍ ینصرنیِ» امام زمانمان در گوش عالم پیچیده است و همواره به دنبال یاری گر به گوشه کنار جهان می ‌رود و یاری کننده ‌ای طلب می ‌کند.

صحنه کربلا درس دانشگاه من و تو است که چگونه یار امام باشیم و او را تنها نگذاریم. ترم اول را بر درس مسلم بن عوسجه می ‌نشینیم که فرمود:

«قسم به خدا، ما تو را رها نمی ‌کنیم تا خدا بداند پاس حرمت رسول را در غیبت او داشتیم، والله اگر من دانستم که کشته می ‌شوم باز زنده می ‌شوم، باز سوخته می ‌شوم و باز زنده می ‌شوم، باز کوبیده و پراکنده می ‌شوم و هفتاد بار با من این کار کنند باز از تو جدا نمی ‌شدم تا نزد تو مرگ را دریابم، پس چگونه این کار را نکنم که کشتن یک بار است و پس از آن کرامتی که هرگز به پایان نرسد.»[5]

این مقام، مقام بصیرت یاریگر امام است. پس می ‌توان آن ‌را سرمشق زندگی خود قرار داد و با امام زمان خود این ‌گونه معامله کرد. و این است معنای جمله «کل یوم عاشورا و کل ارض کرب ‌و بلا».

آنان که آرزوی یاری امام حسین علیه السلام را در صحنه عاشورا داشتند می ‌توانند در صحنه نبرد انتظار خودنمایی کنند و عاقبتی همچون عاقبت مسلم بن عوسجه را برای خود رقم بزنند، و هم چون مسلم، قرار بندگی خویش را فراموش نکنند و لحظه ‌ای از یاری امام خویش غافل نشوند

رمز زندگی یک مسلمان واقعی

اگر هر روز را عاشورا دیدی و هر مکان را کربلا، یار امام زمان خویش خواهی شد و یاریگر آن. یزید زمانت را خواهی شناخت و به مبارزه با آن خواهی پرداخت. از این ‌جاست که پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله فرموده است:

«در پایان این امت (دوره آخرالزمان) گروهی خواهند بود که پاداش آن ‌ها، همانند اجر امت اول اسلامی خواهد بود. آن ‌ها امر به ‌معروف و نهی از منکر می ‌کنند و با اهل فتنه و فساد می ‌جنگند.[6]

بنابراین آنان که آرزوی یاری امام حسین علیه السلام را در صحنه عاشورا داشتند می ‌توانند در صحنه نبرد انتظار خودنمایی کنند و عاقبتی هم چون عاقبت مسلم بن عوسجه را برای خود رقم بزنند، و هم چون مسلم، قرار بندگی خویش را فراموش نکنند و لحظه ‌ای از یاری امام خویش غافل نشوند.

آری؛ این رمز زندگی من و توی مسلمان است. ای عزیز بدان رمز پیوستن به لقاءالله، جدا نشدن از حجت ‌الله است.

 

پی ‌نوشت:

1)      احزاب/ 15.

2)      ذاریات/ 56.

3)      و جعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک اقربهم منزلة منک و أخصهم زلفة لدیک.

4)      احزاب/ 13.

5)      آنچه در کربلا گذشت؛ ترجمه نفس ‌المهموم، شیخ عباس قمی، ص196.

6)      دلائل النبوة، ج6، ص513.  فاطمه قاسمی  

تعداد بازدید از این مطلب: 90
موضوعات مرتبط: عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود