مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 35
بازدید هفته : 225
بازدید ماه : 214
بازدید کل : 10017
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 29
باردید دیروز : 35
بازدید هفته : 225
بازدید ماه : 214
بازدید سال : 1119
بازدید کلی : 10017
شباهت‌های حماس، داعش و ایران!

شباهت‌های حماس، داعش و ایران!
پایگاه اینترنتی الگمینر در مقاله‌ای به دیدگاه‌های سیاسی حماس، گروه تروریستی داعش و ایران در مورد جهان غرب پرداخت و نوشت: ...

پایگاه اینترنتی الگمینر 25 آگوست 2014 (3 شهریور) در مقاله‌ای به دیدگاه‌های سیاسی حماس، گروه تروریستی داعش و ایران در مورد جهان غرب پرداخت و نوشت: بریده شدن سر جیمز فولی، خبرنگار آمریکایی، سبب تشدید نگرانی‌ها در غرب از تهدید اسلام‌گرایی شده است؛ اما اسرائیل [رژیم صهیونیستی] چندین دهه با این تهدید روبه‌رو بوده و در مجاورت تهدید اسلام‌‌گرایی زیسته است.

اگرچه گزارشی سر بریدن روزنامه‌نگاران به دست حماس وجود نداشته؛ اما تشابه حماس و داعش بسیار زیاد است. هر دو گروه، خواهان استقرار خلافت اسلامی هستند. وزیر کشور حماس در سخنرانی 2013 خود به این موضوع پرداخت. هر دوی آن‌ها قدرت را از طریق خشونت و وحشت‌آفرینی به دست آورده‌اند. حماس به لطف این خشونت‌ها و طی کودتای 2007 در غزه به قدرت رسید و به‌تازگی به دنبال طرح‌ریزی شورشی دیگر در کرانه باختری است.

در ادامه مقاله آمده است: حماس مخالفان سیاسی خود را از پشت‌بام‌ها به پایین پرتاب می‌کند. داعش مانند حماس از کلینیک‌های پزشکی، مساجد و مراکز خیریه به‌منظور کسب مشروعیت استفاده می‌‌کند و در عین‌حال، ارزش‌های تروریسم جهادی را به کودکان آموزش می‌دهد. طی یک مستند فاش شد که چگونه داعش کودکان را شست‌وشوی مغزی می‌دهد و از آن‌ها برای جنگ استفاده می‌کند؛ اما حماس این اقدام را سال‌ها انجام داده و کودکان را برای مرگ آموزش داده و از کودک‌سربازان برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرده است. استفاده حماس از سپرهای انسانی به‌طور گسترده‌ای مستند شده و این اقدام به دلیل افزایش تلفات غیرنظامیان در غزه در منفی کردن دیدگاه عمومی علیه اسرائیل بسیار مؤثر بوده است. داعش از 500 اسیر ایزدی در عراق استفاده کرد و 39 هندی ربوده شده را سپرهای انسانی خود قرار داد.

در پایان مقاله آمده است: داعش سبب فرار مسیحی‌ها از موصل شد و مسیحی‌ها و ایزدی‌هایی را که از گرویدن به اسلام سر باز زدند، کشتار کرد. حماس بی‌تردید با اقلیت‌های مذهبی که در تیررسش قرار دارند، این‌گونه رفتار می‌کرد. اگر یهودیان اسرائیل از حفاظت نظامی برخوردار نبودند و اگر حماس از کمک‌های بین‌المللی به غزه بهره‌مند نبود، چنین رفتاری از سوی حماس صورت می‌گرفت. راهبردهای دولت آمریکا در قبال ایران نیز از این لحاظ مؤثر نیست که نتوانسته ایرانی را که حامی مهم گروه‌های تروریستی اسلام‌گراست، مهار کند. ایران نیز مانند بسیاری از سازمان‌های تروریستی اسلام‌گرا، همجنس‌گرایان را اعدام می‌کند، با زنان بدرفتاری می‌کند، اقلیت‌های مذهبی را زیر آزار و اذیت قرار می‌دهد و از مجازات‌های وحشیانه مبتنی بر شریعت اسلام استفاده می‌کند؛‌ اما برخلاف سازمان‌های تروریستی، ایران می‌تواند به‌لحاظ نظری طی مدت دو ماه به تسلیحات هسته‌ای دست یابد. کشوری اسلامی را تصور کنید که علناً از سازمان‌های تروریستی حمایت می‌کند و تسلیحات هسته‌ای نیز در اختیار دارد. گروه‌های اسلامی مانند داعش، القاعده، بوکوحرام و حماس و حزب‌الله همگی به دنبال نابودی ارزش‌ها و تمدن غرب هستند.

تحلیل‌: نویسنده با سوءاستفاده از رفتار ضداسلامی و ضد انسانی و مشمئزکننده گروهک تکفیری - صهیونیستی داعش تلاش می‌کند با ارائه مشابهت‌های ساختگی بین این گروهک تروریستی و حماس، نفرت افکار عمومی علیه حماس را برانگیزاند. نویسنده درباره ایران پا را فراتر گذاشته و با دادن نسبت‌های ناروا به ایران، با توسل به پیشگویی در یک تصویرسازی ساختگی، از ایران دارای سلاح هسته‌ای و حامی گروه‌های تروریستی سخن گفته است. چرا کسی ادعاهای سخیف و مضحک این نویسنده را قبول نمی‌کند؟ چون تا پیش از اینکه داعش سر خبرنگار آمریکایی را ببرد، از نظر آن‌ها داعش گروه مبارزی(!) بود که باید به آن کمک می‌کردند. مرکز ثقل تغییر داستان، بریده شدن سر جیمز فولی، خبرنگار آمریکایی است و نه هیچ چیز دیگر.

تعداد بازدید از این مطلب: 34
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بررسی چرایی شکل‌گیری" ندا "در اصلاحات و اعتراض به آن/

بررسی چرایی شکل‌گیری" ندا "در اصلاحات و اعتراض به آن/

آنچه سیدصادق خرازی را در این میان به عنوان چهره مهم مطرح می‌کند، روابط گسترده او با هر دو جناح کشور است. وی از یک سو در میان اصلاح‌طلبان دارای نفوذ است و داماد خانواده خاتمی است و از سوی دیگر روابط بسیار گسترده و محکمی در میان اصولگرایان دارد

پایگاه بصیرت؛ گروه سیاسی/از همان روز که محمدرضا عارف در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم برای جلوگیری از شکست سنگین اصلاح‌طلبان و مشخص شدن وزن حقیقی این گروه در میان مردم، از مبارزات انتخاباتی کنار کشید تا اصلاح‌طلبان خود را در پس رأی احتمالی حسن روحانی از اعضای جامعه روحانیت مبارز پنهان کنند، نشانه‌های تغییر در جریان اصلاح‌طلبی نمایان شد. اگرچه در دوران انتخابات، رهبران اصلاحات با تعابیر فریبنده‌ای چون وحدت اصلاح‌طلبان برای نیل به پیروزی در انتخابات، اقدامات خود را توجیه می‌کردند، اما نشانه‌‌های تردید نسبت به مقبولیت و مشروعیت اجتماعی روندی که اصلاحات پس از دوم خرداد 76 تا خرداد 92 در پیش گرفته بود به وضوح مشهود بود. تردیدی که پیش از آن و در جریان انتخابات مجلس نهم نیز خود را نشان داده بود و اولین انتخابات پس از فتنه88 که با مشارکت بیش از 60 درصد مردم انجام گرفت پروژه تحریم اصلاح‌طلبان را با شکست کامل روبه‌رو کرده بود. همان وقت که رئیس بنیاد باران در شهرستان دماوند به دور از نگاه رسانه‌ها رأی یواشکی خود را به صندوق انتخاباتی انداخت که اصلاح‌طلبان آن را تحریم کرده بودند! شرایط نشان می‌داد رهبران اصلاحات بیش از هر زمان دیگر سر در گم هستند و نمی‌دانند که چه باید بکنند. انفعال رهبران اصلاحات و فاصله گرفتن این جریان با سپهر سیاسی کشور سرانجام به علنی شدن نارضایتی بدنه اصلاحات منجر شد و تا به امروز ادامه دارد، به همین سبب است که گروهی از جوانان اصلاح‌طلب با جمع شدن به دور فردی چون «صادق خرازی» ساز جدایی از جبهه اصلاحات را کوک می‌کنند و «ندا» نسل دوم اصلاحات را تشکیل می‌دهند. جدایی‌طلبانی که خود را نسل دوم اصلاحات می‌نامند از اعتراض علنی به گذشته اصلاحات نیز ابایی ندارند. «حسن یونسی» پسر «علی یونسی» یکی از کسانی که این روزها به شدت در تلاش است تا تشکیلات تازه اصلاح‌طلبان را سرو سامان بدهد، به صراحت می‌گوید: «ما به سیاست‌های گذشته اصلاح‌طلبان نقد داریم.» و معتقد است: «اصلاح‌طلبان اصالت خود را در طول این سال‌ها از دست داده‌اند.» وی در ادامه مدعی می‌شود که «نسل دوم اصلاح‌طلبان قصد بازگشت به اصلاح‌طلبی واقعی را دارند.» یکی دیگر از اعضای ندا نیز در مصاحبه‌ای با بی‌پروایی به نقد نظریه‌پردازان اصلاحات می‌پردازد و عنوان می‌کند: «پس از انتخابات 76 رادیکال‌ها زمام امور را در دست گرفتند. رادیکال‌هایی که سیاست را با میدان جنگ اشتباه گرفته‌اند و لباس مبارزه بر تن کردند. از راهبرد فتح سنگر به سنگر سخن به میان آوردند و نسخه فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا را تجویز ‌کردند.» حسن یونسی در یک مصاحبه دیگر می‌گوید: «خروج از حاکمیت و تحریم انتخابات رفتار غلطی بود.» حرفی که در گفته‌‌های «سجاد سالک» از دیگر اعضای فعال تشکیلات «ندا» هم به چشم می‌خورد. وی در مصاحبه با هفته‌نامه مثلث می‌گوید: «می‌خواهیم هم حاکمیت را تقویت کنیم‌‌، هم اصلاح‌طلبی را»؛ جمله‌ای که نشان می‌دهد، جوانان اصلاح‌طلب سودای حضور در قدرت را در سر می‌پرورانند و خبر از آن دارد که موسسان جریان و جبهه ندا از ژست ضدانقلاب بودن به تنگ آمده‌اند و دیگر قصد ندارند به سیاست خروج حاکمیت ژنرال‌‌های تندرو اصلاح‌طلب تن دهند. راهبردی که اصلاح‌طلبان تندرو سال‌ها است بر آن پافشاری می‌کنند. چه آن روز که نمایندگان مجلس ششم در صحن علنی تحصن کردند و بیانیه خروج از حاکمیت را با صدای رسا خواندند و چه آن روزی که در سال 88 پس از دست رد مردم به سینه اصلاح‌طلبان در انتخابات، راه خروج از حاکمیت را در کف خیابان‌‌های تهران جست‌وجو کردند. «سالک» در جای دیگری از مصاحبه خود می‌گوید: «ما می‌خواهیم حزبی باشیم برای زندگی‌‌، برخلاف برخی از روشنفکران و احزاب که مرتباًً سیاه‌نمایی می‌کنند و از جبر روزگار‌‌، شهر غیر قابل سکونت صحبت می‌کنند، ما می‌خواهیم حزبی باشیم برای مردمی که به زندگی فکر می‌کنند و با همین نظام و شرایط اقتصادی آن زندگی می‌کنند.» جملاتی که حکایت از عزم جزم بدنه فعال اصلاح‌طلبان برای خروج از رادیکالیسم حاکم در این طیف سیاسی دارد.

صادق خرازی کیست؟
صادق خرازی فرزند آیت‌الله سیدمحسن خرازی است که بر خلاف سایر روحانیون که غالباً کسوت روحانی را از پدر به ارث می‌برند، فرزند یکی از تجار معروف تهران بود و سیدصادق نوجوانی خود را در حجره پدربزرگ گذراند. وی که تحصیلات دانشگاهی‌اش را در دانشگاه آزاد اسلامی آغاز کرد، مدرک فوق‌لیسانسش را در رشته مطالعات خاورمیانه و دکترای خود را در رشته تاریخ و سیاست از دانشگاه دورهام انگلستان دریافت کرده است.
در وبگاه شخصی «صادق خرازی» درباره فعالیت‌هاش اینطور توضیح داده شده است که به هنگام دفاع مقدس در ستاد‌‌ جنگ‌های نامنظم شهید چمران به خدمت پرداخت و سپس مدتی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بعد هم در ستاد تبلیغات جنگ، مسئولیت شورای عالی را برعهده داشت و چند صباحی نیز در شورای‌عالی اخبار جنگ قرارگاه خاتم‌الانبیاء خدمت کرد‌‌، ستاد پشتیبانی جنگ و ستاد پدافند کل کشور مقصد بعدی وی برای انجام وظیفه بود. مدتی در خبرگزاری جمهوری اسلامی کار کرد و سرانجام نیز به دعوت دکتر «ولایتی» به وزارت امور خارجه رفت و عضو هیئت مذاکره‌کننده جنگ ایران و عراق شد. وی با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمان تصدی آقای خاتمی به عنوان مشاور هم همکاری داشت، همچنین در سال 68 به عنوان سفیر ایران به سازمان ملل متحد در نیویورک رفت، «سیدصادق خرازی» پس از شش سال به ایران بازگشت و به‌عنوان مشاور عالی دکتر ولایتی منصوب شد. او از جانب آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی به عنوان نماینده ویژه رئیس‌جمهور مسئولیت برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران را در سوابق خود دارد. در دورانی که عموی وی «کمال خرازی » وزیر امور خارجه بود به مدت چهار سال، معاون وی بود و سپس به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در پاریس به مدت سه سال و چهار ماه انجام وظیفه کرد.
اما آنچه سیدصادق خرازی را در این میان به عنوان چهره مهم مطرح می‌کند، روابط گسترده او با هر دو جناح کشور است. وی از یک سو در میان اصلاح‌طلبان دارای نفوذ است و داماد خانواده خاتمی است و از سوی دیگر روابط بسیار گسترده و محکمی در میان اصولگرایان دارد، به طوری که او بارها به عنوان واسطه میان اصلاح‌طلبان و نظام نقش ایفا کرده است. بسیاری صادق خرازی را که سال‌ها است با یک بیماری جان‌فرسا مبارزه می‌کند، فردی عجیب می‌دانند. فردی که از یک سو با محمدحسین نصر ارتباطات تنگاتنگی دارد و از سوی دیگر، میزبان آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی در خانه‌اش می‌شود. عده‌ای نیز معتقدند که سید‌صادق خرازی مرد پخته سیاست خارجی است و از او به عنوان ترتیب‌دهنده اصلی ملاقات رئیس‌جمهور ایران و رئیس‌جمهور فرانسه در سال 2005 میلادی یاد می‌کنند. مردی که می‌گوید به دلیل اتفاقاتی که در سال 88 رخ داد، سکوت کرده است و راز‌هایی از اتفاقات پشت پرده جریان اصلاحات در آن سال در سینه دارد که اگر لازم باشد بازگو خواهد کرد، ولی انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و اوضاع کشور پس از آن موجب شد وی سکوت خود را بشکند و در همان اوایل دولت یازدهم از تماس تلفنی حسن روحانی و باراک اوباما به شدت انتقاد کند. وی به تازگی نیز از تشکیل نسل دوم اصلاح‌طلبان می‌گوید. خرازی در مصاحبه با روزنامه اعتماد عنوان می‌کند: «روزهای سخت 88 تا 92 فرصت مناسبی به دست داد تا به بازاندیشی در برخی رفتارها پرداخته و مبانی جدیدی برای رفتار اصلاح‌طلبانه تدوین شود، از این رو به نظر می‌رسد فرصت پیش آمده زمان مناسبی است برای اینكه اصلاح‌طلبی بازتعریف شده و نسل جوان با اعتماد به نفس كامل اصلاح‌طلبی پا به عرصه سیاست ایرانی بگذارد» جملاتی که واکنش‌‌های زیادی را در پی داشت و رهبران اصلاحات آن را بر نتافتند. اولین حمله را به «ندا» سیدمحمد خاتمی داشت که تشکیل ندا را به وجود آورنده شائبه اشتباه بودن اصلاحات در گذشته خواند. سخنانی که سر آغاز حمله دیگر اصلاح‌طلبان به این تشکل نوپا بود.
واکنش‌ها به تشکیل ندا
«منصرف نمی‌شوم و تا آخر می‌مانم» این جمله صادق خرازی نشان می‌دهد که نسل دوم اصلاح‌طلبان به شدت مورد حمله قرار گرفته‌اند. حمله رسانه‌‌های زنجیره‌ای اصلاحات همراه با اتهاماتی چون؛ موازی‌کار، قدرت‌طلبی و ساخت و پاخت با قدرت‌‌، تفرقه‌انداز و شیفته قدرت و ... نتیجه رسانه‌ای شدن شکل‌گیری این تشکیلات تازه اصلاح‌طلبی بود. اعلام موجودیتی که بسیاری از سران اصلاح‌طلب را آزرده‌خاطر کرد. سیدمحمد خاتمی که خود را رهبر اصلاحات می‌داند با غیر ضروری و حتی مخرب دانستن وجود تشکیلاتی به نام جبهه دوم اصلاحات می‌گوید: «اولویت من فعال شدن تشکل‌‌های موجودی بود که بعضی از آنها محدود شده‌اند.» روزنامه آرمان که بیشتر از آنکه اصلاح‌طلب باشد به هاشمی رفسنجانی نزدیک است هم از پیشتازان اعتراض به ندا بود. و لقب اصلاح‌طلب بدلی را به تشکیل‌دهندگان ندا داد. «احمد شیرزاد» دیگر اصلاح‌طلبی بود که گفت: «‌اصلاح‌طلبان به اندازه کافی معارض و مخالف تریبون‌دار دارند، دیگر نیازی نیست جریان‌های جدید و نوظهور که خود را اصلاح‌طلب نیز می‌نامند به این مسئله دامن بزنند.» «محمد قوچانی» هم که به تازگی به کارگزاران پیوسته است با حمله به تشکیل‌دهندگان ندا در هفته‌نامه صدا متعلق به حزب کارگزاران نوشت: «اصلاح‌طلبی یک گفتمان سیاسی فکری است که طیف متنوعی از روشنفکران‌‌، سیاستمداران، مدیران و از همه مهم‌تر، شهروندان در تکوین آن نقش داشته‌اند. این افراد هنوز آنقدر پیر نشده‌اند که این گفتمان و جبهه را رها کنند و حتی اگر قائل به ضرورت پوست‌اندازی اجرایی و تشکیلاتی آن باشیم، نمی‌توانیم تجربه رهبران اصلاحات را نادیده بگیریم. گفتیم اصلاح‌طلبی نه حزب است که «پولیت بورو» بخواهد نه ایدئولوژی که ایدئولوگ بطلبد. اصلاحات طبقه پیشرو پیشتاز هم نمی‌خواهد و اتفاقاً اکنون بیش از هر زمان دیگر نیازمند راهبری و هدایتگری از سوی رهبران سیاسی خود است.» تعداد دیگری از اصلاح‌طلبان نیز با ابزار تمسخر به استقبال این تشکیلات جدید می‌روند، به طوری که روزنامه آرمان در این میان با بی‌شناسنامه، نفوذی، قدرت‌طلب و فرصت‌طلب خواندن تشکیل‌دهندگان آن نوشت: «آقای صادق خرازی سلمه‌الله خوب می‌داند که صاحب این قلم [!!] چقدر اصلاحات را دوست دارد. کما فی‌السابق مخلصیم... آنچه تعجب‌برانگیز است انتخاب نام ندا بر این حرکت خداپسندانه است.» نویسنده نامعلوم ادامه می‌دهد: «اشکال نام ندا علامت اختصاری «نسل دوم اصلاح‌طلبان» در این است که پس از نسل صاحب این قلم و آقاصادق که باید اصلاح‌طلبی به نسل بعدی تحویل داده شود، آنها مجبورند اسم آن را هم عوض کنند و بگذارند «نسا» یعنی «نسل سوم اصلاحات». کاش همین بود، اگر همین‌طور این پرچم ماراتن به نسل‌های بعدی تحویل شود که باید چنین شود و دعا می‌کنیم که بشود، نام اصلاح‌طلبی نسل‌های سوم تا نهم به این ترتیب خواهد بود، نچا، نپا، نشا، نها، نها و ننا. نام تشکیلات نسل پنجم از اساس یک نام ضداصلاحات است. زیرا اصلاحات بنا به ماهیت خود نیاز به پایش دائمی دارد و نام نپا کاملاً لایتچسبک است»(!) در سوی دیگر نیز روزنامه اعتماد با ترتیب دادن مصاحبه‌ای محاکمه‌وار با صادق خرازی، نسبت‌هایی چون رفتن در آغوش نظام‌‌، حکومتی بودن و شیفته قدرت بودن را به نسل دوم اصلاح‌طلبان می‌دهد. عده‌ای نیز به تلاش اعضای ندا برای دیدار با رهبر معظم انقلاب می‌تازند. موضوعی که با واکنش «حسن یونسی» روبه‌رو می‌شود و در مصاحبه‌ای می‌گوید: «از چه زمانی دیدار با رهبری بد شده است؟» رویکرد دیگری که در مواجهه با ندا شکل می‌گیرد، تلاش برای القای وحدت در میان اصلاح‌طلبان است. روزنامه اعتماد در این راستا از زبان منتجب‌نیا، تأسیس حزب فراگیر اصلاح‌طلبان را تیتر یک خود می‌کند.
اگرچه برخی نیز این تشکیلات را «مشارکت 2» می‌خوانند و معتقدند انتقاد به گذشته، فریبی است که توسط رادیکال‌ها برای بازگشت به قدرت هدایت می‌شود. اما انتقاد ژنرال‌‌های اصلاح‌طلب و رسانه‌های وابسته به آنها بسیار سوال‌برانگیز است. این سوال که چرا شاهد این حجم از تخریب و توهین نسبت به نسل دوم اصلاح‌طلبان هستیم، در حالی که به گفته «محمدعلی ابطحی» این اتفاق تازه‌ای نیست که تشکیلاتی از درون اصلاحات سر بر آورد!

تنهایی ژنرال‌ها
«اینها می‌گویند بیایید پیاده نظام ما باشید.» این جمله سیدصادق خرازی در برابر حجم گسترده انتقادها به «ندا» نشان می‌دهد که ژنرال‌‌های اصلاحات در حال تنها شدن هستند. گویی دیگر بدنه اصلاحات از سر این جناح فرمان‌برداری ندارد یا با دید خوشبینانه‌تر، حداقل در نحوه رسیدن به اهداف اصلاحات دچار اختلاف شده‌اند. موضوعی که گزارش‌‌های دریافتی نیز از آن حکایت دارد. بر اساس این گزارش‌ها، «ندا» تنها یک نام نیست و در بسیاری از شهرستان‌ها و کلان شهرهای کشور، هسته‌‌های مرکزی خود را فعال کرده است. افرادی عضو این هسته‌ها شده‌اند که نیروهای اصلی اصلاح‌طلبان در سال‌‌های گذشته بوده‌اند و با سر و سامان گرفتن ندا، سران اصلاح‌طلب بیش از پیش نیرو‌‌های میدانی خود را از دست می‌دهند.
موضوع دیگری که ندا را با دیگر تشکیلات اصلاح‌طلبی که از دل جریان اصلاحات برخاسته‌اند، متفاوت کرده است‌‌، ارتباط آنها با نظام و درخواست آنها برای تقویت حاکمیت است. این در حالی است که ژنرال‌‌های اصلاح‌طلب همچنان بر طبل فتنه‌گری می‌کوبند و حاضر نیستند با آن فاصله‌گذاری کنند.
حال باید صبور بود و دید، سرانجام «ندا» چه می‌شود‌‌، آیا می‌تواند از فشار رادیکالیسم نهادینه شده در اصلاحات رهایی یابد یا سرنوشت تراژیکی خواهد داشت و قربانی استبداد سران اصلاح‌طلب که مدعی زنده باد مخالف من هستند، خواهد شد.

تعداد بازدید از این مطلب: 42
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چرافتنه خط قرمزاست؟


چرا فتنه خط قرمز است؟

متاسفانه برخی عناصر وابسته به فتنه، انتخابات را فرصتی برای بازگشت بدون هزینه به قدرت و بلکه مجالی برای انتقام‌جویی تلقی کرده اند و امروز حتی بدنبال تبرئه سران فتنه برآمده اند.

 /در دیدار هیأت دولت با امام خامنه‌ای، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، که به مناسبت هفته دولت انجام گرفت، معظم‌له ضمن تأیید بخش‌هایی از عملکرد دولت، توصیه‌ها و تذکراتی را هم به اعضاء محترم کابینه آقای روحانی داشتند که یکی از آنها ضرورت فاصله گرفتن دولتمردان از فتنه و فتنه‌گران بود.معظم‌له در این دیدار به صراحت اعلام فرمودند: «مسئله فتنه و فتنه‌گران از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همان‌گونه که در جلسه رأی اعتماد خود بر فاصله‌گذاری بر آن تاکید کردند، همچنان بر آن پای‌بند باشند.» ایشان با تاکید بر اینکه دلبستگی‌ برخی وزرا به برخی جناح‌ها را منع نمی‌کنند، این نکته را یادآور شدند که: «علایق اعضای دولت به برخی جناح‌های سیاسی اشکالی ندارد، اما دولت و اعضای آن نباید اسیر جناح‌ها شوند. در موضوع جناح‌بندی‌های سیاسی همواره تاکید بر رفاقت و انس با یکدیگر است، اما برخی موارد هم مسئله متفاوت است و باید حتماً خطوط قرمز و خطوط فاصل رعایت شوند.»
علت این یادآوری، آنهم با چنین صراحتی ریشه در این واقعیت دارد که گرچه شخص رئیس‌جمهور تلاش کرده این فاصله‌گذاری را نسبتاً مراعات کند، اما برخی از دولتمردان او نه تنها این خط قرمز را رعایت نکرده‌اند، بلکه وزیری مثل آقای فرجی دانا، علیرغم وعده‌هایش در جلسه رأی اعتماد مجلس به عناصر وابسته و یا حامی فتنه میدان داده و در بکارگیری آنان، چنان افراطی عمل نمود که با کارت قرمز استیضاح مواجه گردید.
حال آنکه حضور در کابینه و مسئولیت‌های راهبردی در واقع در اختیار گرفتن فرصت و امکانی برای ارائه خدمت در مسیر منافع ملی و مصالح نظام و انجام وظایف و تکالیف مرتبط با آن مسئولیت، فارغ از هرگونه گرایش سیاسی است. حال اگر فردی علاوه بر علایق جناحی، بدنبال معر��ه‌گردانی به نفع فتنه و فتنه‌گران برآید که سابقه ظلم بزرگ تاریخی به نظام، قانون‌شکنی و آشوبگری هشت ماهه را به قیمت لطمه به اعتبار و وجاهت نظام برای نیل به اهداف سیاسی را در پرونده خود دارند، در واقع نوعی فرصت‌سوزی علیه خدمت و فرصت‌سازی برای خائنینی است که افراط در وابستگی‌ها و علائق حزبی و سیاسی، مجال نگاه به مصالح و منافع ملی را از آنان سلب و دلبستگی‌ها به قدرت و آلودگی به ثروت و یا همپایگی با قبیله سیاسی موجبات ورودشان را به عرصه فتنه و مقابله با قانون فراهم ساخت. ظلم بزرگ برآمده از ادعای تقلب در هیچ دادگاهی بهتر از انتخابات سال 92 به اثبات نرسید که تنها 7/0 درصد رأی تعیین کننده نتیجه انتخابات و پذیرش آن از سوی نظام و همه جناح‌های سیاسی معتقد به نظام بود.

اما علیرغم این واقیعت‌های روشن، متاسفانه برخی عناصر وابسته به فتنه، انتخابات را فرصتی برای بازگشت بدون هزینه به قدرت و بلکه مجالی برای انتقام‌جویی تلقی کرده و با غفلت از هزینه‌هایی برآمده از آتش فتنه بر نظام و کشور، که افزایش فشار و تحریم دشمن برای استمرار شورش‌های اجتماعی یکی از آنها بود، امروز حتی بدنبال تبرئه سران فتنه برآمده و برای تحقق آن، برخی وزارتخانه‌ها را به جولانگاه عناصر آلوده به فتنه و فتنه‌گری مبدل ساخته‌اند.بدیهی است با توجه به سابقه و گرایش فته‌گران، میدان دادن به آنان می‌تواند نتایج خطرناک زیر را بدنبال داشته باشد؛1- دو قطبی‌سازی فضای وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و ادارات و فرسایش فرصت‌ها و توانی که باید صرف انجام مسئولیت‌ها و خدمات شود.2- برهم زدن فضای آرامش در محیط کار و خدمت، با طرح مسائل بیهوده جناحی و حزبی، آنهم با میدان‌داری جریاناتی که سابقه افراطی‌گری و غوغاسالاری را در پرونده عملکرد جناحی خود داشته و دو فتنه‌ی 78 و 88 را به نام خود به ثبت رسانده‌اند.3- هدر رفتن فرصت‌های طلایی خدمت با آتش فرقه‌گرایی سیاسی و دعواهای جناحی که استیضاح اخیر نمونه آن است. زیرا فرصت‌هایی که دولت و مجلس می‌تواند صرفت کارگشایی و حل مسائل مهم مردم کند باید صرف رسیدگی به حل مسائل برآمده از علائق جناحی و سیاسی شود.در فتنه 88 که با معرکه‌گردانی سران فتنه آغاز شد، نه تنها دشمنان خارجی مثل آمریکا و رژیم صهیونیستی به حمایت آشکار از فتنه‌گران برخاستند که طیفی از نیروهای ضدانقلاب شامل منافقین،‌ سلطنت‌طلبان، هوادار��ن گروهک‌هایی مثل پژاکی‌ها و عناصر تکفیری وابسته به عبدالمالک ریگی نیز به اردوی فتنه‌گران پیوستند و بعدها هم کشورهایی چون آمریکا و انگلیس و حتی رژیم صهیونیستی میزبان فتنه‌گران فراری شدند. پدیده‌ای که به خوبی معرف ماهیت فتنه و فتنه‌گران بود.آیا باز کردن فضا به نفع فتنه‌گران و حمایت از آن معنایی غیر از بازگشت به محیط تنش‌ها و چالش‌های بیهوده و فرصت‌سوز هم دارد؟ ای����جاست که دولتمردان نباید اسیر جناح‌های سیاسی شده و از این خط قرمز عبور کنند.

کشورمان در شرایطی قرار دارد که به تعبیر رئیس محترم جمهور ما فرصت تکرار اشتباه نداریم. فتنه‌گرانی که مشوق دشمن در افزایش تحریم شدند، امروز هم اگر مجال یابند، دست از انتقام‌جویی برنداشته و کمک دشمن برای پیشبرد خط فشار و افزایش تحریم در مذاکرات خواهند بود. یک هدف قطعی دشمن در افزایش تحریم شکاف بین مردم و حاکمیت و تولید فضای شورش‌های سیاسی – اجتماعی است که فتنه‌گران منافق در سال 88 آن را برای دستیابی به اهداف حقیر سیاسی کلید زدند. تئوری فشار از پایین چانه‌زنی از بالا تقاطع منافع و اهداف مشترک فتنه‌گران داخلی و دشمنان بیرونی به حساب می‌آید که نباید زمینه‌ی وسوسه طراحان آن را دوباره فراهم ساخت.سیدفخرموسوی

 

تعداد بازدید از این مطلب: 68
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آدمکشی و جنایت، برند اصلی شبه داعشی‌ها

آدمکشی و جنایت، برند اصلی شبه داعشی‌ها

سابقة دستگیری عبدالمالک ریگی توسط نظام، گویای توان اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی است که چنانچه برای برادر عبدالمالک ریگی تکرار می‌شد، می‌توانست گره های اطلاعاتی زیادی را باز کند که این تسویه حساب داخلی مانع آن گردید.

سالها پیش، وقتی شرور معدوم عبدالمالک ریگی بر اساس یک سوء ظن، بی رحمانه برادر زنش را در بستر خواب به قتل رساند تا حیات گروهک تروریستی‌اش را تضمین کند، نمی‌دانست که روزگاری اعضاء همان گروهک چنین بلایی را بر سر برادر و خواهرزاده‌اش خواهند آورد تا خیالشان از رقابت‌ها و سهم خواهی‌های عبدالرئوف ریگی آسوده باشد.

اما این بار این تسویه حساب درون گروهی که در پاکستان و با حمله به خودروی حامل عبدالرئوف ریگی انجام شد، یک عملیات مکمل نیز داشت و آن هم اعدام یکی از افراد دیگر، برای رد گم کنی بود تا بتوان آن را به نظام جمهوری اسلامی ایران نسبت داد و اهداف زیر را تامین نمود:

1- سرپوش گذاشتن بر اختلافات داخلی و عوامل انشعاب گروهک جیش الظلم و وجود روحیه کاسبی و دلالی در پوشش کار جنبشی و نقاب ایدئولوژیک.

2- کاهش عوارض و بازتاب‌های رقابت‌های خونین و خشن درون گروهی بر هواداران و شهیدسازی از کشته‌های تسویه حساب‌های درون گروهی.

3- القاء وجود اشراف اطلاعاتی و مجازات عامل ساختگی این حادثه و دور کردن اتهام از عناصر اصلی و گروهکی.

4-  حفاظت از امنیت روانی اعضاء و ترمیم ضربة روحی ناشی از بی اعتمادی اعضاء به یکدیگر و یا گروهک رقیب.

اما جالب است سران گروهک‌های جیش العدل و جیش النصر امروز بدنبال آنند تا این حادثه را با دستگیری و اعدام یک نفر و انتساب او به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی فیصله یافته معرفی کنند که همین اقدام شتابزده چند سوال بی جواب را پیش روی ناظران قرار می‌دهد:

1- چرا فرد مظنون به این سرعت اعدام و از گرفتن اطلاعات بیشتر از وی و بهره‌برداری از آن برای شفاف سازی و  وضوح قطعی حادثه، جلوگیری شد؟

2- آیا براستی یک نفر می‌تواند عامل ترور فردی مثل عبدالرئوف ریگی، سرکردة گروهک جیش النصر باشد که معمولاً دارای محافظ و همراه بوده و علاوه بر تجارب شخصی از مشاوره ها و توصیه‌های امنیتی سرویس‌های حامی هم برای حفظ ضریب حفاظتی استفاده می‌کنند؟ مگر اینکه این فرد یک تیم هم در استخدام داشته است، چرا مجال ردزنی برای کشف و دستگیری این تیم با استفاده از اطلاعات فرد دستگیر شده فراهم نشد؟

معمولاً تمامی گروهک های فرقه‌ای در برابر انشعاب و تک روی نیروها حساسیت داشته و برای حفظ منافع و اسرار گروهک حذف فیزیکی عناصر خودسر و واگرا را مجاز می‌شمارند اما  اقدام مسئولان در گروهک  تکفیری ـ تروریستی جیش العدل و جیش النصر در پیوست کردن یک اعدام به کشتن عناصر جدایی طلب نوع جدیدی از ترور و حذف عناصر مشکوک گروهکی است که تنها برازنده این شبه داعشی‌ها است که برای جان‌ها هیچ ارزشی قائل نبوده و آدمکشی و جنایت را از الزامات حیات ننگین شان می‌دانند.

آخر اینکه سابقة دستگیری عبدالمالک ریگی توسط نظام، گویای توان اطلاعاتی و امنیتی نظام  است که چنانچه برای برادر عبدالمالک ریگی تکرار می‌شد، می‌توانست گره های اطلاعاتی زیادی را باز کند که این تسویه حساب داخلی مانع آن گردید و چه بسا حذف فیزیکی او بخاطر احساس خطر سران این گروهک ‌های تکفیری از تکرار همان ماجرا برای عبدالرئوف بوده است

تعداد بازدید از این مطلب: 51
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نظم مستقر حاکم قبلی دنیا در حال تغییر و تبدیل است


نظم مستقر حاکم قبلی دنیا در حال تغییر و تبدیل است

در نظم جدید عالم، جایگاه اسلام، جایگاه جمهوری اسلامی، جایگاه کشور مهمّ ما ایران کجا خواهد بود؟ این را میتوانیم فکر کنیم، پیش‌بینی کنیم، در راه آن حرکت کنیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز پنجشنبه در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان، با ارائه تحلیلی جامع از شرایط جهان، منطقه و کشور و نشانه‌های شکل‌گیری «نظم جدید» در دنیا، به تبیین علل اصلی متزلزل شدن پایه‌های «فکری و عملی» تسلط غرب و نظم کنونی جهان پرداختند و تأکید کردند: در این برهه‌ی حساس مهمترین وظیفه، افزایش اقتدار کشور برای تأثیرگذاری و نقش‌آفرینی در فرایند شکل‌گیری نظم جدید جهانی است که این افزایش اقتدار مبتنی بر سه پایه‌ی اصلی «علم و فناوری»، «اقتصاد» و «فرهنگ» است.متن محور بندی شده بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی بدین شرح

بسم‌الله‌‌الرّحمن‌الرّحیم‌

و الحمدلله‌ ربّ العالمین و صلّی الله‌ علی محمّد و آله الطّاهرین‌

بیانات در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)

الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیدنا محمّد و آله الطّاهرین‌

جای خالی آیت الله مهدوی کنی در جمع اعضای مجلس خبرگان

خوشامد عرض می‌کنم به همه‌ی برادران عزیز، علمای بزرگوار و معتمَدان و خبرگان ملّت. جای جناب آقای مهدوی در این جلسه‌ی ما حقیقتاً خالی است و متأسّفیم از اینکه این برادر بسیار خوب و این شخصیت بسیار ارزنده حدود سه ماه است که در بیماری سخت قرار دارند. خیلی بجا است که برادران عزیز، آقایان محترم حمدی را برای شفای ایشان تلاوت بفرمایید. اللّهُمَّ اشفِهِ بِشِفائِکَ وَ داوِهِ بِدَوائِکَ وَ عافِهِ بِعافِیتِکَ بِحَقِ‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد. یاد دوستان و برادرانی را که در این فاصله از میان ما رفته‌اند، گرامی میداریم و برای آنها طلب مغفرت میکنیم: مرحوم آقای محمّدی گیلانی، مرحوم آقای زرندی، مرحوم ماموستا مجتهدی و اخیراً مرحوم آقای جبّاری (رحمة اللَّه علیهم)

ضرورت بهره برداری از ماه ذی‌القعده؛ ماه توبه

ماه ذی‌القعده است. مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی (رضوان اللَّه تعالی علیه) میفرمایند ماه ذی‌القعده ماه توبه است، ماه رجوع الی‌اللَّه است، ماه مراقبت از خود برای اینکه مبادا خدای نکرده با عمل خودمان، محاربه‌ی با خدای متعال و رسول خدا بکنیم. ایشان میفرمایند ذی‌القعده که ماه نشستن از جنگ با دشمنان خدا است، به طریق اولی‌ بایستی ماهی باشد که انسان مراقب باشد که مبادا دچار محاربه‌ی با خدای متعال بشود. و این عمل معروف یکشنبه‌ی ذی‌القعده(۲) را ایشان ذکر میکنند و تأکید میکنند، اصرار میکنند که این عمل را انجام بدهیم.

 مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی (رضوان اللَّه علیه) در ورود ماه ذی‌القعده یک مکتوبی، نامه‌ای دارند به دوستانشان، به مریدانشان و شاگردانشان که در این کتابی که شرح حال ایشان است، درج شده است. مرحوم آقای قاضی به عربی اشعار برجسته‌ای دارند؛ به تعبیر مرحوم آقای طباطبایی شاعرٌمفلق(۳) [بودند]؛ ایشان طبق تشخیص مرحوم آقای طباطبایی (رضوان اللَّه علیه) شاعر برجسته‌ای بودند. یک قصیده‌ی خیلی شیوایی ایشان انشاء می‌کند که اوّل آن این است: «تنبّه فقد وافتکم الاشهر الحرم». این قصیده را ایشان مفصّل [گفته‌اند]؛ و توصیه‌هایی دارند نسبت به شاگردانشان. فرصتی است برای ما، برای مردم که ان‌شاءاللَّه از برکات این ماه - که آغاز سه ماه متوالی حرام است - بهره ببریم. و البتّه ماه ذی‌القعده، ماه حضرت ثامن‌الحجج (سلام‌اللَّه‌علیه) هم هست که ولی‌نعمت همه - بخصوص ما ایرانی‌ها - هستند که از برکات مضجع ایشان و مرقد ایشان ان‌شاءاللَّه بهره ببریم، استفاده کنیم و ان‌شاءاللَّه خودمان را ��ه ارزشهای رضوی نزدیک کنیم.

ضررورت نگاه کلان و جامع به مسایل جهانی و منطقه ای

درباره‌ی مسائل جاری جهان و کشور، من یک مطلبی را آماده کرده‌ام که عرض بکنم؛ خلاصه‌ی مطلب این است که ما به مسائل جهانی و مسائل منطقه‌ای و از جمله مسائل کشورمان، باید نگاه کلان و جامع داشته باشیم؛ این نگاه کلان، به ما معرفت و بصیرتی را عطا می‌کند که اوّلاً موقعیت خودمان را، جایگاه خودمان را، ایستگاه خودمان را در وضع کنونی بازیابی کنیم و بفهمیم در چه وضعی قرار داریم؛ بعد هم به ما تعلیم می‌دهد که برای آینده چه باید بکنیم.

نظم مستقرّ حاکم قبلی دنیا در حال تغییر و تبدیل

در نگاه کلان به کلّ جهان - و از جمله به منطقه - انسان به این نکته‌ی اساسی برخورد می‌کند که نظم مستقرّ حاکم قبلی دنیا در حال تغییر و تبدیل است؛ این را انسان می‌فهمد و مشاهده می‌کند. بعد از جنگ اوّل جهانی، یک نظم جدیدی در عالم و بخصوص در منطقه‌ی ما به‌وجود آمد؛ قدرتهایی جان گرفتند، قدرتهای برتر عالم شدند؛ و بعد از جنگ دوّم جهانی - که تا کنون حدود هفتاد سال از پایان آن می‌گذرد - این نظم جهانی استقرار پیدا کرد و مدیریت عالم به شکل خاصّی درآمد. غرب در واقع، چه به شکل نظام سوسیالیستی و چه به شکل نظام لیبرالیستی - که هر دو غربی بودند - حاکم بر مدیریت جهان شد و مدیریت جهان در اختیار اینها قرار گرفت. آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و مناطق گوناگون دنیا تحت نفوذ و هیمنه و اراده‌ی اینها در طول این هفتاد سال حرکت کردند. انسان به روشنی می‌بیند که این نظم در حال تغییر است که حالا من مختصراً اشاره میکنم و دلایل این تغییر و نشانه‌های این تغییر را عرض میکنم.

ضرورت تبیین جایگاه اسلام و جمهوری اسلامی در نظم نوین جهانی

خب، وقتی که دنیا در حال تغییر است، نظم جهانی در حال تغییر است و نظم جدیدی در حال نطفه‌بندی است، ما طبعاً وظایف مهم‌تری خواهیم داشت. در نظم جدید عالم، جایگاه اسلام، جایگاه جمهوری اسلامی، جایگاه کشور مهمّ ما ایران کجا خواهد بود؟ این را میتوانیم فکر کنیم، پیش‌بینی کنیم، در راه آن حرکت کنیم.

تزلزل دو پایه فکری و عملی نظم جهانی با محوریت غرب

آن نظم قبلی - که عرض کردیم حدود هفتاد سال به‌نحو مستقر در دنیا حاکم بود - دو پایه‌ی اساسی داشت: یک پایه‌ی فکری و ارزشی، و یک پایه‌ی عملی، یعنی نظامی و سیاسی. عرض من این است که هردو پایه امروز دچار چالش شده، دچار تزلزل شده.

امّا آن پایه‌ی اخلاقی و فکری عبارت بود از ادّعای برتری فکری و ارزشی غرب - شامل اروپا و آمریکا - بر بقیه‌ی مناطق جهان و بقیه‌ی ملل عالم. شعارهایی را اینها مطرح کردند که این ربطی به پیشرفتهای علمی و صنعتی ندارد؛ شعارهای جذّاب و فریبنده مثل شعار آزادی، شعار دموکراسی، شعار حقوق بشر، شعار دفاع از ملّتها و از آحاد انسانها را سرِدست گرفتند و مطرح کردند و خواستند برتری نظام ارزشی خودشان را بر سایر مناطق عالم، بر ادیان عالم، بر نحله‌های(۴) گوناگون فکری و بخصوص بر اسلام، از این طریق تثبیت کنند. موفّق هم شدند؛ یعنی در دنیای اسلامِ ما، افرادی، گروه‌هایی، شخصیت‌های سیاسی‌ای و دولتهایی که حقیقتاً معتقد شدند به برتری نظام ارزشی غرب، کم نیستند. امروز هم در داخل جامعه‌ی ما کسانی هستند که همین فکر و همین عقیده را دارند.

در بخش دوّم که بخش عملی است - که پایه‌ی دوّم قدرت غرب و تسلّط غرب بر مدیریت جهان بود - مسئله‌ی توانایی‌های سیاسی و نظامی بود که اگر ملّتها یا دولتها یا جریانهای گوناگونی تحت تأثیر آن نظام ارزشی و آن جنبه‌ی اوّل قرار نمی‌گرفتند و تسلیم نمی‌شدند و ایستادگی می‌کردند، اینها با فشار سیاسی و با فشار نظامی با آنها مواجه میشدند و کارهای زیادی را انجام میدادند که کسانی که زیر بار آن عامل اوّل نمیرفتند، با فشار عامل دوّم، یعنی فشار سیاسی و فشار نظامی و امنیتی، مجبور بشوند با آنها همراهی کنند و همکاری کنند.

 این را ما در دنیا مشاهده کردیم، در کشور خودمان مشاهده کردیم. دستگاه‌های تبلیغاتی غرب هم که روزبه‌روز توسعه پیدا میکردند و مدرن میشدند و توانایی‌هایشان افزایش پیدا میکرد، این دو عامل - یعنی عامل برتری ارزشی و عامل سلطه‌ی نظامی و سیاسی - را مرتّباً به رخ ملّتها کشیدند؛ صاحبان فکر را، روشنفکرها را و بتدریج عامّه‌ی مردم را نسبت به آن به قناعت رساندند.

 امروز هر دو عامل دچار چالش شده؛ هم آن عامل اوّل و هم عامل دوّم. آن دو ابزار و دو سلاحی - که غرب با آن دو سلاح قادر بود دنیا را مدیریت کند و عملاً تسلّط بر دنیا را به‌دست گرفته بود و مدیریت دنیا را به‌دست گرفته بود - هر دو عامل امروز در دنیا بتدریج ضعیف شده است.

دلایل و عوامل فروپاشی نظام فکری – ارزشی غرب

امّا آن عامل اوّل که عامل ارزشی بود - یعنی رجحان ارزشهای غربی بر ارزشهای ملل دیگر، ادیان، اسلام و غیره - دچار تزلزل شده به دلایلی. عواملی موجب شده است که دچار تزلزل بشود. من چند عامل از این عوامل را اینجا یادداشت کرده‌ام که عرض میکنم:

1- عامل اول؛ بحران رو به افزایش اخلاقی و معنوی در غرب

یکی از این عواملی که نظام ارزشی غرب را و سلطه‌ی معنوی این نظام را متزلزل کرده، بحران رو به افزایش اخلاقی و معنوی در غرب است؛ که نشانه‌ی بارز آن رواج احساس پوچی، احساس بیهودگی، احساس ناامنی روحی در بین آحاد مردم - بخصوص در بین جوانها - در غرب است. تلاشی خانواده؛ بنیان خانواده در غرب دچار تزلزل شدید است و متلاشی شده که این آثار را میگذارد. مسئله‌ی زن که بر روی مسئله‌ی زن جهت‌گیری غربی به‌نحوی بوده است که امروز حرکت فمینیستی - که از ده‌ها سال قبل شروع شده بود - زیر سؤال جدّی از سوی متفکّرین و روشنفکران و اهل فکر است؛ یعنی احساس می‌کنند که این یک دامی برای زن بود و زن را دچار محاذیر(۵) عجیب و غریبی کرده است که داستان مفصّلی است.

مسئله‌ی ارزش شدن منکرات؛ مثلاً همجنس‌بازی در غرب میشود ارزش؛ مخالفت با همجنس‌بازی میشود ضدّ ارزش! که اگر چنانچه - امروز در دنیای غرب این‌جوری است - با کسی، با یک مقام دولتی‌ای، رئیس جمهوری، شخصیت برجسته‌ای مصاحبه کنند و او بگوید من با همجنس‌بازی مخالفم، این به‌عنوان یک نقطه‌ی منفی در کارنامه‌ی او در دنیا تلقّی میشود؛ یعنی فضای اخلاقی غرب، به این جهت، به این سمت رفته. البتّه در این زمینه متوقّف هم نخواهد ماند و پیش خواهد رفت و به جاهای بسیار بدتر و زشت‌تری خواهد انجامید. و این نکته را امروز - یعنی از چندی پیش، از چند سال قبل از این، شاید از ده پانزده سال قبل - متفکّرین غربی و بعضی از خیرخواهان و دلسوزان غربی متوجّه شده‌اند و مدام تذکّر میدهند؛ لکن فایده‌ای ندارد؛ وقتی که یک نظام اخلاقی به این سراشیب افتاد، دیگر قابل جلوگیری نیست و سرنوشتی جز متلاشی شدن ندارد. این یک عامل برای به‌چالش گرفته شدن ارزشهای غربی.

2- عامل دوم؛ میل به مذهب

عامل دوّم میل به مذهب است؛ که این در واقع واکنش به همین عامل اوّل است. در بین جماعات گوناگون کشورهای غربی، میل به مذهب، علاقه‌ی به مذهب، به‌طور خاص علاقه‌ی به اسلام، گرایش به اسلام، گرایش به فهم قرآن روزبه‌روز بیشتر شده است؛ که این را کسانی که دست‌اندرکارند، بخوبی میدانند. این هم یکی از چیزهایی است که نظام اخلاقی و ارزشی غرب را بشدّت دچار چالش کرده.

3- عامل سوم؛ بُروز تعارضهای عملی با شعارهای غربی

عامل سوّم بُروز تعارضهای عملی با شعارهای غربی است؛ یعنی اینها در دنیا دم از آزادی و دم از دموکراسی و دم از حقوق بشر و این حرفها میزدند؛ در عمل آن‌قدر دولتهای غربی با این شعارها عملاً مخالفت کردند و نقض کردند این شعارها را که امروز طرح این شعارها در دنیا از سوی غربی‌ها به‌صورت یک امر مستهجن درآمده است؛ یعنی افراد صاحب فکر میفهمند. تعداد کودتاهایی که دولتهای غربی و قدرتهای غربی علیه دولتهای مستقل - غالباً دولتهای ملّی - انجام دادند، یک تعداد عجیبی است. طبق بعضی از گزارشها، آمریکا پس از جنگ دوّم [جهانی] تا امروز برای سرنگونی پنجاه دولت اقدام کرده! در مورد پنجاه دولت انواع و اقسام اقدامها را کرده؛ با ده‌ها جریان مقاومتِ مردمی مخالفت کرده که اینها در کارنامه‌ی آمریکا و دیگران مضبوط است. استفاده‌ی از بمب اتم؛ تنها موردی که بمب اتم استفاده شده است [توسط] آمریکا است که بیش از همه دم از مردم و دم از حقوق مردم و مانند اینها میزند و بیش از دویست هزار نفر کشته شدند - در آن حوادث ژاپن - و تعداد خیلی بیشتری هم دچار عوارض آن شدند. (۶) زندان گوانتانامو، (۷) زندان ابوغریب، (۸) این حوادثی که پیش آمد، زندانهای مخفی‌ای که در اروپا ثابت شد(۹) برای همه و روشن شد که اینها زندانهای مخفی دارند و مردم را شکنجه میکنند و بی‌محاکمه نگه میدارند، که هنوز هم هست؛ همه دارند می‌بینند. این هم عامل سوّمی بود که نظام ارزشی مورد ادّعای غرب را به چالش کشید.

4- عامل چهارم؛ پناه بردن به استفاده‌ی از زور و خشونت و سرکوب

ع��مل چهارم، پناه بردن به استفاده‌ی از زور و خشونت و سرکوب بود؛ انواع خشونتها، از جمله تحریم. دیده شد و در مقابل چشم مردم دنیا قرار گرفت که وقتی که اینها با یک کشوری، با یک ملّتی مسئله پیدا می‌کنند و نمی‌توانند غلبه‌ی فرهنگی خودشان را بر این کشور تحمیل بکنند و سلطه‌ی خودشان را تأمین بکنند، دست به زور می‌برند و لشکرکشی می‌کنند؛ گاهی با لشکرکشی، گاهی با ترور، گاهی با راه انداختن جریانهای تروریستی؛ که اینها همه در همین زمان خود ما در همین اواخر دیده شده و این در مقابل چشم مردم دنیا است: حمله‌ی به کشورها، حمله‌ی به عراق، حمله‌ی به افغانستان، حملات گوناگون به شکلهای مختلف به پاکستان و جاهای دیگر. این هم یکی از آن چیزهایی است که نظام ارزشی غرب را به چالش کشیده.

5- عامل پنجم؛ جریان‌سازی‌هایی از قبیل همین جریان القاعده و داعش و ...

و عامل پنجم هم جریان‌سازی‌هایی از قبیل همین جریان القاعده و داعش و مانند اینها. حالا اینها ادّعا میکنند که اینها با ما مربوط نیست؛ امّا همه میدانند. من یک چیزی را نقل کردم از قول یکی از مسئولان معروف آمریکایی، (۱۰) بعد خودشان منکر شدند. علی‌الظّاهر هست، اینها اعتراف میکنند که این جریانها را اینها به راه انداخته‌اند؛ اگر هم اعتراف نکنند ما شواهد داریم، ما میدانیم. من فراموش نمیکنم، مرحوم شیخ سعید شعبان - حالا آوردن اسمش دیگر اشکالی ندارد - عالم معروف اهل‌سنّت، در مشهد - آن‌وقتی بود که ما در دوران جنگ بودیم - به من گفت که من اطّلاع دارم که دارند تلاش میکنند برای اینکه شما را از طرف شرق کشورتان، مشغول کنند و درگیر کنند؛ من گفتم خب شرق ما افغانستان است؛ گفت بله از طرف افغانستان. این قبل از آن بود که این جریان طالبان و القاعده و این حرفها در افغانستان راه بیفتد؛ ایشان خب ارتباط داشت با محافل گوناگون سیاسی و روحانی اهل‌سنّت، در جاهای حسّاسی حضور داشت، شخص بسیار محترمی بود، مطّلع شده بود، گفت من وظیفه‌ی خودم دانستم که این را به شما بگویم. بعد از اندکی هم همین حوادث اتّفاق افتاد و دیدیم که همین‌جور بود که گفت. بنابراین شبهه‌ای وجود ندارد که راه انداختن این جریانها و ساختن این جریانها، به‌دست همین قدرتهای غربی و عوامل منطقه‌ای آنها [است]. حالا ممکن است یک مواردی خودشان مستقیم وارد نشوند و دیگران [وارد شوند]. البتّه مستقیم هم وارد شدند؛ در همان قضیه‌ی طالبان من فراموش نمیکنم در مجلّات آمریکایی، جوری از طالبان حرف میزدند که به‌نحوی ترویج آنها بود؛ [البتّه] صریحاً ترویج نمیکردند امّا کیفیت کار تبلیغاتی، ترویج طالبان بود آن اوایلی که اینها سرِکار آمده بودند.

بنابراین اینها عواملی است که آن نظام ارزشی مدّعی برتری را - که غرب آن را مطرح میکرد - امروز در دنیا کاملاً به چالش کشیده؛ این حرف را دیگر از غربی‌ها و از قدرتهای غربی کسی نمیپذیرد که اینها بگویند ما طرف‌دار حقوق بشریم، ما طرف‌دار ارزشهای انسانی هستیم، و مانند اینها. آن چیزهایی که در اعلامیه‌ی استقلال آمریکا در دویست سال قبل ذکر شده بود، همه عملاً نقض شده است.

 

به چالش کشیده شدن اقتدار سیاسی و نظامی غرب با برپایی نظام جمهوری اسلامی

امّا عامل دوّم که عامل اقتدار سیاسی و نظامی بود، هم به چالش کشیده شد؛ مهم‌ترین چیزی که این عامل - عامل اقتدار نظامی و سیاسی - را به چالش کشید، برپایی نظام جمهوری اسلامی بود. در یکی از مناطقِ به شدّت تحت نفوذ آمریکا، یک حرکت عظیم انقلابی با این ابعاد به‌وجود می‌آید، یک نظامی را مبتنی بر تفکّراتی که آنها این همه برای حذف این تفکّرات تلاش کرده بودند به‌وجود می‌آورد، و این نظامْ با حملات گوناگون و متنوّع آنها - حملات سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و غیره - از بین نمی‌رود بلکه روزبه‌روز هم قوی‌تر می‌شود؛ تا امروز که نظام جمهوری اسلامی نظامی است به معنای واقعی کلمه مقتدر. البتّه نظام اسلامی، هم مقتدر است، هم مظلوم است. این اقتدار نظام، منافاتی ندارد با مظلومیت؛ یک‌وقتی عرض کردیم، (۱۱) مثل امیرالمؤمنین: حاکم مقتدرِ نظام اسلامی در زمان خود، امّا درعین‌حال مظلوم‌ترین مظلومان؛ نظام جمهوری اسلامی هم همین‌جور است. اقتدار آن منافاتی با مظلومیتش ندارد و این مظلومیتی که امروز این نظام دارد، نشانه‌ی عدمِ اقتدار نیست؛ واقعاً اقتدارِ نظام جمهوری اسلامی، امروز امر واضحی است؛ این را دشمنان آن هم دارند اعتراف میکنند.

 بعد هم حوادثی که اتّفاق افتاد، ایستادگی هشت‌ساله‌ی جمهوری اسلامی و ملّت ایران در دفاع مقدّس؛ چیز کوچکی نبود، حادثه‌ی بسیار مهمّی بود. این نشان داد که توانایی‌های نظامی و امنیتی قدرتهای مسلّط بر عالم، قادر نیستند از ایستادگی یک ملّت بکاهند یا به آن ضربه بزنند، و این خواهد توانست خودش را بر آنها تحمیل کند، کما اینکه تحمیل کرد. بعد هم دیگر حوادث منطقه، حوادث فلسطین، حوادث لبنان، جنگ ۳۳ روزه، جنگ ۲۲ روزه، جنگ ۸ روزه‌ی غزّه، و این جنگ اخیر ۵۰ روزه‌ی غزّه که واقعاً جزو نمونه‌های معجزه‌آسا است. یک منطقه‌ی کوچک، محدود، با توانایی‌های بسیار محدود، کاری بکند که رژیم صهیونیستی که نماد قدرت غرب در منطقه است، به زانو در بیاید؛ این اصرار کند بر آتش‌بس، آنها قبول نکنند آتش‌بس را؛ این مدام اصرار کند، آنها بگویند نخیر، شرط قبول آتش‌بس این چیزها است؛ و تا این چیزها حاصل نشد، آتش‌بس را قبول نکردند؛ این خیلی حادثه‌ی مهمّ و قابل تحلیلی است. اینها نشان می‌دهد که اقتدار و برتری نظامی - سیاسی غرب، به معنای واقعی کلمه به چالش کشیده [شده]. امروز در دنیای غرب این جمع‌بندی جمع‌بندی رایجی است که خیلی از افراد ذی‌نفوذ در غرب، معتقدند که «جنگ» دیگر یک گزینه‌ی معتبر و باصرفه برای غرب نیست؛ امروز خیلی از سیاسیون در آمریکا - عمدتاً در آمریکا، و [نیز] در برخی از کشورهای اروپایی - این را مطرح میکنند و میگویند که جنگ برای ما دیگر یک گزینه‌ی باصرفه نیست، معنای این همین است که توانایی‌های نظامی و اقتدار نظامی - امنیتی غرب کاملاً به چالش کشیده شده. خب، قدرتهای جدیدی هم که در آسیا و در شرق ظهور کردند - مثل قدرت چین، مثل قدرت هند، و امثال اینها - اینها هم ابعاد دیگر قضیه را روشن میکند. خب، این وضع منطقه و وضع جهان است و دلیلِ بر اینکه نظم قبلی جهانی دیگر قابل استمرار نیست که غربی‌ها مدیریت جهان را به دست بگیرند. وضع جدیدی در حال شکل‌گیری است که البتّه هنوز هم شکل نگرفته است.

تحلیل غلط از توان غرب و پیشنهاد تسلیم دربرابر زیاده خواهی‌های غرب

 ما اینجا باید چه‌کار کنیم؟ به‌نظر ما دو مطلب، مهم است: مطلب اوّل این است که این واقعیتهایی که امروز مشاهده میکنیم، واژگونه تحلیل نشود، غلط تحلیل نشود، غلط فهمیده نشود، همچنان که هست فهمیده بشود؛ نه فقط در کشور ما [بلکه] در منطقه‌ی آسیا، هنوز کسانی، کشورهایی، دولتهایی، شخصیت‌هایی، رجال سیاسی‌ای، جریانهایی وجود دارند که درک نمیکنند این واقعیتی را که بیان شد؛ اینها معتقدند که ما در مقابل غرب یک راه بیشتر نداریم، باید تسلیم غرب شد؛ حالا این تسلیم یا با طوع(۱۲) و رغبت است - یعنی پذیرش ارزشهای غربی و تسلیم شدن در مقابل نظمی که آنها ابراز میکنند و توقّعاتی که برای اداره‌ی جهان دارند - یا اگر چنانچه یک کشوری به طوع و رغبتْ تسلیم نشد، طرف آنها نرفت، با آنها همکاری نکرد، نسبت به خواسته‌های اساسی آنها طوع و اطاعت نشان نداد، طبعاً مواجه خواهد شد با فشار؛ حالا فشار اقتصادی، فشار تحریم، فشار سیاسی، فشار نظامی؛ ناچار بایستی تسلیم شد، یا تسلیمِ آرام، یا تسلیمِ با سروصدا و مشکل! این تحلیل وجود دارد. این غلط است؛ این تحلیل تحلیل خطرناکی است؛ در کشور ما هم گوشه‌وکنار این تحلیل‌ها وجود دارد. نه، این‌جور نیست؛ همین‌طور که گفتیم، قدرت غربی بر این دو پایه بود - پایه‌های اخلاقی و معنوی و ارزشی، و پایه‌ی نظامی و سیاسی و امنیتی و عملی - هر دوی اینها متزلزل شده است. ما این واقعیت را باید درک کنیم.

آماده سازی برای ایفای نقش در پدید آوردن نظم جدید جهانی

کار دوّمی که مهم است، این است که خودمان را آماده کنیم برای ایفای نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم برای اینکه نقش‌آفرینی کند. و این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوی کردن کشور؛ کشور را باید قوی کنیم. تقویت کشور متوقّف است بر استفاده‌ی از همه‌ی ظرفیتها و توانایی‌هایی که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم. توجّه بکنیم که ظرفیتهای ما و توانایی‌های ما، فقط آن چیزهایی نیست که ما در داخل داریم؛ ما در بیرون کشور هم ظرفیتهای مهمّی داریم؛ طرف‌دارانی داریم، عمق راهبردی داریم؛ در منطقه، در کشور؛ بعضی به‌خاطر اسلام، بعضی به‌خاطر زبان، بعضی به‌خاطر مذهب شیعه؛ اینها عمق راهبردی کشور هستند؛ اینها جزو توانایی‌های ما هستن��؛ از همه‌ی این توانایی‌ها باید استفاده کنیم. فقط هم در منطقه نیست، ما در آمریکای لاتین عمق راهبردی دا��یم، در قسمتهای مهمّی از آسیا عمق راهبردی داریم، امکاناتِ استفاده داریم؛ از اینها بایستی استفاده کنیم، اینها کشور را قوی خواهد کرد.

اهمیت مساله علم، اقتصاد و فرهنگ

سه موضوع هم در تقویت کشور بسیار نقش دارد: یکی مسئله‌ی علم و فنّاوری است، یکی مسئله‌ی اقتصاد است، یکی مسئله‌ی فرهنگ است. در این سه بخش ما باید سرمایه‌گذاری کنیم؛ اینها عناصر کلیدی‌اند. دولتهای ما، مسئولین ما، مؤثّرین و متنفّذین ما، در هر سه قسمت بایستی فعّال بشوند و کار بکنند.

اهمیت مساله جمعیت کشور

مسئله‌ی جمعیت هم البتّه بسیار مهم است - همان‌طور که اشاره کردند که بعضی از آقایان هم روی این تکیه کردند - کاملاً بجا است، مسئله‌ی جمعیت تأثیر زیادی دارد در اقتدار ملّی؛ و افزایش نسل جوان و بزرگ بودن کشور از لحاظ جمعیت، خیلی تأثیر دارد در ایجاد اقتدار.

فرهنگ؛ مهمترین دغدغه نظام اسلامی

البتّه از همه‌ی اینها مهم‌تر، مسئله‌ی فرهنگ است؛ بخصوص در سطح باورها و عقاید مردم. می‌بینید چقدر دارند سرمایه‌گذاری میکنند. اشاره شد که بسیاری از سرمایه‌های گوناگون بین‌المللی صرف ایجاد رسانه‌های اثرگذار میشود، از قبیل ماهواره و اینترنت و موبایل و امثال اینها؛ دارند سرمایه‌های زیادی را صرف میکنند برای اینکه بر روی عقاید مردم و باورهای مردم اثر بگذارند و اینها را درواقع از حیطه‌ی نفوذ نظام اسلامی و ارزشهای اسلامی خارج کنند؛ که البتّه پادزهر آن هم این است که ما بتوانیم در سطوح مختلف، نسبت به باورها طرحهای تبیینی و اقناعی داشته باشیم؛ علمای ما، سازمانهای فرهنگی ما، سازمانهای تبلیغاتی ما، گویندگان ما، صداوسیمای ما باید بتوانند این باورها را در ذهن مردم تثبیت کنند و تعمیق کنند که البتّه ارتباط مستقیم علما با مردم، یک عامل و عنصر بی‌بدیلی است؛ هیچ چیزی جای این را نمیگیرد، هیچ چیزی؛ حتّی صداوسیما که یک رسانه‌ی فراگیر است، نمیتواند جای ارتباط مستقیم علما و متفکّرین دینی را با مردم بگیرد.

اهمیت مسئله‌ی وحدت و همدلی در کشور

مسئله‌ی وحدت و همدلی در کشور هم بسیار مهم است. اختلاف سلیقه در زمینه‌های سیاسی - در زمینه‌های سیاسی خُرد و کلان - وجود دارد، امّا این اختلافها نباید وحدت کشور را و همدلی کشور را از بین ببرد؛ همه بایستی با هم  باشند؛ یکی از نقاط مهم این است که از مسئولان هم همه باید حمایت کنند. حمایت منافات ندارد با اینکه شما یک ایرادی هم به فلان مسئول، یا دولت، یا قوّه‌ی قضائیه، یا مجلس داشته باشید، امّا حمایت باید به‌هرحال انجام بگیرد.

تلاش زیاد مسئولین کشور

علاوه بر اینکه خب بحمداللَّه مسئولان در حال تلاشند، دارند کار میکنند. در همین یک سالی که دولت جدید به‌وجود آمده، تلاشهای زیادی کرده‌اند، کارهای زیادی انجام گرفته، این را انسان شاهد است، از نزدیک میبیند؛ خیلی کار کرده‌اند؛ توفیقات خوبی هم به‌دست آورده‌اند؛ قوّه‌ی قضائیه همین‌جور؛ و دستگاه‌های مختلف مشغول کارند.

من یادم می‌آید، گاهی خدمت امام افرادی می‌آمدند از دولت و از بعضی از نواقص و مانند اینها گله میکردند که مثلاً فلان‌جا این کار انجام گرفته؛ امام در جواب اینها میگفتند آقا، اداره‌ی کشور کار سختی است! واقع قضیه هم همین است: مدیریت دستگاه‌ها کار سختی است. یک نفری ممکن است از جهت فکری، از جهت عملی، از جهت سلامت رفتاری، هیچ عیب و نقصی هم نداشته باشد، امّا دستگاهی که زیر نظر او است مشکلاتی پیدا بکند، این پیش می‌آید؛ یعنی واقعاً فراگیری و شمول همه‌ی اطراف و جوانب قضایا، کار آسانی نیست؛ پیش می‌آید دیگر، حالا مشکلاتی هم هست.

کسی با انتقاد کردن مخالف نیست

 البتّه کسی با انتقاد کردن مخالف نیست - ایراد کردن، انتقاد کردن، نقاط ضعف برنامه‌ها و سیاستهای اجرایی را مطرح کردن؛ کسی منکر اینها نیست - امّا اینها نباید به معنای تخریب و ایستادگی در مقابل تلاش و امثال اینها باشد. حمایت و کمک به دولت و دستگاه‌های اجرایی و عملیاتی را همه بایستی وظیفه‌ی خودمان بدانیم که ان‌شاءاللَّه انجام بگیرد.

امیدواریم خدای متعال تفضّلات خودش را از این ملّت باز نگیرد و ان‌شاءاللَّه باز نخواهد گرفت. این مقداری که امروز در کشور ما توجّهات و توسّلات به معنویت هست، اینها قطعاً کمک‌کار است؛ یک مواردی هم وجود دارد واقعاً که انسان در یک چیزهایی به بن‌بست میرسد امّا توجّه به خدای متعال و توسّل به ذیل عنایات پروردگار، واقعاً بن‌بست‌ها را باز میکند که این را ان‌شاءاللَّه بایستی دنبال بکنیم. همین‌طور که مکرّر عرض کردیم، بنده همین‌طور که نگاه میکنم در مقابل خودم، افق را، آینده را بسیار روشن میبینم و میدانم که به توفیق الهی، به حول‌وقوّه‌ی الهی، آینده‌ی این کشور از گذشته‌ی آن از همه‌ی جهات - جهات مادّی و جهات معنوی - بهتر خواهد بود؛ ان‌شاءاللَّه.

    والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

۱) این دیدار به‌مناسبت شانزدهمین اجلاس از چهارمین دوره‌ی مجلس خبرگان رهبری (در روزهای یازدهم و دوازدهم شهریور سال جاری) برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظّمٌ‌له، آیت‌اللَّه سیدمحمود هاشمی‌شاهرودی (نایب رئیس اوّل مجلس خبرگان) و آیت‌اللَّه محمّد یزدی (نایب رئیس دوّم مجلس خبرگان) گزارشی ارائه کردند.

۲) چهار رکعت نماز که شرح آن در کتاب المراقبات ذکر شده است.

۳) شاعر برجسته و ماهر

۴) فرقه‌ها

۵) موانع، مشکلات‌

۶) بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناگازاکی در زمان جنگ جهانی دوّم به دستور رئیس جمهور وقت آمریکا علیه امپراتوری ژاپن انجام گرفت.

۷) بازداشتگاه گوانتانامو زندانی است در خلیج گوانتانامو در جنوب شرقی جزیره‌ی کوبا که در اختیار ارتش آمریکا است.

۸) زندانی است در غرب بغداد که در ابتدا صدّام مخالفان خود را در آنجا شکنجه میداد و پس از اشغال عراق توسّط آمریکا، محلّ شکنجه و آزار و اذیت زندانیان عراقی توسّط نظامیان آمریکا شد.

۹) به گزارش خبرگزاری‌ها، زندانیان مظنون به تروریسم در برخی از بازداشتگاه‌های مخفی سیا در اروپا بازجویی و شکنجه میشدند.

۱۰) بیانات در دیدار وزیر، مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگی‌های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور (۱۳۹۳/۵/۲۲)

۱۱) از جمله، بیانات در دیدار اعضای «جامعة المصطفی‌ العالمیة» (۱۳۸۸/۱۱/۷)

۱۲) فرمان‌بُرداری از روی میل

تعداد بازدید از این مطلب: 36
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جایگاه و نقش ایران در نظم جدید جهان

جایگاه و نقش ایران در نظم جدید جهان

«نظم جدید جهانی در حال شکل‌گیری است، اما برخی این واقعیت را درک نکرده و هنوز معتقدند باید تسلیم غرب شد.» این عبارت و گزاره راهبردی، بخشی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری در روز پنجشنبه سیزدهم شهریور است. مقام معظم رهبری در این دیدار، با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی از مهم‌ترین عناصر به چالش کشیده شدن پایه‌های نظم جهانی بود، فرمودند: «کشور باید قوی باشد تا در پدید آوردن نظم جدید جهانی ایفای نقش کند.»
در این نوشتار، مختصات نظم جدید جهانی و جایگاه ایران در نظم در حال شکل‌گیری، بررسی می‌شود. دوره کنونی را می‌توان دوره گذار و یا دوره انتقالی نامید. در هر دوره‌ای نظمی بر جهان حاکم بوده و براساس آن، جایگاه ملت‌ها و قدرت‌ها تعریف شده است. تا پیش از جنگ جهانی دوم، یک نظام چندقطبی بر جهان حاکم بود و چند کشور قدرتمند اروپایی مانند انگلیس، فرانسه و... دنیا را بین خودشان تقسیم کرده بودند. در این دوره طولانی، عمده کشورهای جهان در قاره‌های آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، تحت سلطه کشورهای استعمارگر اروپایی قرار داشتند. جنگ جهانی اول و دوم، کشورهای قدرتمند اروپایی را تضعیف کرد و با ظهور دو قدرت برتر آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق از درون جنگ دوم جهانی، نظام دوقطبی با محوریت دو قدرت مذکور شکل گرفت و عملاً جهان به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شد. برای فهم ماهیت نظام دوقطبی، می‌توان سخنان نخست‌وزیر انگلیس پس از جنگ دوم را مورد توجه قرار داد. پس از جنگ جهانی دوم، چرچیل، نخست‌وزیر انگلیس در حالی که بر عرشه ناوی در مدیترانه ایستاده بود، گفت: اکنون شرایط جهان تغییر کرده و دنیا حکم یک خانواده را پیدا کرده است. همان‌طور که در یک خانواده، این برادرهای بزرگ‌تر هستند که نظم آن خانواده را تنظیم می‌کنند، الآن هم در جهان دو برادر بزرگ‌تر هستند که باید نظم جهانی را تنظیم کنند و این دو برادر بزرگ‌تر، آمریکا و شوروی هستند.
براساس چنین تصوری از شرایط جهان، نظام دو قطبی پس از جنگ جهانی دوم، جایگزین نظام چند قطبی پیش از جنگ شد و اروپا از مرکز ثقل بودن قدرت در جهان خارج گشت و جهان به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. اروپایی که روزی خود بر جهان سیطره داشت، بخش غربی آن، تحت سیطره و نفوذ آمریکا و بخش شرقی آن، تحت سیطره و نفوذ شوروی قرار گرفت. در دوران نظام دو قطبی، هر یک از دو ابرقدرت حاکم بر جهان با ایدئولوژی‌های متفاوت در رقابت و جنگ سرد با دیگری و به دنبال حذف آن از صحنه و حاکم کردن مطلق خود بر جهان بود.
انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی و نه غربی، در فضای نظام دو قطبی شکل گرفت و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور با نظام سیاسی دینی و با شعارهای خاص و مستقل از بلوک غرب و شرق در عرصه بین‌الملل ظاهر شد.
با فروپاشی بلوک شرق و تجزیه شوروی سابق به پانزده کشور، دولت ایالات متحده احساس پیروزی بزرگ کرد و خود را در آستانه دست یافتن به رهبری جهان دید. رئیس‌جمهور وقت آمریکا سخن از نظم نوین جهانی به میان آورد و نظم نوین جهانی را به معنای فراگیر شدن ارزش‌های آمریکایی در جهان قلمداد و تصریح کرد: «نظم نوین جهانی، یعنی حداقل یک‌صد سال رهبری آمریکا بر جهان.».
متأسفانه پس از فروپاشی بلوک شرق و شروع یکه‌تازی‌های آمریکا در جهان به‌عنوان تنها ابرقدرت، عده‌ای در داخل ایران، مرعوب فضای جدید شدند و تأمین امنیت و منافع ملی را، به نوعی در گرو همراه شدن با نظام جهانی در حال شکل‌گیری، مذاکره و رابطه با آمریکا دیدند. به عبارت دیگر، پس از فروپاشی نظام دو قطبی، خط مذاکره و سازش در ایران پررنگ‌تر شد و کسانی تصور کردند شکل‌گیری یک نظم نوین تک‌قطبی برای یک دوره طولانی، سرنوشت حتمی جهان خواهد بود و جهان دارای کدخدایی به نام آمریکا شده که تنها راه برای تأمین منافع، کنار آمدن با کدخدای جهان است. اما در این میان، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی همانند حضرت امام(ره)، آمریکا را نیز قدرتی در حال فرو ریختن می‌دیدند و در طول این سال‌ها، بر ایستادگی، عدم مذاکره و سازش با این قدرت سلطه‌گر تأکید کرده و از آینده درخشان برای ملت ایران خبر داده‌اند. حوادث و تحولات سال‌های اخیر، این واقعیت را آشکار ساخت که آمریکا قدرتی رو به افول و جمهوری اسلامی قدرتی در حال ظهور است.
آمریکایی‌ها طی دو دهه اخیر، تلاش‌های فراوانی کردند و هزینه‌های بسیاری را به همراه خسارت‌‌های سنگین و جبران‌ناپذیر متحمل شدند تا نظم نوین مورد نظر خود را به ملت‌ها و دولت‌های جهان تحمیل کنند؛ لکن در این مسیر ناموفق بودند. برآورد کارشناسان راهبردی آمریکا بر این نکته تأکید داشت که تنها راه رسیدن ایالات متحده به مدیریت انحصاری بین‌المللی و استقرار نظام تک‌قطبی، داشتن سلطه انحصاری بر خاورمیانه(غرب آسیا) است. حرکت در این مسیر انحصاری برای رسیدن به موقعیت رهبری برای ایالات متحده در حالی طرح‌ریزی شد که جمهوری اسلامی به عنوان یک کشور مستقل و ضدنظام سلطه، با تمام توان در مقابل سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا ایستاده بود. طی یک دهه گذشته، غرب آسیا(خاورمیانه) صحنه اصلی رویارویی آمریکا و جمهوری اسلامی بود. آمریکایی‌ها با بهانه قرار دادن موضوع مبارزه با تروریسم در پی حادثه مشکوک ۱۱ سپتامبر، به افغانستان و عراق لشکرکشی کردند و طرح‌هایی چون طرح خاورمیانه بزرگ و خاورمیانه جدید را مطرح ساختند. رژیم صهیونیستی به نیابت از آمریکا با هدف شکل‌دهی به طرح خاورمیانه جدید، علیه حزب‌الله لبنان وارد جنگ همه‌جانبه شد. شکست‌های آمریکا در افغانستان و عراق از یک طرف و شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه از طرف دیگر، این واقعیت را آشکار ساخت که دوران امپراطوری غرب و به‌ویژه آمریکا در منطقه راهبردی غرب آسیا رو به پایان است. هدف اصلی غرب از این نوع تحرکات در این منطقه، جلوگیری از شکل‌گیری خاورمیانه اسلامی با محوریت ایران بود. غرب و به‌ویژه آمریکا در منطقه غرب آسیا، سه هدف راهبردی را برای تأمین منافع خود تعریف کردند و تمام تلاش آنها در این سال‌ها، تحقق این اهداف بود. حفظ امنیت رژیم صهیونیستی، حفظ حکومت‌های وابسته به غرب در این منطقه و تأمین امنیت جریان آزاد انرژی از منطقه به سمت کشورهای صنعتی غربی، اهداف سه‌گانه‌ای است که غربی‌ها دنبال می‌کنند. نتیجه رقابت و رویارویی غرب و متحدانش با جمهوری اسلامی در منطقه طی یک دهه اخیر، به موازات کاهش قدرت غرب در این منطقه ورود ایران به دو حوزه راهبردی بوده است: ۱ـ افزایش عمق استراتژیک ایران ۲ـ افزایش نفوذ استراتژیک ایران. محور مقاومت موجب افزایش عمق استراتژیک ایران شد و پدیده بیداری اسلامی، دامنه نفوذ ایران را در منطقه گسترش داد. این دو دستاورد بزرگ برای جمهوری اسلامی طی یک دهه اخیر نشان داد کشوری که در حال شکل‌دهی به نظم خاورمیانه(غرب آسیا) است، ایران بوده و این به معنای پایان یافتن دوران امپراطوری غرب و آمریکا در این منطقه است. به راه انداختن جنگ نیابتی با استفاده از گروه‌های تروریستی و تکفیری در منطقه به ویژه در کشورهای سوریه و عراق از یک طرف و تداوم جنگ‌های رژیم صهیونیستی علیه غزه در قالب جنگ هشت روزه و جنگ اخیر(۵۱ روزه)، همگی یک هدف راهبردی را از سوی غرب دنبال می‌کرد و آن، فرو پاشاندن محور مقاومت و مقابله با بیداری اسلامی بود که نتیجه‌ای جز شکست برای آنان نداشت. تمامی شکست‌های جبهه‌های غربی ـ عربی ـ صهیونیستی و ترکی در بحران‌های سوریه، عراق و لبنان و رژیم صهیونیستی و حامیانش در جنگ غزه، پیروزی‌های راهبردی برای جمهوری اسلامی به حساب می‌آید. این پیروزی‌ها موقعیت ایران در منطقه را تحکیم بخشیده و به طور قطع نظم خاورمیانه(غرب آسیا) با محوریت ایران در حال شکل‌گرفتن است. شکل‌گیری نظم خاورمیانه بر محوریت ایران، یعنی تبدیل منطقه راهبردی غرب آسیا به یک بلوک قدرت در نظم جدید جهانی که از مختصات آن، تشکیل چند بلوک قدرت است. تأکید رهبر فرزانه انقلاب بر قوی کردن کشور و استحکام ساخت درونی قدرت جمهوری اسلامی، برای آن است که ایران چنین نقشی را در نظام بین‌الملل آینده ایفا کند.دکتریدالله جوانی

تعداد بازدید از این مطلب: 52
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مباني و مؤلفه هاي سبک زندگي اسلامي در انديشه رهبر معظم انقلاب

مباني و مؤلفه هاي سبک زندگي اسلامي در انديشه رهبر معظم انقلاب 

مهمترين مبنا در ميان مباني سبك زندگي اسلامي، مبحث دين شناسي و تبيين ارتباط بين دين و سبك زندگي است. تحقق نظام اسلامي و هدايت و سرپرستي آن بر اساس نگاه خاصي به دين اسلام صورت گرفته است.

نگاه مقام معظم رهبري به مسئله سبك زندگي اسلامي مبتني بر مباني و اصولي خاص است كه بدون شناخت آن مباني، نمي توان تصويري صحيح از ديدگاه ايشان ارائه نمود و به عمق ديدگاه هاي ايشان نسبت به سبك زندگي اسلامي پي برد. اگرچه پرداختن به تمام مباني همچون غايت شناسي، معرفت شناسي، هستي شناسي، انسان شناسي و دين شناسي لازم است، اما براي پرهيز از طولاني شدن مطالب و نيز با توجه به واضح و مبرهن بودن مباحث غايت شناسي، هستي شناسي و انسان شناسي، تنها به بررسي برخي از مباحث مترتب بر دين شناسي و معرفت شناسي اشاره مي شود.

الف) مباني دين شناختي

مهمترين مبنا در ميان مباني سبك زندگي اسلامي، مبحث دين شناسي و تبيين ارتباط بين دين و سبك زندگي است. تحقق نظام اسلامي و هدايت و سرپرستي آن بر اساس نگاه خاصي به دين اسلام صورت گرفته است. بر اساس همين نگاه به دين، بايد تحليل موضوعات اجتماعي صورت پذيرد. بطوريکه رهبر انقلاب نيز معتقدند: «اسلام مورد نظر ما، همان اسلامي است كه امام عزيز در طول زندگي اش از آن دم زد و در ده سال درخشان آخر عمرش، با تمام وجود خود براي آن سرمايه گذاري كرد؛ اسلامي كه او به ما آموخت و در راه آن حركت كرد. همه بايد بر گرد محور اسلام و خط امام، متحد و مهربان باشند و با يكديگر همكاري كنند تا هيچ مشكلي بر سر راه ما باقي نماند».

اما پيش از ورود به مباني دين شناختي سبك زندگي از ديدگاه مقام معظم رهبري، لازم است ديدگاه هاي مختلف پيرامون نسبت دين و سبك زندگي و جايگاه ديدگاه مقام معظم رهبري در ميان اين ديدگاه ها مشخص گردد.

1-          انکار نسبت دين و سبک زندگي

برخي رابطه دين و حيات اجتماعي را نفي مي كنند و معتقدند كه اصولاً مقوله حيات و سرپرستي اجتماعي با مقوله دين بيگانه است و دين ارتباطي با مقوله حيات اجتماعي و تكامل معيشت نداشته و نيز نسبتي با الگوهاي رفتاري و سبك هاي زندگي در مقياس اجتماعي ندارد. اين گروه، از حيات اجتماعي تفسير خاصي داشته و از روابط انساني با خود، طبيعت پيراموني و خدا، دين را عهده دار روابط فرد با خدا دانسته، عقل معاش و رفتارهاي عقلايي را به عنوان مبادي و منشأ علوم جديد، متكفل روابط ديگر مي دانند. از نظر اين ديدگاه که دکتر سروش يکي از مبلغان آن است، حتي اگر دين در گوشه اي از معيشت و حيات اجتماعي دخالت كند، آن دخالت عرضي بوده و جزو مقولات حقيقي دين به شمار نمي رود. به بيان ديگر، اگر دين در امور اجتماعي نظري داشت، اين اظهارنظر بالعرض است و در واقع، از موضوعي سخن گفته كه از جنس خودش نيست. نگاه ديگر، اساساً ارتباط بين ديانت و سعادت را نيز منقطع دانسته و بر اين باور است كه بشر براي رسيدن به سعادت، نيازمند ديانت نيست؛ چه اينكه در نگاه اين دسته، سعادت، تنها سعادت در معيشت است كه آن هم با عقل جمعي و بشري قابل دستيابي است و به قانون و برنامه هاي وحياني و الهي كه در لسان ما همان فقه است نيازي نيست. اين نگاه، نگاه مادي گرايان و منكران اصل شريعت است. اما موضوع بحث ما انديشمندان مسلماني هستند كه اصل دين و شريعت را قبول دارند، اما ضرورت و نقش آفريني آن را براي مقوله سعادت قبول نداشته، رابطه بين سعادت و معيشت را منقطع مي دانند، در نتيجه، رابطه بين دين و حيات اجتماعي و بالتبع نسبت بين دين سبك زندگي و الگوهاي رفتاري را منتفي مي دانند. طرفداران اين نظريه معتقدند كه دين و سعادت به هم گره خورده اند و مقوله سبك و شيوه زندگي و معيشت نيز درهم آميخته اند و اين هر دو يعني «دين ـ سعادت» و «معيشت ـ سبك و شيوه زندگي» كاملاً دو حوزه مستقل دارند. سعادت به عهده دين و تكامل معيشت و ارائه سبك و شيوه زندگي بر عهده خرد آدمي است.

2-          نسبت حداقلي بين دين و سبک زندگي

نظريه ديگر در زمينه نسبت دين و سبك زندگي، پذيرش نسبت حداقلي بين اين دوست. طرفداران اين نظريه، بين دين و سبك زندگي و الگوهاي رفتاري، ارتباطي كلي در نظر مي گيرند؛ يعني معتقدند كه دين در كل با مقو��ه سبك زندگي و الگوهاي رفتاري ارتباط دارد. آن ها اصل اين ارتباط را مي پذيرند، اما نقش دين را در شكل دهي به زندگي نمي پذيرند و معتقدند، دين فقط جنبه نظارتي دارد نه جنبه برنامه دهي و برنامه ريزي و ارائه روش زندگي، بلكه انسان با مدد از توانايي هايي كه خدا بدو عطا كرده، از جمله عقل، تجربه، حس و خردورزي و انديشه هايش مي تواند روش حيات اجتماعي و سبك زندگي را تدوين و معيشت خود را بر اساس آن اداره بكند. فقط در اين مسير ممكن است در مواردي راهكار و ي�� راهبرد انتخابي براي معيشت با سعادت معنوي و اخروي تعارض داشته باشد كه در اين موارد دين نقش نظارتي خود را ايفا كرده و آن را تصحيح مي كند. ارائه سبك زندگي و برنامه ريزي معيشت، توليد و برنامه ريزي خردمندانه مربوط به حوزه انديشه و تجربه هاي بشري است. انسان ها با تكامل انديشه ها و تجربه ها، راهبردهاي جديد را به سوي تكامل معيشت و شيوه هاي بهتر زندگي، به دست مي آورند و حتي گزينش مي كنند.

3-          نسبت حداکثري دين و سبک زندگي

طيف سوم كساني هستند كه نقش دين در هدايت و تكامل زندگي اجتماعي را نقشي فراگير و مثبت مي دانند و معتقدند، رسالت دين در حوزه معيشت، سرپرستي تكامل معيشت است و اصولاً، دين را شالوده اصلي اداره جوامع بشري مي دانند. در اصطلاح، به اين نظريه، نظريه حداكثري گويند. مقام معظم رهبري در زمره معتقدان به دين حداكثري قرار داشته و به مناسبات حداكثري بين دين و سبك زندگي اعتقاد دارند. گفتني است نگاه حداكثري به دين بدان معنا نيست كه تمام جزئيات موردنياز فرد و جامعه در اين عصر بالفعل در اختيار است، بلكه به اين معناست كه اولاً، منابع دين قابليت لازم را در اين زمينه دارد، و ثانياً، كليات و اصولي در دين موجود است كه مي توان هر آنچه را موردنياز است با تلاش، كوشش و با اجتهاد و رد فروع بر اصول به دست آورد.

مقام معظم رهبري و نگاه حداکثري

از ديدگاه مقام معظم رهبري، از مهمترين ويژگي هاي خاص دين اسلام، خاتميت و جامعيت است. اسلام ديني است براي تمامي انسان ها و تا انتهاي تاريخ؛ يعني برخوردار از ظرفيت هدايت همه انسان ها و جوامع در سطوحي والاتر از تصور هر انسان كاملي: «امروز همه بشر محتاج قرآن اند. اما ما مسلمانان اگر به قرآن عمل نكنيم، خسارت ما بيشتر از ديگران است؛ چون ما اين نسخه و دستورالعلمل را داريم، تجربه تاريخي آن را هم داريم. بشريت در صدر اول به بركت عمل به قرآن در علم، در اخلاق، در عمل و در پيشرفت هاي گوناگون مادي و معنوي اوج پيدا كرد. قرآن هميشه زنده است. قرآن نيازهاي انسان را مورد توجه قرار مي دهد، قرآن در هر عصري مي تواند بهترين نسخه سعادت انسان ها باشد». پاسخگويي به تمام نيازهاي انسان اعم از الگوهاي رفتاري و روش هاي زندگي در ساحات مختلف زندگي، سازماندهي امور فرهنگي و معنوي و مسائل اجتماعي و معيشتي همچون تنظيم روابط سياسي و اقتصادي، در راستاي رشد و اعتلاي انسان و بستري براي بندگي تام و تمام او مي باشد. در نگاه مقام معظم رهبري، دين نه تنها احكام و روابط فردي انسان با خداي متعال، بلكه اركان بناي زندگي فردي و اجتماعي بشر و الگوهاي رفتاري موردنياز اين زندگي را در همه شئون نيز ارائه مي دهد. در ديدگاه ايشان، گستره هدايتگري دين، گستره اي حداكثري است؛ يعني دين متولي تكامل بشر در همه شئون فردي، اجتماعي، و كليه نيازهاي مادي و معنوي وي است. دين اسلامي نظامي است خواستار اجراي عدالت در همه امور اجتماعي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجراي قوانين الهي براي سوق دادن جامعه به قرب الهي، پالايش اخلاقي، اعتقادي و رفتاري همه افراد جامعه و اعتدال و اعتلاي همه ساحت هاي جامعه. به ديگر سخن، اسلام ديني كامل و بي ابهام و داراي طرح كلي و همه جانبه براي تمامي شئون حيات بشريت است. در واقع از نظر رهبر انقلاب برخاف پندار طرفداران ديدگاه هاي رقيب، اسلام نه تنها نسبت به حيات اجتماعي بي تفاوت نيست، بلكه اساساً جز در سايه دين اسلام نمي توان نظام اجتماعي بر پايه عدالت بنا نهاده، جامعه را به توسعه و تكامل رساند. اين مهم از نظر ايشان آنگاه روشن مي شود كه بدانيم دين اسلام اركان بناي نظام اجتماعي را به خوبي تبيين كرده است.

اما چگونگي بسامان شدن اين نگاه حداكثري و رسيدن به مرحله عمل را مي توان در مباحث روش شناختي و معرفت شناختي پي جست.

1-          دين و مهندسي دنيا و آخرت

مبناي نگرش حداكثري، مزرعه آخرت بودن دنيا و بسترسازي زندگي دنيوي براي سعادت اخروي در نظام معرفتي ديني است. به ديگر سخن، گستره زندگي انسان ابدي است و دنيا و آخرت، دو مقطع پيوسته زندگي انسان مي باشند. بنابراين، نگرش تفكيك دنيا و سعادت اخروي از سعادت دنيوي، نگرشي غيرصحيح است و اينگونه نيست كه پرداختن به مسائل و مشكلات زندگي دنيوي، انسان را از آخرت بازدارد و يا بلعكس؛ بلكه اسلام تمام نيازهاي معنوي و مادي را در يك مجموعه هماهنگ مي بيند و براي تمامي آن ها برنامه و هدف دارد. معظم له نيز بر مبناي هستي شناسي شيعي خود به اين مهم واقف بوده و در تمامي نگرش هاي خود اشراب نموده اند.

2-          توحيد و مهندسي نظام سعادت

همانطور که رهبر انقلاب باور دارند: «بعثت نبي اكرم در درجه اول، دعوت به توحيد بود. توحيد صرفاً يك نظريه فلسفي و فكري نيست، بلكه يك روش زندگي براي انسان هاست؛ خدا را در زندگي خود حاكم كردن و دست قدرت هاي گوناگون را از زندگي بشر كوتاه نمودن. "لااله الا اللّه" كه پيام اصلي پيغمبر ما و همه پيغمبران است، به معناي اين است كه در زندگي و در مسير انسان و در انتخاب روش هاي زندگي، قدرت هاي طاغوتي و شيطان ها نبايد دخالت كنند و زندگي انسان ها را دستخوش هوس ها و تمايات خود قرار دهند. اگر توحيد با همان معناي واقعي كه اسلام آن را تفسير كرد و همه پيغمبران، حامل آن پيام بودند، در زندگي جامعه مسلمان و بشري تحقق پيدا كند، بشر به سعادت حقيقي و رستگاري دنيوي و اخروي خواهد رسيد و دنياي بشر هم آباد خواهد شد؛ دنيايي در خدمت تكامل و تعالي حقيقي انسان. دنيا در ديد اسلام، مقدمه و گذرگاه آخرت است. اسلام دنيا را نفي نمي كند؛ تمتعات دنيوي را منفور نمي شمارد؛ انسان را با همه استعدادها و غرايز در صحنه زندگي، فعال مي طلبد؛ اما همه اينها بايد در خدمت تعالي و رفعت روح و بهجت معنوي انساني قرار گيرد تا زندگي در همين دنيا هم شيرين شود. در چنين دنيايي، ظلم و جهل و درنده خويي نيست و اين كار دشواري است و به مجاهدت احتياج دارد و پيغمبر اين جهاد را از روز اول آغاز كرد».

3-          نگرش نظام وار اسلام و مهندسي نظام سعادت

از ديگر خصوصيات دين اسلام، نگرش نظام وار در طراحي برنامه سعادت آدمي مي باشد. همانگونه كه در كليات اشارتي شد، دين اسلام تفسير ديگري از توسعه و تكامل جامعه به دست مي دهد. در جامعه اسلامي همه شئون فردي و اجتماعي بر مبناي توحيد سازماندهي مي شود و كثرت هاي آن جامعه حول محور توحيد به وحدت ميرسند: «اين مبناي توحيد و اعتقاد به وحدانيت حضرت حق، در تمام شئون فردي و اجتماعي جامعه اسامي تأثير مي گذارد و جامعه را به صورت يك جامعه هماهنگ و مرتبط با يكديگر و متصل برخوردار از وحدت (وحدت جهت، حر��ت و هدف) مي سازد». بر اين اساس است كه نظامي جامع بر مبناي آموزه هاي ديني طراحي مي شود و تمامي ابعاد زندگي فردي و اجتماعي در تمامي شرايط سرپرستي مي گردد. از اين رو اسلام در مقابل نظام هاي مادي كه مدعي مديريت همه جانبه زندگي بشريت هستند، خود طرحي جامع و كامل دارد. اين نظام جامع بايد از دين استنباط گردد و لازمه آن شكل گيري فقه حكومتي است كه امروز استنباط آن وظيفه اصلي حوزه هاي علميه است. نقش دانشگاهها نيز در اين ميان نقش برجسته و درخوري است.

ب‌)         مباني معرفت شناختي

الف) ابزار معرفت شناسي: تا آنجايي كه تاريخ توانسته گستره معرفت بشري را نشان دهد آدميان از ديرباز معارف خود را از سه منبع كسب مي كردهاند. حس و تجربه و به عنوان اولين معرفت كه سرچشمه معارف ديگر نيز تلقي مي شود، مورد عنايت خاص بشر بوده است. پس از آن، بشر از عقل خدادادي خويش بعنوان ابزار كسب معرفت بهره مي برد. حس و تجربه در اين ميدان صغريات عقلي را فراهم مي آورد. پس از اين دو، شهود و وحي دو منبع زلال معارف بوده اند. در طول تاريخ وقايع فراواني اين گستره را ضيق نموده و وقايع ديگري بر دامنه آن م افزوده است. شايد ضيق ترين زماني كه بشر از حيث معرفتشناسي بدان گرفتار آمده، دوران مدرن و نيز پست مدرن بوده است. از منظر ديني، اين چهار منبع در كنار هم و توأمان مي توانند معارف حقيقي را براي بشر فراهم آورند. جايگاه هر كدام از اينها در انديشه ديني مشخص و معين است. در فقه اسلامي نيز كه علم هنجاري و تجويزي است، هر سه منبع بخوبي و در كنار هم به ارائه هنجارها و صدور بايد و نبايدها مي پردازد. اين نگاه با توجه به مباني هستي شناسي و نيز دين شناختي گستره حضور و بروز دين را نمايان مي سازند. فقه حكومتي كاملترين نسخه زمان عدم حضور معصوم است كه مي تواند تماماً به صدور هنجارهاي حياتي زندگي سعادتمندانه بشر بپردازد.

1-          فقه حکومتي

فقه حكومتي نگرشي كل نگر و ناظر بر تمام ابواب فقه است. در اين نگاه، استنباط هاي فقهي بايد براساس فقه اداره نظام اجتماعي انجام شود و تمامي ابواب فقه ناظر به امور اجتماع و اداره كشور باشد. از اين رو، گستره اي كه در فقه حكومتي مورد بحث قرار مي گيرد، تمامي ابواب و مسائل فقه خواهد بود؛ زيرا اجتماع و نظام اسلامي، شئون و زواياي مختلفي دارد؛ مباحثي در حوزه اقتصاد، فرهنگ، حقوق، سياست، امور بين الملل و مسائلي از قبيل مسائل نظامي، انتظامي، خانواده، احوالات شخصيه و تمامي مسائل مربوط به زندگي بشري در مقوله مادي و معنوي، و دنيوي و اخروي كه فقيه مي بايست همه آن مسائل را بنا بر رفع نيازهاي اجتماع و نظام اسلامي مورد بررسي قرار دهد.

اما در مورد گستره فقه حکومتي نيز بايد گفت طرح و نظام جامعي كه اسلام براي بشريت به ارمغان آورد، با استفاده از ساز و كار فقه حكومتي قابل استنباط و ارائه است. رهبر انق��اب در اين باره مي فرمايند: «روي آوردن به فقه حكومتي، و استخراج احكام الهي در همه شئون يك حكومت و نظر به همه احكام فقهي با نگرش حكومتي، يعني ملاحظه تأثير هر حكمي از احكام در تشكيل جامعه نمونه و حيات طيبه اسلامي، امروز يكي از واجبات اساسي در حوزه فقه اسامي است». اين مهم نيز بر عهده حوزه و روحانيت قرار دارد. چنانکه معظم له تأکيد دارند: «مسئوليت دفاع از حيثيت جهاني اسلام و تنظيم سيستم و نظامي كه لزوماً جوانب آن بر اساس اساام ش��ل بگيرد . . . اداره نظام و مردم و ساختن و پرداختن و جمع و جور كردن مجموعه زندگي انسان ها بر اساس اسلام، كار بسيار پيچيده، ظريف و دشواري است كه در اين زمان بر دوش ما و علما در جامعه اسامي است». بر اين اساس، فقه اسلامي بايد اصول كلي حاكم بر جوانب مختلف زندگي انسان در زمينه هاي فردي و اجتماعي را ارائه كند و تنها به بيان احكام فردي اكتفا نكند. به عبارت ديگر، بايد نسبت تأثير ابعاد مختلف جامعه بر يكديگر در شرايط مختلف جامعه را ملاحظه كرده، احكام آن ها را بيان كند. به تعبير حوزوي، فقه حكومتي بايد بتواند متناسب با شرايط مختلف ملي، منطقه اي و جهاني نظام موضوعات را شناسايي كرده و بالتبع، نظام احكام آن ها را ارائه دهد.  در اين باره مقام معظم رهبري معتقدند: حوزه هاي علميه بايد فقه حكومتي را كه مشتمل بر همه جوانب و همه شرايط باشد ارائه دهند.

2-          نسبت فقه حکومتي و سبک زندگي

با توجه به تعريفي كه از سبك زندگي و نيز فقه حكومتي ارائه شد، نسبت اين دو نيز روشن مي گردد؛ به اين بيان كه سبك زندگي، مجموعه اي از الگوهاي رفتاري در حوزه هاي مختلف زندگي بشري است. از سوي ديگر، فقه مجموعه احكام عملي اسلام است كه وظيفه «ارائه طريق» در تمامي حوزه هاي زندگي بشري، اعم از حوزه هاي فردي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي، حقوقي، تربيتي، عبادي و . . . را بر عهده دارد و با قدمت تاريخي خويش، گستره اي بس سترگ را شامل مي شود. به بيان ديگر، فقه در ميان معارف و تعاليم ديني داراي جايگاه ويژه اي است؛ چرا كه ترسيم كننده شيوه هاي زندگي در صحنه هاي گوناگون آن است، تبيين كننده مناسك و عبادت ها، معاملات، حلال و حرام، نظام ازدواج، ميراث، چگونگي قضاوت و رفع خصومت ها و درگيري ها و غير اينهاست و بطور خلاصه فقه راه و روش يگانه و برنامه دقيق براي زندگي فردي و اجتماعي مسلمان است. بنابراين، وظيفه مهم فقه آن است كه تمامي احكام و مقررات موردنياز جامعه انساني در تمامي جنبه ها را در هر عصر و زماني، متناسب با مقتضيات زماني و مكاني و نيازهاي واقعي انسان، ارائه داده و به صحنه زندگي وارد نمايد. بديهي است فعاليت فقه در گستره اي اين چنيني، و ارائه احكام و الگوهاي رفتاري در حوزه هاي مختلف فرهنگي، سياسي، اقتصادي، حقوقي و . . . با رويكرد سنتي و فردي امكانپذير نيست و ما نيازمند رويكرد اجتماعي و حكومتي هستيم.

مقصود از نگاه سنتي و فردي، نگاهي است كه فقه را دانش تنظيم ارتباط انسان با خدا مي داند و حلال و حرام را به حوزه اعمال فردي انسان محدود مي كند. در اين نگاه، فرد دو روي دارد: رويي به خدا كه علم احكام سامان بخش آن است، و رويي به مردم و جامعه كه كار عقلاي جامعه است. بر اساس اين رويكرد، اهل نظر در هر جامعه اي با بهره گيري از فرآورده هاي دانش هاي اجتماعي، نظامات را شكل مي بخشند و جامعه را نظام مي دهند. با اين نگاه، مديريت جامعه و موضوع هاي بسيار مرتبط با زندگي بشر، از قلمرو دانش فقه بيرون است. اما در رويكرد حكومتي، افراد به جز هويت فرديشان، تشكيل دهنده يك هويت جمعي به نام «جامعه» نيز مي باشند. به بيان ديگر، در اين نگاه، فرد در درون امت، معني پيدا كرده و در جمع و جامعه بالنده مي شود. اين هويت جمعي نيز موضوع احكامي است و فقيه بايد دو نوع موضوع را بشناسد و احكام هر يك را روشن سازد؛ آنهم نه جدا از يكديگر، بلكه اين دو هويت جدايي ناپذيرند و تفكيك اين دو، زمينه كشيده شدن به نگاه اول را فراهم مي سازد. با پذيرش وجود و يا قابليت وجود اين رويكرد، زمينه براي طرح مسئله اي به نام «فقه حكومتي» در برابر «فقه فردي» معنا پيدا مي كند. در اين راستا رهبر انقلاب مي فرمايند: «اگر كسي درباره احكام فقهي در دوره حاكميت اسلام كار مي كند، آن احكام را دو گونه مي تواند مورد مطالعه و ماحظه قرار دهد: يك طور، احكام فقهي مربوط به اداره يك فرد، منهاي اينكه اين فرد در كجاي عالم زندگي مي كند؛ يك وقت هم، انسان همين حكم فقهي را به عنوان بخشي كوچك يا بزرگ از چگونگي اداره يك جامعه بررسي مي كند . . . يك وقت به عنوان جزئي از مجموعه اداره كننده فرد و جامعه در حاكميت اسلام مطرح مي شود؛ يك وقت هم نه؛ مجرد از اسلام و فقط به عنوان حكم كه براي يك فرد مطرح است . . . اينها با هم متفاوت است؛ حتي در استنباط حكم فقهي هم تفاوت هايي به وجود مي آيد؛ حتي در مسئله طهارت و نجاست، حتي در مسائل شخصي». بر اين اساس، زماني مي توانيم از نقش فقه در حوزه سبك زندگي و ارائه الگوهاي رفتاري سخن به ميان آوريم كه رويكرد حكومتي به فقه را نصب العين خود قرار داده باشيم. با اين بيان، نقش و جايگاه فقه حكومتي در ارائه سبك زندگي و نسبت اين دو با يكديگر روشن مي گردد.

جمع بندي

مسأله سبك زندگي يكي از دغدغه هاي ديرينه مقام معظم رهبري بوده است، به گونه اي كه ايشان از همان آغاز تصدي مقام رهبري نظام اسلامي و حتي پيشتر از آن، در مواقع و مواضع مختلفي، به اين مهم پرداخته اند.

فقدان سبك زندگي اسلامي در مقياس ملي و بين المللي، اضمحلال تمدن و سبك زندگي غربي، پيشرفت ايراني ـ اسلامي، وصول به معنويت حقيقي و ايجاد تمدن اسلامي از جمله ضرورت هاي پرداختن به اين موضوع در وضعيت ملي مي باشد. جامعيت و نگاه حداكثري به دين نيز به مثابه ركن اساسي در حوزه مباني دين شناختي سبك زندگي اسلامي مي باشد. به لحاظ معرفت شناختي و ابزار توليد سبک زندگي نيز، فقه حكومتي به عنوان فقه تمدن ساز، در رأس قرار دارد. در نتيجه حوزه هاي علميه و دانشگاه ها با توليد و ارائه فقه حكومتي و علوم انساني اسلامي، مي توانند در پروسه توليد سبك زندگي نقش مهمي را عهده دار شوند.حسن خدادی

تعداد بازدید از این مطلب: 47
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


موج جدید بیداری اسلامی در یمن


موج جدید بیداری اسلامی در یمن:

 
هر چند که محافل رسانه‌ای عربی و غربی تلاش دارند تا این تجمعات را صرفاً به گروه‌های طرفدار الحوثی ـ شیعیان ساکن شمال یمن ـ و با مطالبات صرفاً اقتصادی عنوان کنند، اما...

یمن در هفته‌های اخیر شاهد حرکت‌های گسترده مردمی بوده است به‌گونه‌ای که مردم چادرهای اعتراضی در صنعا (پایتخت) بر پا کردند و بر حضور تا تحقق اهداف‌شان تأکید دارند. محور این تحرکات را فراخوان جریان الحوثی برای احیای روند بیداری اسلامی جهت تحقق مطالبات مردمی تشکیل می‌دهد. در همین چارچوب رهبر حوثی‌های یمن در بیانیه‌ای اعلام کرد که وضعیت کنونی کشور در همه زمینه‌ها با شکست روبه‌رو است، زیرا دارای دولت شکست‌خورده‌ای است.
«عبدالملک الحوثی» گفت: ملت ما باید از خود تحرک نشان بدهند در غیر این‌صورت در ذلت و خواری باقی می‌مانند. رهبر جنبش حوثی‌های یمن در ادامه افزود: دولت یمن با توطئه علیه ملت ثابت کرد ارزشی برای مردم قائل نیست. وی خاطرنشان کرد: هدف از تحرکات ما نه سقوط صنعا، بلکه سقوط دولت فاسد است.
رهبر حوثی‌های یمن ضمن درخواست از مردم برای شرکت در تظاهرات روز دوشنبه در صنعا و دیگر شهرهای کشور اعلام کرد اگر به شکل یکپارچه حرکت کنیم، امکان تغییر وجود دارد.
در همین حال الحوثی در نامه‌ای به «منصور هادی» رئیس‌جمهور، طرحی هفت‌بندی را برای خروج کشور از بحران مطرح کرد که اصلاحات اقتصادی، سیاسی و امنیتی را شامل می‌شود که برگرفته از مطالبات مردمی است.
هر چند که محافل رسانه‌ای عربی و غربی تلاش دارند تا این تجمعات را صرفاً به گروه‌های طرفدار الحوثی ـ شیعیان ساکن شمال یمن ـ و با مطالبات صرفاً اقتصادی عنوان کنند، اما بررسی ریشه‌ای ترکیب جمعیتی حاضر در میدان و اعتراض‌ها و نیز شعارهای مردم، حقایقی دیگر را آشکار می‌سازد.
نخست آنکه؛ جمعیت حاضر در خیابان‌ها میلیون‌ها نفر را شامل می‌شود که از تمام اقوام و طوایف در آن حضور دارند و صرفاً معطوف به شیعیان نیست و وحدتی قابل توجه در این اج��ماعات میان شیعیان و اهل سنت جاری است.
دوم آنکه؛ مطالبات مردم صرفاً در حوزه اقتصادی نیست، بلکه آنها اهداف کلان‌تری را مطرح می‌سازند که اساس آن را تغییر در ساختار دولت تشکیل می‌دهد. مردم تأکید دارند که دولت منصور هادی کارکردی نامناسب در حوزه داخلی و خارجی داشته است. در حوزه داخلی سرکوب جریان‌های مردم نهاد و همزمان ایجاد فضای باز برای فعالیت القاعده و جریان‌های تروریستی به ابزار حفظ قدرت منصور هادی مبدل شده است. در حوزه سیاست خارجی نیز یمن از یک‌سو وابستگی شدیدی به عربستان و آمریکا دارد و از سوی دیگر، بر خلاف مطالبات مردمی، رویکردی ضعیف در حمایت از فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی داشته است. مجموع مطالبات مردمی در حوزه داخلی و خارجی بیانگر یک نکته است و آن اینکه حرکت‌های اخیر ادامه راه بیداری اسلامی است که در سال 2011 در یمن آغاز شد. در سال 2011 مردم یمن با محوریت ایجاد دولتی مردمی و ملی، پایان تبعیض‌های قومی و دینی و عدم وابستگی به عربستان و آمریکا قیامی سراسری را آغاز کردند که در نهایت نیز به سرنگونی سه دهه حاکمیت علی عبدالله صالح منجر شد.
هر چند که با برخی تغییرات در ساختار دولت تا حدودی روند حرکتی مردم کند شد و حتی برخی از توقف و انحراف آن سخن گفتند، اما تحولات اخیر یمن نشان می‌دهد که موج بیداری اسلامی خاموش شدنی نیست و در نهایت راه خویش را خواهد یافت. نمود این امر را در اوج‌گیری حرکت‌های مردمی در بحرین، اردن، مصر و عربستان می‌توان مشاهده کرد.
نکته قابل توجه نوع رفتارهای کشورهای غربی و عربی در برابر مطالبات مردم یمن است. به تحریک کشورهای غربی شورای امنیت سازمان ملل از حوثی‌های یمن خواست تا به قیام مسلحانه خود علیه دولت این کشور پایان دهند و هشدار داد که در غیر این صورت تحریم‌هایی را علیه آنها اعمال خواهد کرد. شورای امنیت با صدور بیانیه‌ای که به اتفاق آرا تصویب شد، اقدامات صورت گرفته حوثی‌ها را که خواستار استعفای دولت عبد ربه منصور هادی، رئیس‌جمهور یمن هستند، محکوم کرد. در همین حال «جن ساکی» در نشستی خبری گفت: «آمریکا به شورای امنیت سازمان ملل متحد و جامعه جهانی ملحق می‌شود و قویاً اقدامات حوثی‌ها را محکوم می‌کند که رهبری آن برعهده عبدالملک الحوثی و کسانی است که از وی حمایت می‌کنند. اقدامات این افراد هدف تضعیف روند گذار سیاسی مورد نظر شورای همکاری خلیج(فارس) و نیز هدف تضعیف ثبات یمن را دنبال می‌کند. ما به طور خاص، اقدامات تحریک‌آمیز، تهاجمی و بی‌ثبات‌کننده الحوثی، تحریک‌کنندگی آن علیه دولت یمن، ایجاد اردوگاه‌های مسلح در داخل و اطراف صنعا و ادامه اقدام غیرقانونی آنها در کنترل عمران را محکوم می‌کنیم.»
در عین حال، عربستان و شورای همکاری خلیج‌فارس نیز که منافع خود را تهدید شده می‌بینند سراسیمه برای مقابله با حرکت‌های مردمی وارد عمل شده‌اند. چنانکه عربستان از یک سو از کمک مالی به یمن سخن گفته و از سوی دیگر منابع خبری از طرح نظامی عربستان در قبال یمن سخن گفته‌اند. بسیاری تأکید دارند تحقق مطالبات مردم یمن و حوثی‌ها برابر با بحران‌های جدید برای عربستان در عرصه داخلی و منطقه‌ای خواهد بود.
با توجه به این شرایط، رژیم یمن و حامیان خارجی آنها طرح‌های متعددی را برای مقابله با این روند در پیش گرفته‌اند که اعلام تغییرات در سطح وزرا و به اصطلاح طرح آشتی ملی، تقسیم مردم میان حامی و مخالف منصور هادی برای ایجاد شکاف میان مردم، استفاده از نیروی نظامی برای ایجاد فضای رعب و وحشت و سرکوب که احتمال کشتار دسته‌جمعی مردم را قوت بخشیده است و اعلام کمک‌های مالی عربستان و کشورهای غربی برای رفع چالش‌های اقتصادی یمن از جمله این رفتارها است تا شاید با این حربه‌ها بتوانند از میزان اتحاد مردمی بکاهند و زمینه را برای سرکوب مطالبات آنها و در اصل مقابله با شعله‌ورتر شدن روند بیداری اسلامی فراهم سازند.علی موحد

تعداد بازدید از این مطلب: 35
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پشت پرده سینمای ایران از تأسیس تا به امروز

پشت پرده سینمای ایران از تأسیس تا به امروز

21 شهریور امسال، یکصدوچهاردهمین سالگرد ورود سینما به ایران است؛ تاریخی که از آن به عنوان روز ملی سینما یاد می‌شود. سال 1279شمسی یک سال تاریخی برای سینمای ایران بود. مظفرالدین شاه قاجار در سفری که به فرانسه داشت عاشق یک جعبه جادویی میگردد. او این جعبه جادویی را خریداری نموده و به همراه خود به ایران می آورد. آن چیزی نبود جز یک دوربین فیم برداری و امکانت پخش فیلم .اولین فیلمبردار شاه همان عکاس باشی دربار شاه یعنی میرزا ابراهیم خان عکاس باشی انتخاب میگردد.شاه ایران در مورد این دستگاه اینچنین میگوید:"دستگاهی است كه بر روی دیوار می اندازند و مردم در آن حركت می كنند"اولین سینمای ایران به گواه تاریخ در سال 1283 در خیابان چراغ گاز توسط ابراهیم خان صحاف باشی افتتاح میگردد و این آغازی بود بر سینمای پرفراز و نشیب ایران بود. در مورد اولین سینمای ایران حکایات بسیاری وجود دارد به عنوان نمونه برخی از مورخان اینگونه بیان نمودند.با بدگويی گروهی از مردم که تأسيس سالن سينما را بی دينی می دانستند، شيخ فضل الله نوری به تکفير سينما پرداخت و صحاف باشی به ناچار سينمايش را تعطيل کرد.برخی از محققان وجود این سینما را در ایران نفی کرده و منکر آن میشوند ولی در تاریخ ،این سینما به عنوان اولین سینمای ایران ثبت شد. در مراحل اولیه طبقه اعیان شاهد نمایش فیلم در این سینما بودند . از سال 1386 شمسی اولین بار نمایش عمومی در سینما روسی خان - ایوانف_ صورت پذیرفت.وی بیش از نمایش عمومی پانزده فیلم خریداری شده را چندین بار برای دربار قاجار پخش کرده بود . در هر حال این سینما به عنوان اولین مکان نمایش عمومی فیلم در ایران بود. روسی خان برای رونق گرفتن کار سینما اولین تبلیغ را در روزنامه دوم مهر 1286 در روزنامه حبل المتين چنین آورد.
خيابان علاءالدوله در عکاسخانه روسی خا��، يک ساعت و نيم از شب گذشته تا شش ساعت پرده های نوظهور بعمل سينه ماتوگراف که عکس متحرک تازه ترين اختراعات است تماشا می دهد... بليط های واردين دو قران و سه قران.
هرچند در این دوران چند سینما یه طور غیر ثابت راه افتادند ولی تلاشها با انقلاب مشروطیه و وضع نا امن کشور به جایی نرسید . بعد از سال 1291 شاهد بازگشایی ذوباره و تاسیس سینماها در ایران بودیم . سینماهایی که در ادامه آورده شده از این دست هستند.سينما خورشيد، سينا خورشيد لاله زار، سينما پالاس و مهمتر از همه گراند سينما .

در اغلب تاریخ‌نگاری‌های سینمایی، تنها به اسامی و زمان وقوع رخدادها اکتفا شده است و اهداف، علل و انگیزه‌های حوادث، مغفول مانده‌اند. این درحالی است که توسعه و تکوین هنر هفتم در کشور ما بیشتر به یک پروژه سیاسی و ایدئولوژیک شباهت داشته تا یک روند فرهنگی طبیعی. بازخوانی پرونده شخصیت‌های موثر در این حوزه و فرایندها و جریان‌های سینمایی در دوران ابتدایی حیات سینما در ایران، به فرضیه سیاسی بودن این پدیده، رنگ واقعیت می‌بخشد؛ برای مثال، اولین سالن‌های سینمای ایران را افرادی چون میرزا ابراهیم‌خان صحاف‌باشی (از عناصر مطلوب حکومت قاجار و نزدیک به جریان فراماسونری)، علی وکیلی و اسحاق زنجانی (هر دو تحصیل‌کرده مدارس اتحادیه جهانی رژیم صهیونیستی) راه‌اندازی کردند.
همچنین در سال ۱۳۰۹ اولین فیلم ایرانی با نام «آبی و رابی» به کارگردانی «آوانس اوگانیانس» ساخته شد. اوگانیانس چند سال بعد هم فیلم «حاجی‌آقا آکتور سینما» را ساخت؛ فیلمی که سراسر توهین به فرهنگ اسلامی ، مردم کشورمان و تمسخر مذهب است و مذهبی بودن را دستمایه طنز قرار داده است. فراموش نکنید که این فیلم درست در سال‌های نخست حکومت رضاشاه ساخته شد. محتوای این فیلم کاملاً با جهت‌گیری استعماری حاکمیت وقت ایران هماهنگ بود. نخستین فیلم ناطق سینمای ایران با نام «دختر لر» به کارگردانی «عبدالحسین سپنتا» نیز دارای رویکردی اسلام‌ستیزانه و صهیونیستی بود. فیلم این اثر با عنوان فرعی «ایران دیروز، ایران امروز» در حقیقت فیلمی برای تبلیغ رژیم استبدادی تازه تأسیس پهلوی محسوب می‌شد به طوری که این فیلم، فرهنگ سنتی و مذهبی مردم کشورمان را تحقیر می‌کرد و تنها راه ورود دوباره ایران به دروازه‌های تمدن را تن دادن به طرح‌های استعماری و غرب‌زده شدن معرفی می‌کرد. آنچه رویکرد و ماهیت اصلی این فیلم را برملا می‌کند، صحنه پایانی آن است. در تیتراژ پایانی فیلم، ستاره داوود (نشانه صهیونیسم) به نمایش درمی‌آید و تصویر رضاشاه در آن پدیدار می‌شود!
یکی دیگر از آدم‌هایی که نقش موثری در تحرکات سینمای شاهنشاهی داشت «اسماعیل کوشان» بود. او با هماهنگی عوامل «اینتلیجنت سرویس» انگلیس نخستین استودیوی سینمای ایران را با نام مؤسسه سینما تئاتر «رکس» و سپس «میترا فیلم» راه‌اندازی کرد.
آثار تولید شده این موسسات به الگوهایی برای فیلم‌های آینده سینمای ایران تبدیل شدند. از جمله این فیلم‌ها می‌توان به «شرمسار»، «گل‌نسا»، «بی‌پناه» و... اشاره کرد که در همه آنها، کاباره، هرزه‌گرایی، رقص، میگساری، عشق بین دختر و پسر و... عناصر کلیشه‌ای بودند. به این ترتیب موجودی که از آن به عنوان «فیلمفارسی» یاد می‌شود، متولد شد. فیلم‌هایی که به نوعی، زاییده افکار مسموم سازندگان‌شان بودند و همچنان که از هویت تولیدکنندگانشان برمی‌آید، ساختار اخلاقی جامعه ایرانی را هدف قرار داده بودند. تا آنجا که حتی یکی از منتقدان سینمایی آن روزگار به صراحت از این فیلم‌ها به عنوان «وسیله نمایش هرزگی و فساد» یاد کرد.
رژیم پهلوی برای تحمیل برنامه‌ها و سیاست‌های استعماری خود چاره‌ای جز تخریب ارزش‌های مذهبی حاکم بر جامعه ایرانی نداشت. به همین دلیل هم از جذابیت سینما بهره گرفت. آنچنان که میان افزایش حجم فیلمفارسی و غلظت ابتذال و بی‌حیایی در آن و وقایع سیاسی و اجتماعی آن روزگار نسبت مستقیمی دیده می‌شود. از اوایل دهه۴۰، جامعه ایران دستخوش اتفاقات تازه‌ای شد که مقدمات خروش مردم ایران و سرنگونی رژیم دیکتاتور پهلوی را فراهم کرد؛ افزایش نارضایتی‌های اجتماعی، آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، گسترش روزافزون فاصله طبقاتی و... از جمله حوادث مهمی بودند که در آن سال‌ها کشورمان را دستخوش تحولات تازه‌ای کردند. هم از این رو، رژیم شاه شروع به اجرای مجموعه برنامه‌هایی کرد که از یک طرف مردم را سرگرم و تحقیر کند و از طرفی، توجیه‌گر طرح‌های ظالمانه و ضدمردمی باشد.
البته در همین سال‌ها، گونه دیگری از سینما نیز به تقلید از سینمای اروپا شیوع یافت. این نوع فیلم‌ها که برخلاف ماهیت لمپنیستی و مبتذل فیلمفارسی، دارای ژستی شبه‌روشنفکرانه بودند، اما در واقع همان مفاهیم و اهداف را در قالبی نخبه‌گرایانه ارائه می‌دادند. نمایندگان این جریان، افرادی چون فرخ غفاری، ابراهیم گلستان، فریدون گله و... بودند که آثاری به‌ظاهر فرهیخته، اما دارای محتوایی ضداخلاقی و انحطاط‌آمیز را می‌ساختند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فضای سینما دگرگون شد. ورود نسل جوان انقلابی و ظهور سینمای دفاع مقدس از مهم‌ترین عوامل این دگرگونی بود، اما متأسفانه از اواسط دهه 70 و با سیاستگذاری‌های دولت موسوم به اصلاحات، دو جریان فیلمفارسی و شبه‌روشنفکری بار دیگر بر سینمای ما مسلط شده‌اند و از همین روست که مجدداً مردم از سینما قهر کرده‌اند.علی امیری

تعداد بازدید از این مطلب: 67
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


الزامات راهبردی ایران در آسیای مرکزی


الزامات راهبردی ایران در آسیای مرکزی

نظام ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی به دوره تثبیت شدن رسیده و بازیگران آن با عقلانیت ژئوپلیتیکی به دنبال توسعه منافع خود و تسلط بر ورودی های آشوب ساز هستند. در این وضعیت توسعه روابط ایران با این منطقه بیش از گذشته ضرورت می یابد

سفر رئیس جمهوری ایران به قزاقستان، بهانه ای شده تا تاکیدی به جایگاه منطقه آسیای مرکزی و ضرورت هایی که در تعامل با این منطقه مورد توجه قرار گیرد داشته باشیم. در سفر دکتر روحانی و هیأت همراه به قزاقستان، توافقنامه‌ای به ارزش 500 میلیون دلار در خصوص توسعه بخش‌‌های زمین شناسی، متالوژی، کشاورزی، حمل و نقل، لجستیک، گردشگری و ساخت کارخانه مصالح ساختمانی به امضا رسید. همچنین رؤسای جمهوری ایران و قزاقستان اعلام کردند که مصمم‌ هستند حجم مبادلات اقتصادی دو کشور را به ۵ برابر میزان کنونی افزایش دهند. تجارت بین ایران و قزاقستان در سال 2013 بالغ بر 620 میلیون دلار بوده است.

 قزاقستان کشور مهمی در منطقه آسیای میانه است که دارای منابع غنی انرژی می باشد. تولید ناخالص ملی آن 224 میلیارد دلار و درآمد سرانه نیز 11380 دلار می باشد. البته با توجه به اینکه کشورهای این منطقه در یک محیط پیوسته واقع شده اند و پتانسیل های بالقوه و بالفعل قابل توجه دارند به همین جهت در این یاداشت اشاره به ظرفیت منطقه ای را ترجیح می دهیم

نظام ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی

واقعیت این است که نظام ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی از مرحله اسباب کشی عبور کرده و به دوره تثبیت شدن رسیده است. بازیگرانی که بر مبنای کمال و عقلانیت ژئوپلیتیکی به دنبال توسعه منافع خود هستند نسبت به ورودی های آشوب ساز برتری یافته و در نهایت به دنبال تشکیل سازمان های منطقه ای هستند. به همین سبب در دو دهه اخیر تشکیلات منطقه ای مختلف با رویکرد سامان دادن به نظم منطقه ای مورد نظر شکل گرفته است. مانند سازکان شانگهای چینی- روسی، شورای همکاری کشورهای ترک زبان، سازمان امنیت و همکاری اروپایی، کشورهای مستقل مشترک المنافع و اتحادیه گمرکی اوراسیا روسی و... را می توان نام برد. به عبارتی هر بازیگر ( روسیه، چین، ایران و ترکیه و کشورهای فرامنطقه ای همچون آمریکا و اتحادیه اروپا) بر مبنای مقدورات و محذورات ملی و بین المللی خویش تلاش در نقش آفرینی در این منطقه دارند. هر چند که قواعد بازی رقابت در منطقه در بین اکثر بازیگران جلوگیری از بحران در دولت های ملی است، چون فروپاشی در دولت ها و به هم خوردن استقلال آنها در راستای منافع اکثر بازیگران این منطقه نیست، اما تحول در سامانه سیاسی منطقه که آرایش روسی دارد در جدال بازیگران قرار گرفته است. فقط چند ورودی آشوب ساز مانند جریان سلفی که مورد حمایت عربستان و بنیادهای خیریه پاکستان و برخی کشورهای عربی است توسعه بی ثباتی را در راستای منافع خود تعریف می کنند. با این حال روند های حاکم بر مناسبات اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی- امنیتی منطقه آسیای میانه بر مبنای همگرایی با فرایندهای جهانی  پیش می رود؛ وضعیتی که در ده سال آینده یعنی با نهادینه شدن روند های موجود نتیجه خود را بروز خواهد داد.

ظرفیت های همسویی با ایران

در حوزه های مختلف، آسیای مرکزی ظرفیت همکاری راهبردی برای جمهوری اسلامی ایران دارد که به مهم ترین آن اشار ه می گردد:

1-     این منطقه امتداد ژئوپلیتیکی و تمدنی ایران است و ایران " دیگری" در این منطقه محسوب نمی شود. به عبارت بهتر در فرهنگ عمومی، سیاسی و راهبردی ملت های این منطقه، ایران هراسی وجود ندارد، بلکه سطحی از هم ذات پنداری فرهنگی نیز حاکم است.

2-     با ارتقای روابط بین المللی کشورهای این منطقه، درک جایگاه ژئوپلیتیکی ایران تقویت می شود؛ منطقه ای که با وجود مطلوبیت های منابع معدنی و طبیعی ارزشمند به علت محصور شدن در خشکی با محدودیت های تاثیر گذار مواجه است. در این میان جغرافیای ایران می تواند پیوستگی ژئوپلیتیکی بین آسیای مرکزی و خاورمیانه بوجود آورد و فضای مبادلات و معادلات نوینی را حداقل در حوزه اقتصادی ایجاد نماید.

ملاحظات راهبردی

با توجه به اینکه همکاری همه جانبه ایران با آسیای مرکزی منطق ژئوپلیتیکی، اقتصادی و فرهنگی دارد، بی توجهی به آن در چارچوب منافع ملی قابل توجیه نیست. سیاستگزاران خارجی بهتر است با همه جانبه نگری و ایجاد موازنه در رویکردهای منطقه ای از ظرفیت هایی که ژئوپلیتیک ایران ایجاد کرده و آن را در مجاورت چند نظام منطقه ای قرار داده بهرمند شوند. در این راستا تامل و توجه به چند نکته توصیه می شود

1-   ضعف های صنعتی این کشورها، می تواند بستری باشد تا جمهوری اسلامی ایران با برخورداری از ظرفیت های مناسب اقتصادی، نفتی و تکنولوژیکی بتواند به نوعی برنامه وسیع برای بازار 66 میلیون نفری منطقه داشته باشد.

2-   حضور در بازار آسیای مرکزی بر پایه شراکت و همکاری متقابل بر اساس منافع مشترک و نه تحمیل منافع به یکدیگر باید باشد. همچنین فعال کردن بخش خصوصی در همکاری های دوجانبه  اقتصادی و فرهنگی با توسعه همکاری های شرکت های ایرانی در پروژه های خدمات فنی و مهندسی در این منطقه ضروریست.

3-   سیاست ایران در این منطقه گفتمان ژئوپلیتیکی خود را با در نظر گرفتن عوامل و شرایط محیطی طراحی و تئوریزه نماید. اکثر بازیگران این  منطقه به شکلی باورهای ژئوپلیتیکی خود را در قالب یک ساختار تعریف کرده و برای نهادینه کردن آن تلاش می نمایند، اما دیپلماسی ایرانی فعلا به یک جمع بندی تئوریک نرسیده است.

4-   معادله سازی از همسویی ها و ناهمسویی در بین بازیگران صورت گیرد. در این منطقه قواعد بازی کاملا متصلب نیست. دو بازیگر شاید در موضوعی متعارض و در موضوع دیگر همگرایی راهبردی دارند. با این اوصاف منافع باید سطح بندی و دسته بندی و با بازیگران همسود هم افزایی شود. تعریف منافع ایران در این منطقه در حاشیه بازی روسیه،  متعارض با عقلانیت راهبردی محسوب می شود، چون روس ها در بسیاری از موارد رویکرد ناهمسو و رقابتی جدی با ایران دارند.

5-   جلوگیری از امنیتی شدن منطقه یکی از اولویت های جمهوری اسلامی ایران باید باشد. ایران از طریق تنش زدایی و بازدارندگی سیاسی و اولویت دادن به همکاری های فرهنگی و اقتصادی برای کاهش حساسیت های موجود و آگاهی بخشی به مردم این منطقه از طریق دیپلماسی فرهنگی و رسانه ای نسبت عواقب فعالیت های وهابیون و سلفی ها و همچنین تصویر سازی ازعواقب بحران های خاورمیانه در این منطقه باید تلاش کند.

6- قانع کردن دولتمردان منطقه برای ترویج اسلام میانه رو و عدم برخورد با جریان های اصیل اسلامی که نسبت به تروریسم و بنیاد گرایی رویکرد تقابلی دارند، دیگر موضوع ضروری است که می تواند اسباب آرامش پایدار در این منطقه و توسعه مناسبات جمهوری اسلامی ایران با کشورهای آسیای مرکزی را فراهم نماید.قرت الله فلاح

تعداد بازدید از این مطلب: 37
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فتنه های آخرالزمانی
فتنه‌هاي آخرالزمان

حضرت علي(علیه السلام)، ضمن چند روايت گونه‌هاي متعددي از فتنه‌هاي آخرالزماني را بيان نموده اند و همان‌طور كه خواهيم ديد، چهارمين يا پنجمين آنان را بدترين آنها خوانده‌اند:
چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولي خون‌ريزي مباح مي‌شود؛ در دومي خون‌ريزي و غارت اموال؛ در سومي خون‌ريزي، غارت اموال و تجاوز به نواميس؛ چهارمي كه حتي اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشي دچار آن فتنه خواهي شد.
حضرت علي(علیه السلام) از آغازين ايام حيات، در محضر رسول خدا((صلی الله علیه وآله وسلم)) بود و از درياي علم ايشان خوشه برمي‌چيد. به تصريح آن امام همام، نبي خاتم((صلی الله علیه وآله وسلم)در لحظات آخرين زندگي پرخير خويش، هزار دروازة علم را براي ايشان گشودند كه از هريك از آنها هزار در ديگر گشوده شد.1 بنابر شرايطي كه حضرت علي(ع) در آن مي‌زيستند بيش از ديگر اهل بيت(ع) به تصوير و ترسيم آينده، گاه نزديك و گاه دور پرداختند. از مشهورترين پيش‌گويي‌هاي ايشان كه به سرعت، راستي آن بر مخاطبان عيان شد، ماجراي جنگ نهروان با خوارج بود كه فرمودند: «از شما كمتر از ده تن كشته خواهد شد و از ايشان كمتر از ده تن زنده خواهند ماند».2 اين عبارت پيش از آغاز نبرد بيان شد و اندكي پس از خاتمة نبرد، شمارش شهداي سپاه و فراريان خوارج، حاضران را متحير نمود. گاه نيز در روايات علوي صحبت از آيندة نه چندان دور است؛ براي نمونه از اين دست مي‌توان به پيش‌گويي اميرمؤمنان(ع) دربارة حملة مغول به سرزمين‌هاي اسلامي ياد كرد3 كه با استناد به همين روايت و با درايت و حزم خواجه نصيرالدين طوسي، جامعة شيعيان كمترين آسيب را در اين فتنه متحمل شد.

معناي فتنه

فتنه را در لغت، به امتحان و آزمودن معنا كرده‌اند5. اين واژه معمولاً دربارة آن دسته از امتحاناتي به كار برده مي‌شود كه با تلخي و سختي همراه است6.
در قرآن كريم، اين واژه علاوه بر اين معنا،7 براي بستن راه و بازگرداندن از مسير حق،8 شرك و كفر،9 افتادن در معاصي و نفاق،10 اشتباه گرفتن و تشخيص ندادن حق از باطل،11 گمراهي،12 كشتار و اسارت،13 تفرقه و اختلاف ميان مردم14 و... به كار رفته است.

گونه‌شناسي فتنه‌هاي آخرالزمان

حضرت علي(ع)، ضمن چند روايت گونه‌هاي متعددي از فتنه‌هاي آخرالزماني را بيان نموده اند و همان‌طور كه خواهيم ديد، چهارمين يا پنجمين آنان را بدترين آنها خوانده‌اند:
ـ چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولي خون‌ريزي مباح مي‌شود؛ در دومي خون‌ريزي و غارت اموال؛ در سومي خون‌ريزي، غارت اموال و تجاوز به نواميس؛ چهارمي كه حتي اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشي دچار آن فتنه خواهي شد.15
ـ خداوند در اين امت، پنج فتنه قرار داده است: ابتدا فتنة عمومي، سپس فتنة خواص، پس از آن فتنة سياه تاريك كه مردم در آن بسان چارپايان مي‌شوند، سپس هدنه(صلح ميان مسلمانان و كفار در پي جنگ و كشتار) و درنهايت دعوت كنندگان ضلالت و گمراهي مي‌آيند. در آن روز اگر براي خداوند جانشيني ماند درخدمتش باش.16 و در جايي ديگر حضرتش حيوان‌ساني مردم را ناشي از فتنة كور، پيچيده و گنگ پنجم خوانده‌اند.17
ـ همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پيروي از هواي نفس و آرزوي طولاني. اما پيروي از هواي نفس، از حق باز مي‌دارد و آرزوي دراز، آخرت را در طاق نسيان مي‌نهد. همانا دنيا، پشت‌كنان مي‌رود و آخرت، كوچ كرده و به سوي ما مي‌آيد، و هر كدام را فرزنداني است. پس شما از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد؛ چه، امروز كار هست و محاسبه نيست و فردا محاسبه هست و كار نيست. همانا فتنه‌ها و آشوب‌ها از هواپرستي آغاز مي‌شود. در آنها، [به وسيلة] فرمان‌هاي خود پرداخته با خدا مخالفت مي‌شود و مرداني در عهده‌دار شدن آنها، به جاي مرداني ديگر مي‌نشينند.
همانا من از رسول خدا(ص) شنيدم كه مي‌فرمود: چگونه خواهيد بود زماني كه‌ فتنه‌اي شما را در برگيرد كه در آن كودكان بيش از آن به نظر رسند كه هستند [سن و سالشان بيشتر به نظر مي‌رسد]، و جوانان به پيري رسند. مردم به كژراهه مي‌روند و آن (انحراف) را مانند سنّت خويش مي‌گزينند و هرگاه بخشي از آن به روش درست تبديل گردد، گفته مي‌شود سنّت دگرگون شده است. اين در نظر مردم كاري زشت آيد و در پي آن، بلايا شدّت يابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بكوبد، چنان‌كه آتش، هيزم را مي‌كوبد و آسياب طعمة خود را. آنها دين مي‌آموزند اما نه براي خدا، و دانش مي‌جويند امّا نه براي عمل؛ و به وسيلة كار آخرت، دنيا را مي‌طلبند.18

مصاديق فتنه‌ها

مصاديق و تسهيل كننده‌هايي را براي وقوع در فتنه يافت:
حضرت امير(ع) از رسول خدا(ص) نقل كرده كه فرمودند:
براي امتم بيش از هر چيز از گمراهي پس از معرفت، فتنه‌هاي گمراه كننده و شهوت، شكم و فرج بيمناكم.19
از همه مهم‌تر اينكه فتنة فراگيري در ميان تمام مسلمانان رخ مي‌دهد كه تا زمان ظهور ادامه مي‌يابد:
از پيامبر اكرم(ص) شنيدم كه فرمود: جبرئيل به نزدم آمد و گفت: يا محمد، به زودي در امّتت فتنه به‌پا خواهد شد. پرسيدم: چگونه از آن مي‌توان خارج شد؟ گفت: در كتاب خدا، خبر پيشينيان و آنها كه پس از شما مي‌آيند و حكم (آنچه) مابين شما (رخ مي‌دهد) آمده است. [آن] فاصل ميان حق و باطل است و هزل نيست. هر ستم‌كاري كه بدان عمل نكند خداوند او را درهم مي‌شكند و هر كس جز در آن به دنبال هدايت باشد خداوند گمراهش خواهد ساخت. ريسمان محكم الهي، ذكر حكيم و صراط مستقيم است.20
قسم به آنكه جان علي در دست اوست اين امت به هفتادوسه فرقه تقسيم مي‌شوند كه همة آنها در آتشند به جز اين فرقه: «و ممّن خلقنا أمّةٌ يهدون بالحقّ و به يعدلون؛ و از ميان كساني كه آفريده‌ايم، گروهي هستند كعبه حقّ هدايت مي‌كنند و به حق داوري مي‌نمايند».21 اينهايند كه نجات مي‌يابند.22
در ديگر روايات، حضرت امير(ع)، دستة نجات‌يابنده را خود، شيعيانشان23 و تمام پيروانشان24 معرفي نموده‌اند:
رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبي كه مرا به آسمان‌ها بردند، قصرهايي ديدم كه از ياقوت سرخ، زبرجد سبز، درّ و مرجان و طلاي خالص بود، كاه‌گل آنها از مشك خوشبو، خاكش از زعفران، و داراي ميوه، نخل خرما و انار، حوريه، زن‌هاي زيبا و نهرهاي شير و عسل كه بر روي درّ و جواهر مي‌گذشت ـ در كنار آن دو نهر، خيمه‌ها و غرفه‌هايي بنا شده، بودند و در آنها خدمتكارها و پسراني بودند، و فرش‌هايش از استبرق، سندس و حرير بود و طناب‌هايي در آنها بود. گفتم: اي حبيب من جبرئيل، اين قصرها از آن كيست، و قصة آنها چيست؟ جبرئيل گفت: اين قصرها و آنچه در آن است و چندين برابر آن مخصوص شيعيان برادرت و جانشين تو پس از تو بر امّت، علي است. ايشان را در آخر الزمان به نامي كه ديگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتي كه اين نام براي آنان زينت است، زيرا ايشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده‌اند، و سواد اعظم اينانند. اينها مخصوص شيعيان فرزندت حسن، پس از او، براي شيعيان برادرش حسين، پس از او، براي شيعيان فرزندش علي بن الحسين، بعد از او، براي شيعيان فرزندش محمد بن علي، پس از او، مخصوص شيعيان فرزندش جعفر بن محمد، پس از او، براي شيعيان فرزندش موسي بن جعفر، پس از او براي شيعيان فرزندش علي بن موسي، بعد از او، براي شيعيان فرزندش محمد بن علي بعد از او؛ و براي شيعيان فرزندش علي بن محمد، پس از او براي شيعيانش فرزندش حسن بن علي پس از او، و براي شيعيان فرزندش محمدِ مهدي پس از اوست. اي‌ محمد اينان امامان پس از تو، نشانه‌هاي هدايت و چراغ‌هاي روشن در تاريكي‌ها هستند. شيعيانشان ـ تمامي ـ فرزندان تو هستند، و دوستداران آنها پيروان حق و دوستان خدا و رسولند، كه باطل را واگذارده و از آن دوري كرده‌اند، و آهنگ حق نموده و از آن پيروي كرده‌اند، آنها را در زمان زندگي‌شان دوست داشته و پس از مرگشان زيارت كنند. در صدد ياري آنهايند و به دوستي آنها اعتماد كنند. رحمت خدا بر ايشان باد زيرا او آمرزنده و مهربان است».25
در برخي روايات ديگر از ايشان آمده كه دوازده يا سيزده فرقه از فرق اسلامي به ايشان محبت مي‌ورزند و ولايتشان را قبول دارند.26
شدت اين فتنه را از آنجا مي‌توان دريافت كه ايشان مي‌فرمايند:
اگر كسي را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل مي‌كشانند و به عكس.27
سختي اين فتنه‌ها براي مؤمنان نيز از اين روايت قابل درك است كه ايشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند كه فرمود:
زماني بر مردم مي‌آيد كه دل مؤمن در نهادش آب مي‌شود، همان‌طور كه سُرب در آتش آب مي‌شود، و سبب آن نيست مگر اينكه فتنه‌ها و بدعت‌هايي را كه در دين آنها ظاهر گشته مشاهده مي‌كنند و توانايي تغيير و بر طرف ساختن آنها را ندارند.28
در جاي ديگر از حضرتش نقل شده كه مؤمنان آخرالزمان از كنيزان پست تر شمرده خواهند شد.29

بركات بروز فتنه‌ها در جامعه

هرچند فتنه‌ها، سختي‌ها و تلخي‌هاي خاصّ خود را به دنبال مي‌آورد ليكن شيريني‌هايي در پي آن نصيب مؤمن مي‌شود كه شايد از هيچ راه ديگري تحصيل آنها براي مؤمن ممكن نباشد. در روايات رسول خدا(ص) و امامان اطهار(ع) مي‌خوانيم:
«از فتنه‌هاي آخرالزمان كراهت نداشته باشيد كه منافقان را نابود مي‌كند».30
در ضمن وصاياي رسول خدا(ص) به اميرمؤمنان(ع) آمده است:
اي علي، شگفت‌آورترين مردم از نظر ايمان و بزرگ‌ترين آنان از نظر يقين مردماني هستند كه در آخرالزمان پيامبري نديدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سياهي و سفيدي كتاب ايمان آورده‌اند.31
امام صادق(ع) فرمود: «پس از آنكه عثمان كشته و با امير المؤمنين(ع) بيعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشريف برد، خطبه‌اي خواند و در آن فرمود: «هان كه گرفتاري شما به گرفتاري همان روز كه خداوند پيغمبرش را برانگيخت بازگشت نموده است. سوگند به آنكه او را به حق برانگيخت، حتماً بايد گرفتار وسوسه شويد و غربال گرديد تا آنكه زيرورو شويد و بالا و پايين گرديد. حتماً بايد افرادي كه كوتاه آمده‌اند پيشي گيرند و آناني كه پيشي گرفته‌اند كوتاه بيايند. به خدا قسم هيچ نشانه‌اي را پنهان نكرده‌ام و هيچ دروغي نگفته‌ام و مرا از اين مقام و چنين روز آگاهي بود».32
يكي از بركات صبر در آخرالزمان اين است كه مؤمن را در ثواب تمام نيكي‌هاي پيشينيانش شريك مي‌سازد:
وقتي در جنگ نهروان امير المؤمنين(ع) خوارج را به قتل رسانيد، مردي به خدمت حضرت رسيد. حضرت به او فرمود: «قسم به خداوندي كه دانه را شكافت و آدمي را آفريد، مردمي در اينجا با ما آمده‌اند كه هنوز خداوند پدران و نياكان آنها را خلق نكرده است!»
آن مرد عرض كرد: مردمي كه هنوز خلق نشده‌اند چگونه مي‌توانند با ما آمده باشند؟!
فرمود: «آري، آنها مردمي هستند كه در آخرالزمان مي‌آيند و در اين هدف كه ما داريم آنها نيز شريكند و تسليم ما، پس آنها در آن راه كه ما گام برمي‌داريم شركاي حقيقي و واقعي ما هستند».33
مسلماً هر آزموني كه سخت تر باشد در عين آنكه بسياري نمي‌توانند در آن قبول شوند آن عده اي كه توفيق و پيروزي مي‌يابند تعدادي اندك و جايگاهي رفيع خواهند داشت.

راه رهايي از فتنه‌هاي آخرالزمان

تمسك به قرآن و اهل بيت(ع)
راه رهايي از اين فتنه‌هاي آخرالزماني در بيانات اميرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومي و فردي قابل دسته‌بندي است. راه عمومي همان تمسك به قرآن و اهل‌بيت(ع) است. راه فردي كه به برخي از صحابه توصيه مي‌شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سكوت، قعود و... است.
روايت مربوط به تمسك به قرآن را پيش از اين مرور كرديم.34 دربارة تمسك به اهل بيت(ع)، روايات متعددي از اميرمؤمنان(ع) نقل شده كه با توجه به جامعيت روايت ذيل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بيان ديگر موارد خودداري و به نقل همين مورد اكتفا مي‌كنيم.35
امير مؤمنان(ع) در ضمن خطبه‌اي بلند راه‌هايي را براي رهايي از فتنه‌ها و مصون ماندن از عذاب الهي كه فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروي مؤمنان نهادند. در اينجا به مناسبت، به فرازهايي از اين سخن گران‌سنگ توجه مي‌كنيم:
من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستيم و خاندان ما با ما هستند پس هر كس ما را بخواهد بايد گفتار ما را بگيرد و به كردار ما عمل كند زيرا ما خانداني هستيم كه شفاعت از آن ماست. براي ديدار ما در كنار حوض با هم رقابت كنيد، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سيراب مي‌سازيم. هر كس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبريز بهشتي در او ريخته مي‌شود؛ يكي «تسنيم» و ديگري «معين». در دو طرف اين حوض، زعفران است. كسي را بر ما نمي‌گزيدند ولي اوست كه از بندگانش هر كه را بخواهد ويژه رحمتش كند، پس خدا را ستايش مي‌كنم بدين نعمت‌ها كه مخصوص شما قرار داده و بر حلال‌زادگي شما، چون ياد ما خانواده، شفاي هر درد، بيماري و وسوسة شك‌آور است، و البته دوستي ما خشنودي خداست، و هر كسي كه راه ما را گيرد، فردا در «حظير\ القدس» و «فردوس برين» با ماست، و منتظر امر ما همچون كسي است كه در راه خدا به خونش غلتد، و هر كه فرياد ما را بشنود ولي ما را ياري نكند خدا به رو بر سر دو سوراخ بيني او را در دوزخ سرنگون سازد.
1. استقامت و تقيّه در برابر دشمنان: ما درِ گشايش، چون مبعوث شوند و همه راه‌ها بر مردم بسته شود، ماييم «باب حطّه» كه در اسلام است هر كس در او آيد نجات يابد و هر كه از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز كرد و به ما پايان داد و آنچه را بخواهد به ما مي‌زدايد و به ما پايدار سازد و به ما باران فرود آيد، مبادا فريبنده شما را از خدا فريب دهد، اگر بدانيد درماندن شما ميان دشمنانتان و تحمّل اذيت‌ها چه اجري داريد چشم شما روشن شود، و اگر مرا نيابيد چيزهايي بينيد كه آرزوي مرگ كنيد از ستم و دشمني و خودبيني و سبك‌شمردن حق خدا و ترس، چون چنين شود همه به رشته خدا بچسبيد و از هم جدا نشويد، و بر شما باد به صبر و نماز و تقيّه.
2. ثبات و دوري از رنگ به رنگ شدن: و بدانيد كه خداوند دشمن ميدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولايت اهل حق دور نشويد چون هر كس ديگري را جاي ما برگزيند نابود است و هر كه پيرو آثار ما شود به ما پيوندد، و هر كه از غير راه ما رود غرق شود همانا براي دوستان ما فوج‌هايي از رحمت خداست و براي دشمنان ما فوج‌هايي از عذاب خدا، راه ما ميانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتيان به خانه‌هاي شيعيان ما چنان نگاه مي‌كنند كه ستاره درخشان را در آسمان مي‌بينند.
3. پرهيز از دنياگرايي: هر كس از ما پيروي كند گمراه نشود، و هر كه منكر ما شود هدايت نگردد، و نجات نيابد آنكه بر زبان ما كمك دهد دشمن ما را و ياري نشود آنكه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنياي پوچ و بي‌ارزشي كه سرانجام از شما دور شود و شما نيز از آن زوال يابيد از ما روي نگردانيد، زيرا هر كس دنيا را بر ما ترجيح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان اين فرد] مي‌فرمايد: «اي واي بر من كه جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفريط كردم».36
4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترين كوري نابينايي فضيلت ماست كه با ما بي‌جهت و بدون گناه به دشمني برخاسته فقط به جرم اينكه ما او را به سوي حق و دوستي خوانديم و ديگران او را به سوي فتنه دعوت كردند، آنها را بر ما ترجيح‌ داد. ما را پرچمي است كه هر كه در ساية آن درآيد، او را جا دهد و هر كه بسوي او پيش تازد پيروز است و هر كه از آن واماند نابود، و هر كه بدان چنگ زند نجات يابد، شماييد آبادگران زمين كه (خداوند) شما را در آن جاي داد تا ببيند چه مي‌كنيد، پس مراقب خدا باشيد در آنچه از شما ديده مي‌شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ‌تر، در آن برويد كه ديگري جاي شما را نگيرد. سپس حضرت اين آية قرآن را تلاوت فرمود: «به سوي آمرزش پروردگارتان بشتابيد و به راه بهشتي كه عرضش به قدر پهناي آسمان و زمين است و آن براي اهل ايمان به خدا و پيامبرانش مهيا گرديده».37
5. پيشه كردن تقوي: پس بدانيد شما به بهشت نمي‌رسيد مگر به تقوي، و هر كه رها سازد پيروي از آنكه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگيخته شود براي او شيطاني كه قرين و مونس او گردد.
6. عدم سازش با ستمكاران: شما را چه باشد كه به دنيا تكيه كرديد، و به ستم خشنوديد، و فرو گذاشتيد آنچه را كه عزت و سعادت شما و نيروي عليه ستمگران در آنست، نه از خدايتان شرم داريد، و نه به حال خود فكر مي‌كنيد. شما در هر روز ظلم مي‌شويد ولي از خواب بيدار نمي‌گرديد، و سستي شما پايان نپذيرد، آيا نمي‌بينيد دين شما كهنه مي‌شود و شما سرگرم دنياييد، خداي بزرگ مي‌فرمايد: «و شما مؤمنان هرگز نبايد با ظالمان همدست و دوست باشيد و گر نه آتش كيفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هيچ دوستي نخواهيد يافت و هرگز كسي، ياري‌ شما نخواهد كرد».38و39
رواياتي كه مخاطبش افراد متوسطي است كه در فتنه‌ها احتمال لغزششان بيش از نجات به نظر مي‌آيد از اين قرارند:
7. ذكر و يادآوري هميشگي: دانشمند آن‌كس است كه ارزش خويش را بشناسد، در ناداني مرد همين بس كه قدر خود را نشناسد و دشمن‌ترين بندگان نزد خدا همانا بنده‌اي است كه خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حيران از راه راست باشد و هدفش را نداند چيست و بدون راهنما راه را بپيمايد. اگر به سوي كسب مال دنيا دعوت شود اجابت مي‌كند اگر به سوي آخرت دعوت شود كاهلي مي‌كند گويا عملي را كه براي دنيا انجام مي‌دهد بر او واجب است و آنچه براي آخرت انجام مي‌دهد از او ساقط. اينها در زماني است كه در آن زمان كسي سالم نمي‌ماند جز مؤمني كه دائم الذكر است و كم اذيت، كه اگر حاضر باشد كسي او را نشناسد و اگر غايب باشد جستجويش نكنند.
8. عدم اشاعة گناه: اينان چراغ‌هاي هدايت و مشعل‌هاي فروزان براي شبروان هستند و براي سخن چيني و فساد در گردش نيستند، نادان و سفيه نباشند كه گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه كنند. خداوند درهاي رحمتش را بروي اينان مي‌گشايد و از ايشان عذاب سختش را برطرف مي‌كند. اي مردم همانا روزگاري مي‌آيد كه مردم فقط به اسم اسلام بي‌نياز باشند و از اسلام خبري نباشد آن چنان كه ظرف تنها به آنچه كه در آن ريخته مي‌شود بي‌نياز باشد.40
به اميد آنكه خداوند همة ما را از شرّ فتنه‌هاي آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات اين دوره سربلند بيرون آورد. مطهری نیا

پي نوشت :

1. شيخ مفيد، الإرشاد، ج‌1، ص35.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبة 59.
3. علامه حلي‌، الفين، ترجمه وجداني، ص 953.
4. علامه حلي‌، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين(ع)، ص 84.
5. تهذيب اللغة، ج 14، ص 296؛ مقاييس اللغة، ج 4، ص 472.
6. النهاية، ج3، ص410.
7. سورة عنكبوت (29)، آية 2.
8. سورة مائده (5)، آية 49.
9. سورة بقره(2)، آية 193.
10. سورة حديد (57)، آية 14.
11. سورة انفال (8)، آية 73.
12. سورة مائده (5)، آية 41.
13. سورة نسا (4)، آية 101.
14. سورة توبه (9)، آية 47.
15. السنن الوارده، ص35.
16. فتن ابن حماد، ص28.
17. همان، ص39.
18. روضه كافي، ص58.
19. السنن الوارده، ص37.
20. تفسير عياشي، ج1، ص3.
21. سورة اعراف (7)، آية 181.
22. تفسير عياشي، ج2، ص43.
23. بحارالانوار، ج24، ص146.
24. الامالي، ص212.
25. الصراط المستقيم، ج2، ص153.
26. نهج السعاده، ج3، ص427 و ص430.
27. فتن ابن حماد، ص34.
28. امالي طوسي، ج2، ص132؛ وسائل الشيعه.
29. فتن ابن حماد، ص123.
30. كنزالعمال، ج11، ص189.
31. كمال الدين، ص288.
32. الكافي، ج1، ص396.
33. المحاسن، ص262؛ بحارالانوار، ج52، ص131.
34. ر. ك: الدرالمنثور، ج2، ص227.
35. ر. ك: كمال الدين، ج2، ص654.
36. سورة زمر (39)، آية 56.
37. سورة حديد (57)، آية 21.
38. سورة هود (11)، آية 113.
39. نهج السعاده، ج3، ص421.
40. إرشاد القلوب إلي الصواب، ج‌1، ص 35.

تعداد بازدید از این مطلب: 52
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


یادداشت شریعتمداری (کاش اینگونه بود)
حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان ((کاش اینگونه نبود !)) به مصاحبه اخیر آیت الله سید محمد خامنه ای واکنش نشان داده است.

 «حسین شریعتمداری» در سرمقاله «کیهان» امروز نوشت:

هفته گذشته در حالی که اخبار و گزارش‌های مربوط به شکل‌گیری و انجام راهپیمایی عظیم و بیست میلیونی اربعین حسینی(ع) به خبر اول جهان اسلام و بسیاری از دیگررسانه‌ها و مجامع دنیا تبدیل شده بود و چشم‌ها و دل‌ها به چگونگی وقوع یکی از سرنوشت‌سازترین رخدادهای تاریخ دوخته شده بود، مجله «رمز عبور» در اقدامی نسنجیده و درخور ملامت و به بهانه‌ روشنگری درباره ماجرای «مک فارلین»، مصاحبه‌ای از آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای را به دست چاپ سپرد. در بخش‌هایی از این مصاحبه علی‌رغم ابراز ارادت آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای به حضرت امام(ره)، نسبت به ساحت مقدس امام‌راحل(ره) و برخی از یاران ایشان جفای فاحشی شده است که با وجود شخصیت‌ علمی و قابل احترام آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، این بخش از مصاحبه ایشان بایسته نقد و گلایه جدی است و به آن اشاره خواهیم داشت.

کیهان اگرچه نقد بخش‌های مورد اشاره از مصاحبه آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای را ضروری می‌دانست ولی با توجه به شور و نشاطی که راهپیمایی تاریخی اربعین در ایران و جهان اسلام پدید آورده بود ادای این تکلیف را به اولین فرصت بعد از آن رخداد عظیم و مناسبت‌های فراگیر پس از آن موکول کرد و...

یادداشت پیش‌روی بیان چند نکته درباره موضوع یاد شده است.

1- مراتب علمی آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای را قابل احترام می‌دانیم و بر این باوریم بخش‌هایی از مصاحبه ایشان که جفا و تعریض به ساحت مقدس حضرت امام(ره) است، ناشی از کم توجهی و غفلت و مصداق «تعریض ناخواسته» است چرا که ایشان در جای‌جای همین مصاحبه بر ارادت خود به حضرت امام(ره) و نقش بی‌بدیل آن حضرت در مقابله با ترفندها و توطئه‌های داخلی و خارجی تأکید می‌ورزد و بدیهی است که این تأکید و اصرار نمی‌تواند با آنچه به جفا درباره امام راحل گفته شده قابل جمع باشد. ولی هنگامی که سخنی از خمینی کبیر و احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) در میان است، حتی تعریض ناخواسته نیز از هیچکس- مخصوصاً از یک عالم دینی- پذیرفته نیست و بایسته نقد از سوی دیگران و مستلزم استغفار و اصلاح از جانب تعریض کننده است.

2- آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای در چند جای مصاحبه خویش برخی از تصمیم‌ها و نظرات حضرت امام(ره) را تحت تأثیر گزارش‌های غلط و القائات اطرافیان ایشان معرفی می‌کند! که نه فقط اتهام ناروا و اهانت به ساحت مقدس امام راحل(ره) است، بلکه از رهگذر این اظهارنظر که بیرون از دایره حق و انصاف است، خط مبارک حضرت امام(ره) و رهنمودها و بینش و منش مکتوب و مضبوط آن حضرت را زیر سؤال می‌برد و با القای این توهم که برخی از رهنمودها و تصمیم‌های آن بزرگوار تحت تأثیر اطلاعات غلط اطرافیان ایشان بوده است - بی‌آن که متوجه باشد- دستورات و راهنمایی‌ها و رهنمودهای حیات‌آفرین و گره‌گشای حضرتش و یا لااقل برخی از آنها را نستجیربالله مخدوش! قلمداد می‌کند! و در این‌باره گفتنی است که؛

الف: یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد در رهنمودهای حضرت امام و رهبر معظم‌انقلاب این بوده و هست که دلایل و مستندات نظر خود را نیز به وضوح بیان کرده و می‌کنند و نکته در خور توجه آن که در نمونه‌های مورد اشاره آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای، نظر حضرت امام، همراه با دلیل و علت آن به صراحت اعلام شده است.

ب: امام راحل(ره) بارها و به مناسبت‌های فراوان، این توهم را به شدت نفی فرموده‌اند که ایشان تحت تأثیر اطلاعات غلط دیگران- و از جمله اطرافیان خویش- هستند! و موارد بسیار و پر شماری را می‌توان آدرس داد که نظر مبارک حضرت امام با نظر همه مسئولان و اطرافیان ایشان نه فقط متفاوت بلکه متضاد بوده است.

3- آنچه باعث تأسف است و از آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای دور از انتظار بود، این که نمونه‌های مورد ادعای مشارالیه درباره القاء نظر دیگران به حضرت امام(ره) منحصراً و فقط مربوط به چند موردی است که امام راحل با دیدگاه و یا اقدامات آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای مخالفت ورزیده و به ایشان عتاب و گلایه کرده‌اند. از جمله، آنجا که حضرت امام سؤال 8 نماینده مجلس از وزیر خارجه درباره ماجرای «مک فارلین» را که آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای نیز یکی از آنان بود، با خطاب سنگین «أین تذهبون؟!» ملامت کرده و گفتند «لحن شما در آن چیزی که - سوال از وزیر خارجه وقت- به مجلس دادید از لحن اسرائیل تندتر است» و البته در ادامه این نهیب به مدارا و ملاطفت فرمودند «من نمی‌خواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید».

4- ایشان درباره نامه 8 نماینده به وزیر خارجه اینگونه توضیح می‌دهند که بعد از امضای آن نامه رئیس مجلس و باند او دستپاچه شدند «و با مشورت کسانی در جماران و دولت، توطئه‌ای کردند و سؤالاتی را که امام را عصبانی و ناراحت می‌کردند تهیه و به زور و اصرار برای امضاء به دست افرادی داده بودند که به هشت نفر معروف شدند و پیش من هم آوردند من قبول نکردم که آن را امضاء کنم ولی خیلی اصرار کردند و... و من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم قهرا امضاء کردم و به دام افتادم... و امام هم در یک سخنرانی به امضاءکننده‌ها حمله شدید کردند و کار آنها را بدتر از کار اسرائیل دانستند».

ایشان در این بخش از مصاحبه با صداقت اعلام می‌کند که در امضای نامه 8 نماینده، فریب خورده و به دام افتاده است و عصبانیت حضرت امام را هم بجا می‌دانند ولی نهیب امام‌راحل را ناشی از توطئه رئیس مجلس وقت و «کسانی در جماران و دولت» معرفی می‌کند!

ظاهرا منظور ایشان از «کسانی در جماران» اشاره به مرحوم حاج‌سیداحمد خمینی است که باید گفت؛ امام راحلمان(ره) در موارد قابل ارائه‌ای با نظر مرحوم حاج‌سیداحمد خمینی مخالفت کرده‌اند که این دلیل روشنی بر تاثیرناپذیری آن حضرت است و از سوی دیگر، حضرت روح‌الله درباره فرزند مرحوم خویش تأکید می‌فرمایند «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد می‌گیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرون مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه- وصیت‌نامه- را می‌نویسم قدمی یا قلمی خلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشته‌های من سعی نموده که حتی یک کلمه، بلکه گاهی یک حرف را که با نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند» صحیفه امام(ره) جلد 20 ص 442.

آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای که در بخشی از این مصاحبه امضای نامه 8 نماینده را «به دام افتادن خود» می‌داند، در بخش دیگری نامه 8 نماینده را «ابراز غیرت دینی و اسلامی» دانسته و آنان را در نهیب حضرت‌امام(ره) «مظلوم» معرفی می‌کند!

5- ایشان در مصاحبه با مجله «رمز عبور» از شهید بزرگوار حضرت آیت‌الله بهشتی با عنوان «تمامیت‌خواه»! و دارای «ظاهر لیبرالیستی» یاد می‌کند که جفای بزرگی در حق آن شهید والامقام است. شهید بهشتی به گواهی همه شواهد و اسناد موجود، با تمامی توان خود در مقابل «زیاده‌خواهی»ها و فرصت‌طلبی‌های دشمنان اسلام و انقلاب و مخصوصا لیبرال‌ها و منافقین ایستاد و انبوهی از تهمت‌های ناروا و فشارها نتوانست آن بزرگوار را از صراط مستقیم منحرف کند، تا آنجا که به دست منافقین هم‌پیمان لیبرال‌ها به شهادت رسید و امام راحلمان ایشان را به تنهایی «یک ملت» دانستند و مظلومیت او را دردناکتر از شهادتش نامیدند.

6- آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، عزل منتظری از قائم‌مقام رهبری - که انبوهی از شواهد و اسناد غیرقابل انکار، به صراحت از ضرورت آن برای حفظ انقلاب و نظام از تسلط بیگانگان حکایت می‌کند - را هم توطئه یک جریان مرموز معرفی می‌کند و اعدام مهدی هاشمی- که قتل انسان‌های بی‌گناه و پادویی‌ برای بیگانگان فقط بخشی از جرایم و جنایات وی بوده است- را نیز به همان جریان نسبت می‌دهد! که در این‌باره کافی است ایشان تنها نیم‌نگاهی به اسناد و سوابق ماجرا داشته باشند.

7- و اما، آیت‌الله هاشمی ‌رفسنجانی در پاسخ شدیداللحن خود به آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، ضمن اعتراض به برخی از اظهارات قابل نقد مصاحبه ایشان، به نکاتی پرداخته است که در این مختصر اشاره‌ای گذرا به چند نمونه از آن خواهیم داشت؛

الف: بخشی از انتقادات آیت‌الله هاشمی به مصاحبه یاد شده - صرفنظر از اهانت‌های فراوان به مصاحبه‌کننده - منطقی و قابل قبول است و باید پذیرفت که در مصاحبه مزبور نسبت‌های ناروایی نیز به ایشان داده شده است.

ب: شماری از انتقادات نیز غیرواقعی و اتهام ناروا به آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای است. از جمله، می‌نویسد ایشان معتقد است «انقلاب از اساس طرح آمریکایی‌ها بوده است»! که این اظهارات در هیچ جای مصاحبه یاد شده نیامده است.

ج: حضرت امام(ره) ماجرای مک‌ فارلین را تمام شده اعلام کرده و آن را شکست سنگینی برای آمریکا معرفی کردند تا آنجا که نتیجه آن را روسیاهی دشمنان دانسته و تاکید فرمودند «رئیس‌جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد» بنابراین دامن زدن به این ماجرا چه از سوی مجله «رمز عبور» و چه از سوی آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، اقدامی نسنجیده و ناصواب بوده و هست. اما، برخی از اظهارات آقای هاشمی و دفتر ایشان در این‌باره نیز با واقعیات همخوانی ندارد. از جمله اینکه، مطابق اخبار موثق، حضرت امام(ره) را در جریان سفر مک فارلین قرار نداده بودند و میرحسین موسوی برخلاف آنچه ادعا می‌شود از ماجرا باخبر بوده است. اردیبهشت‌ماه امسال آقای محسن کنگرلو، مشاور امنیتی وقت مهندس موسوی در مصاحبه با روزنامه شرق تاکید می‌کند که همه اطلاعات مربوطه را در اختیار مهندس موسوی می‌گذاشته است و گفتنی است که «مایکل لدین» از دست‌اندرکاران آمریکایی فتنه 88 در بحبوحه آن فتنه آمریکایی اسرائیلی در مصاحبه با رادیو فردا می‌گوید « اگر از شما بپرسند این جنبش - فتنه سبز- به‌چه زمانی برمی‌گردد؟ احتمالا خواهید گفت به یک سال پیش. اما من می‌گویم ما از اواسط دهه 1980

- دهه 60 - با کسانی از دفتر نخست‌وزیری ایران در ارتباط و تماس بودیم و موضوع مذاکره و رابطه را پیگیری می‌کردیم» و...

8- آیت‌الله هاشمی در بیانیه خود  از سکوت رسانه‌های مدعی ارزشمداری در مقابل توهین به امام راحل(ره) که در مصاحبه یاد شده آمده است گلایه کرده‌اند، که کیهان به‌دلیل پیش گفته، نسبت به مصاحبه مزبور بی‌تفاوت نبوده است.

و اما؛ با عرض پوزش از جناب هاشمی باید گفت  گلایه شما در حالی است که متاسفانه حضرتعالی از فتنه 88  سربلند بیرون نیامدید و در آن بحبوحه ننگین که  فتنه‌گران تصویر مبارک حضرت‌امام(ره) را پاره و لگدمال کردند، روی کلمه اسلام در جمهوری اسلامی ایران خط بطلان کشیدند! شعار «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است» سر دادند، به ساحت عاشورای حسینی(ع) اهانت کردند و نامزد مورد حمایت شما از آنها با عنوان «مردمان‌خداجوی»! یاد کرد. دروغ بزرگ تقلب را ساز کردند! و... حضرتعالی نه فقط در مقابل آنهمه اهانت آشکار به اسلام و امام و انقلاب سکوت کردید بلکه به حمایت بی‌پرده خود از آنان نیز ادامه دادید. بنابراین چگونه انتظار دارید که دلشوره حضرتعالی برای حفظ حرمت حضرت‌امام جدی گرفته شود و این تلقی به میان کشیده نشود که جنابعالی- خدای‌نخواسته - فقط از این که شخص شما مورد حمله قرار گرفته است، برآشفته‌اید؟

تعداد بازدید از این مطلب: 78
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فتنه گران دررویایی بازگشت

فتنه‌گران در روياي بازگشت به قدرت

 
همه این اقدامات فتنه‌گران با هدف فتح مجلس دهم و خبرگان پنجم و تحقق «روياي بازگشت به قدرت» در اين ايام دنبال شده است...

فتنه 88 که در افق نهايي خود، براندازي نظام جمهوري اسلامي را تعريف کرده بود، محصول همگرايي جريان اصلاحات با ضدانقلاب و بيگانگان بود که خيلي زود ناتواني خود را از دستيابي به اغزاض ‌براندازانه‌اش نشان داد و سخنراني رهبر معظم انقلاب اسلامي در 29 خردادماه حکايت از آن داشت که نظام مقتدر جمهوري اسلامي تسليم زياده‌خواهي و مطالبات غيرقانوني فتنه‌گران نخواهد شد.
در همان روز، آنهايي که اندک هوشياري لازم و شناخت کافي از نظام اسلامي داشتند، فهميدند که تداوم آشوب‌ها دستاوردي را براي فتنه‌گران ندارد و سناريوي کودتاي مخملين با شکست مواجه شده است. اين افراد در حالي که سران فتنه بر طبل توخالي بيانيه‌نويسي و آشوب‌هاي خياباني مي‌کوبيدند، به‌تدريج خود را از ميانه ميدان به حاشيه راندند و تلاش کردند تا با نگاهي به فردا، آينده سياسي خود را بيش از اين تخريب نکنند و راهي براي بازگشت به سياست و حفظ حيات سياسي خود باز گشايند!
انتخابات خردادماه سال 1392 و به روي کارآمدن دولت يازدهم را بايد سرآغازي براي عملياتي‌کردن سناريوي بازگشت به قدرت کساني دانست که دامن آنان هنوز هم از اتهام فتنه‌گري پاک نشده بود. فتنه‌گران که از ناکامي نامزدهاي اصولگرا به وجد آمده بودند، پس از خردادماه برنامه گام‌به‌گام خود را چنين تعريف کردند:
1ـ سهم‌خواهي از دولت و نفوذ در بدنه اجرايي کشور: اين جريان که نامزد مستقلي در انتخابات نداشت، با نزديک کردن خود به پيروز انتخابات، تلاش کرد تا نتيجه انتخابات را مصادره به مطلوب نمايد و از فرداي 24 خردادماه، رئيس‌جمهور منتخب را وا‌مدار خود معرفي کند. سناريوي بازگشت به قدرت، با مطالبات سهم‌خواهانه در شکل‌گيري کابينه شدت يافت و اين جريان تلاش همه‌جانبه‌اي را آغاز کرد تا بيشترين سهم از کابينه را به خود اختصاص دهد. در اين مسير بيش از هر جاي ديگر چشم طمع به وزارتخانه‌هاي فرهنگي چون وزارت آموزش‌وپرورش و علوم‌وفناوري بود. حتي برخي شواهد از تشکيل کميته‌اي براي در اختيار گرفتن قطعي وزارتخانه کليدي علوم و فناوري حکايت داشت، چراکه در سناريوي بازگشت به قدرت، مديريت فضاي دانشگاه نقش کليدي داشته و سهم قابل ملاحظه‌اي براي فعاليت جنبش دانشجويي در نظر گرفته شده است.
اين سناريو متأسفانه همچنان با تلاش براي نفوذ افراد وابسته به اين جريان در سطوح مياني مديران وزارتخانه‌هاي مختلف در حال دنبال شدن است که بايد به اين حرکت خزنده حساس بود.
2ـ تلاش براي تطهير فتنه‌گران و سران فتنه: يکي از موانع جدي پيش روي بازگشت فتنه‌گران به ميدان سياست، سوابق سياهي بود که در کارنامه آنان ثبت شده بود. اين وضعيت نوعي بي‌اعتمادي جامعه را براي آنان به همراه دارد که مانعي جدي براي حضور اين جريان در فعاليت‌هايي چون انتخابات خواهد بود، از این رو ضروري مي‌نمود تا در اولين گام براي تطهير فتنه‌گران به‌ویژه سران فتنه در افکار عمومي اقدام شود.
در همين راستا به عنوان نمونه به اظهارات آقاي رسول منتجب‌نيا، قائم‌مقام دبيرکل حزب اعتماد ملي اشاره می‌شود که وي در ديدار با برخي جوانان اين حزب در مورد مهدي کروبي می‌گوید: «دبيرکل حزب اعتماد ملي شخصيتي است که در ديانت، تقوا و اعتقادش به تفکر امام و انقلابي بودن و خدمت به مردم کم‌نظير است.
حزب اعتماد ملي هم درون نظام و انقلاب بوده و هست و مصالح نظام را ناديده نگرفته و نمي‌گيرد؛ کاري به اتهاماتي که مي‌زنند نداريم.»
منتجب‌نيا در ادامه تأکيد کرد: «يک تار موي کروبي در خيلي از مدعيان انقلاب و انقلابي‌گري وجود ندارد. ايشان تمام وجودش در انقلاب و نظام و مردم خلاصه مي‌شود. اين‌طور نيست که بگويد به من ظلم کردند پس من ساختار را بشکنم؛ خير.»!
اين اظهارات سفسطه‌گونه در حالي ايراد مي‌‌شود که جمله معروف بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني(ره) که می‌فرمایند: «ميزان در هر كس حال فعلي او است» مي‌تواند گشاينده مغالطاتي اينچنيني باشد.
با همين معيار و شاخصه کليدي حضرت امام(ره) خطاب به هواداران سران فتنه بايد گفت که حال فعلي موسوي و کروبي، ايستادن در برابر نظام اسلامي و ملت بزرگ ايران و قرار گرفتن در اردوگاه ضدانقلاب است و در اين اوضاع، يادآوري پيشينه آنان چندان گره‌گشاي بازگشت اعتماد ملت و نظام به آنان نخواهد بود!
در همين راستا داستان تحريف حقايق و حوادث اتفاق افتاده در سال 88 نيز در دستور کار اصحاب فتنه قرار گرفته است و اين در حالي است که هنوز بيش از پنج سال از آن نگذشته و اذهان عمومي حوادث تلخ آن روزها و ساختارشکنی آنان علیه نظام را به یاد دارند.
3ـ انسجام بدنه اجتماعي: اقدام فتنه‌گرانه سال 88، آسيب‌هاي جدي بر بدنه اجتماعي اين جريان وارد ساخته و موجب ريزش‌ها و از هم‌گسيختگي‌هايي شده است. فتنه‌گران به‌خوبي مي‌دانند که بدون ساماندهي و همراهي و حمايت هواداران و بدنه اجتماعي، بازگشت به قدرت هموار نخواهد شد. از این رو تلاش‌هاي فراواني براي ساماندهي و نظم بخشيدن ايشان آغاز شده است که اغلب از طريق پایگاه‌ها و شبکه‌هاي اجتماعي پيگيري مي‌شود. اقدامات انجام شده در حوزه دانشگاه و جنبش دانشجويي را نيز بايد در ذيل همين اقدام تعريف کرد.
4ـ فعال‌سازي احزاب: يکي از عوارض پر هزينه فتنه‌گري درسال 88، انحلال و انفعال احزاب و گروه‌هاي سياسي و دستگيري بخشي از فعالان سياسي اين جريان است که عملاً ساختار تشکيلاتي و مراکز تصميم‌گيري اين اردوگاه را با مشکل همراه ساخته است. اين جريان براي بازگشت به قدرت به‌شدت نيازمند بازسازي تشکيلاتي است، از این رو فعال‌سازي احزاب منفعل و راه‌اندازي تشکيلات جديد و پوست‌اندازي حزبي را در دستور کار خود قرار داده است که در همين راستا، مي‌توان به فعال شدن حزب اعتماد ملي، مجمع روحانيون مبارز، حزب کارگزاران سازندگي و ... و آغاز به کار حزب نداي ايرانيان اشاره کرد.
همه این اقدامات فتنه‌گران با هدف فتح مجلس دهم و خبرگان پنجم و تحقق «روياي بازگشت به قدرت» در اين ايام دنبال شده است. موفقيتي که اگر در اسفندماه 94 محقق شود، آنگاه مرحله نهايي «عبور از روحاني» نيز در انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم کليد خواهد خورد.
اما نکته قابل ملاحظه در اين مسير آن است که طي اين مرحله با موانع عديده‌اي مواجه است.
اول آنکه فتنه‌گران بايد بدانند در قبال جرائمي که انجام داده‌اند، بايد پاسخگو باشند و تاوان پس دهند. کساني که در روزگاري نه چندان دور قانون کشور را زير پا گذاشته‌اند و تسليم خواست ملت نشده‌اند، حال چگونه بدون ابراز ندامت خواهند توانست در رقابت انتخاباتي شرکت کنند؟ چه تضميني وجود دارد که بار ديگر دست به بلوا و فتنه‌گري نزنند و تسليم قانون و رأي ملت شوند؟
دومين نکته آنکه آنچه موجب شکل‌گيري اين انحراف جدي در اردوگاه اصلاح‌طلبان شد، عدم شفاف‌سازي و تلاش براي حفظ مرزبندي بين اين جريان و جريان ضدانقلاب و بيگانگان بود. امروز اين اردوگاه بخش چشمگیری از فعالان سياسي خود را در اردوگاه ضدانقلاب مي‌بيند، بدون آنکه در مورد چنين ريزش‌هاي گسترده‌ای بينديشد و بدون آنکه تلاش کند تا ضمن شفافيت، مرزهاي خود را با دشمنان ملت به‌طور روشن تعريف کند. از این رو همين عدم شفافيت به‌شدت اين جريان را در معرض تهديد نفوذ و استحاله قرار داده است که ادامه کار اين جريان سياسي در عرصه قدرت را ناممکن می‌سازد.مهدی سعیدی

تعداد بازدید از این مطلب: 59
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مناظره رسایی ودادکان وشاه حسینی
دادکان: ممنونم که دوباره از من دعوت شد تا در این برنامه حاضر بشوم. من دلم می‌خواهد بحث فساد در فوتبال یا فساد در ورزش را به این صورت اصلاح کنیم که فساد در فوتبال نداریم و در ورزش هم نداریم بلکه فساد آدم‌هایی که در فوتبال یا ورزش حضور دارند وجود دارد. پس فی‌نفسه در فوتبال یا ورزش فسادی وجود ندارد. ما بیاییم از آدم‌هایی که در فوتبال و در ورزش ایجاد فساد کرده‌اند از آن‌ها نام ببریم، وگرنه فوتبال یا ورزش چه فسادی دارد؟ آدم‌هایی که این پست را قبول می‌کنند، ببینیم که اهلیتش را دارند؟ مقبولیتش را دارند که این پست را قبول می‌کنند یا خیر؟

شاه‌حسینی:
بنده ابتدا عرض کنم که با فرمایش دکتر دادکان کاملا موافقم. فوتبال ورزش و هر رشته ورزشی تعریف خاص خودش را دارد و نمی‌توان آن را زیر سؤال برد. آن افرادی که در این حوزه وارد می‌شوند و فعالیت می‌کنند و عملکرد این افراد هست که ممکن است زیر سؤال برود و بعضا فسادی را به وجود بیاورد.

در خصوص کارت‌های پایان خدمت لازم می‌دانم این مطلب را بگویم که ممکن است یک کارت یا سندی اساسا جعلی باشد؛ مثلا گواهینامه رانندگی یا مدک تحصیلی یا کارت پایان خدمت. یعنی از مرجعی که صلاحیت صدور این اسناد را دارند صادر نشده باشد. که این بحث جعل و استفاده از سند مجعول را پیش می‌آورد که در قانون تعریف خاص خودش را دارد. ولی در موضوع اخیر که بسیار رسانه‌ای ‌و توجه عمومی هم به آن جلب شده، شاهد ماجرای متفاوتی هستیم؛ یعنی کارت‌های پایان خدمتی که به بازیکنان تحویل شده اصالت دارد، یعنی از مرجع قانونی و با رعایت تشریفات قانونی صادر شده است، ولی در رسیدگی مشخص می‌شود که مدارکی که منشأ صدور این کارت‌ها هستند از قبیل تصدیق‌نامه‌ها و مدارک پزشکی مخدوش بوده و اصالت نداشته است که در اجرای ماده ۴۳ قانون نظام وظیفه این سازمان ورود کرده. حدود ۱۱۸ کارت پایان خدمت بازیکنان فوتبال محل تردید واقع می‌شود و به این‌ها رسیدگی می‌کنند که این‌ها در موضوعات مختلف بوده. بحث کفالت بوده، بحث پزشکی بوده و موضوعات مختلف دیگری. در مجموع نظام وظیفه تعدادی از این کارت‌ها را ابطال کرده که در ادامه باید به آثار قانونی این ابطال بپردازیم.

رسایی: یکی از وظایف نظارتی کمیسیون اصل نود، رسیدگی به شکایاتی است که نسبت به عملکرد دستگاه‌ها و خود مجلس اتفاق می‌افتد. حوادثی سال گذشته اتفاق افتاد که به نوعی افکار عمومی را درگیر کرد و با توجه به محبوبیت فوتبال نزد افکار عمومی کمیسیون اصل نود خودش را ملزم و موظف کرد که به نوعی عملکرد وزارت ورزش را به نوعی در حوزه مربوط به فوتبال را بررسی کند. چرا که وزیر ورزش و جوانان رئیس مجمع فدراسیون فوتبال است. از این بایت کمیسیون این عملکرد را مورد مداقه قرار داد و بحث شروع شد که پرونده‌های مختلفی مورد رسیدگی قرار گرفت. کارشناسانی را ما به کار گرفتیم و مکاتباتی را با دستگاه‌های مختلف انجام دادیم. مهم‌ترین مکاتبات هم با خود فدراسیون فوتبال انجام شد که این دوستان به نوعی همکاری کردن که کمیسیون از مسیرش منحرف شود.

خیلی‌ها گله می‌کنند که کمیسیون اصل نود چرا زود‌تر گزارش را ارائه نداده است. واقعیت این است که دوستان اصلا همکاری نکردند و جا دارد من همینجا گلایه کنم از دوستان. ‌ای کاش به‌ جای رئیس سابق فدراسیون فوتبال ایران، اینجا آقای کفاشیان رودر روی ما می‌نشست تا ما حرف‌هایمان را به ایشان می‌زدیم.

یکی از بخش‌های این پرونده فساد بحث کارت‌های پایان خدمت یا کارت‌های معافیتی بود که بر اساس دقیق و درست صادر نشده بود که آقای شاه‌حسینی توضیح دادند و همچنین بحث مالیاتی هم بخش دیگری از این پرونده را تشکیل می‌دهد. موضوعات دیگری مثل شرط‌بندی، تبانی، نقل‌وانتقالات و دلالی و موضوعات دیگری هم بوده است، که حالا به وقتش این گزارش از تریبون مجلس قرائت می‌شود و به اطلاع عموم می‌رسد.

جوادی‌فر: این گزارش قرار بود پایان لیگ قبل، فروردین ماه امسال، قرائت بشود؟

رسایی: ما ابتدا فکر نمی‌کردیم که این چاه اینقدر عمیق باشد. هنوز هم یک بخش‌هایی از این پرونده هست که بررسی نشده است. این گزارشی که ما ارائه می‌دهیم گزارش ابتدایی است. با اینکه کارشناس‌های مجرب زیادی در این پرونده به‌ کار گرفته شدند اما هنوز ادعاهایی وجود دارد که مطرح شده و باید بررسی شود و افراد فراخوانده شوند تا گزارش کامل شود. ما تا کنون با چیزی نزدیک به هشتاد نفر از اهالی فوتبال اعم از بازیکن و مربی و سایر دست‌اندرکاران مصاحبه و گفت‌وگو کردیم و به مجلس فراخواندیم‌ که این اظهارات یکی از بزرگ‌ترین اسناد کمیسیون در جریان بررسی این پرونده است. در جریان این مصاحبه‌ها و گفت‌وگو‌ها غیر از آقای کفاشیان و اطرافیانش تقریبا سایر دوستان قبول دارند که در فوتبال، با این تعریفی که آقای دادکان فرمودند، فساد وجود دارد.

آقای کفاشیان و اطرافیانش اما معتقدند که هیچ فسادی وجود ندارد و همه‌چیز خوب ‌و عالی است. حتی این دو موردی که خیلی رسانه‌ای شده یعنی کارت‌های پایان خدمت و معافیت و همچنین بحث فرارهای مالیاتی هم اصلا آن را فساد نمی‌دانند. تعریف ما با این دوستان در خصوص فساد کاملا متفاوت است.

دادکان: ضمن اظهار تشکر از آقای رسایی و همکاران محترمشان من می‌خواهم ابتدا‌ مثالی بزنم تا بعد برسم به حرف‌های شما. می‌گویند ‌اگر وقتی غذا شور شد، باید سراغ آشپز برویم، نه اینکه نمکدان را از سفره برداریم. ما بیایم و ببینیم این فسادی که می‌گوییم افراد در فوتبال دارند، تنها در فوتبال است؟ فقط در ورزش کشور است و در جاهای دیگر نیست؟ اگر آمدیم و به همه این‌ها رسیدگی کردیم، امروز جامعه جوان ما به ما اعتماد می‌کند.

همین‌جور که ‌امروز این فسادی که من می‌گویم در آدم‌های ورزش و فوتبال این کشور هست در شورای شهر نیست؟ در مجلس شورای اسلامی نیست؟ در وزارت‌خانه‌های دیگر نیست؟ نماینده مجلسی که ‌یک میلیارد هزینه می‌کند تا نماینده شود، ماهی ده تا دوازده میلیون حقوق می‌گیرد و چهار سال حقوقش می‌شود پانصد میلیون تومان، آیا یک میلیارد هزینه می‌کند برای انتخاب شدنش که پانصد میلیون را چهار سال ماه به ماه بگیرد؟ خدایی بیاییم یک روز هم که شده به این مردم راستش را بگوییم و بگوییم برای فساد در جامعه‌مان هیچ کاری نکردیم.

همین‌طور که مقام معظم رهبری فرمودند با سمینار و برگزاری جلسه هیچ کاری انجام نمی‌شود یک روز بیایم و انقلابمان را در کشور نهادینه کنیم و به این نسل جوانمان بگوییم آقا ما سیگار فروش‌ها را دستگیر نمی‌کنیم بلکه کسی که تریلی تریلی سیگار وارد می‌کند را دستگیر می‌کنیم. چه کسی فوتبال ما را آلوده کرد؟

‌از همین آقای رسایی و کمیسیون اصل نود این گله‌ را بکنم. چه‌ کسی بهتر از من فوتبال را می‌شناسد؟ شما‌ها من را دعوت کردید؟ چهار سال و سه ماه رئیس فدراسیون ‌و چهل سال در ورزش این کشور بودم. من به جلسات کمیسیون دعوت شدم؟ پس آن کمیسیون اصل نود دنبال یک چیز دیگری بود. ببخشید اینجور می‌گویم، ولی اگر دنبال واقعیت‌ها بود، نباید من را دعوت می‌کرد؟ سمینار علم و فوتبال در این مملکت برگزار می‌شود، من دعوت نمی‌شوم. روز دانشجو باشگاه پرسپولیس جشن دانشجو برگزار می‌کند، من دعوت نمی‌شوم. چرا؟ کمیسیون اصل نود فردی را ‌آگاه‌تر از من نسبت به مسائل روز فوتبال پیدا می‌کند؟ من نمی‌توانستم به کمیسیون اصل نود اطلاعات بدهم؟ یک ‌جای کار عیب دارد. باید ایستاد و مقاومت کرد.

خدا بیامرزد آقای یحیی‌زاده را. یک بار به من زنگ زد که من تحقیق و تفحص را آماده کرده‌ام اما من را تهدید کرده‌اند. گفتم: گزارش را در مجلس ‌بخوانید‌. گفت: نمی‌گذارند. چرا؟ مگر نمی‌خواهیم به این جامعه خدمت کنیم؟

وقتی کسی که اهلیت و تخصص و دانش نشستن در جایی را ندارد، به کار می‌گیریم، نتیجه‌اش همین می‌شود. مگه قرآن نمی‌گوید آدم اهلش را انتخاب کن. مگه نمی‌گویند النجاه فی الصدق. کی آمد راستش را بگوید؟ بیاییم و بگوییم. این سینه را باز کنیم. خط قرمز در این مملکت فقط رهبری است. هر کسی برای خودش یک هاله درست نکند که کسی نیاید و حرفی بزند. مردم دوست دارند واقعیت‌ها را بشنوند. ببینید هشت سال در دوره قبل. من به دولتش کاری ندارم و درباره کسی که در ورزشش بود صحبت می‌کنم. آمدند و گفتند که ساختیم و فلان کردیم و بهمان کردیم. یک بار مجلس آمد بگوید ‌این‌هایی که ادعا می‌کنی ساختی کجاست؟ چیزهایی که در این هشت سال ساختند کجاست؟ یکی را نشان بدهند. کسی آمد واقعا دلش بسوزد و بگوید ‌این‌هایی که ادعا می‌کنید ساختید وافعا کجاست؟ دلم برای جامعه‌مان می‌سوزد. تا کی می‌خواهیم به آن‌ها دروغ بگوییم؟

رسایی: من تشکر می‌کنم از آقای دادکان که خیلی صریح مطالب خودشان را در خصوص گزارش اصل نود گفتند. درباره نکات دیگر هم یکسری کلیات بود که ما از شما شنیدیم. ان‌شالله در ادامه برنامه منتظریم تا نکات دقیق‌تری را بشنویم. در خصوص اینکه چرا کمیسیون شما را دعوت نکرده می‌گویند که اثبات شی نفی ما ادا نمی‌کند. خیلی‌های دیگر هم باید دعوت می‌شدند و ما گفتیم که هنوز پرونده جمع‌بندی نشده است. در خصوص آن حرف ایشان هم کف آیا فقط فساد در فوتبال هست و در جاهای دیگر نیست؟ طبیعی است که ما هر جا دست بگذاریم اهالی آن مجموعه هم همین حرف را می‌زنند. کسانی که چنین حرف‌هایی می‌زنند، بخشی از صحبت‌هایشان دلسوزانه است و بخشی هم برای فرار از این ماجراست. صحبت‌های آقای دادکان حتما دلسوزانه است. چون الان که ایشان مسئولیتی ندارند که بخواهد فرار کند و قطعا از سر دلسوزی است.

جوادی‌فر: شاید صحبت آقای دادکان به این معنا بود که در یک فصل فوتبال ما ششصد، هفتصد میلیارد بیشتر هزینه نمی‌شود و جاهای دیگری وجود دارد که گردش مالی خیلی بالاتری دارند.

رسایی: البته اینطور نیست. بیشتر تیم‌های ما دولتی هستند و حسب گزارش‌هایی که به ما رسیده گردش مالی یک سال فوتبال ما هزار میلیارد تومان است. من از آقای دادکان خواهش می‌کنم اینجا را هم یکی از اتاق‌های کمیسیون اصل نود بدانند و هرچه می‌دانند به ما بگویند.

در خصوص بخش دیگر حرف‌های آقای دادکان هم باید بگویم که حتما در جاهای دیگر هم فساد وجود دارد. وجود فساد در یک نظام عیب نیست، بلکه سکوت نسبت به فساد و عدم برخورد با فساد عیب است. همانطور هم مقام معظم رهبری در پیامی که به سمیناری که چندی قبل توسط سه قوه برگزار شده بود، فرمودند ‌چه با سمینار و چه بی‌سمینار مردم توقع دارند اقدامات عملی را در خصوص برخورد با فساد ببینند. وقتی بالا‌ترین فرد در یک نظام اینگونه برخورد می‌کند، این به این معناست که این نظام به دنبال سلامت و برخورد با فساد هست. ایشان گفتند که نماینده‌های مجلس چقدر هزینه می‌کنند که به مجلس راه پیدا کنند. خود من هم از تریبون مجلس این حرف را زدم و بالا‌تر از من و ایشان هم مقام معظم رهبری در آستانه هر انتخاباتی می‌گویند که مردم چشمتان را باز کنید. کسی که پول خرج می‌کند برای انتخابات قطعا به دنبال چیز دیگری است. این یک حساب دو دو تا چهار تاست. ولی باز بعضی‌ها رأی می‌دهند. در ‌چهار سال دستگاه نظارتی بر روی مجلس هست. قانون نظارتی به رفتار نمایندگان هست. رد صلاحیت برخی نمایندگان نشان این است که نظام با افراد دبرخورد می‌کند. خب البته بعضی‌ها هستند که ردی از خودشان باقی نمی‌‎‌گذارند. یا دستگاه قضا بعضا قضات را معلق می‌کند. خب خود سیستم دولتی نظارت می‌کند و در مواردی هم برخورد می‌کند. در مواردی دستگاه‌های نظارتی دیگری برخورد می‌کند. من می‌خواهم عرض کنم که با همه ایراداتی که وجود دارد سالم‌ترین نظام نظام ماست ولی در آن فساد هم هست، مشکل هم هست.


شاه‌حسینی:
 ما امروز با آمار وحشتناکی فقط در یک موضوع مواجه هستیم که مدارک معافیت ۱۱۸ بازیکن محل تردید واقع ‌و بعد از بررسی تعدادی از آن تأیید ‌و تعدادی هم رد می‌شود. در زمان حضور من در کمیته انضباطی موردی داشتیم که یک بازیکن مطرح که موعد سربازی‌اش فرا می‌رسد، او را روی ویلچیر می‌گذارند و نزد دکتر می‌برند. دکتر برایش MRI می‌نویسد. آن زمان این سیستم تکنولوژیک امروز نبود. این بازیکن که از مطب بیرون می‌آید یک بیمار کمرشکسته را به ‌جای او روی ویلچیر می‌نشانند و از او MRI می‌گیرند. بعد در کمیسیون پزشکی بررسی می‌کنند و با توجه به شکستگی کمر برایش کارت معافیت صادر می‌کنند. بعد این ماجرا معلوم می‌شود و من خودم آن زمان در کمیته انضباطی مسئولیت داشتم. بازیکن را دو سال محروم کردیم و مدیری را هم که آموزش دهنده ایشان بود، ‌دو سال محروم کردیم. بعد هم مورد را به مراجع ذی‌صلاح ارجاع دادیم. می‌خواهم بگویم ‌چه کار کردیم در فوتبال و در جاهای دیگر که امروز نتیجه مدیریت ما این می‌شود که فقط در یک مورد ۱۱۸ تخلف گزارش می‌شود.

خیلی از آن‌هایی که امروزه به هر دلیلی تصمیم گرفتند به هر دلیلی که حقایق فوتبال را مطرح کنند از یک موضوع نگرانند. می‌گویند ما از مافیایی که بعد از گفتن حقایق دست به حذف ما از فوتبال می‌زنند می‌ترسیم. یکی از افراد سر‌شناس که من اسمش را اینجا نمی‌آورم می‌گفت که موعد سربازی پسرش فرا رسید. پیش فلان مسئول رفتیم و در آنجا به من پیشنهاد داده شد که ۱۰ میلیون بدهید تا کارت پایان خدمت بگیرید. یک هفته بعد کارت پایان خدمت به آدرس منزلش ارسال شد.

دادکان: نگوییم کارت‌های جعلی. چرا دوباره حرفی بزنیم که ذهن مردم را مکدر کنیم. همه این کارت‌ها با آگاهی جعل شده‌اند. بازیکن با‌‌ همان کارت رفته پاسپورت هم گرفته و به خارج از کشور هم رفته. با‌‌ همان کارت آمده و دانشجو شده. این کارت‌ها حقیقی بوده و پول‌های صدور آن را هم تمام و کمال گرفته‌اند... آن‌ها برای کارت‌هایشان هفتاد میلیون تومان داده‌اند. من نه از بازیکن دفاع می‌کنم و نه از فدراسیون فوتبال. اگر عدالتی در کار است، باید بیست میلیون تومان فوتبالیست‌ها را هم پرداخت کنند علاوه بر اینکه کارت معافیتشان را می‌دهند، زیرا نظام وظیفه گفته که بین بیست تا پنجاه میلیون تومان بدهید و سربازی‌تان را بخرید. فوتبالیستی که هفتاد میلیون تومان داده، تازه بیست میلیون هم اضافه داده است. من می‌گویم اگر غذا شور است یقه آشپز را بگیریم نه اینکه نمکدان را از سفره برداریم. بریم آشپز را پیدا کنیم که این کارت‌ها را در اختیار این‌ها قرار داد. فوتبالیست را هم محروم کنیم بفرستیم سربازی، ولی پولش را که باید پس بدهیم.

رسایی: پولشان را که پس نمی‌دهیم. ضبط می‌شود به حساب بیت‌المال.

دادکان: حاج‌آقا اگر قرار است ضبط بشود به حساب بیت المال بهتر نیست آن سه هزار میلیارد و آن دوازده هزار میلیارد ضبط شود؟

رسایی: آن‌ها هم ضبط می‌شود

دادکان: ان شالله به عمر من و شما برسد.

رسایی: حسب پیگیری‌هایی که ما انجام دادیم علاوه بر فوتبالیست‌ها افراد دیگری هم بودند که درگیر این مسأله بودند. خبرنگار، هنرپیشه، مجری تلویزیون و حتی از بچه‌های والیبالیستمان داشتیم. در این میان فوتبالیست‌ها هم بودند. اکثر این افراد اما فوتبالیست‌ها بودند. ۱۱۸ مورد رسیدگی شده اما دوستان ما در نظام وظیفه به تعداد بیشتری از این‌ها دارند رسیدگی می‌کنند که فدراسیون فوتبال باید همکاری کند. شاید پرونده ۵۰۰ نفر در حال بررسی است. برخی از این‌ها باند بوند. افراد نظامی و انتظامی بودند. با این‌ها برخورد شده آقای دادکان. خیلی‌ها از کارشان برکنار و عده‌ای هم به قوه قضائیه معرفی شدند ولی طبیعی است که از این تریبون گفته نشود. توجه به فوتبالیست‌ها طبیعی است. در خصوص فوتبال کلی برنامه تلویزیونی وجود دارد ولی برای نیروهای انتظامی و نظامی مگر برنامه وجود دارد. برای همین هم هست که به این مسأله کارت‌های پایان خدمت و معافیت فوتبالیست‌ها توجه ویژه‌ای می‌شود. بالاخره فوتبالیست‌هایی که با کارت‌های جعلی آمده‌اند می‌دانستند که این کارت‌ها اصالت ندارد دیگر. طرف خودش می‌دانسته که پدرش جبهه نرفته است. خب این کلاه‌برداری است. در مجموع در این پرونده با باند‌ها برخورد شده ولی خب واسطه‌هایی وجود دارد که شاید با آن‌ها هنوز برخورد نشده است. خیلی از این‌ها عوامل تیم‌ها بودند یا هیأت‌های فوتبال در استان‌ها بودند. ما از فدراسیون پرسیدیم که با این متخلفانی که زیر مجموعه شما هستند چه برخوردی کردید؟

پاسخی که آقای کفاشیان داده خیلی کلی است و قصد توجیه ‌دارد. به نظر من این فساد است. اینکه شما از مجموعه متخلف زیر مجموعه خود دفاع کنی، وگرنه جرم جعل در همه جا وجود دارد. شما الان دیدید که در همین چند روز وقتی که تیم داشت می‌رفت جلوی چند نفر را در فرودگاه گرفتند. اصلا چرا فدراسیون اجازه داده که این افراد تا فرودگاه بروند؟ وقتی که کسی هست که کارت پایان خدمتش اصلت ندارد و از طرف سازمان نظام وظیفه معرفی شده برای چی فدراسیون فوتبال ما اصلا باید اجازه بدهد که این بازیکن به فرودگاه برود. برای چه رئیس فدراسیون ما باید تماس بگیرد و پیگیری کند تا کار این‌ها را یک جوری حل و فصل کند؟ خب این افراد مرتکب جرمی شدند. این آدم‌ها می‌دانستند که این مدارک جعلی بوده که آن را ارائه دادند. برای چه مربی تیم ملی را در شرایطی قرار می‌دهند که در خصوص این ماجرا هم مصاحبه کند و هم نامه بنویسد. این اصلا بد است برای کشور ما که یک مربی خارجی بیاید به دستگاه انتظامی نامه بنویسد.

‌این را هم بگویم که برخی از نمایندگان مجلس و همکاران بنده دنبال این بودند که ما ماجرا را پیگیری نکنیم. چرا؟ چون شهرشان تیم نظامی داشت و اگر این بازیکنان سرباز می‌شدند و به صورت طبیعی به آن تیم‌ها می‌رفتند که ما به آن‌ها هم گفتیم که این کار بر خلاف قانون است. اکثر این بازیکنان مربوط به خوزستان بودند. به ما گفتند اگر این مسأله را اعلام کنید بحران امنیتی در خوزستان ایجاد می‌شود. اعلام کردیم و هیچ بحران امنیتی هم بوجود نیامد. مردم الان از ما انتظار عدالت و برخورد را دارند. عدالت یعنی چی؟ یعنی اینکه این بازیکنی که الان مرتکب جرم شده را نفرستیم تیم نظامی که آنجا فوتبال بازی کند. اگر پزشکی چنین جرمی را مرتکب شده باشد اگر او را برای خدمت سربازی بفرستیم یکی از بیمارستان‌های شمال شهر آیا در حق بقیه پزشکان که مسیر قانونی را رفتند اجحاف نکردیم؟ همه پادگان‌ها تیم فوتبال دارند. این‌ها باید بروند آنجا هم پست بدهند و هم فوتبالشان را ادامه دهند. اما نباید بروند در تیم ملی یا تیم‌های مطرح سربازی‎شان را آنجا بگذرانند.

شاه‌حسینی:
ما می‌توانیم در بحث این کارت‌های پایان خدمت به سه مرجع اشاره کنیم. اول‌‌‌ همان مرجعی است که به حکم قانون صلاحیت صدور کارت را دارد و همین مرجع هم بنا به ضوابط می‌تواند کارت‌های مورد دار را ابطال کند، که من معتقدم در خصوص این ۱۱۸ کارت پایان خدمت به وظیفه خودش عمل کرده است. بعدی مرجع قضایی است که من از همین‌جا از ریاست محترم قوه قضائیه درخواست می‌کنم ‌به این پرونده‌های مرتبط با فوتبال و ورزش و حواشی آن نگاه ویژه‌ای داشته باشند و پرونده را با سرعت رسیدگی کنند و این طور نباشد که در یک چنین پرونده‌ای فقط نام یک فوتبالیست را مطرح کنند بلکه علاوه بر فوتبالیست کسانی که این فوتبالیست را به این راه برده‌اند، هم معرفی کنند. بخش آخر هم فدراسیون فوتبال است. اینکه فدراسیون فوتبال چه وظیفه‌ای دارد؟ ما در آیین‌نامه انضباطی فدراسیون فوتبال در خصوص جعل مدرک و سند قانون داریم. باید به دنبال دانه درشت‌ها در این موضوع بگردیم. به هر حال ضعف مقررات یکی از مواردی است که به مشکلات دامن می‌زند. ۵۹ نفر کارت معافیتشان باطل شده و ۱۰ نفر همبه دلیل عدم مراجعه کارتشان باطل شده است و در نحوه و نوع برخورد با بازیکنان خاطی قاضی تشخیص می‌دهد که سقف مجازات را در نظر بگیرد یا کف آن را. سازمان نظام وظیفه وقتی یک شخصی سرباز شناخته می‌شود، ممکن است آن فوتبالیست را بفرستد یک تیم محلی. این اختیار قانونی سازمان نظام وظیفه است. قانون می‌گوید هر کس با علم از یک تخلف آن کار را انجام دهد مجازات حبس دارد.

دادکان: من فکر می‌کنم ‌قوانین فیفا این اجازه را نمی‌دهد که مراجع قضایی مانع فوتبال بازی کردن یک بازیکن شوند و اگر ما تابع قوانین بین‌المللی مانند اساس‌نامه فیفا هستیم باید بپذیریم که مراجع قضایی نمی‌توانند چنین حکمی بدهند. من قبلا هم در مصاحبه‌هایم گفته‌ام فوتبالیست‌های ما ۱۰۰-۱۵۰ میلیون تومان هم نمی‌ارزند، ولی در این مشکل باید برای ورزشکاری که نیاز فوتبال ماست راهکاری اندیشید. اینجا بحث، بر سر تیم ملی است. حدود ده، یازده ماه وزارت جدید، پنج مدیر عامل در باشگاه پرسپولیس عوض شده است. این مشکل مدیریتی است که ایجاد فساد کرده است. دو سه روز پیش با علی پروین صحبت می‌کردم که از پیشنهادهای جدید وزارت ورزش سخن می‌گفت. به او گفتم با طناب پوسیده وزارت به چاه نرود چرا که آن‌ها به تو دور نمی‌دهند و مطمئن باش در جای دیگری می‌خواهند از تو استفاده کنند.

در سمتم در دانشگاه نیز هیچ امتیازی به کسی نداده‌ام. مدیریت قبلی هر هفته در برنامه‌های صدا و سیما بود و از مجلس، روزنامه، مجری و... دانشجوی دانشگاهش شدند. خواهشم از رسانه‌ها و مسئولان این است که در مورد مهره‌های مورد نیاز تیم ملی برای جام ملت‌های آسیا رافت اسلامی به خرج دهند. بابک زنجانی در آستین مسئولین بزرگ شد اما ورزشکار بر اساس هنر و استعداد خود در قلب مردم جای می‌گیرد. وزیر ورزش هم به سادگی می‌تواند با برگزاری مجمع به تخلفات فدراسیون فوتبال رسیدگی کند.

رسایی: هیچ کس سربازی رفتن را دوست ندارد. اگر امروز با متخلفان برخورد نشود از این به بعد همه به دنبال کارت معافیت جعلی می‌روند و می‌گویند در ‌‌‌نهایت با فهمیدن موضوع توسط مسئولان جریمه‌مان حضور در تیم‌های نظامی است. بابک زنجانی چگونه بابک زنجانی شد؟ تمام رؤسای جمهور قبلی به وی مدال دادند و بزرگش کردند تا کم کم این شد. ما می‌گوییم اگر آقای ایکس کارت معافیت جعلی دارد، ما باید چطور با او برخورد کنیم. این مسائل چند دلیل عمده دارد؛ اول ضعف مقررات. مثلا آنهایی که فرزند طلاق بودند از خدمت معاف می‌شدند. ما پرونده‌ای داریم به نام فساد در عوامل و عناصر فوتبال و پرونده دیگری داریم در خصوص مسائل نظام وظیفه که یک بخش آن مربوط به فوتبالیست‌هاست. یکی از بازیکنان هست که پدر و مادرش طلاق واقعی نگرفته‌اند، طلاق سوری داشتند تا فرزندشان معاف شود. یا مورد دیگری که بازیکن قراردادی ۹۰۰ میلیون تومانی بسته اما مادرش را تحت پوشش کمیته امداد کرده تا طبق آن قانون معاف شود. دور از عدالت است که بخواهیم به سادگی از این موضوع رد شویم. نباید عدالت را قربانی مصلحت کنیم. رابطه وزیر و رئیس فدراسیون فوتبال را هم در دربی از نزدیک دیدم و چندان خوب نیست. به هر حال ما مطالباتی داریم و پیگیر این قضایا هستیم.
تعداد بازدید از این مطلب: 69
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پرده برداری ازتخلفات جدید
پرده‌برداری از تخلفات جدید؛
هر روز که می‌گذرد بر ابعاد باند جعل کارت‌های معافیت از سربازی یا پایان خدمت اضافه می‌شود. در روزهای اخیر، تصور بر این بود که فقط فوتبالیست‌ها بوده‌اند که چنین تخلفاتی داشته‌اند، در حالی که خبرهای رسیده حاکی از این است که هنر پیشه‌ها و بازیکنان فوتبال هم سهمی از این تخلف داشته‌اند.

بیش از یک سال است، ‌پرونده فساد در فوتبال در کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی در حال پیگیری است و تا کنون ابعاد گوناگونی از هجم فساد‌های روی داده در این بخش عنوان شده است؛ اما با نزدیک شدن به مراحل نهایی ابعاد جدیدی از این پرونده روشن شده است.

به گزارش «تابناک»، تا کنون در این پرونده به اتهامات زیادی رسیدگی شده ‌و برخی زوایای آن اعلام شده، از جمله برخی رخدادها درباره تبانی تیم‌ها ‌یا شرط‌بندی‌هایی که شده است.

همچنین مشخص شد که برخی از بازیکنان کارت‌های پایان خدمت جعلی داشته‌اند و یا برخی از آن‌ها درگیر پرونده فرار مالیاتی هستند؛ اما کنون مشخص شده ‌که به غیر از بازیکنان، افراد دیگری نیز از کارت پایان خدمت جعلی استفاده کرده‌اند.

حمید رسایی، نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ و مسئول رسیدگی به پرونده فساد در فوتبال ‌با اشاره به این موارد‌ اظهار داشت: بنا بر ‌گزارش‌‌های دریافتی‌ ‌از سازمان مالیاتی‌ تاکنون ۲۷۰ نفر از اهالی فوتبال شامل بازیکنان، مربیان و کادر فنی به دلیل عدم پرداخت مالیات و فرار مالیاتی ممنوع الخروج شده‌اند.

رسایی گفت: بیش از ۱۳۰ میلیارد تومان مبلغ بدهی باشگاه‌ها و بازیکنان و کادر به سازمان مالیاتی است که بخشی از این مبالغ از سال ۸۰ تاکنون پرداخت نشده‌ و این در حالی است که همواره از قشرهای مختلف جامعه مالیات قانونی کسر می‌شود؛ آن هم در شرایطی که مردم می‌بینند بسیاری از این بازیکنان فوتبال با قراردادهای میلیاردی، سوار خودروهای میلیاردی مانور تجمل می‌دهند.

وی با اشاره به عملکرد سازمان مالیاتی گفت: این سازمان از سال ۸۹ به بعد عملکرد خوبی در پیگیری امور مالیاتی در این حوزه داشت؛ اما قبل از آن به دلیل دوگانگی در برخورد با ورزشکاران حرفه‌ای، سبب شده تا عده‌ای از این وضعیت سوء‌استفاده کنند.

مسئول رسیدگی به پرونده فساد در فوتبال کمیسیون اصل ۹۰ گفت: در میان بازیکنان بدهکار، کسانی را داریم که روزگاری در تیم داخلی بوده و بعد به تیم‌های اروپایی رفته و از آنجا به امارات آمده و الان به ایران باز‌گشته و با فوتبال هم خداحافظی کرده‌اند، ولی هنوز مالیاتش را نپرداخته یا مربی‌ که امپراتوری می‌کرده، ‌سال‌هاست از ایران خارج شده، در حالی که بیش از یک میلیارد بدهی مالیاتی دارد.

رسایی در پاسخ به اینکه اگر این تعداد ممنوع الخروج در فوتبال داریم، ‌چطور بیشتر آن‌ها از کشور خارج می‌شوند، گفت: سازمان مالیاتی دلیل این روند را تعهد مکرر فدراسیون فوتبال و باشگاه‌های کشور در قبال خروج این افراد اعلام می‌کند که البته در جلسه کمیسیون تأکید کردیم، این روند نباید ادامه پیدا کند و قانون باید اعمال شود.

نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ در خصوص وضعیت بازیکنانی که با مدارک جعلی پایان خدمت یا کفالت و بیماری موفق به اخذ معافیت شده‌اند، گفت: البته این فقط بازیکنان فوتبال نبوده‌اند بلکه در میان هنرپیشه‌ها، بازیکنان والیبال یا افراد دیگری هم بوده‌اند که از طریق این باند توانسته‌اند با مدارک جعلی معافیت و کارت پایان خدمت بگیرند، ولی چون اهالی فوتبال تعداد بالایی بودند و رسانه‌های زیادی به آن پرداختند موضوع برجسته شد.

رسایی گفت: نظام وظیفه و ستاد کل نیروهای مسلح در خصوص برخورد با این موضوع و ابطال کارت‌های معافیت این افراد و برخورد با عواملی که در این فساد نقش داشتند، به خوبی عمل کرد؛ اما ‌این بازیکنانی که سرباز شده‌اند و عده‌ای تلاش می‌کردند تا دوره سربازی آن‌ها را در تیم‌های نظامی قرار دهند، ‌در جلساتی ‌با مسئولان مربوطه، ‌‌‌پذیرفتند ‌این اقدام بر خلاف عدالت و به نوعی تشویق تخلف و تقلب است که افکار عمومی آن را نمی‌پذیرد. برای همین، همه بازیکنانی که کارت‌های فاقد اصالت آن‌ها باطل ‌و سرباز شده‌اند، باید به سربازی بروند و نمی‌توانند دوره سربازی را هم با فوتبال بگذرانند.

نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ در خصوص همکاری مسئولان فدراسیون فوتبال در پیگیری پرونده فساد در فوتبال گفت: متأسفانه تمام تلاش مسئولان این فدراسیون در طول رسیدگی به این پرونده یا معطل کردن و یا فرار از پاسخگویی بوده ‌که البته بنا بر قانون، چنین رفتاری در برخورد با مکاتبات اصل ۹۰ خودش جرم است.

تعداد بازدید از این مطلب: 64
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


روایت وحشتناک زن ایزدی ازداعش

روایت وحشتناک زن ایزدی از داعش

سیدو جریان دیگری را هم تعریف می‌کند و می‌گوید: «زنی دو بچه‌اش را که از تشنگی و گرسنگی مرده بودند کنار خود روی زمین گذاشته بود. من هم چاره‌ای نداشتم جز آنکه خودم را برای مرگ فرزندانم و مواجهه با چنین وضعی آماده کنم».

«هیچ کس نمی تواند مصیبت کس دیگر را درک کند مگر آنکه آنچه او کشیده را با گوشت و پوست و استخوان خودش لمس کند. حالا چطور انتظار دارید کسی که که از دور نشسته و فقط خبرهای جنایات داعش را می خواند، حجم و عمق مصیبت قربانیان این سازمان خوانخوار را بفهمد؟».

«لیلی سیدو» ، بانوی 26 ساله عراقی، با این جمله روایتش از داستان وحشتناکی که به دست داعش طی چند روز برای او خلق شده را (در مصاحبه با روزنامه «الغد» اردن آغاز می کند.

سیدو، روزنامه نگاری از اهالی شهر سنجار در غرب موصل در صحرای عراق است. وقتی شهر موصل به دست داعش سقوط کرد، آنان به یکی از کوه های اطراف شهر گریختند، و او یکی از زنانی است که توانست از محاصره و تعقیبی 9 روزه داعش در اطراف این کوه ها جان به در ببرد.

سیدو در این مصاحبه، جزئیات تجربه وحشتناکش را تعریف می کند. از کلمه کلمه روایتش پیداست که این تجربه هرگز از خاطرش محو نخواهد شد، تجربه زیر پاگذاشته شدن بی شرمانه حقوق انسان در داستانی هراس انگیز و 9 روزه.

او تنها یکی از قربانیان داعش است که به دلیل وابستگی به یکی از اقلیت ها در معرض هجوم قرار می گیرند. سیدو جزو طایفه ایزدی عراق است و هیچ وقت به ذهنش خطور نکرده بود که داشتن مذهب ایزدی ممکن است روزی زندگی خودش و دو فرزند خردسالش را به خطر بیفکند.

سیدو سعی می کند در آغاز روایتش تا حد ممکن به خود مسلط باشد، می گوید: «عصر روز دوم آگوست [11 مرداد 1393] همراه با یکی از خانم های همسایه به بازار رفته بودم. در بازار که بودیم همسایه ام گفت شایعه شده که داعش همین روزها به سنجار می رسد.» سیدو می گوید که این شایعه را جدی نگرفته چرا که به روایت امنیتی دولت و احزاب موجود در شهر اطمینان داشته که تأکید داشته اند «شهر در برابر داعش، امن و امان است..

به رغم اینکه سیدو می خواسته این شایعه را بالکل ندیده بگیرد، آن همسایه سنی مذهبش به او توصیه می کند که احتیاط کند، خصوصا که ایزدی است و برای داعشی ها جزو «المغضوب علیهم» به حساب می آید. از اینجا، نگرانی به دل سیدو می افتد. با شوهرش (که در منطقه دهوک در نزدیکی سنجار بوده) تماس می گیرد تا درباره درستی آن شایعه پرس و جو کند. شوهرش هم با یک جمله ساده، صحت خبر را رد می کند: «تو مشکلت این است که هرچه می شنوی را باور می کنی.»

سیدو می گوید عصر چند روز بعد، این شایعه کم کم تبدیل شد به یک «یک خبر نسبتا دقیق» و «سریعا درمحله محل سکونت ما شروع به پخش شدن کرد. من هم برای احتیاط از همان همسایه ام خواستم که آن شب را در منزل آنان بخوابم. آن شب تا دیر وقت از طریق شبکه های اجتماعی در اینترنت اخبار را دنبال می کردم. جالب آنکه همگی شان به ایزدی ها اطمینان می دادند که داعش ابدا به سنجار نزدیک نشده است و سنجار در امنیت کامل، و همه شایعات موجود بی اساس است.»

تنها چند ساعت که گذشت، سیدو فهمید که تمام حرف های رسانه ها باد هوا بوده: در سحرگاه فردا با صدای همسایه اش از خواب بیدار شد که به او می گفت سریع خودش را جمع و جور کند و وسایل بچه هایش را بردارد و آماده شود که از منزل او بگریزد.

چیزی که باعث شد مطمئن شود خبر نزدیک شدن داعش صحیح است دو تماس تلفنی بود که می گفت در منطقه «جرزریک» که تنها 15 دقیقه با سنجار فاصله دارد، درگیری سختی با داعش در جریان است. میگوید: «ما فقط دو راه داشتیم، یا فرار یا تسلیم شدن به مرگ. چیزی که تا قبل از آن خوانده بودیم این بود که وقتی حکومتی شکست می خورد، نظام می رود ولی مردم سر جایشان می مانند ولی درباره داعش قضیه کاملا فرق می کرد.»

در ساعت 8 صبح، برادر همسرش می آید و او و دو بچه اش را با خود به بیرون سنجار می برد چرا که درگیری ها به نزدیکی سنجار رسیده بوده. در طول مسیر، مردم را می بیند که از ترس گلوله جنگی می گریزند. نهایتا به منطقه ای می رسند که پر بوده از موانع امنیتی شنی. فلذا مجبور می شوند بقیه راه را تا رسیدن به روستای «سُلاخ» پیاده بروند.

در آنجا سیدو به خانه یکی از اقوام همسرش می رود: «در آنجا خبرهایی می رسید که سنجار به دست داعش افتاده است. اگر ده دقیقه دیرتر از خانه ام بیرون می آمدم جان خودم و بچه هایم توسط داعش گرفته می شد.»

ادامه می دهد: «آن روز صبح، وقتی که در منزل اقوام همسرم بودم، از پنجره بیرون را نگاه می کردم که [در فاصله ای دور] مردانی سیاه پوش را دیدم که به سراغ مزار امامزاده سیده زینب (که زیارتگاه شیعیان بود) رفته و منفجرش کردند.»
 

اینجا بود که سیدو و اقوام همسرش می فهمند که نیروهای داعش به نزدیکی روستای سلاخ رسیده اند: «سراسیمه رفتیم سراغ ماشین ها تا به کوه فرار کنیم. مردم را می دیدیم که به همان سمت فرار می کنند. داشتیم با چشم خودمان صحنه یک کوچ دسته جمعی را می دیدیم. موقعی که در راه بودیم، آواره هایی را می دیدم که با لباس های زیر در حال فرار بودند. برخی اشخاص را می دیدم که فرصت نکرده بودند کفش به پا کنند. در نهایت به پایین کوه رسیدیم.»

آنجا که بودند، دوستان غیر ایزدی سیدو با او تماس می گیرند و توصیه می کنند که جانش را نجات دهد. می گوید: «یک دوست مسلمان داشتم که تلفن زد و پیشنهاد داد مرا بردارد و محجبه ام کرده و ادعا کند که مسلمانم [مسلمان از تعریف داعش]. ترسیدم که کارت شناسایی بخواهند. اینجا بود که چیزی ته دلم فروریخت. فهمیدم که واقعا زندگی خودم و خوانواده ام و همه کسانی که با مایند در خطر است و هر لحظه ممکن است که زندگی ام با یک گلوله داعش به پایان برسد.»

سیدو ادامه می دهد: «شروع کردیم به برپا کردن چادر برای زن ها در پایین کوه. وسایل کمی همراهمان بود. این سؤال که چه شد سنجار سقوط کرد مدام در ذهنم می چرخید. تفسیری برای تغییر و تحولاتی که به سرعت برق و باد رخ داده بود نداشتم. آنجا که بودیم شایع شده بود هر کس بالای خانه اش پارچه سفیدی نصب کند این به معنای تسلیم شدن است [و داعش با او کاری نخواهد داشت]. به قوم و خویش همسرم پیشنهاد کردم که ما هم همین کار را بکنیم. به سلاخ برگشتیم و پارچه سفید بالای خانه زدیم. موقعی که برگشته بودیم، صدای گلوله مدام بیشتر و به ما نزدیک تر می شد. تا اینکه با کدخدای روستا تماس گرفته شد و به او اطلاع دادند که داعش در آستانه ورود به روستاست. ما هم [از ترس] برگشتیم به کوه. از اینجا، روز سوم محاصره شروع شد.»

سیدو وضعیت سخت آنجا را توصیف می کند: چه از گرمای طاقت فرسا، چه از جهت  اوضاع روحی در حال فروپاشی آواره های ایزدی در کوه و چه از جهت نگرانی بابت اینکه مواد ضروری همراه افراد، در آستانه اتمام بود.

می گوید: «خبرهایی می شنیدیم که داعش به کوه نزدیک شده است. این باعث شد که مردها با کنار هم گذاشتن ماشین هایشان یک مانع ددرست کنند تا بتوانند از زن ها و بچه ها محافظت کنند.»

سیدو از حالت همراهی انسانی در بین آواره ها صحبت می کند که در خوردن و آشامیدن یکدیگر را شریک می کردند و هر کس دست دیگری را می گرفت. می گوید: «یادم می آید در روزهای اول فرار، اولین مورد تولد در کوه رخ داد. چه قدر برایمان عجیب به نظر می رسید. ولی بعد که چند مورد دیگر هم در روزهای بعد تکرار شد، دیگر برایمان عجیب نبود. ما تقریبا مطمئن بودیم که آوارگی مان در کوه طول خواهد کشید و ما در مرز و آستانه یک کشتار دسته جمعی هستیم. منتظر مرگ بودیم. این وضعمان بود.»

ه یاد می آورد: «سحرگاه روز سوم، صدای شلیک گلوله در جایی نزدیک به گوشمان رسید. ماشین هایی از داعش به سمتمان می آمد. مردهایی که همراه مان بودند مقاومت را شروع کردند. ما هم شروع کردیم به بالا رفتن از کوه. زن و بچه و افراد پیر، از طریق یک گذرگاه تنگ شروع به بالا رفتن کردیم. ولی فقط مقدار کمی بالا رفتیم. چون بالار فتن از کوه خیلی سخت بود. وقتی داشتیم از کوه بالا می رفتیم، کم کم آثار خستگی در ما خودش را نشان می داد. ضمنا ذخیره آبمان تمام شد. به همین دلیل مجبور بودیم به پایین کوه برگردیم و آب برداریم. مردها مدام بالا می آمدند و برمی گشتند پایین. هر بار آب آوردن یک ساعت تمام طول می کشید. از روز پنجم، وضعیت بهداشتی آواره ها در کوه رفته رفته خراب می شد. بچه ها و پیرها می مردند. روز ششم تصمیم گرفتیم به منطقه مزار شرف الدین برویم. در آنجا مقاومت قوی بود و نیروهای رزمنده حزب کارگران کردستان در آنجا حضور داشتند. به سمت آنجا راه افتادیم.»

پیش از ذکر رفتن به مزار شرف الدین، سیدو آخرین تصاویری که از کوه در ذهنش مانده را به خاطر می آورد و می گوید: «چیزهای زجرآوری در آنجا دیدم که در کل زندگی ام ندیده بودم. زن هایی بودند که زایمان می کردند و بچه هایشان به محض تولد می مردند. فریاد بچه ها و پیرهایی که کمک می خواستند، جوان هایی مثل دسته گل در عنفوان جوانی که ناگهان روی زمین می افتادند و نمی دانم که بیهوش می شدند یا می مردند.»

اما صحنه ای که تأثیر بیشتری روی ذهن سیدو گذاشته قضیه دیگری است، زن پیری که تنها چند روز پیش از آواره شدن یک عملیات جراحی انجام داده بوده و در دوره نقاهت به سر می برده و در جریان بالا و پایین رفتن از کوه، پسرش همیشه او را بر دوش می گرفته است. سیدو به خاطر می آورد: «این زن رفته رفته حس می کرد که خطری برای جان پسرش شده است. یک بار که پسرش او را بر دوش گرفته بود از پسرش خواست که او را بر روی زمین بگذارد تا کمی استراحت کند. وقتی پسرش او را روی زمین گذاشت، خودش را از بالای کوه به پایین پرت کرد.»

سیدو حرفش که به اینجا می رسید دیگر نمی تواند تحمل کند و شروع می کند به گریه ای طولانی و در همان حال ادامه می دهد: «فکرش را بکن، یک مادر پسرش را فریب داد تا بتواند خودش را بکشد [و جان پسرش را نجات دهد]. هنوز صدای گریه پسرش در گوشم است.»
 

سیدو جریان دیگری را هم تعریف می کند و می گوید: «زنی دو بچه اش را که از تشنگی و گرسنگی مرده بودند کنار خود روی زمین گذاشته بود. من هم چاره ای نداشتم جز آنکه خودم را برای مرگ فرزندانم و مواجهه با چنین وضعی آماده کنم.»

سپس ادامه می دهد: «چشممان را می بستیم و آب های کثیف را می نوشیدیم. به چشم خودمان کرم ها را در آبهایی که می نوشیدیم می دیدیم. پسرم مدام از من می خواست برای کمک مان هواپیما بیاید. درد و رنجی کشیدیم که قابل وصف نیست. هر قدمی که برداشتیم شرحش یک داستان می خواهد. والله اشخاصی را دیدم که از گرسنگی برگ درخت ها را می خوردند. روز هشتم و برای درست کردن شیر خشک پسرم فقط یک چهارم شیشه آب داشتم. ولی بخش اعظم همان را هم دادم به زنی که بچه اش از تشنگی در حال مرگ بودم. فقط چند قطره آب ماند برای پسر خودم. به بچه دیگرم هم هیچ آبی نرسید. روز هشتم که به مزار شرف الدین رسیدیم، آنجا آب سالم نوشیدیم. پشت سرمان چندین جسد در مسیر به جا گذاشته بودیم. در مزار شرف الدین به ما غذا دادند ولی من نخوردمشان. احتیاطا برای بچه هایم در روزهای آینده غذاها را پنهان کردم.»

سیدو اضافه می کند: «آنجا شنیدیم که نیروهای حزب کارگران کردستان یک تونل برای ما درست کرده اند که از آن طریق می توانیم به مرز سوریه فرار کنیم. ولی حتی فرار به آنجا هم احتمال مرگ داشت. ولی من در آن لحظات مطمئن بودم که دیگر به زندگی طبیعی برنخواهم گشت و دیگر هرگز همسرم را نخواهم دید. زندگی از نظر من تمام شده بود. برای همه کسانی که اطرافم بودند هم همینطور بود.»
 

سیدو ادامه جریانات را اینطور بیان می کند: «ساعت چهار همان شبی که به مزار شرف الدین رسیده بودیم، خبرهایی رسید که ادوات زرهی داعش دارند به آن سمت می آیند و قصد به راه انداختن یک کشتار دسته جمعی دارند. لذا تصمیم گرفتیم به صورت دسته جمعی به سمت تونلی که به سمت مرزهای سوریه می رفت راه بیفتیم. ماشین های حزب کارگران آمد و بچه ها و افراد پیری که بین مرگ و زندگی بودند را سوار کرد. ما برای رسیدن به تونل بیش از هشت ساعت پیاده راه رفتیم. صدای پسرم را می شنیدم که می گفت: "مامان دیگه نمی تونم تحمل کنم." حتی وزن لباس هم دیگر برای بعضی ها موقع راه رفتن سنگین به نظر می رسید. لباسشان را در می آوردند و به کناری پرت می کردند. یادم می آید که پدری لباس دختر خردسالش را در می آورد. دختربچه، کفش هم نداشت و از پایش خون می آمد.»

به سختی نفسی می کشد و ادامه می دهد: «روز نهم به مرز رسیدیم. ماشین های حزب کارگران کردستان آمدند و ما را از مرز به سمت منطقه زاخوبد بردند که در اقلیم کردستان است و نیروهای پیشمرگه در آنجا هستند. در آنجا آواره ها را سه روز در مدارس و منازل اسکان دادند، سپس به اردوگاه رفتیم.»

سیدو تعریف می کند: «وقتی همسرم پیشمان آمد، مرا که دید نشناخت. مدام می پرسید: "پس لیلی کو؟". وضع آواره های ایزدی از بقیه سخت تر بود. الان با خانواده ام در یک زیرزمین زندگی می کنیم که در همانجا پنج خانواده دیگر هم زندگی می کنند.»/مشرق

تعداد بازدید از این مطلب: 71
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اشراف اطلاعاتی کامل سپاه بر تروریست‌ها
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران گفت: نظام مقدس جمهوری اسلامی توانسته در نبرد با قدرت‌های جهانی، اراده امت اسلامی را به آن‌ها تحمیل و اجازه به ثمر نشستن سیاست‌های ضد اسلامی و انسانی را به آنها ندهد.
 سردار حسین سلامی امروز در پنحمین همایش سالگرد شهدای وحدت در محل تیپ 110 سلمان فارسی زاهدان، اظهار کرد: استان سیستان و بلوچستان و مردمانش همواره و در ‌طول تاریخ برای کشور بزرگ ایران و تمدن اسلام جایگاه و منزلت رفیعی داشته است.

وی افزود: امروز در نگاه نظام رئوف و کریم اسلامی جمهوری اسلامی ایران، رفاه، سربلندی، امنیت و پیشرفت مردم در دستور کار جدی و اولویت اساسی است.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران بیان کرد: برای این منظور سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زیباترین دسته‌های گل خود را تقدیم این مردم کرد، شهید شوشتری برای ما یک اسطوره بود، تراکم یک دوره سخت جهاد و یک قهرمان شجاع میدان‌های سخت بود.

وی افزود: شهید محمدزاده نیز همین طور، آنان در دامان تعالیم مکتب انسان‌ساز اسلام و در مکتب رسول خدا (ص) و اهل بیت مکرم او، تعلیم یافته بودند.

سردار سلامی با اشاره به اینکه شهید شوشتری، محمدزاده و شهدای وحدت، صحنه‌های سختی از مبارزه با جهاد در راه خدا را طی کرده بودند، گفت: در درون قلب و ذهن آنان دنیایی از معرفت و عاطفه و احساس باور موج می‌زد.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران بیان کرد: شهید شوشتری در جایگاه پدر برای فرزندان محروم و یتیم این سامان نقش آفرینی داشت و دست نوازش بر سر آنان می‌کشید، او دوستدار فقرا بود و عشق او خدمت و آرزوی شهادت در خدمت به خلق بود.

وی گفت: آنها این سرزمین را برای این انتخاب کردند تا درون خانه قلب مردم ساکن شده و آنها را به سوی آرزوهایشان پیش ببرند.

سلامی عنوان کرد: در حالی که آنان می‌توانستند همچون دیگران به زندگی خود مشغول و به زندگی آرام بپردازند اما آنقدر که مردمان سرزمین‌های مختلف جنوب و جنوب شرق را دیده بودند، فرزندان خود را نمی‌دیدند.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران تصریح کرد: واقعه شهدای وحدت نقطه شکل‌گیری وحدت پایدار و غیرقابل شکست شد به طوری که خون مردمان جای جای میهن در هم آمیخت و پیمان خون بسته شد و این پیمان پایدار است.

سلامی خاطرنشان کرد: پیام خون 43 شهید آن واقعه باشکوه است، آن حادثه وفاداری، میهمان‌نوازی و همراهی مردم این سرزمین را با فرماندهان سپاه به خوبی نشان داد.

وی گفت: بخش اعظم شهدا، مردم این سامان هستند و صحنه‌های روشن و نورانی آنان همواره زنده و پایدار است.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران عنوان کرد: ثمرات آن خون‌های پاک روی زمین در حقیقت تفسیر آیات آسمانی بود چراکه ایمان مردم ما، بسیجیان و طوایف عزیز و شریف سیستان و بلوچستان به ظلم آغشته نشد و خدا امنیت را بر این سرزمین جاری کرد و ناامنی به کاشانه‌ بدخواهان نظام رفت و انتقام خون آنها گرفته شد.

سلامی گفت: امروز دشمنان خدا ‌و متحدانان آنان در التهاب، اضطراب و ذلت فرو رفته‌اند و شجره طیبه انقلاب میوه‌های پر ثمری را داشت به طوری که طوایف بزرگ می‌دانستند که باید ‌مقابل سیاست‌های استکباری قدرت‌های بزرگ چون آمریکا باید ایستاد.

وی افزود: نزدیک به 40 سال است که بسیاری از بلاد اسلامی زیر آتش مستکبران و دولت‌های مرتجع و متحد آنها قرار دارد و منطقه‌ای نیست که از گلوله‌ها و آتشباری‌ها، فتنه‌ها و توطئه آنان در امان باشد.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران تصریح کرد: جمهوری اسلامی ایران از جمله استثنائاتی است که با وجود 8 سال با سنگین‌ترین تهاجمات جهان از زمین خود مواجه بوده است اما به پشتوانه حضور همه‌جانبه مردم و رهبری داهیانه انقلاب مصون مانده است.

سلامی بیان کرد: اکنون هواپیماهای بدون سرنشین در کشورهای همسایه، آرامش را از مردم گرفته‌اند و آنها را قربانی می‌کنند به طوری که مردم و نوامیس در التهاب هستند، در هر نقطه از کشورهای اسلامی با فتنه‌انگیزی‌های مختلف نمی‌خواهند مسلمانان امنیت، قدرتمند و رفاه و استقلال داشته باشند و از هویت اسلامی خود برخوردار باشند.

وی افزود: آنان ثروت و نفت کشورهای اسلامی را به تاراج می‌برند و معیارهای فرهنگی و اسلامی از جمله حجاب را نشانه رفته‌اند.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران خاطرنشان کرد: شهیدان در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به میدان آمدند تا مصونیت ایجاد کنند، از جسم خود سپر و از سینه‌های خود صخره ایجاد کرده تا به جای اینکه گلوله‌ها به مردم اصابت کند به آنان بخورد و این جریان ادامه دارد.

سردار سلامی گفت: سران طوایف با غیرت دینی و تعصب ملی و مشارکت آحاد مردم و حضور آنان در میدان‌های مختلف به گرفتن سلاح توسط آنان و رصد شبانه‌روزی سرزمینی سبب شد تا هیچ بدخواهی قادر نباشد از چشمان تیزبین آنان عبور کند و آرامش و عزت آنان را مخدوش کند.

وی افزود: سرزمین شما در مسیر آبادانی و پیشرفت و ترقی است و بر شماست تا با غیرت و تعصب، همیت، ایمان، شجاعت و رشادت از امنیت، آزادگی و حریت این خطه دفاع کنید.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران بیان کرد: نظام مقدس جمهوری اسلامی توانسته در نبرد با قدرت‌های جهانی، اراده امت اسلامی را به آن‌ها تحمیل و اجازه به ثمر نشستن سیاست‌های ضد اسلامی و انسانی را به آنها ندهد و قدرت آنها را تحقیر کرده است به طوری که آنها امروز به گوشه تحولات منطقه فراری داده شده‌اند و اراده آنان دیگر جاری نیست.

سلامی تصریح کرد: نظام جمهوری اسلامی در طول حیات خود دست به اقدامات بزرگی زده است، هنر این نظام با رهبری بی‌نظیرش هست به طوری که ابهت و هیمنه قدرت‌های بزرگ را شکسته است.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران گفت: هنر نظام مقدس جمهوری اسلامی، فراری دادن سیاست‌های دشمنان از سرزمین‌های اسلامی است که متکی بر اندیشه‌های الهی است و ایران اسلامی امروز بیش از هر زمان دیگری قدرتمند و دشمنانش بیش از هر زمان ضعیف‌ترند.

وی عنوان کرد: برای دفاع از ارزش‌‌ها، آرمان‌ها، منافع، آزادی و استقلال کشور هیچ نگرانی وجود ندارد چون ملت در صحنه و گوش به فرمان رهبر است و آماده است تا با فرمان او در راه خدا علیه دشمنان جهاد کنند.

سلامی افزود: دشمن امروز می‌خواهد با به جان هم انداختن مسلمانان، صهیونیست‌ها را به آرامش رسانده و فلسطینیان را قتل عام کند و ثروت مادی و معنوی آنان را به یغما ببرند که این مسئله نظام اسلامی ایران به خوبی درک کرده است.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران گفت: به فضل خدا، صفوف دشمنان را می‌شکنیم، راه شهیدان شوشتری، محمدزاده و شهدای بلوچ و سیستانی، مازندرانی، خوزستانی و همه شهدای راه وحدت ادامه خواهد داشت و خداوند وعده کرده است که اگر دین او را یاری دهید، او شما را یاری خواهد کرد.

تعداد بازدید از این مطلب: 60
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سومین پیروزی راهبردی نزدیک است

سومین پیروزی راهبردی نزدیک است

از دستاوردهای چنین قطب قدرتی، شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی و به حاشیه رفتن تمدن غرب خواهد بود

صحنه کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا (خاورمیانه) شاهد تحولات سنگین و بنیادین است. شکل‌گیری ائتلاف نمایشی ضد داعش و صف‌آرایی‌های جدید در منطقه، از شکست و ناکامی جبهه غربی، عبری، عربی و ترکی بحران‌آفرین در منطقه طی چهار سال اخیر با شروع بحران در سوریه حکایت می‌کند. هدف راهبردی و مشترک تمامی کشورهای عضو این جبهه با محوریت دولت ایالات متحده، جلوگیری از رقم خوردن سومین پیروزی راهبردی برای انقلاب اسلامی و ایران است. ملت رشید، مومن و انقلابی ما با انقلاب اسلامی موفق شد نظام مردم‌سالاری دینی را در کشور راهبردی و با موقعیت فوق‌العاده ایران مستقر کند. انقلاب اسلامی با پرچمداری حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، طی ۳۶ سال گذشته به برکت دستاوردهای گوناگون و شگفت‌‌انگیز در داخل ایران، موفق به کسب دو پیروزی راهبردی در مقیاس بین‌المللی شده است. تمامی منازعات یک دهه اخیر در منطقه راهبردی غرب آسیا که از پی حوادث یازده سپتامبر با لشکرکشی به افغانستان تحت‌عنوان مبارزه با تروریسم آغاز شده و اکنون در قالب ائتلاف ضدداعش ادامه پیدا کرده، جلوگیری از دستیابی ایران به پیروزی راهبردی سوم است پیروزی‌های اول و دوم عبارت است از:
۱ ـ فروریختن نظام دوقطبی؛ انقلاب اسلامی در فضای نظام دوقطبی حاکم برجهان، با شعار نفی هر دو قطب قدرت (شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی) به پیروزی رسید. ماهیت انقلاب اسلامی و شعارهای برخاسته از این ماهیت، هر دو قطب قدرت را در برابر ملت ایران در یک جبهه واحد قرار داد و قدرت‌های غربی و شرقی به‌ویژه در دوران جنگ تحمیلی در کنار صدام از هیچ کوششی برای شکست انقلاب اسلامی و فروپاشی جمهوری اسلامی فروگذار نکردند، اما در نهایت این انقلاب و جمهوری اسلامی بود که علاوه بر پیروزی در جنگ تحمیلی و رقم زدن دوران دفاع مقدس، موفق شد با متزلز�� ساختن پایه‌های نظری سوسیالیسم و اندیشه‌های الحادی آن، فروریختن بلوک شرق و شوروی سابق و پایان دادن به نظام دوقطبی حاکم بر جهان را سرعت بخشد. بنابراین فرو ریختن نظام دو قطبی، اولین پیروزی انقلاب اسلامی پس از پیروز شدن در ایران در مقیاس جهانی است. این پیروزی راهبردی پیامدها و آثار بسیار فراوان داشت که طرح آن در این مقال نمی‌گنجد.
۲ ـ شکست نظام نوین آمریکایی؛ پس از فروپاشی بلوک شرق و پایان یافتن دوران نظام دو قطبی، آمریکایی‌ها با تصور رسیدن به یک پیروزی راهبردی با این تحول، با طرح نظم‌نوین آمریکایی‌، رویای پیروزی بزرگ‌تر، یعنی شکل‌دهی به یک نظام تک‌قطبی سلسله مراتبی با رهبری دولت ایالات متحده آمریکا را در سرپروراندند. در حالی که بسیاری از قدرت‌های شرقی و غربی جهان پذیرش رهبری حاکم را به‌عنوان یک واقعیت غیرقابل‌انکار پذیرفته‌ بودند، این بار نیز جمهوری اسلامی و جریان انقلاب اسلامی در برابر این زیاده‌خواهی آمریکایی‌ها تمام‌قد ایستاد. امروز تمامی کارشناسان و صاحب‌نظران بر دو نکته کلیدی تأکید دارند:
الف‌ـ نظم نوین آمریکایی فروریخته و جهان دوران گذار را طی می‌کند. اکنون این اتفاق‌نظر وجود دارد که آمریکایی‌ها با وجود تحمل هزینه‌های سنگین خصوصاً با لشکرکشی به منطقه راهبردی غرب آسیا و اشغال کشورهایی چون عراق و افغانستان، هرگز نتوانستند به آنچه تحت‌عنوان «نظم نوین جهانی» مطرح کرده بودند، برسند.
ب ـ جمهوری اسلامی نقش اصلی را در به شکست رساندن آمریکایی‌ها در تحقق نظم نوین موردنظرشان داشته است.
اکنون این اتفاق‌نظر وجود دارد که روند تحولات به‌گونه‌ای است که بلوک‌های قدرت در حال شکل‌گرفتن است و از مختصات نظام آینده جهان تحت‌عنوان «نظم جدید جهانی» شکل‌گیری قطب قدرت جهان اسلام با محوریت جمهوری اسلامی پس از چند صدسال خواهد بود. تمامی تلاش‌های آمریکا و متحدانش در منطقه راهبردی غرب آسیا به‌ویژه در کشورهای سوریه و عراق، جلوگیری از تحقق چنین نظمی در آینده جهان است. به طور قطع شکل گرفتن قطب قدرت جهان اسلام با محوریت جمهوری اسلامی، با توجه به مجموعه‌ای از دلایل، این قطب قدرت را به قطب قدرت برتر در عرصه بین‌الملل تبدیل خواهد کرد. از دستاوردهای چنین قطب قدرتی، شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی و به حاشیه رفتن تمدن غرب خواهد بود. عمده‌نگرانی آمریکایی‌ها و ارزیابی‌ها به واقعیت پیوستن تمدن نوین اسلامی است. پی‌ریزی تمدن نوین اسلامی از آرمان‌های اصلی انقلاب اسلامی بوده و ملت ایران و جمهوری اسلامی برای تحقق این‌آرمان جدی است. دو روند بیداری اسلامی و جریان مقاومت در منطقه نوید این را می‌دهد که طرح‌های جبهه غربی، عبری، عربی و ترکی برای جلوگیری از رقم خوردن پیروزی سوم برای انقلاب اسلامی با شکست مواجه خواهد شد و ان‌شاء‌الله به‌زودی ملت ایران و تمامی مستضعفان جهان شاهد سومین پیروزی راهبردی برای انقلاب اسلامی خواهند بود. دکترجوانی

تعداد بازدید از این مطلب: 66
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فسادزنان بدنام قبل ازانقلاب

 فسادزنان بدنام قبل ازانقلاب

 پری‌بلنده، اشرف‌چهارچشم، مژگان کچل و دیگران!


مانور زنان بدنام از 28 مرداد تا بهمن 57
سیاست‌های طاغوتی و ضددینی، همیشه یک دستاویز و عامل میدانی دائمی داشته‌اند: «فحشا». تاریخ معاصر ما هم از نمونه‌های این سیاست فحشا و فحشای در خدمت سیاست، کم به چشم خود ندیده است. از کودتای بیست و هشتم مرداد 1332 که گروهی از اراذل و اوباش به سرکردگی شعبان جعفری دست به دامان زنان بدنام شهر شدند تا دولت مصدق را سرنگون کنند، تا بهمن 57 که انقلاب اسلامی مردم ایران طومار محله بدنام شهرنو(1) و بدکاره‌ها و قوادان(2) آن را برای همیشه جمع کرد، فحشا به سیاست طاغوتیان خدمت کرده است. قلعه شهرنو و «خانم‌رییس»هایش مهم‌ترین بازیگران این سیاست بودند. عمده متن زیر از کتاب «خاطرات من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم، خبرنگار و کارمند پیشین روزنامه اطلاعات و نویسده کتاب‌های تاریخی برداشته شده است.
«پری بلنده» از خانم رییس‌های بسیار ثروتمند قلعه شهرنو بود. او زن لاغر و سبزه‌رویی بود که در خیابان اول قلعه شهرنو دو خانه بسیار بزرگ داشت و با مقامات بالای کشور صمیمیتی به هم رسانده و حتی با آن‌ها رفت و آمد می‌کرد. یک اتومبیل شورولت (مدل ایمپالا) سفید رنگ داشت که هر روز صبح راننده‌اش او را به شهرنو می‌آورد و شب‌ها هم پس از کار روزانه با همین اتومبیل به خانه‌اش می‌رفت.
پری بلنده با اداره تشریفات نخست وزیری و وزارت امور خارجه همکاری داشت و برای میهمانان خارجی که به دعوت رسمی شاه و یا نخست وزیر و یا وزارت امور خارجه به ایران می‌آمدند بساط فساد می‌چید و زنان و دخترانی را که در اختیار داشت به میهمانی‌های دربار و نخست‌وزیری و پارتی‌های مربوط به رجال و سردمداران رژیم می‌فرستاد.
 پری‌بلنده، اشرف‌چهارچشم، مژگان کچل و دیگران!
تصویری از یکی از کاباره‌های قلعه شهرنو
در برابر ارائه این خدمات، پری بلنده و سایر سردسته‌های شهرنو از حمایت مسئولین بلندپایه کشور و روسای شهربانی و ساواک برخوردار بودند و هیچ کس جلودار آن‌ها نبود و هر کاری که می‌خواستند آزادانه انجام می‌دادند. دختران و زنانی که به لطایف‌الحیل وارد شهرنو می‌کردند مدت زیادی دوام نمی‌آوردند و به دلیل آنکه این بیچارگان از ساعات اولیه صبح تا نیمه‌شب مورد سوءاستفاده جنسی قرار داشتند دچار پیری زودرس شدهو اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها از فرط تالمات روحی به مواد مخدر (بیشتر استعمال هروئین) روی می‌آوردند و ظرف مدت کوتاهی چنان درب و داغان می‌شدند که زن بیست ساله، چهل ساله به نظر می‌رسید.
به همین دلیل زنانی که وارد قلعه شهرنو می‌شدند پس از یک سال یا حداکثر دو سال که فرسوده می‌شدند و دیگر قادر به جلب مشتری نبودند توسط سردسته‌ها از خیابان‌های شهرنو رانده شده و به کوچه‌ پس کوچه‌های انتهای خیابان دوم که مأمن فواحش هروئینی و اکثرا آلوده به بیماری‌های مقاربتی بود پناه می‌بردند. 
سردسته‌ها برای جایگزین کردن زنان رانده شده به زنان جدید نیاز داشتند و به همین دلیل دور تسلسل فساد ادامه می‌یافت و هر روز به طرق مختلف دختران و زنان جدیدی را وارد این محله نفرین‌شده می‌کردند. در خانه‌های بعضی از این سردسته‌ها قلعه شهرنو نظیر پری بلنده، اشرف چهارچشم و شهلا آبادانی همیشه دختران و زنان کم سن و سال و جدید الورود حضور داشتند و هیچکس از این سردسته‌ها سوال نمی‌کرد که شما این زنان را از کجا وارد قلعه کرده‌اید؟
 پری‌بلنده، اشرف‌چهارچشم، مژگان کچل و دیگران!
گردانندگان قلعه پس از انقلاب دستگیر و روسای
اصلی آن به حکم دادگاه انقلاب، اعدام شدند
من [اسکندر دلدم] پس از پیروزی انقلاب، وقتی پری بلنده، اشرف چهارچشم و چند تن دیگر از سردمداران فساد در قلعه شهرنو را به حکم آیت‌الله خلخالی دستگیر و بازداشت کردند با این افراد مصاحبه کردم و این اطلاعات را آن‌ها در اختیارم گذاشتند. همچنین وقتی کاخ ثابت پاسال، سرمایه‌دار معروف یهودی در انتهای خیابان جردن –نرسیده به چهارراه پارک وی به محل نگهداری و بازپروری زنان فریب‌خورده و جمع‌آوری‌شده از شهرنو اختصاص یافت، به آنجا رفت و با تعداد زیادی از آن‌ها گفتگو کردم.
اکثر این زن‌ها با دادن نشانی و آدرس‌های دقیق می‌گفتند که شهربانی و ماموران رژیم نه تنها از کارهای غیرقانونی آن‌ها ممانعت نمی‌کردند بلکه با دریافت مبالغ ثابتی حق و حساب و رشوه در طول ماه از زنان سردسته و خانه‌دارهای محله بدنام به صورت نوعی حقوق ماهیانه برای آن‌ها درآمده بود، زنان و دخترانی را که به هر علتی پایشان به کلانتری رسیده بود به سردسته‌های شهرنو معرفی می‌کردند. 
در سال‌های دهه 1350، وزارت دادگستری برای حل و فصل دعواهای خانوادگی و رسیدگی به پرونده‌های کم‌اهمیت در کنار کلانتری‌ها، مراکزی به نام «شورای داوری» ایجاد کرده بود تا این گونه پرونده‌ها در همان کلانتری‌ها رسیدگی و حکم صادر شود و به این ترتیب از ازدحام در دادگستری و محاکم قضائی کاسته شود شاید باورنکردنی نباشد اگر بگویم که رییس شورای داوری کلانتری خیابان جمشید (که به خانه انصاف هم معروف بود) یکی از قوادین پرسابقه محله بدنام شهرنو بود. 
سردسته‌های شهرنو در کلانتری‌ها و شوراهای داوری، عواملی داشتند که زنان مستعد و گرفتار مسائل خانوادگی و یا مشکلات مالی را شناسایی و در مدت رفت و آمد به کلانتری‌ و شورای داوری تحت تاثیر قرار داده و آن‌ها را تحریک به طلاق گرفتن کرده و نهایتا به فساد سوق می‌دادند. بی‌تفاوتی رژیم در برابر وجود یک مرکز بزرگ فساد در مرکز پایتخت و حتی حمایت مسئولین و افراد متنفذ از گردانندگان آن، روز به روز باعث جری‌تر شدن سردسته‌ها و قوادین شده و این اواخر حتی به طور علنی برای استخدام زنان و دختران درروزنامه‎های کثیرالانتشار آگهی دادند.
 پری‌بلنده، اشرف‌چهارچشم، مژگان کچل و دیگران!
برخی از دختران جوان، با هزار فریب به قلعه آورده می‌شدند
در آن سال‌ها، موسسه اطلاعات نشریه‌ای هفتگی به نام جوانان امروز منتشر می‌کرد که یک نشریه جنجالی و عوام‌پسند حاوی مطالب سینمایی، ورزشی، اخبار و مطالب حادثه‌ای بود. [در سال 1356]، یک زن فریب‌‌خورده به دفتر مجله جوانان تلفن می‌کند و به سردبیر مجه جوانتان اطلاع می‌دهد که سفارش‌دهنده الان آگهی استخدام که هر شب در صفحه نیازمندی‌های یکی از رونامه‌ها چاپ می‌شود کسی نیست جز «پری بلنده»، سردسته معروف قلعه شهرنو! همین تلفن‌کننده ناشناس با اضطراب و با عجله توضیحات مختصر دیگری می‌دهد و تلفن را قطع می‌کند.
براساس اطلاع او، پری بلنده شب‌ها در روزنامه‌های کثیرالانتشار و پرتیراژ کشور آگهی استخدام ماشین‌نویس، تلفنچی و منشی زن و دختر می‌داده و وقتی زنان و دخترکان جویای کار برای استخدام به محلی که برای به فریب کشاندن زنان و دختران معصوم تدارک دیده شده بود مراجعه می‌کردند، پری بلنده و عواملش این زنان و دخترکان را بازی می‌دادند و می‌آوردند و می‌بردند تا سرانجام به مقصود خود برسند و طعمه به دام افتاده را وارد قلعه شهرنو کنند.
در دفتر مجله جوانان امروز، دختر جوانی به عنوان تلفنچی و منشی تحریریه کار می‌کرد به نام «سلیقه». خانم سلیقه را مامور می‌کنند تا با تلفن مندرج در آگهی روزنامه تماس بگیرد و تقاضای کار کند. خانم سلیقه که به خوبی توجیه شده بود نقشش را خوب بازی می‌کند و جهت مصاحبه حضوری دعوت می‌شود. محمدرضا رفیع‌زاده و کاویانی [خبرنگار و عکاس اطلاعات] هم دورادور و دوربین به دست خانم سلیقه را تحت نظر داشتند.
در محل ملاقات با خانم سلیقه، مذاکرات مختصری انجام می‌شود و بدون پرده‌پوشی لب کلام را با وی در میان گذاشته و او را دعوت به کار خلاف می‌کنند! شرح این ماجرا همراه با عکس‌های مستند، دوشنبه همان هفته در مجله جوانان امروز چاپ [شد] و معلوم می‌شود پ ری بلنده از طریق دادن آگهی در جراید کشور تعداد زیادی از دختران و زنان جویای کار را فریفته و از طریق پشت بام کاباره شکوفه نو (در خیابان سی متری) که مشرف به خیابان اول شهرنو بود و استفاده از راه‌پله‌های خانه‌های واقع در شهرنو وارد این مجله فساد کرده است.
 پری‌بلنده، اشرف‌چهارچشم، مژگان کچل و دیگران!
زنان و دختران در منجلاب محلات فاسد، خیلی زود پیر و فرتوت می‌شدند
چاپ این گزارش چهارصفحه‌ای در یک مجله پرتیراژ هفتگی کشور همراه با عکس و اسناد و اعترافات مستند باعث جریحه‌دار شدن احساسات عمومی شد و عمق فساد و تباهی را در گنداب متعفن رزیم شاهنشاهی نشان داد. اما حتی باعث یک روز بازداشت عامل اصلی ان (پری بلنده) نگردید!
بعدها مظفر بالایی (معاون سردبیر مجله جوانان امروز) به من گفت وزارت اطلاعات از ادامه انتشار این گزارش جلوگیری کرده و از دفتر مخصوص فرح و دفتر مخصوص اشرف و از دفتر رییس شهربانی کل کشور و حتی ساواک به مجله تلفن کرده و ضمن گفتن بد و بیراه فراوان، نشریه و گردانندگان آن را مورد تهدید قرار داده‌اند. «محمد بهرامی» یکی دیگر از خبرنگاران آن زمان مجله جوانان امروز نیز به من گفت که پری بلنده توسط محافل دربار حمایت می‌شده و به خاطر وابستگی‌هایش نه تنها مورد مواخذه و مجازات قرار نگرفته بلکه مدعی مجله هم شده بود! (که لابد چرا آبرویش را در مجله ریخته‌اند!)
در اینجا برای پی‌بردن به درجه وقاحت این زن لازم است خاطره‌ای را از خانم شمس‌الملوک مصاحب بیاورم: خانم دکتر شمس‌الملوک مصاحب در اوایل سال 1358 به دلیل عضویت در مجلس سنا دستگیر و برای مدت کوتاهی بازداشت می‌شود. دکتر مصاحب می‌گوید: «وقتی مرا دستگیر کردند به سلولی انداختند که در آن همین پری بلنده، اشرف چهارچشم و چند تن دیگر از سردمداران قلعه شهرنو و عوامل باسابقه فساد و فحشا زندانی بودند.
هنگامی که وارد سلول شدم پس از دقایقی همان طور که رسم زندان است هم‌سلولی‌ها دور هم جمع شدند تا علت بازداشت و زندانی شدنم را بپرسند. پری بلنده جلو آمد و پرسید: شما را برای چه گرفته‌اند؟ گفتم: من سناتور مجلس سنا بوده‌ام! پری بلنده در حالی که قیافه حق به جانبی گرفته بود و دیگر زنان زندانی (همکاران سابقش) هم حرف‌هایش را تایید می‌کردند خطاب به من گفت: «شما لااقل یک کاری کرده‌اید، ما را برای چه گرفته‌اند و اینجا آورده‌اند؟» 
علاوه بر «پری بلنده» و «اشرف چهارچشم» ، زنان قواد معروف دیگری هم بودند که همراه با بیش از 1200 نفر زنان ناباب جمع‌آوری شده و از محله جمشید به مجتمع پرورشی و اصلاح اخلاقی منتقل شدند (پری بلنده و اشرف چهارچشم به واسطه نقش وسیعی که در به گمراه کشاندن دختران و زنان داشتند به اعدام محکوم و تعدادی دیگر نظیر شهلا آبادانی که با مقادیر زیادی مواد مخدر دستگیر شده بودند به خاطر فعالیت‌ در شبکه‌های قاچاق مواد مخدر به دار مجازات آویخته شدند.)
یکی از زنان سرشناس، «پری سیاه» بود که با پری بلنده رقابت داشت. پری سیاه شش خانه بزرگ را در رابطه مستقیم با فحشا اداره می‌کرد و مالک آن‌ها بود. دو خانه در کوچه کریم گاوکش، دو خانه در کوچه مشکین، یک خانه در خیابان حر و یک منزل هم در کوی گیشا ( که خیابان حر و گیشا تلفنی بودند.)
و باز زنی بود به نام «مژگان سوخته» که از قوادین باسابقه قدیمی بود و خاطرات زیادی از علیرضا پهلوی(3) (برادر شاه) داشت و تعریف می‌کرد که چگونه علیرضا پهلوی و عواملش در جلوی مدارس دخترانه تهران کشیک می‌کشیدند و هر دختری را که می‌خواستند روز روشن می‌ربودند و به کاخ می‌بردند. مژگان سوخته ده‌ها زن فریب‌خورده را تحت سلطه خود داشت و آن‌ها را استثمار می‌کرد.
 پری‌بلنده، اشرف‌چهارچشم، مژگان کچل و دیگران!
یک سردسته معروف دیگر، شیرین سلطانی معروف به ناهید بود که پس از دستگیری معلوم شد ارمنی است و همیشه خود را مسلمان معرفی کرده است. «ناهید» قبل زا آمدن به تهران سال‌ها از سردسته‌های معروف محله بدنام خرمشهر و اهواز هم بوده است. «منیژه کچل»، یکی دیگر از سردسته‌های محله جمشید بود که خود را فامیل فرح دیبا معرفی می‌کرد و نفوذ زیاد در دستگاه‌های دولتی داشت.
یکی از دختران فریب‌خورده که تحت سلطه این زنان سردسته قرار داشت و در سال 1358 پس از تعطیل محله شهرنو دستگیر شد، دانشجوی رشته پزشکی از آب درآمد و از خانواده خیلی محترمی هم بود. این دختر دانشجو به خاطر اختلافات خانوادگی و بی‌تجربگی و نادانی از خانه پدری فرار کرده و پس از مدت کوتاهی به دام رابطین محله بدنام می‌افتد. ابدا از وی در خانه‌های تلفنی بهره‌برداری می‌کنند و پس از مدت کوتاهی تصمیم می‌گیرند تا او را وارد محله بدنام کنند. دختر بیچاره مخالفت می‌کند و تصمیم می‌گیرد به خانه خود برگردد ولی متاسفانه خانه‌اش از قبول وی امتناع می‌کنند... سردسته‌ها در بیشتر جلسات و میهمانی‌های خود این دختر دانشجو را برای تحریک سایر دختران مطرح می‌کردند که چه اشکالی دارد اگر او درس خود را رها کرده و در جمشید کار می‌کند او اگر دکتر هم می‌شد بیش از این درآمد نداشت(!) و با این حرف‌ها و مثال‌ها برای دیگر زنان و دختران پاک‌باخته دلگرمی به وجود می‌آوردند.
در تحقیقات دیگری که پس از دستگیری زنان منحرف به عمل آمد با زنی برخورد شد که پس از اختلاف ساده‌ای که با شوهرش پیدا کرده بود از روی خامی و ناپختگی و بی‌تجربگی خانه را ترک گفته و در خیابان به دام یکی از عوامل محله بدنام افتاده و سرانجام پایش به شهرنو کشیده شده بود... پس از آنکه شوهر، زن فراری را پیدا می‌کند و می‌خواهد او را با خود از شهرنو بیرون بیاورد، خانم رییس‌ها اراذل و اوباش محله بدنام را به سر آن شوهر بخت‌برگشته ریخته و جلوی چشم ماموران کلانتری او را مضروب و مصدوم می‌کنند.
 پری‌بلنده، اشرف‌چهارچشم، مژگان کچل و دیگران!
زنان بدکار، پس از مدتی بیکار و درمانده می‌شدند
و برای تامین مخارج خود گدایی می‌کردند
خانم‌رییس‌ها برای این مواقع همیشه مشتی باج‌خور و چاقوکش در اطراف خود داشتند که این افراد امنیت منطقه و خانه‌های فساد را حفظ می‌کردند و حتی طرف مزاحم را در ملاء عام به قتل می‌رساندند و در هیمن محل دفن می‌کردند! که پس از تخریب محله جمشید جمجمه‌های انسان و اجساد زیادی از زیر خاک منطقه بیرون کشیده شد.
خانم رییس‌ها عاقبت خوشی نداشتند و پس از اینکه پا به سن پیری می‌گذاشتند دیگر از این کار طرد شده و به عنوان «ننه» در خانه‌های فساد «اسپند» دود می‌کردند و در پایان عمر کاسه گدایی به دست گرفته و زندگی را در پناه سکه‌هایی می‌گذراندند که مردان هوسران از روی ترحم در کف دست آن‌ها می‌انداختند.
 پری‌بلنده، اشرف‌چهارچشم، مژگان کچل و دیگران!
 پری‌بلنده، اشرف‌چهارچشم، مژگان کچل و دیگران!
ملکه اعتضادی؛ از گردانندگان محلات بدنام تهران و همکاران
شعبان جعفری در هیاهوی کودتای 28 مرداد 1332
شهرنو در زمان کودتای 28 مرداد 1332 هم نقش بسیار پررنگی در حواث سیاسی کشور داشت. شعبان بی‌مخ، گروهی از این زنان را اجیر کرد و آن‌ها هم در همراهی با کودتاچیان و با سردادن شعارهای «زنده باد شاه» و «مرگ بر توده‌ای» و «مرگ بر مصدق» از جنوب شهر به خانه مصدق در انتهای خیابان فلسطین و سپس تا خیابان پاستور قشون‌کشی کردند. در میان آن‌ها چند تن از سرکردگان محلات بدنام هم بودند که«ملکه اعتضادی» سرشناس‌ترین آن‌ها بود.
درباره ملکه گفته‌اند که زنی بسیار زیبا بود که حتی عشاقی در میان افسران بالارتبه ارتش شاهنشاهی مانند سروان خسروانی -که بعدها ژنرال شد- یا رئیس سازمان ورزش ایران و یا حتی برخی اعضای دربار داشت.پس از کودتا، هدایای سلطنتی از راه رسید و این زنان فاسد، صاحب چند صد متر زمین در همین محله شدند که خیلی زود بازار کسب و کارشان را رونق داد و محله بدنام، وسیع‌تر شد.

پي‌نوشت‌ها:

1. محله جمشید یا شهرنو؛ واقع در خیابان جمشید، محله بدنام تهران بود که با پیروزی انقلاب تخریب شد. هم‌اکنون در این محل پارک رازی احداث شده است.
2. قوادی یعنی واسطه‌گری برای رابطه غیرشرعی میان انسان‌ها از گناهان کبیره است. رجوع کنیده به گناهان کبیره نوشته شهید آیت‌الله دستغیب و نیز گناه‌شناسی تالیف مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی.
3. علیرضا پهلوی برادر کوچکتر محمدرضا پهلوی بود که در آبان 1333 به طرز مشکوکی در یک سانحه هوایی کشته شد.
* تصاویر قلعه شهرنو، اثر مرحوم کاوه گلستان است.

تعداد بازدید از این مطلب: 365
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قیام حسینی کاملا منطبق بر ظواهر شرع بود

 

نقدی بر نوشتار موهن حجاریان با تکیه بر آرای آقامجتبی تهرانی

قیام حسینی کاملا منطبق بر ظواهر شرع بود

تضحیه و جانبازی و فداکاری اباعبدالله دقیقا با عقل و فقه سر و گار داشته است و از دل فقه بیرون می آید

آقای سعید حجاریان در مطلبی با عنوان «فرهنگ عاشورا؛ فرهنگ اربعین» نوشته است:

«آیا امر به معروف و نهی از منکر ظرفیت آن را دارد که از آن مبارزه مسلحانه بیرون کشیده شود؟ فقط امام(ره) بود که دو فصل امر به معروف و نهی از منکر به آخر رساله‌اش را استفاده کرد. خود امر به معروف هم مشروط به شرط‌های زیادی است. باید احتمال تاثیر وجود داشته باشد. باید احتمال ضرر نباشد و .... از درون آن فرهنگ فنا بیرون نمی‌آید. عنصر فنا و فدا را امام خمینی(ره) احتمالا از عرفان بیرون کشیده است.»

مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی در سلسله مباحث خود پیرامون قیام حسینی در سال 1380 که با عنوان منزل دوم سلوک عاشورایی به چاپ رسیده است پیرامون عنصر امر به معروف ونهی از منکر در قیام امام حسین به طور مبسوط صحبت کرده است و نتیجه سخن ایشان این است که حضرت امام حسین علیه السلام بر مبنای موازین شرعی و فقهی و برپایه همین فریضه می‌بایست جان خود را فدا می‌کرد و واجب بود که به مذبح برود. یقینا فردی مانند سعید حجاریان که فهم فقهی و روایی ندارد نمی تواند هم چون آقا مجتبی درک درستی از قیام اباعبدالله داشته باشد چنانچه مرحوم آقا مجتبی در همان سخنان خود می‌فرماید: «بی سوادی در این حرفها و شبهه ها غوغا می‌کند!»

اما بر مبنای نظر آفقا مجتبی که بر گرفته از نظر حضرت امام است چگونه از دل امر به معروف قیام مسلحانه و تضحیه در می آید؟ چگونه است که قیام حسینی بر مبنای فقه و شرع گیش رفته است نه فقط عشق؟ چگونه است که فرهنگ عاشورا و فرهنگ فنا هم نیاز به تفقه و فقیه پروری دارد و در آن محاسبات عقلی و فقهی لحاظ می‌شود؟ در پایان کلام ایشان روشن می شود امام راحل فرهنگ تضحیه را نه ا�� عرفان که از دل فقه و ظواهر شرع به دست آورده است

 خلاصه از نظرات مرحوم آقا مجتبی را در ذیل بیان می‌گردد:

اول: حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام  یک حرکت نفیی داشتند که بر مبنای آیه شریفه «ولاتعاونوا علی الاثم و العدوان» حضرت نمی‌خواستند با بیعت با یزید اعانه بر ظلم و گناهان او کنند. از آنجایی که تنها صرف عدم اعانه کافی نیست و باید از تحقق اثم نیز جلوگیری نمود، عنوان «منع از تحقق منکر» پیش می‌آید لذا ایشان در وصیت نامه مشهور خود برای برادرش محمد حنفیه فرمود: «انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی» انما افاده حصر می‌کند و ایشان بیان می‌دارد من فقط برای این دو چیز بیرون می‌روم یکی اصلاح امت جدم و دیگری امر به معروف و نهی از منکر.

این خلاصه بخشی از سخنان حضرت آیت‌الله تهرانی بود که با توجه به آن، وقتی حضرت به صراحت هدف قیام  مسلحانه خود را امر به معروف و نهی امنکر بیان می‌کند چگونه است که عده‌ای این استفهام انکاری را مطرح می‌کنند که آیا با امر به معروف می‌توان قیام مسلحانه کرد؟ آیا چنین کاری اجتهاد در برابر نص نیست؟

دوم: امام حسین بارها بر این امر تاکید نمود که یزید لیاقت حکومت بر مسلمین را ندارد و در آن زمان بزرگترین منکر وجود شخصی مانند یزید بر منصب خلافت  و غصب آن بود. لذا ایشان بر مبنای روایت نبوی فرمود: «من رأى سلطانا جائرا، مستحلّا لحرم اللّه، ناکثا لعهد اللّه، مخالفا لسنة رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله الى قوله:- فلم یعیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّا على اللّه أن یدخله مدخله‏» کسی که حاکم ظالمی را ببیند که حرام خدا را حرام کرده و عهد الهی را شکسته و با سنت رسول خدا مخالفت می‌کند و با این حال هیچ مقابله‌ای با او نمی‌شود؛ در قیامت افراد با همان ظالم محشور می‌شوند و در جایگاه او قرار می‌گیرند. این همان معنای حرکت امام حسین علیه السلام  بر محور وظیفه شرعی است. در ادامه همین روایت تعبیرات عجیبی دارد و می فرماید: «انی احق بهذا الامر لقرابتی من رسول الله» یعنی من سزاوارترم که به میدان مقابله با اینها بیایم و جلوی اینها بایستم. کسی که رییس مذهب و امام المسلمین است برای حفظ دین وظیفه سنگین‌تری دارد.

 ایشان در جایی دیگر فرمود: «انا اولی من قام بنصره دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمه الله هی العلیا» چون او امام است اگر در مقابل این منکرات ساکت شود معنایش است که فسادها را امضا کرده است. در ماجرای انقلاب اسلامی ایران بعضی اهل علم از روی دلسوزی به امام خمینی می گفتند آقا فایده ای ندارد ��یشان می فرمود: «آن آقایانى که مى‏گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و اللَّه، گناهکار است کسى که داد نزند؛ و اللَّه، مرتکب کبیره است کسى که فریاد نکند به داد اسلام برسید!

اى سران اسلام، به داد اسلام برسید اى علماى نجف، به داد اسلام برسید اى علماى قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام.» برای مواجهه افراد شاخص با منکر خاص هیچ عذری پذیرفته شده نیست. لذا امام حسین علیه السلام می‌فرماید در این راه بچه‌هایم را فدا می‌کنم برادران و اصحابم را به میدان می‌آورم. تمام حرکت حضرت مطابق فقه و وظیفه شرعی ایشان بود.

سوم: یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر این است ک مکلف علم یا ظن به تاثیرگذاری امر و نهی داشته باشد این یکی از شرایطی است که اگر نباشد اصلا دیگر امر و نهی واجب نیست! امام حسین علیه السلام می‌دانستند که این نهی از منکر هیچ اثری بر یزید ندارد و او دست از این منکر بزرگ بر نمی‌دارد. اما با این حال چرا حضرت هدف قیام خود را امر به معروف می‌داند؟

برای پاسخ، باید معنی «اثر» مشخص شود؛ مراد از اثر اعم از حالی و استقبالی است یعنی اگر بدانم این نهی از منکر الان هیج اثری ندارد ولی در آینده اثر می‌گذارد باز هم واجب خواهد بود. وقتی کسی را که مرتکب گناه شده نهی می‌کنیم برای جلوگیری از تحقق  آن منکر در آینده است وگرنه این نهی نسبت به گذشته اثر ندارد.

نکته دیگر اینکه نهی از منکر حتما نباید روی «فاعل منکر» اثر بگذارد  همین که نهی از منکر در سطح جامعه روی دیگران اثر می‌گذارد، کفایت می‌کند و باز هم واجب است، چون شرط تاثیر اعم از اثر بر شخص گناهکار و دیگران است. این مساله خصوصا در مورد منکراتی که در سطح جامعه جنبه عمومی‌تری دارد، بیشتر صدق می‌کند. اگر نهی از منکری هیچ اثری نداشت، نه اثر فعلی نه استقبالی، نه اثر روی فاعل منکر و نه بر دیگران، وجوب آن مستلزم لغویت است اما در مورد حرکت امام حسین علیه السلام این طور نیست.

به حقایق تاریخی باید گفت حرکت نهیی امام حسین علیه السلام دقیقا اثر گذاشته است و حضرت یقین به تاثیر این قیام داشت. لذا بر اساس ظواهر فقه امام حسین علیه السلام به درستی قیام خود را مصداق امر به معروف و نهی از منکر معرفی می‌کند. چون می‌دانیم فعل و قول معصوم حجت شرعی است! بزرگترین اثرش این است که امروز اسلام باقی مانده است.

چهارم: شرط دیگر ایمنی از ضرر است یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر اگر بداند که با این امر و نهی ممکن است ضرر جانی و مالی و عرضی قابل توجهی به خودش و حتی بستگانش برسد.  حتی موجب حرج یا مشقت برای او بشود واجب نیست. آن حضرت با علم به ضرر قیام کرده است اما باز در عین حال می فرماید می خواهم امر به معروف کنم!

در اینجا اید گفت از نظر فقهی شرط ایمنی از ضرر به طور مطلق مد نیست. با توجه به روایات یکی از مراتب نهی امنکر برخورد فیزیکی و یدی است. در اصول فقه داریم در باب ملاکات احکام اگر دو حکم اهم  و مهم با هم تزاحم پیدا کردند ملاک را اهم قرا می‌دهند حال در جایی که وجوب امر به معروف هست و نهی از منکر ضرر هم دارد باید یکی را ترجیح داد که در این حکم فاعل منکر و آمر و ناهی و خود معروف و منکر هم دخیل هستند.

اگر ایمنی از ضرر به طور مطلق شرط بود حضرت با قطع به وجود ضرر جانی نباید نهی از منکر می‌کرد. ولی همین که امام با هدف امر به معروف قیام کرده فعل امام برای ما حجت است و نشان می‌دهد که شرط ایمن از ضرر مطلق نیست. حضرت در مرتبه سوم از امر به معرف و نهی از منکر، یعنی برخورد فیزیکی بود که این مرتبه نیاز به اذن حاکم شرعی دارد. لذا خود حضرت باید اذن می‌داد و وارد میدان شدند امام با این اقدام با اینکه بر خورد فیزیکی از نظر ظاهر موجب ضرر بود اطلاق شرط ایمنی از ضرر را را مقید کردند.

اگر در نهی از منکر ضرر شخصی وجود داشته باشد اینجا فقها می‌گویند لازم نیست نهی از منکر کند ولی اگر ترک نهی از منکر ضرر به دین وارد کند در اینجا تزاحم بین ملاکات احکام پیش می‌آید. اگر در مقابل منکر حرف بزنم ضرر شخصی به من می‌خورد، اما اگر سکوت کنم به طور کلی به دین ضرر می‌خورد، خصوصا آنجایی که سکوت، باعث بدعت در دین و سبب جابجایی منکر و معروف می‌شود. در چنین شرایطی هیچ فقیهی ضرر شخصی را مانع نهی از منکر نمی‌داند. ما تاکید داریم که امام حسین کاملا بر طبق ظواهر شرع عمل کرده است و اگر کسی غیر این بگوید سخنش غلط است. این کلام منسوب به امام حسین است که فرمود: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی». یعنی اگر ترک نهی از منکر منجر به ضرر به دین خدا می‌شود باید ضرر شخصی  را برای حفظ دین به جان خرید.

حضرت رسول در وصیتی به امیرالمومنین ایشان را به چند خصلت سفارش می‌کند که پنجمین آن این است که «بذلک مالک و دمک دون دینک» مال و جانت را در راه دینت بذل کن! منطق اسلام این است مال و جان و آبرو فدای دین!

امام حسین دقیقا بر طبق موازین ظاهری شرع عمل کرد و قیام حضرت بر محور امر به معروف و ئنهی از منکر بود گرچه امام حسین مافوق این حرفها بود اما این موازین هم کاملا رعایت کردند.

با توجه به فرمایشان فقیه معظم و استاد اخلاق و شاگرد برجسته حضرت امام خمینی، آیت الله آقا مجتبی تهرانی، تضحیه و جانبازی و فداکاری اباعبدالله دقیقا با عقل و فقه سر و گار داشته است و از دل فقه بیرون می آید و آنجا که بین فنای دین و فنای شخص تزاحم پیش می آید شخص باید خود را عقلا و شرعا فدا و فنا کند تا دین باقی بماند. اگر سایر ائمه دست به سلاح نبردند به دلیل همین امر بود که چنین تزاحمی وجود نداشت. چنانچه در قبل از انقلاب حضرت امام دستور داد تقیه حرام است چرا که اصل دین در مخاطره بود و یقینا حفظ دین از هر امری بالاتر است. اما آن روز که ایشان احساس کرد اصل دین در مخاظره نیست قطعنامه را پذیرفت. البته خوب است جناب حجاریان به پیام قطعنامه نگاهی بیندازد تا مشاهده کند که در آن پیام نیز فرهنگ عاشورایی موج می زند. امام در این پیام نوشته است: « امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مى‏کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمى‏شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادى‏مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.»

لذا امروز و هر روز به فرهنگ عاشورا نیازمندیم یعنی عمل به وظیفه شرعی بر طبق موازین شرعی و ر داین را ه باید دست به دامان علمای دلسوز دین شناس شد نه روشنفکران کج فهم که دین را به مصادره به مطلوب می‌کنند تا با شعارهای دونمایه خویش منطبق سازند.

در واقع باید گفت در هر برهه زمانی وظیفه تغییر می‌کند و برمبنای عقل و شرع بایستی عمل متناسب با آن را انجام داد و این اصلا ربطی به رابطه عقل و عشق ندارد. گاهی باید جنگید، گاهی باید صلح کرد. و در هر دو مورد عقل و فقه مبنای کارند هم حرکت امام حسن مجتبی بر مبنای محمل مادی و محاسبات عقلانی بود و هم قیام حسینی این گونه بود. این تفکر که فرهنگ عاشورا فرهنگ عشق است و سایر ائمه بر مبنای عقل رفتار کردند دیدگاه ناقصی است که اسلام و سیره ائمه را نشناخته است. چنین دیدگاهی در رفتار برخی افراد دیگر هم مشاهده می شود که با وجود تاکید مراجع به حرمت قمه زنی بیان می‌کنند اینجا جای فقه و عقل نیست بلکه منطق حسینی عشق است! عامری

تعداد بازدید از این مطلب: 88
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


۸ دلیل ناتوانی ۱+۵ برای توافق با ایران

۸ دلیل ناتوانی ۱+۵ برای توافق با ایران 

 

به نظر می‌رسد کشورهای غربی در ادامه بزرگ نمایی نقش تحریم‌ها در مذاکرات هسته‌ای این واقعیت را درک نمی‌کنند که جمهوری اسلامی به هیچ وجه از فناوری بومی هسته‌ای با سوگیری صنعتی دست نخواهد کشید.

در واپسین روزهای برنامه اقدام مشترک ژنو، ماراتن مذاکرات ایران و گروه کشورهای ۱+۵ همچنان کند و طاقت فرسا به پیش می رود. این روزها مذاکره کنندگان خود را آماده می کنند تا در عمان، بخت توافق را بیازمایند. با این حال دکتر ظریف، وزیر خارجه کشورمان آشکارا درباره سابقه بدعهدی آمریکایی ها در قبال جمهوری اسلامی ایران هشدار داده است. اکنون پرسش بزرگ پیش رو این است که چرا کشورهای غربی و اعضای گروه ۱+۵ حاضر به پذیرش راه حل های ابتکاری دیپلمات های ایرانی نیستند؟ به نظر می رسد علاوه بر پیچیدگی های فنی مذاکرات، برخی دلایل کلی تر نیز مانع دستیابی به توافق در مذاکرات هستند:

1. درک اشتباه از جایگاه تحریم در مذاکرات دیپلماتیک

نخستین مانع در تحقق توافق هسته ای تصور ذهنی کشورهای غربی به ویژه مذاکره کنندگان آمریکایی، نسبت به ساز و کار تحریم هاست. تصمیم سازان در کشورهای طرف مذاکره با ایران تصور می کنند که نیروی مولد مذاکرات، تأثیر و فشار تحریم های بین المللی است. آن ها به ۲ واقعیت موازی دیگر توجه نمی کنند. نخستین واقعیت این که مذاکرات درباره موضوع فناوری بومی هسته ای ایران، خیلی پیش تر از تحمیل تحریم های هسته ای شروع شده بود. به عبارت دیگر بود و نبود تحریم ها در اصل مذاکرات تاثیری نداشته است و این تصور فقط ذهنیتی است که کشورهای غربی آن را به مذاکرات ضمیمه کرده اند و اکنون نمی توانند مذاکرات را به عنوان یک هویت مستقل از تحریم ها تصور کنند.

2. فقدان درک انگیزه های دولت دکتر روحانی و دیپلماسی دکتر ظریف

مانع دیگر برای دستیابی به توافق در مذاکرات هسته ای، بی توجهی به دومین واقعیت موازی یعنی استراتژی دولت دکتر روحانی و سیاست خارجی دکتر ظریف برای تعامل سازنده با کشورهای غربی و سازمان های بین المللی است. به عبارت دیگر کشورهای غربی، اهتمام دولت دکتر روحانی به دیپلماسی و توانمندی دکتر ظریف در مذاکرات با کشورهای غربی را به اشتباه به عنوان تاثیرات تحریم های سال های اخیر ارزیابی می کنند. غافل از این که این ۲ ویژگی نیز ماهیتا برآمده از سیاست اعمال تحریم ها نیستند و بی توجهی به آن ها از سوی غرب چیزی جز یک فرصت سوزی تاریخی نیست.

3. درک اشتباه از مواضع حاکمیتی در مذاکرات هسته ای و انتظار بیهوده برای عقب نشینی ایران

به نظر می رسد کشورهای غربی در ادامه بزرگ نمایی نقش تحریم ها در مذاکرات هسته ای این واقعیت را درک نمی کنند که جمهوری اسلامی به هیچ وجه از فناوری بومی هسته ای با سوگیری صنعتی دست نخواهد کشید. بنابراین آن ها به اشتباه تصور می کنند که خط قرمز های حاکمیتی در مذاکرات، فقط ناز کردن هایی برای چانه زنی بیشتر است. سیر مذاکرات از پایان ضرب الاجل اول توافق ژنو در ۲۰ جولای تا به امروز این گمانه را تقویت می کند که کشورهای غربی به اشتباه منتظر یک عقب نشینی تاریخی ناگهانی از سوی ایران هستند. انتظاری که با توجه به واقعیت های کنونی حاکمیتی در ایران و بومی شدن فناوری هسته ای در این کشور بیهوده به نظر می رسد و راه را حتی برای گفت و گو و توافق برای راه حل های میانه و ابتکاری نیز می بندد.

4. اطمینان از این که ایران به دنبال بمب نیست و نخواهد بود

چهارمین دلیل و مانع برای دستیابی به توافق هسته ای، آگاهی کشورهای مذاکره کننده از این واقعیت است که جمهوری اسلامی حتی در بدترین شرایط هم به سمت ساخت بمب هسته ای نخواهد رفت. کشورهای غربی بر خلاف رویکرد رسانه ای که در ۱۰ سال قدمت پرونده کهنه شده هسته ای ایران در پیش گرفته اند، به خوبی و روشنی می دانند که سلاح های کشتار جمعی در دکترین امنیتی ایران جایی ندارد. بنابراین به نظر آن ها حتی شکست در مذاکرات نیز وضعیت را به سمت بدترین شرایط پیش نمی برد.

5. بی توجهی به دشواری فراوان حفظ اجماع منطقه ای و بین المللی در ادامه تحریم ها

به نظر می رسد که کشورهای مذاکره کننده با ایران زیاده از حد به توان خود در حفظ اجماع شکننده علیه ایران خوش بین هستند. اروپایی ها و آمریکایی ها با این تصور که می توانند در آینده نیز هزینه های ایجاد انزوای بین المللی ایران را تحمل کنند، راه را برای حصول توافق هموار نمی کنند. با این حال انبوه مذاکرات علنی و محرمانه با ایران در ماه های گذشته این تصور را کمرنگ کرده است.

6. نقش نمایشی ان پی تی و آژانس در مذاکرات هسته ای

همزمان با کژ فهمی هایی که مانع از دستیابی به توافق شده است، برخی دلایل دیگر نیز موجب شده است که رویکرد سیاسی در مذاکرات مانع بهره وری از ظرفیت های حقوقی و فنی بشود. کشورهای مذاکره کننده با ایران به این دلیل که منشاء قدرت بین المللی خود را در سازمان ها و پیمان های بین المللی نمی بینند، به پیامدهای ادامه روال سیاست زده فعلی که به بی اعتبار شدن ان پی تی، آژانس بین المللی انرژی اتمی و سازمان ملل منجر می شود نیز توجهی نمی کنند. غافل از این که مذاکرات هسته ای با ایران در خلاء انجام نمی شود و دیگر کشورهای جهان نیز در سکوت شاهد روند این مذاکرات هستند.

7. فشارهای سیاسی لابی های ضد ایرانی و ایده های ماجراجویانه

پرونده فناوری هسته ای ایران در نگاه کارشناسان مستقل غربی به مراتب ساده تر از آن چیزی است که شخصیت های سیاسی ترسیم می کنند. کافی است به اظهار نظرهای متعدد در اندیشکده های اروپایی و آمریکایی توجه کنیم. آن ها پیامدهای عدم حصول توافق با ایران را به مراتب مخرب تر از پیامدهای احتمالی توافق با ایران می دانند. با این حال فارغ از تمام این محاسبات منطقی، همه می دانند که کشورهای غربی در مذاکرات با ایران به شدت تحت فشار لابی های ضدایرانی از جمله لابی های صهیونیستی و برخی لابی های اعراب منطقه هستند.

8. رقابت ها و تنازعات داخل گروه ۱+۵

به تمام دلایل فوق برای دشواری دستیابی به توافق جامع در مذاکرات ایران، باید اختلافات داخلی اعضای گروه ۱+۵ را هم بیفزاییم. اگر باج خواهی های سیاسی متقابل روسیه و آمریکا یا باج خواهی های اقتصادی متقابل اروپایی ها و چین را از مذاکرات کنونی حذف کنیم، پذیرش راه حل ابتکاری ایران با استفاده از ظرفیت های حقوقی و فنی آسان تر می شود. اما همه می دانند که پرونده هسته ای ایران فارغ از مواضع دیپلماتیک جمهوری اسلامی، در موارد متعدد در پیچ و خم اختلاف های داخلی گروه ۱+۵ متوقف می شده است.     سیدمحمد اسلامی

تعداد بازدید از این مطلب: 81
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


متن برنامه مشترک ایران و 5+1 در توافق ژنو

مذاکرات بر این اساس تمدید شد/
متن کامل برنامه مشترک هسته‌ای بدین شرح است:

برنامه اقدام مشترک

مقدمه:

هدف این مذاکرات رسیدن به یک راه حل جامع مورد توافق و بلند مدت است به نحوی که تضمین کند برنامه هسته‌ای ایران کاملاً صلح آمیز باقی خواهد ماند. ایران اعلام می‌نماید تحت هیچ شرایطی به دنبال دستیابی یا گسترش سلاح هسته‌ای نیست. راه حل جامع مذکور مبتنی بر این اقدامات اولیه بوده و به یک گام نهایی منجر خواهد شد که دوره زمانی آن مورد توافق قرار گرفته و به رفع نگرانی‌ها می‌انجامد. این راه حل جامع، ایران را قادر می سازد تا به طور کامل از حقوق خود در بهره گیری از انرژی هسته‌ای برای اهداف صلح آمیز بر اساس مواد مرتبط در معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و با رعایت تعهدات خود بر طبق معاهده از آن برخوردار شود. این راه حل جامع متضمن یک برنامه غنی سازی با تعریف مشترک و محدودیت‌های عملی و اقدامات شفاف ساز به منظور تضمین ماهیت صلح آمیز برنامه هسته‌ای می‌باشد. این راه حل جامع به مثابه یک مجموعه منسجم خواهد بود که هیچ بخشی از آن مورد توافق قرار نمی‌گیرد مگر آنکه در مورد تمامی بخش‌های آن توافق حاصل شود. این راه حل جامع شامل یک فرایند متقابل و قدم به قدم می‌باشد و به رفع همه جانبه تمامی تحریم‌های شورای امنیت، تحریم‌های چندجانبه و تحریم‌های ملی مربوط به برنامه هسته‌ای ایران می‌انجامد.

در فاصله میان گام‌های اولیه و گام آخر، گام‌های دیگری از جمله پرداختن به قطعنامه‌های شورای امنیت با هدف پایان رضایت بخش بررسی موضوع توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود خواهد داشت. 3+3 یا 1+5 و ایران مسئول نهایی کردن و اجرای قدم‌های مورد توافق میان- مدت و راه حل جامع با حسن نیت خواهند بود. یک کمیسیون مشترک از 3+3 و ایران برای نظارت بر اجرای اقدامات میان مدت و بررسی مسائلی که ممکن است پدید آیند، تشکیل خواهد گردید، در حالی که آژانس مسئولیت راستی آزمایی اقدامات مربوط به موضوع هسته‌ای را بر عهده خواهد داشت. این کمیسون مشترک برای تسهیل حل و فصل مسائل مورد نگرانی گذشته و حال با آژانس همکاری خواهد کرد.

عناصر گام اول

گام اول دارای دوره زمانی شش ماهه خواهد بود و با توافق متقابل قابل تمدید می‌باشد. در این دوره همه اعضاء،با حسن نیت، در جهت حفظ فضای سازنده در مذاکرات فعالیت خواهند کرد.

ایران اقدامات داوطلبانه زیر را به انجام خواهد رساند:

- نیمی از اورانیوم موجود غنی شده 20 درصد را به صورت اکسید 20 درصد برای تولید سوخت راکتور تحقیقاتی تهران ذخیره نماید. بقیه UF6 20 درصد را به مواد کمتر از 5 درصد رقیق نماید. خط برگشت پذیر نیز وجود نداشته باشد.

- ایران اعلام می‌کند که برای این دوره 6 ماهه، اورانیوم را به سطح بالاتر از 5 درصد غنی سازی نکند.

- ایران اعلام می‌کند که فعالیت‌های خود در تاسیسات سوخت هسته‌ای نطنز، فوردو و یا راکتور اراک را که توسط آژانس با نام IR-40 شناسائی می‌شود، بیش از این گسترش نخواهد داد.

- همانگونه که ایران در برنامه عملیاتی کردن تاسیسات تبدیل مواد، به آژانس اعلام کرده است، با آغاز خط تبدیل مواد UF6غنی شده تا 5 درصد بهUO2، ایران تصمیم دارد موادUF6  جدیدا غنی شده تاسطح 5 درصد طی 6 ماه آینده را به اکسید تبدیل کند.

- محل‌های جدید برای غنی سازی ایجاد نمی‌شود.

- ایران برنامه تحقیق و توسعه (R & D) تحت نظارت، از جمله برنامه تحقیق و توسعه جاری غنی سازی خود را که با هدف انباشت اورانیوم غنی شده صورت نمی‌گیرد، ادامه خواهد داد.

- عدم بازفرآوری یا ساخت تاسیساتی که توانایی بازفرآوری داشته باشند.

نظارت‌های بیشتر:

- ارائه اطلاعات مشخص به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، شامل اطلاعات در خصوص طرحهای تاسیسات هسته‌ای ایران، توصیف ساختمان‌ها در هر یک از سایت‌های هسته‌ای، توصیفی از سطح عملیاتی که در هریک از اماکن که به فعالیت‌های هسته‌ای مشخص اشتغال دارند، اطلاعات در خصوص معادن و تخلیص و اطلاعات در خصوص منابع اولیه.

- ارائه پرسشنامه جدید فنی راکتور اراک به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که توسط آژانس با نام IR-40 شناسایی می‌شود.

- اتخاذ گام‌های لازم برای موافقت با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای انعقاد "رهیافت پادمان" در مورد راکتور اراک که توسط آژانس با نام IR-40 شناسایی می‌شود.

- دسترسی روزانه بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به فردو و نطنز با هدف بررسی فایل‌های ضبط شده دوربین‌ها در مواقعی که آن‌ها برای بازرسی دوره‌ای موسوم به DIV ،IIV ،PIV  و بازرسی‌های سرزده در سایت حضور ندارند.

- دسترسی هدایت شده بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به:

o کارگاه‌های مونتاژ سانتریفیوژ

o کارگاه‌های تولید روتورسانتریفیوژ و محل‌های نگهداری،

o و معادن اورانیوم و تخلیص اورانیوم

در مقابل، 3+3، اقدامات داوطلبانه زیررا انجام خواهند داد:

- توقف تلاش برای کاهش خرید نفت خام ایران به نحوی که مشتریان فعلی بتوانند میانگین میزان کنونی خرید نفت خام خود از ایران را کماکان ادامه دهند. بازگشت مبالغ مشخص از عواید فروش نفت ایران در خارج از کشور به ایران. در مورد معاملات نفتی مذکور، تحریم‌های اتحادیه اروپا و آمریکا بر بیمه و خدمات حمل و نقل مرتبط، تعلیق می‌شوند.

- تعلیق تحریم‌های آمریکا و اتحادیه اروپا بر:

o صادرات پتروشیمی ایران و نیز تعلیق تحریم خدمات مرتبط

o طلا و فلزات گرانبها، وتعلیق تحریم خدمات مرتبط

- تعلیق تحریم‌های آمریکا بر صنعت خودرو و تعلیق تحریم‌های خدمات مرتبط

- صدور گواهی عرضه ونصب قطعات یدکی برای ایمنی پرواز هواپیماهای غیرنظامی ایران و خدمات مرتبط.

- صدور گواهی بازرسی‌های مرتبط با ایمنی و تعمیرات در ایران و همچنین خدمات مرتبط

- عدم صدور قطعنامه‌های جدیدتحریم هسته‌ای توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد

- عدم صدور قطعنامه‌های جدیدتحریم هسته‌ای از سوی اتحادیه اروپا

- دولت امریکا، در چارچوب اختیارات قانونی رئیس جمهور و کنگره ازتحمیل تحریم‌های جدید هسته‌ای خودداری خواهد کرد.

- یک کانال مالی به منظور تسهیلات تجارت امور انساندوستانه برای تامین نیازهای داخلی ایران با استفاده از درآمدهای نفتی ایران در خارج از کشور ایجاد خواهد شد.

- تجات امور انساندوستانه شامل مراودات تجاری مرتبط با تولیدات غذایی و کشاورزی، دارو، تجهیزات دارویی و مخارج پزشکی بیماران خارج از کشور خواهد بود. این کانال مالی شامل بانکهای خارجی مشخص و بانک‌های ایرانی غیرتحریم شده خواهد بود که به هنگام ایجاد این کانال مشخص خواهند شد.

o کانال مزبور همچنین موارد را در بر می‌گیرد

- نقل و انتقال‌های مالی مورد نیاز برای پرداخت تعهدات ایران به سازمان ملل متحد

- پرداخت مستقیم شهریه به دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها برای دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در خارج از کشور تا مبلغ توافق شده برای یک دوره شش ماهه.

- افزایش آستانه برای اخذ مجوزهای اتحادیه اروپا جهت تبادلات مالی تجارت موارد غیرتحریمی تا مبلغ مورد توافق.

عناصر گام نهایی راه حل جامع*

گام نهایی راه حل جامع که اعضا قصد دارند مذاکره در خصوص آن را در کمتر از یک سال بعد از تصویب این سند، به پایان رسانده و اجرای آن را شروع کنند، عبارتنداز:

- دارای دوره زمانی بلندمدت مشخصی خواهد بود که مدت آن مورد توافق قرار خواهد گرفت.

- بیانگر حقوق و تعهدات اعضاء معاهده عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای و موافقتنامه‌های پادمان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باشد.

- بطور همه جانبه تحریم‌های هسته‌ای شورای امنیت سازمان ملل متحد و تحریم‌های چندجانبه و تحریم‌های ملی را برداشته و از جمله گام‌هایی برای دسترسی به حوزه‌های تجاری، فنآوری، مالی و انرژی را بر مبنای یک برنامه تنظیمی که در خصوص آن توافق به عمل خواهد آمد را اتخاذ نماید.

- متضمن یک برنامه غنی سازی باشد که توسط طرفین تعریف می‌گردد، برنامه‌ای که شاخصه‌های آن با موافقت طرفین و منطبق با نیازهای عملی، با محدودیت‌های مورد توافق در خصوص دامنه و سطح فعالیت‌های غنی سازی، ظرفیت غنی سازی، محل‌هایی که در آن غنی سازی انجام می‌شود و ذخایر اورانیوم غنی شده برای دوره زمانی که مورد توافق قرار می‌گیرد، تعیین می‌گردد.

- نگرانی‌های مرتبط با رآکتور اراک که توسط آژانس با نامIR-40 شناخته می‌شود، را کاملا برطرف نماید. بازفرآوری و یا احداث تاسیساتی که قادر به بازفرآوری باشد، ایجاد نخواهد شد.

- اقدامات شفاف ساز و با نظارت بیشترمورد توافق را به طور کامل به اجراء درآورد. پروتکل الحاقی در چارچوب اختیارات رئیس جمهور و مجلس شورای اسلامی تصویب و به اجراء درآید.

- شامل همکاری بین‌المللی هسته‌ای غیر نظامی باشد، که این همکاری‌ها از جمله در خصوص دستیابی به راکتورهای مدرن آب سبک قدرت و تحقیقاتی و تجهیزات مرتبط و نیز عرضه سوخت هسته‌ای مدرن و برنامه های تحقیق و توسعه (R&D) مورد توافق می‌باشد.

به دنبال اجرای موفق گام نهایی راه حل جامع و با سپری شدن کامل دوره زمانی گام نهایی، با برنامه هسته‌ای ایران مانند برنامه هر کشور غیرهسته‌ای دیگر عضو NPT رفتار خواهد شد.

* در خصوص گام نهایی و هر یک از گامهای میانی، این اصل اساسی که «تا در مورد همه چیز توافق نشود، در خصوص هیچ چیزی توافق حاصل نشده است» اعمال می‌شود.

***

در این توافقنامه بندی وجود دارد که توضیحاتی در ذیل سند (پی نوشت) ارائه شده است.

- ایران اعلام می‌کند که فعالیت‌های خود در تاسیسات سوخت هسته‌ای نطنز (1)، فوردو (2) و یا راکتور اراک (3) را که توسط آژانس با نام IR-40  شناسائی می‌شود، بیش از این گسترش نخواهد داد.

1- به این معنی که طی شش ماه، ایران به سانتریفیوژهایی که نصب شده‌اند ولی غنی سازی اورانیوم انجام نمی دهند گاز UF6 تزریق ننماید. سانتریفیوژهای اضافی نصب ننماید. ایران اعلام می‌کند که طی شش ماه اول سانتریفیوژهای موجود را با سانتریفیوژهایی از همان نوع جایگزین می‌کند.

2- در چهار آبشار سایت فردو که در حال حاضر غنی سازی اورانیوم انجام می‌دهند، از این پس غنی سازی بالای 5 درصد انجام نخواهد گرفت و ظرفیت غنی سازی افزایش نخواهد یافت. گاز UF6 به دوازده آبشار دیگر تزریق نمی شود تا در وضعیت غیرعملیاتی باقی بمانند. بین آبشارها اتصال وجود نخواهد داشت. ایران اعلام می‌کند که طی شش ماه اول، سانتریفیوژهای موجود را با سانتریفیوژهای همان نوع جایگزین می‌کند.

3- ایران اعلام می کند که برای رفع نگرانی‌های مربوط به احداث راکتور اراک برای شش ماه به راکتور سوخت تزریق نخواهد شد، یا آب سنگین را به سایت راکتور منتقل نمی‌کند و سوخت جدید را آزمایش نکرده یا سوخت بیشتر برای راکتور تولید نخواهد شد و تجهیزات اصلی باقی مانده نصب نخواهد شد.

4. مطابق برنامه های ایران، تولید سانتریفیوژ در ایران در این شش ماه مخصوص به جایگزینی سانتریفیوژهای آسیب دیده خواهد بود.

5. «تحریم خدمات مرتبط» به معنی هرگونه خدمات موضوع تحریم‌های اجرایی آمریکا یا اتحادیه اروپا، از قبیل بیمه، حمل و نقل یا مالی می‌باشد، تا جایی که هر یک از خدمات مذکور، مرتبط با تحریم بوده و برای تسهیل نقل و انتقالات مالی مورد نظر لازم باشد. این خدمات می‌تواند شامل نهادهای ایرانی تحریم نشده باشد.

6. رفع تحریم‌ها می‌تواند دربرگیرنده هر خط هوایی ایرانی تحریم نشده و نیز ایران ایر شود.
تابناک
تعداد بازدید از این مطلب: 69
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اسرائيل روزبه‌روز ناامن‌تر خواهد شد

چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اسرائيل روزبه‌روز ناامن‌تر خواهد شد

ما حرفهاي منطقي را قبول ميکنيم، قرارهاي عادلانه و عاقلانه را قبول ميکنيم امّا آنجايي که پاي زورگويي و زياده‌طلبي باشد، نه؛ جمهوري اسلامي از صدر تا ذيل، هم مردمش، هم مسئولينش قبول نخواهند کرد؛ اين را بدانند.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر انقلاب اسلامي صبح روز پنج‌شنبه در ديدار اعضاي مجمع عالي بسيج و نمايندگان اقشار مختلف بسيج، احساس مسئوليت انساني و الهي و بصيرت را دو پايه اصلي تفکر منطقي بسيج دانستند و ضمن تحسين تلاش، جديت و ايستادگي هيأت مذاکره کننده ايراني، به بي نيازي ملت ايران به جلب اعتماد امريکا اشاره کردند و افزودند: به همان دليلي که با اصل مذاکرات مخالف نبوديم با تمديد مذاکرات هم مخالف نيستيم البته هر قرار عادلانه و عاقلانه را قبول مي کنيم اما مي دانيم که اين دولت امريکا است که نيازمند توافق است و از هرگونه عدم توافق ضرر خواهد کرد و اگر اين مذاکرات در نهايت نيز به نتيجه نرسد، جمهوري اسلامي ايران ضرر نخواهد کرد.

متن محور بندي شده بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي بدين شرح است:

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

و الحمدلله ربّ‌العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيدنا و نبينا ابي‌القاسم المصطفي محمّد و علي آله المنتجبين المطهّرين و صحبه المنتخبين و من تبعهم باحسان ال­­ يوم الدّين.

موفقيت پيروزي قطعي بسيج در عرصه‌هاي واردشده

اوّلاً خوشامد عرض مي‌کنم به شما برادران و خواهران عزيز، نخبگان جامعه‌ي بسيجي کشور و برگزيدگاني که مغز و فکر و علم را با عشق و دل همراه کرديد و در ميداني قدم گذاشتيد که پايان حضور در اين ميدان، پيروزي قطعي است و ان‌شاءالله محبوبيت پيش خداي متعال. خداوند متعال در يک جاي قرآن از کساني ياد ميکند که «يحِبُّهُم وَ يحِبّونَه»(۲) - هم آنها خدا را دوست ميدارند، هم خدا آنها را دوست ميدارد - و در جاي ديگري از قرآن اينها را يا جمعي از اينها را معرّفي ميکند و ميفرمايد: اِنَّ اللهَ يحِبُّ الَّذينَ يقاتِلونَ في سَبيلِه‌ صَفًّا کَاَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوص؛(۳) يعني همين جوان، مرد، زن، نخبه، فرزانه، مؤمن که همه‌ي توانايي‌هاي خود و وجود خود را روي دست گرفته و وارد ميدان کرده؛ همان معنايي که ما براي بسيجي قائليم. خداوند ان‌شاءالله به شماها اجر بدهد، به شما توفيق بدهد، راهنمايي و هدايت خود را لحظه‌اي از شما دريغ نفرمايد و توفيقات خود را روزبه‌روز نسبت به شماها بيشتر کند.

بيانات اين دو برادر عزيز - فرمانده‌ي محترم کلّ سپاه پاسداران و رئيس سازمان بسيج مستضعفين - بيانات متقن و درستي بود؛ بيانات قوي و سنجيده و حساب‌شده‌اي بود. بنده هم چند جمله‌اي را عرض ميکنم.

درخشش بسيج در عرصه‌هاي مختلف عمل

ما بسيج را از اوّل تا امروز در ميدانِ عمل ديده‌ايم؛ در عرصه‌هاي مختلف امّا همه عمل. در دفاع مقدّس - جنگ هشت‌ساله - در سازندگي؛ در فنّاوري‌هاي متنوّع - از سلّول‌هاي بنيادي بگيريد تا انرژي هسته‌اي، اينها کار بسيج است - از حضور پزشکان در بيمارستانهايي نزديک به خطّ مقدّم جبهه، که بنده خودم در آن دوران ديدم اين بيمارستانها را که دشمن با خمپاره‌هاي کوتاه‌بُرد ميتوانست اين مراکز را بزند. پزشکان از تهران، از شهرستان‌ها آماده بودند، بمجرّد اينکه از مرکز جبهه به آنها اطّلاع داده ميشد که راه بيفتند، کيفشان، ساکشان حاضر بود و راه مي‌افتادند ميرفتند در آن‌چنان موقعيتي کار ميکردند؛ از فعّاليتهاي هنري بسيجي، کارهاي هنري برجسته، فعّال و مؤثّر که روزبه‌روز هم بحمدالله تا امروز تکامل پيدا کرده؛ همه‌جا بسيج را ما در ميدانِ عمل ملاحظه کرده‌ايم. منتها عرصه عرصه‌ي بسيار وسيعي است - که حالا بعد هم اشاره خواهم کرد - از عمل علمي، تا عمل هنري، تا عمل جنگي، تا عمل سازندگي، تا عمل اقتصادي و همه‌ي اينها.

منظومه فکري، عقبه و پشتوانه تئوريک بسيج درميدانعمل

آنچه به‌نظرِ اين حقير، کمتر به آن پرداخته شده است و بايد پرداخته بشود، مسئله‌ي عقبه‌ي فکري و پشتوانه‌ي فکري بسيج است. بسيج يک انديشه است، يک فکر است، يک منطق است، يک منظومه‌ي فکري است. علّت اين هم که همه مي‌بينند که تحصيل‌کرده، نخبه، نابغه، از رشته‌هاي مختلف مجذوب بسيج ميشوند، اين است که بسيج صرفاً يک حرکت احساسي نيست؛ يک منطق قوي پشت سرِ بسيج وجود دارد؛ اين منطق، اين علم، وقتي با عمل همراه ميشود، اين غوغا را درست ميکند؛ اين حوادث شگفت‌آور را خلق ميکند. پايه‌ي اين تفکّر چيست؟

دو پايه تفکر بسيجي

من چند جمله‌ي کوتاه درباره‌ي اين تفکّر - تفکّري که قاعده‌ي بسيج است، پشتوانه‌ي بسيج است، عقبه‌ي فکري بسيج است - عرض ميکنم. دو نکته را من در اين مورد عرض ميکنم، [که‌] جاي فکر کردن و بحث کردن و کار کردن دارد.

1- پايه‌ تفکّر بسيج، اعتقاد به مسئوليت الهي انسان است

پايه‌ي اين تفکّر، اعتقاد به مسئوليت انسان است؛ مسئوليت انسان. انسان موجودي است مسئول. نقطه‌ي مقابل اين فکر، حالت احساس بي‌مسئوليتي، «ولش کن»، «برو خوش باش»، «به خودت بپرداز» است. پايه‌ي فکري بسيج اين مسئوليت الهي است که حالا عرض ميکنم مباني ديني مستحکمي دارد. نه فقط مسئوليت در برابر خود و در برابر خانواده‌ي خود و نزديکان خود - که اين هست - بلکه مسئوليت در قبال حوادث زندگي؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غير مسلمان. اين احساس مسئوليت فقط نسبت به انسانهاي هم‌عقيده و مسلِم و مؤمن نيست بلکه حتّي نسبت به غير مسلمين و غير مؤمنين هم احساس مسئوليت ميکند. نقطه‌ي مقابلِ همان دَم‌غنيمتي، ولش کن و حالت تنبلي و حالت گريز از مسئوليت و مانند اينها است. پايه‌ي اصلي بسيج، اين احساس مسئوليت است. اين تفکّر مسئوليت انسان، جزو بينات اسلام است. يعني هيچ‌کس نميتواند در اين ترديد بکند که اسلام، انسان را اين‌جور موجودي ميداند: موجودي که مسئول است، کار از او خواسته شده است.

امر به معروف، نمادي از روحيه مسئوليت پذيري انسان مومن در قبال جامعه

شما ملاحظه کنيد احکام گوناگون را: مثلاً حکم امربه‌معروف و نهي‌ازمنکر. امر به معروف يعني شما همه مسئوليد که معروف را، نيکي را گسترش بدهيد، امر کنيد به آن؛ نهي از منکر [يعني‌] زشتي را، بدي را، پلشتي را نهي کنيد؛ جلوي آن را بگيريد با شيوه‌هاي مختلف. معناي اين چيست؟ معناي اين، مسئوليت در قبال سلامت عمومي جامعه است. همه مسئولند: من مسئولم؛ شما مسئولي؛ آن يکي مسئول است.

جهاد، جلوه ديگري از روحيه مسئوليت پذيري انسان مومن در قبال جامعه

يا مسئله‌ي جهاد. جهاد اسلام در واقع کمک به ملّتهايي است که پشت پرده‌ي سياستهاي استعماري و استکباري و استبدادي قرار داده شده‌اند که نور اسلام به اينها نرسد؛ نور هدايت به اينها نرسد. جهاد براي دريدن اين پرده‌ها و اين حجابها است؛ جهاد اسلامي اين است. بحث اينکه آيا جهاد، دفاعي است يا ابتدائي است يا مانند اينها، بحثهاي فرعي است؛ بحث اصلي اين است: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللهِ وَ المُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛(۴) چرا جهاد نمي‌کنيد، مقاتله نمي‌کنيد، نبرد نمي‌کنيد در راه خدا - و بلافاصله [ميگويد ]- و در راه مستضعفين، براي نجات مستضعفين؟ اين احساس مسئوليت است؛ يعني شما برو جان خودت را به خطر بينداز و جانت را کف دستت بگير در ميدانهاي خطر، براي اينکه مستضعفان را نجات بدهي؛ معناي اين، همان مسئوليت است ديگر.

نشانه‌هايي از اهميت تقويت روحيه مسئوليت پذيري در اسلام

يا اين حديث معروفِ «مَن اَصبَحَ وَ لَم يهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمينَ فَلَيسَ بِمُسلِم»؛(۵) و از اين قبيل، فراوان آيات و رواياتي در متون اسلامي است که اين جزو بينات اسلام است؛ يعني اسلام انسان را اين‌جور خواسته است که مسئول باشد؛ هم نسبت به خود، هم نسبت به نزديکان خود، هم نسبت به جامعه‌ي خود، هم نسبت به بشريت مسئول است. که حالا اگر برويد دنبال اين فکر را در متون اسلامي بگيريد، چيزهاي عجيب‌وغريبي انسان مشاهده ميکند از اين اهتمام و از اين احساس مسئوليت.

پيغمبر اکرم پيش خداي متعال التماس ميکند، تضرّع ميکند که «اَللّهُمَّ اهدِ قَومي»؛(۶) قومش همانهايي بودند که او را ميزدند، او را طرد ميکردند، او را تهديد به قتل ميکردند، اين‌همه بر او زحمت وارد مي‌آوردند، او پيش خداي متعال التماس ميکند که خدايا، اينها را نجات بده، اينها را شفا بده، اينها را هدايت کن! اين پيغمبر. اميرالمؤمنين وقتي‌که مي‌شنَود که سپاهيان معاويه رفتند آن شهر را غارت کردند با غصّه ميگويد که - بَلَغَني اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کان يدخُلُ عَلَي المَراَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَي المُعاهِدَة(۷) - مردهاي اين لشکرِ غارتگر وارد خانه‌ي مسلمان و معاهَد (معاهد يعني غير مسلماني که در زير سايه‌ي اسلام زندگي ميکند؛ مسيحي، يهودي) ميشدند، به زنها اهانت ميکردند، دستبند زنها را مي‌گرفتند، زيور زنها را مي‌گرفتند، بعد حضرت ميفرمايد که اگر مسلمانْ از اين غصّه بميرد، جا دارد. شما ببينيد؛ يعني احساس مسئوليت تا اين حد است. نمي‌گويد اگر امير مسلمين بميرد جا دارد؛ ميگويد اگر انسان، اگر مسلمان از اين غصّه بميرد جا دارد. اين همان احساس مسئوليت است. پايه‌ي اصلي حرکت بسيج اين است: احساس مسئوليت الهي.

2- پايه‌ ديگر تفکّر بسيج، داشتن بصيرت است

دوّمين پايه که در کنار اين هست که مکمّل پايه‌ي اوّل است، عبارت است از بصيرت، روشن‌بيني.

معناي بصيرت

يعني چه؟ يعني شناخت زمان، شناخت نياز، شناخت اولويت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسيله‌اي که در مقابل دشمن بايد به کار برد؛ اين شناخت‌ها؛ بصيرت است. هميشه با يک سلاح نميشود مبارزه کرد. در همه‌ي ميدانها با يک سلاح نميشود رفت. کدام سلاح را به کار بيندازيم؟ دشمن کجا است؟

تبعات احساس مسئوليت بدون داشتن بصيرت

بارها من عرض کرده‌ام اينهايي که بصيرت ندارند - مثل اين بيچاره‌هايي که در فتنه گرفتار شدند - مثل کساني‌اند که در تاريکي شب، در مه غليظ، در غبار ميخواهند مخالفي را، دشمني را بزنند؛ خب نمي‌داند دشمن کجا است؛ يکي از اوّلين شرايط جنگهاي نظامي، اطّلاعات است؛ برويد اطّلاع کسب کنيد و ببينيد دشمن کجا است. اگر بدون اطّلاع رفتيد، شما ممکن است جايي را بزنيد که دوست آنجا است؛ کسي را بزنيد که با شما دشمن نيست و به دشمن کمک کنيد؛ گاهي اين‌جوري مي‌شود. اگر بصيرت نبود، ميشود اين؛ که فرمود: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَيهِ اللَّوابِس؛(۸) شبهات و ناداني‌ها و نفهمي‌ها به کسي که عالم به زمان خود است، هجوم نمي‌آورند؛ ميفهمد چه‌کار بايد بکند. اگر اين نبود، مشکل به‌وجود خواهد آمد، حتّي اگر آن احساس مسئوليت هم باشد.

بعضي‌ها احساس مسئوليت داشتند در دوران مبارزات امّا نميفهميدند اين را کجا خرج کنند؛ جايي خرج ميکردند که به ضرر حرکت عظيم مبارزاتي امام بزرگوار بود؛ بعد از انقلاب هم همين‌جور؛ تا امروز هم همين‌جور است. بعضي‌ها احساس دارند، احساس مسئوليت ميکنند، انگيزه دارند امّا اين انگيزه را غلط خرج ميکنند؛ بد جايي خرج مي‌کنند؛ اسلحه را به آنجايي که بايد، نشانه نمي‌گيرند؛ اين بر اثر بي‌بصيرتي است.

حالا ما چند سال پيش در قضيه‌ي فتنه گفتيم بصيرت؛ بعضي دهن‌کجي کردند که بصيرت! بله، بصيرت؛ بصيرت که نبود، هرچه که مسئوليت و انگيزه بيشتر باشد، احساس بيشتر باشد، خطر بيشتر است؛ اطميناني ديگر نيست به اين آدم بي‌بصيرت و بدون روشن‌بيني که دوست را نمي‌شناسد، دشمن را نمي‌شناسد و نميفهمد کجا بايد اين احساس را، اين نيرو را، اين انگيزه را خرج کند. اين پس شد رکن دوّم که بسيار بسيار لازم است. اگر اين رکن دوّم نباشد، امر به معروفش هم اشتباهي درمي‌آيد، جهادش هم اشتباهي درمي‌آيد، امرِ مورد اهتمامش هم دچار خطا ميشود، و به کج‌راهه مي‌افتد.

نمونه‌هايي از بصيرت حضرت امام خميني(ره)

رحمت خدا و رضوان خدا بر امام بزرگوار که همه‌ي اين چيزها را فکر کرد؛ آن چشم تيزبين و روشن‌بين، آن بصيرت الهي، بدون اينکه درس سياست در جايي خوانده باشد، از کسي فراگرفته باشد، همه‌ي آن چيزهايي را که در اين زمينه لازم بود، از خداي متعال الهام گرفت؛ به آن قلب پاکيزه الهام شد.

امام هم بسيج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنيد، راه بيفتيد، احساس مسئوليت کنيد، بسيجي باشيد؛ نه، گفت که چه کار کنيد. به ما گفت هرچه فرياد داريد بر سر آمريکا بکشيد. اين يعني جهت دادن؛ يعني ياد دادن که چه کار کنيد، کدام طرف برويد، کجا را نشانه بگيريد؛ اين را به ما ياد داد.

بصيرت امام در اداره امور جنگ

در دوران جنگ، در هشت سال دفاع مقدّس، مکرّر گفت: جنگ در رأس امور است. ماها مسئول بوديم در کشور - بنده رئيس‌جمهور بودم، يکي ديگر مسئول ديگري بود - هزار جور کار داشتيم. مأمور و مسئول وقتي‌که اين‌همه کارهاي اجرايي دوروبرش هست، گاهي غفلت ميکند، [امّا] امام راه را نشان داد به همه - به مسئولين، به مردم، به جوانها - [که‌] جنگ در رأس امور است. همين هم بود. جهت داد به همه که برويد سراغ اين کار؛ اين مهم است.

بصيرت امام در ماجراي جنگ با ­رژيم اشغالگر قدس

در قضيه‌ي حرکت به سوريه براي جنگيدن با رژيم اشغالگر قدس که خوشحال بودند جوانهاي ما - دو نفرشان هم پيش من آمدند که هر دو الان جزو شهداي عالي‌مقام ما هستند - که ميخواهند بروند بجنگند. امام مطّلع نبودند؛ بعد که مطّلع شدند، گفتند که راه مبارزه‌ي با اسرائيل از عراق ميگذرد؛ جلوي آن را گرفتند. و آنهايي که رفته بودند برگشتند. ببينيد؛ اين، فهميدن اولويتها است، شناختن اولويتها است. امام راه را، جهت را نشان ميداد.

بصيرت امام و مساله حفظ نظام

فرمود حفظ نظام از اوجب واجبات يا اوجب واجبات است؛ يعني همه‌ي مسائل بعدي، فرع اين مسئله است. اين جهت را به ما نشان داد. ممکن است جنابعالي با رفيقت سرِ يک قضيه‌اي کوچک يا بزرگ اختلافِ‌نظر داشته باشيد امّا در حفظ نظام، هردو به‌قدرِ هم مسئوليد.

آنهايي که نفهميدند اين حرف امام را، در يک جاهايي خطاهاي فاحش کردند. امام، جهت را نشان ميداد. اين مرد بزرگ، اين‌جوري حرکت ميکرد.

احساس مسئوليت و بصيرت، ترسيم کننده دايره بسيجيان و عرصه‌اي فعاليت آنان

خب، پس پايه‌ي فکري، در درجه‌ي اوّل، آن احساس مسئوليت است که اين عقبه‌ي فکري بسيار مستحکمي است براي شما که ميخواهيد در عرصه‌ي بسيج حرکت بکنيد، و شرط لازم که پايه‌ي دوّم محسوب ميشود، بصيرت است؛ از اين دو چيز يک لحظه نبايد غفلت کرد. آن احساس مسئوليت - يعني براي خدا، صَبراً وَ احتِساباً؛(۹) پروردگارا، من اين کشف علمي را ميکنم، اين مطالعه را ميکنم، اين کار هنري را خلق ميکنم، اين مبارزه را ميکنم، اين عمل اقتصادي را انجام ميدهم، اين کمک را به زيد ميکنم، اين مبارزه را با عَمرو ميکنم، براي تو؛ چون از من مسئوليت خواسته‌اي - اين احساس مسئوليت و احساس تعهّد الهي؛ بعد هم آگاهي: بدانيم کجا هستيم، جاي ما کجا است، جاي دشمن کجا است، دشمن کيست، با دشمن با چه سلاحي بايد مبارزه کرد. اين هم رکن دوّم. با اين نگاه، هم دايره‌ي بسيجيان مشخّص ميشود، هم عرصه‌هاي فعّاليت بسيج روشن ميشود.

چه کساني بسيجي هستند؟

امّا دايره‌ي بسيجيان. بسيجي کيست؟ هر کسي که در اين بستر اعتقادي و انساني که عرض کرديم، به فعّاليت مشغول است، بسيجي است.

نيروي مقاومت بسيج، نماد نهضت عظيم عمومي فراگيرِ ملّي

البتّه نيروي مقاومت بسيج، نماد اين نهضت عظيم عمومي فراگيرِ ملّي است؛ نماد نظم و انضباط و جهت‌گيري درست و تعليم‌وتربيت است. بسيجي، نامِ بسيجي و عنوان بسيجي، فراگير است؛ نيروي مقاومت بسيج، آن قلعه‌ي اصلي، جايگاه و مرکز و قرارگاهِ اصلي اين چتر عظيمي است که همه‌ي ملّت را در بر ميگيرد؛ الهام‌بخشِ نظم است، الهام‌بخش حضور است، الهام‌بخش حرکت است؛ چه در جامعه، چه در قشرهاي مختلف، چه در دانشگاه، چه در مدرسه، چه در حوزه‌ي علميه؛ در هر نقطه‌اي؛ حضور نيروي مقاومت بسيج به اين معنا است. خط دهي، راهنمايي، انضباط، نظم، تعيين وظايف گوناگون نسبت به اين مجموعه تا آنجايي که توانش و امکانش برسد - همان‌طور که حالا برادران شرح دادند - طبعاً امکانات امکانات محدودي است، و تا حالا به اينجا منتهي شده است که اين ده‌ها ميليون الحمدلله آمده‌اند. اين، دايره و حيطه‌ي حضور انساني بسيجيان.

عرصه‌هاي بي‌پايان حضور بسيج

امّا عرصه‌ها. عرصه‌ها بي‌پايان است. عرصه‌ها هيچ محدوديتي ندارد. عرصه‌ي دفاع، عرصه‌ي سياست، عرصه‌ي سازندگي، عرصه‌ي اقتصاد، عرصه‌ي هنر، عرصه‌ي علم و تحقيق، تشکّل‌هاي مذهبي، عزاداري‌ها؛ همه‌جا و همه‌جور؛ اينها عرصه‌هاي حضور بسيج است؛ همه‌جا در همه‌ي اين مراکز هم ما الگو داريم؛ الگوهاي برجسته‌اي داريم که اينها نشان دادند که برجسته‌اند، بزرگند.

شهيد چمران؛ تجلي تفکربسيجي

در جنگ سرداران بزرگي داشتيم، شخصيت‌هاي برجسته؛ حالا بعضي‌ها نخبه‌ي علمي بودند، آمدند در جنگ شدند سرباز و فعّال و تفنگ‌به‌دست؛ مثل مرحوم شهيد چمران. چمران يک نخبه‌ي علمي بود، نخبه‌ي هنري هم بود؛ خودش به من ميگفت: من در عکّاسي هنرمندم. آمده بود جنگ، لباس نظامي پوشيده بود، شد نظامي؛ [امّا] قبل از اينکه وارد اين ميدان بشود، نخبه بود. بعضي قبل از اينکه وارد اين ميدان بشوند نخبه نبودند، اين ميدان آنها را به فلک رساند؛

شهيد برونسي؛ تجلي تفکربسيجي

مثل اوستا عبدالحسين بنّا،(۱۰) که يک شاگرد بنّا بود؛ وارد ميدان جنگ شد، رسيد به خورشيد، اوج گرفت، نخبه شد، آن هم چه نخبه‌اي! اينها برجسته‌اند.

مرحوم کاظمي آشتياني؛ تجلي تفکربسيجي

ما در علم و تحقيق نخبه‌هاي برجسته‌اي داريم، مثل مرحوم کاظمي آشتياني که اين سلّول‌هاي بنيادي و اين تشکيلات عظيم را راه انداخت و انسانهاي زيادي را تربيت کرد - همکارانش هم همان‌جور هستند؛

شهداي هسته‌اي؛ تجلي تفکربسيجي

امروز هم بحمدالله اين حرکت ادامه دارد - يا مثل شهيد شهرياري؛ که اين روزها اسم شهيد شهرياري را مي‌آوريم، چون اين روزها سالگرد شهادت او است؛(۱۱) بقيه هم همين‌طور: رضايي‌نژاد، علي‌محمّدي، احمدي روشن؛ اينها نخبگاني بودند در وادي علم و تحقيق که بسيجي‌وار کار کردند؛ شهيد شهرياري بسيجي‌وار کار کرد.

آن روزي که درها را به روي ملّت ايران خواستند ببندند - با آن شيوه‌هايي که حالا خيلي‌ها از آحاد مردم در تلويزيون، در خبرها چيزهايي را شنفتند، خيلي‌ها هم پشت پرده است که بعدها روشن خواهد شد که چقدر خباثت کردند - که محصول اين راديو داروها به دست مردم نرسد و جمهوري اسلامي دچار مشکل بشود و گفتند «نمي‌فروشيم» که اين مرکز تهران تعطيل بشود، اينها - مرحوم شهيد شهرياري - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستيم بيست درصد را توليد کنيم، بعد هم آمدند به ما اطّلاع دادند که ما لوله‌ي سوخت و صفحه‌ي سوخت را هم ساختيم؛ دشمن [متحير] ماند. اين کار کار بسيجي بود؛ اين کار کار معمولي نبود. در همه‌ي اين ميدانهايي که ذکر کرديم، هزاران انسان بزرگ بودند و هستند و تلاش کردند که بعضي را اسم آورديم.

بسط و گسترش تفکربسيجي در جهان

خب اين تفکّر که تفکّر بسيجي است و امام بزرگوار ما اين را در ايران اسلامي خلق کرد، اين صادر شده. بارها گفتيم، مفاهيم انقلاب و مفاهيم اسلام، مثل عطر گلهاي بهاري است؛ هيچ کسي نميتواند جلوي آن را بگيرد؛ پخش ميشود، همه‌جا ميرود؛ نسيم روح‌افزا و روان‌بخشي است که همه‌جا را به خودي خود ميگيرد؛ حالا جنجال کنند، دادوبيداد کنند؛ رفته، صادر شده و الان شما در کشورهاي گوناگوني ملاحظه کنيد؛ اين تفکّر در لبنان دارد فعّاليت ميکند، در عراق دارد فعّاليت ميکند؛ جوانهاي عراقي حرکت کردند همراه ارتششان شدند توانستند اين پيروزي‌ها را به دست بياورند؛ در سوريه همين‌جور، در غزّه همين‌جور، در فلسطين همين‌جور، در يمن همين‌جور، ان‌شاءالله در قدس شريف و براي نجاتِ الاقصي هم همين‌جور.­

جمهوري اسلامي به برکت تفکّر بسيجي و عمل و حرکت بسيجي شکست‌ناپذير است.

خب اين روشن شد. حالا بنده عرض ميکنم به همين دليل ايران اسلامي شکست‌ناپذير است. آنهايي که نظام اسلامي و جمهوري اسلامي را تهديد ميکنند که ما چنين ميکنيم، چنان ميکنيم بدانند: جمهوري اسلامي به برکت تفکّر بسيجي و عمل و حرکت بسيجي شکست‌ناپذير است.­

اکثريت ملت ايران بسيجي‌اند

هر فرد ايراني بالقوّه يک بسيجي است، مگر عدّه‌ي معدودي که يا دچار خودپرستي‌اند يا دچار شهوت‌پرستي‌اند يا دچار پول‌پرستي‌اند يا دستشان زير سنگ دشمن است، آنها را ميگذاريم کنار؛ معدودند، زياد نيستند. اکثريت قاطع ملّت ايران بالقوّه بسيجي‌اند؛ دليل شکست‌ناپذيري نظام جمهوري اسلامي اين است.

مخالفت ما با روحيه استکباري آمريکا

منتها بايد حواسّ همه جمع باشد؛ امتحان هميشه هست، براي همه هست؛ حرکت نبايد سست بشود؛ جهت حرکت اشتباه نبايد بشود؛ جهت حرکت به سمت استکبار است، مقابله‌ي با استکبار است.

ما هم که اسم آمريکا را بارها مي‌آوريم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون‌] مسئله‌ي آمريکا به‌خاطر استکبار است، چون آمريکا يک دولت استکباري است، چون روش [آمريکا] استکباري است؛ ما با آمريکا به‌عنوان يک مجموعه‌ي جغرافيايي يا به‌عنوان يک ملّت، به‌عنوان يک مجموعه‌ي انساني هيچ مسئله‌اي نداريم، آن هم مثل بقيه‌ي کشورها؛ مسئله‌ي ما با آمريکا، مسئله‌ي استکبار آمريکايي است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگويند، زياده‌طلبند؛ همين حرفهايي که اين چند روز سرِ همين مذاکرات هسته‌اي زدند، شما ببينيد؛ چند ماه مذاکره کردند و حالا تمديد کردند، [بعد] شروع کردند مثل هميشه حرف زدن.

با تمديد مذاکرات هسته‌اي مخالف نيستيم

خب، حالا بنده دو سه جمله در اين زمينه‌ها عرض بکنم: اوّلاً بنده با تمديد مذاکرات مخالف نيستم، همچنان‌که و به همان دليل که با اصل مذاکرات مخالف نبودم، با اصل مذاکرات هم مخالفت نکرديم؛ دليلش را هم براي مردم بيان کرديم؛ بنده در سخنراني دلايل آن را هم گفتم؛ حالا هم با تمديد مذاکرات مخالفت نميکنيم.

هيئت مذاکره کننده‌ي ايراني پرتلاش و جدّي هستند؛ ايستادگي ميکنند، با منطق حرف ميزنند، زير بار حرف زور نميروند

اين را هم در کنار آن عرض بکنم که هيئت مذاکره کننده‌ي ما حقّاً و انصافاً پرتلاش و جدّي هستند؛ ايستادگي ميکنند، با منطق حرف ميزنند، زير بار حرف زور نميروند، دارند کار ميکنند؛ اين را هم همه توجّه داشته باشند. حالا جزئيات و آنچه را در اين گفتگوها ميگذرد، غالباً مردم مطّلع نيستند؛ نه، با جدّيت، با منطق، با دلسوزي دارند کار ميکنند و منطقي هم عمل ميکنند. برخلاف طرف مقابل و عمدتاً آمريکا که هر روز يک حرفي ميزنند - در مجلس خصوصي و در نامه پراکني يک‌جور حرف ميزنند؛ در محضر عموم و در اظهارات عمومي‌شان يک‌جور ديگر حرف ميزنند؛ امروز يک حرفي را ميزنند، فردا آن حرف را پس ميگيرند، خطّ مستقيم و صراط مستقيم وقتي نبود، اين است ديگر؛ براي مشکلات داخلي خودشان ميخواهند از اينجا و از مذاکرات استفاده کنند؛ لذا مجبورند جوري حرف بزنند، آنجا جوري حرف بزنند اينجا - [امّا] هيئت ما نه؛ هيئت ما با منطق و محکم، در مقابل آنها قرار دارند. البتّه در ميان اين مذاکره‌کننده‌ها و اين چند نفري که در مقابل ايران [هستند] - ايران يک‌تنه است، آنها يک لشکرند؛ چند کشورند که پشت سرِ هر کدام از آنها يک لشکر ديپلمات و روابط عمومي و عکّاس و تحليلگر و مانند اينها هست - از همه بداخلاق‌تر آمريکايي‌ها هستند، از همه موذي‌تر انگليس‌ها هستند.

اگر اين مذاکرات به نتيجه نرسد، آن که بيش از همه ضرر مي‌کند آمريکايي‌ها هستند!

خب، حالا مذاکرات را تمديد کردند، همه بدانند - هم آن کساني که طرف مذاکره‌اند، هم اين کساني که در داخل نگران اين مسئله‌اند و نگاهشان به اين مذاکرات است - که اگر اين مذاکرات به نتيجه نرسد، آن که بيش از همه ضرر ميکند ما نيستيم، آمريکايي‌ها هستند. ما با ملّت خودمان روراست هستيم. حقيقت مطلب را با ملّت در ميان ميگذاريم، به ملّتمان ميگوييم، تا حالا هم فهميده‌اند، با دلايل متعدّد هم ميشود اين را قطعي و مدلّل کرد که قصد واقعي استکبار و غرب در مقابل ايران، جلوگيري از رشد و اقتدار ملّت ايران است؛ قصد واقعي اين است که از عزّت روز افزون ملّت ايران جلوگيري کنند؛ مسئله‌ي هسته‌اي يک بهانه است، بهانه‌هاي ديگري هم در کنار اين هست. مسئله‌ي اصلي اين است که استعدادهاي ملّت ايران بتدريج بُروز و ظهور پيدا کرده است، دارد پيشرفت ميکند در همه‌ي ابعاد؛ ابعاد سياسي، ابعاد علمي، ابعاد گوناگون اجتماعي، و دارد اقتدار پيدا ميکند، اينها از اين ناراضي‌اند، از اين ناراحتند، جلوي اين را مي‌خواهند بگيرند؛ تحريم و فشار هم به همين نيت است، تحريم و فشار اقتصادي به خاطر همين است که بلکه بتوانند از تلاشهاي رو به گسترش ملّت ايران جلوگيري کنند؛ لذا تحريم مي‌کنند، فشار مي‌آورند، فشار اقتصادي مي‌آورند، البتّه خب فشار اقتصادي عامل مهمّي است. ما با ملّتمان راحت حرف مي‌زنيم، آنها اين‌جور نيستند، ملّتشان آنها را قبول ندارد. محبوبيت رئيس‌جمهورشان روز به روز کم شده است؛ اين آمارهايي است که خودشان مي‌دهند؛ آن روزي که اين رئيس‌جمهور انتخاب شد، محبوبيتش بالا بود؛ تا امروز، روز به روز اين محبوبيت کاهش پيدا کرده است، [چون‌] مردم به نظام سياسي‌شان بي‌اعتقادند.

مشارکت پايين مردم در انتخابات آمريکا ، نشان از عدم مقبوليت نظام سياسي اين کشور

در همين انتخابات اخيرِ آمريکا عدّه‌ي شرکت‌کنندگان بسيار پايين بود، که خودشان هم اين را به زبان آوردند و گفتند؛ يعني اين تشکيلات و اين نظام را مردم خودشان قبول ندارند، اميدي به آن ندارند. اين را مقايسه کنيد با حضورِ ۶۵ درصدي و ۷۰ درصدي ملّت ما در پاي صندوقهاي انتخابات. الان اينها با آحاد ملّت خودشان مسئله دارند؛ همين خبرهاي فرگوسن و ايالت ميسوري و مانند اينها را که شنفته‌ايد، با مردم خودشان دارند ميجنگند! گزارشهاي خودشان ميگويد که پليس آمريکا در يک‌سال بيش از چهارصدنفر از شهروندان را به بهانه‌هاي مختلف به قتل رسانده؛ پليس، نه دستگاه قضايي! اينها با ملّت خودشان هم ميانه‌ي خوبي ندارند، ملّتشان هم اينها را قبول ندارند، آنها مشکل دارند، آنها احتياج دارند به يک موفّقيت، به يک پيروزي بزرگ. ما نه، ما احتياجي نداريم.

راه حل اصلي تکيه بر اقتصاد مقاومتي است

يکي از افراد هيئت مذاکره‌کننده چندي پيش حرف خوبي زد، گفت اگر به توافق هم نرسيديم، آسمان به زمين نمي‌آيد، دنيا به آخر نميرسد؛ خب، نشود. حرف درستي است. ما آن‌چنان که حالا آنها خيال کردند، ضرر نميکنيم؛ تصوّر کردند که اگرچنانچه چنين بشود، چنان خواهد شد؛ نه، راه حل وجود دارد، راه حل همين اقتصاد مقاومتي است که ضربه‌هاي دشمن را اوّل کم اثر ميکند، کاهش ميدهد که اين مالِ کوتاه‌مدّت است، در ميان‌مدّت و بلندمدّت به حرکت عظيمِ مردم اوج ميدهد. اقتصاد مقاومتي اين‌جوري است. آن‌کساني که صاحب‌نظر در زمينه‌ي اقتصادند، بعد از آنکه ما اقتصاد مقاومتي را اعلام کرديم، قضاوتشان اين بود. ما راه حل داريم، آنها راه حل ندارند.

چند کشور زياده خواه، مدعي نمايندگي جامعه جهاني!

با همه‌ي اينها، خب استکباري حرکت مي‌کنند. همين حرفهاي چند روز اخيرشان را شما بشنويد؛ مي‌آيند مي‌ايستند و مي‌گويند ايران بايد اعتماد جامعه‌ي جهاني را جلب کند. اسم خودشان را مي‌گذارند جامعه‌ي جهاني! آمريکا و انگليس و فرانسه و چند کشور مستکبر، شده‌اند جامعه‌ي جهاني؛ اين جامعه‌ي جهاني است؟ حدود ۱۵۰ کشور عضو غيرمتعهّدها که دو سال پيش در تهران جلسه داشتند، جامعه‌ي جهاني نيستند؟ نزديک به پنجاه رئيس‌جمهور و رئيس‌کشور و رئيس‌دولت که در آن اجلاس به تهران آمدند و شرکتِ فعّال کردند، اينها جامعه‌ي جهاني نيستند؟ ميلياردها مردمي که در اين کشورها زندگي مي‌کنند، جامعه‌ي جهاني نيستند؟ همين چند کشور - آن هم کشورهايي که رؤسا از مردم خودشان غالباً منقطعند - جامعه‌ي جهاني‌اند؟ «اعتماد جامعه‌ي جهاني را جلب کنيد» يعني اعتماد ما را، يعني اعتماد آمريکايي‌ها را! ما نميخواهيم اعتماد آمريکا را جلب کنيم. ما اصلاً به اعتماد آمريکا هيچ احتياجي نداريم. ما نياز نداريم شما به ما اعتماد کنيد؛ اعتماد شما به ما، هيچ اهمّيتي براي ما ندارد. ما هم به شما اعتماد نداريم، مردمتان هم به شما اعتماد ندارند.

چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اسرائيل روزبه‌روز ناامن‌تر خواهد شد

بعد ميگويد امنيت اسرائيل بايد حفظ شود. اوّلاً اسرائيل روزبه‌روز ناامن‌تر خواهد شد؛ چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اين را بدانيد امنيت اسرائيل تأمين نخواهد شد چه توافق هسته‌اي بشود و چه نشود.

تلاش‌هاي سردرمداران آمريکا براي راضي نگهداشتن شبکه‌ي سرمايه‌داران صهيونيست

امّا اينکه حالا شما ميگوييد امنيت اسرائيل بايد حفظ بشود، من ميگويم اين حرف هم حرف صادقانه‌اي نيست. براي دولت‌مردان و دولت‌زنانِ آمريکا، امنيت اسرائيل مسئله‌ي اصلي نيست، مسئله‌ي اصلي چيز ديگري است. مسئله‌ي اصلي براي اين حضرات، راضي نگهداشتن شبکه‌ي سرمايه‌داران صهيونيست است که رگِ حيات اينها را در دست گرفته‌اند. مسئله‌ي آنها اين است؛ والّا اسرائيل باشد يا نباشد، چه اهمّيتي براي اينها دارد؟ آنچه برايشان مهم است اين است که رگِ حياتشان را داده‌اند به دستِ شبکه‌ي سرمايه‌داران صهيونيست؛ آنهايي که هم به اينها رشوه ميدهند، هم اينها را تهديد ميکنند؛ رشوه ميدهند - رشوه‌ي پولي، پول به آنها ميدهند - [آنها هم‌] پول ميگيرند؛ رشوه‌ي مقامي و وعده‌ي مقام ميدهند و اگر با آنها که نبض اقتصاد آمريکا را در دست دارند ساخت و پاخت نکنند، از رسيدن به مقامات عالي - مثل رياست جمهوري، مثل وزارت و مانند اينها - خبري نيست؛ مسئله برايشان اين است. تهديد هم ميکنند؛ اگرچنانچه اينها بر خلاف ميل آن شبکه‌ي خطرناک عمل بکنند تهديدشان ميکنند، يا تهديد ميکنند به اينکه شما را وادار ميکنيم به استعفا، يا براي شما رسوايي درست ميکنيم! که اينها را در زندگي آمريکايي در اين چند سال ديده‌ايد؛ يکي را متّهم ميکنند، يکي را بدنام ميکنند، براي يکي ماجراي فساد جنسي درست ميکنند، يکي را وادار به استعفا ميکنند، يکي را هم ترور ميکنند؛ از اين رؤسا و بزرگان، کساني را ترور هم کردند؛ دست آنها باز است! شما از اين ميترسيد، شما ملاحظه‌ي اين را ميکنيد؛ مسئله‌ي امنيت اسرائيل نيست، مسئله‌ي امنيت خودتان است.

ملت و مسئولين ايران، زيز بار حرف زور نمي‌رود

اينها مستکبرند، اين‌جوري حرف ميزنند، ما هم آبمان با مستکبرين به يک جو نميرود. خب، اگر حرف منطقي‌اي وسط بيايد، حرفي نداريم؛ ما حرفهاي منطقي را قبول ميکنيم، قرارهاي عادلانه و عاقلانه را قبول ميکنيم امّا آنجايي که پاي زورگويي و زياده‌طلبي باشد، نه؛ جمهوري اسلامي از صدر تا ذيل، هم مردمش، هم مسئولينش قبول نخواهند کرد؛ اين را بدانند.

توصيه‌هايي به بسيجيان

دو سه جمله هم به شما بسيجي‌هاي عزيز و همه‌ي بسيجي‌هاي سراسر کشور عرض بکنم:

1- دعوت به اخلاق و سجاياي اخلاقي

من دعوت ميکنم بسيجيان عزيز را به اخلاق. اخلاق يعني چه؟ يعني حلم و بردباري، صبر و مقاومت، صدق و صفا، شجاعت و فداکاري، طهارت و پاک‌دامني. بسيجي‌ها براي اينکه اجزاي اين بناي استوار همچنان مستحکم بماند به اين احتياج دارند. اگر بخواهيد اين بناي رفيع همين‌طور مستحکم مثل دژِ پايدار و استواري درمقابل دشمنان قرار بگيرد، بايد اين رعايتها را بکنيد؛ بردباري نشان بدهيد، صبر نشان بدهيد، اخلاق نشان بدهيد، طهارت نشان بدهيد، الگوهاي بزرگ صدر اسلام را درنظر بياوريد. ما بايد از تکبّر دوري کنيم، از تَفَرعُن دوري کنيم.

مالک‌اشتر با آن مقام، با آن شجاعت، با آن جايگاهي که نزد اميرالمؤمنين داشت، در کوچه حرکت ميکرد، يک پسربچّه‌اي او را نشناخت، مسخره‌اش کرد، شايد سنگ‌ريزه‌اي به طرفش پرتاب کرد؛ مثلاً ديد يک آدمي دارد ميرود، بنا کرد مسخره کردن؛ بعد مالک‌اشتر رد شد، افرادي که آن منظره را ديدند، به پسرک گفتند فهميدي چه کار کردي، فهميدي چه کسي را مسخره کردي، پسربچّه نمي‌شناخت مالک اشتر را، گفت نه؛ گفتند اين مالک‌اشتر بود؛ پسربچّه دستپاچه شد؛ حالا خودش تنها يا خودش و پدرش مثلاً يا دوستانش دوان دوان آمدند که يک‌جوري عذرخواهي کنند که برايشان مايه‌ي دردسر نشود؛ دنبال مالک‌اشتر راه افتادند، ديدند به مسجد آمده، دارد نماز ميخواند؛ رفتند جلو و بنا کردند عذرخواهي کردن؛ مالک‌اشتر گفت من آمدم مسجد براي اينکه نماز بخوانم، دعا کنم که خداي متعال خطاي اين جوان را ببخشايد! ببينيد، اين دلسوزي، اين احساس مسئوليت، اين حلم، اين بزرگواري، اينها است. من و شما هم بايد همينها را ياد بگيريم.

2- توصيه به استحکام و عدم سايش اعتقادي و ايماني و عملي

همچنين توصيه‌ي اکيد ميکنم به استحکام و عدم سايش اعتقادي و ايماني و عملي؛ مراقب باشيد. ماها در اين مسير زندگي، آنجايي که با وسوسه‌ها مواجه ميشويم؛ وسوسه‌ي پول، وسوسه‌ي شهوات، وسوسه‌ي مقام، وسوسه‌ي رفاقت، ساييدگي پيدا ميکنيم؛ سايش پيدا ميکنيم مراقب باشيد سايش اعتقادي پيدا نکنيد، شما بر روي محيط اثر بگذاريد، نگذاريد آن محيط اگر بد است، روي شما اثر بگذارد.

3- ضرورت هماهنگي و همکاري همه اقشار بسيج با يکديگر

همه‌ي اقشار در اين بسيج عظيم ملّي الهي مردمي ما مورد توجّه قرار بگيرند، که من بعضي‌ها را بالخصوص سفارش کردم که به‌نظرم رسيد مورد بي‌توجّهي قرار گرفتند - به سردار نقدي بخصوص سفارش کردم - اين‌جور نباشد که قشري را، مجموعه‌اي را از نظر دور بداريد. ارتباط بين اين قشرها را هم تعريف کنيد؛ ارتباط ايجاد کنيد؛ گاهي هست که بسيج دانشجويي مثلاً از بسيج پزشکان يا بسيج مهندسين يا بسيج صنعتگران بي‌خبرند، اطّلاعي از هم ندارند، نه؛ مطّلع باشند، ممکن است به درد هم بخورند. هرکدام از بخشهاي مختلفِ همين بسيج قشرها ميتوانند به کار ديگري کمک کنند، به پيشرفت او کمک کنند؛ اينها را تعريف کنيد، اينها را در مجموعه‌ي خودتان داشته باشيد.

ياري گرفتن دولت از بسيج در عملياتي کردن اقتصاد مقاومتي

کارهاي بزرگ بخواهيد از عناصر بسيج؛ کارهاي بزرگ از بسياري از مردم پراستعداد ملّت ما برمي‌آيد. دولت هم البتّه بايد کمک کند؛ دستگاه‌هاي دولتي در بخشهاي مختلف بايد به رشد و گسترش بسيج کمک کنند. به اين مسائل اقتصادي هم - همان‌طور که قبلاً گفتيم که پايه‌ي اقتصاد مقاومتي عبارت است از تقويت توليد داخلي و کاهش وارداتي که يا غيرضروري است يا مشابه داخلي دارد - مسئولين دولتي توجّه کنند و آنها از بسيج کمک بگيرند؛ با اين وضعيت بنده ترديد ندارم که ان‌شاءالله آينده متعلّق به ملّت ايران است؛ همچنان‌که بارها گفتيم.

روح مبارک امام بزرگوار شاد باد، روح مطهّر شهداي عزيزمان شاد باد و خداوند ما را هم به آن شهدا ملحق کند.

والسّلام‌عليکم‌ورحمةالله‌وبرکاته‌

****************

۱) قبل از شروع بيانات معظّمٌ‌له، سرلشکر محمّدعلي جعفري (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) و سرتيپ محمّدرضا نقدي (رئيس سازمان بسيج مستضعفين) گزارشي ارائه کردند.

۲) سوره‌ي مائده، بخشي از آيه‌ي ۵۴

۳) سوره‌ي صف، آيه‌ي ۴؛ «در حقيقت، خدا دوست دارد کساني را که در راه او صف در صف، چنان که گويي بنايي ريخته شده از سُربند، جهاد ميکنند.»

۴) سوره‌ي نساء، بخشي از آيه‌ي ۷۵؛ «...چرا شما در راه خدا [و در راه نجات‌] مردان و زنان و کودکان مستضعف نميجنگيد؟...»

۵) کافي، ج‌۲، ص‌۱۶۳ (باکمي اختلاف)

۶) مناقب آل ابي طالب، ج ۱، ص ۱۹۲

۷) نهج‌البلاغه، خطبه‌ي ۲۷

۸) تحف‌العقول، ص ۳۵۶

۹) از جمله، دعاي روزهاي ماه مبارک رمضان‌

۱۰) شهيد عبدالحسين برونسي‌

۱۱) شهيد مجيد شهرياري در تاريخ ۱۳۸۹/۹/۸ در يک حمله‌ي تروريستي به شهادت رسيد.

تعداد بازدید از این مطلب: 69
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود